کلمات تورکی معادل حمام و آبگرم؛ و ایلیجا، قاپلیجا،
قاینارجا، آریجاها در تورکایلی و ایران
مئهران باهارلی
کلمات تورکی مربوط به حمام، آبگرم و ...
ایلیجا کلمهای تورکی است که در گذشته، هم به معنی چشمهی آبگرم و هم گرمابه - حمّام (از ریشهی حمّاء عربی به معنی آتش، تب، ...) به کار میرفت. در زبان تورکی کلمات متعددی مانند ایلیجا وجود دارند که به هر دو معنی گرمابه (حمام) و آبگرم (سپا) استفاده شدهاند [1]. اولیا چلبی در سیاحتنامهی خود مفصلا و به دفعات متعدد به موضوع ایلیجا اشاره کرده و در این میان نامهای گوناگون آبگرم و گرمابه در لهجههای مختلف تورکی را ذکر نموده است. از جمله ایلیجا (آناتولی، تورکیستان)، قاینارجا (لسان اتراک روم)، قاپلیجا (بورسا اتراکی و یؤروکیستان)، ایلیقین (تورکمان)، ایلیسی (تاتارستان)، کهرهنسه – کهرهنده (موغولی) (و به صربی «کؤسونجه»؛ در رومائلی و بوسنا و صوفیا «بانا» و «بونلیجا»؛ در لادیک و آماسیا «قاوزا» - حوضه؛ به عربی «حومما»، «عین الحار»؛ به فارسی «گرماب»، در کوردستان «چرمیک»؛ ...)[2]
در تورکی معیار:
در حالی که در زبان فارسی تنها یک کلمهی آبگرم و معکوس آن گرماب به معنی حمام وجود دارد، برای بیان این مفاهیم در زبان تورکی کلمات بیشماری موجودند. در ایران این کلمات تورکی که در طول تاریخ برای نامیدن حمامها و مناطق جوغرافیایی دارای آنها به کار رفتهاند، توسط دولت ایران به طور سیستماتیک با نامهای جعلی و جدید فارسی تعویض میشوند. میباید به جای کلمات فارسی و عربی آبگرم و حمام، مخصوصا در نام بردن از آبگرمهای تاریخی و توریستی و تجارتی و درمانی و .... در مناطق تورکنشین، از معادلهای متعدد آنها در زبان تورکی استفاده کرد. در زیر بخشی از این معادلهای تورکی را آوردهام:
گرمابه-حمام-بانیو:
مونچاق Munçaq – مونچا Munça (اصلینده سیخینتی وئرهن، بونالتیجی یئر؛
بونالتان نهسنه آنلامیندادیر، حامام ایستیلییینین اینسانا سیخینتی وئرمهسیندهن
دولایی؛ مون- بون: سیخینتی، اوزونتو)، یوُنقوُق Yunquq – یوُنوُق
Yunuq، یوُناق Yunaq – یوُووُناق
Yuvunaq، یوُناقلیق Yunaqlıq، ایسیدام
Isıdam، ایلیسو Ilısu، ایسیقسو
Isıqsu، ...
دوش:
چیمهکÇimek
ایلیقIlıq : ولرم
ایلیق
سوIlıq su : آب
ولرم
ایسیIsı (ایسی، ایسسی، ایستی): گرم
ایسی
سوIsı su : آب
گرم
ایسیتیجیIsıtıcı : آبگرمکن
یونماقYunmaq : مصدر انعکاسی یوماق، مانند قوماق - قونماق
یووونماقYuvunmaq : مصدر انعکاسی یوماق، به علت حرف آخر و در بن یو، یک حرف اضافهی
و قبل از پسوند –ون افزوده شده است. مانند سو - سووارماق: سو+و+ارماق
ییخانماقYıxanmaq : یونماق، یووونماق
ایلیقین Ilıqın - ایلیخین: آبگرم
ایلیجاIlıca : (ایلیق
+ جاق)، اوستو آچیق دوغال سیجاق - ایسی سولو قایناقلار، ییخانما - یووونما یئرلهری،
آبگرم روباز، Spa
قاپلیجاQaplıca : (قاپالی
+ ایلیقجاق)، اوستو قاپالی ایلیجا، اوستو اؤرتولو مینئراللی سیجاق - ایسی سولو ییخانما
- یووونما یئرلهری، آبگرم معدنی سرپوشیده، Spa
قاینارجاQaynarca : ایسی
سو قایناغی، چشمهی آب گرم
