شعر نصیر باکویی به تورکی شرقی در مدح خاقان
اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) ایلخانلی
مئهران باهارلی
Nesir Bâkûyî’nin Doğu
Türkçesinde
yazıp İlhanlı Kaan “Hurban Uuda Olcaytu Han”a armağan ettiği
övgülüme koşuğu
The poem, written by Nesir
Bâkûyî in Eastern Turkish, and dedicated to Ilkhanid Khagan “Khurban Uuda Olcaytu Khan.”
خلاصه:
یکی از نخستین نمونههای تورکی ادبی در آزربایجان، بئشلهمه و یا مخمّسی است که نصیر باکویی در حوالی سال ١٣٠٠ میلادی در مدح خاقان دولت تورک - موغول ایلخانلی، اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) سروده است. این شعر (قوشوق) به تورکی شرقی – جغتایی و در ژانر مدحیه (اؤوگو) سروده شده و تنها اثر کشف شدهی نصیر باکویی تاکنون است. نصیر باکویی مدحیهی خود را به سلطان ایلخانلی، خاقان اولجایتو (حاکمیت ١٢٩٥-١٣٠٤ میلادی)، احتمالاً هنگام سفر او به باکو تقدیم کرده است. اولجایتو در این سفر به عملیات عمرانی و آبادانی و تعمیرات و راهسازی در شهر فرمان داد و مالیاتهای عرف، قوپچور، سرانه و نفت و ... را بر اهالی بخشید. این شعر علی رغم اهمیت آن در جمهوری آزربایجان با اشتباهات متعددی منتشر شده است. در این نوشته متن دقیق این شعر را همراه با تصحیح اشتباهات موجود در نشرهای جمهوری آزربایجان به هر دو الفبای عربی و لاتینی تقدیم، و معانی اسامی خاقانها که در شعر ذکر شدهاند را تشریح کردهام.
اؤزهت:
آزهربایجاندا ادبی تورک دیلینین اهسکی اؤرنهکلهریندهن
بیری نصیر باکویینین ١٣٠٠ ایللهرینده یازدیغی بیر قوشوقدور. قوشوق اؤوگو
(مدحیه) ادبی تورونه عاییددیر و تورک – موغول ایلخانلی دولتی قاآنی اولجایتو
خوربان اوودانی (خربندهنی) اؤومهکدهدیر. دوغو تورکجهسی – چاغاتایجایلا یازیلمیش
بو قوشوق، نصیر باکویینین بوگونه دهک بولونان تهک اثریدیر. نصیر باکویی قوشوغونو
١٢٩٥دهن ١٣٠٤ه دهک حوکوم سورهن ایلخانلی خاقانی، قاآن اولجایتویا، بؤیوک
اولاسیلیقلا خاقانین باکو گهزیسی سیراسیندا آرماغان ائتمیشدیر. اولجایتو،
گهزیسی سیراسیندا شهههرده بینالارین یاپیلماسی، اوناریم و یول یاپیمی امری
وئردی. آیریجا بؤلگه ساکینلهرینین کیشی باشینا وئرگی، گومروک و نفت وئرگیلهرینی
ده باغیشلادی. بو قوشوق، اؤنهمینه قارشین، آزهربایجان رئسپوبلیکاسیندا بیر
چوخ یانلیشلیقلا یایینلامیشدیر. بو یازیمدا قوشوغون دقیق متنینی، قاباقکی
یایینلاردا وار اولان یانلیشلاری دوزهلتهرهک، عرب و لاتین الیفبالاریندا
سوندوم. آیریجا قوشوقدا گئچهن خاقانلارین موغولجا آدلارینین آنلاملارینی آچیقلادیم.
