مخالفت مرامنامهی فرقهی اجتماعیون عامیون (برنامهی جمعیت مجاهدان) دورهی
مشروطیت با حقوق زبانی و ملی ملت تورک
مئهران باهارلی
در این مقاله مرامنامهی ١٢ مادهای «فرقهی
اجتماعیون عامیون ایران» (و یا برنامهی «جمعیت مجاهدان ایران») منتشر شده در ٢٣
سپتامبر ١٩٠٧ که حقوق زبانی و ملی ملتهای ساکن در ایران را نادیده گرفته و رد
کرده است را بررسی کردهام[1]. این
مرامنامه، یکی از اسناد «جمعیت مجاهدان ایران» و یا «فرقهی اجتماعیون عامیون
ایران» است که در مشهد منتشر شدهاند[2].
یک
سال پیش از آغاز انقلاب مشروطیت ایران، به سال ١٩٠٤ «فرقهی اجتماعیون عامیون
ایران - باکو» از طرف «جمعیت همت» و یا سوسیال دموکراتهای تورک قفقاز که با حزب
سوسیال دموکرات روسیه در ارتباط بود برای کار در میان کارگران ایرانی مهاجر در
قفقاز-روسیه تشکیل گردید. نریمان نریمانوف رهبر آن و محمدامین رسولزاده، هر دو از
اعضای جمعیت همت، نقش مؤثری در تأسیس این فرقه داشتند. «فرقهی اجتماعیون عامیون ایران»
به مرکزیت باکو، در روسیه و ایران «فرقهی مجاهدین ایران» نیز نامیده میشد. پس
از تاسیس جمعیت اجتماعیون عامیون ایران؛ توسط آن، در ارتباط با آن، ملهم از آن و یا
کاملا مستقل از آن، گروهها و محافل متعددی بنام اجتماعیون عامیون (سوسیال دموکرات)
در ایران تاسیس شد که اغلب با یکدیگر در ارتباط نبودند. از جمله:
الف-محفل
سوسیال دموکراتهای ایران و یا «فرقهی اجتماعیون عامیون- تبریز» که در سال ۱۹۰۶ تأسیس شد و برای خود
قواعدی تنظیم نمود که ترجمهی اسناد فرقهی همت و دیگر سازمانهای انقلابی قفقاز به
فارسی بود. اورگان مطبوعاتی آن «مجاهد» در تبریز به زبان فارسی انتشار مییافت. چند
تن از سران این محفل (علی مسیو، حاجی رسول صدقیانی، حاجی علی دوافروش، ...) یک
هستهی حزبی با نام «مرکز غیبی» که سازمان مخفی فرقهی اجتماعیون عامیون - تبریز
شمرده میشد، همچنین دستهای وسیعتر بنام «مجاهدان»[3] که خود رهبری آن را در
دست داشتند را برای انجام عملیات مسلحانه پدید آوردند. رهبران فرقهی اجتماعیون
عامیون - تبریز و تشکیلاتهای وابسته به آن نوعا ایرانگرا و فاقد شعور ملی تورک
بودند.
ب-یک
گروه سوسیال دموکرات (اجتماعیون عامیون) مخفیانه که بدست حیدر عمواوغلو در
مشهد-تهران پدیدار شد. این گروه در میان وکلای تندروی دورهی اول مجلس شورای ملی و
برخی انجمنهای افراطی مشروطیتطلب و تروریست-آنارشیست نفوذ داشت و آنها را هدایت
میکرد.[4]
یکی از وارونهنویسیهای جریانات تورکهای
چپ ایرانی و آزربایجانگرایی استالینیستی[5]، آن است
که گویا چپ، پیشگام و پرچمدار همیشگی دفاع از حقوق ملی ملت تورک و دیگر ملل ساکن در
ایران بوده است. این ادعا نه تنها واقعیت ندارد، بلکه بر ضد واقعیات تاریخی است.
جریان چپ در ایران که توسط «تورکهای چپ ایرانی» دورهی مشروطیت از قفقاز به این
کشور وارد شد، از همان آغاز تشکل خود در قفقاز (فرقههای همت و مجاهدان در باکو،
فرقهی مجاهدان و یا اجتماعیون عامیون ایران موضوع این نوشته، فرقهی دموکرات
ایران، فرقهی عدالت، ...) مدافع ملت واحد ایران با زبان ملی فارسی و تاریخ شش
هزار ساله، منکر وجود ملت تورک در ایران، منکر وجود وطن تورک (تورکایلی- منطقهی
پیوستهی تورکنشین در شمال غرب ایران و دیگر کانتونهای تورک در مرکز، در جنوب و
در شمال شرق این کشور)، و مخالف صریح حقوق زبانی و ملی تورک در ایران بود.
جریان تورکهای چپ ایرانی مواضع فارسگرا
و ضد تورک خود را پس از دورهی مشروطیت تا سالهای جنگ جهانی اول هم ادامه داد.