آریجاArıca - آریقجاArıqca : از آری-آریق (پاک، تمیز)،
و یا محرف ایلیجا، در تورکی خلجی: آریغچا
چهرمیک Çermik: آب گرم مقدس و شفابخش (منبع: تورک سؤیلهنجه سؤزلویو. دنیز قاراقورت). ممکن است کلمهی چهرمیک دارای ریشهی تورکی باشد. بن «چهر» بنا به دیوان لغات الترک محمود کاشغری، فورم اوغوزی کلمهی یئر به معنی مکان و جا، مکان تجمع آب است. پسوند اسمساز –می نیز در برخی از اسامی مانند نمونهی دهییرمی به معنی هر چیز دائره شکل (سکهی دائرهوی، سنگ دائرهوی آسیاب) مشاهده میشود. (دهییرمی همریشه با دهییرمهن به معنی آسیاب است). در زبان تورکی باستان همچنین کلمهای به شکل «گؤرموک» (گهرموک – گهرمیک – چهرمیک – چهرمی) وجود دارد که به معنی مکان دائرهوی اجرای آئینها و نمایشهای شامانهاست. اجرای نمایشات در مکانهای دائرهوی سنتی ریشهدار در میان تورکان آسیای میانه و باز مانده از سنت چرخیدن شامانها حین اجرای آئینهایشان است. این سنت در قرن نوزده نام «اورتا اویونو» را به خود گرفته و برای اوغوزخوانی و داستانسرائی و نقالی به کار رفته است. از همین ریشه است «گؤروم» به معنی کهانت[1]
حمام سنتی، تورک حامامی-Bath : ایسیدامIsıdam ، ایسیسوIsısu ، ایلیسوIlısu
بانیو، حمام مودرن-Banyo : یوناقYunaq ، آریجاArıca
دوش- Shower- Duş:
چیمهکÇimek
سونا-Sauna : مونجاMunca
اسپا- آبگرم سر باز-Spa : ایلیجاIlıca
اسپا- آبگرم سر پوشیده-Spa : قاپلیجاQaplıca
چشمهی آبگرم معدنی: قاینارجاQaynarca
پلاژPlaj : چیمهرلیکÇimerlik
دریاچه: گؤل
تالاب: گؤلمهچه، گؤلهمهز، گؤلمهچ. نام روستا و تالاب
«گؤلهمهچ Gölemeç» (به معنی تالاب در تورکی، مرکب از «گؤل» به معنی دریاچه و پسوند
اسمساز از اسم «-مهچ») در اطراف اورمیه، با اضافه شدن حرف « ر » و تعویض « چ »
با « ز » به صورت «گؤلهمهرز» (گولمرز، گلمرز) در آمده است[2].
مرداب: سولاق
برکه: بیریکه
Türkçe تورکجه- |
Yabancı یابانجی- |
Isıdamایسیدام , Isısuایسیسو , Ilısuایلی سو |
Bath, Hamam, حمّام سنتی، حمّام تورک |
Yunakیوناق , Arıcaآریجا |
Banyoحمّام
مودرن |
Çimekچیمهک |
Shower, Duş, دوش |
Munca مونجا |
Sauna, سونا |
Ilıcaایلیجا , Ilıgınایلیقین |
Üstü açık Spa, اسپا-آبگرم سرباز |
Kaplıca قاپلیجا |
Üstü kapalı Spa, اسپا-آبگرم سرپوشیده |
Kaynarca قاینارجا |
Minerallı Spa,چشمهی آبگرم معدنی |
Çimerlik چیمهرلیک |
Plaj, پلاژ |
ایلیجا، قاپلیجا، قاینارجا، آریجاهای تورکایلی و ایران
در تورکایلی و دیگر نقاط فعلا و یا در گذشته تورکنشین ایران، نامهای جوغرافی متعددی به صورت قینرجه - غینرجه – غنرجه (قاینارجا)، و مواردی ایلیجه - ایلجاق (ایلیجا)، قبلوجه (قاپلیجا)، ایلخی - ایلقهنه (ایلیقین)، ارجق (آریجاق)، کرندق (کهرهنده)، .... همه به معنای آبگرم وجود دارند:
قاینارجا – اورمو: نام چشمهای که ایرج افشار در کتاب نگاهی به آزربایجان غربی، آن را به صورت چشمهی «قی نجه» ثبت کرده، قینرجه و یا قاینارجا است. قاینارجا در ٢٧ کیلومتری اورمو و در ٥٠ متری جادهی اورمو – سالماس واقع گردیده است.