Özet
Azerbaycan'da edebi Türk dilinin eski örneklerinden biri Nesir Bakuyi'nin 1300 yıllarında yazdığı bir koşuktur (şiirdir). Koşuk edebi Övgüleme (methiye) türüne aittir ve Türk-Moğol İlhanlı devletinin Kağanı Olcaytu Hurban Uuda'yı (Harbende) övmektedir. Doğu Türkçesi - Çağataycayla yazılmış bu koşuk, Nesir Bakuyi'nin bugüne dek bulunan tek eseridir. Nesir Bakuyi şiirini 1295'ten 1304'e değin hüküm süren İlhanlı Hakanı, Kağan Olcaytu'ya, büyük olasılıkla Hakan'ın Bakü gezisi sırasında, armağan etti. Olcaytu, gezisi sırasında şehirde inşaat ve iyileştirme çalışmaları, onarımlar ve yol inşaatı buruğu verdi. Ayrıca bölge sakinlerinin kişi başına vergi, gümrük ve petrol vergilerini de bağışladı. Bu koşuk, önemine karşın Azerbaycan Cumhuriyeti'nde birçok yanlışla yayınlanmıştır. Bu yazıda koşuğun doluk (tam) ve sincik (dakik) metnini, önceki yayınlardaki yanlışları düzelterek, Arap ve Latin alfabelerinde sundum. Ayrıca koşukta geçen Hakanların Moğolca adlarının anlamlarını da açıkladım.
Abstract
One of the earliest examples of literary Turkic in Azerbaijan is a poem written by Nesir Bakuyi around the year 1300 AD. The poem belongs to the literary eulogy genre and praises Oljai tu Khurban Uuuda (Kharbande), the Khagan of the Turkic-Moghul Ilkhanli state. This poem, written in Eastern Turkic-Jaghtai, is the only discovered work of Nesir Bakuyi so far. Nesir Bakuyi dedicated his poem to IlKhanli Sultan, Khagan Oljaitu, who ruled from 1295 to 1304 AD. It is likely that he wrote this poem during Sultan’s visit to Baku. During his trip, Oljaitu ordered construction and improvement operations, repairs and road construction in the city. He also forgave custom, per capita, and oil taxes for the inhabitants. Despite its importance, this poem has been published in the Republic of Azerbaijan with numerous mistakes. In this article, I have presented the exact text of the poem, along with the corrections of errors in the publications of the Republic of Azerbaijan, in both Arabic and Latin alphabets. I have also provided the meanings of the Mongolian names of the Sultans mentioned in the poem.
یکی از نخستین نمونههای تورکی ادبی در آزربایجان قفقاز، بئشلهمه و یا مخمّسی است که نصیر باکویی در مدح خاقان دولت تورک - موغول ایلخانلی، اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) به تورکی شرقی – جغتایی سروده است. این مخمس تورکی را برای اولین بار جعفر رمزی اسماعیلزاده در یک جوْنگ که در انستیتوی نسخههای خطی آکادمی علوم جمهوری آزربایجان نگهداری میشود یافته و نشر کرده است. اما در نشرهای این مخمس توسط او[1] هم به لحاظ قرائت و املای کلمات، و هم ارزیابی و تقدیم خصوصیات زبانی آن، اشتباهاتی دیده میشود. از آن جائیکه منبع تمام نشرهای بعدی این مخمس در جمهوری آزربایجان و ایران (از جمله دوکتور ج. هئیت)[2] و از این طریق در تورکیه، نشر مذکور ج.ر. اسماعیل زاده است، در این نشرها اشتباهات وی کمابیش همه تکرار و بازتولید شدهاند.
در این نوشته نخست توضیحاتی در بارهی این مخمس داده، سپس به اشتباهات نشرهای این مخمس در جمهوری آزربایجان پرداخته و در پایان اصل تورکی دقیق و تصحیح شدهی آن را به هر دو الفبای عربی و لاتینی تقدیم کردهام.
مخمّس مدحیه- اؤوگو بئشلهمه
این شعر (قوشوق) نصیر باکویی، سروده شده در حوالی سال ١٣٠٠ میلادی در ژانر مدحیه (اؤوگو) و در قالب مخمس (بئشلهمه)، تنها اثر تاکنون کشف شدهی او است. نصیر باکویی مدحیهی خود را به سلطان ایلخانلی، خاقان اولجایتو (حاکمیت ١٢٩٥-١٣٠٤ میلادی)، احتمالاً هنگام سفر او به باکو تقدیم کرده است. اولجایتو در این سفر به عملیات عمرانی و آبادانی و تعمیرات و راهسازی در شهر فرمان داد و مالیاتهای عرف، قوپچور، سران و نفت و ... را بر اهالی بخشید.