چنانچه در این سالها، در حالیکه رهبران و شخصیتهای ملی تورک و در راس آنها
جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی و حاجی بیگ بلوری تبریزی قبلا و عملا به سوی
ایجاد دولت ملی تورک («اتحاد حاکمیتی») حرکت کرده بودند، فرقهی دموکرات آزربایجان-خیابانی
(شاخهی ایالتی فرقهی دموکرات ایران)، فرقهی کومونیست ایران-پیشهوری (ادامهی
فرقهی عدالت)، فرقهی سوسیالیست ایران-سلیمان میرزا (ادامهی فرقهی دموکرات) و
.... همه در مرامنامههای خود با حقوق زبانی و ملی ملت تورک ساکن در ایران مخالفت
و از پروژهی استعماری و نژادپرستانهی ایجاد ملت ایران با زبان ملی فارسی حمایت
فعال کردند (مرامنامههای فرقهی دموکرات ایران و فرقهی سوسیالیست ایران را قبلا
بررسی کردهام[6]).
اشتراک تورکهای چپ ایرانی مخصوصا اعضای
حزب تودهی ایران -که منکر وجود ملت تورک در ایران بود[7]- در تشکیل
فرقهی دموکرات آزربایجان و تاسیس حکومت ملی آزربایجان به سالهای جنگ جهانی دوم هم
ربطی به دفاع از حقوق ملی و زبانی ملت تورک ساکن در ایران و مجادلهی ملی تورک
نداشت. بلکه جهدی بود در متابعت از سیاست روسیهی استالینی برای ایجاد یک پایگاه
در شمال غرب ایران برای آن کشور و ریشهکن کردن جنبش ملی دموکراتیک تورک ایجاد شده
از سالهای جنگ جهانی اول در منطقه که متحد تورکیه بود[8].
بدین سبب بود که فرقهی دموکرات آزربایجان
- حکومت ملی آزربایجان، با هویت ملی تورک مخالفت نمود، برای تغییر نام ملت و زبان
ما از تورک و تورکی به آزربایجانی و آزر و .... تلاش، و ملت تورک و وطن تورک را به
یک بخش آزربایجانی و چندین بخش غیر آزربایجانی تجزیه کرد، به تبلیغ گستردهی تاریخبافی
روسی-استالینیستی، قهرمانتراشی از شخصیتهای تورک فاقد شعور ملی تورک (بابک، ستارخان،
خیابانی، عمواوغلو و غیره)، و شیطانسازی و سانسور رهبران ملی تورک (جمشیدخان
مجدالسلطنه، حاجی بیگ بلوری، ابوالفتح علوی، تقیخان رفعت، ...) پرداخت.
موضع فرقهی اجتماعیون عامیون ایران در
بارهی حقوق زبانی و ملی ملل ساکن در ایران مهم است. زیرا این تشکیلات حلقهی رابط
بین جریانهای مشروطهطلب، مجاهدان و فدائیان مسلح، دموکراتها، سوسیال دموکراتها،
کومونیستها، انجمن آزربایجان تهران، مرکز غیبی، انجمن ایالتی تبریز و ... بود. به
سبب این ارتباطات اورگانیک تنگاتنگ با همهی آنها، مواضع غیر ملی و ضد تورک این
فرقه در بارهی زبانهای ملی و مسالهی ملل ساکن در ایران، مانند ویروسی مهلک به
تمام تشکیلاتهای دموکرات و لیبرال و سوسیال دموکرات و کومونیست و نهادها و سازمانهای
منطقهای مانند انجمن ایالتی تبریز و فرقهی دموکرات آزربایجان و ... سرایت کرد و
همه را مسموم و به مدت بیش از یک صد سال بیمار و نزار ساخت.
مرامنامهی فرقهی اجتماعیون عامیون (برنامهی جمعیت مجاهدان) و نفی
حقوق زبانی و ملی ملت تورک ساکن در ایران:
١- مرامنامهی فرقهی اجتماعیون عامیون میتوانست
اقلا به دو زبان فارسی و تورکی منتشر شود. زیرا مانند مولفین آن اکثریت نسبی جمعیت
ایران تورک بود. حتی یک چهارم تا یک سوم جمعیت شهر مشهد در آن دوره را تورکان
مهاجر از آزربایجان و دیگر نقاط تورکایلی تشکیل میدادند. اما این مرامنامه صرفا
به زبان فارسی منتشر شد. این امر با توجه به این مطلب که زبان مرامنامههای مشابه
گورجی و ارمنی و عثمانی و حتی کوردی و .... آن دوره به زبان ملیشان نیز منتشر شده
است- نشان میدهد که نویسندگان و منتشر کنندگان این مرامنامه – که نزدیک به همه تورک
بودند- خود را منسوب به ملت ایران با زبان ملی فارسی میدانستند و برای زبان
تورکی، حق رسمی و رابط بودن قائل نبودند.
٢-مرامنامه یک بار از «ملت ایران» و به
دفعات از «ملت» واحد که به معنی ملت ایران است سخن میگوید. در این مرامنامه واژهی
«ملی» در همه جا، از جمله در ترکیب «مجلس ملی» به معنی منسوب به ملت ایران است. به
عبارت دیگر مرامنامه چندملتی بودن ایران را نفی میکند.
