Thursday, October 21, 2021

اشعار تورکی جغتایی نشاط اصفهانی نخستین وزیر امور خارجه‌ی قاجاری و رئیس دیوان رسائل فتح‌علی شاه، و سانسور آن‌ها در نشر ایران

اشعار تورکی جغتایی نشاط اصفهانی نخستین وزیر امور خارجه‌ی قاجاری و رئیس دیوان رسائل فتح‌علی شاه، و سانسور آن‌ها در نشر ایران 

مئهران باهارلی

 

Kacar Türk erkletinin ilk dışişler bakanı ve Fethalişah Kacar dönemi Divân-ı İnşa başkanı Nişat İsfahânî’nin Çağatay Türkçesinde koşukları

Chaghatai Turkish poems of Nishat Isfahani, first foreign affairs minister of Turkish Qacar (Kajar) state and head of Fathali Shah Qacar’s Divan-i Insha

 

قاجار تورک اه‌رکله‌تی‌نین ایلک دیش‌ایش‌له‌ر باخانی و فتح‌علی شاه قاجار دؤنه‌می دیوانِ انشاء باشقانی‌ نشاط اصفهانی‌نین چاغاتای تورک‌جه‌سی‌نده قوشوق‌لاری

اشعار تورکی نشاط اصفهانی نخستین وزیر امور خارجه‌ی دولت تورک قاجار و رئیس دیوان رسائل فتح‌علی شاه قاجار، و سانسور آن‌ها در نشر دوکتور حسین نخعی در ایران


خلاصه:

نشاط اصفهانی، اولین وزیر امور خارجه‌ی دولت تورک قاجار و «باخشی»‌ موسسه‌ی دولتی «بیتیک‌چی» و یا «توغرا-طغرا» (دبیر رئیس، صاحب دیوان رسائل، دارالانشا؛ منشی الممالک) در دربار فتح‌علی شاه قاجار بود. نشاط اصفهانی دارای آثاری مکتوب به لهجه‌ی جغتایی زبان تورکی است. این آثار شامل سروده‌های منظوم و نوشته‌جات منثور از قبیل فرمان، خطبه، مکتوب دیپلوماتیک، عقدنامه، رقعه، ... است. آثار تورکی نشاط اصفهانی به لحاظ ادبی و صنایع شعری، غنای دائره‌ی لغات و اصطلاحات تورکی، مهارت در استعمال قواعد و قوالب دستور زبانی تورکی و لهجه‌ی جغتایی آن در سطحی عالی قرار دارند. این آثار تورکی، علاوه بر ارزش ادبی، از لحاظ تاریخی نیز ارزش بسیار دارند. زیرا تورکی‌دانی و تورکی‌نویسی یک مقام دولتی نظیر نشاط اصفهانی، باخشی‌یِ رئیس دیوان انشاء دربار و اولین وزیر خارجه‌ی دولت قاجار، اسنادی تاریخی دال بر رسمی و دولتی بودن زبان تورکی و لهجه‌ی جغتایی آن به دوره‌ی فتح‌علی شاه قاجار هستند. در ایران اشعار تورکی نشاط اصفهانی در نشر دیوان او توسط دوکتور حسین نخعی سانسور گردیده و درج نه‌شده‌اند. در این مقاله، تمام اشعار تورکی نشاط اصفهانی را با تصحیح و ترمیم، تقدیم کرده‌ام.

اؤزه‌ت:

نشاط اصفهانی، تورک قاجار دولتی‌نین ایلک دیش‌ایش له‌ری باخانی و فتح‌علی شاه‌ین سارایی‌ندا «بیتیک‌چی (توغرا) قورومو»نون «باش‌باخشی»سی (دیوان انشاءین باشقانی) ایدی. نشاط اصفهانی چاغاتای تورک‌جه‌سی یله بویروق‌لار، دئمه‌چ‌له‌ر، دیپلوماتیک مکتوب‌لار، سؤزله‌شمه‌له‌ر وب. قوشوق (شعر) و سه‌پیک (نثر) اولماق اوزه‌ره، بیر چوخ اثر یازمیش‌دیر. نشاط اصفهانی‌نین تورک‌جه اثرله‌ری ادبیات و شعر صنعتی آچی‌سی‌ندان اوستون نیته‌لیک‌ده‌دیر. بون‌لار تورک‌جه کلیمه و ده‌ریم زه‌نگین‌لییی‌نین یانی سیرا، اؤزه‌ل‌لیک‌له چاغاتای لهجه‌سی‌نده‌کی تورک‌جه دیل‌بیلگی‌سی قورال‌لاری‌نین و بیچیم‌له‌ری‌نین اوستاجا قول‌لانیمی‌نی دا سه‌رگی‌له‌ییر. بیتیک‌چی – توغرا قورومو باش‌باخشی‌سی و قاجار دولتی‌نین ایلک دیش‌ایش‌له‌ری باخانی اولان دولت آدامی نشاط اصفهانی‌نین تورک‌جه اثرله‌ری تاریخی آچی‌دان دا ده‌یه‌ر داشیر. بو اثرله‌ر، فتح‌علی شاه قاجار دؤنه‌می‌نده تورک دیلی ایله چاغاتای لهجه‌سی‌نین رسمی ایستاتوس‌لاری‌نی گؤسته‌ره‌ن اؤنه‌م‌لی به‌لگه‌له‌ر نیته‌لییی‌نده‌دیرله‌ر. ایران‌دا نشاط اصفهانی‌نین تورک‌جه شعرله‌ری سانسورلانمیش و اونون یایین‌لاندیغی شعر کلیاتی (توپلوسونا) داخیل ائدیلمه‌میش‌دیر. بو یازیم‌دا ایلک که‌ز اولماق اوزه‌ره، نشاط اصفهانی‌نین بوتون تورک‌جه قوشوق‌لاری‌نی دوزه‌لتیپ اوناراراق سونورام.

Özet:

Nişât İsfahânî, Türk Kacar erkletinin (devletinin) ilk Dışişleri Bakanı ve Fethali Şah'ın sarayındaki Bitikçi (Tuğra) Kurumu’nun Baş Bakşı’sı idi (Divân-ı İnşâ’nın Başkanı). Nişât İsfahânî, Çağatay Türkçesiyle buyruklar, demeçler, diplomatik mektuplar, sözleşmeler vb, koşuk (şiir) ve sepik (nesir) olmak üzüre birçok eser yazmıştır. Nişât İsfahânî'nin Türkçe eserleri görksöz (edebiyat) ve koşuk sanatı açısından üstün niteliktedir. Bunlar, Türkçe kelime ve terim zenginliğinin yanı sıra, özellikle Çağatay lehçesindeki Türkçe dilbilgisi kurallarının ve biçimlerinin ustaca kullanımını da sergiliyor. Divân-ı İnşâ’nın başkanı ve Kacar devletinin ilk Dışişleri Bakanı olan Nişât İsfahânî gibi bir devlet adamının Türkçe eserleri, tarihi açıdan da değer taşıyor. Bu eserler, Fethali Şah Kacar döneminde Türk dili ile Çağatay lehçesinin resmi statülerini gösteren önemli belgeler niteliğindedirler. İran'da Nişât İsfahânî'nin Türkçe şiirleri sansürlenmiş ve onun yayınlandığı şiir külliyatına dahil edilmemiştir. Bu yazımda ilk kez olmak üzere Nişât İsfahânî'nin bütün Türkçe şiirlerini tashih ederek sundum.

