Monday, July 24, 2017

ممنوع کردن خط لاتين تورکي: کومدي ـ تراژيکي ديگر از قوميت‌گرايي فارسي


ممنوع کردن خط لاتين تورکي: کومدي ـ تراژيکي ديگر از قوميت‌گرايي فارسي

مئهران باهارلي

٢٠٠٣

سؤزوموز

در ايران عده‌اي از هم‌کشوريان فارس مدام از خطر قوميت‌گرايي سخن مي‌رانند و در نکوهش و دلسرد کردن، حتي ترسانيدن جوانان و مردم از آن نوشته‌هاست که چاپ و پخش مي‌کنند. اما در همه‌ي اينها نکته‌اي به عمد فراموش مي‌شود: اينکه از مساله‌سازترين و مخرب‌ترين قوميت‌گرايي و يا در واقع تنها قوميت‌گرايي افراطي عملاً موجود در کشور يعني قوميت‌گرايي فارسي سخني به ميان آورند. در اينگونه تبليغات به عوض پرداختن به قوميت‌گرايي افراطي  فارسي واقعاً موجود، با مساله‌ي هويت‌پروري و بازگشت به خويشتن ايرانيان و برابري‌خواهي ملتهاي غيرفارس ساکن در ايران برخورد امنيتي مي‌شود. حقيقت اين است که در سده‌ي اخير قوميت‌گرائي افراطي فارسي ـ که اکنون در تار و پود موسسات آموزشي و فرهنگي و سياسي دولت رخنه و جا خوش کرده است ـ خود يکي از سنگين‌ترين بارها بر گرده‌ي مردمان شوربخت و از اصلي‌ترين مشکلات ايران عميقاً توسعه‌نيافته است.

کار اين تبليغات و تدبيرات ـ که همه کمابيش به آن عادت کرده‌ايم ـ گاهي اوقات از حد زير پا گذاشتن حقوق بشري فردي و شهروندي و حقوق گروهي ملتهاي ساکن در ايران و توهين و بي‌احترامي به تک تک آنها نيز فراتر رفته و در کمال تاسف به آبروريزي و حتي به نوعي مسخره‌بازي و حماقت کشيده مي‌شود. نمونه‌اي که من در اينجا به آن اشاره مي‌کنم در رابطه با بدعت ممنوع کردن کاربرد الفباي تورکي لاتين توسط کوميته‌اي موسوم به ناظر در يکي از نشريات دانشجوئي يکي از دانشگاههاي آزربايجان (اورميه) است. خبر چنين است:

خبر: «استفاده از الفباي لاتين در نشريات ممنوع شد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، طبق آخرين مصوبه‌ي کوميته‌ي ناظر بر نشريات دانشجويي دانشگاه اروميه، استفاده از الفباي لاتين به دليل نامفهوم بودن کلمات براي اغلب مخاطبان و همچنين براي اعضاء کوميته‌ي ناظر بر نشريات، ممنوع است».


چه کسي، چه چيزي را، با چه صلاحيتي ممنوع مي‌کند؟

١ـ صحبت از الفباي لاتين کدام زبان مي‌رود؟ آيا يک الفبا و زبان خاص مورد نظر است، يا الفباي لاتين همه‌ي زبانها هم‌زمان قدغن مي‌شود؟ آيا کاربرد الفباهاي لاتين زبانهاي انگليسي و فرانسوي و ايتاليايي و لهستاني و اسپانيايي و ..... هم به نظر کوميته‌ي ناظر ممنوع است؟ در اين صورت تکليف صدها و هزارها نوشته که تماماً و يا بخشي از آنها هر روز در ايران به الفباهاي متنوع لاتيني نشر و پخش مي‌شود چه خواهد شد؟ آيا دولت و شايد کوميته‌ي ناظر در صدد ممنوع اعلام کردن نوشته‌ها به اين زبان و خطها هم است؟

