یک خطبهی رسمی - دولتی به تورکی جغتایی
از دورهی فتحعلیشاه قاجار
Fethalişah Kacar döneminden Çağatay Türkçesinde resmi
bir devlet hütbesi
An official state speech in Chagatai Turkish from the period of Fethalishah Qajar
مئهران باهارلی
در این نوشته یک خطبهی رسمی از دورهی فتحعلیشاه قاجار را معرفی کردهام. این خطبه که به تورکی جغتایی ویا شرقی است، در دیباچهی کتاب «فتوحات خاقان اعظم» مشهور به «شهنشاهنامهی صبا»، «همایوننامه»، ....[1]، به همراه دو خطبهی دیگر یکی دری - فارسی و دیگری تازی - عربی، همچنین در کتاب «گنجینهی نشاط» اثر عبدالوهاب نشاطِ اصفهانی ملقب به معتمدالدوله از سیاستمداران، شاعران و خوشنویسان دورهی فتحعلیشاه آمده است. کتاب شهنشاهنامهی صبا یک مثنوی طولانی با حدود چهل هزار بیت در بارهی جنگهای فتحعلیشاه قاجار و تاریخ سلسلهی تورک قاجاری بوده و در زمرهی کتب مصور و منظوم تاریخ قاجار مخصوصا در دورهی فتحعلیشاه (اشرف التواریخ، شهنشاهنامهی صافی اصفهانی، ...) است.
١-مولف کتاب، فتحعلیخان صبای کاشانی، ملک الشعرای دربار فتحعلیشاه قاجار، اصلا از تورکهای دونبولی خوی در غرب آزربایجان است. مولف مقدمه که خطبهها بخشی از آن هستند، میرزا عبدالوهاب موسوی اصفهانی معروف به معتمدالدوله و نشاط، سمت دبیری و منشیگری در دربار فتحعلیشاه را داشت. وی که سپس صدر دیوان رسائل شد، همچنین نخستین وزیر امور خارجهی دولت تورک قاجار است. دیوان رسائل، نهادی دولتی و مسئول نگارش و صدور احکام سلطنتی و فرمانهای رسمی و نامههای خصوصی شاه و عقدنامهها و وصیتنامههای افراد خاندان سلطنت و ... بود. نشاط اصفهانی مانند دیگر مقامات قاجاری، علاوه بر زبان مادری خود، زبانهای عربی و تورکی که از زبانهای رسمی دولت قاجاری بودند را فراگرفته و به حسن خط و نظم و نثر عربی و فارسی و توركی معروف بود.
٢-کتاب
منظوم فتوحات خاقان اعظم به امر شخص فتحعلیشاه سروده شد و نام کتاب شهنشاهنامه
را هم خود وی انتخاب کرد. پس از اتمام کتاب، فتحعلیشاه که سرودهی ملک الشعرای
خود را برتر از شاهنامهی فردوسی یافت، فتحعلیخان صبا را مورد التفات بسیار قرار
داد و نسخهای مصور از کتاب را به سیر گور اوزلی (Sir Gore Ouseley) اولین سفیر بریتانیا در ایران قاجاری اهدا
نمود. فتحعلیشاه شخصیتی زیبائیشناس، هنردوست و شاعر بود و علاقهی مفرطی به شعر
و تصویرگری و مکتوب کردن تاریخ تورک و تاریخ قاجاریان داشت. وی علاوه بر کاربردهای
هنرمندانه و هنردوستانه، از شعر و هنر و آثار بی شمار هنری – ادبی - تاریخی مانند
شهنشاهنامه که به دستور وی آفریده شدند، به عنوان یک ابزار در سیستم منسجم فرهنگی
و تبلیغاتی خود برای نگارش و ثبت تاریخ حکمرانی خود، سلسلهی قاجار و تاریخ سلاطین
تورک – تورکمان - موغول استفاده میکرد.