نصیر باکویی در شعر خود به کارهای عمرانی و ترمیمات و راهسازی اولجایتو اشاره میکند. «طرحِ معماری تؤکوپ، ویرانی تعمیر ائیلهدی ... خانهلهر آباد قیلدی امر ایلهن، فرمان ایلهن .... هر زمان مشغول بوْلسۇن مُلْکده عمران ایلهن ... آچێلێپ خالقێن یۆزۆنه باغلێ قالقان راهلار». در شعر، اسلام آوردن غازان خان و اطرافیانش شامل اولجایتو خان و دست کشیدنشان از بوتپرستی (آئین بودائی)، و معروف بودن باکو حتی در آن دوره به شهر نفّاته - به سبب چاههای نفتیاش - هم ذکر شده است.
اشتباهات قرائتی و املایی در نشرهای جمهوری آزربایجان:
قێلغێل: امر تاکیدی به معنی انجام بهده. به اشتباه قیل گل
(بهکُن، بیا) خوانده و نوشته شده است
مُزداد: زیاد شده، افزایش یافته، آرتمیش، چوخالمیش، کؤپهلمیش.
به اشتباه به صورت مُرداد (ماه مرداد) خوانده و نوشته شده است.
بوْلدۇ: اوْلدۇ در تورکی شرقی - جغتایی، به معنی شد. به اشتباه بۇلدۇ
(یافت) خوانده و نوشته شده است. در شعر هر سه مصدر اوْلماق (شدن، تورکی غربی)،
بوْلماق (شدن، تورکی شرقی) و بۇلماق (یافت شدن) به کار رفته است.
جلیٖ: به معنی آشکار و روشن. به اشتباه به صورت جلا (درخشش و تلالو)
خوانده و نوشته شده است. در شعر هر دو کلمهی جلی و جلا به کار رفته است: «پرتویِ
مِهرِ جلیدین وئردی باکوغا جلا». یعنی از پرتوی خورشید روشن، به باکو درخشندهگی
داد.
روا: در
اینجا به معنی پر رونق. به اشتباه به صورت ورا (پس، بعد) خوانده و نوشته
شده است.
برقرار: به
معنی مقرر، معین، مستقر، استوار، پابرجا، پایدار، ثابت، جاوید، مدام. به اشتباه به
صورت برقوار خوانده و نوشته شده است.
فرخُنده: به
اشتباه به صورت فرخَنده (از خندیدن) خوانده و نوشته شده است.
اِعلا: با کسره به معنی بلند گردانیدن و بالا بردن. به اشتباه با فتحه به
صورت اَعلاء (برتر) خوانده و نوشته شده است.
چلی: کلمهای با ریشهی تورکی به معنی حمق و بی عقلی (توضیحات بیشتر در
ادامهی مقاله). به اشتباه جلی خوانده و نوشته شده است.
چلینی: یعنی غفلت و اغوا شدهگی را. این ترکیب در نشرهای
آزربایجان اشتباهاً به صورت شراب را (چلین=؟ شراب) معنی میشود.
هم تآی: به معنی «همچنین و علاوتاً آن که مشابه و برابر و معادل است». به اشتباه به صورت همتای به معنی «مشابه و برابر و معادل است»نوشته شده است.
ثبت صحیح اسامی سلاطین ایلخانلی و معانی آنها:
در شعر اسم چهار خاقان و یا دقیقتر قاآن ایلخانلی آمده است: آرقون، هولاگو، اولجایتو، خدابنده
قاآن - Qaan: فورم رایج کلمات قاغانQağan و خاقانXaqan قدیمیتر، در موغولی میانه که در قلمروی دولت ایلخانلی رایج بود و همچنین تلفظ تورکها در تورکایلی و دیگر نقاط ایران و آناتولی و ... که حرف غ را حذف میکردند. مانند تبدیل آغاباجی ← آبجی، آغابهی ← آبیÂbi (در تورکیه)، ...
آرقۇن - Argun: این اسم در نشرهای جمهوری آزربایجان به اشتباه اَرغون، با فتحه نوشته شده است. مطرحترین ریشهشناسی این نام، «آریقۇن» موغولی به معنی پاک، خالص، صاف (معادل آرێق-آرێ تورکی)؛ و یا «آرقۇن» تورکی به معنی دورگه است.
