Thursday, February 23, 2023

دلائل مخالفت پیشه‌وری با قوای ملی تورک و تورک‌گرایان در قفقاز و تورک‌ایلی؛ و هویت ملی ایرانی و مواضع سیاسی غیر ملی خانواده‌ی پیشه‌وری

 

دلائل مخالفت پیشه‌وری با قوای ملی تورک و تورک‌گرایان در قفقاز و تورک‌ایلی؛ و هویت ملی ایرانی و مواضع سیاسی غیر ملی  خانواده‌ی پیشه‌وری[1]

 

مئهران باهارلی

 





..... باستان‌گرایی و آریازده‌گی در انتخاب اسامی خاص، تنها محدود به نخبه‌گان تورک علناً فارس‌گرا و مدافعین هویت ملی مودرن ایران منسوب به جریانات غرب‌گرا و ملی‌گرا و یا ناسیونالیست نبود. بلکه اکثریت مطلق تورکان چپ‌گرا در ایران هم - اغلب از شرق و مرکز آزربایجان مخصوصا تبریز – اردبیل از همان آغاز به بیماری باستان‌گرایی و تورک‌ستیزی و عرب‌ستیزی و انعکاس آن‌ها در نام‌ها مبتلا بودند و هستند. زیرا چپ ایرانی ایجاد شده توسط این تورکان از ایران و قفقاز، مولود حرکت مشروطیت انگلیسی – پارسی - ازلی ضد تورک، وارث ذهنیت صلیبی و ماشه و خادم منافع ملی روسیه بود. اینگونه تورک‌های چپ که جملتاً معتقد به ‌هویت ملی ایرانی بودند، برای خود و فرزندانشان نام‌های فارسی – پارسی - ایرانی انتخاب می‌کردند. پربسامد بودن انتخاب نام‌هایی پارسی چون روزبه، بهروز، مزدک، کاوه، جوانشیر، اخگر، سیامک، .... در میان چپ تورک ناشی از این واقعیت است. مهم‌ترین نمونه‌ی این گونه تورک‌های چپ ایرانی، میر جعفر جوادزاده خلخالی است که برای خود نام‌های خانواده‌گی «پرویز» و «پیشه‌وری» و ‌برای تنها پسرش نام «داریوش» را انتخاب کرد. انتخاب این نام‌های پارسی سره و باستان توسط پیشه‌وری، منعکس کننده‌ی تمایلات ایران‌گرایانه ‌– باستان‌گرایانه‌ی این شخصیت کومونیست – بولشویک و مبتلا بودن تورک‌های چپ ایرانی به بیماری پروچیستانی - پروتیستایی بود.

(پیشه‌وری در آغاز به جوادزاده معروف بود. او در بازجوئی‌هایش ادعا کرده که به هنگام سجل گرفتن با نام جوادزاده از آنجائی که این نام قبلا گرفته شده بود مجبور به انتخاب نام پرویز، و بعدا به دلیل گم شدن سجل پرویز مجبور به گرفتن سجل جدید با نام پیشه‌وری گشته است. اما به نظر می‌رسد این‌ها مانند بسیاری از مطالب دیگری که در خاطراتش نوشته واقعیت ندارند. پیشه‌وری در هر دو مورد به امر مقامات بولشویک روسیه برای گم کردن رد فعالیت‌های کومونیستی‌اش نام‌های خانواده‌گی جدیدی را انتخاب کرده است. نخست پس از فرارش در فاز فعالیت‌های افراطی و مخرب کومونیستی‌اش در ماجرای کودتای جنگل، و دیگری برای فاز جدید ماموریت - فعالیت‌هایش به عنوان فعال کارگری و ژورنالیست در دوره‌ی رضاشاه[1]. پیشه‌وری نام‌های مستعار و قلمی و امضاهای مختلفی را بکار برده است. این‌ها نیز همه غیر تورکی هستند. از جمله م.ج. جوادزاده خلخالی، م.ج. سیدجوادزاده خلخالی، م.ج. جوادزاده، م.ج. نادی، م.ج.، عجول، ع.ج.، پرویز، سیمرغ، سمندر، ج.پ.، پ. .... احتمالا راغب، سرگردان، که‌ندلی، ...)