٣-کتبی که با نام شاهنشاهنامه در دورهی حاکمیت سلسلههای تورک آفریده شدهاند، به سبب موضوع حماسیشان و تقدیم شدنشان به سلاطین تورک - موغول، بدین نام موسوم گشتهاند. شهنشاهنامهها بر خلاف ادعاهای فارسگرایان، به هیچ وجه نشان ایرانیگری .... تورکان نبودند. بلکه بر عکس، محصول روند تورکیسازی، یعنی تهی کردن مضمون قالبها و ژانرهای ادبی تاجیکی - دری (شاهنامهسرایی) از تاریخ باستان ایران و به جای آن پر کردنشان با تاریخ تورک - موغول هستند. مانند «شاهنشاهنامهی پاییزی» در بارهی سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه سرودهی مجدالدین محمد پاییزی نسوی، «شاهنشاهنامهی تبریزی» در تاریخ چنگیزخان و جانشینان او از احمد تبریزی، «شاهنشاهنامه یا مرآت عثمانی» از صدرالدین در تاریخ سلاطین عثمانلی، «سلیم شاه نامه» اثر ابوالفضل محمد افندی ادرﻳس بدلیسی، «شهنشاهنامهی صبا»، ... در ادامهی این روند تورکیسازی، بعدها نام شهنشاهنامه هم ترک شد و جای خود را به چنگیزنامه و غازاننامه و تیمورنامه و اوغوزنامه و ... حتی در آناتولی با ترک زبان فارسی به آفرینش منظومههای حماسی به زبان تورکی داد.
٤-آنچه باعث ارزش یافتن بیشتر نسخههای کتاب «فتوحات خاقان اعظم» (شهنشاهنامهی صبا، همایون نامه، ....) شده، حدود ٥٠ تصویر آبرنگ در نسخههای گوناگون آن است که توسط نقاش برجستهی تورک محمدحسنخان افشار اورومی نقش بستهاند و از شاهکارهای هنر نگارگری تورک در دورهی قاجاری بشمار میروند. محمدحسنخان افشار اورومی که در عهد فتحعلیشاه و محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار میزیست مقام رسمی نقاشباشیگری، ویا رئیس نقاشان دربار فتحعلی شاه را دارا و از برجستهترین نقاشان تورک قرن هیجده بود. محمدحسن خان افشار اورومی اهل اورمیه و دارای شعور قومی تورک بود و در آثارش، نام ایل و تبار خود را با افتخار ذکر کرده است.
٥-با توجه به مناصب و مقام رسمی – دولتی این سه شخصیت (فتحعلیخان صبای کاشانی، میرزا عبدالوهاب موسوی معتمدالدوله نشاط اصفهانی، محمدحسن خان افشار اورومی)، به علاوهی خود فتحعلیشاه سلطان قاجار که در آفرینش کتاب دخیل بودهاند، آشکار است که این منظومه و خطبهی تورکی آن یک متن رسمی - دولتی است.
٥-خطبهی تورکی «فتوحات خاقان اعظم» یک سند مهم تاریخی نشانگر رسمی و دولتی بودن زبان تورکی در ایران در دورهی فتحعلیشاه است. نگارش سه خطبه به زبانهای فارسی و تورکی و عربی، همچنین سمبولی از سیاست پلورالیزم زبانی دولت تورک قاجاری که به صورت رسمیت دوفاکتوی هر سهی آن زبانها تجلی میگشت است. (رسمیت انحصاری زبان دری - فارسی در ایران امروزی، علاوه بر آن که رفتار و ذهنیتی بدوی و فاشیستی است، در تضاد با عرف هزار و چند صد سالهی دول تورک – موغول حاکم بر ایران است و باید به هر قیمت بدان پایان داده شده، و بساط زبان بیگانه، تحمیلی و استعماری دری - فارسی، از مناطق غیر فارسنشین مخصوصا مناطق تورکنشین برچیده شود).
