ریشهشناسی نامهای تورکی ساوجبلاغ
– ساووج بولاق
و
ساوجی (مریوان)، سوجه (نقده)، سوجهبلاغی
(تیکانتپه-سایینقالا) و ساوجبلاغی (اردبیل)
مئهران باهارلی
امروز اقلا هشت نام جوغرافیایی «ساوجبلاغ» در تورکایلی و نامهای مرتبط «ساج چای» (زنجان، بین تاکستان و آوج)، «سوجیق» (شمال گلیداغ، تورکمن صحرا)، و احتمالا «سوجه» (در شمال نقده، آزربایجان غربی) وجود دارد. در این مقاله (مرکب از سه بخش) نشان دادهام که ریشهشناسی این نام به شکل «ساووق (سویوق) بولاق» به معنی چشمهی سرد و خنک، یک ریشهسازی مردمی و نادرست است. بلکه قدیمیترین فورم این نام «سوجیق - سوجی بولاق» بوده که به مرور زمان جای خود را به «ساووج بولاق» داده است. در این نامها سوجیق – سوجی - ساوج به معنی شیرین و مطبوع و گوارا، به عنوان صف بولاق و یا چشمه است. بعدها و به موازات ورود کلمات فارسی و عربی به زبان تورکی، فورمهای جدیدتر «شیرین بولاغ»، «شیرین پینار»، «شکر بولاغ»، «شکر پینار» .... باز همه به معنی چشمهی دارای آب گوارا جای فورم قدیمی «ساوجبلاغ - ساووچ بولاق» را گرفته است. همچنین مطرح کردهام که کلمات ساوجی – سوجه - ساوج در نامهای قریهی «ساوجی» (در مریوان)، «سوجه» (در نقده)، «سوجهبلاغی» (در شمال تیکانتپه - سایینقالا) و «ساوجبلاغی» (در اردبیل) همه در تورکایلی، احتمالا بی ارتباط با ساووج به معنی شیرین و مطبوع، بلکه به یکی از معانی هدایت کنندهی آب آسیاب، محافظ دشت، گذرگاه تنگ و پل کوچک است.
بخش اول:
ساوجبلاغ (ساوُجبُلاغ، ساوج بلاغ، ساج چای، ...)
تقریبا همهی اماکن جوغرافیایی با نام «ساوجبلاغ» (ساوُجبُلاغ، ساوج بلاغ،...) و نامهای مرتبط «ساج چای» و «سوجه» در تورکایلی ویا منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران واقع شدهاند[1]. اینها عبارتند از:
-شهر
و شهرستان ساوجبلاغ در استان البورز (در شمال نظرآباد)، از شمال محدود به طالقان و کوههای فشند و از مشرق به ارنگه و غار و از
جنوب به شهریار و از مغرب به قزوین. دولت ایران در صدد تغییر نام تورکی این شهر و
شهرستان است[2]؛
-روستای
کوچک ساوجبلاغ در دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه، استان آزربایجان
شرقی؛
-
روستای ساوجبلاغ در غرب شهرستان پیشگین (مشکین شهر)، دهستان
شعبان، بخش مرکزی شهرستان خیاو بین کیوی و میانه در استان آزربایجان شرقی؛
- یک دره بنام «ساوجبلاغ درّهسی» در استان زنجان در شرق
آچاچی؛
-یک
رود بنام ساوجبلاغ چای در شرق نقده در استان آزربایجان غربی؛
-ساوجبلاغ، روستایی در استان اردبیل، شهرستان اردبیل،
بخش مرکزی، دهستان ارشق شرقی؛
- ساوجبلاغ (بوئین زهرا)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان
بوئین زهرا در استان قزوین؛
-شهر
و شهرستان قبلا تورکنشین و اکنون کوردنشین شدهی ساوجبلاغ در ناحیهی
موکری استان آزربایجان غربی، نام این هر دو در دورهی پهلوی به مهاباد فارسی تغییر داده شده است (نگاه کنید به بخش سوم این مقاله). تلفظ اسم ساوجبلاغ در
کوردی محلی «سابلاغ» است؛
-
«ساج چای» در زنجان، بین تاکستان و آوج («ساج» در این نام، «ساوج» موجود در
ساوجبلاغ است)؛
-...
ریشهشناسی نادرست بر اساس ساووق
عدهای بخش ساوج در نام ساوجبلاغ را محرف ساووق (Savuq) به معنی سرد و خنک و معادل کلمهی «سویوق» در تورکی معاصر گمان میکنند. در حالی که در متون قدیمی قبل از قرن هفده، از جمله در کتاب «نزهه القلوب» تالیف حمدالله مستوفی در سال ۱۳۳۹ میلادی به دورهی دولت موغول -تورک ایلخانلی، نام ساوجبلاغ با حرف «ج»، و نه با «ق» نوشته شده است.
فورم ساوقبلاق و گونههای آن، به موازات فراموش شدن فورم اصلی و اولیهی این نام (سوجی بولاق، ساووج بولاق، ...) دو قرن و نیم بعد ظاهر شده است. به عنوان نمونه «احسن التواریخ روملو» تالیف ١٥٧٧ میلادی در دورهی قیزیلباشیه؛ «اکبرنامه»؛ «عالمآرای نادری» محمدکاظم مروی در دوران افشاریه و زندیه، .... البته اگر اشتباه ناسخین و ناشرین نباشد، فورم «ساوقبلاغ» «ساوخبلاغ» را به کار بردهاند[3]. در دورهی معاصر احمد کسروی در کتاب «نامهای دیهها و شهرهای ایران» این ریشهشناسی نادرست را تائید کرده است. بعضی از فعالین سیاسی آزربایجانگرای ناآشنا با ریشهشناسی تورکی و جوغرافیای جهان تورکیک، که با سائقههای سیاسی و به طور سیستماتیک نامهای تاریخی نامفهوم برایشان را به نامهای جدید جعلی عوض میکنند، نام قدیمی تورکی ساوجبلاغ هم را به سویوق بولاق تغییر میدهند.
حال آن که اینها، ریشهشناسیهایی مردمی، عامیانه و به دلائل تاریخی و فونتیک و مورفولوژیک متعدد نادرست هستند:
-مردم محلی تورک در ساوجبلاغ کرج، این نام را به صورت «ساوشبلاغ» تلفظ میکنند. صورت ساووش نشان میدهد که فورم اولیهی آن ساووچ بوده است. اگر فورم اولیهی این نام ساووق بود، میبایست تلفظ لهجهای آن به صورت ساووخ و یا سویوخ باشد. تبدیل «ج» - «چ» پایانی کلمات در تلفظ لهجهای به حرف «ش» و یا بر عکس، قاعدهای معمول است. مانند تبدیل ساچ ← ساش (گیسو)، اوچ ← اوش (سه)، ساغداش – ساغدوش ← ساغدیچ ... این پدیده بعضی اوقات در اول و داخل کلمه هم دیده میشود: شوربا ← چوربا، یاخشی ← یاخچی، ...