اوْلجایتۇ - Olcaytu: نام «اوْلجایتۇ» به تورکی و «اؤلجهیتۆ» به موغولی (در موغولی مودرن: اؤلزییت)، در نشرهای جمهوری آزربایجان به اشتباه به صورت اۇلجایتۇ، به جای وْ با ۇ نوشته شده است. این نام مرکب از دو جزء موغولى «اوْلجای» از صفات خداوند به معنی مبارک، خوشبخت، طالع خوش، بخت، عظمت، نیکبختی و سعادت، فراوانی و برکت؛ و پسوند مالکیت و نسبت «تۇ» (معادل «لی» در تورکی)، جمعاً به معنی دارای نیکبختی، نیکبخت، مسعود، سعید، مبارک، فرخنده، خجسته، فرخ، بختیار است.
هۇلاگۇ -Hulagu : نام «هۇلاگۇ» به تورکی و «خۆلهگۆ» به موغولی، در نشرهای جمهوری آزربایجان به اشتباه به صورت هَلاگۇ با فتحه (تحت تاثیر هَلاک عربی؟) نوشته شده است. این نام معادل اسم «آرتوق» (آرتیق) تورکی به معنی مازاد، زیادتی، بیش از حد نصاب، ...[3]؛ و همریشه با مصدر تورکی «اۇلاماق» به معنی بستن، بند کردن، اضافه کردن، افزودن و تعبیه کردن چیزی است. از همین ریشه است کلمات تورکی اۇلاشماق، اۇلام (مقوله)، اۇلاچ (ادات)، اۇلاق (پیک)، اۇلاتێ (و، همچنین؛ در تورکی مودرن: ایمئیل)، اۇلایێ (به معنی « و، همچنین، نیز »)، وس.
خدابنده: نام-لقب بعدی اولجایتو سومین فرزند غازان خان. اصل این نام «خۇربان اۇۇدا Xurban Uuda»، در زبان موغولی به معنی سه باره، بار سومین است که به دلائلی که در یک مقالهی دیگر بدانها پرداختهام به صورتهای خربنده و خدابنده فارسیسازی شده است.
ایلخانلی -İlxanlı : در نشرهای جمهوری آزربایجان نام دولت ایلخانلی، به صورت نادرست و فارسی ائلخانی آورده میشود. «ایل» در این نام به معنی کشور و دولت، و «ایلخان» به معنی رهبر کشور و صدر دولت بوده، تلفظ و املای دقیق و صحیح آن دولت «ایلخانلی» است.
نادرستیها در ارزیابی خصوصیات زبانی بئشلهمهی نصیر باکویی به تورکی شرقی:
١-در جمهوری آزربایجان، بر اساس ایدئولوژی آزربایجانگرایی و هویت ملی آزربایجانی، خصوصیات زبانی این مخمس نصیر باکویی که به تورکی شرقی - جغتایی است به صورت نادرست عرضه میشود. از جمله ادعا میگردد این مخمس به آزهربایجانجا (زبان آزربایجانی)، آزهربایجان تورکجهسی، آنادیلی (منظور آزهربایجان دیلی)، .... بوده و نمونهی ادبیات آزربایجانی است. حال آن که این مخمس همان گونه در زیر هم نشان داده شده است، نه به زبان آزربایجانی، بلکه به «زبان تورکی»، «لهجهی شرقی- جغتایی» (که بعدها به اویغوری مودرن و اوزبیکی متحول شد)، و نه ادبیات آزربایجانی بلکه متعلق به «ادبیات تورک» (در آزربایجان) است.
٢-احتمال دارد کلماتی مانند ائتدی، ائدهر، وئردی، یئتگهج، یئر، یئنگی موجود در نشر جمهوری آزربایجان که فورمهایی به تورکی غربی هستند، در اصل به تورکی شرقی و به ترتیب ایتتی، ایتار، بیردی، ییتگهج، ییر، یانگی، .... بوده باشند. اما به علت عدم نشر عکس دستخط این شعر، دادن حکم قطعی در این باره فعلاً میسر نیست.
