Thursday, November 24, 2022

منطقه‌ی پرواز ممنوع، سناریوی غرب صلیبی - فرانسه و گروه‌های کوردی برای غرب و شمال غرب ایران

 

بازی در بازی: منطقه‌ی پرواز ممنوع، سناریوی غرب صلیبی - فرانسه و گروه‌های کوردی برای غرب و شمال غرب ایران

 

مئهران باهارلی

 

١-شورش اخیر در ایران که‌ به‌ سبب قتل جنایت‌کارانه‌ی مهسا ژینا امینی یک دختر جوان کورد توسط نیروهای انتظامی، مخالفت با حجاب اجباری و گشت ارشاد، و اعتراض به ‌تحقیر زنان و کل مردمان ایران توسط دولت شیعی – فارسی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و به‌ حرکتی عمومی ‌در سطح کشور بر علیه ‌سوء مدیریت و دولت دینی و دیکتاتوری – توتالیتاریسم، و گذر به ‌نظامی‌ سکولاریست – دموکراسی و در یک کلام تغییر رژیم ارتقاء پیدا کرد، دارای ماهیت اولیه‌ی خودجوش، مردمی، دموکراتیک و مسالمت‌آمیز بود. در این وجه، «ملت تورک» تماما در متن این روند، بلکه‌ در صفوف نخستین آن قرار دارد. «حرکت ملی تورک» هم می‌باید با هویت مستقل «تورک» خود و به‌ عنوان یکی از نماینده‌گان «ملت تورک» ساکن در ایران (و کاملا جدا از «حرکت ملی آزربایجان» که ‌برآیند جریانات تاریخی و ضد تورک آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی و آزربایجان‌گرایی استالینیستی و چپ ایرانی است، همچنین با رد کامل رهبریت جریانات و تشکیلات و اوپوزیسیون فارسی موسوم به «سراسری») مطالبات کشوری خود را با شفافیت و صراحت اعلام و بیان کند، و آن‌ها را به ‌اطلاع توده‌های تورک در سراسر ایران و افکار عمومی‌ جهانی برساند (از لغو حجاب اجباری، برچیدن گشت ارشاد و پایان دادن به ‌تبعیض جنسی، لغو حکم اعدام، برچیده‌ شدن حوزه‌های علمیه‌ی شیعی – فارسی در تورک‌ایلی و دیگر مناطق ملی تورک و .... گرفته تا مخالفت با دولت دینی – اسلامی‌- شیعی، ضرورت حذف دین اسلام و مذهب رسمی‌ شیعه‌ از قانون اساسی؛ ممنوعیت دخالت صنف روحانیون در امور دولتی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، قضایی؛ ....)

٢-این بار هم گروه‌ها و مراکز فرصت‌طلب، و به‌ طور مشخص دسته‌جات ناسیونالیست فارس اغلب خارج‌نشین (مشروطه‌طلبان، سلطنت‌طلبان، جمهوری‌خواهان، مجاهدین خلق، چپ‌ها، ...) شروع به ‌موج سواری و دزدیدن مدیریت و رهبری این شورش کردند. در این میان گروه‌های مسلح و تروریستی و توسعه‌طلب کوردی و دولت‌های دارای ذهنیت صلیبی و در راسشان فرانسه‌ و حاکمیت بایدین هم وارد گود شده ‌و نقشه‌ و طرح‌های موازی خود که ‌اهداف و غایه‌های کاملا متفاوتی از جنبش زن - زنده‌گی - آزادی دارد را به اجرا گذارند.