- در زبان تورکی، حادثهی قانونمند تبدیل قاف (Q) به جیم (C) وجود ندارد.
- در لهجههای تورکمانی معاصر، فورم «ساغوق» به معنی سرد اغلب با تبدیل غ به ی مبدل به «سویوق» میشود و نه «ساووق».
مینورسکی: امکان ندارد که ساوج را بر اساس ساووق - سویوق توضیح داد
مینورسکی نیز در مقالهی خود بنام «جاینامهای موغولی در کوردستان موکری» ریشهشناسی نام ساوجبلاغ بر اساس ساووق را نادرست و غیر ممکن دانسته است[4]. وی در این مقاله به درستی استدلال میکند که تبدیل حرف «ق» به حرف «ج» در زبان تورکی نامحتمل است. ترجمهی پاراگرافهای مربوطهی مینورسکی در بارهی نام ساوجبلاغ چنین است[5]:
«در تطابق با تمایلات ناسیونالیستی جدید [فارسی - آریایی] رژیم پهلوی، نام قدیمی و تورکی ساوجبلاغ با نام جدید فارسی مهاباد، با ایماء محتمل به ماد (ماه) باستانی عوض شد» (ص ٦٥).
«به نظر میرسد که ساوجبلاغ، نام رودخانهی سوم، تورکی (بلاغ - بولاق: چشمه) است. اما بخش نخستین که در فارسی به صورت ساوج تلفظ میشود روشن نیست. ناحیهای با همین نام که از توابع پایتخت ایران تهران است وجود دارد. شکل واقعی در هر دو حالت سائوج و ساوج، امکان نمیدهد که این بخش نخستین را با کومک سویوق تورکی به معنی سرد توضیح داد. با این همه در یادداشتهای روزانهام به سال ١٩١١ نوشته بودم: (یک چشمهی سرد آهندار، در فاصلهی نیم ساعتی غرب ساوجبلاغ، نزدیک محل التصاق دو سرچشمهی آن). نامحتمل است که حرف «ق» به حرف «ج» تبدیل شود. حتی اگر این تبدیل محتمل باشد، در آن صورت این نام مشتق از ساوجی تورکی به معنی سخنگو، رسول، پیغمبر خواهد بود. (برای تقلیل «جی» به «ج»، میتوان نمونهی تبدیل ماههای اویقوری [آلتینجی، اونونجو] که توسط موغولها به کار میرفتند به آلتینج و اونونج را نشان داد). این نام [ساوج] موغولی نیست، اما میتواند توسط موغولها ادخال شده باشد» (ص ٦٧).
ساووچ یعنی شیرین و گوارا
در زبان تورکی کلمهای به شکل «ساووج» (با املاهای قدیمی: صَوَج، سَوَج، ساوَج؛ صَوُج، سَوُج، ساوُج) و به معنی شیرین وجود دارد. این کلمه هنوز در لهجههای تورکمانی در تورکیه (ارزینجان، ...) و در فورم ساووچ Savuç به معنی «پهکمهز سوجوغو» موجود است. کلمهی «ساووج» به معنی شیرین، فورم کوتاه شدهی کلمهی «سوجی - صوجی» در تورکی شرقی و قدیم به همان معنی، و «سوجی - صوجی» خود فورم کوتاه شدهی «سوچیگ» در تورکی باستان است.
در تورکی شرقی - جغتایی، کلمهی «سوجی - صوجی» که به صورت «سوچوک - چوجوک» هم ثبت شده، دارای دو معنی است: ١- سقا، میرآب، آب فروش، مشکاب، ٢- لذیذ و مطبوع و گوارا، شیرین، شیرینی. «سوچیگ» (Süçig) و فورم کوتاه شدهی «سوجو، سوجی» در تورکی باستان هم وجود داشتند و به معنی شیرین، لذیذ، مطبوع و گوارا بودند. (کلمهی «سوچیگ»، محرف و مخفف «سوتسیق» مرکب از سوت به معنی شیر و پسوند –سیق به معنی مانند، جمعا به معنی مانند شیر، شیرین. واژهی سوچیگ معنی ثانویهی شراب را هم دارد، قیزیل سوچیگ: شراب سرخ؛ و مصدر سوچینمهک: مست شدن با شرابخواری). فورمهای دیگر سوچیگ در زبانهای تورکیک چنین است: سوچوک، چوچوک، سوُچوق، چوُچوق، جوجوک، شوشوک، سوچیک، سوچیگ، سوچوگ، سوچوغ، ... از همین ریشه است سوچیمهک - سوچینمهک - سوچیرمهک - سوچیشمهک: شیرین شدن، مطبوع شدن، گوارا شدن، لذیذ گشتن؛ و کلمهی سوجوق - سوچوق (سجق، سجوق، سوجیق، ...) در تورکی معاصر به معنی «نوعی شیرینی مخصوص تورکان که از پودر مغز فندق، بادام و گردوی آمیخته با دوشاب (پهکمهز)، شکر و نشاسته تهیه کنند».
مرحلهی اول: نامهای جوغرافیایی سوجیق و سوجه (سوجی)
بنابه آنچه گفته شد، فورمهای سوچیق و سوجی قدیمیترین فورم کلمهی ساوج به معنی شیرین است. نامهای روستای سوجیق در شمال گلیداغ (تورکمن صحرا) محققا؛ و نام روستای سوجه (سوجی) در شمال نقده، آزربایجان غربی (تورکیایلی) شاید، یادگار این مرحلهی نخست از دوران سلجوقیان در قرون ١١-١٢ میلادی است. اما از آنجائی که در این دو نام صفات سوچیق و سوجی به تنهائی آمدهاند، به احتمال بسیار فورم اولیهی این نامها «سوچیق بولاق» و «سوجی بولاق» بوده (سوچیق و سوجی صفت و بولاق موصوف) که به مرور زمان بخش بولاق آن حذف شده است. (هرچند نام روستای سوجه ممکن است محرف اسم «ساوجی»، به شرحی که در بخش دوم مقاله آمده، باشد).
مرحلهی دوم: تبدیل سوجیق و سوجه (سوجی) به ساوج و ساج
نامهای قدیمی سوچیق و سوجی (سوجه) دورهی سلجوقی، در قرون ١٤-١٣ میلادی به دورهی دولتهای تورک - موغول، در شش مورد به فورم ساوج (ساوجبلاغ) و در یک مورد به ساج («ساج چای» در استان زنجان، بین تاکستان و آوج) متحول شده است. در اینجا دو تغییر فونتیک موضوع بحث است. نخست تبدیل «حرف و» به «حرف ا» در میان کلمه، و دوم حذف «حرف ی» از بخش «جی» در آخر کلمه.
