تلاش آغامحمد خان برای ایجاد سیستمی سکولار
به سبک تورک - عوثمانلی به روایت اوژن اوبن سفیر
فرانسه در ایران قاجاری
مئهران باهارلی
اوژئن اوبهن (اوژن اوبن) سفیر فرانسه در ایران قاجاری به دورهی جنبش ملی ایرانی - ضد تورک مشروطه، در کتاب خود[1] اشارات مختصری به سیاستهای سکولاریستی آغامحمد خان قاجار و ناصرالدین شاه کرده است.
اوژن اوبن می گوید آغامحمد خان قاجار تلاش میکرد دستگاه روحانیت و متولیان مذهب شیعی را بر اساس مودل تورک عوثمانلی، از جمله با نصب مقامات امام جمعه، قاضی و شیخ الاسلام از سوی دولت و موظف و محدود نمودن آنها به اجرای وظائفی چون اجرای عبادات و مراسم دینی در مساجد .... تنظیم کند. این بیان از جهت اولگو قرار دادن دولتمداری امپراتوری عوثمانلی از سوی آغامحمد خان قاجار، سیاستهای سکولاریستی وی، ماهیت لائیک دولت قاجاری و تاریخ لائیسیسم تورک دارای اهمیت است[2].
در موردی دیگر اوژن اوبن ذکر میکند که ناصرالدین شاه موفق شد حق اجرای احکامی که مجتهدین شیعی صادر میکردند توسط خود آنها را از ایشان سلب کند. این بیان نیز یکبار دیگر واقعیت معلوم حاکم سکولار و رفورمیست دینی بودن ناصرالدین شاه قاجار را تائید میکند.
در زیر این دو اشاره را آورده و سپس چند توضیح دادهام:
Page 180- Agha Mohammed Schah avait tenté d'organiser le corps des mollahs sur le modèle turc, en nommant des Imams-Djoume'é, des Kazis et des Cheikhs-oul-Islam, pour le culte des mosquées, l'dministration de la justice et l'interprétation de la loi, ces fonctions, tombées en désuétude, ne représentent plus des titres vains….
ترجمه به فارسی از فرانسه (مئهران باهارلی): آقامحمد خان تلاش کرد بدنهی موللاها (روحانیت) را طبق مودل تورکها (عوثمانلیها)، با انتصاب امام جمعهها، قاضیها و شیخالاسلامها جهت اجرای عبادات - مراسم دینی در مساجد، ادارهی امور قضائی و تفسیر قانون، سازمان دهد. تا این کارکردها که در عمل تعطیل شده بودند، دیگر عناوینی توخالی را تمثیل نکنند ...
Page 181- Naguère, les moudjteheds s'arrogeaient le droit d'exécuter leurs propres sentences, fût-ce en matières criminelle. Nasr ed-Din Schah parvint à réduire ces prétentions
ترجمه به فارسی از فرانسه (مئهران باهارلی): سابق بر این مجتهدان (به نادرستی) برای خود حق اجرای احکامی که صادر میکردند را، حتی در جرائم جنائی، قائل بودند. ناصرالدین شاه موفق شد این اختیار را از دست آنان بگیرد.
١-امپراتوری عوثمانلی، برای دولت قاجاری مودل و اولگوی اصلی دولتمداری بود: دولت قاجاری (مانند دیگر دولتهای تورکمانی افشار، قیزیلباشیه، آغقویونلو، قاراقویونلو، ...) در تمام عرصهها و به ویژه عصری شدن و مودرنیته همواره تحت تاثیر شدید از دولت و جامعهی عوثمانلی بود. از تلاشهای آغامحمد خان برای تحت کونترول دولت در آوردن دستگاه روحانیت شیعی طبق مودل تورک عوثمانلی، تا اصلاحات و نوآوریها و نهادسازیهای سیاسی و اداری و نظامی و فرهنگی و مذهبی ... ناصرالدین شاه[4] و دیگر دولتمردان قاجاری (امیر کبیر[5]،...)، سپس تمایلات اتحاد اسلامی بارز و عدالتخواهی مظفرالدین شاه و حتی ظهور جنبش مشروطیت توسط دولتمردان قاجاری و نخبهگان تورک متاثر از عوثمانلی (هر چند این جنبش سریعا منحرف و به کونترول انگلستان و عناصر ضد تورک در آمد) همه ملهم و تقلیدی از موسسات و سنن و نوآوریهای دولتمداری و جنبشهای سیاسی و فرهنگی و مذهبی عوثمانلی چون اصلاحات و تنظیمات و مشروطیت و اتحاد اسلام عوثمانلی و ... بودند.
