تمام دینها باید خود را پیوسته بهروز کنند و پیششرطهای لازم
برای رفورم در دین و اصلاحات دینی
نباید
موضوع را زیاد پیچیده کرد. مطلب ساده است: تمام دینها باید خود را پیوسته بهروز
کنند. بویژه از جهات حقوق بشر، برابری زنان و مردان، آزادیهای بنیادین، تبدیل دین
به امری شخصی-خصوصی، تسامح و تساهل به دیگر ادیان-باورها و پیروانشان و احترام به
سبک زندهگی متفاوت آنها، نفی خشونت، و مخصوصا جدا شدن مطلق امر دین از موسسهی
دولت. اسلام و یا دین محمدی نیز از این امر مستثنا نیست.
از
ادیان ابراهیمی این روند را موسویت بسیار زودتر و مسیحیت پس از خونریزیهای فراوان
هر دو پشت سر گذاشته و در نتیجه وارد عصر مودرنیته شدهاند. اما اسلام و یا دین محمدی
هنوز به مرحلهی بهروز شوندهگی وارد نشده و کماکان در قرون وسطای خویش است.
به
همین سبب، مسلمانان افراطی و بنیادگرا که به اصل اسلام رجوع میکنند، همواره سر از
اسلام سیاسی و یا اسلامیسم درمیآورند که طبیعتا یک ایدئولوژی توتالیتر ضد مودرنیته،
ضد بشری، ضد زن، ضد آزادی، ضد هنر، ضد محیط زیست، ضد کودک، ضد مدارا، ضد خوشباشی
.... است. اصولا در همه جا اولویت دادن به دین و مذهب (و یا هر ایدئولوژی دیگری) به
عنوان تنها و راه حل نهائی همهی مشکلات مادی و معنوی جوامع، نشانگر توسعهنیافتهگی
فرهنگی-سیاسی-اقتصادی و عقبماندهگی مدنی آن جامعه است.
این
بحث منحصر به آزربایجان و یا مذهب شیعه نیست و ربطی به مرامنامه و یا مانیسفت و
نحلهی فکری این شخص و یا آن جریان ندارد. طرف مقابل هم کیست و یا چه را میخواهد
نشر بدهد و یا ندهد فرقی نمیکند. ضرورت رفورم و بهروز شدن پیوستهی ادیان و
ایدئولوژیها- چه کومونیسم، چه لیبرالیسم، چه سوسیالیسم چه اسلام و چه چیز دیگر- امری
جهانشمول و صادق برای همهی اعصار است.
جهان
اسلام در قرون وسطی خود بسر میبرد. مسائل طبقاتی در این جهان فعلا و اصلا نقش تعیین
کننده در امر مودرنیته ندارند .... اموری مانند حقوق بشر و جدائی دین از دولت،
اموری فوق ملی و جهانشمولاند، غربی و شرقی و اسلامی و غیر اسلامی و تحت ستم و
فوق ستم و ... ندارند. اسلام و مسلمانان، هر دو باید بهروز شوند و خود را به صورتی
رادیکال رفورم کنند. کار را نیز بهتر است از قبول صریح و بدون تعارف حقوق بشر و
اصل جدائی مطلق دین از دولت شروع نمایند....
مسالهی
بهروز شدن اسلام و بهروز شدن مسلمانان دو چیز متفاوتند. اما هر دو باید تحقق یابند.
مسالهی بهروز شدن اسلام یعنی قبول جدائی دین از دولت در اسلام، نفی خشونت و
اعدام و قصاص و دست و پا بریدن و مجازات و حد شرعی و ... ، قبول برابری زن و مرد،
قبول آزادی عقاید و ادیان و تغییر و ترک آنها و ... قبول حقوق بنیادین بشری، قبول
حقوق دگرباشان جنسی و ... در اسلام و تجدید نظر، نسخ و به روزسازی تمام قواعد و اصول
و باورهای اسلامی و فقهی و شرعی که در تعارض با موارد فوق می باشند و سوی متولیان اسلام
به طرزی درون دینی.
هر
دینی برای زنده ماندن باید خود را مدام بهروز کند. در غیر این صورت به قبرستان ادیان
در تاریخ که شامل دهها هزار دین و باور و ایدئولوژی گوناگون است میپیوندد. دینی
که بهروز نشود، دین نیست، یک معضل بشری است.
لازمهی رفورم در دین و اصلاحات دینی وجود چند فاکتور است:
-نقد
آزادانه و یا حق محکوم کردن بدون خوف دین از سوی روشنفکران و اندیشمندان و فلاسفه
و مصلحین بروندینی
-سبک
زندهگی سکولار تودههای مردم و حق عدم پیروی عملی از شعایر دین مربوطه در حیات
فردی و اجتماعی خود
-اصلاحات
متولیان آن دین و روشنفکران دینی
برآیند
این عوامل است که دین را مجبور به رفورم و بهروز شدن و مدنی و انسانی گردیدن میکند
مشکل موجود در رابطه با تروریسم اسلامی چند بعدی است
نباید
یکی از این ابعاد را به بهانهی دیگری نادیده گرفت:
١-مشکل خود اسلام: رفورم
و مودرن و مدنی نشدن و ناهمخوانی اسلام فقاهتی-تشریعی با حقوق بشر، نبود گونهی
اسلام سکولار و روادار
٢-مشکل اسلامیسم و یا
اسلام سیاسی: هر دو نوع میانهرو و خشونتطلب آن که هر در صدد ایجاد دولت شرعی اما
با روشهای متفاوتاند
٣-مشکل مسلمانان
سکولار-فرهنگی: سکوت و عدم تشکل و حضور آنها که باعث میدان گرفتن اسلامیستها میشود
٤-مشکل مسلمانوفوبی: نفرت
از مسلمانان در غرب، که البته غیر از اسلاموفوبی، یعنی ترس از اسلام فقاهتی-شریعتی
فعلی است
٥-مشکل توسعهنیافتهگی
مزمن اقتصادی و سیاسی اکثریت مطلق کشورها و جوامع مسلمان
٦-...
No comments:
Post a Comment