١-تبدیل صدای و تورکی باستان به ا: فورم قدیمی «سوجی» به معنی شیرین با تبدیل «حرف و» به «حرف ا»، به فورم جدیدتر «سهوجی» - «ساوجی» تبدیل شده است. تبدیل «حرف و» تورکی باستان به «حرف ا» در تورکی غربی (و در مواردی بر عکس آن) پدیدهای معلوم و قاعدهمند است. مانند نمونههای آتی: بوغوز ← بوغاز، اوچوق ← اوجاق، اورتو ← اورتا، تؤپو ← تهپه، تؤرو ← تؤره، دیش ← داش - تاشرا، اییغاج – ییغاج - ییواش ← آغاج، ایغلاماق - ییغلاماق ← آغلاماق، دؤندورمهک ← دؤندهرمهک، گؤندورمهک ← گؤندهرمهک، قوزوجاق ← قوزوجوق، یاوروجاق ← یاوروجوق، تؤکوزلهمهک ← تؤکهزلهمهک، بالتا ← پالتو، نؤکور – نؤهؤر ← نؤکهر، سوراق ← سوروگ، هورال ← قورول، آیماق ← اویماق، بودو ← بوداخ، بویا ← بودو، نؤگتو ← نوقتا، اوتاچین ← اوتوچین، اوموروقون ← اومورقا، تامیر ← دامار، ... [6]
نمونهی دیگر تبدیل «سوو» (آب) تورکی قدیم به «ساو»، به معنی آبی که پس از آبیاری مزرعه هنوز جاری است و بیهوده به هدر میرود، در لهجههای غربی است (نگاه کنید به بحث ساوجی - ساویجی در بخش دوم این مقاله). این تبدیل هنوز در جریان است، مانند تبدیل آشاغی ← آشاغا، بوچوق ← بوچاق (نیم)، قونوق ← قوناق (مهمان)، .... در بعضی لهجههای تورکی در قفقاز، ایران و آناتولی.
٢-حذف حرف ی از آخر .جی: فورم «ساوجی» با حذف «حرف ی» از آخر «.جی» به فورم جدیدتر «ساوج» تبدیل شده است. حذف «حرف ی» از آخر .جی مسبوق به سابقه بوده و مخصوصا در محیطهای متاثر از زبان موغولی دیده میشود. مینورسکی نیز احتمال حذف حرف ی از آخر .جی (تبدیل ساوجی به ساوج) را مطرح کرده و آن را تاثیری موغولی دانسته است: «برای تقلیل جی به ج، میتوان نمونهی تبدیل ماههای اویقوری [آلتینجی، اونونجو] که توسط موغولها به کار میرفتند به آلتینج و اونونج را نشان داد. این نام [ساوج] موغولی نیست، اما میتواند توسط موغولها ادخال شده باشد». یک نمونهی بسیار مهم دیگر از حذف حرف ی در آخر جی، تبدیل نام «خلجی» باستان به «خلج» است (موضوع یک مقالهی علیحدهی اینجانب خواهد بود).
مرحلهی سوم: گذر از ساوج بلاغ به شیرین بلاغ - شکر بلاغ
به موازات پخش شدن تورکان در سرتاسر ایران و تحت تاثیر قرار گرفتن آنها از زبانهای تاجیکی - دری (و نیز عربی)، روند ورود کلمات تاجیکی - دری (و عربی) به زبان تورکی نیز که در افغانستان آغاز شده بود شتاب گرفت. پس از آن بود که تورکان کم کم به جای تعبیر «ساوج بولاق» (به معنی چشمهی شیرین)، با جایگزین کردن ساوج تورکی با شیرین تاجیکی - دری و شکر عربی، اماکن جوغرافیاییای را که قبلا ساوجبلاغ و پیشتر از آن سوجیبلاق مینامیدند، با نامهای جدیدتر نیمه تاجیکی - نیمه تورکی مانند «شیرین بولاغ»، «شیرین پینار»، و نامهای نیمه عربی - نیمه تورکی مانند «شکر بولاغ»، «شکر پینار» .... - همه مترادف ساوج بولاغ و به معنی چشمهی دارای آب گوارا - نامیدند. وجود نامهای شیرین بولاغ، شکر بولاغ، شکر پنیار و ... موید آن است که این نامها همه مترادف و هممعنی ساوجبلاغ قدیمی و سوجی بلاغ قدیمیتر هستند.
اماکن جوغرافیایی با نام شیرین بولاغ: مانند نام ساوجبلاغ، تقریبا همهی اماکن جوغرافیایی با نام شیرین بولاغ هم در تورکایلی (منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران) قرار دارند. تعدادی از آنها نیز در مناطق زیستی تورکان در خارج تورکایلی واقع شده است: ١-روستای شیرین بلاغ یا شیرین بولاق از ﺗﻮاﺑﻊ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن بیجار (ﮔﺮوس) تورکایلی (واقع در اﺳﺘﺎن امروزی کوردستان) در مسیر جادهی بیجار به زنجان، ٢-شیرین بولاق (باش محله) در زنگهزور غربی (ناحیهی سیونیک وئریشن ارمنستان)، ٣-روستای شیرین بلاغ در بخش کاغذکنان (چاغێز قوُنان) شهرستان خلخال، شرق آچاچی آزربایجان شرقی، ٤-روستای شیرین بلاغ (شاه بولاغی) شهرستان نیر، ٥-تپهی شیرین بلاغ درشهرستان میانه، بخش تورکمان چای، دهستان اوچ تپه غربی، ٦-روستای شیرین بلاغ (قوزلوجا) از توابع دهستان مهرانرود بخش مرکزی شهرستان بستانآباد، در آزربایجان شرقی، ٧-روستای شیرینبلاغ در دهستان حسنلو از توابع بخش محمدیار شمال نقده، شرق قوشاچای، آزربایجان غربی، ٨-روستای شیرینبلاغ، در دهستان حاجیلار شمالی از توابع شهرستان چایپاره در شمال قره ضیاءالدین، آزربایجان غربی، ٩-روستای شیرین بلاغ در شهرستان تفرش، استان مرکزی تورکایلی، ١٠-پارک شیرین بلاغ آواجیق، ١١-شیرین بلاغ در شرق نظرآباد، تورکایلی ١٢-شیرین بلاغ در شمال شرق ساوه، تورکایلی ١٣- شیرین بلاغ در جنوب یاسوکند، در استان فعلی کوردستان ١٤-شیرین بلاغ زنجان بین سجاس، قیدار، بیجار، یاسوکن، ١٥-شیرین بلاغ در شمال کومیجان، شرق قروه درجزین، استان مرکزی تورکایلی ١٦-شیرینبُلَق در استان قوم، جنوب غرب اسلامشهر، تورکایلی ١٧- شیرین بلاغ در استان اردبیل (شاه بلاغی)، ...
