رضایتنامهی تورکی شاه صفی در باب
معاهدهی صلح قصر شیرین، ارسال شده به وزیر اعظم عوثمانلی قارا مصطفی پاشا
مئهران باهارلی
١-وجود عهدنامهی صلح و توافقات مرزی «قصر شیرین» (در منابع فارسی «ذهاب») منعقده به سال ١٦٣٩ بین دولتین تورک قیزیلباش و عوثمانلی در دورهی سلطان مراد چهارم و شاه صفی، تا همین اواخر از طرف مقامات ایرانی انکار میشد. به عنوان نمونه مولف رسالهی تحقیقات سرحدیه، میرزه جعفر خان مشیرالدوله سفیر ایران در دربار عوثمانلی چنین میگوید: «وجود عهدنامهای که در زمان سلطان مراد خان رابع و شاه صفی مابین دولتین منعقد شده و خط سرحدی را معین باشد، به کلی مشکوک است و از قرار معلوم فقط در این مورد نامهای از سلطان مراد خان در تاریخ شوال ۱۰۴۹ (ق) به عنوان شاه صفی [موجود] بوده و نامهی مزبور هم از نظر اولیای دولت ایران برای تسویهی امر حدود، سندیت نهداشته ....»
حال آن که هیچ شکی در بارهی انعقاد صلح و توافقات مرزی «قصر شیرین» وجود نهدارد و اسناد قطعی در تائید آن موجود است:
-اصل و یا رونوشت معاهدهی قصر شیرین به زبان تورکی: در ریاست ادارهی آرشیو عوثمانلی
نخستوزیری تورکیه در استانبول، تصنیف علی امیری، شمارهی ٧٦٧ نگهداری میشود[1].
-تائیدنامهی سلطان
مراد چهارم
به زبان تورکی: آن را در تائید معاهدهی قصر شیرین و خطاب به شاه صفی نوشته
و شامل جزئیات صلح و توافقات مرزی حاصله است. این نامه در منابع متعدد عوثمانلی و چند منبع فارسی نقل شده است.
-رضایتنامهی شاه صفی به زبان تورکی: آن را در تائید و ابراز رضایت از عقد معاهدهی فوق خطاب به صدراعظم قارا موصطافا پاشا نوشته و در آن جزئیات صلح و توافقات مرزی حاصله را تکرار کرده است. رضایتنامهی تورکی شاه صفی مهمترین سندی است که وجود صلحنامه - سینیرنامهی قصر شیرین را بی هیچ شک و شبههای نشان میدهد. اصل این رضایتنامهی تورکی شاه صفی در آرشیو عوثمانلی نخستوزیری تورکیه، تصنیف ابن الامین خارجیه، شمارهی ٤٠٧ محفوظ است[2]. (عکسهای ١ و ٢ در این مقاله). متن این رضایتنامه که تاکنون در ایران معلوم نهبود و منتشر نهشده، در بعضی از منابع عوثمانلی مانند کتاب «دفتر اخبار» تالیف «عبدالرحمن هیبری افندی» هم، با تفاوتهای جزئی آمده است (عکسهای رنگی ٣ و ٤؛ و عکسهای سیاه و سفید ٥، ٦، ٧، ٨ در این مقاله).
-صلحنامهی قارا مصطفی پاشا صدراعظم به زبان تورکی: وی در آن عینا جزئیات مذاکرات صلح و توافقات مرزی را ذکر کرده است. متن اصلی صلحنامهی صدراعظم قارا موصطافا پاشا که در آرشیو عوثمانلی نخستوزیری تورکیه، تصنیف ابن الامین خارجیه، شمارهی سری ١٨ نگهداری میشود[3] را قبلا در سؤزوموز منتشر کردهام[4].
٢- رضایتنامهی تورکی شاه صفی علاوه بر جنبهی سیاسی، از منظر تاریخ زبان تورکی، سبکشناسی و تاریخ تطور نثر تورکی هم دارای اهمیت است. نثر این صلحنامهی تورکی زبان تورکی محاورهای و یا ادبی آن دوره نیست، بلکه زبان مرسوم در منشات، مکاتبات و مراسلات رسمی و دیوانی موسوم به عوثمانلی است که در قلمروی قیزیلباش هم، به عنوان یک زبان رسمی مکتوب به کار میرفت. شاه صفی در نامهی خود کلمات و فورمهای خاص و یا بیشتر رایج در آناتولی آتی را به کار برده است: گؤستهرهلیم، اولالیم، ائیلهیهلیم، اوزهره، بولمایالار، داخی، کؤی، سینیر، اؤیله، اقبالهیی (اقبالهنی یئرینه)، ... نثر مرسلات دیوانی و منشات تورکی مذکور که اغلب در نامهنگاری با سلاطین و پادشاهان و برای فصاحتفروشی به کار میرفت، از نظر سبکشناسی واژهگانی با کاربرد لغات و تعبیرات دخیل مهجور فارسی و عربی بسیار، تکرار واژهها، ... ، و از نظر نحوی و بلاغی با استفاده از ساختارهای جملات فارسی و عربی، جملات بسیار طولانی و اطناب، کاربرد دهها لقب و عنوان و نعت مسلسل، آوردن آیات و احادیث، گنجاندن ابیات فارسی در متن، ... مشخص میشود. این نثر مغلق، مطنطن، پرتکلّف و پرتصنّع در تضادّ کامل با نثر مستحکم و سالم، ساده و شیوای رایج در آن دوره از جمله در نوشتههای شاه عباس دوم است که تمایل به تورکی سلیس و محاورهای دارد.
