Tuesday, April 9, 2019

شاه تهماسب «خاقان تورکستان»، پادشاه تورک‌زمین

شاه تهماسب «خاقان تورکستان»

پادشاه تورک‌زمین

 

مئهران باهارلی


در کتاب مشاعیر الشعرا[1] تالیف پیر محمت عاشیق چلبی بیوگرافیست، شاعر و مترجم تورک (متولد پیریزرئن در کوسووا، ١٥٧٢-١٥٢٠) روایتی وجود دارد که در آن شاه تهماسب اول دومین پادشاه دولت قیزیل‌باشیه، «خاقان تورکستان» نامیده شده است. «تورکستان»، هم‌چنین «ارض تورک» نامیدن کل ایران (نام جوغرافیا) و یا بخش‌هایی از آن مانند آزربایجان در متون و منابع تاریخی متعدد گذشته، در تضاد کامل با بازنویسی تاریخ و تاریخ‌نگاری ایرانی - پان‌ایرانیستی - غربی است که در صدد ایجاد تصویر و هویت و تاریخی غیر تورک، اما فارسی – ایرانیک – پرس - پارسی و .... خالص و ناب برای ایران، تاریخ سیاسی و جمعیت‌شناسی آن هستند.

روایت مشاعیر الشعرا می‌گوید شاه تهماسب در یک مجلس مشاعره پس از آن که سه بیت تورکی از «خیالی» شاعر تورک اهل روم خوانده شد، آن چنان حیرت زده گردید و این ابیات را ‌پسندید که یک «دولو» (قدح پر شراب) بلند کرده و با گفتن «خیالی به‌ی‌ین شرفی‌نه!» آن را به شرف شاعر ‌نوشید. خیالی هم پس از شنیدن این خبر در روم، بیتی در خودستایی (اؤیونمه) که در آن شاه تهماسب را «خاقان تورکستان» می‌نامد سرود. (برخی از مورخین ادبیات، این واقعه را موثر در سرد شدن رابطه بین سلطان سلیمان‌خان عوثمان‌لی و خیالی دانسته‌اند). در ادامه‌ی روایت گفته می‌شود شاه تهماسب به همین سیاق، پس از پسندیدن بیتی از شاعر تورک «رحمی» به شرف او هم قدح شراب پر بلند کرده و نوشیده است. این روایات مربوط به اوایل حاکمیت شاه تهماسب هستند که وی هنوز مطابق اعتقادات مذهب علوی گونه‌ی قیزیلباشی از اسلام هترودوکس - متصوفه شراب را مقدس شمرده و می‌خورد. وی بعدها به اسلام فارسی - شیعه‌ی امامی از اسلام اورتودوکس – متشرعه تغییر مذهب داد و امر به ممنوعیت شراب و موسیقی و ... کرد.سپس عاشیق چلبی اظهار شگفتی می‌کند با آن که این بیت اخیر ترجمه‌ی یک بیت فارسی از شاعری با نام آذری بود، اما در آن مجلس کسی ملتفت این مساله نشده است.

اصل روایت عاشیق چلبی در مشاعیر الشعرا:

مرحومون [خیالی‌نین] «شاه تهماسب» دیوانی‌ندا بو اوچ بیتی مذکور اولوندوق‌دا، شاه [تهماسب.ین] «خیالی» عشقی‌نه دولو ایچیپ، تحسین ائتدییین.ی ائشیدیپ، بیر بیت‌له فخر ائیله‌میش‌دیر. اوْل اوچ بیت بون‌لاردیر. مطلع:

فنا اهلی‌نه طعن ائتمه، گئچیپ عُجْب ایله یانی‌ندان

بو دشتِ وحدت‌آبادین، ساخین شیر ژیانی‌ندان

ائدیپ در پوست مجنون‌و، گئچیرمیش دوست یانی‌ندان

وفا آیینی‌نی اؤیره‌ن، گؤنول لیلی شبانی‌ندان

دئدی‌له‌ر کیم خزان ایّامی گه‌لدی، وقتِ عشرت‌دیر

بهاری‌ندان نه بولدوم کیم، بولام آنین خزانی‌ندان

بیتِ فخر:

به‌ن خیالی روم‌دا بیر رندِ دورد‌آشام[2] ایکه‌ن

جامِ فغفورو ایچه‌ر خاقانِ تورکوستان بانا

اول مجلس‌ده رحمی‌نین بو بیتین.ی، مذکور اولدوق‌دا، استحسان ائدیپ، شاه آنا داخی بیر دولو ایچمیش‌دیر. بیت:

عرق سانمان آخان هر دم به‌نیم جسمِ فگاریم‌دان

گؤروپ مولار به‌نیم احوالیم، آغلار روزگاریم‌دان

تماشا بودور کی که‌ندی عجم اولا و یانی‌ندا نیچه شعرای عجم اولا، بیر کس داخی بو بیتین [شاعیر] آذری‌ده‌ن ترجمه اولوندوغون.و بیلمه‌یه.

(پایان روایت عاشیق چلبی).

متن کامل دو غزل[3] خیالی حاوی ابیات مذکور:

فنا اهلی‌نه طعن ائتمه، گئچیپ عُجب ایله یانی‌ندان

بو دشتِ وحدت‌آبادین، ساخین شیرِ ژیانی‌ندان

یئته‌ردی بو قه‌ده‌ر رفعت، ایکی عالم‌ده مجنون‌ا

سگِ لیلی گه‌لیپ بیر که‌ز، گؤتورسه استخوانی‌ندان

اگر خورشیدی جبریل آفتابا ایلته، ردّ ائیله‌ر

شو کیم منصورِ عشق اولوپ، اه‌لین یور که‌ندی قانی‌ندان

به‌ن ائی عالی‌نظر، اوْل شاهبازِ قلّه‌یِ قافا‌م

نیچه مجنون گیبی یاورو، اوچوردوم آشیانیم‌دان

«خیالی» نظمی هر قان‌دا اوخونسا، استماع ائیله

اولورسون فیضه قابل بو محبّت داستانی‌ندان


ائدیپ در پوست مجنون‌و، گئچیرمیش دوست یانی‌ندان

وفا آیینی‌نی اؤیره‌ن، گؤنول لیلی شبانی‌ندان

عجب می جسمِ مجنون مرقدی‌نده تازه جان بولسا

سگِ لیلی گه‌لیپ بیر گون یالارسا استخوانی‌ندان

یوزونه سیلله‌له‌ر گه‌لسه، نولا پروانه‌‌ده‌ن شمعین

عذارین یادی‌نا نارِ حسد یاخمیش زبانی‌ندان

دئدی‌له‌ر کیم خزان ایّامی گه‌لدی، وقتِ عشرت‌دیر

بهاری‌ندان نه بولدوم کیم، بولام آنین خزانی‌ندان

«خیالی» بنده‌یِ دیرینه‌دیر، لطفون دریغ ائتمه

آنین گیبی سخن‌پرور، جهانین نکته‌دانی‌ندان

چند نکته:

١-خیالی از طرف بسیاری از شعرای تورک برجسته‌ی دوره‌ی خود شامل رحمی، عُلْوی، واحدی، فضولی، ... تقدیر و بر اشعار وی از سوی شیخ غالب، کئچه‌جی‌زاده عزت موللا، بایبورت‌لو ذهنی و ... نظیره‌ها سروده شده است. بنا به فواد کؤپرولو، فضولی ردیف «سو» در قصیده‌ی سو (آب) خود را از خیالی وام گرفته است[4].

٢-دو دولت تورک قیزیل‌باشیه و عوثمان‌لی با آن که دشمن سیاسی یک‌دیگر شمرده می‌شدند، متعلق به یک اقلیم زبانی - فرهنگی تورک و در عرصه‌ی ادبی و مخصوصا شعر در ارتباط کامل با هم‌دیگر بودند. نه تنها توده‌های تورک قلمروی این دو دولت تورک هویت قومی یک‌سانی داشتند؛ بلکه ادبیات دیوانی، آشیقی، حماسی و فولکلوریک آن‌ها هم (اوغوز دستانی، دده قورقوت بوی‌لاری، خوجا نصرالدین، کوراوغلو، اصلی ایله کرم، آشیق غریب، ...) مشترک، بلکه یکی بود. تورکی زبان رسمی دوفاکتوی دولت قیزیل‌باشی (در مقیاس محدودتر) و عوثمان‌لی (در مقیاس وسیع‌تر) بود.