شیرین سو، شیرین قویو، شیرین چای، شیرین آخار، ...: شیرین فارسی معادل ساوج تورکی، به غیر از بلاغ - بولاق، در نام مرکب دیگر پدیدههای آبی هم به کار رفته است. مانند هشت «شیرین سو» (در همدان بین علی صدر و قیدار، در تهران، در شمال غرب تاکستان، در شمال شرق ابهر، در شرق قوشاچای آزربایجان غربی، در زنجان شمال غرب منجیل، در شمال شرق زنجان، در شرق آشتیان و اراک. همه در تورکایلی)، چهار «شیرین قویی» - «شیرین قوئیه» (در جنوب نظرآباد، در غرب شهریار، در استان مرکزی بین اسلامشهر و ساوه، در شمال شرق تفرش، ... همه در تورکایلی)، سه «شیرین چای» (در استان مرکزی شمال ساوه - تورکایلی، در آزربایجان شرقی، جنوب هشترود، در شمال بوجنورد -افشاریورت)، یک «شیرین آخار» (در جنوب فیروزآباد، قاشقاییورت)، یک «شیرین براد» (در همدان، تورکایلی. بَرّاد: کوزهی آب سردکننده)، ... اینگونه کاربرد کلمهی شیرین در نامگذاری پدیدههای آبی توسط تورکان، تائید کننده و همآهنگ و همخوان با منطق موجود در نامگذاری ساوجبلاغ به معنی چشمهی دارای آب گوارا و مطبوع، و یا روستا و ناحیهی دارای چشمه با آب گوارا است.
اماکن جوغرافیایی با نام شکر بولاغ: نمونههایی نادر از اسامی جوغرافیایی با شَکَر عربی به جای ساوج تورکی و شیرین فارسی هم دیده میشود. مانند سه «شکر بولاغی» در زنجان، در آزربایجان غربی و در آزربایجان شرقی. هرچند واژهی شکر در بعضی از نامهای جوغرافیایی تورکی، معانی دیگری دارد و بسته به مورد میتواند شکر موغولی (شوکهر، شوخهر: چتر. شوکهرچی: چتردار، شوکورجو: منصب چترداری سلطان در دولت تیموری)، شوکور عربی (نام شخص)، شاخار تورکی (شاد و خرم)، شاقیر - چاغیر تورکی (شاهین شکاری)، شهکیر تورکی (شاخهای ریزه که از بن درختی روید، نهال انگور که از پارهی شاخ روید، میوهای شبیه شفتالو، ...)، ... باشد. مانند «شکر یازی» (آزربایجان غربی)، «شکر تو» (تو به معنی کوه، در شمال تربت حیدریه؛ و یا تو در موغولی به معنای دارایِ. شکر تو: کوه چتر مانند و یا چتردار)، «شکر داغی» (آزربایجان شرقی)، «شکر درق» (آزربایجان شرقی)، «شکر درهسی» (زنجان)، رود «شکر بک» (آزربایجان غربی)، «شکر بیگلو» (تهران)، .... واضح است که این نامها ربطی به شکار فارسی و شَکَر عربی ندارند.
اماکن جوغرافیایی با نام شکر پینار: کاربرد شکر عربی به جای شیرین فارسی، رفتاری که بیشتر در میان تورکهای آناتولی و شام رایج بود، نشان میدهد که تورکهای به کار برندهی آنها در ایران و تورکایلی، محتملا خاستگاه آناتولیایی و سوری داشتند. در خود آناتولی هم روستاهای متعددی با نام شکر پینار (Şekerpınar) وجود دارند. مانند روستای شکرپینار در قانقال سیواس، شکرپینار در قوجاائلی چاییراووا، شکر پینار در تاشلی چای آغری، ... که نامشان دقیقا معادل «سوجی بلاغ» اولیه و «ساووچ بولاق» بعدی و «شیرین بولاق» جدید است (شَکَر معادل شیرین، پینار مترادف بولاق).
مرحلهی چهارم: شیرین چشمه، شکر چشمه
به موازات فارسیزبان شدن تورکها، گروههایی از آنها به جای «ساوج بلاغ» تورکی و یا نامهای نیمه تورکی «شیرین بولاغ» و «شکر بولاغ» و ... نامهای تماما فارسی - فارسی و یا هیبرید عربی - فارسی «شیرین چشمه» و «شکر چشمه» را هم به کار بردند. مانند سه «شکر چشمه» در زنجان و در شمال بیرجند و در مازندران؛ و نامهای متعدد «شیرین چشمه» (که در این مقاله ذکر نشدهاند). با اینهمه، این نامها علی رغم ترکیب شدن از کلمات فارسی و عربی، هنوز دارای نحو تورکی بوده و صفت در آنها بر عکس فارسی، قبل از موصوف آمده است. (شیرین چشمه و شکر چشمه، به جای چشمهی شکر و چشمهی شیرین)؛ بنابراین از سوی تورکها گذارده شدند.
عين الحلوة
در جهان عرب هم اسامی با معنی مشابه وجود دارد، مانند «عين الحلوة» در جنوب لبنان به معنی شیرین چشمه. (کلمهی عربی «عین» به معنی چشمه در اسامی جوغرافیایی متعددی در تورکیایلی هم وجود دارد که یادگار مهاجرین عرب در آن مناطق است. مانند عینالی به معنی چشمهی علی و یا چشمهی آل = سرخ، قرهعین (قارا عین)، سرعین (ساری عین)، عینآباد سراسکند تبریز و حاجیلو کبودرآهنگ همدان و خرقان ساوه، روستای عینجیک (عین عربی + جیک تورکی: چشمهی کوچک) از توابع خدابندهی زنجان و ...).
ریشهشناسی نادرست ساوجبلاغ بر اساس ساوجی (پیغمبر)
مینورسکی در مقالهی فوقالذکر خود، مشتق شدن بخش «ساوج» نام ساوجبلاغ از کلمهی ساوجی تورکی به معنی سخنگو، رسول، پیغمبر و پیک را به صورت یک احتمال بسیار ضعیف مطرح کرده است. اما این احتمال، غیر ممکن است. زیرا:
-همانگونه که نشان داده شد نامهای جوغرافیایی با فورمهای قدیمیتر «سوجیق» (گلیداغ، تورکمن صحرا) و «ساج چای» (زنجان، تورکایلی) وجود دارند که نشان میدهند ساوج فورم تحول یافتهی فورم قدیمیتر سوچیق - سوجی به معنی شیرین و گوارا است و نه ساوجی به معنی پیغامبر.
-ساوجی به معنی پیغمبر اسم است و اگر چشمهای - یک بولاغ به اسم پیغمبر نامیده شده، میبایست در آخر چشمه - بلاغ پسوند اضافی - نسبی ی میآمد، یعنی ساوجی بولاغی میشد و نه ساوجی بولاغ. به همین دلیل بخش ساوج در نام ساوجبلاغ نمیتواند هیچ اسمی، از جمله پیغمبر باشد. اما دقیقا به دلیل وجود پسوند اضافی - نسبی ی در آخر بلاغ در نام روستای «سوجه بلاغی» در شمال تیکانتپه (تکاب) و سایینقالا (شاهیندژ)، در شرق قوشاچای (میاندواب) در آزربایجان غربی است که بخش سوجه در این نام بی شک یک اسم است (نگاه کنید به بخش دوم این مقاله در ذیل).