٢- دولتهای تورک قاجار و عوثمانلی، دولی سکولار بودند و دولتهای دینی نبودند. امپراتوری عوثمانلی علی رغم آن که قرنها خلافت جهان اسلام را عهدهدار بود، دولتی ولایتی و یا مذهبی نبود. بلکه مخصوصا در قرون ١٨ و ١٩ یک دولت اوروپائی سکولار بود. اوتوریتهی دینی در دولت عوثمانلی مانند دیگر دول اوروپائی قرون ١٦- ١٩، تماما تحت کونترول اوتوریتهی سیاسی و مادون آن بود. در این دولت، دستگاه و مقامات دینی همیشه منصوب و حقوقبگیر و مامور اوتوریتهی سیاسی بود و نه بالعکس. هر چند دولت تورک عوثمانلی، مانند دیگر دول مشابه اوروپایی وقت، آگاهانه از دین و دستگاه دینی برای مقاصد سیاسی استفاده میکرد، اما به مثابهی دولتی غیر دینی، در عمل مقید و تابع شریعت نبود و در اجرای احکام آن انتخابی عمل مینمود. به عنوان نمونه در تمام قلمروی وسیع سهقارهای و دورهی طولانی ٧٠٠ سالهی امپراتوری عوثمانلی، مجازات سنگسار شرعی تنها یک بار در سال ١٦٧٩ اجرا و زن متاهلی - همسر قواف عبدالله چلبی آقسارایی- به جرم همخوابی با مردی یهودی رجم شد.[6]
٣-دروغپردازیهای «ویکی فقه دانشنامهی حوزوی»: قومیتگرایی افراطی فارسی ضد تورک، در عرصهی نخبهگانی، بر سه رکن «ملیگرایان خالص»، «چپهای ایرانی» و «روحانیت شیعی فارس» استوار است. بدنهی اصلی روحانیت شیعی که در تمام دورهی قاجاری در صف دشمنان این دولت تورک قرار داشت، اکنون نیز در صف ناسیونالیستهای خالص فارس و چپ ایرانی به تخریب و شیطانسازی از آن دولت میپردازد.
به عنوان نمونه «ویکی فقه، دانشنامهی حوزوی» در بارهی قاجارها چنین نوشته است[7]: «قاجارها وقتی بر سر کار آمدند، خود میدانستند که مردم ایران پادشاهی ایشان را مشروع نمیدانند، بنابراین به هر وسیله میخواستند تا مشروعیتِ نداشته را به دست آورند. ... اساس ابتدایی عشیرهای حکومت قاجار که در دورهی آقامحمد خان بسیار مشهود بود، به علما امکان نداد که نفوذ زیادی به دست آورند؛ اگرچه امام جمعه و شیخالاسلام هر شهر را سلطان انتخاب میکرد.... اما علما بر خلاف دوره فتحعلی شاه نقش عمدهای در امور ایفا نمیکردند». این بیان هرچند با ذکر «اساس ابتدایی عشیرهای حکومت قاجار» به ماهیت ملی تورک دولت قاجار اعتراف کرده، اما در مورد مشروع ندانستن پادشاهی قاجارها از سوی مردم ایران اشتباه کرده است.