قینرجه – تیکان تپه: آبگرم و آبشار فصلی قینرجه در ٥ كيلومتری شمال
روستای قينرجه، دهستان بخش، در شهرستان تیکان تپه (تکاب)، استان آزربایجان غربی،
بالاتر از آبگرم قوتور (قطور)
قینرجه - پیشگین: چشمهی آبگرم در جنوب پیشگین (مشگین شهر) در ارتفاع ۱۲۴۰ متری دامنهی شمالی
ساوالان (سبلان)
قینرجه – خیاو: دهی از دهستان مشگین
باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو
قینرجه – قوریچای مراغه: دهی از دهستان قوریچای بخش قرهآغاج
دهستان چاراویماق شهرستان مراغه. این ده در دو محل به فاصلهی ٥٠٠ گز به نام یوخاری
قاینارجا و آشاغی قاینارجا مشهور است
قینرجه – آجرلو مراغه: دهی از دهستان آجرلو
بخش مرکزی شهرستان مراغه
قینرجه - زنجان: روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زنجان در استان زنجان
قینرجه - قزوین: دهی از دهستان دودانگه بخش ضیاءآباد شهرستان قزوین
قینرجه، غینرجه - رزن همدان: چشمه و روستایی از توابع بخش
سردرود شهرستان رزن در استان همدان
قینرجه - بیجار: دهی از دهستان سپاه منصور شهرستان بیجار
غینرجه - خنداب: چشمهی آبگرم و روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان خنداب
در استان مرکزی
غینرجه - کومیجان: دهی جزء دهستان چرّا (شراء) پایین بخش وفس شهرستان اراک
در جنوب کومیجان - کوموزان، سر راه عمومی کومیجان به خنداب
غینرجه - غنرجه قرچک: روستایی در شهرستان قرچک در جنوب استان تهران
قینردالی: احتمالا محرف قاینارجالی، موضعی در قزوین
قراجه – بوجنورد: احتمالا محرف قاینارجا، چشمهی آبگرم قراجهی بجنورد در
روستای قراجه، مفید برای امراض پوستی و دارای خاصیت درمانی
قینر - بناب: روستایی در دهستان بناب بخش مرکزی شهرستان مرند استان
آزربایجان شرقی
قینر - مرند: دهی از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند
قینر سفلی - خوی: آشاغی قاینار، روستایی از توابع بخش صفاییه دهستان سکمن آباد شهرستان خوی استان آزربایجان غربی
قیرچه: ظاهرا این کلمه که نام ملکی عاید به نظامالسلطنه بود
مخفف قینرچه و یا قاینارجا و همان غینرجه – خنداب در استان مرکزی است: «در یک
فرسخی دیزآباد من ملکی دارم که اسمش قیرچه است، چشمه و استخر طبیعی خوبی دارد»
(نظامالسلطنه، جلد یک، ص ١٧٨/١٦).
ایلیجه: غار ی در روستای اسکندر در دهستان میدانچای بخش مرکزی
شهرستان تبریز
ایلجاق - زنجان: ایلیجاق، روستایی از توابع بخش زنجانرود شهرستان زنجان بین
ابهر و آوج غرب قیدار
ایلقنه چای، ایلگنه چای - کلیبر: محرف ایلیقین چای، یکی از رودخانه
های پر آب آزربایجان شرقی، شرق کلیبر
ایلخی: احتمالا مخفف ایلیقین - ایلیخین. چشمه و دهی از دهستان فریمان
بخش فریمان شهرستان مشهد
ایلیخ بلاغی - قوم: روستایی در استان قوم؛ بین اسلامشهر، ساوه و قوم
ایلی بلاغ: روستا در دهستان ماهنشان در غرب زنجان و شمال حسن آباد یاسوکند
قبلوجه: در منطقهی محسن ابن علی در جنوب شرق شهرستان بروجرد
قالیچه بلاغ - زنجان: روستایی از توابع بخش زنجانرود شهرستان زنجان در استان زنجان در دهستان غنیبیگلو. محتملا نام اصلی «قاپلیچا بولاق» (ویا قانلیجا بولاق) بوده که به مرور زمان به قالیچه بلاغ تحریف شده است. مانند نام روستای قالیچه از توابع بخش مرکزی شهرستان ثلاث باباجانی در استان کرمانشاه که احتمالا نام اصلی آن قاپلیجا و یا قانلیجا بوده است.
کرندق - اردبیل: محرف کهرهنده به زبان موغولی به معنی حمام و آبگرم، روستایی در استان اردبیل، شهرستان کوثر، بخش مرکزی، دهستان سنجبد
اروجعلی - قزوین: محرف آریجالی - آریقجاقلی (دارای آبگرم، حمام). در غرب
قزوین، شمال تاکستان
ارجلیک - میانه: محرف آریجالیق - آریقجاقلیق (دارای آبگرم، حمام)، در
شرق میانه
ارجق - اردبیل: محرف آریقجاق (آبگرم، حمام)
[1] OSMANLI ARAŞTIRMALARI – 2 Doğu ve Batı Türklüğünün Ortak Tarihî Devirleri ve Münasebetleri EDEBİYAT ‐ KÜLTÜR VE SANAT
http://buludxan-xelilov.com/pdf/inocte2017.pdf
Bahaeddin Ögel, Türk Kültür Tarihine Giriş: Türklerde Ev Kültürü (Göktürklerden Osmanlılara), III, Kültür Bakanlığı Yay., Ankara, 1991, s.107, 108. 2
[2] Zekiye ÇAĞIMLAR. Evliya Çelebi’nin Seyahatnamesinde Yer Alan Tedavi Yöntemlerinin Halk Kültürü Açisindan İncelenmesi
[1] مئهران باهارلی. کتیبهی قام چاقای (قمچقای)
بیجار تورکایلی و ریشهشناسی نام تورکی آن ٢٠١٢
[2] ریشهشناسی کلمات
تورکی - موغولی «میرزه» و «میری»، و کلمهی عربی – پشتون «میرزا»
No comments:
Post a Comment