٣-در نشرهای آزربایجانی وجود خصوصیات تورکی شرقی در این مخمس - اگر به آنها اشاره شود - صرفا معلول مهاجرت تورکان شرقی در دورهی موغول به آزربایجان شمرده میشود. دوکتور هئیت نیز دلیل سروده شدن این شعر به تورکی شرقی را حضور اویغورها در حاکمیت ایلخانلی دانسته است. این درست است که تورکان اوغوز غربی کنونی در ایران، آمیختهای از تورکان مهاجر اوغوز، تورکان شرقی (قارلوقها، اجداد اویغورها و اوزبیکها، تورکان خارزمی، و ...)، تورکان شمالی (قیپچاقها، اجداد تاتارها، ...)، و مونقولها – موغولها (مونقولهای تورک شده) (و بومیان قبلی) هستند. اما دلیل اصلی سروده شدن این شعر به تورکی شرقی آن است که تورکی شرقی – جغتایی همواره و مخصوصا در دورهی موغولان و ایلخانلیها و بعد از آن در دورهی تورکمانی، یک زبان پرستیژ و مکتوب و ادبی برای تورکان ساکن در تورکایلی و ایران بود و به عنوان زبان رسمی دوفاکتوی دولتهای موغول و تورک هم به کار میرفت. به واقع نخستین نوشتهجات کشف شده به زبان تورکی در تورکایلی و ایران، اسناد حقوقی و تجاری به تورکی شرقی – اویغوری قدیم و با خط اویغوری قدیم هستند (در سؤزوموز منتشر و معرفی خواهند شد). وضعیت رسمی بودن تورکی جغتایی تا پایان حاکمیت فتحعلی شاه قاجار، و زبان پرستیژ بودن آن تا پایان دورهی ناصرالدین شاه قاجار ادامه داشت.
مخمس نصیر باکویی به تورکی شرقی – جغتایی است، نه زبان آزربایجانی:
-نگ: معادل -ن تورکی غربی. اسلامینگ
-غا، -قا: معادل –ا تورکی غربی. تانریغا، اسلامغا،
باکوغا
-نی: معادل –ی تورکی غربی. اسلامنی
-قای، غای: در اینجا معادل –یپ تورکی غربی. آچغای
(آچیپ)، آلغای (آلیپ)، بولغای (بولوپ)
-قان، -غان: در اینجا معادل -ان، -میش تورکی غربی. قیلغان (قیلمیش)، قالغان (قالان)
-دین:
معادل –دهن تورکی غربی. شوکتیندین (شوکتیندهن)، جلیدین (جلیدهن)،
کؤنولدین (کؤنولدهن)
-غیل: پسوند امر تاکیدی دوم شخص مفرد. قیلغیل!
-غاج،
-قاج: -ینجا، به محض، ...: یئتگهج
آرا: ایچینده
ایلهن:
ایله
بایداق: بایراق
بوْلدۇ:
اولدو
تای: کلمهای تورکی، همریشه با و محرف «دنگ»، به معنی
بدیل، معادل، نظیر، مشابه، ...
تهک: مانند
چهل: اغوا ائدیلمیش، باشدان چیخاریلمیش
چین: صداقت، حقیقت، اخلاص
شوْل:
او
شیمدی:
ایندی
قامۇ: همه
قاندا: کجا
قایا - قهیه: طرف، جنب. ظاهراً مخفف «قایان» («هایان»
در تورکی ما، مانند تبدیل قاچان به هاچان)
کؤنۆل: دل، ضمیر و خاطر
گهلتیردی: گهتیردی
یئنگی:
یئنی
یئنگی اسلام: تازه مسلمان شده
بوت (سانسکریت): بُت. صنم. از نام «بودا» موسس آئین
بودائی
جلا (عربی): تلالو، درخشندهگی
جلی (عربی): آشکار، روشن
روا (عربی): پررونق
مُزداد (عربی): مُزداد:
آرتمیش، چوخالمیش، کؤپهلمیش
نیران (عربی): جهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه
در بارهی چلی- چهلی، چینی، و بنده – بهنده:
چلی - چهلی: کلمهای با ریشهی تورکی. به معنی چل بودن، بن تورکی «چل» به علاوهی «-ی» پسوند اسم مصدر فارسی. به معنی حمق و بی عقلی، خلی، چُلمَنی (کلمهای تورکی است)، احمقی و دیوانهگی، ابلهی، سفاهت. از مصدر «چهلمهک» به معنی از راه به در کردن، عقل کسی را ربودن، اغوا کردن، با اغفال به سوی خود جلب کردن، با اغوا کسی را از تصمیم و راهش باز داشتن و به تصمیم و راه اغواگر کشاندن، ... . در اصطلاحات تورکی گؤنلونو چهلمهک، عقلینی چهلمهک، ...
