سخنرانیهای تورکی محمدشاه غازی و صدر اعظم آصف الدوله قاجار، دربار تورک و مذهب علوی تورک او به روایت کولونل چارلز استوارت
مئهران باهارلی
محمدشاه غازی و صدراعظم او حاجی میرزه آغاسی شخصیتهایی دارای شعور قومی - ملی تورک، آزاداندیش، اصلاحطلب و بر مذهب تورکی علوی (غُلات علی اللهی) بودند و با فارسگرایان و روحانیون شیعی امامی و حامی آنها انگلستان سر ناسازگاری داشتند.
با جلوس محمدشاه غازی (قبل از آن معروف به محمد میرزا و ولیعهد ثانی) بر تخت سلطنت قاجار در جولای ١٨٣٥ سیر هنری الیس (Sir Henry Ellis) دیپلومات عالیرتبه و حاکم قبلی مستعمرات بریتانیا در شبه قارهی هند به سفارت آن کشور در ایران قاجاری منصوب و مامور شد تا تبریکات دولت بریتانیا بدین مناسبت را به محمدشاه غازی تقدیم کند. (سیر هنری الیس قبلا در سال ١٩١٤ به مدت یک سال به ایران قاجاری برای عقد قرارداد صلح فرستاده شده بود که منعقد گشت). هئیت دیپلوماتیک بریتانیایی به سرپرستی سیر هنری الیس از طریق قارادهنیز (دریای سیاه) به بندر تیرابزون عثمانلی در آناتولی و از آنجا به تبریز در تورکایلی و سپس تهران پایتخت قاجاری آمد. یکی از اعضا و منشی هئیت به نام کولونل چارلز استوارت (Stuart Charles) ماجراهای این سفر را در کتابی تالیف کرده[1] که حاوی مطالب جالب و اطلاعات مهمی در بارهی حاکمیت محمدشاه غازی و مسائل دورهی زمامداری اوست. از جمله:
-رسمیت
زبان تورکی و کاربرد دولتی آن توسط محمدشاه غازی و صدراعظم او آصف الدوله دؤوهنلی
(دوانلو) قاجار؛
-تیپولوژی
تورک دربار محمدشاه غازی؛
-کشمکش
تورک – تاجیک (فارس بعدی) در طول حاکمیت او؛
-اعتقاد محمدشاه غازی و حاجی میرزه آغاسی به مذهب تورکی علی اللهی (علویگری) و مخالفت و دشمنی آنها با مذهب شیعی امامی فارسی و روحانیون و مجتهدین و دیگر متولیان آن
١- رسمیت و کاربرد دولتی زبان تورکی توسط محمدشاه غازی و صدراعظم او آصف الدوله دؤوهنلی (دوانلو) قاجار، سخنرانیهای تورکی این دو:
کولونل چارلز استوارت، در کتاب خود گزارشی از مراسم قبول سفیر بریتانیا را میدهد که در آن محمدشاه غازی و صدراعظم آصف الدوله دؤوهنلی (دوانلو) قاجار هر کدام سخنرانی مفصلی به زبان تورکی خطاب به مقامات داخلی و شاهزادهگان قاجاری، و حاضرین دیپلوماتیک و نظامی خارجی ایراد کردهاند. این گزارش، اطلاعات و دادههای منابع متعدد وقت[2] را یک بار دیگر تائید میکند که تورکی در دورهی محمدشاه غازی یک زبان رسمی و دولتی بود که علاوه بر دربار و اوردو از سوی شخص اول مملکت و دیگر مقامات عالیرتبهی دولت تورک قاجار در مناسبات و مراسم کشوری و نظامی داخلی و دیپلوماتیک هم بکار میرفت. ضروری است که این واقعیت تاریخی در کتب و بررسیهای معاصر در بارهی دولت قاجار و عموما تمام دول تورک و موغول حاکم بر ایران امروزی لحاظ شود، و زبان تورکی نه فقط به عنوان زبان خاندان قاجار و دربار و ارتش، بلکه به عنوان یکی از زبانهای رسمی و دولتی هم ذکر گردد.
ترجمه از انگلیسی به فارسی (مئهران باهارلی):
«پس از رسیدن زمانی فرخ و مساعد، توفنگ های زَنْبَرَکْ در میدان شلیک شدند و پادشاه چاق از اندرون [ایچقاپی] خود با یک راه رفتن باعجله و دست و پا چولوفتی بر تخت نشست. او، که جواهرات بالای کلاه ایرانیاش [پاپاق قاجاریاش] میدرخشیدند، جامهای از پارچهی ابریشمی زردوخت گرانبها بر تن داشت که زمانی پدربزرگش آن را میپوشید. پس از آن پیشخدمتباشی او «قالْیوُن» باشکوه دولتی را آورد که اعلیحضرت تظاهر به دود کردن آن کرد. او چند کلمهای خطاب به الیس [سفیر انگلستان] گفت و بعد از آن یک نطق – سخنرانی به تورکی به آصف الدوله که در جلو ایستاده بود، مقابل شاهزادهگانی که در هر وجب به عنوان نمایندهگان ملت ایران حضور داشتند، انجام داد. شاه از آرامش کشور، از جنبهی صلحآمیز سیاست خارجی[اش] صحبت کرد و دوستی خود با انگلستان را با ذکر جزئیات شرح داد.
آصف [الدوله] در هر کلمه[ی شاه] فریاد میزد: «بلی، بلی». و بعد از آن که نطق آتشین [اعلیحضرت] به پایان رسید، او [آصف الدوله] در جواب، یک سخنرانی به طور قابل ملاحظهای طولانی، باز هم به زبان تورکی ایراد کرد. پس از آن، دو شاعر قصایدی را که به همین مناسبت سروده بودند، با صدا و لحن نغمهای قرائت کردند. هنگامی که [اسم] پیامبر ذکر شد حضار کمی تعظیم، برای نام علی عمیقتر، و به هنگام ذکر نام محمدشاه باز هم بیشتر تعظیم کردند.» [3]
٢- تیپولوژی تورک دربار محمدشاه غازی
کولونل چارلز استوارت به هنگام اشاره به آزادی بیان فوقالعادهای که در دورهی سلطنت محمدشاه غازی وجود داشت، دربار و ارتش او را به صورت «تورک» توصیف میکند: «آزادی بیان مجاز در ایران فوق العاده است: به نظر میرسد سوپاپ اطمینانی برای نارضایتی مردم است و به ندرت منجر به آسیب میشود. تا زمانی که ایرانیان شجاع هیچ کاری انجام ندهند، میتوانند هر چه بخواهند بگویند. من منظورم عمدتا طبقات پائینی است. اما اشراف هم در بیان نظرات خود بی پروایی میکنند. اگرچه باید تصور کنم که آنها بیشتر به دلیل گستاخیهای خود پاسخگو میشوند. شاعری با توانایی قابل توجه ترانهای طنز دربارهی شاه، دربار و ارتش تورک او سروده که در بازارها به دهان هرکسی است»[4].