-نامگذاری یک چشمه با کلمهی پیغمبر از طرف تورکان در قرون ١١-١٠ میلادی، به شرحی که در زیر میآید، بعید به نظر میرسد.
روشنگری نزهه القلوب حمدالله مستوفی در بارهی ریشهی ساوجبلاغ
حمدالله مستوفی مأمور ارشد مالیاتی در دولت موغول - تورک ایلخانلی در کتاب خود بنام نزهه القلوب که آن را در سال ۱۳۳۹ میلادی تالیف نموده، به ساوجبلاغ کرج[7] هم اشاره کرده است. تثبیتهای حمدالله مستوفی در امر تعیین ریشه و معنی نام ساوجبلاغ بسیار مفید است:
- حمدالله مستوفی میگوید اکثریت مردم ولایت ساوجبلاغ صحرانشینند که اشاره به اکثریت بودن تورکان غیر شهری کوچنده در آن ناحیه در آن برههی زمانی است. سپس میگوید آنها، به همین سبب غیر شهری بودن، مقید به مذهب نیستند. این بیان نشان میدهد تورکان آن ناحیه در آن برههی زمانی هنوز به اسلام متشرعه نگرویده، به احتمال قریب به یقین یا بر باورهای تنگریسم و شامانیسم تورکی - موغولی و یا نوعی از اسلام تورکی مردمی بودهاند. در هر دو حال آنها زندگیای سکولار و غیر مذهبی داشتند. پیغمبر نامیدن چشمهای از طرف همچو جمعیتی بعید مینماید.
- حمدالله مستوفی هوای به غایت خوب، قناتهایی که اکثر آب ولایت را تامین میکند، میوه و غلهی بسیار و نان به غایت نیکوی ولایت را ذکر میکند که همه در رابطه با و محصول وفور آب و کیفیت مطلوب و مطبوع آب در آن ناحیه و به نوبهی خود دلیل ساووج بولاغ نامیده شدن آن است. یعنی ولایتی با چشمههای آب مطبوع و گوارا و ...
- حمدالله مستوفی در میان روستاهای بزرگ ولایت ساوجبلاغ از سنقرآباد (فورم اصلی آن سونقور اووا و یا سونقور اوبا باید باشد) نام میبرد که دارای سادات عالی نسب است. این نیز نشان میدهد در آن برههی زمانی پس از اکثریت غیر شهری تورک، عدهای از اعراب شهرنشین هم در قرای بزرگ آن ناحیه ساکن بودهاند (موثر در نامگذاری «ساووج بولاق» از سوی تورکان که ترجمهی «عين الحلوة» عربی است ؟).
متن کامل بند مربوط به ساوجبلاغ کرج از نزهه القلوب چنین است: «ساوج بلاغ - ولایتی است که در اوان سلاجقه مال به ری میداده و در عهد موغول سوی شده. هوایی به غایت خوب دارد. اکثر آبش از قنوات است. میوه و غله[اش] بسیار میباشد و نانش در غایت نیکویی. و حقوق دیوانی او دوازده هزار دینار مقرر است. و مردم آنجا چون اکثر صحرانشینند، مقید به مذهب نیستند. و از اعظم قرای آنجا خراو و نجمآباد و سنقرآباد [است]. و در سنقر آباد سادات عالی نسب و حسباند و الحال خرابست»[8].
بخش دوم:
قریهی ساوجی (مریوان)، سوجه (نقده)، سوجه بلاغی (تیکانتپه - سایینقالا) و ساوج بلاغی (اردبیل)
در تورکایلی چند نام جوغرافیایی مشابه هم وجود دارند که نمیتوانند با صفت ساوج - ساووج به معنی شیرین و گوارا توضیح داده شوند:
- «ساوجی» (Savcı): نام قریهای
از توابعِ بخش خاو و میرآباد در شمال مریوان، در تماس با مرز عراق در استان کوردستان فعلی. در اینجا ساوجی به تنهایی به کار رفته و یک اسم است و نه
صفت مانند ساووج به معنی شیرین و گوارا
-«سوجه»:
نام روستایی در شمال نقده. در اینجا سوجه به تنهایی به کار رفته و یک اسم است و نه
صفت مانند ساووج به معنی شیرین و گوارا.
-«سوجه
بلاغی»: نام روستایی در شمال تیکان تپه و سایین قالا، در شرق قوشاچای در آزربایجان
غربی. در اینجا در آخر بلاغ حرف - پسوند اضافی - نسبی ی وجود دارد. بنابراین سوجه
یک اسم است و نه صفت
-«ساوج
بلاغی»: نام قریهای از توابع بخش مرکزی اردبیل، شرق پیشگین
(مشکین شهر).
در اینجا در آخر بلاغ حرف - پسوند اضافی - نسبی ی وجود
دارد. بنابراین سوجه یک اسم است و نه صفت
- در تورکیه هم اماکن جوغرافیایی متعدد دارای اسم ساوجی و ساوجو و ساووجو و ... مشتقات آنها وجود دارند. مانند ساواجیق Savacık (وان)، ساوجی Savcı- ساوجو Savcu- ساووجو Savucu (توقات)، ساوجی بیگ Savcıbey (بیله جیک)، ساوجی کؤی Savcıköy (توقات)، ساوجیلار (کوتاهیا)، ساوجیلی (قیرشهیر)، ...
به نظر میرسد اسامی «ساوجی»، «سوجه» و «ساوج» در نام قریهی ساوجی (در مریوان)، سوجه (در نقده)، سوجه بلاغی (در شمال تیکانتپه - سایینقالا) و ساوج بلاغی (در اردبیل)، همه فورمهای یک کلمهی واحد «ساوجی» و یا «ساویجی» هستند. در معنی کلمهی ساوجی و یا ساویجی در این نامها شقهای زیر متصور است:
١-ساویجی - ساوجی: هدایت کنندهی آب آسیاب. در زبان تورکی یکی از معانی ساوجی - ساویجی، شخصی که آب آسیاب را هدایت و مدیریت میکند است. اسم فاعل از مصدر ساوماق و یا از ریشهی ساو به معنی آبی که پس از آبیاری مزرعه هنوز جاری است و بیهوده به هدر میرود. در زبان تورکی علاوه بر ساویجی کلمات متعددی از ریشهی ساو و همه در ارتباط با آسیاب وجود دارند. مانند: ساوماق (متوقف کردن آب آسیاب)، ساواجاغ (آبی که آسیاب را میچرخاند)، ساواجاق – ساواجاخ – ساواخ – ساواق - ساواق داشی - ساواق تختهسی (تختهای که برای منحرف کردن جهت آب آسیاب در مقابل یک مجرا گذاشته میشود، کانال آب دومی که برای روان ساختن آب بیشتر در کانال آب آسیاب باز میشود، پوششی که برای تغییر جهت آب آسیاب در جلوی بندها گذاشته میشود، ....)، ساواق (حوض و یا کانال آسیاب و محل و قسمت تنگی که آب به شیار آن داخل میشود)، ساویلماق (عاطل ماندن آسیاب، متوقف شدن آب آسیاب)، ساولاغا (محلی بر سر چاه آسیاب که آب اضافی آسیاب پخش میشود)، ساووق (آسیابی که آبش قطع شده و کار نمیکند، عاطل بودن آسیاب)، ...[9] شاید نامهای «ساوه چایلاق» (بین شهریار و آوج)، «ساوه بلاغی» (شمال شرق پیشگین، مشکین شهر)، ... هم در ارتباط با این ریشه باشند.