٦-این
خطبه در زمرهی اسنادی است که کاربرد تورک جغتایی به عنوان یک زبان رسمی مکتوب
منثور توسط دولتهای تورک حاکم بر ایران را نشان میدهد. نخستین اسناد باقیمانده
به تورکی شرقی در قلمروی ایران فعلی، که در ضمن نخستین نمونههای اسناد باقیمانده
به زبان تورکی در قلمروی فعلی ایران نیز هستند، مربوط به اوایل قرن سیزده میلادی
(١٢٠٧) میباشند (این نمونهها در سؤزوموز منتشر خواهند شد). پس از آن به مدت شش
قرن و نیم، در طول حاکمیت تمام دولتهای تورک - موغول تا آخر حاکمیت فتحعلیشاه
قاجار، تورکی جغتایی همواره به عنوان زبان ادبی مکتوب نثری هم از سوی آن دولتها و
هم از سوی تورکان ساکن در ایران بکار رفته است[1]. این خطبه شاید آخرین نمونهی
کاربرد تورکی جغتایی مکتوب - رسمی توسط تورکان ساکن در ایران باشد.
٧-از دیگر لهجههای تورکی که در طول تاریخ به عنوان زبان رسمی دولتهای تورک - موغول حاکم بر ایران بکار رفتهاند تورکی اویغوری قدیم، تورکی تورکمانی (شاخهی شرقی اوغوز غربی)، و تورکی عثمانلی (شاخهی غربی اوغوز غربی) است. رسمیت تورکی جغتایی، مانند رسمیت تورکی عثمانلی و زبان موغولی در دولتهای تورک - موغول حاکم بر ایران، تاکنون از سوی ناسیونالیستهای فارس و پانایرانیستها، اوریانتالیستها، ایرانشناسان غربی و آزربایجانگرایان مخفی نگاه داشته شده است. به عنوان نمونه تاریخنگاری آزربایجانگرایانه، ادعا میکند زبان همهی اسناد تورکی باقیمانده از دورهی قیزیلباشیه (صفویه) و افشاریه آزربایجانی - آزهربایجانجا است. حال آنکه اکثریت این اسناد به تورکی عثمانلی و اندکی به تورکی جغتایی هستند....
٨-در
طول تاریخ نخبهگان و مولفین تورک اوغوز که اکثریت مطلق تورکان ساکن در ایران را
تشکیل میدادند، به جای ایجاد و تثبیت یک زبان ادبی مکتوب و منثور و دیوانی بر
اساس لهجه و شیوههای بومی خود، راحتطلبی کرده استفاده از زبانهای قبلا فورم
گرفتهی ادبی مکتوب و منثور مانند تاجیکی - دری و تورکی جغتایی را ترجیح میدادند.
این راحتطلبی باعث شد که در ایران، تورکی تورکمانی همواره به صورت زبان شعری باقی
بماند و هرگز به عنوان یک زبان ادبی مکتوب و منثور در حد تورکی جغتایی و عثمانلی
ارتقاء پیدا نکند و زبان علمی و سیاسی و ادبی و مطبوعاتی و ... تورکی بومی در ایران
بوجود نیاید. این نیز به نوبهی خود روند استحالهی تورکان ساکن در ایران در فارسها
در قرون نوزده و بیستم را شتاب بسیار داد.
خطبهی تورکی
فتوحاتِ خاقانِ اعظم (شهنشاهنامهی صبا)
(السلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن
الخاقان ابوالفتح والعلی فتحعلی شاه القاجار)
(نظم)
جهاندا
جمله اشیاءدین
چه
پیدا بولسا، چه پنهان
یاراتغان
باری صنعیدین
باریدین
یخشیرهک اولغان
قویاش
انجم آراسیدین
سحر
تونکون زمانیدین
ییگیتلیک
عمر چاغیدین
چاغیرلاردین
باسا دورغان
ایس
انواعی آرا عنبر
بیزاک
اقسامیدین افسر
بولاغلاردین
دورور کوثر
حدایقدین
دورور رضوان
باری
اخلاق آرا احسان
باری
اعضاء آرا کورکان
باری
ایولار آرا کعبه
یازیلغانلار
آرا فرقان
محمد
انبیاء ایچره
وصیسی
اولیاء ایچره
شهنشه
بارجه شاه ایچره
ممالکدین
دورور ایران
نثر
اوْل اۇلوغ تینگری اکمالگا لایقدۇر کیم مشیتینک اقتضاءسیغه سیارهلارینک خسروی هر صباحده شعاعلارینک مواکبی و انوارینک کتایبی بیرلا خاورینک تختگاهیدین اوْل آچۇق گؤک چمنیغا شتاباندۇرۇر، و داغێ سحرغه شرقینک داغێدین تابان اوْلۇر، و حضرتینک امضاءسیغه هر بهارغه سلطان گل اکماغینک اورنگیدین یاشێل چمنینک هواسی ایتار، و بیرؤکلو زماندین سوْنگره شاخینک کاخی آنینک مَقْدَمیدین ینگی بیزاک تاپار.