Abstract

Neshat Esfahani was the first Minister of Foreign Affairs of the Qajar government and the head of the Bureau of Correspondence and State Registers in the court of Fath Ali Shah. Neshat Esfahani has written several works in the Chaghatai Turkish language, including poems and prose, such as decrees, sermons, diplomatic letters, contracts, and more. Nishat Esfahani’s Turkish works are of excellent quality in terms of literature and poetic craftsmanship. They showcase a richness of Turkic vocabulary and terms, as well as skillful use of the rules and forms of Turkish grammar, particularly in the Chaghatai dialect. The Turkish works of Nishat Esfahani, the head of the Bureau of Correspondence – State Registers and the first Foreign Affairs Minister of the Qajar government, hold significant literary and historical value. These works serve as historical documents that illustrate the official status of the Turkish language and its Chaghatai dialect during the reign of Fath Ali Shah Qajar. The Turkish poems of Nishat Esfahani are censored and not included in the collection of his poems published by Dr. Hossein Nakhai in Iran. In this article, I have corrected and presented all of Neshat Esfahani’s Turkish poems.




























در این مقاله تصحیح اشعار تورکی نشاط اصفهانی، رئیس دیوان[1] انشاء دربار فتح‌علی شاه قاجار و اولین وزیر امور خارجه‌ی دولت قاجاری را تقدیم کرده‌ام[2]. این اشعار تورکی که بیت‌هایی از آن‌ها به صورت پراکنده در نسخه‌های خطی و چاپ سنگی آثار او یافت می‌شوند، در نشر دیوان نشاط اصفهانی توسط دوکتور حسین نخعی سانسور گردیده و درج نه‌شده‌اند.

اشعار تورکی نشاط اصفهانی به لهجه‌ی جغتایی زبان تورکی هستند و به لحاظ ادبی و صنایع شعری، غنای دائره‌ی لغات و اصطلاحات تورکی و مهارت در استعمال قواعد و قوالب دستور زبانی تورکی و لهجه‌ی جغتایی آن در سطحی متعالی قرار دارند. تورکیات نشاط اصفهانی علاوه بر سروده‌های منظوم تورکی، شامل نوشته‌جات منثور به تورکی از قبیل فرمان، خطبه، مکتوب دیپلوماتیک، عقدنامه، رقعه، ... هم می‌شود. تاکنون از نوشته‌جات تورکی نشاط اصفهانی، یک فرمان، یک خطبه، یک مکتوب دیپلوماتیک و یک نکاح نامه در سؤزوموز منتشر شده است[3]. رقعه‌ای کوتاه به تورکی از او نیز در آینده‌ی نزدیک منتشر خواهد شد.

نشاط اصفهانی، «بخشی - باخشی»‌ موسسه‌ی دولتی «بیتیک‌چی» و یا «توغرا - طغرا» (به عربی صاحب دیوان رسائل، رئیس دیوان انشاء، منشی الممالک، ...) در دربار فتح‌علی شاه قاجار بود. در طول «تاریخ تورک ایران» و یا دوره‌ی حاکمیت دولت‌های تورک - موغول بر ایران فعلی، در برهه‌هایی - مانند دوره‌ی ایل‌خان‌لی - برای هر کدام از زبان‌های تورکی و موغولی و تاجیکی و ... نهادهای بیتیک‌چی - توغرای متفاوت (چندین دیوان رسائل) وجود داشت که هر کدام مسئول نگارش متون و اسناد و فرامین به یک  زبان خاص بودند. در برهه‌هایی دیگر – مانند دولت قاجار - تنها یک دیوان رسائل با بخشی‌ها و منشی‌های مسلط بر تورکی و تاجیکی و عربی و .... موجود بود که هر یک مسئولیت نگارش و تالیف به زبان معینی را برعهده ‌داشتند. در هر دو صورت، رئیس دیوان انشاء و یا رسائل، مانند مورد نشاط اصفهانی علی القاعده مسلط بر چندین زبان، اقلا تورکی، عربی و تاجیکی - فارسی بود.

نوشته‌جات منثور نشاط اصفهانی به زبان تورکی علاوه بر ارزش ادبی، از لحاظ تاریخی نیز ارزش بسیار دارند. تورکی‌دانی و تورکی‌نویسی روسا و مامورین دیوان انشاء، که یک موسسه‌ی رسمی و دولتی بسیار مهم بود، وضعیت و فعالیتی ناشی از رسمیت و دولتی بودن زبان تورکی در آن دوره است. تورکیات مخصوصا نوشته‌جات تورکی منثور نشاط اصفهانی هم، بخشی‌یِ نهاد بیتیک‌چی – توغرا و یا رئیس دیوان انشاء دربار و اولین وزیر خارجه‌ی دولت قاجار، اسنادی تاریخی دال بر رسمی و دولتی بودن زبان تورکی و لهجه‌ی جغتایی آن به دوره‌ی فتح‌علی شاه قاجار هستند.

نشاط اصفهانی نه‌دانستن تورکی جغتایی را برای خود نقص و کم‌بود می‌شمرد

فتح‌علی (بن کلب‌علی خان بن مرشدقلی خان بن فتح‌علی) خان قاجار قزوینی سپانلو – ساپان‌لی مولف کتاب «مقالید الترکیه» در کتاب خود اطلاعات جالبی در باره‌ی چگونه‌گی آموختن تورکی جغتایی توسط نشاط اصفهانی می‌دهد. وی می‌گوید هنگامی که مامور به خدمت در خراسان بود، میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله - نشاط اصفهانی رئیس دیوان رسائل فتح‌علی شاه و اولین وزیر خارجه‌ی قاجاری هم حسب الحکم در خراسان بود و اوضاع خراسان به صلاح‌دید او رتق و فتق می‌گشت. در این هنگام نشاط اصفهانی علی رغم آن که در سنین هفتاد ساله‌گی و شکسته‌گی و پیری بود، نه‌دانستن تورکی جغتایی و قادر نه‌بودن به فهم و خواندن تالیفات امیر علی شیر نوایی را برای خود نقص و عیب می‌شمرد. به همین جهت نزد «یلنگ توش خان» رئیس ایل جلایر و حاکم کلات که در منتها و نقطه‌ی کمال دانایی و آگاهی  و تسلط بر تورکی جغتایی و آثار امیر علی‌شیر نوایی بود، به تحصیل تورکی جغتایی و آثار امیر علی‌شیر نوایی مشغول شد. بعضی اوقات هم که یلنگ توش خان به ماموریتی اعزام می‌شد و در دست‌رس نبود، نشاط اصفهانی خود فتح‌علی خان قاجار قزوینی را احضار  و تورکی جغتایی و آثار امیر علی‌شیر نوایی را از او تحصیل می‌کرد:

«این بنده‌ی درگاه که در سلک جان‌نثاران به منصب یوزباشی‌گری دویست نفر غلامان قاجار قزوینی از طایفه‌ی خود سرافراز بود، در رکاب شاه‌زاده [علی‌نقی میرزا – رکن‌الدوله] مامور [و] مدت دو سال در خراسان به خدمت دیوانی جان‌نثاری می‌نمود. یَلَنْگ توش خان، که اباً عن جد بزرگ و صاحب ایل جلایر [جالاییر] و کلات [قالات] بود، در تالیفات حضرت نوایی و لغت جغتای منتهای بصیرت و تسلط داشت، در آن دو سال [این بنده‌ی درگاه] اغلب اوقات در نزد ایشان تحصیل می‌نمود» .... «در آن دو سال که در خراسان بودیم، در سابق عرض شد، ایشان [میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله - نشاط اصفهانی] هم حسب الحکم در خراسان بودند و اوضاع خراسان به صلاح‌دید آن جناب می‌گذشت. در سن هفتاد سال با شکسته‌گی و پیری فرمودند که [اگر] تالیفات امیر [علی‌شیر نوایی] را و لغت جغتایی را نه‌فهمم، برای من نقص می‌باشد و در نزد یَلَنْک توش خان تحصیل نمودند. گاهی که او [یَلَنْک توش خان] به جایی مامور می‌شد، [معتمدالدوله] کم‌ترین را احضار می‌فرمودند و تحصیل می‌کردند و در کتاب «گنجینه»ی خود که تصنیف فرمودند چند غزل تورکی و چند انشاء تورکی به قلم آوردند...»[4].