٢ـ آيا اين ممنوعيت منحصر به الفباي لاتين زبان تورکي است؟ به نظر مي‌رسد که مطلب از اين قرار است. در اين صورت بايد پرسيد قوميت‌گرايان فارس حاکم بر کوميته‌ي ناظر بر نشريات يک دانشگاه آزربايجاني، با چه صلاحيت و به چه جراتي صرفاً خط رسمي زبان ملتي يعني تورکي را، آنهم در موطن خود قدغن اعلام مي‌کنند؟ کوميته‌ي ناظر بر مطبوعات در يک دانشگاه آزربايجاني چه دشمني و کينه‌اي با زبان تورکي و الفباي آن و با فرهنگ تورکي سرزميني که در آن مشغول بکار است دارد؟

٣ـ اساساً بايد پرسيد کوميته‌ي ناظر با چه صلاحيتي مي‌خواهد و يا مي‌تواند کاربرد الفباي خاصي در نشريات را ممنوع اعلام کند؟

٤ـ کوميته ادعا مي‌کند دليل ممنوعيت الفباي لاتين اين است که «الفباي لاتين براي اغلب مخاطبان نامفهوم است». اولا نشريات مذکور نشريات دانشجوئي هستند و در ايران بعيد است دانشجوئي يافت شود که با الفباي لاتين آشنائي نداشته باشد. البته بسيار محتمل است که اعضاء کوميته‌ي ناظر خودشان با الفباي لاتين آشنا نباشند. ولي در صورت صحت اين گمان، آيا ناآشنائي اعضاء کوميته با الفباي لاتين قابل تعميم به همه‌ي قشر دانشجو است؟ آيا جهالت و بيسوادي اعضاء کوميته مي‌تواند معذرتي براي محروم نمودن ديگران از بيان آزاد افکارشان باشد؟

٥ـ نشريات دانشجوئي به تعبيري نشرياتي تخصصي‌اند. در نشريات تخصصي در ايران همه‌روزه صدها و هزارها کلمه و متن به الفباهاي ناآشنا براي عموم، از زبانهاي مرده و خارجي تا علائم قراردادي چاپ مي شود. بنا به فتواي من‌درآوردي کوميته، آيا اينها هم ممنوع است؟

٦ـ در نوشته‌هائي که به هر زباني مخصوصاً زبانهاي غيرفارسي رايج در ايران چاپ مي‌شوند رسم است که تلفظ صحيح کلمات را با علائم قراردادي که اکثراً همه منشاء لاتيني دارند نشان دهند. از آنجائيکه الفباي لاتين تورکي فونتيک است، اين الفباء خودبخود تلفظ صحيح و دقيق کلمات تورکي را هم بدست مي‌دهد. بنابراين ممنوع کردن کاربرد الفباي لاتين تورکي، يعني ممنوع کردن کاربرد خط آوانگار براي نشان دادن تلفظ دقيق و صحيح کلمات تورکي. اين هم يعني ممنوع کردن حق آموختن و آموزش زبان تورکي.

٧ـ اگر دولت ايران به الفباي لاتيني تورکي اعتراضي دارد، مي‌تواند به لحاظ قانوني الفباي مناسب عربي براي اين زبان را تصويب نمايد (و قبل از آن البته بايد اقدام به تاسيس فرهنگستان زبان، ادبيات و تاريخ تورکي در ايران بکند) و تا زمانيکه اينکار را نکرده است، تنها الفباي مشروع و رسمي تورکي در سطح کره‌ي خاکي، الفباي لاتيني تورکي است. کوميته‌ي ناظر نمي‌تواند کاربرد الفباي رسمي و مشروع يک زبان را در نشريات دانشجوئي، خيره‌سرانه ممنوع اعلام کند.

٨ـ افتضاح اساسي تصميم کوميته‌ي ناظر در اين است که اين ممنوع کردن طالباني در محيط دانشگاه- که قاعدتاً محل نوجوئي، نوآوري، ابتکار، تتبع، جستجو و ايجاد ابزارهاي دقيق، مودرن و عملي است- صورت مي‌پذيرد. و چه الفبايي دقيق‌تر، مودرن‌تر و عملي‌تر از الفباي لاتين براي نگارش زبان تورکي؟ همچو ممنوعيتها و تدبيرهائي علاوه بر آنکه موجب تشويق محققان و دانشجويان نمي‌شوند، بلکه باعث تضعيف روحيه‌ي تتبع و ابتکار در محيطهاي علمي نيز مي‌گردند که اين هم در مخالفت با اصل سوم قانون اساسي خود جمهوري اسلامي ايران است.