و قدرتینک تائیدیغه خسروی خورشید فر، داورِ انجم حشر، گلبنِ شاخِ ظفر، گلشنِ باغِ کَرَم، خلافت کنامینینک هیبتلو ضرغامی، شرافت جامینینک صفوتلو مدّاحی، عطاء گؤکینینک یاغارغان غمامی، خمیده سماءنینک بیرکیشکان باغامی، بلند اخترِ خدیوِ معظّمِ جهان، داورِ خسروی اعظم، شاهنشاهِ زمانه، [زاد] اَيدَاللَّهُ سُبْحَانَهُ مُلْكَهُ وَ سُلْطَانَهُ، هر ایلینک آغازیغه رایتافرازیغه خلافتینک مستقرّیدین نصرت راغیغه و ظفر داغیغه اقبال مواکبینک خیولی خلیع العذار قیلغان مظفّر عسکرینک صرف ایتماکده بحار آراسیغه بیرار صدف قویمادی، گوهر حاملی موید لشکرینک بیزاماکده معدن ایچرهدین تۇکاتتی سیم و زر حاصلی، آنداق که قۇللارینک باشلارینی و بیللارینی لؤلؤ و گوهردین مرصّع ایتر ایردی؛ دشمنلارینک بویونلارینی مجوهر قلیچدین قلّاده باغلار ایردی؛ قلقچینینک جیبی گیبی و اتکی تک کیم سیم و زر بیتیدین آندا آی و قۇیاش صوری تابان قێلور ایدی، خصملارنینک گؤزی مشاکلیدین و یۆزی شمایلیدین سیم و زر مخایلی نمایان ایرور ایدی.
مسالک
تامینی و ممالک تزئینی و مناظم تدبیری و مظالم تغییری عدل مراسمی قویماقی و بذل
مکارمی یایماقی، لشکر چیکماکی و کشور آلماقیدین سوْنگره، قایێتماق عزیمتی بیرلا
دارالخلافته یولی یاساندی، وَ اَلْمُنْتَهُ اَللَّهُ کیم بۇ دور همایون بخشیشی اۆزره
یاستاندی. شهزادهلار نیچوک کیم اشعه قۇیاش قاشیدا، هرقای بودالیق قارشۇسیدا، و
همایون ارۇغینینک بیگلاری اۇزیریندا تۇربان هر یانی چریکباشلاری باشلارین.ی
قوْی سالیپ، سال سال آیاغه تۇرمیشلار و تۇرا تۇرا بی نظیر وزیرلاری و یخشی بخشیلاری
هر ساری یاسال اۇرمیشلار.