(«ذهنیت صلیبیCrusader Mentality » ذهنیت افراد یا گروه‌هایی است که دائماً در جستجوی نهضتی مقدس هستند که بتوانند در آن بجنگند. این اصطلاح از جنگ‌های صلیبی، مجموعه‌ای از لشکرکشی‌های نظامی اوروپای قرون وسطی که برای تصرف و خارج کردن سرزمین مقدس از کونترول مسلمانان طراحی شده بودند سرچشمه می‌گیرد. در ادبیات سیاسی معاصر اصطلاح ذهنیت صلیبی، بیشتر در مورد ذهنیت و طرز تفکر بعضی مراکز سیاسی و احزاب و دولت‌ها در اوروپا بکار می‌رود که با سائقه‌های بنیادگرایی مسیحی، نژادپرستی ضد عرب و ضد تورک، امپریالیسم و کولونیالیسم و میلیتاریسم اوروپایی، و به منظور ایجاد اتحاد بین اوروپایی – بین مسیحی از طریق آفریدن یک دشمن خارجی و بدین ترتیب منحرف کردن افکار عمومی مردمان اوروپا و کشورهای خود از نقصان‌های داخلی، مدام به دنبال دشمن‌تراشی از کشورها و مردمان مسلمان مخصوصا تورک‌ها، و شیطان‌سازی از آن‌ها به صورت مردمانی وحشی و بددین و دارای نژاد پست هستند و به اشغال و الحاق سرزمین‌های آن‌ها از طریق برافروختن جنگ‌های مستقیم و نیابتی اقدام می‌کنند. در دوران معاصر، دولت فرانسه وارث و نماینده‌ی اصلی ذهنیت صلیبی در اوروپا و غرب است).








نخستین این نقشه‌ و طرح‌های موازی عبارت است از:

الف-غرب صلیبی و فرانسه‌ که‌ متوجه‌ شده‌ است جمهوری اسلامی ‌ایران به‌ پایان عمر خود نزدیک گشته، در صدد انتقال حاکمیت سیاسی بر دولت ایران از بنیادگرایان فارس غرب‌ستیز به ‌سکولارهای فارس وابسته ‌به‌ غرب است. به‌ عبارت دیگر، غرب صلیبی و فرانسه‌ می‌خواهد که ‌در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی‌ ایران، امری که‌ دیر یا زود محقق خواهد شد، تیپولوژی ملی فارس دولت ایران را همچنان حفظ و از تقسیم اقتدار سیاسی بین ملت فارس با دیگر ملل ایران مخصوصا تورک جلوگیری کند (این موضوع، در مقاله‌ی دیگری جداگانه بررسی خواهد شد). مشابه ‌این نقشه ‌در دوره‌ی مشروطه‌ هم، اما به ‌مدیریت انگلستان به ‌اجرا گذاشته‌ شد. جریان اصلاحات قاجاری و مطالبات تجددطلبانه‌ و دموکراتیک مردمان ایران، تحت کونترول و مدیریت و رهبری انگلستان و عناصر ضد تورک ازلی و پارسی و زرتشتی و ناسیونالیست‌های ارمنی و لور بختیاری و مازندرانی و گیلانی و تروریست‌های قفقازی و باستان‌گرایان و نژادپرستان آریایی و .... درآمد و تحت نام انقلاب مشروطیت به ‌حرکتی تورک‌ستیز برای پایان دادن به‌ حاکمیت سیاسی تورک بر ایران، و تاسیس دولتی فارس مبدل گشت و در نهایت توانست دولت تورک قاجار را ساقط و با تاسیس دیکتاتوری فارس‌گرای پهلوی به تاریخ یک هزارساله‌ی تورک ایران خاتمه دهد.

سناریوی غرب صلیبی و فرانسه برای کوردهای ایران

٢- دولت جمهوری اسلامی ‌ایران به ‌سبب ماهیت و عمل‌کردهای خود عامل درجه ‌اول در ایجاد و به‌ خشونت کشانیده‌ شدن قیام زن - زنده‌گی - آزادی، به‌ خصوص در مناطق محروم و مظلوم و سنی‌نشین است. این دولت که ‌از اولین روز تاسیس خود بدون بهانه‌ و بی مهابا از خشونت برای سرکوب همه‌ از جمله‌ گروه‌های ملی، اعتقادی و مخالفان سیاسی‌اش استفاده‌ کرده ‌است، در جریان قیام زن - زنده‌گی - آزادی هم با ادوات جنگی و نفربر زرهی و خودروهای مسلح به‌ تیربار و دوشکا به‌ شهرهای بلوچ‌نشین و کوردنشین هجوم آورد، و بدین ترتیب گامی‌ عملی در جهت افغانستان‌سازی - سوریه‌سازی – عراق‌سازی ایران برداشت.