سانسور اشعار تورکی نشاط اصفهانی در نشر دیوان او توسط دوکتور حسین نخعی

دیوان نشاط اصفهانی در سال ٢٠٠٠ توسط دوکتور حسین نخعی در تهران چاپ شده است. (دوکتور حسین نخعی، استاد زبان و ادبیات فارسی. مقابله و تصحیح و مقدمه، دیوان نشاط اصفهانی. چاپ سوم، تهران، گل آرا، ١٣٧٩)

١-نخعی در مقدمه‌ی خود بارها ذکر می‌کند که نشاط اصفهانی دارای اشعار تورکی است:  

-نشاط گذشته از این شعرها، شعرهای عربی و تورکی نیز دارد. ص ٣٠

-نشاط در سرودن شعرهای عربی و تورکی نیز دست داشته و قصیده‌هایی چند به این دو زبان سروده که پاره‌ای از آن‌ها در پاره‌ای دست‌نویس‌ها برجاست. ص ٣٢

-نشاط به تورکی چند غزل و چند رباعی دارد که در آن‌ها شاه را ستوده و گویا آن‌ها را به خصوص برای تقدیم به شاه می‌سروده است. رباعی زیر را سه روز پیش از مرگ در بستر بیماری سروده و آن را به خاک پای شاهنشاه عرضه نموده و شاه نیز آن را دیده و پسندیده است: (در اینجا نخعی رباعی تورکی مذکور را به صورت مغلوط و تصحیح نشده نقل کرده است). ص ٣٣

-نشاط در سرودن شعر ملمع نیز توانا بوده و مصرع‌ها و بیت‌های بسیاری به عربی و گاه به تورکی در کنار شعرهای فارسی نشانده است. غزل ٨٩ در صفحه‌ی ٨١ این دفتر معجونی است از تورکی و فارسی و عربی و دو بیت آغازین آن چنین است: (در این‌جا نخعی دو بیت تورکی مذکور را به صورت مغلوط و تصحیح نشده نقل کرده است). ص ٣٣

علی رغم این اظهارات، نخعی هیچ‌کدام از اشعار تورکی نشاط را در داخل دیوان نه‌گنجانده، و همه را حذف و سانسور کرده است. در حالی که وی تمام ابیات عربی نشاط اصفهانی شامل ابیات عربی یک ملمع تورکی، عربی و فارسی او را  (در ص ١٠١) به طور کامل نقل کرده است.

٢-نخعی به سانسور اشعار تورکی نشاط اصفهانی اکتفا نکرده، مدعی شده است که اشعار تورکی او به لحاظ ادبی ارزشی نه‌دارند: «مقدار کمی نیز شعر عربی و تورکی دارد که از نظر ادبی چندان ارزشی نه‌دارد». ص ٥٩. این ادعا صحیح نیست و از سر تورکی‌ندانی مصحح خصوصا و نادانی و بی اخلاقی نخعی علمی ناشی از قومیت‌گرایی افراطی فارسی و تورک‌ستیزی او عموما است. چرا که اشعار تورکی نشاط اصفهانی همان گونه که قبلا هم ذکر شد به لحاظ لغوی و زبانی و ادبی و صنایع شعری، دارای کیفیتی عالی، هم‌چنین به لحاظ تاریخی و رسمیت زبان تورکی ارزش‌مند هستند.

بر خلاف ادعای بی پایه‌ی نخعی، در منابع متعددی مهارت و تسلط نشاط اصفهانی بر زبان و شعر و ادب تورکی، هم سطح با مهارت و تسلط او بر زبان و شعر تاجیکی قید شده است:

-سیمرغ طبع رادش از فراز آشیان قاف تورکی و تاجیکی سرگران و شهباز بلندپرواز خیالش از شکار کبک دری و تازی بر کران اسب تندرفتار کمان .... (دیباچه‌نگار گنجینه‌ی چاپ ١٢٨١)

-میرزا عبدالوهاب موسوی نشاط اصفهانی انتساب معتمدالدوله از فضلای عرفای عهد فتح‌علی شاه قاجار .... در نظم و نثر عربی و فارسی و تورکی قادر و متمهر .... (میرزا محمدعلی مدرس صاحب کتاب ریحانة الادب به نقل از رضا قلی خان هدایت)

-و او در سرودن اشعار فارسی و تورکی و عربی مساوی بوده .... (پیدایش خط و خطاطان. تالیف میرزا عبدالمحمد خان ایرانی، مدیر جریده‌ی چهره‌نما در مصر، چاپ مصر، سال ١٣٤٥، صص ٢٥٢-٢٥٣)

-در زبان عربی و فارسی و تورکی نیز نهایت تسلط داشته است. (ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران)

٣-نخعی در مبحث «فهرست پاره‌ای از واژه‌های تازی و تورکی»، کلمات تورکی موجود در اشعار فارسی نشاط اصفهانی را محدود به چند کلمه‌ی تاش و قلاش و شحنه و یرلیغ و ... کرده است: «تاش: به تورکی صاحب، یار، و برابر آن در فارسی هم است. مانند هم‌شهری، هم‌ردیف، هم‌پایه، هم‌خواجه (دو تن در خدمت یک خواجه)؛ صماخ: سوراخ گوش؛ صولجان: عصا، عصای شاهی، چوگان؛ شحنه: پاسبان، نگهبان، شب‌گرد؛ قلاش: رند، بیکاره، اهل ریا؛ یرلیغ: فرمان، فرمان شاه ...».

در حالی که در اشعار فارسی نشاط اصفهانی کلمات تورکی و تورکیسم‌های متعدد دیگری هم وجود دارند. از جمله: خرگاه، چمن، سور، چنگ، چین، تورکان، ارمغان، اورنگ، سان (سپاه)، اومید، چاک، بانگ، تورک‌وش، سنگ‌لاخ، شبیخون، اومیدگاه، سرمه، خنجر، یغما، خاقان، چالاک، خواجه تاش، تیزتک، سراغ، دود، چاکر، خارا، سنجر، زیرک، سبک‌تکین، اشتلم، چابک، چست (؟)، جرگ، بخاره، ساغر، خرابات، ننگ، خانه، بارگاه، درگه، درنگ، کودک، بت، سومنات، صومعه، قلندر، چراغ، سرای، جنگ، کرسی (؟)، سکسک، خرمهره، سقر،... هم‌چنین بعضی از کلمات تورکی که نخعی آن‌ها را به صورت «چند واژه‌ی کهن فارسی» نشان داده هم، تورکی هستند: توسن: اسب سرکش، ناآرام؛ خدنگ: نام درختی بسیار سخت که از چوب آن تیر و نیزه می‌ساختند؛ وثاق: خانه، وشاق: پسر، غلام، ..