٩ـ ممنوع نمودن الفباهاي زبانهاي ملل غيرفارس ساکن در ايران مانند الفباي تورکي، علاوه بر زائل نمودن حقوق شهروندان و ملتهاي مذکور، از آنجائيکه اين زبان، زبان رسمي دولتهاي همسايه‌ي آزربايجان و تورکيه نيز هست، به معني ممنوع کردن کاربرد زبان و الفباي کشورهاي دوست و همسايه مي‌باشد. اين اقدام سبک‌سرانه‌ي قوميت‌گرايان فارس البته که باعث افزايش کدروت و تيرگي روابط با کشورهاي دوست و همسايه تورکيه و آزربايجان خواهد شد.

١٠ ـ وانگاه اگر صرف نامفهوم بودن کلمات براي اغلب مخاطبان مي‌تواند دستاويزي براي ممنوع اعلام کردن زبان و خطي باشد، پس کوميته‌ي ناظر بايد قبل از همه زبان و خط فارسي در ايران را ممنوع اعلام کند. زيرا که اين زبان و خط آن، براي اغلب مردم ايران ـ که آنرا به اجبار در مدارس فرا مي‌گيرند ـ با همه‌ي کلماتش نامفهوم است.

قانون اساسي جمهوري اسلامي در اين باره چه مي‌گويد:

اصل ١٥: «زبان و خط رسمي و مشترک مردم ايران فارسي است. اسناد و مکاتبات و متون رسمي و کتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه‏هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسي آزاد است».

١ـ طبق اين اصل تنها «اسناد و مکاتبات و متون رسمي و کتب درسي» مي‌بايست با (فرض اين قانون) زبان و خط رسمي و مشترک مردم ايران، يعني فارسي باشد. بنابر اين هيچگونه محدوديتي در چاپ و نشر به زبان و خطهاي غيرفارسي در مواردي به جز «اسناد و مکاتبات و متون رسمي و کتب درسي» ـ که طبق اين اصل رسمي شمرده مي‌شوند ـ وجود ندارد. و از آنجائيکه نشريات دانشجوئي نه اسناد و مکاتبات و متون رسمي و نه کتب درسي‌اند، کاربرد زبان و خطوط غيرفارسي در آنها آزاد است.

٢ـ آنچه که از اين اصل فهميده مي‌شود اين است که کار برد زبان (و لابد) خطوط اين زبانها به طور مطلق ممنوع اعلام نشده است. يعني در حاليکه چاپ، صدور و نگارش «کل» اسناد و مکاتبات و متون رسمي و کتب درسي به غير خط فارسي ممنوع اعلام مي‌شود، کاربرد خطوط غير فارسي براي نگارش عناوين و تيترها، کلمات، جملات، پاراگرافها و يا بخشهايي از نوشته‌جات فوق يعني نگارش «جزء» محدوديتي ندارد. بنابراين هيچ اشکالي در چاپ عنواني، نوشته‌اي و يا بخشي از نوشته‌اي، حتي در اسناد و مکاتبات و متون رسمي و کتب درسي به زبان و خط غيرفارسي وجود ندارد.

٣ـ اين اصل اساساً در باره‌ي زبانهاي رايج محلي و قومي در ايران (در واقع بومي، منطقه‌اي) است. بنابراين در باره‌ي زبانها و خطوط خارجي کلاً ساکت است. از آنجائيکه خطوط لاتيني تورکي فعلاً در ايران رسمي و دولتي نيستند، مي‌توانند به عنوان خطوطي خارجي در جمهوري آزربايجان، تورکيه (و خط لاتيني تورکمني در تورکمنستان) قبول شوند. کاربرد خطوط خارجي در اسناد و مکاتبات و متون رسمي و کتب درسي و البته که نشريات دانشجوئي طبق اين اصل، ممنوع نيست و محدوديتي هم ندارد. بنابراين خط لاتيني تورکي به عنوان خط زبانهاي خارجي در ايران مي‌تواند آزادانه در همه‌ي نوشته‌جات رسمي و غيررسمي (مانند نشريات دانشجوئي) بکار رود.