و این در حالی است که در مورد مناطق کوردنشین ایران، تشدید خشونت و خون‌ریزی و رسانیدن آن به‌ ابعاد وحشتناک قتل عام و جنگ داخلی، استراتژی و طرح معلوم گروه‌های مسلح و تروریستی کورد و دولت‌های صلیبی حامی ‌آن‌ها و در راسشان فرانسه ‌و آمریکا است. این همان طرحی است که‌ در اواخر قرن نوزده ‌و اوائل قرن بیستم، گروه‌های مسلح و تروریستی ارمنی هم با تحریک و تشویق غرب صلیبی و در راس آن‌ها فرانسه ‌و روسیه‌ دنبال می‌کردند. رهبر ملی و فرمانده‌ی کبیر تورک جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی‌ – مجدالسلطنه ‌یک صد و بیست و پنج سال قبل، این نکته‌ را تثبیت و در اثر خود بیان کرده‌ است: «تاکتیک رهبران ارمنی برای وصول به‌ هدف تاسیس دولت ارمنی این است که ‌مدام به‌ وارد آوردن خسارت و کشتن عساکر عثمانلی اقدام می‌کنند، و اهالی ارمنی را با دادن سلاح و آلات جنگی تحریک به ‌برپا کردن قیام‌ها و عصیان‌های خونین می‌نمایند تا دولت عثمانلی را وادار کنند اقدامات فوق العاده‌ و تدابیر خشن و سیاست‌های ظالمانه‌ای را در مورد ارمنیان اتخاذ کند، حتی کار به ‌قتل عام و کشتار اهالی ارمنی کشیده‌ شود. تا بدین ترتیب دلیلی مشروع برای دخالت دولت‌های اوروپایی و خارجه‌ برای نجات ارمنیان قربانی، تجزیه‌ی عثمانلی و تاسیس دولت ارمنی بر خاک او ایجاد شود»[1]. همانگونه ‌که‌ دیده‌ می‌شود حرکت ملی کورد نه ‌تنها از جنبه‌ی چشم‌داشت به‌ سرزمین‌های تورک‌نشین، بلکه ‌از جنبه‌ی تاکتیک‌ها هم، مانند توسل به‌ خشونت و ایجاد جنگ داخلی، مشابه‌ حرکت ارمنی در اواخر قرن نوزده ‌است. زیرا این حرکت ‌وارث و جایگزین حرکت ملی ارمنی در منطقه ‌به ‌عنوان مولفه‌ای از سیاست استراتژیک غرب صلیبی برای تضعیف تورکان و قطع ارتباط تورکیه ‌به ‌تورکان شرق (قفقاز و تورک‌ایلی و ....) است.

منطقه‌ی پرواز ممنوع در مناطق کوردنشین (و  مناطق تورک‌نشین مجاور آن‌ها)

ظاهرا هدف غایی طرح غرب در مورد کوردان ایران که ‌گام به ‌گام در حال تحقق می‌باشد، تکرار سناریوی عراق و سوریه ‌است:

گام اول:

-گسترش حداکثری و فوق العاده‌ی خشونت، کشت و کشتار متقابل و ترجیحا قتل عام‌های عمومی ‌و حمام خون در مناطق کوردنشین توسط دولت ایران به‌ سبک حافظ اسد و صدام حسین به‌ طور داوطلبانه ‌و یا با تحریک کردن او، و در نهایت ایجاد جنگ داخلی در منطقه‌ی ملی کوردنشین ایران

-بروز فجایع انسانی، علاوه ‌بر کشت و کشتار، مانند راه‌ا فتادن سیل مهاجرت و فرار داخلی و خارجی به‌ عراق و ....