٤- سانسور منابع و اسناد تاریخی و نسخه‌های خطی و دواوین و اشعار قدما و حذف سروده‌ها و متون تورکی آن‌ها به هنگام بازنشرشان توسط محققین و ناشرین فارس و دولت ایران، نشر مغلوط و تحریف شده ‌و نامفهوم متون تورکی در آثار گویا مقابله و تصحیح شده، اظهار نظر محققین مطلقا فاقد صلاحیت و بیگانه با زبان و ادبیات و ادب تورک و لهجه‌های تورکی در باره‌ی این مقولات، تحریف و انکار تاریخ تورک ایران، انکار و مخفی نمودن واقعیت رسمی و دولتی بودن زبان تورکی در ایران از جمله در دوره‌ی قاجاریه، بی اهمیت قلمداد کردن تورکی‌نویسی و تورکی‌سرایی و تورکی‌گویی مقامات دولتی و رسمی مانند نشاط اصفهانی رئیس دیوان انشاء که به واقع رفتاری محصول رسمی و دولتی بودن زبان تورکی است و ربط دادن آن به خوش‌آمد فلان شاه و سرگرمی شخصی، و ......؛ بی اخلاقی علمی، و اقدامات و رفتارهایی در راستای سیاست نسل‌کشی زبانی و ملی تورک و امحاء میراث مدنی و ادبی و فرهنگی تورک در ایران هستند.

پایان نوت مئهران باهارلی


اشعار تورکی معتمدالدوله - نشاط اصفهانی رئیس دیوان رسائل فتح‌علی شاه قاجار و نخستین وزیر امور خارجه‌ی قاجاری

قانلو کؤنگلوم دیدیم اوْل غمزه‌ی خون‌خوارا فدا

«قان‌لێ کؤنگلوم» دیدیم «اوْل غمزه‌یِ خون‌خوارا فدا»

«نی فدادێر؟» دیدی «بیمار اوْلا بیمارا فدا؟!»

عقلیم‌ینگ باشێ جنون تاشێ[‌غ]ا کاش اوْلسا نثار

جانێم‌ینگ ساغارێ سنگین دِلِ دِل‌دارا فدا[5]

تنیم‌ینگ تابێ تاپێپ طُرّه‌یِ پُرتاب‌‌ا مکان

صبریم‌ینگ بارێ بارێ، لعلِ شَکَربارا فدا[6]

کؤنگلوم ار غنچه کیبی تنگ اوْلور، تانگ ایماس

طَمَع ایتمیش که اوْلا منطقِ دِل‌دارا فدا

عشق‌دین برتر اوْلوپ حالتیم اوْل حضرت‌ده

جان‌دین افزون‌ گه‌ره‌ک اوْل طلعتِ دیدارا فدا

گر فدا اوْلماق ایچون لایق اوْلا، پیکریم‌نی

عضو عضوو اوْلا هر بیر، بیر ایکی باره فدا

دی گؤزه شاه چیکان تیغی‌دیر اوْل، قاش ده‌گیل

ساقێنا، ائی که مین اوْل تورکِ ستم‌کارا فدا


دِل اگر بارمیش اه‌لیم‌دین، دِل‌سِتانی تاپمیشام

دِل اگر بارمێش اه‌لیم‌دین، دِل‌سِتانێ تاپمێشام

جان اگر قێلدێم فدا، آرامِ جانێ تاپمێشام

آقسا قطره قطره یاشێم آق، دی‌گیل موُن‌دین نی باک

عشق‌دین کؤنگلوم‌دا بحرِ بی کرانێ تاپمێشام

هجر تۆنی گر اوُزون‌دور، قوْی فزون بوْلسون که مین

زلفی شرحی‌دین فزون‌راق داستانێ تاپمێشام[7]

شاه فیضی‌دین دوُرور بو کیم معانی نقدی‌دین

بو پوْزوق کؤنگلوم‌دا گنجِ شایگانێ تاپمێشام

خورده‌دان شه‌ گر نثار ایچون نوانێ تاپمادێ

مین شهنشه کیبی شاهِ نکته‌دانێ تاپمێشام

 

جهان‌دا جمله اشیاءدین، چه پیدا بولسا، چه پنهان

جهان‌دا جمله اشیاءدین، چه پیدا بوْلسا، چه پنهان

یاراتغان بارێ صُنعی‌دین، بارێ‌دین یه‌خشی‌ره‌ک اوْلغان[8]

قوُیاش انجم آراسێ‌دین، سحر تۆن ‌‌گۆن زمانێ‌دین

ییگیت‌لیک عُمْر چاغێ‌دین، چاقێرلاردین باسا دوُرغان

ایس انواعێ آرا عنبر، بیزاک اقسامێ‌دین افسر

بوُلاغ‌لاردین دوُرور کوثر، حدایق‌دین دوُرور رضوان

بارێ اخلاق آرا احسان، بارێ اعضاء آرا گؤرکان

بارێ ایولار آرا کعبه، یازێلغان‌لار آرا فرقان

محمّد انبیاء ایچره، وصی‌سی اولیاء ایچره

شهنشه بارچه شاه ایچره، ممالک‌دین دوُرور ایران

 

دهر شاهنشهی‌نینگ گۆن گۆن‌کا بایرام اولسون

دهر شاهنشهی‌نینگ گۆن گۆن‌کا بایرام اوْلسون

تا کیچار عیدلارێ کام اؤزی‌کا کام اوْلسون

شاه‌نینگ عیش چاغێ، بَزْم کؤنگول، ساقی فکر

تینگری فیضی چاقێر، عقل آن‌کا جام اوْلسون

قێلسا گر عزمِ شکار، آولاغێ بوْلسون طبعی

معنی‌دین صید، و مسلسل سؤزی‌دین دام اوْلسون

هر که کیم قصدِ خلافی ایلا یاتغای کیجه‌لار

اوُیقودین توُرسا سحردین گۆنی آقشام اوْلسون

تا که هر میل باشێ‌دا مِهر قێلور صیدِ حَمَل

سلطنت بیشه‌سی‌دا آو آن‌کا ضرغام اوْلسون

گؤک اۆزه تا که قوُیاش هر گۆن و تۆن توْختاپ ایماس

دولتی کؤلگاسێ‌دا ییر اۆزه آرام اوْلسون

لطفِ حقّ خاص آن‌کا، ایل‌گا آن‌ێنگ انعامێ عام

خاص ایلان عام بوُ انعام ایلا هر عام اوْلسون

 

یوق یوق عجب گر بیر کیشی جانان ایچون جان‌دین کیچار

یوْق یوْق عجب گر بیر کیشی، جانان ایچون جان‌دین کیچار

چوْق چوْق عجب‌دور جان ایچون، هر کیم‌سه جانان‌دین کیچار

آتتێ مان‌گا اوْق تیلایێپ، دیماک‌گه کیم:‌ «دوُر!»، یوْق‌‌سا یوْق

یانێم‌دا کیچماس اوْل که اوْق، اوْق بیرلا پیکان‌دین کیچار[9]