دربارهای پادشاهان و سلطان‌های این دو دولت تورک هم در انطباق با این واقعیت‌ها و طبیعتا محل جذب و تجمع ارباب معارف، علما و شعرا و هنرمندان تورک بود. حتی بین آن‌ها نوعی رقابت و تلاش برای جذب هر چه بیشتر هنرمندان و ادبای تورک، مخصوصا از طرف مقابل وجود داشت. چنان چه شاه تهماسب شاعر تورک عوثمان‌لی «باقی» را با پیشنهاد کردن منصب وزارت به دربار قیزیل‌باشیه دعوت کرد، اما جواب منفی گرفت[5]: از طرف دیگر، بنا به تذکره الشعرای قینالی‌زاده حسن چلبی، شاعری بنام «عیانی» که در دربار شاه تهماسب منصب فرماندهی و نشان‌جی‌لیق و تامغاداری هم داشت، به قلمروی عوثمان‌لی رفته و به خدمت آن دولت درآمد و حاکم یک قضا گردید[6].

٣- شاه تهماسب پادشاه دولت تورک قیزیل‌باشیه بود که قلمروی آن در درجه‌ی اول شامل دیار عجم و یا ایران می‌شد. خیالی با «خاقان تورکستان» نامیدن شاه تهماسب، سرزمین‌های واقع در شرق عوثمان‌لی و مشخصا دیار عجم و یا ایران امروزی شامل تورک‌ایلی را تورکستان نامیده است. سبب تورکستان نامیدن دیار عجم و ایران ددر این دوره، بیشتر از حاکمیت خاندان‌ها و اوردوها و دولت‌های تورک بر آن منطقه، تورک بودن اکثریت مطلق و یا نسبی جمعیت آن است. به عبارت دیگر تورکستان در این بیت، نه یک اصطلاح سیاسی به معنی سرزمین تحت حاکمیت تورک‌ها، بلکه یک اصطلاح جمعیت‌شناسی و دموگرافیک و یک خودنام‌گذاری جوغرافیایی از طرف تورکان به معنی سرزمین مسکون توسط تورک‌ها است.

٤- مورد بیت خیالی، نمونه‌ای دیگر از سنت «تورکستان» و «ارض تورک» نامیدن کل جوغرافیای موسوم به ایران تحت حاکمیت تورکان (که محل و حدود آن در طول زمان تغییر می‌کرد)، نیز بخش‌های تورک‌نشین آن مخصوصا آزربایجان است که از دوره‌ی اسلامی (توسط مولفتین عرب) شروع و در قرون ١٥-١٦ میلادی همه‌گانی شد و به اوج خود ‌رسید.

٥-برخی از شهرهای تورک‌نشین هم، مانند اورمیه و خوی و منطقه‌ی بین آن‌ها، از دیرباز از سوی مردم و مولفین خارجی منفرداً «تورکستان» به معنی شهر و سرزمین تورک‌نشین نامیده شده‌اند. در این نام‌گذاری، «تورکستان جدید» یعنی مناطق تورک‌نشین در ایران، قفقاز و بعضا قلمروی عوثمان‌لی، در مقابل «تورکستان قدیم» یعنی سرزمین‌های تورک‌نشین آسیای میانه و تورکستان چین و ...  است:

چند نمونه:

الف- ایران «ارض الترک»، ابن خلدون: ابن خلدون دانشمند عرب (متولد ١٣٣٢ میلادی) از پیش‌گامان علوم تاریخ‌نگاری و تاریخ‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصادیات و دموگرافی و یکی از برجسته‌ترین فیلوسوف‌های قرون وسطی، در کتاب تاریخ خود ضمن بحث در باره‌ی سرزمین ایران و حاکمیت گروه‌های قومی گوناگون مانند پرس‌ها بر آن در طول تاریخ و نسب آن‌ها، روایتی که سرزمین ایران را «ارض الترک» و یا تورک‌زمین می‌نامد را هم ذکر می‌کند:

«... وفی الكتب ان أرض ایران هی أرض الترك. وعند الاسرائیلیین انهم من ولد طیراس بن یافث واخوتهم بنو مادى ابن یافث. وكانوا مملكة واحدة. فأما علماء الفرس ونسابتهم فیأبون من هذا كله. وینسبون الفرس إلى كیومرث. ولا یرفعون نسبه إلى ما فوقه»[7] (ترجمه: .... و در کتاب‌ها ذكر شده که ایران سرزمین تورک‌ها است. و در نزد یهود آن‌ها فرزندان طیراس پسر یافث و برادرانشان بنو مادی پسر یافث؛ و همه یك كشور بودند. و اما علماء و نسب‌شناسان فارس این را کلا ردّ و انکار می‌کنند. و پرس‌ها را به كیومرث منتسب کرده، و نسب آن‌ها را به بالاتر- پیش‌تر از وی نمی‌رسانند).

این پاراگراف اشاره به بعضی روایت‌های افسانه‌ای – داستانی - اسطوره‌ای – دینی - تاریخی قدیمی دارد که یافث (گویا پدر اوروپائیان، اهالی آسیای صغیر، آوراسیا، یاجوج و ماجوج و .... )، حام (گویا پدر آفریقائیان، سیاهان، زنجیان، هندوان، ...) و سام (گویا پدر آسیائیان، اعراب، ...) را سه پسر نوح می‌دانستند و می‌گفتند که نوح توران‌زمین را به پسر ارشد خود یافث ملقب به ابو الترک (پدر تورک‌ها) و یا الونجه‌خان (ابولجه، ابو بجه، الهجه، ...) داده است. در این‌جا منظور از تورک‌ها، اعقاب یکی از پسران یافث به نام تورک است. تمام خانان و خاقانات شرق و تورکستان سنتا خود را از نسل یافث دانسته‌اند.

ظاهرا مراد ابن خلدون در پاراگراف فوق آن است که طبق برخی از روایت‌ها، ایران بخشی از توران‌زمین و یا سرزمین تورک‌ها داده شده به یافث است. در حالی که برخی روایات دیگر پرس‌ها و اهالی روم و ... را مانند اعراب نه از نسل یافث، بلکه از نسل سام دانسته‌اند. به همه حال این نوشته‌ی ابن خلدون یکی از نخستین منابع تاریخی است که کل «جوغرافیای ایران» را به صورت جزئی از «ارض الترک» یعنی سرزمین تورک‌ها و یا تورک‌زمین، حتی در معنای نَسَبی اسطوره‌ای دانسته است.

ب-تورکستان - خوی، حمدالله مستوفی قزوینی: وی که مأمور ارشد مالیاتی دولت تورکی – موغولی ایلخانان بود در کتاب خود بنام نزهه القلوب[8] در باره‌ی خوی چنین می‌نویسد: «.... مردمش سفیدچهره و ختایی‌نژاد و خوب‌صورت‌اند و بدین سبب خوی را «تورکستان» ایران خوانند». در ژارگون آن دوره، «ختایی‌نژاد» به معنی «تورک‌تبار»، و «سفیدچهره، خوب‌صورت، خوب‌رو، تورک‌وش و .... » و امثالهم که به هم‌راه آن به کار می‌روند، همه به طور ضمنی به معنی «تورک» هستند.