گام دوم:

-آفریدن تصویری از کوردها در غرب و افکار عمومی ‌جهانی به‌ صورت مردمی ‌صلح‌جو که ‌دولت ایران صرفا آن‌ها را سلاخی و قتل عام می‌کند و در معرض نسل‌کشی قرار دارند. به‌ همین سبب، کشتار بلوچ‌ها در شورش اخیر، بر عکس مورد کوردها، مورد توجه ‌رسانه‌ها و مراکز سیاسی و فرهنگی و هنری و .... اوروپایی - غربی قرار نمی‌گیرد.

-آفریدن تصویری از کوردها به‌ صورت تنها نیروی پیش‌گام، متمدن و متحد غرب در منطقه ‌که ‌بر علیه‌ بنیادگرایی دینی و اسلامی‌ - شیعی مبارزه‌ می‌کنند، مدافع ارزش‌های مودرن غربی، و یگانه ‌متفق و متحد واقعی غرب در باتلاق خاورمیانه‌ و ایران هستند

-آماده‌سازی افکار عمومی‌ جهان به‌ دخالت نظامی ‌- گشودن چتر حمایتی غرب برای کوردهای ایران، به‌ بهانه‌ی جلوگیری از کشت و کشتارشان توسط دولت ایران، متوقف کردن سیل مهاجرت‌های گسترده‌ به‌ سبب جنگ داخلی، و ضرورت حمایت از متفقین صادق غرب

گام سوم:

-به‌ موازات تضعیف دولت مرکزی در تهران، تسلیح گروه‌های مسلح - تروریستی کورد ایرانی و وابسته ‌به ‌پ‌ک‌ک و سازمان‌دهی آن‌ها تحت نام‌های خوشایندی مانند جبهه‌ی دموکراتیک، قوای مدافع خلق و ....؛ سپس اشغال منطقه‌ی کوردنشین (و مناطق تورک‌نشین مجاور آن) توسط این گروه‌ها

-پس از رسیدن سطح خشونت و خون‌ریزی به‌ درجه‌ی معینی، اعلان منطقه‌ی پرواز ممنوع (No Fly Zone) در مناطق کوردنشین (و مناطق تورک‌نشین مجاور آن‌ها) مانند منطقه‌ی پرواز ممنوع در شمال عراق به ‌سال ١٩٩٦ که ‌اولین نمونه‌ی خود در تاریخ بود. (کوردها از غرب خواهان اعلان منطقه‌ی پرواز ممنوع در مناطق تحت اشغال کوردها در سوریه شده‌اند. در ایران هم از هم اکنون بعضی صفحات اینترنتی کوردی از غرب می‌خواهند که در کوردستان ایران منطقه‌ی پرواز ممنوع اعلام شود).

- در صورت ورود دولت ایران به ‌روند فروپاشی کامل و آغاز از دست رفتن حاکمیت و کونترولش بر کشور (که ‌بالاخره ‌متحقق خواهد شد)، استقرار و ایجاد پای‌گاه‌های نظامی‌ غربی در مناطقی از کوردستان ایران مانند آنچه ‌نیروهای آمریکایی در سوریه ‌انجام دادند

گام چهارم:

-در صورت تحقق هر کدام از سه شق فوق (اشغال منطقه توسط گروه‌های مسلح – تروریستی کورد، اعلان منطقه‌ی پرواز ممنوع، استقرار نیروهای نظامی ‌غربی)، پس از مدتی تاسیس یک حاکمیت و دولت محلی کوردی دوفاکتو و متفق غرب مخصوصا فرانسه‌ و آمریکا در آن منطقه‌

الحاق مناطق تورک‌نشین مجاور مخصوصا تمام استان آزربایجان غربی به ‌منطقه‌ی پرواز ممنوع – دولت دوفاکتوی بعدی کوردستان:

مهم‌ترین نکته ‌در این سناریو، آن است که‌ طراحان سناریو مصمم هستند در هر سه‌ حالت (اعلان منطقه‌ی پرواز ممنوع، اشغال منطقه‌ توسط گروه‌های مسلح – تروریستی کوردی و استقرار قوای نظامی‌غربی)، نواحی مجاور تورک‌نشین از تورک‌ایلی مخصوصا کل استان آزربایجان غربی را در داخل آن منطقه‌ی پرواز ممنوع – که به زعم ایشان اراضی دولت دوفاکتوی بعدی کوردستان خواد شد - قرار دهند. یعنی این سناریوی غربی – کوردی، صرفا محدود به ‌مناطق کوردنشین در ایران نیست، بلکه ‌هدف نهایی طراحان و حامیان اصلی آن فرانسه ‌و مراکز غربی دارای ذهنیت صلیبی و گروه‌های کوردی توسعه‌طلب (که‌ تقریبا همه‌ی گروه‌های کورد موجود را شامل می‌شود)، اشغال کل استان آزربایجان غربی و نهایتا الحاق آن به‌ کوردستان بزرگ است.

عینا مشابه‌ همین سناریو در سوریه ‌پیاده‌ و اجرا شد و در نتیجه‌ی آن، کوردها که در ابتدای جنگ داخلی ‌صرفا در ٥٪ از اراضی سوریه ‌ساکن بودند، با حمایت تبلیغاتی و سیاسی و نظامی ‌غرب، حدود ٣٠٪ از خاک سوریه، اراضی غیر کوردنشین آن را اشغال و جزء قلمروی حاکمیت خود – کوردستان آینده – کردند. نمونه‌ی دیگر، ارمنستان مستظهر به ‌حمایت فرانسه ‌و مراکز غربی دارای ذهنیت صلیبی است که پس از اشغال مناطق ارمنی‌نشین قاراباغ، به ‌آن‌ها اکتفا نکرده‌ حدود ٢٠ در صد از مناطق مجاور جمهوری آزربایجان را هم اشغال و به ‌آرتساخ خیالی الحاق نموده بود.

هرچند گروه‌های توسعه‌طلب کوردی و حامیان آن‌ها در صدد کوردسازی و کوردستان‌سازی قسمت‌هایی از تورک‌ایلی که‌ در داخل اوستان‌های کوردستان و کرمانشاه‌ و همدان و زنجان و .... قرار دارند، یعنی مناطق تورک‌نشین این استان‌ها هم هستند، اما برای آن‌ها اشغال و کوردسازی و کوردستان‌سازی استان آزربایجان غربی اولویت داشته، یک هدف اساسی و استراتژیک است. زیرا با کوردستان‌سازی استان آزربایجان غربی، از یک طرف اتصال زمینی بین کوردستان ایران (و در نتیجه ‌کوردستان عراق و سوریه) با ارمنستان، متفق استراتژیک جریانات کوردی ایجاد خواهد شد؛ و از طرف دیگر، اتصال خاکی و زمینی تورکیه ‌با دیگر قسمت‌های تورک‌ایلی در شمال غرب ایران (استان آزربایجان شرقی و ...) و همچنین با جمهوری آزربایجان تماما قطع خواهد گشت.

البته ‌تلاش برای قطع کردن ارتباط زمینی تورکیه ‌با قفقاز و شمال غرب تورک ایران، آرزو و هدف تاریخی و استراتژیک دولت‌های غربی دارای ذهنیت صلیبی و در راسشان فرانسه‌ و متحدان منطقه‌ای آن‌ها از جمله‌ ناسیونالیست‌های فارس و کورد و ارمنی و یونانی و .... است. زیرا مساله‌ی موجود کورد در خاورمیانه، به واقع ‌ فورم جدید مساله‌ی ارمنی است که غرب صلیبی و مخصوصا فرانسه بعد از منتفی شدن ماجرای تاسیس دولت ارمنی در خاک تورکیه، به آن استارت زدند. بنابراین پروژه‌ی کوردستان بزرگ تمام اهداف مساله‌ی ارمنی یک قرن پیش و یا ارمنستان بزرگ را تعقیب می‌کند.