تیپولوژی ملی تورک دولت قاجاری واقعیتی معلوم است. اساسا آغا محمدخان قاجار، دولت خود را در مجادله برای جلوگیری از حاکمیت ایرانیکها و با متحد کردن تمام تورکها و موغولهای ساکن در ایران تاسیس کرد. وی و تمام سلاطین قاجاری، مشروعیت سیاسی برای حاکمیت بر کشور را از انتساب به خاقانهای تورک و موغول و اوغوزخان و یافث و ابوالتورک و .... و حق انحصاری تورکان و موغولان درحاکمیت بر منطقه، یعنی مشروعیت تورکی – تورکمانی تامین میکردند. این شعور ملی تورک در مورد محمدشاه غازی دو چندان و مشابه نادرشاه افشار بود (محمدشاه غازی خود را نادرشاه ثانی مینامید). زیرا محمدشاه غازی علاوتا به مذهب تورکی علوی (غُلات علی اللهی) مومن و مانند نادرشاه افشار بیرق نبرد بر علیه تشیع امامی فارسی و روحانیت و مجتهدین شیعی را برافراشته بود. ارتباطات محمدشاه غازی با محمدرضا همدانی (کوثر علیشاه) در جنوب تورکایلی و حاجی زین العابدین شیروانی از شمال آزربایجان در قفقاز و حاجی میرزه آغاسی ایروانی اصلا از شمال آزربایجان در قفقاز که مرید عبدالصمد همدانی از جنوب تورکایلی بود هم، این دو را در عرصهی مذهبی تماما تورک و وابسته به گونهی بومی و تورکایلیلی طریقت نعمت اللهیه که بسیاری از غلات تورک قیزیلباش سابق و .... بدان گرویده بودند میسازد. بالاخره اقدامات و اصلاحات محمدشاه غازی و حاجی میرزه آغاسی با الهام از عثمانلی (تبدیل محاکم شرعی به محاکم عرفی و لغو مجازات اعدام و شکنجه در سال ١٨٤٤ با الهام از تنظیمات عثمانلی در ١٨٣٩-١٨٤٢، ...) تورکیت آنها را تقویت و تشدید میکند.
٣-رواج تورکی در تهران
چارلز استوارت در کتاب خود ذکر میکند که «تورکی در تهران پایتخت قاجاری کاملا رایج و مفید است، به حدی که در میسیون دیپلوماتیک روسیه به جز خودزکو یکی از اعضای مهم آن، کسی فارسی نمیدانست. زیرا بدان احتیاجی نداشت، اما همهی اعضای میسیون دیپلوماتیک تورکی میفهمیدند. چرا که دربار در تهران تماما از تورکها (به اصطلاح او آزربایجانیها) پر شده بود»[5]. این تثبیتها واقعیت معلوم آتی را تکرار میکنند که تهران از دوران انتخاب شدن به عنوان پایتختی از سوی آغامحمدخان قاجار تا سالهای مشروطیت، شهری عمدتا تورکنشین با صبغه و خصلت تورکی، اکثریت مطلق و یا نسبی اهالی تورک و دارای اقلیتی غیر تورک بود. در دورهی قاجاریه تا انقلاب مشروطیت زبان عمومی تهران، در کوچه و بازار و در خانهها، همانگونه که کارل بروگش و دیگران هم قید کردهاند تورکی بود و در تهران کمتر کسی به فارسی صحبت میکرد (بومیان غیر تورک اساسا به زبانهای راجی-رازی، ... صحبت مینمودند)[6].
٤- اعتقاد محمدشاه غازی و حاجی میرزه آغاسی به مذهب تورکی علی اللهی (علوی) و روی گردانیدن آنها از مذهب شیعی امامی فارسی
کولونل چارلز استوارت در اثر خود به مذهب علوی سلطان محمدشاه غازی و مرشد او صدراعظم حاجی میرزه آغاسی اشاره کرده است. وی این دو را متعلق به یک فرقهی «صوفی» قلمداد میکند که طیف گستردهای از عقاید متفاوت را شامل میشود. بنا به او عدهای از این صوفیان برای جذب در جوهر الاهی به ریاضت و زهد و روزهداری و دعا و ... مشغولند، در حالیکه عدهای دیگر از آنها حتی به وجود خدا اعتقادی ندارند. وی اضافه میکند محمدشاه غازی از آن دسته از صوفیان است که مانند مسلمانان اورتودوکس به وحدانیت خدا و رسالت محمد اعتقاد دارند. (در حالیکه بنا به گوبینو «محمد شاه نه مسلمان، نه مسیحی، نه زرتشتی و یا نه موسوی بود. او این را بدیهی میدانست که جوهر الاهی با تمام قدرتش در حکما تجسم یافته است، و چون او حاجی میرزه آغاسی را حکیم متعالی (مرشد کامل) میدانست، در خدا بودن وی شک نداشت و صمیمانه از او معجزهای طلب میکرد».)[7]. کولونل چارلز استوارت میگوید موللاهای شیعی صوفیان را مانند شیطان تلقی میکنند[8]. به واقع هم موللایان فارس شیعی محمدشاه غازی را تکفیر کردند: سید باقر شفتی اصفهانی، محمدشاه را «لامذهب» خواند و میرزه علی بهبهانی او را «مهدور الدم» و «صوفی» نامید و فتوا داد که «روا نباشد فرمانروایی کشور در دست شاهی بماند که به دین اسلام اعتقاد ندارد». (ایران در راه یابی فرهنگی، بخش روابط با روس و انگلیس).