ج-تورکستان- خوی، امیر تیمور: در کتاب خاطرات منسوب به تیمور گورکانی (چاپ چهاردهم، ١٣٧٢، ص ٤١١) پاراگرافی وجود دارد که در آن وی می‌گوید خوی را تورکستان ایران می‌نامند: «قبل از این که من وارد خوی شوم شنیده بودم که آن جا را «تورکستان» ایران می‌خوانند. علتش این بود که مدام اظهار می‌کردند که سکنه‌ی خوی مثل سکنه‌ی «تورکستان» زیبا هستند و در سراسر خوی مرد و زنی که زیبا نباشد وجود ندارد. وقتی به شهر خوی که بدون مقاومت تسلیم من شد رسیدم مشاهده کردم که مردم نسبت به خوی ظلم می‌کنند که آن جا را «تورکستان» ایران می‌خوانند. چون زیبائی سکنه‌ی خوی کجا و زیبائی خوب‌رویان «تورکستانی» کجا. .... من از وجوه محلی پرسیدم از کدام نژاد هستید که این قدر زیبائی دارید. و آن‌ها گفتند که ما از نژاد مردم ختا هستیم و در ازمنه‌ی قدیم پدران و مادران ما از ختا کوچ کردند و در این منطقه سکونت نمودند .....» [9]

در اینجا «نژاد ختا» به معنی «تورک‌تبار» و خوب‌رو به معنی «تورک» به کار برده شده است. خاتای، ختای، یا خطای به معانی نام ولایتی از تورکان، چین شمالی، ولایتی تاریخی از بخش‌های شمالی و شمال‌غربی چین در زمان حکومت تورکان، .... است. دیگر بخش‌های شرقی و جنوبی چین، ختن یا خیتان نامیده می‌شدند. ختا و ختن مجموعا مترادف با مملکت چین ‌است.

این روایت نشان می‌دهد در آن هنگام هنوز خاطره‌ی مهاجرت از آسیای میانه و تورکستان چین در حافظه‌ی تاریخی مردم تورک خوی زنده بود و آن‌ها بر اصلیت آسیای میانه‌ای و تورکستان شرقی خود کاملا واقف بودند. جالب توجه است که در ربع اول قرن بیستم هم، اهالی خوی و پیرامون هم چنان و همه‌گی بر اصلیت تورکستانی خود و تعلقشان به ملت تورک واقف بوده و بدان فخر و مباهات می‌کردند. چنانچه امین الشرع خوئی در خاطرات خود در باره‌ی مجادله‌ی ملی تورک در سال ١٩١٨ می‌نویسد: «اهالی مملکت ما هم از ترس گلوله‌های ارامنه و نصارا، دامن محبت و دوستی تورکان [عوثمان‌لی] را محکم گرفته و از نام و نژاد قدیمی خود [تورک] یادها کرده و افسانه‌ها می‌خواندند و اثبات می‌کردند که ما نیز قدیماً از «ایل و اولوس تورکان» بوده و از «خاک پاک تورکستان» قدیم بوده و هستیم»[10].

د-تورکستان - اورمیه، اولیاء چلبی: سیاح معروف عوثمان‌لی اولیاء چلبی (١٦١١-١٦٨٢) در اثر سیاحت‌نامه‌ی خود[11]، می‌گوید شماری از مورخان اورمیه را تورکستان ایران می‌نامند: «در بیان احوال قلعه‌ی رومیه. بو قلعه‌یه السنه‌ی عوام‌دا « توپراق قلعه» دیرله‌ر. اما مورخانِ عجم «سورتلای غازان» دیرله‌ر. زیرا ٦٩٤ تاریخی‌نده محمد شام غازان بنا ائتمیش‌دیر. موغول قومو بونا «اورمیه» دیرله‌ر. قومِ عجم «رومیه‌ی کبری»[12] دیرله‌ر. بعض مورخان «تورکستان ایران» دیرله‌ر». (ترجمه: این قلعه به زبان مردم عام توپراق قلعه نامیده می‌شود. اما مورخان عجم به آن «سورتلای غازان» می‌گویند. زیرا آن را محمد شام غازان بنا کرده است. موغول‌ها آن را «اورمیه» و عجم‌ها «رومیه‌ی كبری» می‌نامند. بعضی مورخان آن را توركستان ایران گویند). (سفرنامه‌ی اولیا چلبی. جلد ٤، ص ٢٩٩)