تلاش غرب و فرانسه ‌برای تبدیل کوردها به ‌بازی‌گری تعیین کننده ‌در تحولات ایران

١- غرب دارای ذهنیت صلیبی مشغول به آفرینش تصویری از کوردها به ‌صورت تنها نیروی پیشگام، متمدن، و متحد غرب در منطقه ‌که ‌بر علیه ‌بنیادگرایی دینی و اسلامی‌ - شیعی مبارزه‌ می‌کند و مدافع ارزش‌های مودرن غربی، متفق و متحد واقعی و یگانه‌ی غرب در باتلاق خاورمیانه‌ و ایران است می‌باشد. یکی از اهداف این سیاست، ایجاد مشروعیت و جلب رضایت افکار عمومی برای دادن پاداش به ‌کوردها در مقابل گویا خدمتشان به ‌بشریت و مدنیت و غرب، در شکل موافقت با اشغال و الحاق قسمت‌هایی بزرگ از تورک‌ایلی – منطقه‌ی ملی تورک در غرب و شمال غرب ایران و در راس آن‌ها استان آزربایجان غربی به دولت بالفعل کوردستان بزرگ است. این امر جدیدی نیست و غرب صلیبی سیاست حمایت از اشغال اراضی تورک‌نشین توسط ماشه‌های خود در جنگ‌های نیابتی یعنی ملل توسعه‌طلب همسایه در منطقه را همیشه ‌تعقیب کرده ‌است. چنانچه‌ از اشغال یک سوم خاک سوریه ‌توسط گروه‌های مسلح کورد متفق غرب، از اشغال کرکوک و مناطق دیگر توسط اقلیم کورد در عراق، از اشغال مناطق غیر ارمنی قاراباغ و دیگر نقاط جهموری آزربایجان توسط ارمنیان، و از اشغال مناطق تورک‌های قبرس و بالکان توسط روم‌های قبرس و یونان و .... هم حمایت فعال کرده‌ است. حمایت غرب از قوم فارس و گسترش حاکمیت او بر مناطق غیر فارس نشین ایران در دوره‌ی مشروطه و پهلوی هم نمونه‌ای از سیاست حمایت غرب از اشغال اراضی تورک‌نشین توسط ماشه‌های خود در منطقه ‌است.

٢- غرب در حال تقویت سیاسی و نظامی‌ کوردها در حدی که نقش ‌آن‌ها در تحولات آینده‌ی ایران تعیین کننده‌ و به‌ مراتب بیشتر از وزن دموگرافیکشان که ‌٥-٦٪ است، شود. غرب صلیبی همین سیاست را در مورد تاجیک‌های افغانستان هم تعقیب می‌کند و در صدد نیرومند کردن نامتناسب تاجیک‌ها و مسلط کردنشان بر سرنوشت و حیات سیاسی دولت افغانستان و مخصوصا جوامع تورکیک آن کشور است. عین همین سیاست در دوره‌ی مشروطیت هم تعقیب می‌شد و در حالیکه در آن زمان اکثریت نسبی مردم ایران تورک بودند، غرب از حاکمیت سیاسی فارس‌ها به عنوان ملت غالب و لورهای بختیاری به عنوان دومین ملت حاکم حمایت فعالانه می‌کرد. امروزه غرب به همان سیاست حمایت از فارس‌ها به عنوان ملت غالب ادامه می‌دهد. تنها تفاوت، جایگزین شدن کورد در حرکت اخیر به جای لور بختیاری در حرکت مشروطه است.

٣-فرانسه‌ و غرب صلیبی در اشغال و الحاق استان آزربایجان غربی به ‌کوردستان موعود، بسیار جدی و مصر و ثابت قدم هستند. به‌ همین سبب ‌ است که از جمله در رسانه‌ها و آثار سیاسی و علمی‌ و نقشه‌ها و ... هایشان رسما و بر خلاف واقعیت‌های میدانی، تمام استان آزربایجان غربی را با اصرار به‌ صورت جزئی از کوردستان نشان می‌دهند. حتی در نقشه‌های گوگول کل استان آزربایجان غربی به ‌صورت کوردستان نشان داده‌ است.