چینی کؤنولدین: «چین کؤنول» به معنی اخلاص، و «چین کؤنگیلدهن» (چین کؤنولدهن) به معنی از صمیم قلب، بدون غرض یا مقصد، ... است. اما در شعر به سبب ضرورت وزنی، با افزودن «ی» به کلمهی چین، به صورت «چینی کؤنولدین» نوشته شد. مانند خوانش با افزودن ی به آسمان ← آسیمان، پایمال ← پاییمال بنا به ضرورت وزنی در همین شعر، و یا پایْتخت ← پاییتخت در متون تورکی دیگر. به احتمال کمتر حرف ی در آخر چینی کسرهی فارسی است: چینی کؤنول= چینِ کؤنول: صمیمِ قلب
بنده – بهنده: من (در مقام تواضع) در فارسی نهایتا محرف کلمهی سومری «باندا – بهنده» به معنی کوچکتر و حقیر و ... است[4].
نصیر باکویینین دوغو تورکجهسینده سلطان اولجایتو خان اوچون سؤیلهدییی اؤوگو بئشلهمه قوشوغو
*1*
زار کؤنلۆم! تانرێغا قێلغێل ثنا ایمان ایلهن
بۇلدۇ رونق دین و ایمان طاعتِ سبحان ایلهن
طاعتِ سبحان بیزه فرض اوْلدۇ جسم و جان ایلهن
شُکْر اوْلا شوْل حقّه کیم بی منتها احسان ایلهن
سرفراز ائتدی بیزی اوْلجایتوُ تهک سلطان ایلهن
*2*
ترک ائدیپ شرک و چهلینی، گهلدی تانرێغا طرف
دینِ اسلامنێ قبول ائیلهدی اوْل خیر الخلف
یئنگی اسلام بوْلدۇ، وئردی دینِ اسلامغا شرف
اوْلدۇ کینه اوْخۇنا اسلامێنگ اعداسێ هدف
یاندێ نیرانِ حسدده آتشِ سوزان ایلهن
*3*
شفقت و عدل ایله آچغای
مُلْکِ اسلامغا لَوا
بۇلدۇ قوّت دولت و دینِ مسلمان برملا
لطفۆنۆ هر بیر مکاندا ائیلهدی بذل و عطا
بیزه ده فیضینی شامل قێلغان اوْل کانِ سخا
همّتین گهلتیردی اظهارا سر و سامان ایلهن
*4*
شهریمیز نفّاته آدێن گرچه آلغای خلق آرا
شیمدی زر کانێ بۇلۇپ، بوْلغای قامۇسۇندان روا
پرتویِ مِهرِ جلیدین وئردی باکوغا جلا
گئتدی ظلمت، بوْلدۇ روشن دین و دولت مطلقا
سایهی عدلِ شهنشاهِ فلک دربان ایلهن
*5*
پادشاهِ کشورِ رحم، و عدالت برقرار
کشورِ بیچارهگانا لطف ایلهن قێلغای گذار
تیغِ نصرتین مخالف سدّینه چهکدی حصار
ائیلهدی مغلوب اوْلان اعدا یئرینی فرقِ دار
باطلی باطل، حقی حقّ ائیلهدی قرآن ایلهن
*6*
سلطنت تختینه یئتگهج عقل و تدبیر ائیلهدی
آیهیِ عدلی بیانا چهکدی، تقریر ائیلهدی
طرحِ معماری تؤکوپ، ویرانێ تعمیر ائیلهدی
همّتِ شاهانهسین هر یئرده تکثیر ائیلهدی
خانهلهر آباد قێلدی امر ایلهن، فرمان ایلهن
*7*
اسمِ پاکێدێر خدابنده، اؤزۆ هم بندهدیر
کوکبِ اقبالێ عالی، طالعی فرخندهدیر
شوکتیندین هر قایا دوشمانلارێ
شرمندهدیر
بؤیله بیر عالی همم سلطانِ عادل قاندادێر؟
هر زمان مشغول بوْلسۇن مُلْکده عمران ایلهن
*8*
تیغِ عالمگیر ایله فتحینی مُزداد ائیلهدی
قاندا مُشرک بۇلدۇسا اسلامغا منقاد ائیلهدی