آنچه چارلز استوارت از آن با نام «صوفی» یاد کرده، شعبهی کوثرعلیشاهی طریقت نعمت اللهیه از مذهب علوی که نام عمومی گروههای گوناگون تشیع دوازده امامی متصوفه از اسلام هترودوکس (شامل غُلات تورک قیزیلباش، علی اللهی، صوفولار - صوفیان، بکتاشی، ...)؛ در مقابل «مذهب شیعهی امامی» و یا تشیع دوازده امامی متشرعه از اسلام اورتودوکس میباشد است. در قرن شانزده قیزیلباشان تورک علاقه داشتند خود را صوْفوُ Sofu بنامند. «صوفو» تلفظ تورکی نام صوفی، به معنی معتقد به اسلام متصوفه (هترودوکس) در مقابل اسلام متشرعه (اسلام اورتودوکس) و یکی از نامهای غُلات تورک از جمله علی اللهیها و قیزیلباشها است. بعدها صوفو به نام برخی از فِرَق مشخص و زیرگروههای غالی قیزیلباشیه تبدیل شد که تا به امروز رد آنها باقی مانده است. به عنوان مثال امروز در آزربایجان شرقی در میان فِرَق مذهب علوی قیزیلباشی، گروههائی با نام «صوفولار»، و شهری با نام «صوفیان» وجود دارد. در عراق نیز قیزیلباشان تورک غالی، به دو دستهی «صوفولار» (صوفیان) و «درویشلهر» (درویشان) تقسیم میشوند. بسیاری از منابع و متون عثمانلی و اوروپائی وقت هم، به هنگام اشاره به شاهان دولت تورک قیزیلباش (صفوی)، تعبیرات «شاه صوفو» (صوفی)، «صوفیان»، «شاهان صوفی»، ... را بکار بردهاند که همه به معنی غُلات تورک قیزیلباش است[9]. با گذر شاهان خاندان و سران طریقت صفویه به شیعی امامی فارسی و آغاز سرکوب علویان تورک قیزیلباش در ایران، اکثریت مطلق آنها مجبورا شیعی مذهب شدند. از باقیماندهگان، بسیاری در دیگر طریقتهای تصوفی مانند نعمت اللهیه استحاله یافتند. گروه سوم کوچکی از آنها در استان آزربایجان شرقی با جریان اهل حق گوران – لکی در هم آمیختند (آتش بیگیها در ایلخیچی و ....) و اندکی از آنها در غرب تورکایلی (استانهای آزربایجان غربی و همدان و ....) همچنان در مذهب غُلات علوی تورک قبل از صفویان یعنی غلات قاراقویونلو باقی ماندند.
در سیستم حقوقی و قوانین و تاریخنگاری و مذهبشناسی در ایران و جمهوری آزربایجان، مذهب علوی تعریف و شناخته نشده و بسیاری از محققین ایرانی و آزربایجانی در اثر تبلیغ شیعیگری فارسی در ایران و نظام شوروی در قفقاز در قرن گذشته، حتی از وجود همچو مذهبی مطلع نیستند. در نتیجه در منابع ایرانی و آزربایجانی، علویان – غلات تورک تاریخی و معاصر عموما با اصطلاحاتی مانند «شیعه، عارف، مداح اهل بیت و علی، درویش مسلک، صوفی مشرب، اهل ریاضت، ...» معرفی میشوند که فوق العاده غیر دقیق، ناقص، اشتباه برانگیز و غلط هستند. این امر در مورد محمدشاه غازی و حاجی میرزه آغاسی هم صادق است و آنها به جای آنکه بر مذهب علوی تورک – غلات علی اللهی معرفی گردند به صورت صوفی مسلک و درویشمآب و .... توصیف میشوند.
البته قرائت محمدشاهغازی قاجار و حاجی میرزه آقاسی ایروانی[10] از مذهب علوی تورک – غلات علی اللهی فرقهای اساسی و اصولی بسیاری با طریقت اردبیلیهی شاه اسماعیل اول و چهار جد او سلطان علی و شیخ حیدر و شیخ جنید و شیخ ابراهیم داشت و به قرائت غلات علی اللهی قاراقویونلو – جهان شاه و .... از آن مذهب نزدیکتر بود[11]: قرائت محمدشاه غازی قاجار و حاجی میرزه آقاسی ایروانی از مذهب علوی تورکی، نوعی اسلام تورک مردمی بود؛ خصلتهای تورکی بسیار بیشتری داشت؛ بر خلاف علویگری شاه اسماعیل اول قشری و فاناتیک و خشونتپرست و خونریز نبود؛ ضد سنی، ضد عثمانلی و ضد جهان تورکیک نبود؛ بازیچه و ماشهی دولتهای ضد تورک اوروپایی و مسیحی نبود؛ ضد یهود و آنتی سمیت نبود؛ مخالف شدید روحانیت شیعه – امامی و مجتهدین اصولی و اسلام متشرعه و فقاهتی و ... بود و نهایتا طبق سنن دولتمداری تورک - موغول سکولار بود. محمدشاه غازی قاجار و حاجی میرزه آغاسی ایروانی به نقش روحانیت شیعهی امامی در عقبماندهگی عمومی و مزمن جامعهی ایران، در سقوط دولت قیزیلباش، در نهادینه شدن روندهای خانمانسوز سنیستیزی، فاناتیسم، ضد عثمانلیگری و جنگطلبی در رابطه با همسایهگان تورک و سنی، بازیچهی دولتهای استعماری صلیبی - اوروپایی شدن، و حمایت بریتانیا از روحانیت شیعه بر علیه قاجارها کاملا واقف بودند. به همین سبب، نسبت به روحانیت شیعه حسیات بسیار منفی داشتند و مانند نادرشاه افشار خواهان جدایی نهاد دین از دولت، تاسیس دولت عرفی و مخصوصا عدم دخالت صنف روحانیون شیعهی امامی در امور دولتی بودند و در این راستا حتی مانند نادرشاه افشار به سرکوب روحانیون برجستهی شیعی که برای خود دولتی در دولت ایجاد کرده بودند پرداختند. با توجه به اینکه مذهب فارسی شیعهی امامی توسط شاه اسماعیل خاتایی و شاه تهماسب اول و شاه عباس حقیر، به عامل اصلی زدایندهی هویت و شعور قومی - ملی تورک تورکان ساکن در ایران و ایجاد واگرایی و دشمنی بین آنها با جهان تورکیک در شرق و شمال و غربشان تبدیل شده بود (اکنون نیز چنین است)؛ اِعراض محمدشاه غازی قاجار و صدراعظم حاجی میرزه آغاسی از مذهب فارسی شیعهی امامی (مانند نادرشاه افشار) و بازگشت آنها به مذهب تورکی غلات علی اللهی – قرائت جهانشاه قاراقویونلو (مانند رفتار شاه عباس دوم) فی نفسه یک عمل تورکگرایانه به شمار میرود.[12]
٥-هجو محمدشاه غازی
منظور کولونل چارلز استوارت از «شاعری با توانایی قابل توجه ترانهای طنز در بارهی شاه، دربار و ارتش تورک او سروده که در بازارها به دهان هر کسی است» میرزه محمد تقی خان مراغهای مشهور به کلاهدوز و معروف به تشنهی تهرانی خواهرزادهی مهدی بیک شاقاقی است. (نوت: هما ناطق، مورخ شدیدا تورکهراس و تورکستیز، این بخش را به طور آزادانه ترجمه و کلمهی «تورک» را سانسور و حذف کرده است. ایران در راهیابی فرهنگی، ص ٣٩)
ترانهی مورد اشاره قصیدهای مستهجن در ٤٨ بیت از میرزه محمد تقی خان با مطلع زیر است که گویا وی به سبب سرودن آن تهدید شده و به کرمان گریخت:
روز
بازارِ کؤپهکاوغلو و زن قحبهلهر است
هر که زن قحبهگیاش بیشتر است، پیشتر است.