سما
سکّانی تیلی ارضِ مسکونی ایلی بیلا آییتتیلار کیم:
جمشید
قانێ، داغێ فریدون
تا
شاه ایلا سپاه گؤرگای
هم
اوزکاجا تخت و بخت بیلگای
هم
یانگیجا جاه و گاه گؤرگای
لَازَالَ
قَاعِدٌ اعْلَيْ بِسَاطَ السَّلْطَنَتِهِ حُتِّي يَظْهَرَ اَلْقَايِمُ
قایمنینک
ظهوری زمانیجا بو دولت قاهرهنینک دوامی اوْلسون
بِحَقِّ
اَلْخَاتَمِ وَ اَلْقَائِمُ اَلْفَاتِحُهُ
سؤزلوک:
آچوق:
آچیق
آنداق:
اؤیله، او درجهده
آییتتیلار:
سؤیلهدیلهر، دئدیلهر
اروغوینینگ:
اوروغونون، تیره، جنس
اکماغینگ:
اکمهیین
اورمیشلار:
وورموشلار
اوزیریدا:
اوزهرینده
اول:
او
اولوغ:
اولو، بزرگ، کبیر، عظیم
اوزکاجا:
نحو دیگر، طور دیگر، به شکل دیگر، دیگر، دیگری
ایتار:
ائدهر
ایتر
ایردی: ائدهردی
ایردی:
ایدی
ایس-اس:
رایحه، عطر، بوی، تر و تازه، نکهت
ایلا:
ایله
ایلی:
اؤلکهسی، اؤلکهنین خالقی
ایو:
ائو
بارجه:
واریجا، وارجا، بارچا، هست و باشد
باری:
خدا، الله
باری:
همه، جمله، کافه
باسا:
یئتهر، تمام، بسدیر. اسکی تورکجهده کی آنلامی «سونرا» اولان «باسا» اداتیندان
باغام:
تیرک، دستک، پایهی چوبی که بر دیوار خمیده و عمارت شکسته برای محافظت تکیه دهند،
بخشی:
باخشی، کاتب، میرزا
بخشیش:
بخشش و هدیه و انعام و مژدهگانی که به کسی علاوه بر مزد و اجرت میدهند
بولاغ:
بولاق
بیر
اؤک، بیرؤک، بیر اوک: ١-فقط، صرفا ٢-اگر
بیرار:
وئرهر، بیرهر
بیرکیشکان:
برکیشهن، پکیشهن، سخت شدن، محکم کردن، جمع کردن، آراستن صف
بیرلا:
بیله، ایله، بیرله
بیزاک:
بزهک، آرایش، زینت، زیب، سرانداز، روسری مرصع، زیور روسری
بیگلار:
بهیلهر
بیلا:
بیله، ایله، بیرله
بیلگای:
١-بیلهجهک ٢-دانش، آگاهی ٣-داننده
بیللار:
بئللهر
تورا
تورا: دوراراق، دورارکهن
توربان:
دوروبان، دوراراق، دورونجا، دوردوغوندا، دورماق، اقامت ائتمهک، قالخماق، سکوت
ائتمهک
توکاتماق:
انجام وئرمهک، بیتیرمهک، توکهتمهک
تونکون:
گئچهن گون
تیلی:
دیلی
تینگری:
تانری، خداوند، پروردگار، آفریدگار
چاغیر:
می، شراب
چاغیرلاردان
باسا دورغان: شرابلاردان اوزاق دوران؛ ایچگی ایچمهیهن
خلیع
العذار: لگامگسیخته. سرگردان
خیول:
خیلها، گروه اسبان، گروه سواران، لشکرها، سپاهها
داغی:
داخی
راغ:
دامن کوه که به جانب صحرا باشد
ساری
: جهت، سمت، طرف، سو
سال
سال: سالا سالا، سالاراق، سالارکهن
غمام:
ابر، سحاب، ابری که آفاق را بپوشد
قاشیدا:
نزد، قارشی، اؤن، قات، حضور، برابر، روبرو
قانی:
هانی
قلقچی:
قوللوقچو، قیلیقچی، نوکر، خدمتکار، گیرندهی جریمهی مالیاتی
قول:
بنده، خادم
قوی
سالیپ: پائین انداختن، زیر انداختن
قویاش:
گونهش، خورشید، آفتاب، مهر، شمس
کتایب:
ج کتیبه، لشکرها
کورکان:
لایق دیدار، شایستهی دیدن، سزاوار نمایش، بییننده، جمیل، زیبا، قشنگ
کوک:
گؤک، آسمان
کیبی:
کیمی، بیگی، مانند
گورکای:
١-گؤرهجهک ٢-حُسن، زیبایی، جمال و ملاحت، ٣-بیننده
مخایل:
مخائل، ج مخیله، نشانهها، علامتها، ابرهایی که طلیعهی باران هستند
مناظم:
جمع نظم، طرز جریان و پیشرفت مرتب امور
مواکب:
جمع موکب، گروههای سواران و لشکرهای
سواران
نیچوک:
نیچین، نه ایچین
یاسال:
صف، دیزی، جرگه، سیرا، دسته
یاساندی:
ملبس شدن، زینت کردن، جامه پوشیدن، رخت پوشیدن
یاستانجاق:
متکی، تکیهگاه
یاستاندی:
تکیه دادن، تسویه کردن، ساختن، درست کردن، لم دادن و آسودن
یاغارغان:
یاغان، چوخ یاغان
یانگیجا:
یئنیجه
یخشی:
یاخشی، یاخچی، زیبا، خوب، مرغوب، نیک
یخشیرهک:
یاخشیراق، داها اییی
ینگی:
یئنی
بیرؤکلو؟
هرقای
بودالیق (؟، ؟)
بیتیدین
(؟)
برای نمونههایی از کاربرد تورکی جغتایی مکتوب و رسمی در ایران:
اشعار
تورکی نشاط اصفهانی رئیس دیوان رسائل فتحعلی شاه و نخستین وزیر امور خارجهی
قاجاری، و سانسور آنها در نشر دوکتور حسین نخعی در ایران
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/10/blog-post_21.html
رقعهی
تورکی جغتایی نشاط اصفهانی، رئیس دیوان انشاء دولت قاجار به دورهی فتحعلی شاه
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/12/blog-post_22.html
تقاضای
فضل الله بن روزبهان خنجی اصفهانی از سلطان سلیم برای الحاق مُلْکِ فارس و خوراسان
و عراق و ماوراء النّهر به قلمروی عثمانی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_24.html
اشعار
تورکی در مدح فتح بغداد توسط شاه عباس
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_25.html
نامهی
تورکی جغتایی سلطان حسین صفوی به امپراتور روسیه الکسیویچ پطر کبیر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_2.html
دستور
نادرشاه برای انجام مذاکرات دیپلوماتیک رسمی در هندوستان به زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_9.html
کاربرد
زبان تورکی در رسائل و نامهجات و فرامین رسمیی دولت زندیه
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post_23.html
فرمان
تاریخی فتحعلیشاه قاجار به تورکی جغتایی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_10.html
یک
خطبهی رسمی-دولتی به تورکی جغتایی از دورهی فتحعلیشاه قاجار
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_21.html
[1] لینک دانلود نسخهی خطی شاهنشاهنامهی صبا
https://ketabpedia.com/تحمیل/شاهنشاه-نامه-صبا-از-صبا-ملک%e2%80%8cالشعرای-د/
[2] تورکی جغتایی که ادامهی تورکی قاراخانی و سپس تورکی خوارزمی آمیخته با لهجههای محلی تورکستان، و مقدمهی زبانهای اوزبیکی و اویغوری نو شمرده میشود، بدین اعتبار حلقهی واسط و تداوم تاریخی بین لهجههای تورکی قدیم و زبانهای مودرن تورکیک در آسیای میانه و تورکستان شرقی است. علاوه بر این ویژهگی مهم، تورکی جغتایی در طول حیات پنج قرنهی خود (تقریباً بین ١٤٠٠-١٩٠٠) از یک ادبیات مکتوب منظوم و منثور بسیار پیشرفته که توسط امیر علیشیر نوائی، سلطان حسین بایقارا، بابورشاه، اولوغ بیگ و دیگران به اوج و کمال رسید برخوردار بود. این همه باعث میشد که تورکی جغتایی تا آغاز قرن بیستم در بخش وسیعی از جهان تورکیک، از تورکستان چین و شبه قارهی هند گرفته تا بخش اوروپایی روسیه و امپراتوری عثمانلی و قفقاز و تورکایلی و حتی جنوب ایران در شیراز و یزد و ... فارسستان به عنوان یک زبان پرستیژ و تورکی اصیل و ماخذ، و به درجات معینی زبان ادبی و رابط (لینگوا فرانکا) تورکان این مناطق پذیرفته شود. در این جوغرافیای وسیع به منظور تسهیل در امر آموزش و درک متون نوشته شده به تورکی جغتایی، دهها لغتنامه و دستورزبان تالیف شده است
No comments:
Post a Comment