روحِ آرقۇن خانێ یادِ خیر ایله شاد ائیلهدی
الحق اوْل شاهِ جهان، شاهلار آرا آد ائیلهدی
فتحِ بی آرام ایلهن، هم لطفِ بی پایان ایلهن
*9*
بایداقِ اسلامی اِعلا قێلماغا آمادهدیر
داد ائدهر کیم داد قێلسا، دادا چون دلدادهدیر
بی نصیب اوْلماز اوْ کس کیم پایێنا افتادهدیر
آفرین اوْل شاها کیم حقّا هۇلاگۇ زادهدیر
زرده حاتم، زۇردا هم تآیدێر خاقان ایلهن
*10*
محترم بوْلغای مساجد، هم زیارتگاهلار
پایمال اوْلغای قامۇ بۇتخانهلهر، گمراهلار
آچێلێپ خالقێن یۆزۆنه باغلێ قالغان راهلار
فخر ائدهر بو شاه ایلهن الحق گدالار، شاهلار
حکمۆنۆ جاری قێلێر ایران ایلهن، توران ایلهن
*11*
نامێنا کشورگشالێق یازدێ ازلدهن دبیر
حفظ ائده ظلِّ عنایتده خداوندِ قدیر
شهریمیز بیر آسماندێر، شاهʽێمێز ماهِ منیر
شوْل هنر ماهێنێ ائیلهر مدح، باکویی نصیر
هر زمان چینی کؤنولدین طبعِ درّ افشان ایلهن
Nesir Bâkûyî’nin Doğu Türkçesi’nde Sultan Olcaytu Xan üçün söylediyi Övgü Beşleme Qoşuğu
1
Zâr köñlüm! Tañrı’ğa qılğıl senâ îmân
ilen,
Buldu revneq din ü îman tâet-i- sübhân
ilen.
Tâet-i sübhan bize ferz оldu cism ü cân
ilen,
Şükr оla şоl Haqq’a kim, bî-müntehâ éhsân
ilen,
Serferâz étdi bizi Olcaytu tek Sultân ilen.
2
Terk édip şirk ü çelî’ni, geldi Tañrı’ğa
teref,
Dîn-i İslam’nı qebûl éyledi оl хéyr
ül-хelef,
Yéñi İslam boldu, vérdi dîn-i İslam’ğa
şeref,
Оldu kîne ôxuna İslâm’ıñ e'dâsı
hedef,
Yandı nîrân-i hesedde âteş-i sûzân ilen.
3
Şefqet ü edl ile açğay mülk-i İslam’ğa livâ,
Buldu qüvvet devlet ü dîn-i Müsülman
bermelâ,
Lütfünü her bir mekanda éyledi bezl ü etâ,
Bîze de féyzini şâmil qılğan оl kân-i seхâ,
Himmetin geltirdi izhâra ser ü sâman ilen.
4
Şehrimiz Neffâte adın gerçi alğay хalq ara
Şimdi zer kânı bulup, bolğay qamûsundan
revâ,
Pertev-i méhr-i
celî’din vérdi Bâku’ğa celâ,
Gétdi zülmet, boldu revşen din ü devlet
mütleqâ,
Sâyé-yi edl-i Şehenşâh-i felek derbân ilen.
5
Pâdişah-i kişver-i rehm, ü edâlet
berqerar,
Kişver-i bîçâregâna lütf ile qılğay
güzar,
Tîğ-i nüsrêtin muхâlif seddine çekdi
hisar,
Éyledi meğlub оlan e’dâ yérini ferq-i
dar,
Bâtil’i bâtil, haq’ı haqq éyledi Qur’ân ilen.
6
Seltenet teхtîne yétgec eql ü tedbir
éyledi,
Âyé-yi edl’i beyânâ çekdi, teqrir
éyledi,
Terh-i mé’mâri töküp, vîrânı te’mir
éyledi,
Himmet-i şâhânesin her yérde teksîr
éyledi,
Хâneler âbâd qıldı emr ilen, fermân ilen.