٣-ساوجی: گذرگاه تنگ و پل کوچک. در زبان موغولی کلمهای به شکل «سوبه» Sübe (معادل سووهSuve در زبانهای تونقوز - مانچوری، خوبه Hube در زبان بوریات) به معنی شکاف و گذرگاه تنگ؛ و فورم مصغر آن «سوبهجی» Sübeci به معنی گذرگاه و شکاف تنگ کوچک وجود دارند (.جی پسوند تصغیر موغولی است. بنا به رامشتدت این پسوند در کلمههای آتاج و آناج به معنی پدر محبوب و مادر محبوب و همچنین در دیگر زبانهای تونگوزی - مانچوری باقی مانده است).
کلمات «سوبه» و «سوبهجی» به شکل «سو - سوو» و «سوجی - سوجو» به زبان تورکی وارد شدهاند. این کلمات در بویهای یکم و چهارم کتاب دهده قورقوت هم آمدهاند: «قورو قورو چایلارا سوجو سالدیم» (در این جمله «سوجو» به معنی گذرگاه تنگ کوچک و پل کوچک است)، «قانلی قانلی سولاردان گئچیت وئرسین» (باسات)، «قانلی قانلی سولاردان گئچهر اولسان، گئچیت وئرسین» (بئیرهک)،.... (در این جملات «سو»، احتمالا به معنی آب نیست، بلکه به معنی گذرگاه تنگ و پل است) [10]. ظاهرا کلمهی سووچی در اویغوری به معنی قیلاووز و بلدچی و راهنما هم مرتبط با همین سوبه است.
در برخی از لهجههای تورکی مانند جغتایی کلمهی «سوو»، با تبدیل «حرف و» به «حرف ا» (در بخش تبدیل سوجی به ساوج توضیح داده شد) به «ساوو» تبدیل شده است. (ساوو: شکاف، ثقبه، دهلیک، جوف، مغاک، مغاره، لغم؛ تیلشوک، اویوق)[11]. در نتیجهی این تبدیل، کلمهی موغولی الاصل «سوجی» به معنی گذرگاه تنگ کوچک به صورت «ساوجی» در آمده است. با این وصف نامهای «ساوجی» (مریوان)، و «سوجه» (نقده) میتوانند به معنی روستاهای دارای گذرگاه تنگ و یا پل کوچک، و نامهای «سوجه بلاغی» (تیکانتپه - سایینقالا) و «ساوج بلاغی» (اردبیل) به معنی چشمه - رودهای دارای چنین پل کوچکی باشند.
٢-ساویجی - ساوجی: محافظ ده و یا نگهبان دشت. از مصدر ساوماق به معنی دفع کردن، همریشه با ساوورماق (دفع کردن و عقب راندن) و ساوونماق (دفاع و مدافعه کردن) و ...
٣-معانی غیر محتمل؛ ساوجی – نبی، ساوجی – فشاننده: در تورکی قدیم واژهی ساوجی به معنی نبی و پیامبر بود (از ریشهی ساو – ساب به معنی سخن، ادعا، خبر، ...). اما همانگونه که در بخش ساوجبلاغ گفته شد، کاربرد آن به عنوان نام اماکن جوغرافیایی نامحتمل است. ساوجی به معنای دفع کنندهی بلا و مصیبت و بیماری و ... هم در گذشته وجود نداشت و نتیجتا برای نامیدن اماکن جوغرافیایی به کار نمیرفت. عدهای هم فورمهای ساوَج و سَوَج که در بعضی متون استفاده شده را از مصدر ساوماق و به معنی (چشمهی) فشانندهی آب، مجازا پر آب، با رونق، جاری، سیال، آخار، آخیجی، آخان، دانستهاند. اما سند و دلیل و شاهدی بر این وجه تسمیه در دست نیست.
بخش سوم:
نامهای تورکی - موغولی در مناطق کوردنشین فعلی
١-در نواحی کوردنشین استانهای کوردستان و کرمانشاه و ایلام و آزربایجان غربی، توپونیمهای متعدد تورکی - موغولی مشاهده میشود[12]. این، به جز مناطق تورکنشین در این استانها است که اسامی جوغرافی آنها هم اساسا تورکی - موغولی میباشند.
٢-ویژهگی اسامی تورکی - موغولی در مناطق کوردنشین فعلی، قدمت تاریخی و کهنهگی زبانی آنها است. چنانچه بسیاری از کلمات تورکی موجود در نامهای جوغرافیایی مناطق کوردنشین، مانند نمونهی ساوجبلاغ به شرحی که آمد، در تورکی معاصر متروک شدهاند.
٣- تورکی - موغولی بودن اکثریت توپونیمهای مناطق کوردنشین فعلی، معلول تورکنشین - موغولنشین (مونقول تورکزبان شده) بودن آن مناطق در قرون گذشته است. در ناحیهی ساوجبلاغ موکری هم همین وضعیت حاکم و این ناحیه مانند بسیاری از مناطق فعلا کوردنشین در ایران، تا یکی دو قرن اخیر دارای جمعیت قابل ملاحظهی تورک بود.
٤-افزون بر تورکنشین بودن، بخش بزرگی از منطقهی کوردنشین امروزی در ایران در استانهای کوردستان و کرمانشاه، در طول تاریخ جزئی از واحد اداری - سیاسی و جوغرافیایی، و ایالت آزربایجان بود[13].
٥- علاوه بر شهر مرکزی این ناحیه ساوجبلاغ، نام ایل «مُکری» - موکری که این ناحیه نام خود را از آن گرفته؛ به احتمال بسیار دارای منشاء تورکی - آلتایی است. مینورسکی هم نام موکری را از ریشهی تورکیک - آلتاییک میداند. بنا به وی این ریشهی آلتاییک در نام کوردی «دهبکری» - دهبوکری نیز موجود است. وی در ریشهشناسی نام موکری احتمالات زیر را مطرح میکند:
الف-از نام گروه تورکیک
«موکری» که در همسایهگی تاپقاچ چین میزیستند
ب-از نام گروه «موکی» و
یا «مو هی» از تونقوزهای چینی
ج-مرتبط با نام طایفهی
موغولی «مورکیت – مرکیت - مارکات». این طائفه در اواخر حاکمیت موغول در شمال عراق
امروزی (موصل) - محل ظهور طایفهی مُکری در چند قرن بعد - قتل عام شد.