یاشوُرمێشام اوْل جانغوچی یاش‌دین پوْزوق کؤنگلوم حالێن

آن‌داق که چاپغان کیرمایێپ، ویرانه‌غه آن‌دین کیچار

وارسته‌لیغ‌لاردا بوُگۆن، کیچدیم اوْل آی کوُیی‌غه مین

آن‌داق که کودک جمعه‌لار، طَرْفِ دبستان‌دین کیچار

عشق‌دین ایتار یارب گؤرینک، مین قارێ و مین‌دین بوُ یاش

کؤپ یاش‌لیغ دانا کیشی، بیر طفلِ نادان‌دین کیچار

پیمانِ زاهددین کیچیپ، می‌خانه سارێ کیچما کیم

پیمانه‌غه لایق ده‌گیل، هر کیم که پیمان‌دین کیچار

کؤنگلوم‌نی گر پوْزدینگ نی باک، آن‌دین که آبادان قێلور

سلطانِ جان، شاهِ جهان، هر یان‌غه ویران‌دین کیچار

چیک ناله آن‌داق ائی کؤنگول، کیم شاه درگاهێ‌غه اوْل

ییتکای، نه سود آن‌دین که شوْل ایوان کیوان‌دین کیچار

مین‌دین «نشاط» ایل بی خبر؛ بو کافر، اوْل مؤمن دییار

هر کیم که عشقی‌دین ایتار، کفر ایلا ایمان‌دین کیچار

 

یارب ناصح بو ماه گورکای

یارب ناصح بوُ ماه گؤرکای

اؤزنی مان‌گا عذرخواه گؤرکای

خط یوْلی که زلف‌ینگ آراسێ‌دین

کؤنگلوم چێقارێرگا راه گؤرکای

یارب نیتگای موُن‌داق آج قوُش

دان‌دین قوُتولوپ گیاه گؤرکای

بی‌خود بوْلوبان دیپ اوْل که یۆزین

قاشێ بیلا بیر نگاه گؤرکای

مِهر اۆستی‌دا ماهِ نو مو یا شاه

چیکتی قێلێجی‌نی ماه گؤرکای

جمشید قانێ، داغێ فریدون

تا شاه بیلا سپاه گؤرگای

هم اؤزکاجا تخت و بخت بیلگای

هم یانگێ‌جا جاه و گاه گؤرکای

تا بار نشاط اؤزین قاپوُنگ‌دا

آقشام بیلا صبح‌گاه گؤرکای

 

چێقدی شه و دیوان سارێ‌غه یۆزلاندێ

چێقدی شه و دیوان سارێ‌غه یۆزلاندێ

ایوان آرا تخت اۆستی‌دا چۆن یاستاندێ

ساق‌دین عدل و سوْل‌دین کَرَم قوُرشاندێ

هر یان‌دا جهان ایلی ایشی تۆزلاندێ

 

تا گۆن‌دا قوُیاش طلعتی تابان بوْلسون

تا گۆن‌دا قوُیاش طلعتی تابان بوْلسون

تۆن لوحی‌دا آیتی درخشان بوْلسون

دوران‌دا ذات‌ینگ سایه‌یِ یزدان بوْلسون

فرمان‌دا سؤزینگ نایبِ قرآن بوْلسون

 

حضرتی‌گه سارێ دل و جان ایلا عزم ایتتیم  بات

حضرتی‌گه سارێ دل و جان ایلا عزم ایتتیم بات

یوْلوم‌ینگ باش‌لاقوچی اوْل اوْلوبان، شُکْرْ مینگ قات

تاپدێم ذوقیم‌نی حضوری‌ده اێراق‌لیغ‌دین، سوْرونگ

کیم‌سه کیم اؤلماکی‌دین سوْنگرا تاپێپ ذوقِ حیات

 

تۆزۆلدۆ نوایِ چه‌نگ و چالێندێ کوُس

تۆزۆلدۆ نوایِ چه‌نگ و چالێندێ کوُس

کؤپ کؤپ بوْشادێ قرابه‌لار، توْلدوُ کؤس

 

شه یاغێ‌سی‌دین ساقێنما، ساقین ساقی

شه یاغێ‌سی‌دین ساقێنما، ساقێن ساقی![10]

ساغار‌ دورو[11] توُت، توُتاشێ چاناغ‌ێنگ ساقی[12]

ساقی می‌نی بوْشاتما جام‌دین، قوْیما سوْلا[13]

توْلدوردو اجل یاغێ آیاغ‌ێنگ ساقی


سه روز قبل از وفات در بسترِ بیماری، به خاکِ پایِ مبارکِ اقدسِ اشرفِ ارفعِ، شاهنشاهِ اسلام‌پناه و شهریارِ قدردان عرضه‌داشت نموده است. رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ


سؤزلوک-تورک‌جه کلیمه‌له‌ر:

آرا: بین

آراسی‌دین: از میان، از بین

آن‌داق: اؤیله، او درجه‌ده، شؤیله، آنجیلایین

آن‌کا: اونا، به او

آو: شکار

آولاغی: شکارگاهش

آیاق: آیاغ، آیاخ، کلمه‌ای تورکی به معنی پیمانه‌ی شراب و قدح شراب‌خواری و ساغر و کاسه و فنجان و .... از این ریشه است آیاق‌چی - آیاغ‌چی به معنی ساقی، پیاله فروش. دارای ارتباط ریشه‌شناسیک با کلمات «آراق» (فورم تورکیه‌ای: «راکی» به معنی نوعی مشروب الکولی بسیار قوی، به زبان فارسی به شکل «عرق» وارد شده است[14])، «آیراق» موغولی (به معنی قیمیز و یا مشروب الکولی از شیر مادیان)، «آیران» تورکی، «آریکا» در آسیای میانه (قیمیز تقطیر شده، مشروب الکولی)، مصدر «آیارا» (سوت اه‌ریرکه‌ن یاغی – قایماغی‌نی قاشیق‌لا چیخارماق) در تونگوزی، و .....

اوُزاغ: دور، بعید

اوُزاغ‌لیغ چاغی - اوزاغولیغ چاغی: دوران و زمان گذشته (مانند اورتاچاغ‌لیق: حد وسط، معتدل)

اوُزاغو: گذشته (اوزاغو گون: روز گذشته، دیروز)

اؤزکاجا: نحو دیگر، طور دیگر، به شکل دیگر، دیگر، دیگری

اؤزی‌کا: اؤزونه

اوْق: ١-تیز (تورک‌جه)، چابک - چابوق (تورک‌جه)، ٢-همان دم، فی الفور ٣-همان ٤-هم ٥-زیاد ٦-وقت ٧-تیر، محور چرخ، تیرک - دیره‌ک (تورک‌جه) چادر، چوب دراز که بالای عمارت را بدان پوشانند ٨-موجود، نقد، ...