٤ـ اين اصل در حاليکه در جمله‌ي اول مشخصاً هم در باره‌ي «زبان» و هم در باره‌ي «خط» فارسي (که آنها را مشترک و رسمي اعلام مي‌کند و اين محل مناقشه بسيار است) نظر داده است، در جمله‌ي بعدي تنها در باره‌ي «زبانهاي» محلي و قومي و نه در باره «خطوط» زبانهاي محلي و قومي سخن مي‌گويد و در باره‌ي «خطوط» زبانهاي بومي و منطقه‌اي رايج در ايران و اينکه کجا مي‌توانند بکار روند و يا بکار نروند ساکت است. بنابراين نشريات دانشجوئي همه‌ي خطوط زبانهاي بومي و منطقه‌اي رايج در ايران را مي‌توانند آزادانه بکار برند.

٥ـ اين اصل در باره‌ي زبانهاي «محلي و قومي» است. حقيقتي معلوم است که تورکها در ايران «قوم» نيستند (علاوه بر آنکه در هيچ جاي قانون اساسي چيزي بنام «قوم» تعريف هم نشده است). همچنين زبان تورکي در ايران زبان «محلي» نيست، بلکه زباني سراسري است (باز علاوه بر آنکه در هيچ جاي قانون اساسي چيزي بنام «محلي» بودن تعريف نشده است).

٦ـ به علت آنکه در ايران هيچگونه مرجع قانوني و رسمي و دولتي براي پرداختن به مسائل زبان تورکي وجود ندارد، در سطح دنيا فعلاً تنها مراجع صلاحيت‌دار علمي و حقوقي، قانوني، رسمي براي تصميم‌گيري در باره‌ي زبان و خط تورکي مراکز علمي، آکادمي‌ها، دولت و مجلس جمهوريهاي آزربايجان و تورکيه است. طبق پيشنهاد مراکز علمي و تصويب اين مجالس و اين دولتها نيز، الفباي زبان تورکي قانوناً و رسماً لاتيني است. بنابراين کوميته‌ي ناظر حتي دولت ايران، صلاحيت ممنوع کردن تنها الفباي قانوني و رسمي زبان تورکي را ندارد.

حقيقت چيست:

به نظر مي‌رسد دلايل واقعي ممنوع کردن الفباي لاتين تورکي از طرف کوميته‌ي ناظر، همان دلايلي است که باعث شده که اين خط از طرف تورکها قبول شود:

يک ـ الفباي لاتين تورکي آوانگار است و به بهترين، دقيق‌ترين و صحيح‌ترين شکلي همه‌ي آواهاي زبان تورکي را مي‌تواند ثبت کند. با اين خط مي‌توان قوانين و نظم دستوري حيرت‌انگيز زبان تورکي را با عرياني تمام نشان داد. اين خصوصيتهاي خط لاتيني تورکي باعث مي‌شود که آموزش و آموختن زبان تورکي تبديل به امري بي‌نهايت ساده و آسان گردد. با خط لاتيني مي‌توان زبان تورکي را با سرعت فوق العاده و بدون هيچ زحمتي ياد گرفت.

دو ـ با آموختن و دانستن خط لاتيني تورکي مي‌توان به گنجينه‌ي ادبيات کلاسيک، متون ادبي و منابع مودرن تورکي که به خط لاتين در خارج کشور چاپ و نشر شده و مي‌شوند دست يافت.

سه ـ تسلط بر خط لاتيني تورکي باعث تقويت پيوند و ارتباط بين تورکهاي ساکن در ايران و هم‌زبانان و هم‌تبارانشان در جمهوريهاي آزربايجان و تورکيه مي‌شود.

چهار ـ خط لاتيني تورکي برتري غيرقابل انکاري بر خط عربي تورکي در عرصه‌هاي ارتباطات و کامپيوتري دارد که اين هم به روند ادغام با دنيا و فرهنگ مودرن بسيار ياري مي‌رساند.