جالب توجه است که عینا مانند محمدشاه غازی که «دربار تورک» او در این قصیده هجو شده، حاجی میرزه آغاسی و هفتاد سال بعد «دربار تورک» و «تورکها»ی مظفرالدین شاه هم با سرودن و خواندن اشعاری مانند «آبجی مظفر آمده، با تورکایِ خر آمده»[13] هجو شدهاند. دلیل تخریب و ترور شخصیت و بدنام ساختن محمدشاه غازی و حاجی میرزه آغاسی و مظفرالدین شاه، خشم و عصبانیت از شعور قومی تورک بارز آنها، حساسیتشان در بارهی زبان تورکی و تضعیف موقعیت فارسمحوران افراطی در دربار و تکنوکراسی عالیرتبهی دولت قاجاری توسط این حکمداران تورک و تورکگرا بود.
٦-«بیزیمکی – اؤزگه» (خودی و غیر خودی): قائم مقام و کشمکش تورک – تاجیک (فارس بعدی)
«کشمکش تورک و تاجیک»، در طول تاریخ با نامهای گوناگون همواره وجود داشته است: در گذشتهی دور در شکل «جنگ توران و ایران»، در دورهی صفویه به شکل «جدال قیزیلباش و تاجیک»، در اوائل دورهی قاجاری در شکل «کشمکش آزربایجانی و عراقی» (آزربایجان: بخش اصلی منطقهی ملی تورکنشین در شمال غرب ایران و یا تورکایلی، عراق: منطقهی ملی فارسنشین و یا فارسستان امروزی از عراق عجم)، در دورهی محمدشاه در شکل «بیزیمکی – اؤزگه» (خودی و غیر خودی)، با ظهور مشروطیت در فورم «اختلاف تورک و فارس»؛ در بُعد سیاسی به شکل «رقابت دو دارالسلطنهی همزمان دولت قاجاری، تهران شاهنشین و تبریز ولیعهدنشین»، در بُعد ادبیات نفرت به شکل «فارس سگ و تورک خر»، در بُعد ملی به شکل ضدیت و «خصومت تورک و فارس-تاجیک»[14].
سالهای حاکمیت محمد شاه تورکگرا سالهای ظهور دوباره و سر بلند کردن کشمکش تاریخی تاجیک – تورک، این بار تحت عنوان «بیزیمکی – اؤزگه» (خودی – غیر خودی) و مجادله بین تورکها و تاجیکها برای تفوق و سلطه بر دربار و دولت قاجار بود. این دور جدید از کشمکش تورک – تاجیک (بیزیمکی – اؤزگه) با قتل قائم مقام و به صدارت رسیدن حاجی میرزه آغاسی ایروانی که شخصیتی تورکگرا بود به نفع تورکها پایان یافت. از آن به بعد به همه جا حکام تورک مامور گردیدند و همراه هر کدام یک عده نظامی آزربایجانی اعزام شد که از این حکام تورک حمایت کنند. طولی نکشید که تمام رشتههای امور دولتی بدست رجال تورک افتاد.
کولونل چارلز استوارت در اثر خود ذکر میکند که تورکها «مشتاق حذف - مرگ قائم مقام بودند زیرا اعتقاد داشتند که او تنها مانع در مقابل برخورداریشان از اعتماد شاه و قدرت نامحدود بود»[15]. تثبیت چارلز استوارت با بعضی روایتهای تاریخی که قائم مقام را در بستر کشمکش تاریخی تورک - تاجیک به صورت شخصیتی ضد تورک ترسیم میکنند همخوان است. به عنوان نمونه در داستان کینیاز دالگوروکی، توطئهی قائم مقام برای خلع محمدشاه و پایان دادن به سلسلهی قاجار به سبب تورک و موغول بودنشان روایت شده است: «پس از مرگ فتحعلی شاه و نشستن محمدشاه بر تخت سلطنت، سید ابوالقاسم قایم مقام فراهانی صدراعظم با این عنوان که محمد شاه تورک است و نژاد موغولی دارد و اختیار خود را به روسها سپرده است، قصد برکناری او و بر تخت سلطنت نشاندن فردی از خاندان زند را داشت. وی این ایدهی خود را مخفیانه با حکیم احمد گیلانی یکی از روحانیون و موللایان شیعی برجسته در تهران مطرح کرده بود و با او در این رابطه مشورت میکرد. این دو میخواستند پادشاهی را از قاجاریان تورک درآورده به خاندان زند بازگردانند»[16].
٧-اللهیار آصفالدوله از رجال فارسگرا و آنگلوفیل و ضد تورک آن دوره
کولونل چارلز استوارت در کتاب خود «سخنرانی تورکی فوق العاده طولانی» آللاهیار آصف الدوله را ذکر کرده است. آللاهیار خان دؤوهنلی (اللهیار خان دوانلو، دواللو، دوللو، دَوَلّو، ....) قاجار ملقب به آصف الدوله؛ یکی از بزرگان قاجار، دایی محمدشاه، برادرزن عباس میرزا، داماد و خوانسالار (ناظر) و صدر اعظم فتحعلی شاه قاجار بود. محمود محمود در کتاب خود اللهیار آصفالدوله را از سران رجال فارسگرا و آنگلوفیل و ضد تورک آن دوره، و محمدشاه غازی و حاجی میرزه آغاسی را به صورت رهبران رجال تورک و ضد انگلیس آن دوره تقدیم میکند. آصفالدوله فردی جاهطلب و سرکش بود و با زیردستان و مردم مناطقی که در آنجا به حکومت اشتغال داشت، با خشونت و مستبدانه رفتار میکرد، حقوق رعایای خود را رعایت نمیکرد و بسیاری از املاک و اراضی آباد مناطقی را که در آنجا به فرمانروایی مشغول بود، به تملک خود و بستهگان خویش درمیآورد. چنانچه حتی قبل از طغیان پسرش حسنخان سالار در خوراسان، از ملاکین و متمولین درجهی یک ایران محسوب میشد. اللهیار آصفالدوله برخوردار از حمایت انگلیسیها و مجری سیاستهای آنها – در حد مزدوری - که در آن مقطع اغلب ضد تورک و بر علیه دولت قاجار بودند، از جمله در فتنهی خوراسان و هرات برای تجزیه کردن آنها از قلمروی قاجاری، در جنگهای اول و دوم با روسیهی تزاری روس – عقدنامهی تورکمانچای، قتل گریبایدوف و ٣٦ تن از کسانش، و ... بود.
