Thursday, December 19, 2024

چرا چپ ایرانی تورک‌های سوریه‌ را نادیده‌ می‌گیرد؟

چرا چپ ایرانی تورک‌های سوریه‌ را نادیده‌ می‌گیرد؟ 

مئهران باهارلی


١-در اوائل قرن بیستم در سوریه بومیان تورک و یا تورکمان‌ها (اوغوزهای غربی در جهان عرب موسوم به‌ تورکمان هستند) ‌ به لحاظ تعداد جمعیت دومین گروه‌ ملی این کشور بعد از عرب‌ها بودند و نقشی بسیار مهم در فرهنگ و سیاست سوری داشتند. به ‌عنوان مثال نزار توفيق قبانيNizar Tawfiq Qabbani  یکی از برجسته‌ترین شعرا و دیپلوماتهای سوری و خانواده‌ی او اصلاً تورک با نام اصلی آق‌بیییکAkbıyık ، از منطقه‌ی قونیای تورکیه است. هم‌چنین خلیل مردام بیک (Halil Merdam Bey) سراینده‌ی مارش ملی سوریه، صبحی برکت (Suphi Bereket) اولین رئیس جمهور سوریه، احمد نامی (Ahmed Nami) دومین رئیس جمهور سوریه، یوسف العظمة (Yusuf el-Azma) فرمانده‌ی کل ارتش سوریه؛ و بشیر العظمة (Beşir el-Azma)، سوآت خیری اورگوپ‌لو (Suat Hayri Ürgüplü)، سعید القاضی (Said el-Gazi)، جمیل مردام بیک (Cemil Merdam Bey) از نخست وزیرهای سوریه همه از تورک‌های سوریه بودند.

پس از فروپاشی امپراتوری عوثمان‌لی، مانند همه ‌جای جهان عرب (عراق، لبنان، فلسطین-اسرائیل) در سوریه‌ هم تورکمان‌ها به‌ شدت و وسعتی بسیار گسترده ‌در اعراب و کوردها استحاله ‌یافتند. این پدیده ‌دلائل گوناگونی داشت. از جمله ‌بی اعتنایی و بی مهری ایدئولوژی - دوکترین کمالیسم جمهوری تازه‌تاسیس تورکیه‌ به‌ تورک‌های ساکن در خاورمیانه ‌و کشورهای عربی و ایران (که دلائل آن را در مقالات دیگری بررسی کرده‌ام)، و چراغ سبزی که جمهوری تورکیه ‌برای آسیمیله‌ کردن تورک‌های این کشورها به ‌دولت‌های ضد تورک‌شان داده‌ بود.

٢-غرب صلیبی، به طور اصولی منکر وجود عنصر تورک در سوریه (و عراق و ایران و ....) است. این وضعیت با توجه به تورکوفوبی – تورک‌ستیزی و نژادپرستی عمیق و تاریخ امپریالیستی و استعمارگری اوروپای مسیحی کمابیش قابل درک است. اما در نشریات و بیانات گروه‌های موسوم به ‌چپ ایرانی هم، مانند همه‌ی تشکیلاتهای زائیده ‌از سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و حزب توده‌ و راه‌ کارگر و فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و حزب چپ و ... ، در اشاره‌ به ‌مسائل سوریه‌ (ایضا عراق و ایران و ارمنستان و چین و ....) هرگز وجود گروه‌های ملی تورک در این کشور(ها) ذکر نه‌می‌شود، چه‌ به‌رسد به‌ این که ‌از حقوق ملی و انسانی آن‌ها دفاع شود. این گروه‌ها اگر ذکری از تورکمان‌های این کشور به‌کنند، این اشاره‌ صرفا در شکل نامیدن آن‌ها به ‌صورت «تروریستهای مزدور تورکیه‌» است، همان‌طور که برای آن‌ها هر کس که در ایران خود را «تورک» به‌نامد و به‌داند، لاجرم «پان تورک» و «مزدور اردوغان»، و هر عمل و سیاست تورکیه «پان‌تورکیسم» و «نوعثمانی‌گری» و ... است.

دلیل اصلی نادیده ‌گرفتن تورک‌های سوریه‌ (و عراق و ایران و ....) از طرف چپ ایرانی آن است که‌ چپ ایرانی محصول ذهنیت صلیبی – امپریالیسم اوروپایی که‌ ماهیتا ضد تورک می‌باشد است:

عامل روسی: نحله‌ی اصلی آن چه ‌موسوم به ‌جریان چپ در ایران است، در دوره‌ی انقلاب ضد تورک مشروطیت شکل گرفت. هسته‌ و لایه‌ی اولیه‌ی چپ‌ها در این دوران را تورک‌های قفقاز (جمهوری آزربایجان فعلی) و تورک‌های ایرانی اغلب از مرکز و شرق آزربایجان (تبریز، اردبیل، سراب، ...) که‌ با قفقاز در رفت و آمد بودند تشکیل می‌دادند. این افراد که اغلب از طبقات به‌ لحاظ اقتصادی و فرهنگی پائین اجتماع و کارگران روزمزد و مطلقا بی علاقه ‌به ‌امور فرهنگی و فاقد شعور ملی تورک بودند، در قفقاز شیفته ‌و پیوسته‌ی جریانات چپ روسیه ‌نوعا آنارشیست و نیهیلیست و تروریست و .... می‌شدند. در میان این افراد ملیتگرایی تورک هم دیده ‌نه‌می‌شد، چنین چیزی در میان خود تورک‌های قفقاز هم وجود نه‌داشت. آن‌ها همه خود را ایرانی به معنی تعلق به ملت ایران ساخته شده در دوره‌ی مشروطیت توسط انگلستان می‌دانستند. افراد پیوسته ‌به‌ جریانات چپ روسی در قفقاز به مرور زمان همه روس‌پرست و مدافع سیاستهای ملی روسیه‌ می‌شدند. بیراهه نه‌خواهد بود اگر گفته شود دشمنی با ملت تورک و تورک‌ستیزی روسی در کودهای چپ ایرانی روس‌نشان از همان آغاز وجود داشت. این وضعیت بر عکس وضعیت مهاجرین تورک از ایران به‌ عوثمان‌لی است که‌ به ‌لحاظ اقتصادی و فرهنگی اغلب از طبقات‌ متوسط و فوقانی جامعه بودند و بسیاری در استانبول به‌ هویت ملی تورک خود آگاه ‌می‌شدند و به‌ جریان ملی‌گرایی تورک و حتی تورکیسم می‌پیوستند.

عامل ارمنی: دلیل دیگر دشمنی نخستین چپ‌گرایان در تبریز و شرق آزربایجان با تورکیت و تورک‌ها و تورک‌گرایی آن است که‌ نخستین گرونده‌گان به‌ چپ و سوسیال دمکراسی و کومونیزم در تبریز – شهری که از دوره‌ی مشروطه پای‌گاه‌ گروه‌های مختلف سیاسی و شبه‌‌نظامی و تروریست ناسیونالیستی ارمنی (چپ گرا و راست‌گرا) مانند داشناک و هنچاک بود - به‌ معنی دقیق کلمه ‌مولود و دست‌پرورده‌ی ناسیونالیسم ضد تورک ارمنی بودند. وضعیتی مانند آنچه با تربیت شاه اسماعیل اول به هنگام کودکی او در قصبه‌ی آرمینیک جزیره‌ی آختامار دریاچه‌ی وان توسط کشیش‌های کلیسای ارمنی سورپ خاچ رخ داد و او را به یک ضد تورک و ضد عوثمان‌لی و ضد مسلمانان و ضد عرب مبدل ساخت.

ارمنی‌پرستی در میان چپ‌های تبریزی آن چنان عمیق بود که چهل سال بعد پیشه‌وری صدر حکومت ملی آزربایجان که شخصی ایران‌گرا و روس‌گرا و ضد تورک بود، در تبریز دو تشکیلات نظامی با نام «قیزیل‌باش» و «فدایی» تاسیس کرد، و سی سال بعد از او دسته‌ای از چپ‌های تبریز که در تاسیس سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران شرکت داشتند، نام این سازمان را با الهام از فدائیان ارمنی، «فدایی» گذاشتند. «قیزیل‌باش» نام قسمتی از علویان تورک در آناتولی بودند که به جریان صلیبی ساخته‌ی صفویسم پیوستند و به عنوان ماشه‌ی کلیسای ارمنی و دولت‌های امپریالیستی اوروپایی بر علیه تورک‌ها و مسلمانان سلاح کشیدند. «فدائی» هم در ربع اول قرن بیستم به معنی تروریست ارمنی ضد عوثمان‌لی و ضد تورکیه بود.

عامل آلمانی: نحله‌ی فرعی چپ ایرانی که ‌آن هم عمدتا با نام مانقورت‌های تورک از تبریز و شرق آزربایجان مانند تقی ارانی تبریزی درهم آمیخته‌ است، به ‌سبب اقامت در آلمان پیش‌نازی، از همان آغاز به‌ شدت آلوده ‌به‌ نژادپرستی آریایی شد که‌ در آن دوره‌ در آن کشور بسیار شایع بود. نژادپرستی آریایی به‌ ویژه‌ وئرسیون پارسی – ایرانیک آن هم طبیعتا ضد تورک بود.