حاکمیت بر ایران حق مشروع قاجارها تلقی میشد: بر خلاف ادعای نادرست ویکی فقه، تا دوران مشروطیت، نه تنها همهی مردم ایران و در این میان خود قاجارها، بلکه بسیاری از مردمان منطقه و اوروپائیان و جهان، در ادامهی سنت و باوری قدیمی حاکمیت بر خاورمیانه و بخش اعظم آوراسیا را حق طبیعی تورکان و کاملا مشروع میدانستند. نامشروع خواندن حاکمیت تورکان بر منطقه و در این میان قاجارها بر ایران، صرفا در اوایل قرن بیستم و توسط دشمنان دیرین تورکان، یعنی دولتهای استعماری مسیحی اوروپایی و در راس آنها فرانسه و روسیه و انگلستان تبلیغ گشت و در ایران توسط جنبش ضد تورک مشروطیت به شعار اصلی مشروطهطلبان ضد تورک تبدیل و «مود» شد.
سلاطین قاجار مشروعیت خود را از تورکیت میگرفتند نه از روحانیت شیعی: مخصوصا سلاطین نخستین قاجار آغامحمد خان، فتحعلی شاه و محمد شاه غازی، که دارای شعور قومی و تاریخی برجستهی تورک بودند، مشروعیت سیاسی خود را از تورکیت و یا «مشروعیت تورکی» اخذ میکردند. یعنی از:
-داشتن اصل و نسب تورکی – تورکمانی – تاتاری - موغولی و انتساب
به طوائف تورکمان و تورک و موغول؛
- اوسطورههای تورک ابن یافث و اوغوزخان، و وابستهگی
تباری به سلاطین جهانگیر تورک - موغول قبل از خود؛
-اعتقاد به و پیروی از سنن - آیین دولتمداری و متابعت
از تؤره، یوْسۇن، یاسا، و تۆزۆکهای تورک - موغول؛
-استناد به فلسفه و جهانبینی آنان که برای تورکان و
موغولها حق حاکمیت جهانی قائل بود؛
-استفادهی مکرر از ابزار «کنکاش و قورولتای و جانقی» یعنی مشورت طبق تؤره، یاسا، توزوک، و یوسونهای تورک – موغول.
از منابع دیگر مشروعیت برای سلاطین تورک - موغول، «قدرت» و توانایی در دفاع از اتباع خود در مقابل دشمنان؛ و نهایتا «عدالت» بود[8]. (در حالی که تورکیت، انتساب به سلاطین تورک – تاتار - موغول، تقید به یاسا و تؤرهی آنها، ... منبع اصلی مشروعیت سیاسی برای شاه اسماعیل و دیگر شاهان صفوی نبود. بلکه آنها بنیان مشروعیت خود را از مذهب شیعه، وابستهگی تباری ساختهگی به خاندان علی و امامان شیعی و انتساب به اهل بیت، نزدیکی به روحانیت شیعهی امامی فارسی – عربی و ... میگرفتند).
جهانگیران تورک و موغول اعتقاد داشتند که آنها را تنگری - خدا برگزیده و بدانها مأموریت داده سراسر جهان را مسخر سازند. به عقیدهی ایشان حاکمیت بر آسیا و در این میان ایران، موهبت خدادادی و حق انحصاری سلاطین تورک - موغول است. استفاده از عنوانهای «خاقان» و «ظلالسلطان» از سوی شاهان قاجاری هم بدین سبب بود. آنها حاکمیت خود را ادامهی طبیعی حاکمیت سلاطین تورک و موغول پیشین بر منطقه و ایران میدانستند[9]. آغامحمد خان قاجار هم، با استناد به فلسفه و جهانبینی مذکور تورک - موغول، برای تورکان و موغولها حق حاکمیت جهانی قائل بود و مانند دیگر سلاطین تورک از جمله نادر شاه افشار، حاکمیت بر آوراسیا - یعنی خاورمیانه و آسیای صغیر و قفقاز و آسیای میانه و شبه جزیرهی هند و چین و روسیه و .... را حق مشروع سلاطین تورک - موغول میدانست که بدیشان از سوی خداوند اعطا شده است. وی حاکمیت خود را ادامهی حاکمیت مشروع تورک – تاتار - موغول بر منطقه میدانست و اینگونه هم تقدیم مینمود.