در ریشهشناسی قالیون (قلیان) و نامهای دؤوهنلی (دوللو)، آغاسی (آقاسی)
دؤوهنلیDövenli : فورم صحیح نام دو شاخهی اصلی قاجارها که در منابع اولیه و قدیمی به صورتهای قوانلو (آشاغی باش) و دوانلو (یوخاری باش) نوشته شده، به ترتیب «قۇوانلی Quvanlı از ریشهی موغولی قونان Qunan نهایتا قوربان Qurban، به معنی صاحب اسب و یا شتر سهساله؛ و «دۇوهنلی» Dövenli از ریشهی موغولی دؤنهن Dönen نهایتا دؤربهنDörben ، به معنی صاحب اسب و یا شتر چهارساله است. با فراموش شدن فورم اصلی و ریشهی این کلمات، قووانلی به صورت قوانلو و سپس قوینلو (قویونلو)، و دؤوهنلی به صورتهای دوانلو و دونلو و سپس دولو - دوللو (دهوهلی) نوشته شده که همه اشتباه هستند. مادر محمدشاه گلین خانیم از دؤوهنلیها و همسر او ملک جان از قووانلیها بود.
آغاسی Ağası: کلمهای تورکی به معنی آقامنش، آقاوار، آقامانند، آقاوش؛ شریف و گرامی و بزرگوار، ارجمند، بلندقدر، سرور، شرافتمند، عالیقدر، عظیمالشان، فخیم، گرامی، مجید، محترم، معز، معظم، مفخم، مکرم، نبیل، .... کوتاه شدهی فورم اولیهی «آغاسیق» مرکب از «آغا» و ادات - پسوند اسمساز از اسم «–سیق» («-سی») به معنی مانند، شبیه، گونه. (آقاسیق ← آقاسی ← آغاسی). مشابه کلمات «بیگسیق» (بهیسی؛ مانند بیگ)، «قولسوق» (بندهوار)، «آدینسیق» (متمایز)، .... در تورکی اویغوری. «سوتسیق» (شیرین، مانند شیر) ← «سوچی» (شراب)، «گئرچهکسی» (نزدیک به حقیقت)، «آیریقسی» (متفاوت، مستثنا)، «سوسو» (آبگونه)، «آجیمسی» (تلخوش)، «دادلیمسی» (بامزه، شیرین)، «آرتیقسی» (مازاد)، «قیزیلسیق» ← «قیزیلسی» (سرخگونه)، «آغیرسی» (سنگین)، «تاوراتیقسی» (عاجل)، «تانسیق» ← «تانسو» (تحاف، معجزه)، ...[17] کلمهی «آغاسی» همریشه با کلمات «آغا»، «آغ» (یوکسهکلیک، اوجالیق، یوخاریلیق، اوستونلوک، آریلیق)، «آغار» (شریف)، «آغماق» (صعود، ارتفاع گرفتن، عروج، اعتلا، تعالی، طیران، ....)، «آغساماق» (یوکسهلمهک، یوخاری چیخماق، اوجالماق)، «آغیش» (یوکسهلیش، یوخوش)، آغان (شهید)؛ و شاید «آغاج»، «آغیرلاماق» (عزیزلهمهک)، وس. است. بنا به نظر دیگری احتمال دارد نام «آغاسی» محرف کلمهی «آغاچی» و «آغیچی» که در تورکی به معنی خزانهدار است باشد. در این صورت نام «آغاسی» همریشه با «آقی - آغی» (خزانه) و «آقچا - آغچا» (پول) است.
«آغاسی»
تلفظ فورم موغولی «آقاسی» توسط موغولان تورکزبان شده و تورکان در تورکایلی و
ایران است. حمل معانی مردانهگی بر آقا و خواجهگی بر آغا که در منابع فارسی دیده
میشود، بی پایه و غلط است.
قالیون Qalyun: کلمهای موغولی اصلا به معنی داغ و جوشان و سوزان (قالاغوُن ← قالااوُن ← قالایوُن ← قالْیوُن ← قَلْیوُن ← قلیون ← غلیون). از مصدر قالااق - خالاآخ موغولی به معنی گرم کردن، جوشاندن. در موغولی مودرن: خالوون Халуунبه معنی گرم، داغ، آتش، گرما، حرارت، تب، سوزان، حارّه،...... کلمهی قالیون نخستین بار در قلمروی امپراتوری تورکیک تیموری – بارلاسی – کورهکهنی مشهور به موغال و یا گورکانی در شبه قارهی هند ظاهر و از طریق حوزهی زبان و ادبیات چاغاتای به قلمروی تورکمانی (در ایران و قفقاز) وارد شده است. (کلمات «توتون» و «دود» و «چوپوق» – چپق در زبان فارسی هم تورکی، اما با منشاء تورکی غربی – عثمانلی هستند. بر خلاف قلیون – غلیون که ریشهی تورکی شرقی - موغال و یا گورکانی دارد). املای کلمهی قلیون - غلیون به صورت «قلیان» غلط و ریشهیابی آن بر اساس «غَلَیان» عربی نادرست است.