د-از نام طوائفی بنام «بوکرین - موکرین» (بعدها قایاچی) که از اویغورستان به اربیل مهاجرت نمودهاند.
٦-نام ساوجبلاغ موکری در دورهی رضا شاه، ظاهرا به توصیهی رشید یاسمی، توسط فرهنگستان اوّل به مهاباد فارسی تغییر داده شد. اهداف این تغییر، تورکیزدائی از نامهای جوغرافیایی و ربط دادن کوردها به مادهای باستانی بود (ماه، مه گویا واریانت ماد است). به همین دلیل است که باید همیشه نام اصلی این شهر، «ساوجبلاغ»، مخصوصا از طرف تورکها به کار برده شود.
٧-این ادعا که کوردهای فعلی ادامهی مادهای باستانی هستند، ادعایی غیر علمی و باطل شده است[14]. بر خلاف تبلیغات پانایرانیستی و ملیگرایان افراطی کورد، کوردها نه تنها مادهای باستانی و از نژاد آریائی و ایرانیان خالص و ... نیستند، بلکه یکی از آمیختهترین گروههای ملی منطقه و ترکیبی از ایرانیکزبانها، سامیزبانها مخصوصا عربها، تورکیکزبانها و غیره هستند.
٨-بافت ملی بسیاری از نواحی سابقا تورکنشین به دلائل دموگرافیک و مذهبی و امنیتی به مرور زمان از تورک به کورد تغییر یافته و این نواحی نهایتا خالی از جمعیت تورک شدهاند. از جمله به دلائل زیر:
-نرخ رشد جمعیتی طبیعی بسیار بالای کوردزبانان در مقایسه با تورکزبانان
که باعث میشود منطقهی کوردنشین (در ایران، در عراق، در تورکیه، در سوریه) دائما
در حال انبساط و گسترش باشد.
-تغییر زبان تورکهای سنی بومی به کوردی پس از تاسیس دولت قیزیلباش و
آزار و نسلکشی سنیان توسط خاندان صفوی (از زمان شاه اسماعیل تا قرنها بعد) که
باعث شد بسیاری از تورکهای سنی به جوامع کورد سنی مجاور پناه برند
-تغییر زبان تورکهای علوی قیزیلباش به کوردی پس از گذر شاهان صفوی به
مذهب فارسی شیعهی امامی و آزار و نسلکشی قیزیلباشان علوی توسط شاه تهماسب،
مخصوصا شاه عباس حقیر،...که باعث شد بسیاری از تورکهای علوی قیزیلباش و غیر
قیزیلباش (علویهای تورک قاراقویونلو) به جوامع کورد و گوران و لک و لور غالی
(مانند اهل حق) پناه برند
- کشت و کشتار اهالی و تاراج و غارت روستاها و شهرهای تورکنشین توسط دستهجات
اشقیاء و عشایر کوردی به مدت چندین قرن و در قرن اخیر گروههای سیاسی مسلح کوردی
(از جمله تهاجمات و کشتارهای شیخ عبیدالله[15]، سپس سیمیتقو، حوادث جنگ
جهانی دوم، وقوع انقلاب اسلامی) که باعث ایجاد روند یکجانبه و دائمی فرار و
مهاجرت تورکان از منطقه و جایگزینی کوردها در آن مناطق میشود
-اجازه دادن دولت قاجار به اسکان گروههای کورد عوثمانلی (از آناتولی و عراق فعلی) در آزربایجان، و اسکان هدفمند پناهندهگان کورد عراقی و .... توسط دولت ایران در دوره ی پهلوی و جمهوری اسلامی در مناطق تورکنشین مخصوصا در آزربایجان غربی و ... به منظور تغییر دموگرافی قومی منطقه و جدا ساختن ارتباط فیزیکی و پیوستهگی خاکی تورکایلی با تورکیه....
[1] نام و موضع اماکن جوغرافیایی ذکر شده در این مقاله از منبع زیر اخذ شدهاند:
Geographical Names: National Geospatial-Intelligence Agency, Bethesda, MD, USA
[2] راسیسم، آزمایش ژنتیک و تغییر نام مغولی ساوجبلاغ! حسین عسکری
[3]. -«و هم در این سال خاقان اسکندر شان، در ماه صفر آبدال بیگ دده را که صاحب اولکای قزوین و ساوخبلاغ ری بود عزل کرده، اولکای او را به زینل بیگ شاملو شفقت فرموده، او را خان لقب کردند ...».
-«و حسن کوکه به میان شکار قمرغه [قامورقا] درآمدند و شکارها انداختند. و از ملازمان شاهی نیز عبدالله خان اوستاجلو [اوْستاجلی] و ابوالقاسم خلفا و سوندوک [سئویندیک] بیگ افشار قورچی باشی و بدر خان استاجلو [اوْستاجلی] نیز به قمرغه [قامورقا] درآمدند و به سرچشمهی که آن را ساوخ بلاغ گویند نزول نمودند که آن اول منزل ییلاق سورلق [سوغورلوق] است. بیرام خان به خطاب «خان خانی» و حاجی محمد کوکه به لقب سلطانی از این دو پادشاه والارتبه شدند ....». [قمرغه، قامورقا: از لغات تورکی، شکارگاه که امراء و سلاطین در احاطهی [جرگهی] کلان آهو و گوزن و غیره میگذارند. مئهران باهارلی]
- اکبرنامه ص ٢١٨: «ساووق بلاق»
[4] مینورسکی: جاینامهای موغولی در کوردستان موکری (مونقولیکا، ٤)،
بولتن مدرسهی مطالعات شرقی و آفریقایی، دانشگاه لندن، جلد ١٩، شمارهی ١ (١٩٥٧)،
ص ٦٧.
V. Minorsky. Mongol Place-Names in
Mukri Kurdistan (Mongolica, 4), Bulletin of the School of Oriental and
African Studies, University of London, Vol. 19, No. 1(1957), p.65, p.67
[5] In accordance with
the new nationalist tendencies of the Pahlavi regime, the older Turkish name of
Sa'uj-bulaq was replaced by the modern Persian Mahabad, with a possible hint at
ancient Media (Mah). Page 65
The name of the third river, Sa'uj
(Savuj)-bulaq, looks Turkish (bulaq ' spring '), but the element spelt in
Persian sa'uj (savuj) is not clear. A homonymous district forms one of the
dependencies of the Persian capital Tehran. The actual form (in both cases
sa'uj, savuj-) does not support the interpretation of the initial element by
Turkish so'uq' cold '. (However, in my 1911 diary I noted: 'a cold ferruginous
spring ', at half-an-hour's distance to the west of Savuj-bulaq near the
confluence of its two headwaters). A Q is unlikely to give J. Would, then, the
name be derived from Turkish sauji ' speaker, messenger, prophet ‘? (For the
reduction of ji (chi) to j (ch) one might quote the names of the Uyghur months
used by the Mongols: altinch, onunch). The name is not Mongol, though it could
have been imported by the Mongols. Page 67
[6] Dr. Jale Öztürk. Ses
Değişikliği Geçiren Kelimelerin Yazı Dilindeki
Eski Şekilleri
Yrd. Doç. Dr. İbrahim Tosun. Türkiye
Türkçesi Ölçünlü Dilindeki Arapça Ödünç Sözcüklerde Ünlü Düzeyinde Meydana
Gelen Ses Olayları
Seyfullah Türkmen. Tökezlemek
Kelimesinin Kökeni Üzerine ….
