دو روي جنبش
مشروطيت
جنبش مشروطيت در
اساس خود، انعکاس جريانات آزاديخواهي عثماني و بخصوص مشروطيت اول و دوم عثماني در آزربايجان
بود. تاثيرات قفقاز و اوروپا در درجهي دوم و فرعياند.
اين جنبش در آغاز
در سطح تودههاي تورک، يک حرکت عدالتجويانه و آزاديخواهانهي مترقي بود. اما در سطح
گردانندگان و هدايت کنندگان آن، بويژه پس از بدست گرفتن مديريتش توسط انگلستان، سران
جامعهي پارسي هندوستان، باستانگرايان پانايرانيست، بوروکراتها-تکنوکراتهاي فارسگرا
و رهبران تورک حرکت که به شدت فاقد شعور ملي تورک بودند مخصوصا در مرکز آزربايجان تبريز...
به يک حرکت ارتجاعي ضد تورک با هدف و کارکرد ايجاد ملت ايران با مولفههاي فارسي و تغيير
رژيم از يک خاندان تورک به دولتي فارس-آريانژاد تبديل شد.
در عمل نيز اين
جنبش منجر به مشروطيت و تحقق آزاديها و عدالت و مودرنتيه و قانونمداري و يا استقرار
رژيمي دموکراتيک و سکولار در ايران نشد. بلکه به رسميت انحصاري زبان فارسي، شروع سياست
دولتي فارسسازي تورکها و ديگر ملل ايران، ايجاد نظامي به شدت متمرکز، ظهور استعمار
داخلي و نژادپرستي نهادينه در ايران، ديکتاتوري فردي پهلوي و سرکوب سيستماتيک آزاديهاي
بنيادين منجر گشت.
No comments:
Post a Comment