اؤلماکی‌دین: اؤلمه‌سی‌نده‌ن، از مُردنش

اوُلوغ: اولو، بزرگ، کبیر، عظیم

اوُیقو: اویخو، یوخو، خواب

اۆزه: اوزه‌ری‌نه، اوستونه

اۆستی‌دا: اوستونده

ایتار ایردی: ائده‌ردی

ایتار: ائده‌ر

ایتماک: ایتمه‌ک، ییتمه‌ک، گم شدن، ضایع، ناپدید، مفقود شدن

ایراغ: ایراق، دور

ایردی: ایدی

ایس، اه‌س: رایحه، عطر، بوی، تر و تازه، نکهت

ایل: مردم، مردم کشور، کشور

ایلا، ایلان: ایله، با

ایل‌گا: ایل‌ه، به مردم

ایلی: اؤلکه‌سی، اؤلکه‌نین خالقی. ترکیب «....ایلی» به ‌معنی کشور و معادل پسوند فارسی .ستان و پسوند عربی .یه‌ است. غربت‌ایلی - غربت‌ستان و دیار غربت؛ ایران‌ایلی - کشور ایران، ایران‌ستان، ایرانیه؛ «تورک‌ایلی» - نام منطقه‌ی ملی تورک و وطن تورک در شمال غرب ایران، به‌ معنی کشور تورک –  تورکستان - تورکیه؛ جهان ایلی - مردم جهان، ....

ایماس: ایمه‌س، دئییل، ایرمه‌س، اولماز، یوخ، لا، خیر، نی، نه

ایو: ائو

بات: تئز، ایلدام، عجله، چابک (تورک‌جه)، یئیین، سریع، تند، زود، با شتاب؛ در اویغوری: پات، در موغولی: باچیم

بار: وار، موجود، بود، هست

بارجه، بارچه، باریچه: واریجا، وارجا، بارچا، جمله، همه، عموم، کل، هست و باشد

بارمیش: وارمیش، رفته است

باری (تورک‌جه): همه‌اش، کلا، مجموعا، همه، جمله، کافّه، عامّه، کل

باسا دورغان: اوزاق دوران، اجتناب کننده (چاقیرلاردان باسا دورغان: شراب‌لاردان اوزاق دوران؛ ایچگی ایچمه‌یه‌ن)

باسا: یئته‌ر، تمام، به‌س‌دیر. اسکی تورک‌جه‌ده‌کی «باسا» اداتی‌ندان، آنلامی «سونرا»، یینه، بیر که‌ز داها، هم‌چنین، در غیر این صورت، ...[15]

باش‌لاغوجی، باش‌لاقوچی: متوجه کننده، راهی کننده، آغازگر، شروع کننده

باش‌لاماق: شروع کردن، متوجه ساختن، بلدی کردن، راهی کردن

بوْشاماق: ١-تخلیه کردن، خالی نمودن ٢-بیکار و رها کردن ٣-جدا کردن ٤-طلاق دادن

بیرلا: بیله، ایله، بیرله

بیزاک: ١-بزه‌ک، بزک (تورک‌جه)، آرایش، زینت، زیب، ٢-سرانداز، روسری مرصع، زیور روسری

بیلا: بیله، ایله، بیرله

بیلگای:بیله‌جه‌ک

پوْزوق: پریشان

پیکریم‌نی: پیکریم‌نینگ

تانگ: شاشیلاجاق شئی

توُتاش: ١-متصل به هم و پیوسته، مربوط، وابسته، بیتیشیک ٢-یول‌داش، ائش، مقابل، معادل

توُتاشی: ١-هر زمان، دائما، متصل، هر وقت، دورمادان ٢-یاخین، قونشو

توْختاپ: توختاییپ، متوقف و ساکن شده

توْلماق: مملو شدن، پر شدن، لبریز شدن، سیر شدن

تۆزلانماک: بلند کردن، برداشتن

تۆن ‌گون: گئجه گوندوز

تۆن: شب

تیلاماک: دیله‌مه‌ک، طلب کردن، آرزو کردن، خواستن، تمنا کردن

تیلاییپ: دیله‌ییپ

تیلماق: دیلمه‌ک، بریدن، پاره کردن، قاچ کردن

تیلماک: ده‌لمه‌ک، کندن، نقب زدن، سوراخ کردن، شکافتن، پاره پاره کردن

تیلی: دیلی

تینگری: تانری، خداوند، پروردگار، آفریدگار

جام: پیاله‌ی شراب‌خوری، ساغر، گیلاس، کاسه، قدح، ساتگین، ساتگن، ساتگی، سایگی، ایاغ، کاس، پیمانه، طاس .... بنا به یک ریشه‌شناسی، احتمالا جام و گونه‌های دیگر آن جامه، چمان، چمانه در زبان فارسی، همه محرف و یا مشتق از کلمه‌ی «چان» چینی به معنی پیاله‌ی کوچک شراب هستند که از طریق زبان تورکی یا مستقیما به زبان‌های تاجیکی - دری - فارسی و یا نخست به زبان سوغدی و سپس از آن طریق به زبان‌های تاجیکی – دری - فارسی وارد شده‌، و بنابراین تورکیسم هستند.

جانغوچی، جانقوچی: مشاور، ندیم، هم‌صحبت

جانقی: مصلحت، کار، مشورت، کنکاش (تورک‌جه)، شورا

جهان ایلی: مردم عالم

چاپغان: ١-چاپاغان، چاپار (تورک‌جه)، با شتاب گذر کننده، سریع، تیزرو، رهوار، ٢-چاپغون: فراری، گروه غارت‌گران، دسته‌ی اوباش و حرامی، بی باک، اجلاف ٣-بوران (تورک‌جه)، توفان

چاغی‌دین: از زمان، به دوره‌ی

چاغیر، چاقیر، چاخیر، جاقیر، چغیر، .... : ١-ایچکی، سوجی، سوجو؛ شراب، خمر، باده، می. «چاغیر» در تورکی معاصر محرف «ساغیر» به معنی اولیه‌ی دیگ، تستی، ظرف، قاب است، مانند تبدیل ساریق به چاریق، سارقات به چارقد، ...

چاناغ، چاناق: کلمه‌ای تورکی به معنی کاسه، ظرف کوچک، طبق، ظرف گلی، کاسه‌ی چوبین. مرکب از چان (Chán) کلمه‌‌ای چینی به معنی پیاله‌ی کوچک شراب و پسوند تصغیر تورکی –اق. چان + اق. به صورت چناق به زبان فارسی وارد شده است.

چیقاریرگا: چیخارماق اوچون، چیخارماغا

چیک: چک، بکش

چیکان: چیخان

داغی: داهی، داخی، داها

ده‌ر: از مصدر ده‌رمه‌ک، چیدن، انتخاب کردن، برداشتن

دوره: پیمانه‌ی شراب

-دوُرور: -دور، است

دی: دئ، بگو

دیپ: دیییپ، گفته

دیدی: دئدی، گفت

دیماک‌گه: دئمه‌یه، برای گفتن

دییار: می‌گوید

-راق، -ره‌ک: -تر، پسوند صفت تفضیلی

ساری: طرف، سو، به طرف، به سوی

ساغ: ١-سالم، خالص، امین و متین، ٢-راست و یمین ٣-امان، سلامت

ساغار: کاسه، قدح، پیاله، کوزه، جام (تورک‌جه) شراب، ابریق می. مجازا به معنی می. به زبان فارسی به صورت «ساغَر» وارد شده است. محرف ساغیر به معنی اولیه‌ی دیگ، تستی، ظرف، قاب؛ مجازا به معنی می است.