7
İsm-i pâkıdır Хudâbende, özü hem bendedir,
Kevkeb-i iqbâlı âli, tâléi
ferхündedir,
Şevketinden her qaya düşmenleri
şermendedir,
Böyle bir âli himem sultân-i âdil
qandadır?
Her zaman meşğûl bolsun mülkde imrân ilen.
8
Tîğ-i âlemgîr ile fethîni muzdâd
éyledi,
Qanda müşrik buldusa, İslam’ğa minqâd
éyledi,
Rûh-i Arqun Xân’ı yâd-i хéyr ilé şâd éyledi,
Elheq оl Şâh-i cahan, şahlar ara âd
éyledi,
Feth-i bî-ârâm ilen, hem lütf-i bî-pâyân ilen
9
Baydaq-i İslam’nı i’lâ qılmağa âmâdedir
Dâd éder kim dâd qılsa, dâda çün
dildâdedir
Bî-nesîb olmaz o kes kim pâyına uftâdedir
Âferin ol Şâh’a kim heqqa Hulâgû zâdedir
Zerde Hâtem, zûrda hem tâydır Xâqân ilen
10
Mühterem bolğay mesâcid, hem ziyâretgâhlar
Pâyımal olğay qamu butxâneler, gümrâhlar
Âçılıp xalqın yüzüne bağlı qalğan râhlar
Fexr éder bû Şâh ilen elheq gedâlar,
şâhlar
Hökmünü câri qılır Îrân ilen, Tûrân ilen
11
Nâmına
kişvergüşalıq yazdı êzelden debîr
Hifz
éde zell-i inâyetde Xudâvend-i qedîr
Şehrimiz
bir âsımandır, Şâhımız mâh-i münîr
Şol
hüner mâhını éyler medh, Bâkûyî Nesîr
He zaman Çini könüldin teb’-i dürr efşân ilen
اوْلجایتۇ
خان یووآن ائلچیلهرینی قبول ائدهرکهن
Olcaytu
Xan Yuan élçilerini qebul éderken
[1]
İsmayılzadə C.R. Şair Nəsirin bir müхəmməsi haqqında. «Bakı», qəz. , Bakı,
1978, 1 iyul
Dеyilən
söz yadigarıdır. Tоplayanı və tərtib еdəni: Ismayılzadə C.R. Bakı: Yazıçı, 1987
[2] دوکتور جواد هئیت. نصیر باکوئیدهن بیر مخمس.
وارلیق، اوچونجو ایل. سایی ١١ و ١٢، آردیجیل سایی ٣٣ و ٣٤. صص ٤٦-٤٨
[3]
*hüleü/*hileü „superfluous, more than; surplus, excess‟. In
many languages this word and its base *hüle- „to remain‟ developed quite
differently. The derivate often features -i- in the first syllable. This is
puzzling in that the MMo form all suggest *ü, and no forms with -i- are found
for *hüle-. A dissimilation *hileü < *hüleü is not commonly seen.
MMo SH hüle’u H80, HY hüle’ü M62, Muq hüleü P190a, hülü: P190b, cf. LV hülüwüle- Pop76 „to remain‟. WM ilegüü L405a. ilegü L404b, ilügü L408b, ilüü L408b, ülegüü L1005a, ülügü L1007a. Kh ilüü H274a, ülüü H577a. Ord ilʉ: ~ ilgʉ M384b, ʉlgʉ: M756a. Bur ülüü C500b. Brg ilu: U27. Kalm ülü M550a. Dag xulu: E127 „many, much‟. EYu holi: B57, hölü: BJ331, həlü: J94b, həlü J78. MgrH fuliu: J83a, fuliu X62, xaliu X67, šiliu, xiliu T382. MgrM xeliau JL476. BaoD śilu BL83a. BaoGt ʂïlï C137. BaoJ ʂl L170. BaoÑ---. Kgj--- (ulu < *olan). Dgx śiliu B126, šiliu T142. Mog---.
[4] (banda₃ /banda/): small(er), young(er), minor,
junior, young one, child, infant, offspring, progeny, attendant
https://en.wiktionary.org/wiki/%F0%92%8C%89#Sumerian
bànda(da):
young; junior; vigorous; impetuous; fierce; proud.
No comments:
Post a Comment