Tuncer GÜLENSOY Moğolca Ve Türkçede Yaşayan Benzer Sözler Üzerine
[7] کرج محتملا یک کلمهی
تورکی، از «کیرهچ» (گیرهچ، گِرَچ) به معنی آهک، و به احتمال کمتر «قیراچ» به معنی شورهزار،
لم یزرع، بایر است که به زبان فارسی هم وارد شده است. وجود نامهای مشابه در سرزمینهای
فعلا و یا سابقا تورکیک هم احتمال تورکی بودن توپونیم «کرج» را تقویت میکند. مانند
«کِرچ» (Kerch Керчь; Керч; Kerç) موطن تورکان
باستان و قدیم در اوکرایین؛ کیرهچ موغانلی (Kirach-Mughanlo) در ناحیهی بورچالی جمهوری گورجستان؛ منطقه و لهجهی کیرهچ (Kirach dialect) در تورکمنستان، محلهی کیرهچبورونو
در سارییئر – استانبول، .... همچنین است وجود لایههای
زمینشناسی آهکی گوناگون در منطقهی کرج و معادن آهک در شمال آن (جادهی کرج –
چالوس). عدهای ریشهی کلمهی «کیرهچ» تورکی به
معنی آهک را از بن آرامی - سوریانی «گیرا» (Gīrā) و
بن آککادی «گیرو»(Gīru) ، از زبانهای سمیتیک و نهایتا ماخوذ از ریشهی سومری «گیر، کیر، قیر»
(Gir) به همین معنی دانستهاند. احتمالا کلمهی «گچ» در زبان فارسی و کلمات «گَصصو»
(زبان اکدی)، «گئصصا» (سوریانی)، و «جَصّ، جِصّ، قَصّ، قِصّ» (عربی) همه به معنی
گج مرتبط با این کلمه هستند. کلمهی تورکی «قیراچ» مرکب از بن «گیر، کیر، قیر» تورکی
(kira
در موغولی قدیم، معادلхээр در موغولی مودرن) به معنی دشت و پسوند «.اج»
است. پسوند –اج، -هج از پسوندهای اسمساز از اسم در زبان تورکی است و برای تشدید
و تاکید یک صفت و خصلت، ایجاد تشابه، تصغیر و تحبیب و ... به کار میرود. مانند
کلمات قاراج (سیاهگونه)، آتاج، آناج، توپاج، بوزاج، اورتاج، بهگهج، اؤگوج، ایقاج،
یالیناج، یالانقاج، قولاج، باقراج، قیراج، یئلهج (جای بادگیر، نقاط همیشه بادگیر
کوهها)، آلناج (جبههی مقابل، رو)، گونهج (آفتاب خور)، دیزهج، دوزهج (ردیف)، یاماج،
گهدهلهج، و... عدهای –اج، -هج که در ساختن نام ابزار استفاده میشود را فورم
متحول شدهی پسوند –قاج دانستهاند. مانند کوپهج (کوپ کوچک)، آرقاج (نخ افقی پشت
دستگاه فرشبافی)، ...
[8] حمدالله مستوفی، نزهه القلوب، بکوشش: محمد دبیرسیاقی، تهران،
کتابخانه طهوری، 1336. ص69.
[9] Mehmet Özmen. Hatay-Erzin’de
Ve Genel Olarak Anadolu’da Değirmen Ve Değirmencilikle İlgili Kelimeler
[10] Dr. Vahit Zahidoğlu. Kitab-ı
Dede Korkut'un Metni Üzerine
Ferdinand
D. Lessing. Moğolca -Türkçe Sözlük. Çeviren: Günay Karaağaç, Türk Dil
Kurumu, Ankara, 2003
[11] شیخ سلیمان افندی اوزبکی البخاری، فرهنگ جغتایی-فارسی، ترجمه و
تحشیه: حسن عبدالهی جهانی (اوموداوغلو)
[12] برای نامهای جوغرافی در مناطق کوردنشین:
V. Minorsky. Mongol
Place-Names in Mukri Kurdistan (Mongolica, 4), Bulletin of the School of
Oriental and African Studies, University of London, Vol. 19, No. 1, 1957
محمد اردم. یادداشتی در بارهی اسم
ساوجبلاغ
http://qopuntular.mihanblog.com/post/40
محمد اردم. ١٢ توپونیم تورکی و موغولی از مریوان
[13] مئهران باهارلی، کوردستان و کرمانشاهان در جوغرافیای تاریخی آزربایجان
دورهی اسلامی، ٢٠٠٨
[14] Kurdologists and Medes: Martin van Bruinessen, a Dutch scholar, argues against the attempt to take the Medes as ancestors of the Kurds: "Though some Kurdish intellectuals claim that their people are descended from the Medes, there is no evidence to permit such a connection across the considerable gap in time between the political dominance of the Medes and the first attestation of the Kurds".
Contemporary linguistic evidence has challenged the previously suggested view that the Kurds are descendants of the Medes. Gernot Windfuhr, professor of Iranian Studies, identified the Kurdish languages as Parthian, albeit with a Median substratum. David Neil MacKenzie, an authority on the Kurdish language, said Kurdish was closer to Persian and questioned the “traditional” view holding that Kurdish, because of its differences from Persian, should be regarded a Northwestern Iranian language.
Garnik Asatrian stated that "The
Central Iranian dialects, and primarily those of the Kashan area in the first
place, as well as the Azari dialects (otherwise called Southern Tati) are
probably the only Iranian dialects, which can pretend to be the direct
offshoots of Median... In general, the relationship between Kurdish and Median
are not closer than the affinities between the latter and other North Western
dialects — Baluchi, Talishi, South Caspian, Zaza, Gurani, etc."
[15] قتل عام سی هزار تورک توسط شیخ عبیدالله نهرینی به اسم ترویج شریعت
در اورمیه، میاندوآب، بناب، مراغه، ملکان، ....مقالهای از جمشیدخان
سوباتایلی افشار اورومی مقدمه، ویرایش، زیرنویسی: مئهران باهارلی
چوخ مکمل و دگرلی بیر مقاله الله سیزه اوزون عومور وئرسین ساغ اولون چوخ یاشایین حورمتلی باهار لی
ReplyDeleteسیز ده ساغ اولون اوخویوپ ده یه رله ندیردییینیز اوچون
Delete