ر-تورکستان - سرزمین تورکمانان، قیزیل‌باشان علوی: در برخی اشعار متون مقدس تورکان قیزیل‌باش شاخه‌ی آتش بیگی (متاثر از طریقت ایرانیک - کوردی اهل حق) در قرون شانزده - هفده، از جمله در یک سوم تورکی «کتاب سرانجام» که «قطب‌نامه» نام دارد (دو سوم دیگر آن به زبان‌های گورانی، کوردی و لوری است)، سرزمین تورکمانان و در این میان منطقه‌ی تورکمان‌نشین در شمال غرب ایران «تورکستان»، و شاه اسماعیل ختایی[13] «پیرِ تورکستان» نامیده شده است:

ختایی‌ده ناطق اولدو[14]

تورکیستان‌ین پیری اولدو

ایران‌ین شاهی‌سین، تورکیستان خانی

مرشدِ کامل‌سین، جهانین جانی

در این ابیات، شاه اسماعیل اول نخست شاه جوغرافیای ایران و بلافاصله بعد از آن خان تورکستان نامیده شده، یعنی جوغرافیای ایران یک سرزمین تورک‌نشین تلقی گشته است. (این تثبیت هم‌چنین نشان می‌دهد مذهب قیزیل‌باشی اولیه علی رغم عمل‌کرد سیاسی ضد تورک آن، یک مذهب قومی تورکی بود).

ز-شاه اسماعیل، پیر تورکستان: مینورسکی در مقالات خود به «پیر تورکستان» نامیده شدن شاه اسماعیل در متون مقدس دینی قیزیل‌باشی اشاره کرده است. اما وی سرزمین تورکستان در این متون را به آزربایجان منحصر کرده که نادرست است[15]. زیرا منظور تورکمانان قیزیل‌باش از «تورکستان»، همه‌ی سرزمین‌های تورکمان‌نشین آن دوره، در آزربایجان، در دیگر نقاط ایران، در جنوب قفقاز؛ در شرق و جنوب و مرکز آناتولی بود. چنان چه خیالی نیز، همان‌گونه که دیدیم، شاه عجم تهماسب را «خاقان تورکستان» و در نتیجه کل دیار عجم را تورکستان نامیده است.


[1] لینک دانلود کتاب مشاعیر الشعرا اثر عاشیق چلبی:

Âşık Çelebi (2010) Meşâ’irü’ş-Şu’arâ, (Haz: Filiz Kılıç), İstanbul: İstanbul Araştırmaları Enstitüsü Yayınları

http://ekitap.kulturturizm.gov.tr/TR-210485/asik-celebi-mesairus-suara.html

[2] دورد و یا دُرد فارسی، کلمه‌ای با ریشه‌ی تورکی و اصل آن توْرتو است. دوْردوُ Dordu – توْرتوُ Tortu: کلمه‌ی تورکی دوْردۇ – توْرتۇ، فورم موغولی آن توْرتۇق Tortug و توْغۇرتی Toğorti به معنی قالینتی، چؤکه‌لتی، رسوب، ته‌نشین و ته‌مانده از هر چیز رقیق؛ و در صنعت شراب‌سازی شراب تیره، هر آن چه که بعد از گرفتن شیره در سێخماج (فشرنده) و سۆزگه‌چ (فیلتر) باقی بماند است. کلمه‌ی تورکی تورتو - دوردو به صورت‌های دُرد، دُرده، دُردی به زبان فارسی وارد شده است.

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_79.html

[3] Hayâlî bey dîvânı. Dr. Ali Nihat Tarlan, Edebiyat Fakültesi Metinler Şerhi Profesörü 1945. İstanbul Üniversitesi Yayınlarından Edebiyat Fakültesi Türk Dili Ve Edebiyatı Dalı No 3

https://archive.org/download/HayllBeyDVnv/155578162-Hayali-Bey-Divani.pdf

[4] FILIZ KILIÇ, MEŞA'İRÜ'Ş-ŞU'ARA (İnceleme, Tenkitli Metin), C. II, Gazi Ün. SBE (Eski Türk Edebiyatı Anabilim Dalı), Doktora Tezi, Ank. 1944. İki cilt, C. II. s.436-37