[1] La Perse d'aujourd'hui- Iran, Mésopotamie, Aubin, Eugène, published November 18th, 1908
https://archive.org/details/lapersedaujourdh00aubiuoft/page/n6
https://ia800306.us.archive.org/23/items/lapersedaujourdh00aubiuoft/lapersedaujourdh00aubiuoft.pdf
این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است: سفرنامه و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران، ایران امروز، ١٩٠٧-١٩٠٦، ایران و بین النهرین. نوشتهی اوژئن اوبئن. ترجمه و حواشی و توضیحات از: علی اصغر سعیدی. کتابفروشی زوار، چاپ اول ١٣٦٢
[2] برای فرق بین لائیسم و سکولاریسم:
مئهران باهارلی. سئکولاريسم - بونداليق ايله لاييسيزم - ائلدهمليک
[3] ناصرالدین شاه در طول حاکمیت نیم قرنهای خود به سیاق «تنظیمات»
و «اصلاحات» امپراتوری عوثمانلی، به نوآوریها و رفورمها و انقلابات بنیادین و
فرهنگسازی و نهادسازیهای تاریخی بی شمار و موفق، در سطح دولت و جامعه دست زد:
مئهران باهارلی. رفورمهای مذهبی و تدابیر اتحاد اسلامی ناصرالدین شاه:
جعفری مذهب پنجم اسلام، ممنوع کردن لعن خلفای راشدین، ریشهکن کردن جشن عمرکشان،
قدغن کردن جعلیات و خرافات شیعی، منسوخ کردن جنگ حیدری-نعمتی، ...
[4] اميرکبير و تاثيرپذيری از عوثمانلی در تاسيس دارالفنون قاجاری:
بنا به مشهور، دارالفنون قاجاری ﺑﺮ اساس ﺗﻘﺎﺿﺎ و پیشنهاد میرزا تقیخان امیرکبیر
دولتشخص تورک، تاسیس شده است. وی در این امر متاثر و ملهم از دارالفنون عوثمانلی
بود: «رجال و نخبهگان سیاسی ایران از یک جهت
بیشترین و قدیمیترین تأثیرگذاری را با استفاده از اولگوی امپراتوری عوثمانلی بر
روند مشروطهی ایران داشتند. در سالهای قبل از مشروطه در ایران، رجال سیاسی با
آشنایی نزدیکی که با تحولات عوثمانلی داشتند مزایای بسیار تحولات آن دیار را درک
کرده بودند. آنها به دلیل نزدیکی به قدرت، توانایی بیشتری برای انجام دادن
اصلاحات در جهت حفظ نظام داشتند و میتوانستند اقدامات مشابهی را در ایران پیگیری کنند. به هرحال زمینههای اصلی و
اولیهی اصلاحات در ایران را که به انقلاب مشروطه منتهی شد، همین رجال سیاسی عهد
ناصرالدین شاه فراهم کردند. امیر کبیر از اولین
افرادی است که با ملاحظهی اصلاحات در دولت عوثمانلی، به فکر اصلاحات در ایران
افتاد. وی چهار سال در رأس هیئت ایرانی درارزنه الروم [ارزروم] در امپراتوری عوثمانلی
اقامت داشت و از نزدیک شاهد تحولات اصلاحطلبی در آن جا بود. اگر چه امپراتوری عوثمانلی
در آن مقطع بسیار عقبماندهتر از اوروپا بود، ولی اوضاع و احوال خاصی در آن حاکم
بود و اصلاحطلبان جنب و جوشی را برای اصلاحات ایجاد کرده بودند. امیر کبیر زمانی
که منشی مخصوص ارتش بود، مجذوب این نظام شد و هنگامی که در مقام فرستادهی ویژهی
ایران به امپراتوری عوثمانلی رفت، به اصلاحات حاصل آمده از «جنبش تنظیمات» در
آنجا علاقه پیدا کرد. بنابراین میتوان گفت که اصلاحات در ایران به تبع تنظیمات در
عوثمانلی و از زمان صدارت امیر کبیر آغاز شد. وی در تأسیس دارالفنون، ترجمه و
تألیف کتاب و مطبوعات متأثر از عوثمانلی بود. حتی وی در پی برقراری مشروطه در
ایران هم بوده است»
مئهران باهارلی. تدريس زبان تورکی در مدرسهی دارالفنون دورهی
ناصرالدين شاه قاجار، نخستين دانشگاه در تاريخ مودرن ايران
[5] مئهران باهارلی- هرگز هیچ دولت تورکی (حتی
قاجار و عوثمانلی) به معنی دقیق کلمه دولتی دینی نبوده است.
