خلیفهنین «قوُلوُ» ایله «قاووُم» اوْلالیم
در نکاحنامهی شاهی سئوهنی عبارات «خلیفهنک قولیله» «قوم اولهلوم» آمده است. این عبارات را میتوان با عربی انگاشتن «قول» و «قوم» به صورت «به سخن خلیفه خویشاوند شویم» ترجمه کرد. اما به نظر میرسد که دو کلمهی قول و قوم در اینجا اصلاً نه کلمات عربی، بلکه دو کلمهی تورکی – موغولی «قوُل» به معنای قاعده و آیین و «قاووُم» به معنی خویشاوند سببی باشند که تدریجا قول و قوم عربی به سبب شباهت ظاهری و معنایی، جایگزین آنها شدهاند. احتمال موغولیالاصل بودن این دو کلمه را این واقعیت که تبار بسیاری از تورکمانهای علوی اولیه موغولی بود هم تقویت میکند.
قاوُلیQauli – قوُوُلQuul :
در زبان موغولی به معنای ایلکه، اوتوریته، قورال، توزوک، گهلهنهک؛ قاعده، مقررات، سنت، قانون، اصول، عرف، حقوق، رسم، عادت، حکم، نظم، نظام و آیین است. این کلمه محرف واژهی قولی یا خولی چینی است. از این ریشه در زبان موغولی کلمات خوولچ (وکیل، حقوقدان)، خوولچلاخ (قانونی کردن)، و چئریگون قائولی (قانون نظامی) وجود دارد[1]. فورم قوُلوُ – «خلیفهنک قولییله» یعنی با حکم و اوتوریتهی خلیفه که در آن کلمهی موغولی قااولی Qauli - قوُوُلQuul به سبب شباهت، با کلمهی عربی قول (سخن) جایگزین شده است. این احتمال را آمدن قوُل بعد از تؤره که آن هم به معنی عرف و آیین و ... است (خلیفهنین قوُلوُ، تۆرکون تؤرهسی) تقویت میکند:
Qauli → Qaul → Qavl + ı ⇒ Xelifenin qavlı خلیفهنین
قَوْلی
Quul → Qûl ⇒ Xelifenin Qûlu خلیفهنین قوُلی
قادوم Qadum - قوهومQohum :
کلمهی قادوم در زبان موغولی به معنای خویشاوند از طریق همسر است. این کلمه در لهجههای معاصر تورکمانی زبان تورکی به صورت «قوهوم» تلفظ میشود که به سبب شباهت ظاهری، کلمهی «قوم» عربی در متون ادبی و افواه رسمی جایگزین آن میگردد[2]. ریشهی کلمهی قادوم موغولی، قایین تورکی است[3]. قایین در زبان تورکی در آغاز به معنای پدر همسر (پدر شوهر، پدر زن) بود، اما بعدها معانی نسبت پدران عروس و داماد به یکدیگر، خویشاوند سببی و برادر همسر و برادر شوهر را کسب کرد[4]. شکل کهن قایین در سنگنوشتههای اورخون قاذینqaḍın ، در تورکی قیپچاقی قازین و در موغولی قادوم است. کلمهی «قاذین» تورکی باستان از یک طرف در تورکی معاصر به صورت «قایین» درآمده، و از طرف دیگر در زبان موغولی به «قادوم» مبدل و از طریق این زبان دوباره به تورکی وارد و پس از تبدیل شدن به «قاووم»، شکل نهایی «قوهوم» را به خود گرفته است. نمونهای دیگر از تبدیل حرف «ذ» تورکی باستان به حرف «و»، کلمهی «هووورHovur » به معنی زمان و وقت است که نهایتا مشتق از «اؤدÖḍ » در تورکی باستان به همان معنی است[5].