Mo. Qala𝛾un ‘hot’, MMo. (SH, P, Mu.) qala’un, Mong. Xalõn, Dag. Xalōŋ, Urd. Xalūn, Kh. Xalūŋ, Bur. Xalūŋ, Mog. Qalöwn, O xaloun, Kalm. Xalūn id.[18]
در بارهی سلطان محمدشاه غازی قاجار:
محمدشاه قاجار:
از منسوبیت به اصل والای تورک و نسل اوغوزخان سربلند، و بابت این سعادت شکرگزار
خداوند هستم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_26.html
در
تفاوت قرائت محمدشاه غازی قاجار-حاجی میرزه آقاسی ایروانی و قرائت شاه اسماعیل اول
از مذهب علوی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/11/blog-post_19.html
روایت
محمود محمود از "اختلاف تورک و فارس" و حمایت انگلستان از فارسها در
مقابل تورکها در دورهی قاجاری
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_25.html
داستان
کینیاز دالگوروکی، توطئهی قائم مقام برای خلع محمدشاه و پایان دادن به سلسلهی
قاجار به سبب تورک و موغول بودنشان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_18.html
محمدشاه غازی
قاجار اؤوگۆسۆنده: مدحیهی تورکی ابوالقاسم نباتی برای محمدشاه غازی، مفخر قاجار
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/08/blog-post_29.html
قائم
مقام فراهانی: قفقاز جنوبی بخشی از آزربایجان است
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_59.html
[1]JOURNAL OF A RESIDENCE IN NORTHERN PERSIA AND THE
ADJACENT PROVINCES OF TURKEY by Lieut. Colonel Charles Stuart, 13th light
infantry. London. MDCCCLIV (1854)
https://ia800903.us.archive.org/11/items/journalaresiden00stuagoog/journalaresiden00stuagoog.pdf
به فارسی: استوارت، چارلز، یادداشتهای اقامت در شمال
ایران و ایالات مجاور آن در تورکیه، لندن ۱۸۵۴
[2] دوکتور توحید ملک
زاده دیلمقانی. موقعیت تورکان آزربایجان در دورهی قاجاریه
http://melikzade.ir.domains.blog.ir/1394/11/05/%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87
«حاجی میرزه آقاسی اصلا از تورکان بایات بود. تورکان بایات نیز یکی از ٢٤ قبیلهی تورکان اوغوز بودند. وی «تورکها را بیش از دیگران ترجیح میداد». دربار محمد شاه قاجار نیز یک جمع آزربایجانی بود. تمام سیاحان خارجی که در دربار قاجاریه در تبریز و تهران حضور داشتهاند زبان رسمی دربار قاجار را «تورکی» قید کردهاند. سولتیکوف مینویسد: «شاه مرا به تورکی تمجید کرد. شاید حدس میزد که من آنچه را که میگفت میفهمم یا تصور مینمود که برای من بازگو خواهند کرد. زبان تورکی زبان درباری است. قاجارها سلسلهای که اکنون سلطنت دارند اصلا تورک هستند. کلمباری نیز موضوع فوق را تایید میکند».
[3] A fortunate moment having at length arrived, the
swivel-guns in the Maidân were fired off, and the fat king hurried with a
graceless rolling gait from his Anderoon, and ascended the throne. He was
dressed in a robe of rich gold brocade, once worn by his grandfather, and
blazed with jewels to the very top of his Persian cap. His Peshkidmetbashee
then brought the magnificent kaleeoon of state, which his Majesty pretended to
smoke. He addressed a few words to Ellis, and then made a speech in
Turkish to the Ausoof-oo-Dowlet, who stood forward, looking every inch a prince,
as the representative of the Persian nation. The Shah spoke of the tranquility
of the country (!), the peaceful aspect of foreign politics, and particularized
his amity with England. The Ausoof roared out, "Belli, Belli" (Yes,
yes,) at every word, and when the royal harangue was ended, he replied at
considerable length, also in the Turkish language. Two poets afterwards
recited odes composed for the occasion, in a nasal chanting tone of voice. The
audience bowed slightly when the prophet was mentioned, more profoundly to the
name of Ali, and lower still to that of Mahommed Shah. Page 224
[4]
The freedom of speech allowed in Persia is
extraordinary: it seems to
be a safety valve for the discontent of the people, and seldom leads to
harm. As long as the brave Iranees do nothing, they may say what they
please. I allude chiefly to the lower classes, but I believe that the nobility
also are careless in giving their opinions, though I should suppose that they
are more frequently called to account for their impertinences. A poet of
considerable ability has composed a satirical song on the Shah, his Turkish
court and army; which is in every one's mouth in the bazaars. Page 235
[5] I was introduced to M. Khodzko, a very important
member of the mission, who has lately returned from Resht. He is a pole, and at
no pains to disguise his anti – Russian feelings; but he works hard for his
imperial master, entering into every Persian intrigue at the Durkhaneh, and
opposes the interests of England by every means in his power. No other member
of the mission speaks Persian; but I believe that they understand Turkish,
which language now that the Court is filled with Aderbijanees, is equally
useful at Teheran. Page 195
[6] شهر تهران، در حد جنوب شرقی منتهی الیه منطقه - مملکت - اقلیم ملی تورک در شمال غرب ایران و یا تورکایلی، در محل التقای تورکایلی و فارسستان قرار دارد. مرز این دو منطقهی ملی از درون شهر تهران میگذرد. مناطق تورکنشین استان تهران کنونی (و اطراف آن در استانهای البورز و مرکزی و قوم ....) از قدیمیترین مناطق اسکان تورکان در تورکایلی میباشند. بسیاری از نامهای جوغرافیائی تورکی در استان تهران و پیرامون آن، مانند «قوتلوق بالیغ» (شهر مقدس، در در منطقهی ساوه - آوج) و خود نامهای «ساوه«، «آوج» نه به تورکی جدید، بلکه به تورکی میانه و قدیم حتی تورکی باستان است. در دورهی قاجاری تورکهای این منطقه را عمدتا طوائف افشار، شاهیسئوهن، قاجار، بایات و خلج؛ و در داخل شهر گروههای منسوب به طوائف تورک حامی قاجارها (قاجار در شمال غرب شهر؛ افشار در شمال شرق و جنوب غرب شهر؛ تورکمان در شمال و جنوب غرب شهر؛ خلجی در جنوب غرب شهر؛ و شاهیسئوهن، گوندشلو، تورک مافی، گروسی، ...) تشکیل میدادند. بخش مهمی از تورکهای ساکن در تهران نیز مرکب از مهاجرین دیگر نواحی تورکایلی مانند آزربایجان و خمسه و علی شوکور بیگ و بایاتستان و ... بودند. حذف زبان تورکی و به حاشیهراندن هویت تورکی از تهران، نه محصول روندهای طبیعی تاریخی-اجتماعی، بلکه نتیجهی انقلاب مشروطیت و مخصوصا سیاست تورکیزدائی از تهران پس از اشغال تهران توسط مشروطهطلبان انگلیسی و سپس نسلکشی ملی تورک در ایران در دورهی پهلوی و پس از آن است.