در دهه‌ی ماقبل جنگ جهانی دوم از ترکیب این نحله‌های ضد تورک، متاثر از امیال امپریالیستی ضد تورک روسیهی ‌بولشویک که ‌لنین و استالین آن‌ها را عینا از روسیه‌ی تزاری اخذ کرده‌ بودند، تروریسم ضد تورک ارمنی در تبریز، و نژادپرستی آریایی ضد تورک آلمانی، آنچه که «‌چپ ایرانی» نامیده ‌می‌شود فورم گرفت. از شخصیتهای سمبولیک چپ ایرانی دارای خصلت و تمایلات تورک‌ستیزی روسی و آریایی و صلیبی، دو تورک به اسامی سلیمان میرزا اسکندری و سید جعفر پیشه‌وری هستند. سلیمان میرزا اسکندری از یک طرف در ارتباط با آلمان در ماجرای کومیته‌ی دفاع ملی در سال‌های جنگ جهانی اول، و از طرف دیگر در مقام رهبر حزب توده‌ مرتبط با روسیه‌ و از این دو کانال وارث تورک‌ستیزی آن دو بود. سید جعفر پیشه‌وری نیز که ‌یک ایرانگرای فاقد شعور ملی تورک بود و ‌به ‌عنوان عامل روسیه‌ی بولشویک عمل می‌کرد علی رغم این واقعیت، مدحیه‌هایی در ستایش و قهرمان‌سازی از مانقورت نژادپرست ضد تورک، تقی ارانی تبریزی دارد. این شخص که گمان می‌کرد «تورک‌ها از قدیم دشمن ما هستند» نه تنها ناسیونالیست‌های کوردی و ارمنی و آسوری مسلح را دوباره بر آزربایجان غربی مسلط کرد، بلکه به امر روسیه و استالین، به ایجاد یک جهموری کورد در جنوب استان آزربایجان غربی که شامل بعضی از اراضی وطن تورک – تورک‌ایلی هم می‌شد رضایت داد.

به‌ مجموع اینها عامل دیگری نیز باید اضافه‌ شود و آن پیروی چپ ایرانی از دو سیاست امپریالیستی – صلیبی حمایت از ناسیونالیسم توسعه‌طلب و تروریسم کوردی، و نامرئی کردن عنصر تورک در منطقه است. دولت‌های امپریالیستی اوروپایی و غربی وارث ذهنیت صلیبی اعم از روسیه‌ی شوروی و فرانسه‌ و ... با موفقیت ناسیونالیسم کوردی و وجه غالب حرکت ملی کورد را به ‌یک ایدئولوژی فاشیستی و دوکترین شدیدا ضد تورک، و گروه‌های سیاسی رنگ و وارنگ کوردی اغلب مسلح و تروریستی کوردی را به ‌ماشه ‌و ابزار خود در جنگ‌های وکالتی و نیابتی صلیبی – امپریالیستی‌شان بر علیه ‌تورکیه‌ (و اکنون آزربایجان) و تورک‌های منطقه ‌در سوریه‌ و عراق و مخصوصا استان آزربایجان غربی در غرب تورک‌ایلی تبدیل کرده‌اند.

در این استقامت، دولت‌های امپریالیستی – صلیبی اوروپایی و غربی و سیاسیون و آکادمیا و رسانه‌هایشان از یک طرف به بزرگ‌نمایی و تقدیس و قهرمان‌سازی از گروه ‌ملی کورد در سوریه‌ و عراق و ایران و حمایت از گروه‌‌های مسلح و تروریستی کوردی، و از طرف دیگر به ‌نامرئی کردن عنصر تورک در این کشورها  می‌پردازند. به‌ همین سبب آنالنا بربوک وزیر خارجه‌ی دولت آلمان پیام خود به ‌ایرانیان در حوادث قیام زن - زنده‌گی - آزادی را به ‌دو زبان فارسی و کوردی فرستاد. در حالی که‌ کوردها در ایران اقلیتی ٦-٧ درصدی و در تاریخ سیاسی ایران عنصری حاشیه‌ای هستند. اما او تاکنون هیچ پیامی به تورکی نه‌فرستاده است. علی رغم آن که تورک‌ها اکثریت نسبی جمعیت ایران را با بیش از ٤٠ درصد تشکیل می‌دهند و ملت موسس در این کشور هستند.

به دلایل فوق، چپ ایرانی که‌ تاریخاً زائیده‌ی اوروپای امپریالیستی و صلیبی (روسیه، آلمان، فرانسه، ...) و ناسیونالیسم ارمنی است، ستایش از ناسیونالیسم افراطی و تورک‌ستیز کورد و حمایت از سازمان‌های مسلح و تروریستی و توسعه‌طلب کوردی که ابزار دولت‌های صلیبی و امپریالیستی غربی و در راسشان فرانسه و ایالات متحده در جنگ‌های نیابتی‌شان هستند، ایضا سانسور و ناموجود شمردن تورک‌های سوریه ‌و عراق و ایران و انکار حقوق ملی و انسانی آن‌ها و شیطان‌سازی از ایشان را وظیفه‌ی خود می‌داند. این نیز چپ ایرانی را مانند بسیاری از چپ‌های جهانی گویا ضد آمریکایی، به چب مدافع ماشه‌ی امپریالیسم غربی و ذهنیت صلیبی و یا «چپ صلیبی» و «چپ آمریکایی» مبدل کرده است.

No comments:

Post a Comment