پنج- اتخاذ خط لاتيني تورکي و مقبوليت و گسترش آن در ميان تورکان ساکن در ايران، مانند خود زبان تورکي به عنوان مولفه‌هاي هويت ملي تورکي، در تناقض ريشه‌اي با پروژه‌ي ايجاد «ملت ايران» و «هويت ملي ايراني» که «خط و زبان فارسي» از ارکان اصلي آن است مي‌باشد.

.....

به اين علت و ديگر مزيتهاي اساسي است که خط لاتيني تورکي عملاً به يکي از سودمندترين وسيله‌هاي تورکهاي ايران براي پي بردن به هويت ملي‌شان تبديل شده است. و اين همان چيزي است که قوميت‌گرايان افراطي فارسي چندان طالب آن نيستند.

به هر تقدير، ممنوع نمودن الفباي لاتين تورکي اقدامي زشت در محروم کردن ملت تورک ساکن در ايران از يکي ديگر از اساسي‌ترين حقوق ملي و زباني خود مي‌باشد. به همين نيز دليل همه‌ي نهادها و انجمنهاي تورکي در ايران به هر طريق ممکن مي‌بايست به اين اقدام ضد بشري اعتراض کنند و همچنين اعتراض خود را به همه‌ي مراجع ذي‌صلاح داخلي و خارجي و از جمله تشکيلات حقوق بشري منعکس نمايند. عمده‌ترين عاملي که منجر شده ملتها و زبانهاي غيرفارسي به وضعيت اسف‌بار امروزي‌شان بيافتند کم‌خواهي و کرختي خودشان بوده است.

اسلام و خط لاتين

مفيد است ياد آوري شود که ممنوع نمودن خط لاتين کوچک‌ترين ربطي به اسلام ندارد. علاوه بر آنکه خط بسياري از ملتهاي مسلمان غيرعربي است، بسياري از مقامات ديني ملت تورک و ديگر ملل مسلمان هم حکم به جواز خط لاتين براي زبانهاي اين ملل مسلمان داده‌اند. اين فتواها به خصوص مي‌تواند براي تورکهاي مقيد به حکم مقامات ديني داراي اهميت باشد. در زير به عنوان نمونه متن استفتاء «مستشار الوزراء یوسف تبریزی» در باره‌ي جواز کاربرد الفباي لاتين، از «حاجي ميرزا نصرالله»، از مجتهدين مشهد و فتواي وي، به نقل از روزنامه‌ي اختر، چاپ استانبول، آورده مي‌شود:

(روزنامه‌ي اختر که به تشویق «میرزا نجف قلی‌خان تبریزی»، پشتوانه‌ي مالی «میرزا‌مهدی تبریزی»، با حمايت «میرزا محسن‌خان تبریزی معین‌الملک» (سفير قاجار در استانبول)، به مديريت «محمد طاهر تبريزي» و سردبيري «ميرزا نجف‌علي خان خويي»-هر پنج تن داراي مليت تورک- و در استانبول پايتخت امپراتوري تورک عثماني و براي ايران تحت حاکميت دولت تورک قاجار منتشر مي‌شد، نه زبان تورکي، بلکه زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي خود برگزيده بود!!!. فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.....):

(صورت فتوی)

بعد از ذکر نام یزدان جهان آفرین

«تغيير در خط کتب، يا اختيار خطي جديدي مطلق جايز است بلا اشکال. بلکه هر گاه موجب تسهيل تعليم و تعلم و تصحيح قرائت بشود راجح خواهد بود. اگر کسي توهم بکند که اين تغيير تشبه به اهل خارجه است و جائز نيست، اين توهم ضعيف است. چونکه اينگونه تشبيهات حرام نيست و الّا استعمال سماور بايد جائز نباشد».

(جای امضا ومهر جناب مستطاب حاجی میرزا  نصرالله  است)

منبع: جريده‌ي اختر، سال ششم، شماره‌ي ٢٢، مورخ ٣ جمادي الاخر ١٢٩٧/ ١٢ مي ١٨٨٠ (٢٤ ارديبهشت ١٢٥٩)

گئرچه‌يه هو!!!

No comments:

Post a Comment