ریشهکَنی
هویت و زبان تورک ممکن نبود به جز در سایهی خیانت خائنین تورک در داخل، و سکوت و
همراهی ضمنی تورکیه و جمهوری آزربایجان با دولت ایران.
مئهران
باهارلی
بی شک اتخاذ سیاست رسمی زبانکشی تورکی و نسلکشی ملی تورک توسط دولت ایران در دورهی پیشامشروطیت و مشروطیت و موفقیت نسبی در تحقق آن، در کشوری که اقلا هزار سال تحت حاکمیت تورک و دارای اکثریت جمعیتی تورک در آغاز قرن بیستم، و همسایه با سه دولت تورکیک تورکیه، آزربایجان و تورکمنستان بود، بدون وجود عناصر و شخصیتهای خائن تورک هرگز قابل تصور نیست.
به واقع نخستین اقدام در جهت تحمیل رسمیت انحصاری زبان فارسی و ممنوعیت زبان تورکی در مدارس، در سال ١٨٩٨ و ١٩٠٠ توسط انجمنهای معارف تهران و تبریز که اکثریت اعضای آنها را مقامات و شخصیتهای تورک تشکیل میدادند انجام گرفته است. پس از آن عمدهی رهبران جنبش فارسگرا و انگلیسی مشروطیت برای پایان دادن به حاکمیت تورک، سپس بازیگران اصلی روندهای کودتای سردار سپه و نهایتا جانفشانان برای ساقط کردن سلسلهی تورک قاجار، خائنین تورک و در راس آنها مانقورتهایی از مرکز و شرق آزربایجان (تبریز، اردبیل،...) و نظامیان اصلا تورک قفقازی (از جمهوری آزربایجان کنونی) بودند.
در میان رؤسای رکن دوم ارکان حرب قوشون که مسئولیت نسلکُشی تورک در ایران به دورهی رضاشاه را عهدهدار بود هم نام چند تورک مانقورت تبریزی دیده میشود. از جمله سرتیپ محسن دیبا (ریاست ١٩٣٤) فرزند سید محمود خان دیبا علاءالملک تبریزی که شش سال در مدرسهی نظام الکساندر وسکی کارتسکی گوریوس شهر پترزبورگ و شش سال هم در مدرسهی حربیهی استانبول تحصیلات نظامی کرده بود. همچنین سرتیپ سرلشکر حسن ارفع (ریاست ۱٩٤٢) فرزند میرزا رضاخان ارفعالدوله دانش تبریزی، نظامی تورک و رئیس ستاد ارتش ایران در سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ و از همکاران کودتای ۲۸ مرداد، که مانند پدرش یک نژادپرست آریایی بود و به آموزههای فاشیسم و نازیسم تمایل داشت.
عدم اطلاع مردم تورک و جهان از نسلکشی تورک در ایران:
علی رغم وجود سیاست رسمی و دولتی نسلکشی تورک در ایران اقلا به مدت ١٢٣ سال (از سال ١٨٩٨ با ممنوع ساختن تورکی توسط انجمن معارف تهران و تبریز) نه جامعهی جهانی، نه افکار عمومی ایرانیان و نه حتی خود تورکان ساکن در ایران از وجود همچو سیاستی اطلاع ندارند. در ظهور این وضعیت آبسورد، عوامل چندی موثر بودهاند:
-رسانهها و مراکز آکادمیک غربی و دولتهای اوروپایی دارای ذهنیت صلیبی مانند فرانسه و بریتانیا و ... که خود بر سر کار آورندهی عنصر فارس در ایران و در صف اول تورکستیزان بودهاند، همچنین مراکز ایرانشناسی در سرتاسر جهان که علی القاعده همه تحت تسلط و مدیریت فارسها و ارمنیان ناسیونالیست افراطی و تورکستیز هستند، به طور موثر از طرح مسالهی نسلکشی تورک توسط دولت ایران در رسانهها و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی جلوگیری میکنند.