بررسی اسامی‌ای که پیشه‌وری پس از بلوغ شخصیتی، برای خود و فرزندش آگاهانه انتخاب کرده و بکار برده است، یعنی خودنام‌گذاری‌های او برای پی بردن به هویت ملی انتخابی وی و جهت‌گیری‌های سیاسی متاثر از آن‌ها مفید است. این‌ها عبارتند از انتخاب «پرویز» به عنوان نام قلمی و مستعار خود، «داریوش» که در فرهنگ تورکی آن دوره ناشناخته بود (هر دو از نام‌های شاهان پرس)، و نام خانواده‌گی «پیشه‌وری» که مصوب فرهنگستان فارسی بود. این اسامی انتخابی توسط پیشه‌وری که به توصیه - پیروی از اوامر مقامات روسیه‌ی بولشویک و یا در نتیجه‌ی تمایلات و افکار خود او انتخاب شده‌اند، مطابق با هویت ملی انتخابی ایرانی تورک‌های چپ ایرانی در آن دوره و هویت ملی انتخابی ایرانی و حیات سیاسی شخص پیشه‌وری، همه فارسی و ایران‌گرایانه (اعتقاد به ملت مودرن ایران تعریف شده در دوره‌ی مشروطیت) و باستان‌گرایانه‌اند. ایران‌گرایی آمیخته با باستان‌ستایی و تورک‌ستیزی و عرب‌ستیزی، روند غالب در میان «تورک‌های چپ ایرانی» دهه‌های نخستین قرن بیستم بود. پیشه‌وری هم به عنوان یک چپ فاناتیک ایرانی در طول حیات سیاسی خود به هویت ملی تورک اعتقادی نداشت، بلکه با آن مخالف و دشمن بود.


فوقا گفته شد همکار و سردبیر روزنامه‌ی حقیقت سید محمد دهگان که پیشه‌وری در آن می‌نوشت، مانند پیشه‌وری که پسرش را داریوش نامید، بر فرزند خود نام کاوه، یک نام باستانی پارسی گذاشته بود. (سید جعفر جوادزاده – پیشه‌وری و سید محمد دهگان با داریوش و کاوه نامیدن پسرانشان به گمان خود، نسلشان را ارتقاء هویتی داده‌اند ....). جالب توجه است یک همکار روزنامه‌ای و هم حزبی دیگر پیشه‌وری، یعنی محمد علی تربیت تبریزی هم همین مسیر را دنبال کرده است.

محمدعلی تربیت در دوران حیات خود در باکو، موسس دفتر باکوی فرقه‌ی پان‌ایرانیستی و ضد تورک دموکرات آزربایجان خیابانی - تبریز، که خود شعبه‌ی ایالتی فرقه‌ی ایران‌گرای دموکرات ایران - تهران بود شد. این دفتر باکو در تبعیت از شعبه‌ی فرقه‌ی ضد تورک دموکرات آزربایجان خیابانی - تبریز و شیخ محمد خیابانی با فرقه‌ی مساوات که یک حزب ضد تزار، تمرکززدا – فدرالیست ملی و مبتنی بر ناسیونالیسم تورک و  متمایل به ایده‌ی «آزربایجان واحد» بود دشمنی می‌ورزید، و در مقابل شعار پان‌ایرانیستی «آزربایجان جزء لاینفک ایران» را تبلیغ می‌کرد. در صفحه‌ی اول روزنامه‌ی اورگان این فرقه به نام «آزربایجان جزء لاینفک ایران»، داخل حرف «ن» کلمه‌ی «آزربایجان» با ذال، عبارت فارسی «جزء جدایی‌ناپذیر» جای گرفته بود.

پیشه‌وری هم در این دوره (۱۹۱۷-۱۹۱۶) عضو دفتر باکوی فرقه‌ی پان‌ایرانیستی و ضد تورک دموکرات آزربایجان بود و در نشریه‌ی «آزربایجان جزء لاینفک ایران» مقالاتی در تبلیغ ایران‌گرایی و مخالفت با ناسیونالیسم تورک و الحاق مناطق تورک‌نشین شمال غرب ایران و قفقاز به یک‌دیگر و بر ضد فرقه‌ی مساوات و محمد امین رسول‌زاده می‌نوشت.