ساغْرێ، ساوری، ساغرا، ساغی: ١-قالچا، بخش پایینی بدن و تنه‌ی انسان. پشت و ظهر، کفل، گرده، کول ٢- ساغری ده‌ری‌سی، ده‌ری، هر شئیین ان اوست‌ده‌کی طبقه‌سی؛ موغول‌جا: ساقارین - ساری: آت ده‌ری‌سی، ده‌ری، کؤسه‌له

ساغون، ساغین: فریاد و فغان، آه و ناله، گریه و زاری، التماس کردن

ساغینماق: ١-تصور کردن، یاد کردن، به خاطر آوردن ٢-یاد کردن فضایل مرده و گریستن، نوحه گری کردن

ساق: ١-طرف، سمت، سوی، جهت ٢-ساغ، راست و یمین، درست

ساقین: زینهار!، ندای هوشیاری، آگاهی، آرزو و خواهش، امنیت، آرامش، سلامت؛ امر از یاد کردن، تصور کردن، حذر کردن، مواظب بودن

ساقینماق: حذر کردن، اجتناب کردن، دوری گزیدن، استنکاف کردن، مواظب بودن

ساوغون، ساوقین: ١-فراغت، سرد کردن، استراحت، دل بریدن ٢-خالی کردن بار و راحت کردن اسب

سایغون، سایقین: ١-ملاحظه، حساب، حرمت، پروا، رعایت، خاطر ٢-احتیاط، محافظه، نگاه‌داشت

سنگین: سه‌نگین (تورک‌جه)، زه‌نگین، وارلی، بای. اصلی چین‌جه «سانگون» کلیمه‌سی‌دیر

سوْرماک، سوراماق، سوراماغ: سراغ و تفتیش کردن

سوْرونگ: بپرسید، تحقیق کنید

سوْلا: پژمرده شود

شوْل:این

قات: مرتبه، دفعه، بار

قاری: پیر، مسن

قان‌لی: خونین

قانی: هانی؟، کو؟

قوُتولوپ: تمام شده است

قوُرشاندی: مجهز شد

قوُیاش: گونه‌ش، خورشید، آفتاب، مهر، شمس

کؤپ: چوخ، په‌ک، زیاد، بسیار، خیلی

کوُس: دهل و طبل و نقاره‌ی بزرگ با بدنه‌ای به شکل کاسه یا نیم کاسه‌ی بزرگ که بر دهانه‌ی آن پوست خام گاومیش یا گاو برکشیده‌اند، یکی از سازهای ضربی نظامی قدیم. کلمه‌ای با ریشه‌ی نامعین، شاید مرتبط با «کو» در تورکی به معنی صدا، و یا کوفتن و کوبه زدن فارسی ....

کیبی: کیمی، گیبی، بیگی، مانند

کیچار: گئچه‌ر

کیم: که (فاعلی)

کیمسه: هر کس

گه‌ره‌ک: باید، می‌بایست

گؤرکان: ١-لایق دیدار، شایسته‌ی دیدن، سزاوار نمایش ٢-بیننده، ٣-جمیل، زیبا، قشنگ (تورک‌جه)

گؤرکای: ١-گؤره‌جه‌ک ٢-حُسن، زیبایی، جمال و ملاحت ٣-بیننده

گؤرینگ، کورنک، گؤرۆن۟ک۟، گؤره‌نه‌ک: ١-عیش و عشرت، بزم، سور (تورک‌جه) ٢-صحبت، ٣-مجلس، جمعیت (شاید مرتبط با گؤرۆک: حسن، گؤسته‌ریش؛ گۆرۆنگ: ١-قونوشما، سؤیله‌نتی، روایت، مصاحبت، صحبت و مکالمه، گپ دوستانه، گفتگو، قیل و قال ٢-دانیشماق اوچون توپلانان اینسان توپلولوغو؛ گؤرۆنک‌لاش‌ماک: صحبت و مکالمه ائتمه‌ک، محبت ائیله‌مه‌ک؛ گۆره-گۆر: اینسان قالابالیغی؛ گۆرون، گۆره‌ن: خالق، اولوس، اولکه؛ گۆرین-کۆره‌ن: اینسان توپ‌لولوغو، قالابالیق، اوردو ییغینی، اوردونون اولوشدوردوغو حلقه، اودون ییغینی، حیوان سوروسو، ...)

گؤک: آسمان

موُ: ادات سوال، آیا

موُن‌داق: گیبی، اوْل قه‌ده‌ر ، او ده‌ن‌لی

موُن‌دین: از این

مین: من

مینگ: مین، هزار

نی: نه، چه

نیتگای: نه ائده‌جه‌ک

یاراتغان: یارادان، آفریننده، خلاق

یازیلغان: یازیلان، نوشته شده، مکتوب

یاستانجاق: متکا، بالش (فراغت یاستانجاغی‌نا یاستانالار، سلطنت یاستانجاقی‌غه یاستانکانسیز، ...).

یاستانماق: ١- تکیه کردن، ٢-تسویه کردن، هموار ساختن، ٣-ساختن، درست کردن

یاش: گه‌نج، جوان

یاش‌لیغ: یاش‌لی، پیر

یاشورماق: پنهان کردن، پوشاندن، مخفی کردن

یاغارغان: یاغان، چوخ یاغان

یاغی: دشمن

یانغه: یانا، به سمت، به کنار

یانغی: طرف، جنب، سمت، پهلو، کنار

یانگی: نو، تازه، جدید

یانگی‌جا، یه‌نگی‌جا: یئنی‌جه

یه‌خشی: یاخشی، یاخچی، یاخیشیق، زیبا، خوب، مرغوب، نیک، برازنده

یه‌خشی‌ره‌ک: یاخشی‌راق، داها اییی

یوُزآغ‌لیق: معصومی، ساده‌گی

یوُزلاندی: یوز توتدو، رو کرد، متوجه شد

ییتکای: یئته‌جه‌ک، خواهد رسید

ییر: یئر، زمین

ییگیت: ایگیت، جوان، دلاور

 

بعضی کلمات فارسی-عربی:

 

احشام: خدام، خدمت‌گزاران، نوکران

بار: حاصل درخت اعم از میوه و گل و غیره

باره: بار، دفعه

باری (عربی): یکی از نام‌های خدا، آفریدگار، خداوند، الله

باری: (فارسی): اقلا، حداقل، دست کم

تاب: خم، انحنا

تاب: گرمی، حرارت، تابش، فروغ

خورده‌دان: دانا، نکته‌دان، عیب‌دان، باریک‌بین، مردم صاحب عقل و دانا و آن که به همه چیز برسد از کلیات و جزئیات

دان:مطلق دانه، دانه‌ی هر چیز، حبه، مخفف دانه، تخم هر چیز که به‌کارند و به‌روید

سنگین: (فارس‌جا) داش کیمی

طَرْف: جانب، سو، جهت، منتهی و پایان هرچیز؛ گوشه‌ و کنار

عام: ایل، سال، سنه

غمام . جمعِ  غَمامة، ابر، سحاب، ابر سفید، ابری که آفاق را به‌پوشد

قرابه: شیشه‌ی شراب، صراحی

کتایب: جمع  کتیبه، لشکرها

کؤس، کؤوس: جمع مکسّر کأس، جام‌های شراب یا جام‌های باشراب، جام‌ها، پیاله‌ها

منطق: زبان، منطق الطیر- زبان مرغان

میل: واحد مسافت، ثلث فرسخ، آن مقدار مسافت در زمین هموار که به نظر تواند رسید

نوا: هدیه‌ای که به نزد شاه می‌فرستادند. ثروت، دارایی، مال، هستی، آذوقه (تورک‌جه)، برگ، توشه، خوراک، گذران، معیشت، اسباب، سوروسات (تورک‌جه)





[1] دیوان: کلمه‌ای از ریشه‌ی سومری «دوب» به معنی  لوح (برای نوشتن اسناد) که بعدها از طریق زبان‌های ایلامی و آککادی به زبان‌های دیگر مانند عربی و فارسی و ... وارد شده است.