٤-مانند هر مورد دیگر، در مورد نقشه‌ و اقدامات برای کوردسازی و کوردستان‌سازی استان غربی که‌ در جنبش اخیر هم از طرف غرب صلیبی - فرانسه‌ و گروه‌های توسعه‌طلب کوردی به‌ پیش برده‌ می‌شود، مانقورت‌ها و گؤزقامان‌های تورک به‌ صورت ماشه‌ و جاده‌ صاف‌کن آن‌ها عمل می‌کنند. این مانقورت و گؤزقامان‌ها که ‌اغلب از استان سابق آزربایجان شرقی هستند عبارتند از رهبران و اعضای تورک سازمان‌های سراسری اعم از چپ (طیف‌های گوناگون فدائیان و راه ‌کارگر و حزب توده‌ و حزب رنجبران و ....)، سازمان مجاهدین، گروه‌های گوناگون جمهوری‌خواه و مشروطه‌طلب و سلطنت‌طلب؛ پان‌ایرانیست‌های خجالتی؛ آزربایجان‌گرایان استالینیست، بعضی از آزربایجان‌گرایان التقاطی، .... این افراد که ‌نوعا افرادی بیگانه ‌با هویت ملی تورک و تاریخ و وطن تورک و منافع ملی او هستند، در حوادث اخیر هم بی آن که‌ دغدغه ‌و ملاحظه‌ای در باره‌ی قدرت‌گیری نامتناسب داخلی و بین المللی گروه‌های مسلح کورد متفق و مستظهر به ‌غرب صلیبی – فرانسه‌ و توسعه‌طلبی آن‌ها داشته و یا حتی از وجود همچو چیزهایی آگاه باشند، به‌ تقدیس و بوت‌سازی از آن‌ها پرداخته‌اند (بهزاد کریمی، محمدرضا شالگونی، مرتضی نگاهی، یونس شاملی، میثم بادام‌چی، فاخته ‌زمانی، منوچهر جوانشیر - گونتای تؤلگه، .... این شخص آخری که جدیدا یک پان‌ایرانیست نژادپرست ضد تورک و ضد عرب شده است، حتی خواهان کوردستان شدن کل ایران شده تا ایران گلستان شود).

مساله‌ی جنبش زن، آزادی، زنده‌گی و اشتراک ملت تورک و حرکت ملی تورک با هویت مستقل ملی تورک در آن یک چیز است، قبول رهبریت گروه‌های فارس – ایرانی سراسری و تشکیلات مسلح کوردی از طرف تورک‌ها چیز دیگری. این دومی، هرگز رخ نخواهد داد. شخصیت‌ها و تشکیلات تورک، و حرکت ملی تورک هرگز رهبری گروه‌های فارس – ایرانی سراسری و کوردی و تبعیت از آن‌ها و سخن‌گویی ایشان از طرف ملت تورک را، نه در جنبش زن، زنده‌گی، آزادی و نه در هیچ جنبش و حرکت دیگر نخواهد پذیرفت. همکاری اورگانیک و مراودات با این گروه‌ها هم منوط و به‌ شناخته‌ شدن هویت ملی تورک و نام ملی تورک ما از طرف آن‌ها؛ و در مورد گروه‌های کوردی، مشروط به دست برداشتنشان از ادعاهای ارضی بر مناطق و شهرهای تورک مخصوصا در استان آزربایجان غربی و پایان دادن به‌‌ عمل‌کردشان به‌ ‌صورت ماشه ‌و ابزار سیاست‌های ضد تورک پان‌ایرانیست‌ها – ناسیونالیست‌های افراطی فارس و دولت‌های صلیبی غربی – فرانسه ‌است.


[1] جماعت ارامنه‌ و آخرین نقشه‌ی آن‌ها برای تاسیس دولت ارمنی، به ‌قلم جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی‌ مجدالسلطنه- سال ١٨٩٤

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_28.html

No comments:

Post a Comment