دلائل مخالفت پیشه‌وری با تورک‌گرایان در قفقاز و تورک‌ایلی

پیشه‌وری به چند علت با تورک‌گرایان وقت در قفقاز (حزب مساوات – محمدامین رسول‌زاده) و در تورک‌ایلی (حکومت تورک اتحاد -جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی) و بینش و خط مشی آن‌ها مخالفت می‌کرد:

- پیشه‌وری یک چپ ایرانی معتقد به هویت ملی ایرانی با تمایلات ایران‌گرایی باستان‌گرا و به شدت با هویت ملی تورک مخالف و دشمن بود.

-پیشه‌وری عضو شاخه‌ی باکوی فرقه‌ی ایران‌گرا – پان‌ایرانیستی دموکرات آزربایجان در تبریز که خود شعبه‌ی ایالتی فرقه‌ی ایران‌گرای دموکرات ایران در تهران بود بود و از خط مشی آن‌ها پیروی می‌کرد،

- پیشه‌وری مخالف ایجاد «آزربایجان واحد» و ایجاد «دولت تورک در تورک‌ایلی» بود که اولی را مساوات - رسولزاده و دومی را حکومت تورک اتحاد – جمشیدخان تبلیغ می‌کرد. زیرا او ایران را میهن و وطن خود می‌دانست.

-پیشه‌وری در دوره‌ی جنگ جهانی اول و در آستانه‌ی انقلاب ۱۹۱۷روسیه، گرایش شدیدی به کومونیسم روسی داشت و همسو با بولشویک‌ها و ارمنیان بر علیه ملیون و استقلال‌طلبان تورک و منشویک‌ها موضع می‌گرفت. در حالیکه مساوات بر علیه لنین و بولشویک‌ها و همسو با منشویک‌ها بود.


هویت ملی و مواضع سیاسی خانواده‌ی پیشه‌وری:

بر خلاف همسر و دختران رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی که همه مانند پدرشان تورکیست بودند و به عنوان یک تورک در فعالیت‌های سیاسی از جمله نشست‌های تورک اوجاغی در استانبول، مجادله‌ی ملی تورک در فاجعه‌ی تورک قیرقینی - جیلیولوق و فمینیستی در ایران و ... اشتراک داشتند و شعور ملی تورک و تورک‌گرایی سیاسی آن‌ها در نام‌های خود و فرزندانشان هم منعکس شده است، معصومه مصور رحمانی همسر و داریوش پسر پیشه‌وری مانند خود او فاقد شعور ملی تورک و معتقد به هویت ملی ایرانی بودند.

داریوش هم مانند پدرش به دو فرزند خود (از همسرش جواهر آذری) نام‌های فارسی - ایرانی فرامرز و پرویز داد. او که ساکن باکو و گویا بعد از دیدن پدرش در حال اغماء و یا جنازه‌ی مرده‌ی او مبتلا به مشکلاتی روانی شده بود، با رها کردن خانواده‌ی خود از شوروی به آلمان شرقی رفت. با پاسپورت ایرانی به آلمان غربی پناهنده شد و در آنجا با سرهنگ آیرملو رئیس ایستگاه ساواک تماس پیدا کرد. او برای فرار از میراث پدر خود، نام خانواده‌گی‌اش را از پیشه‌وری که از آن شرم داشت به جوادزاده تغییر داد. این، صد در صد متضاد رفتار اولجای سوباتای‌لی افشار اورومی دختر جمشیدخان است که برای حفظ میراث فرهنگی و سیاسی تورکیست پدرش، اسم «سوباتای‌لی» را با افتخار به نام خانواده‌گی‌اش  اضافه کرد .... 

معصومه مصور رحمانی مادر داریوش و همسر پیشه‌وری نیز با اقدامات گوناگون از جمله خودداری کردن از رفتن از موسکو به باکو، یک سال بست نشستن در موسکو، دیدارهای متعدد با مراکز دیپلوماتیک و مقامات درباری پهلوی و .... مصرا تلاش کرد به ایران بازگردد و بالاخره در دهه‌ی قبل از انقلاب اسلامی به ایران آمد و در تهران ساکن شد. در حالی‌ که خانواده‌ی جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی در تهران در بازداشت خانه‌گی و سپس تبعید بسر بردند.