ANADOLU ŞAİRLERİNİN ORTA ASYA İLE İLİŞKİLERİ, Prof. Dr. Demâl Kurnaz. Gazi Eğitim Fakültesi Türk Dili Ve Edebiyatı Öğretim Üyesi

[5] «مروی‌دیر که شاهِ ایران‌زمین طرفی‌نده‌ن اوْل جنابِ بلاغت‌رهینه بیر محبت‌نامه‌یِ مسکین‌رقیم وارد اولوپ، دست‌نشینِ صدرِ وزارت شرطی ایله قدومِ بهجت‌لزوم‌لارین.ی استدعا ائتمیش ایدی. بون‌لار داخی ملاطفاتِ اعتذارگونه ایله استغناء بویورموش‌لار ایدی. نیته کیم دئمیش‌دیر:

خطه‌یِ روم‌دادیر عِرقِ نهالِ اقبال

اؤزله‌مه خاکِ خوراسان و عراق‌ی، به‌ری گه‌ل»

(قایناق: ریاض الشعراء، نور عوثمان‌لیه کتب‌خانه‌سی، ٣٧٢٤، ی.ک.)

[6] Kınalızâde Hasan Çelebi-Tezkiretü’ş-ş u’arâ

http://ekitap.kulturturizm.gov.tr/Eklenti/55834,kinalizade-hasan-celebipdf.pdf?0

[7] الكتاب : تاریخ ابن خلدون

 http://islamport.com/w/tkh/Web/912/727.htm

[8] حمدالله مستوفی قزوینی. نزهه القلوب، سال ۱۳۳۹ میلادی، ٧٤٠ هجری قمری، چاپ تهران، ١٣٣٦ خورشیدی. ص ٩٧

[9] این کتاب به زبان فارسی با نام «منم تیمور جهانگشا؛ سرگذشت تیمور لنگ به قلم خود او؛ گردآورنده مارسل بریون فرانسوی؛ اقتباس ذبیح الله منصوری» چاپ شده است. گویا یک نسخه‌ی منحصر به فرد از خاطرات امیر تیمور گورکانی به قلم خودش و به زبان فارسی در تصرف جعفر پاشا حکمران عوثمان‌لی یمن بود. بعد از فوت وی کاتبی یک نسخه از روی آن نوشته و به هندوستان و مدتی بعد یک افسر انگلیسی نسخه‌ی مذکور را از هندوستان به انگلستان برد. در آن جا شخصی با نام دیوی با کومک پروفسور وایت استاد دانشگاه آکسفورد آن کتاب را از فارسی به انگلیسی ترجمه و در سال ۱۷۸۳ منتشر کرد. مارسل بریون فرانسوی اطلاعاتی به کتاب افزود و نگارش - ترجمه‌ی فرانسوی آن از انگلیسی را در هفتاد ساله‌گی منتشر کرد (Tamerlan. Présentation de Tamerlan par Marcel Brion. Textes de Tamerlan et al) در نهایت ذبیح‌الله منصوری نگارش فرانسوی را به فارسی برگرداند و با افزودن اطلاعاتی آن را در ایران چاپ کرد. با این وصف، تا منتشر شدن اصل نسخه‌ی خطی، با متن چاپ فارسی ذبیح‌الله منصوری می‌بایست برخورد احتیاطانه داشت.

[10] تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. تالیف ابوالقاسم امین الشرع خویی (میرزا ابوالقاسم بن اسدالله تسوجی خویی) (۱۸۶۱-۱۹۳۰ م.). مقدمه، لغت‌نامه، ویرایش و بازنویسی در ١١٣ صفحه: مئهران باهارلی. بر اساس متن منتشر شده به کوشش علی صدرایی خویی.

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html

لینک دانلود کتاب فوق در شکل پدف:

https://t.me/sozumuz_telegram/245

[11] لینک دانلود جلدهای سیاحت‌نامه‌ی اولیا چلبی

https://archive.org/search.php?query=creator%3A%22Evliya+%C3%87elebi%2C+1611%3F-1682%3F%22

[12] در برهه‌هایی از زمان دو روم در دو حد قلمروی عوثمان‌لی قرار داشت: رومیه (اورمیه) در حد شرقی و روم‌ایلی (بالکان) در حد غربی آن.