٣-محققین و تاریخنگاران فارس در آثار خود اصولا اسناد و نوشتههای رسمی و متون تورکی گذشته را جای نه داده، آنها را سانسور و کتمان میکنند. انگیزهی اصلی این رفتار، کتمان واقعیت رسمیت و دولتی بودن زبان تورکی در ایران خصوصا و نامرئی و ناموجود کردن میراث تمدنی و فرهنگی و سیاسی تورک و تاریخ هزار و دویست سالهی تورک ایران عموما از سوی اینگونه محققین قومیتگرای فارس است. این محققین در مواردی نیز که به اقتضای نوع تحقیق مجبور به نقل متون و اسناد تاریخی تورکی میشوند، متنی سراسر مغلوط و آشفته را نقل میکنند. در اغلب موارد نقل متون تورکی به طور آشفته و مغلوط از سوی محققین فارس، آگاهانه و با هدف ارائهی زبان تورکی به صورت زبانی بدون فورم معیار و ادبی و استاندارد، فاقد گذشتهی مکتوب و سنت نوشتاری و کاربرد رسمی و دولتی، بدون رسم الخط جاافتاده، صعب الفهم و در نتیجه دلسرد کردن جامعهی تورک از تورکینویسی است. در موارد اندکی این رفتار ناشی از ناآشنائی محققین مذکور به زبان تورکی است. در این صورت، معقول و منطقی آن است که این گونه محققین تورکیمدان، از تورکیدانان برای خوانش و ثبت صحیح متون تورکی یاری بهطلبند. اما محققین فارس به سبب نهبود فرهنگ و اخلاق علمی ریشهدار، نوعا از این امر هم اجتناب میکنند. این نیز به ارزش علمی کارهای ایشان جدّاً آسیب میرساند.
٤- رضایتنامهی تورکی شاه صفی که وی آن را به مناسبت صلح – توافقات مرزی عهدنامهی قصر شیرین بین دو دولت تورک قیزیلباش (صفوی) و عوثمانلی نوشته است، در زمرهی صدها و هزاران سند تاریخی است که نشان میدهند زبان تورکی یکی از زبانهای دولتی و رسمی دوفاکتوی دولت قیزیلباش (صفوی) بود و از جمله در مناسبات دیپلوماتیک و عقد قراردادهای بینالمللی و نگارش صلحنامهها – سینیرنامهها بهکار میرفت. واقعیتهایی که جملتاً از سوی قومیتگرایان فارس و ایدئولوژی رسمی دولت ایران و تاریخنگاری فارسی - ایرانی انکار و پنهان میشوند. زیرا این نوع اسناد دولتی به زبان تورکی، تاریخنگاری رسمی فارسی - ایرانی در مورد موقعیت زبانهای فارسی و تورکی در ایران و نیز ناراستی قومیتگرایان فارس در عرضهی تیپولوژی ملی تورک دولت قیزیلباش (صفوی) به صورت ایرانی – فارسی را به چالش کشیده، پوچی و بیاعتباری آنها را ثبوت میکنند و نشان میدهند که محققین و جامعهی علمی فارس از جمله با وارونهنمائی تاریخ دولتهای ایران و زبانهای تورکی و فارسی در گذشته، هم به مردمان ایران و هم به علم و دانش خیانت کردهاند و مسئولاند.
٥-دولت قیزیلباش، بر خلاف قاراقویونلوهای قبل از خود و افشارهای بعد از خود، یک دولت تورکگرا نهبود. حتی این دولت در عمل مخصوصا تحت حاکمیت شاه اسماعیل اول، شاه تهماسب و شاه عباس اول به عنوان نیروی نیابتی و وکالتی دولتهای اوروپایی استعمارگر و صلیبی، و به صورت یک دولت و کانون ضد تورک عمل کرده است. این دولت به عنوان متفق و ماشهی دولتهای اوروپایی صلیبی و کلیسای ارمنی بر علیه تورکها و مسلمانان، با سیاستهای مخرب خود مخصوصا تحت حاکمیت شاه اسماعیل اول، شاه تهماسب و شاه عباس اول، از جمله رسمی و تحمیل کردن مذهب فارسی – عربی شیعهی امامی، و قتل عامهای مکرر تورکمانها و کشتار بلا انقطاع تورکان سنی و علوی و قیزیلباشکشی و ... در عمل به فارسسازی تورکهای ایران و منطقه، و نیز تشکل هویت ملی مودرن ایرانی - فارس خدمت کرده است[5].
٦-با این همه، دولت قیزیلباش به هیچ معنی یک دولت ملی فارس – ایرانی هم نیست. بلکه یک دولت با تیپولوژی ملی تورک بود. زیرا توسط تورکان آناتولی – شام (تورکیه و سوریه) تاسیس شده بود؛ خاندان حاکم، اوردو و ساختار دولتی بر اساس سنن و عرف دولتمداری تورک شکل گرفته، همه تورک بودند؛ و دولت قیزیلباش علی رغم آن که فارسی را زبان مقدس خود میشمرد، مانند تمام دولتهای تورک پیش و بعد از خود زبان تورکی (بسته به مورد لهجههای تورکمانی، عوثمانلی، جغتایی، تاتاری) را هم به صورت زبان رسمی و دولتی شفاهی و مکتوب و دوفاکتو به کار میبرد.
٧-در زیر رضایتنامهی تورکی شاه صفی (بر اساس اصل آن در آرشیو عوثمانلی نخستوزیری تورکیه، تصنیف ابن الامین خارجیه، شمارهی ٤٠٧) خطاب به صدراعظم عوثمانلی قارا موصطفا پاشا که تاکنون در ایران منتشر نهشده است را با قرائت و تصحیح خودم تقدیم کردهام. کلمات و جملات اضافی موجود در متن دو نسخهی کتاب دفتر اخبار تالیف عبدالرحمن هیبری افندی را به صورت (+...) نشان دادم.