بخشی از
متروپول تهران و استان تهران، جزء سرزمین تورکنشین است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_19.html
هاینریش کارل
بروگش: تورکی زبان رسمی قاجاری و زبان عمومی تهران
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/09/blog-post_19.html
بزرگداشت
مصطفی کمال پاشا آتاتورک در «تورکلهر مچیتی»- مسجد تورکهای تهران
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/05/blog-post_27.html
تدریس زبان
تورکی در مدرسهی دارالفنون دورهی ناصرالدین شاه قاجار، نخستین دانشگاه در تاریخ
مودرن ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/08/blog-post_28.html
سندی از
ممنوعیت تئاتر تورکی در تهران، بزرگترین شهر تورکنشین در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_13.html
گزارشی از
سخنرانی روشنی بیگ در تورک اوجاغی بنا به روزنامهی یئنی مجموعه
[7]
Mais, en somme, Mohammed-Shah n'était pas musulman, non plus que chrétien,
guèbre ou juif. Il tenait pour certain que la substance divine s'incarnait dans
les Sages avec toute sa puissance ; et comme il considérait Hadjy Mirza Aghassy
comme le Sage par excellence, il ne doutait pas qu'il ne fut Dieu, et lui
demandait dévotement quelque prodige.
Gobineau: LES RELIGIONS ET LES
PHILOSOPHIES DANS L’ASIE CENTRALE, Troisième Édition, 1900, p. 161
https://ia600206.us.archive.org/19/items/lesreligionsetle03gobiuoft/lesreligionsetle03gobiuoft.pdf
[8] 28th.-
No prime minister is named yet; but the influence of Hajee Meerza Aghassee, the
Shah’s tutor is supposed to be all powerful. His Majesty is a Soofie novice,
and the Hajee is leading character in that mystical sect, therefore it is
perfectly natural that he should have great weight with his pupil. Soofies have
much increased in Persia during the last few years. It is difficult to
ascertain what their real opinions are; it seems that they differ extremely
among themselves, some supposing that by a life of prayer, fasting, and
contemplation the become absorbed in the essence of the Deity, who is never
absent from their thoughts; whilst others inclined to disbelieve altogether the
existence of a Supreme Being. Many Soofies, however, and of these the Shah is
one, hold the orthodox belief that “there is but one God and Mahomet is his
prophet,” but still they are looked on with an evil eye by the Moollah.
I have a great curiosity to see Hajee Meerza Aghassee, who to judge by his
sayings, must be the most eccentric piece of conceit that ever directed the
affairs of a nation. Page 198-199
[9] دولت قیزیلباش
– قزلباش - قزلباشیه است، نه دولت صفوی
[10] علل مخالفت انگلوفیلها و شوونیستها با حاجی
میرزه آغاسی
http://qirxlar.blogspot.com/2006/01/blog-post.html
محمدشاه
قاجار: قیزیلباش مذهبینی یئنیدهن دؤولت دینی ائتمهیه چالیشان تورک شاه
http://qirxlar.blogspot.com/2005/12/1250.html
آقاسی
از طایفهی بَیاتِ ایرْوان، سیاستمدار و صدراعظم دولت ایران
http://sultanahmadshah.blogspot.com/2008/03/blog-post_26.html
حاج
میرزه آقاسی: نگاهی دیگر
http://sultanahmadshah.blogspot.com/2008/02/blog-post_20.html
[11] قاراقویونلوها علوی
بودند نه شیعی
http://qirxlar.blogspot.com/2007/10/httpcahanshah.html
قاراقویونلو
قیزیلباش (علوی) تورکلهری
[12] در تفاوت قرائت محمدشاه غازی قاجار - حاجی میرزه آغاسی ایروانی و
قرائت شاه اسماعیل اول از مذهب علوی
[13] شهامتلی مظفرالدین شاه قاجار حضرتلهری
[14] کشمکش تاریخی تورک و تاجیک، پایان دادن به سلسلهی قاجار به سبب
تورک بودنشان، ماهیت ضد تورک جنبش مشروطیت انگلیسی
روایت
محمود محمود از «اختلاف تورک و فارس» و حمایت انگلستان از فارسها در مقابل تورکها
در دورهی قاجاری
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_25.html
تعویضِ
طائفهیِ قولدورآسای قاجاریانِ تورک با سلالهیِ طاهرهیِ نجیبِ پهلوی فارس
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_15.html
دوکتور
رضا نور: معنی ساقط کردن دولت قاجاری و تاسیس دولت پهلوی، پایان دادن به سنت
حاکمیت خاندانهای تورک بر این کشور است
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_21.html
رسولزاده:
ناسیونالیسم ایرانی- فارسی خصلت همیشهگی حرکت مشروطیت؛ و ساقط کردن سلسلهی اشغالگر
و بیگانهی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_18.html
سیر
سسیل اسپرینگ سفیر انگلستان: مشروطیت حرکتی بر اساس نژاد و مذهب فارسی شیعی، و
بر ضد تورکهای بیگانهی قاجار است
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_9.html
دو
شعر تورکستیز پانایرانیستی و باستانگرا از ابراهیم پورداوود، و اشارهای به اوستاد
او سید عبدالرحیم خلخالی از رهبران مانقورت انجمن آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/05/blog-post_15.html
اعلانیهی
میرزه رحیم تبریزی ١٩٠٧: اعتراضی مردمی بهگفتمان ضد تورک جنبش مشروطیت ایران
[15]
The Aderbijanees were particularly anxious for
the Kaim-Makam’s death, thinking that he was the only obstacle to their enjoyment
of the Shah’s confidence and of unlimited power. Page 176
[16] داستان کینیاز
دالگوروکی، توطئهی قائم مقام برای خلع محمدشاه و پایان دادن به سلسلهی قاجار به سبب
تورک و موغول بودنشان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/06/blog-post_18.html
[17] Zeynep Korkmaz. -esı / -esi GELECEK ZAMAN İSİM-FİİL (PARTİCİPİUM) EKİNİN YAPISI ÜZERİNE. Sayfa 33-34
https://dergipark.org.tr/en/download/article-file/506357
SERGEI STAROSTIN, STARLING AN INTERNATIONAL ETYMOLOGICAL DATABASE
PROJECT
https://starling.rinet.ru/cgi-bin/query.cgi?root=config&morpho=0&basename=\data\alt\altet
Proto-Altaic: *ā́k`a
Nostratic: Nostratic
Meaning: elder brother
Russian meaning: старший брат
Turkic: *(i)āka
Proto-Turkic: *(i)āka
Altaic etymology: Altaic etymology
Meaning: 1 elder brother; elder uncle; father; grandfather 2
respectful address 3 elder
Russian meaning: 1 старший брат; старший дядя; отец; дедушка 2
почтительное обращение 3 старший
Old Turkic: aqa 1 (OUygh., from I-t half of XIII century, see ДТС)
Turkish: aɣa 1, 2
Tatar: aɣa 1, 2
Middle Turkic: aqa 1 (Oghuz-nama), aɣa 1 (Abush.), aqa (Pav. C.) 1
Uzbek: ɔɣa 1
Uighur: aɣa 1
Sary-Yughur: aqa 1,2, qɨz aɣa 'тесть' (ЯЖУ 11, 13)
Azerbaidzhan: aɣa 2
Turkmen: āGa 1
Khakassian: aɣa 1 ('father's father')
Shor: aqqa 'father's father'
Oyrat: aqa 1, 2
Halaj: aɣa 2
Yakut: aɣa 1 ('father'), 3
Dolgan: aga 'father'
Tuva: aqɨ 1
Tofalar: aɣa 1
Kirghiz: aɣa 1
Kazakh: aɣa 1, 3
Noghai: aɣa 1, 2
Bashkir: aɣaj 1, 2
Gagauz: aɣa 1, 2
Karaim: aqa 2 (K), aɣa 2, 3 (K, T)