-آسیمیلاسیون شدید نخبهگان تورک در قرن نوزده مخصوصا مقامات، اهل قلم و محررین، روحانیون شیعی و فعالین سیاسی چپ برخاسته از تبریز و مرکز-شرق آزربایجان که تماما خودباخته و بی هویت، دقیقتر دارای هویت ملی انتخابی فارسی –پارسی بودند (و هستند).
-ظهور جریان آزربایجانگرایی و هویت آزربایجانی در دورهی مشروطیت انگلیسی (انجمن آزربایجان تهران، انجمن ایالتی آزربایجان در تبریز)، سالهای جنگ جهانی اول (فرقهی دموکرات آزربایجان متحد داشناک و بریتانیا و آزادیستان خیابانی) و سپس جنگ جهانی دوم (حکومت ملی آزربایجان استالین-باقیروف-پیشهوری) که آخرین میخها را بر تابوت تورک و تورکیت در ایران زد.
-تاسیس جمهوری سوسیالیستی آزربایجان و خاموش کردن صدای تورکان قفقاز در پشت پردهی روسیهی کومونیستی که به طور موثر عامل تورکان قفقاز را از عرصهی اطلاعرسانی در مورد وضعیت تورکان ساکن در ایران حذف کرد. سپس تحمیل هویت ملی استعماری و ضد تورک و روسیه-استالین ساختهی «ملت آزربایجان» که کوچکترین ربط و دخل و مناسبتی با تاریخ و وطن و وضعیت و هویت ملی ملت تورک (اوغوزهای غربی) ساکن در ایران ندارد.
-ظهور کمالیسم در تورکیه. امپراتوری عثمانلی در دهههای آخر عمر خود و جریانات جدیدیلیک، اتحاد اسلام، اتحاد و ترقی، گنج-ژؤن تورکها و در این میان امپراتور سلطان عبدالحمید و .... به طور روزافزون تورکان ساکن در ایران را به عنوان بخشی از خود میدیدند و از حقوق آنها حمایت می کردند. در حالیکه کمالیسم -علی رغم آگاه بودن تورکیه از سیاست دولت ایران مبنی بر نسلکشی زبانی و ملی تورک- به دلایلی که در مقامهای دیگر بررسی کردهام- در چرخشی صد و هشتاد درجهای به تاسیس اتفاق و اتحاد استراتژیک با رضاشاه و دولت پهلوی پرداخت و به نسلکشی تورک در ایران رضایت ضمنی-چراغ سبز نشان داد. اکنون نیز کمالیستها، اولوسالچیها و کل چپ مارکسیست و سوسیال دموکرات در تورکیه، دارای مواضع منفی بر علیه تورکان ساکن در ایران بوده به شدت از حاکمیت فارس بر ایران و تبدیل این کشور به کشوری هموژن فارس حمایت میکنند. اسلامگرایان تورکیهای هم که به لحاظ نظری-عقیدتی تحت تاثیر و وامدار و در مدار اسلامگرایی فارسی هستند، کمابیش به سیاست کمالیسم در اتحاد و اتفاق با عنصر حاکم فارس در ایران، اینبار تحت عنوان اخوت اسلامی ادامه میدهند. در نتیجه نه مردم تورکیه و نه از طریق تورکیه جهان تورکیک و محققین آن و اوروپا و جهان از سیاست نسلکشی تورک در ایران، حتی از وجود ملت تورک در ایران خبردار نیستند.
-امروز هویت ملی آزربایجانی و جریان سیاسی موسوم به حرکت ملی آزربایجان-فعالین آزربایجانی عامل اصلی داخلی در ایجاد سردرگمی هویتی در میان تودهی تورک، تکه پارچهکردن ملت تورک ساکن در ایران و وطن تورک در شمال غربی ایران – تورکایلی و جلوگیری از ایجاد زبان ادبی –معیار تورکی در ایران؛ و مانع اصلی داخلی در راه رستاخیز ملی تورک، اتصال آن با تاریخ تورک و التصاق مجدد آن با جهان تورک، اتحاد ملی تودهی تورک ساکن در ایران و تبدیل عنصر تورک به یک مرکز قدرت و بازیگر سیاسی مطرح در سطح کشوری و منطقهای هستند.
تورکی
زبانی که در ایران به قتل میرسد
No comments:
Post a Comment