تبدیل حرف «و» به حرف «ه» نیز در لهجهی تورکمانی ما دیده میشود. مانند تبدیل «قاوون» به معنای خربزه به «قوهون – قوهوم» در لهجهی تبریز: قاغون ← قاوون ← قووون ← قوهون ← قوهوم[6]، و یا کؤهول ← کؤوول (غار)، .... این حادثه در کلمات با ریشهی خارجی هم اتفاق میافتد: گاوران ← گوْوهاران، طبل ← داووُل ← دوهول (دُهُل)، گوْو ← گاه (گوو گهلهر گوو گهلمهز، گوو اولار هئچ گهلهمز)[7].
با این وصف اصل این ترکیب «قاووم اولالیم» است که در آن قاووم فورم محرف قادوم به معنی خویشاوندی از طریق ازدواج است. این احتمال را موضوع نوشته هم که ازدواج است تقویت میکند. حتی ممکن است این کلمه در اصل قدم (قَدُم، قادوم) بوده که ناسخ به جای حرف «د»، به اشتباه حرف «و» نوشته است، مانند اشتباه او در نوشتن «ددهلی» (دُدَلی، دودهلی) به صورت «دوهلو». دۆدهلی ← دُدهلی ← دُدهلو ← دُوَهلو ← دوهلو.
قادوم ← قاووم ← قوووم ← قوهوم
Qadum → Qavum → Qovum → Qohum
[1] -*kaulï
‘law, rule’.
MMo SH qa’uli H64, HY---,
Muq---. WM qauli L946a. Kh xuul’ H695b. Bur xuuli C605b.
Kalm xuul’ (obs) M614b. Dag kɔ:ly E149. EYu χu:lə
S379, χulu B84.
Remaining lgs---.
Hans
Nugteren. Mongolic Phonology and the Qinghai-Gansu Languages
https://www.lotpublications.nl/Documents/289_fulltext.pdf
-хууль
(xuulʹ) (Mongolian spelling ᠬᠠᠤᠯᠢ (qauli));
(regular declension): law (both legal and scientific), custom, observance. From
Proto-Mongolic *kaxulï, thought to derive from Chinese 法律 (fǎlǜ) compare Daur kooly. Derived terms: хуульч
(xuulʹč, “lawyer, jurist”), хуульчлах (xuulʹčlax, “to legalize”)
https://en.wiktionary.org/wiki/%D1%85%D1%83%D1%83%D0%BB%D1%8C
- çerig-ün qauli: military law
The Encircling Hunt of Mongolia:
Institutional Structures and sociopolitical implications. by Khohchahar E.
Chuluu
جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی. جلد سوم، به تصحیح و تحشیه
محمد روشن، مصطفی روشنی. نشر البرز. ص ٢٣٨٠. قاؤلی
محسن روستایی. ادبیات تاریخی و دیوانسالاری ایران عهد مغول تا سرآغاز
دولت صفویه، با تکیه بر متون نثر فارسی و اسناد مکتوب تاریخی و محوریت بررسی لغات
و اصطلاحات دیوانی – اجتماعی و سندشناسی قرن هفتم تا پایان قرن نهم هجری. ١٣٩٥؛
موسسه و انتشارات ندای تاریخ. ص ٦٢٥.به نقل از جامع التواریخ روشن ذیل واژه های
مغولی – ترکی، ج ٣، صص ٢٣٨٠
[2] *kadum
‘family-in-law’, and ‘-in-law’ as added to kinship
terms. Initial weakening in QG. Similar to the synonymous CT *kadïn, but
the CM *u and *m are not normal correspondences of CT *ï and *n.
MMo SH---, HY qadum (ečige, eke) M86
(father, mother) -in-law’, Muq qadum P286a. WM qadum L903b, qadam L903a. Kh
xadam H596a. Bur xadam C530a.
Kalm xadm M566b. Dag xadəm, xadən E103 ‘family-in-law’ (& several
compounds). EYu ġadam B75 ‘family-in-law’ (& compounds). MgrH ġadəm J99b.
MgrM ġaduŋ JL477. BaoD---. BaoÑ only in ġadəm ana CN85 ‘mother-in-law’, ġadəm
baba CN85 ‘father-in-law’. Kgj---. Dgx ġaduŋ B80 ‘father-in-law’
(&compounds). Mog---.
جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی. جلد سوم، به تصحیح و تحشیه
محمد روشن، مصطفی روشنی. نشر البرز. ص ٢٣٨٠. قاین
[3] *kadum kayın akrabalık
terimlerine eklenen "kayın" ifadesi. Örneğin kayınpeder
"father-in-law" vb. family-in-law,
and -in-law as added to kinship terms. Similar
to the synonymous CT *kadïn
Ķayın:
“hanımın erkek kardeşi, kayın”. Bk. SG (1094)// DLT: Kaḍın “kayın, sıhri
akrabalık, hısımlık” (675). Kayın “kayın”// CC: Kayın “Kaynata” (93)// Krgz.
Tr: Kayın “Koca veya karı tarafından akraba” (421)// YUyg. Tr: Ķėyin “Kayın”
*233)// Moğ-Les: Hadum / Hadam “koca veya karı tarafından akraba” (1393)
https://tr.wiktionary.org/wiki/Ek:Genel_Mo%C4%9Folca
Kayın kelimesi
Türkçe'ye Moğolca kadum (yani kadın)'dan girmiş olup evlilik yoluyla
hısım anlamına gelmektedir. (Divan-i Lugat-it Türk) Arapça qäim (kaim)
sözcüğüyle alakası yoktur. Kayme ise Arapça kaimden gelir ve para yerine
geçen (kamet: duran, varolan) anlamı
taşır. kadum +
dur “kayınpedere”, nököd + tür “arkadaşlara”, tölöb + tür “görüntüye ...
[4] در زبانهای تورکیک امروزی اغلب قایین آتا به معنای پدر
همسر و قایین آنا به معنای مادر همسر است. عدهای از ریشهشناسان کلمات «قایین»،
«خاقان، قاغان،قاان»، «قان، خان»، «خاتون، قادین» و بن «خان» در کلمات «خانه» و
«خانقاه»، و شاید کلمات «کابین»، « قالین، قالینق، قالیم» به معنی مهریه و جهیزیه در
تورکی قدیم را همریشه و ساخته شده از بن «کا»، «قا»، «خا» در تورکی باستان و قدیم
به معنی خانواده و خویشاوند دانستهاند.
یک تانیقلیق - استشهادنامهی تورکی در بخشودن
کابین - مَهریه نوشته شده در تورکایلی در پایان عصر ایلخانی ١٣١٥-١٣٣٥ میلادی
[5]Hovur,
Havur: Nazmi Hovur kelimesini Saat karşılığı olarak önermiştir. Bu kelimenin
kökeni Eski Türkçede zaman ve vakit anlamında olan “Ogur” kelimesidir.
گنجهلی علی
نظمی: تورکجهیی گؤزهتهک - ١٩٢٧GENCELİ ALİ NAZMİ: TÜRKÇEYİ GÖZETEK
-1927
https://sozumuz1.blogspot.com/2024/10/genceli-ali-nazmi-turkceyi-gozetek-1927.html
2) -y-/-y < -ḏ-/-ḏ. Bu gelişim için örnekler şunlardır: Çoğu
XX dillerinde ayak şeklinde bulunan VIII aḏak 'bacak, ayak'. Daha sonraki
birkaç dilde öy şeklinde bulunan ö:ḏ 'zaman' kelimesi. Farklı dillerde değişik
şekillerde karşımıza çıkan bu kelimeler, -ḏ-/-ḏ değişiminin ele alındığı daha
sonraki bir bölümde tartışılacaktır.
TÜRKÇE Y VE
İLGİLİ SESLER*, The Turkish Y and Related Sounds. Sir Gerard CLAUSON (Çev.:
Selcen KOCA SARI**), Gazi Türkiyat, Bahar 2013/12: 175-194
[6] نقدی
بر نشر اشعار و ملمعات تورکی قاسم انوار توسط نفیسی، و نشر قسمی آنها توسط دولت
آبادی، صدیق و جمهوری آزربایجان
[7] منبع: حیدر بیات
No comments:
Post a Comment