[13] تخلص شاه اسماعیل اول به «ختایی»، به معنی منسوب به ولایتِ «ختای» و یا تورکستان شرقی است. برخی از آزربایجان‌گرایان انتخاب تخلص ختایی از سوی شاه اسماعیل اول را حمل بر شعور قومی - ملی تورک وی کرده‌اند که نادرست است.

[14] ختایی‌ده ناطق اولدو یعنی «او» در کالبد ختایی سخن‌گو شد. در اینجا صحبت از حلول «او» (خدا، علی،....) در شاه اسماعیل و سخن گفتن «او» (خدا، علی،....) از زبان وی و به تورکی است. به باور تورکان علوی قیزیل‌باش که معتقد به «حلول» و «تجلی» هستند، شاه اسماعیل اول تجسم خدا و تجلی علی بود.

[15] از مقاله‌ی مینورسکی «نوشته‌ی شیخ بالی افندی در باره‌ی صفویان» به انگلیسی:

We know that the Ātesh-begi branch of the Ahl-i Ḥaqq sect considered Shah Ismā῾īl “THE PĪR OF TURKESTAN” – in which case “TURKESTAN” is supposed to refer to the TURKMAN TRIBES of Azarbayjan (See Minorsky, Études sur les Ahlé-Haqq, in Revue du Monde Musulman, 1920-1 (in book form, pp. 108-12), and Minorsky, Ahl-i Ḥaḳḳ in EI.

ترجمه: «ما می‌دانیم که شاخه‌ی آتش‌بیگی فرقه‌ی اهل حق، شاه اسماعیل را «پیرِ تورکستان» می‌شمردند. که در این مورد، تورکستان به طوائف تورکمان در آزربایجان اشاره می‌کند».

از مقاله‌ی مینورسکی «یادداشت‌هایی در باره‌ی فرقه‌ی اهل حق» به فرانسوی:

Il reste à mentionner le vers 45 du Livre du Pôle: “Au temps (ou: dans la personne) de Khatâï (le Roi du Monde) parla Turc et devint LE PÎR DU TURKESTAN”. Dans l'interprétation du Seyyed de Kélardecht, le Turkestan désignerait ici l'Azerbaïdjan et Khatâï comme nous l'avons déjà vu, ne serait autre que Chah Ismaïl Séfévi (15-2-24).

ترجمه: «ناگفته نماند که بنا به چهل و پنجمین شعرِ کتابِ «قطب‌نامه»، [او] در زمانِ و یا در قالبِ شخصِ ختایی شاهِ جهان به تورکی سخن می‌گفت و پیرِ تورکستان شد. بنا به تعبیرِ سید کلاردشت، منظور از تورکستان در اینجا آزربایجان است و ختایی، همان گونه که دیدیم، نمی‌تواند کسی غیر از شاه اسماعیل صفوی باشد».

نگاه کنید به: نام و ترکیب تورک‌ایلی

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_25.html

2 comments:

  1. اقای بهاری خسته نباشید. من حدود ۱۸-۱۹ سال پیش یعنی زمانی که وارد وبلاگستان فارسی شدید با نوشته‌های شما آشنا شدم. چند ایمیل هم با هم رد‌و بدل کردیم. سال‌های مدیدی هست که من از دنیای وبلاگ نویسی دورم. امروز به مناسبتی یاد یکی از نوشته‌های قدیمی شما افتادم و به اینجا سر زدم. بسیار خوشحال شدم که دیدم هنوز مشغول نوشتن هستید. خسته نباشید و آفرین به پشتکار و ثبات قدم شما. باز هم به این خانه سر خواهم زد

    ReplyDelete
    Replies
    1. زنده باشید. زمان چه سریع می گذرد.... متشکر از لطف و قدردانی تان. این خانه به لطف افرادی مانند شما هنوز سرپاست ....

      Delete