Divan or diwan (Persian: دیوان, dīvān; from Sumerian dub, clay tablet was a high government ministry in various Islamic states, or its chief official. It is first attested in Middle Persian spelled as dpywʾn and dywʾn, itself hearkening back, via Old Persian, Elamite and Akkadian, ultimately to Sumerian dub, clay tablet.

[2] عبدالوهاب نشاطِ اصفهانی (متولد ١٧٦١ اصفهان- فوت ١٨٢٨) ملقب به معتمدالدوله از سیاست‌مداران، شاعران و خوش‌نویسان دوره‌ی قاجاری است. نشاط علاوه بر زبان مادری خود تاجیکی، مسلط بر زبان‌های عربی و تورکی بود و بعدها تورکی جغتایی را نیز آموخت. وی در سال ١٨٠٣ در سن چهل و هشت ساله‌گی به‌ تهران پای‌تخت دولت قاجار مهاجرت کرد، در دربار فتح‌علی ‌شاه سمت دبیری و منشی‌گری و لقب «معتمدالدوله» یافت و پس از چندی به ‌سرپرستی دیوان رسائل گمارده شد. در این دوره بیش‌تر احکام سلطنتی و فرمان‌های رسمی و نامه‌های خصوصی شاه قاجار و عقدنامه‌ها و وصیت‌نامه‌های افراد خاندان سلطنتی با خط و امضا و اغلب انشاء او نوشته می‌شد. نشاط در ١٨٢١ به فرمان فتح‌علی شاه به عنوان اولین وزیر امور خارجه‌ی دولت قاجار منصوب شد و چهار سال در این مقام خدمت کرد. مجموع آثار نشاط در کتابی به اسم «گنجینه‌ی معتمد» ابتدا در سال ١٨٥٠ و بعد در سال ١٨٦٥ به دستور ناصرالدین شاه در تهران چاپ شد. گنجینه شامل دیباچه‌ها، خطبه‌ها، وقف‌نامه‌ها، عقدنامه‌ها، مدیحه‌ها، قباله‌ها، قصیده‌ها و قطعه‌ها، نامه‌ها و فرمان‌های فتح‌علی ‌شاه، نامه‌های او به‌ شاه و شاه‌زاده‌گان، شعرها و قطعات ادبی و حکایات اخلاقی است.

[3] فرمان تاریخی فتح‌علی ‌شاه قاجار به تورکی جغتایی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_10.html

یک خطبه‌ی رسمی - دولتی به تورکی جغتایی از دوره‌ی فتح‌علی ‌شاه قاجار

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_21.html

نامه‌ی تورکی (جغتایی) فتح‌علی شاه به سلطان محمود دوم در اتحاد دولتین قاجار و عوثمان‌لی و هماهنگ کردن سیاست‌های خارجی‌شان

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/08/blog-post_11.html

نکاح‌نامه‌ی عبدالله میرزا قاجار و گلین خانم قۇوان‌لی به تورکی جغتایی، زنجان سال ١٨١١ دوره‌ی فتح‌علی شاه قاجار

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_12.html

اشعار تورکی نشاط اصفهانی رئیس دیوان رسائل فتح‌علی شاه قاجار، و سانسور آن‌ها در نشر دوکتور حسین نخعی در ایران

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/10/blog-post_21.html

رقعه‌ی تورکی جغتایی نشاط اصفهانی، رئیس دیوان انشاء دولت قاجار به دوره‌ی فتح‌علی شاه

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/12/blog-post_22.html

[4] افتخار قبائل اتراک، یلنگ توش خان جلایر - یئله‌نگ توْش خان جالاییر

http://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_4.html

[5] این مصراع که شاعر در آن جان خود را به ساغر و دل معشوق را به سنگی که بر آن زده می‌شود تشبیه کرده، یادآور اصطلاح «سنگ در ساغر زدن»، کنایه از توبه کردن و شیشه شکستن است.

[6] «باری» اول به معنی بار و میوه‌اش (بار فارسی + -ێ تورکی)، «باری» دوم به معنی همه‌اش (تورکی) است. معنی بیت چنین است: همه‌ی میوه و حاصل صبر کردنم، فدای لعل شکربار او باد.

[7] شاعر در این بیت شب هجران را به جهت سیاهی و طولانی بودن به زلف سیاه و دراز معشوق که شرح اوصاف آن نیاز به داستان‌های بسیار و مسامره‌ی طولانی دارد تشبیه کرده است (مسامره، مسامرة، مسامرت: با هم قصه گفتن و قصه‌گوئی در شب حین شب‌نشینی و شب‌زنده‌داری)

[8] «باری» اول به معنی خداوند (عربی) و «باری» دوم به معنی همه (تورکی) است.

[9] این بیت در نسخه‌ی خطی به صورت فوق العاده مغلوط و مغشوش و نامفهوم نوشته شده است. تصحیح قیاسی شد و قرائت آن نهایی نیست.

[10] ظاهرا ساقینما به معنی اجتناب نکن! و ساقین به معنی زینهار، به هوش باش! است.

[11] در یک نسخه‌ی خطی به صورت «ساغار در و توت...» نوشته شده است. شاید «دَر – ده‌ر» مانند «توت» صیغه‌ی امر و از فعل «ده‌رمه‌ک» به معنی چیدن و انتخاب کردن و برداشتن باشد. «ساغار ده‌ر» یعنی ساغر را بردار ... هم‌چنین «دوره» به معنی پیمانه‌ی شراب است.

[12] مصراع‌های این رباعی در نسخه‌ی خطی به صورت فوق‌العاده مغلوط و مغشوش و نامفهوم ثبت شده است، تصحیح قیاسی شد و قرائت نهایی نیست.

[13] جام در این رباعی مطابق با ادبیات تصوفی به معنی دلِ عارف که مالامالِ باده‌یِ معرفت است می‌باشد. معنی بیت: ساقی دلِ مرا از می خالی نه‌کن که افسرده می‌شود...

[14] افزودن حرف ع - عین عربی به کلمات تورکی، آشیق-عاشق، اوراقات-آروات-عورت، آباقا-عمی جان، آیراکی-عرق، آتامان-تومان-عثمان، ...

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/11/blog-post_18.html

[15] *basa „again; also‟. The p- is due to the following –s-. Related to CT *bas-a.

MMo SH basa H13, HY basa M39, Muq basa P113a. WM basa L90a. Kh bas H57b. Bur baha C92b. Kalm bas M84a. Dag bas E71. EYu pəsa B39, J98a. MgrH pusa J98a. MgrM puʒa C390, DS204a. BaoD sa BL58. BaoÑ sa CN121. Kgj 279 bəsa ~ bəsχa (sic) S283b, bəsχa S219 „also; or; otherwise, or else‟. Dgx pəsə B46, pusə L113a. MogMr bɒ:sa L62:19.

No comments:

Post a Comment