معصومه رحمانی پس از بازگشت تک‌نویسی‌هایی برای ساواک انجام داد و در آن‌ها به شرح زنده‌گی، معرفی تشکیلات و اعضای فرقه‌ی دموکرات آزربایجان در جمهوری آزربایجان و شوروی پرداخت و لیستی ١۵ نفره از اعضای آن تشکیلات که نادم شده و قصد بازگشت به ایران داشتند را در اختیار مقامات پهلوی ایران قرار داد. این رفتارها هم در تضاد کامل با رفتار همسر و دختران جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی است:

-«ملک سلطان خانم» دختر شاهزاده ‌امام‌قلی میرزا و همسر جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه ‌برای جلوگیری از تسلط ارمنستان، روسیه ‌و انگلستان بر دریاچه‌ی اورمیه ‌که‌ دولت ضد تورک مشروطه‌ در تهران شرایط آن را فراهم کرده ‌بود با ارسال نامه به مجلس شورای ملی نسبت به این اقدام اعتراض ‌کرد؛

-مستوره افشار دختر ارشد جمشیدخان با نامه‌نگاری‌های متعدد به مقامات رضاخانی از مجادله‌ی ملی تورک در سال‌های جنگ جهانی اول، تقدیر و به دولت رضاشاه به سبب ظلم و ستمی که بر خانواده اش روا می‌داشتند دلاورانه اعتراض می‌کرد؛

- اولجای سوباتای‌لی افشار دختر دیگر جمشیدخان در نشریات به افشای انقلاب ضد تورک مشروطیت انگلیسی پرداخت، ...

رفتارها و مواضع ایران‌گرای پسر و همسر پیشه‌وری به سبب آن بود که آن‌ها مانند خود پیشه‌وری خود را متعلق به ملت تورک نمی‌دانستند، معتقد به ملت ایران ساخته‌ی مشروطیت انگلیسی بودند و در نتیجه دولت ایران – پهلوی را هم دولت خود می‌دانستند. آن‌ها همچنین بر عکس پیشه‌وری که پس از وارد شدن به ماجرای فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و حکومت ملی آزربایجان در تحولی یک شبه به طور تاکتیکی متظاهر به اعتقاد به ملت روسیه – استالین ساخته‌ی آزربایجان شد، هرگز به این هویت ملی روسیه ساخته اعتقادی نداشتند و همواره خود را متعلق به ملت ایران می‌دانستند. این وضعیت هم بر عکس وضعیت خانواده‌ی جمشیدخان مجدالسلطنه بود که خود را تورک می‌دانستند و به لحاظ سیاسی هم تورکیست بودند و به همین دلیل هرگز دولت پهلوی ضد تورک را که به نسل‌کشی زبانی و ملی تورک دست زده بود خودی نمی‌دانستند و نمی‌توانستند هیچ نوع همکاری داوطلبانه با آن داشته باشند.


برای مطالعه‌ی بیشتر

دلائل مخالفت پیشه‌وری با قوای ملی تورک و تورک‌گرایان در قفقاز و تورک‌ایلی؛ و هویت ملی ایرانی و مواضع سیاسی غیر ملی خانواده‌ی پیشه‌وری 

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/02/blog-post_23.html

عمل‌کرد حکومت ملی آزربایجان در فروپاشاندن هویت ملی تورک و توده‌ی تورک در ایران

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_28.html

تبلیغ نام‌ها و مفاهیم پان‌ایرانیستی آذری، آذرستان و آذرآبادی توسط حکومت ملی آزربایجان

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_19.html

دلائل عدم استقبال ملت تورک از حکومت ملی آزربایجان به عنوان یک پدیده‌ی ملی که هر تورک خود را اخلاقا به حمایت از آن موظف حس کند

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_12.html

کشتار و ویرانی‌های ارتش سرخ در اورمیه

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_28.html

ژنرال دوکتور پناهیان، رد ملت آزربایجان و زبان آزربایجانی، و قبول منطقه‌ی ملی تورک (تورک‌ایلی) توسط او

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/04/blog-post_16.html


[1]  س-  شما قبلا به اسم جوادزاده هم معروف نبودید؟

ج-  بلی بدوا به جوادزاده مشهور بودم که بعد که خواستم سجل بگیرم گفتند که این نام فامیلی را دیگران گرفته‌اند. من یک نام فامیل دیگر انتخاب کردم که پرویز بوده است. از قضا سجل پرویز گم شد و خواستم المثنی بگیرم در اداره‌ی سجل گفتند که این اسم را قبل از شما گرفته‌اند. بعد سجل پیشه‌وری را انتخاب کردم و شما می‌توانید این مراتب را از اداره‌ی ثبت احوال تحقیق نمایید. پیشه‌وری

No comments:

Post a Comment