Karakalpak: aɣa 1, 2
Kumyk: aɣa 1, 2
Comments: VEWT 13, ЭСТЯ 1, 70-71, 121-122, Лексика 291, Stachowski
28. Note the expressive gemination of the medial -k- in Tuva and elsewhere.
Mongolian: *aka
Proto-Mongolian: *aka
Altaic etymology: Altaic etymology
Meaning: elder brother
Russian meaning: старший брат
Written Mongolian: aqa (L 59)
Middle Mongolian: aqa (HY 28, SH), axai ekeči 'elder aunt' (HY
28), aɣā (IM 432), āɣa (MA 266, 185, 256)
Khalkha: ax; axaj 'aunt' (resp. address)
Buriat: axa
Kalmuck: axǝ
Ordos: axa
Dongxian: aɣa
Dagur: akā, aga (Тод. Даг. 118, 119, MD 112), ag (MGCD)
Shary-Yoghur: aʁa (MGCD: aGa)
Monguor: aGa 'frère aîné', āGa 'frère puînté du père' (SM
2)
Comments: KW 3, MGCD 126. Cf. also WMong. aki, Kalm. ākǝ 'elder
brother's wife' (KW 20).
Tungus-Manchu: *akā / *kakā
Proto-Tungus-Manchu: *ak- / *kaka
Altaic etymology: Altaic etymology
Meaning: 1 man 2 elder brother
Russian meaning: 1 мужчина 2 старший брат
Evenki: akā, akin 2
Even: aqa, aqъ̣n 2
Negidal: aga / axa 2
Spoken Manchu: hahǝ 1 (829)
Literary Manchu: xaxa 1, axun 2
Jurchen: xaxa-aj (298) 1, axun (axun-un) (286) 2
Ulcha: aGa 2
Orok: aGa / aqa 2
Nanai: ā 2
Oroch: aka, akin 2
Udighe: aga` 2 (Корм. 203)
Solon: axā, axin 2
Comments: ТМС 1, 23-24, 459. Forms like Evk. akā can be < Mong.
(see TMN 1, 139, Poppe 1972, 100), but this is impossible for *akin and *kaka.
Comments: EAS 91, KW 3, Владимирцов
324, Poppe 55, Цинциус 1972a, 40-45. АПиПЯЯ 290. A Western isogloss. The Turkic
forms are relatively late attested and could be < Mong., see TMN 1, 137,
Щербак 1997, 199, but the Mong.-Tung. parallel still holds.
[18] INTRODUCTION TO MONGOLIAN COMPARATIVE STUDIES. by
Nicholas Poppe. Helsinki 1987. Page 25
https://altaica.ru/LIBRARY/POPPE/mongol_intro.pdf
BOLOR DICTIONARY
SERGEI STAROSTIN, STARLING AN INTERNATIONAL ETYMOLOGICAL DATABASE PROJECT
https://starling.rinet.ru/cgi-bin/query.cgi?root=config&morpho=0&basename=\data\alt\altet
Proto-Mongolian: *kala-
Altaic etymology: Altaic etymology
Proto-Altaic: *k`i̯āla ( ~ -ĺ-)
Nostratic: Nostratic
Meaning: hot, ashes
Russian meaning: горячий, зола, уголья
Mongolian: *kala-
Tungus-Manchu: *xial-
Meaning: to heat
Russian meaning: нагревать(ся)
Written Mongolian: qala- (L 916)
Middle Mongolian: qala'un 'hot, warm' (HY 6, SH), qalaūn id. (IM),
qalun (LH)
Khalkha: xala-
Buriat: xalā- 1 (xala- 'обжигаться') xalū(n) 2
Kalmuck: xalǝ-
Ordos: xala-
Dongxian: qalun 'warm'
Baoan: χalGǝ-, χalǝ-; χoloŋ 'warm'
Dagur: xale- 1 (MD 155) xolō-; xalla- 1, (Тод. Даг. 173) xala- 1,
xalōn 2
Shary-Yoghur: χalū-dGa-, χalū-ra-
Monguor: xala- (SM 151); xaloŋ (SM 152) 'warm', xarmaʒ́a- <
WMong. qalamača- 'ressentir une forte chaleur, avoir la fièvre' (SM 164)
Mogol: qalɔn 'warm' (Weiers)
Comments: KW 162, MGCD 237, 318, 319. Mong. > Chag. qala-, Tel.
qala- 'to make fire, kindle' (VEWT 224, ЭСТЯ 5, 228, Лексика 364); > Man.
xala- etc. (Poppe 1966, 192, Doerfer MT 144).
Proto-Tungus-Manchu: *xial-
Altaic etymology: Altaic etymology
Meaning: 1 coal 2 black
Russian meaning: 1 уголь 2 черный
Evenki: ē̂lla 1
Even: ǟlrъ 1
Negidal: ē̂la 1
Spoken Manchu: jačiŋ 2 (2427)
Literary Manchu: jačin 2, jaχa 1
Jurchen: hia-xa (66) 1
Ulcha: sē̂lta 1
Orok: sē̂lta 1
Nanai: sịalta 1
Oroch: (i)jakta 1
Udighe: jalaha 1
Solon: ilgẽ, ilči 1
Comments: ТМС 1, 289-290. Man. > Dag. jāga 'coal' (Тод. Даг.
146).
Comments: SKE 162, ОСНЯ 1, 333. A Mong.-Tung. isogloss.
No comments:
Post a Comment