[6] مئهران باهارلی- سیاست مذهبی آقامحمد خان و فتحعلی شاه
http://wikifeqh.ir/سیاست_مذهبی_آقامحمدخان_و_فتحعلی%E2%80%8Cشاه
[7]برای «مشروعیت تورکی» حاکمیت سیاسی سلاطين تورک:
نادرشاه:
مئهران باهارلی- متن تورکی وثیقهی اتحاد
اسلام نادری- نجف
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_27.html
مئهران باهارلی- دستور نادر شاه برای انجام
مذاکرات دیپلوماتیک رسمی در هندوستان به زبان تورکی
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_9.html
مئهران باهارلی- میرزا زكی ندیم، ایناق نادر شاه:
سلطان محمود عوثمانلی و نادرشاه افشار دو نخل بوستان تورکمان هستند
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_23.html
آقامحمد خان:
مئهران باهارلی- آقامحمد خان قاجار: طوایف
تورک و موغول که در ایرانند باید با یکدیگر متحد شوند و نگذارند که ایرانیان خود
به سلطنت برسند
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_17.html
فتحعلی شاه:
مئهران باهارلی- یوهان گوته و «فتحعلی شاه
تورک»، «ناصرالدین شاه، آن تورک پسر»، و سمبولیسم - آیکونولوژی تورکی – موغولی
نشان شیر و خورشید ....
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_10.html
محمد شاه غازی:
مئهران باهارلی- محمد شاه قاجار: از منسوبيت
به اصل والای تورک و نسل اوغوزخان سربلند، و بابت اين سعادت شکرگزار خداوند هستم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_26.html
مئهران باهارلی- در تفاوت قرائت محمد شاه غازی
قاجار-حاجی میرزا آقاسی ایروانی و قرائت شاه اسماعیل اول از مذهب علوی
[8] قاجارها نیز برای این که به
جهانگیریها و کشورگشائیهای چنگیز فخر کنند و خود را در آن شریک و سهیم بدانند
به خطا موغول دانسته و نسبت خود را نخست به تیموریان و از آن راه به ایلخانان
موغول رسانده و حتی قراقویونلوها و آققویونلوها را هم که با ایشان نزدیک بودهاند
با خود در این نسبت نادرست شریک کردهاند. ... قاجارها در همهی اسناد نسبت خود را
به طایفهی سالور رساندهاند و سالور قطعا از همان تورکان ماوراء قفقاز بوده و در
میان طوایف ماوراء قفقاز همه جا نام آنها را با خزرها و قیپچاقها و بولغارها و
پجنکها و دیگران با هم بردهاند. .... قاجارها از نخست خود را خویشاوند نزدیک آققویونلو
دانستهاند و حتی به پادشاهی این سلسله فخر کردهاند و نام دیگر این طایفه باییندیر
است و باییندیر نیز از طوایف تورکان ماوراء قفقاز بوده و نامشان را با طوایف دیگر
آن سرزمین توام کردهاند.... قاجارها یگانهگی و همنژادی خود را با قاراقویونلوها
و آققویونلوها همیشه تکرار کرده و حتی آن را مایهی افتخار دانسته و سلطنت خود
را دنبالهی طبیعی و ارثی سلطنت آنها شمردهاند...
نژاد و تبار قاجارها از دید خودشان، به روایت سعید
نفیسی. به نقل از تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهی معاصر. دو جلد. تالیف
سعید نفیسی. انتشارات بنیاد
No comments:
Post a Comment