٣-مرامنامه از «وطن، وطن مقدس، وطنپرستی»
سخن میگوید که در آنها مراد از وطن، ایران است و نه سرزمینهای ملی ملل ساکن در
ایران و یا مملکتهای آنها. مرامنامه همچنین از ایران به صورت یک «مملکت» واحد نام
میبرد. در حالیکه در آن دوره حتی دولت قاجاری رسما معتقد به مفهوم مترقی «ممالک
ایران» بود. به عبارت دیگر مرامنامه وجود مناطق ملی در ایران را نفی میکند.
٤-مرامنامه یک بار در مادهی ٢ کلمهی «ملیت»
را بکار برده است (حق رای عمومی بدون فرق موقعیت، ملیت، و بدون تفاوت بین فقیر
و غنی....). از آنجائیکه مرامنامه قائل به وجود ملت واحد ایران است، بنابراین
مراد مرامنامه از ملیت، همان ملتهای ساکن در ایران است. با اینهمه علی رغم قبول وجود ملیتها در ایران،
مرامنامه در هیچ مادهای به حقوق ملیتها نپرداخته است. زیرا برای ملیتهای ساکن
در ایران حقی قائل نیست.
٥-مرامنامه از بسط عدالت و اجرای مساوات
.... سخن میگوید. اما در متن خود ذکری از حقوق عادلانه و مساوی ملیتها نکرده
است. این رفتار نشان میدهد که درک نویسندگان مرامنامه از مفاهیمی چون عدالت و
مساوات و مصادیق بی عدالتی و نبود مساوات به ویژه در عرصهی زبانی و حقوق ملی فوق
العاده سطحی، مخدوش و معیوب است.
٦- در مادهی ٥ مرامنامه میان آزادیهای
هفتگانه اشارهای به آزادیهای زبانی، از جمله آزادی کاربرد زبانهای ملی در
مناسبات رسمی و دولتی، آزادی تحصیل به زبانهای ملی و آزادی چاپ نشریات و کتب و
... بدان زبانها نشده است. (آزادیهای هفتگانه: قلم و مطبوعات، نطق، مجامع،
بیان، شخصیت، جمعیتها). در حالیکه ایران یکی از کثیر الزبانترین کشورهای
جهان است.
٧-در مادهی شش مربوط به تعلیمات اجباری (تعلیمات
باید اجباری و مجانی باشد) اشارهای به تعلیم و تعلم به زبانهای گوناگون نشده
است. آشکار است که نویسندگان مرامنامه، صرفا خواستار اجباری و مجانی بودن تعلیمات
به زبان فارسی که آن را ملی میدانستند هستند.
٨- از آنجائیکه فرقهی اجتماعیون عامیون
به چند ملتی بودن کشور ایران اعتقادی نداشت، در مرامنامه سخنی از ادارهی امور
خود، فدرالیسم ملی، حق تعیین سرنوشت، .... ملتها هم نیست.
٩-از دیگر نکات جالب این مرامنامه، کاربرد
مفاهیم و اصطلاحات اسلامی بسیار در آن است: آوردن آیهای از قران در مقدمه (لیس
لی انسان الا ما سعی)، کلام مقدس، مجاهدین، مجاهدت، اسم پر افتخار مجاهد،
واجب بودن وقوف به اهمیت مجاهدت، جمعیت مقدس مجاهدین، قرب، به خواست خدا...
این زبان، نشانگر نابالغ و خام بودن ذهنیت مولفین مرامنامه در بارهی سیاست عرفی و
غیر دینی و ... است.
مقایسه با پروگرام فرقهی داشناکسوتیون ارامنه، همت و دیگر احزاب
مشروطه:
در مقایسه با مرامنامهی داشناک: در همان زمان فرقهی داشناکسوتیون ارمنی در
ایران (فدراسیون انقلابی ارمنی، ARF ،Հայ Յեղափոխական Դաշնակցութիւն
و یا «های هِغاپوخاکان داشناکسوتیون») علی رغم دشمنی اصولی با تورک، در مرامنامهی
خود موضعی به غایت مترقی در مورد پذیرفتن واقعیت چندملتی بودن ایران، مسالهی زبانهای
ملی و حقوق ملی ملتهای ساکن در ایران اتخاذ و از حق تحصیل به زبانهای مادری و
حقوق برابر ملتهای ساکن در ایران و ... دفاع کرده بود:
مادهی ١٦: تعلیم ابتدایی عمومی اجباری
مجانی با مخارج دولت، خلع مدارس و مکاتب از قبضهی تصرف روحانیون، تدریس به زبان
مادری اطفال
مادهی ١٧: تقسیم بودجهی معارف دولتی
ایالتی و ولایتی مابین ملل متنوعه نسبت به عدهی نفوس آنها، نظارت مصرف بودجهی
مخصوصه و اداره کردن امور معارف هر ملتی به عهدهی هئیتهای مخصوص منتخبهی آن ملت
خواهد بود.
اشتراک رهبران فرقهی داشناکسوتیون در
جنبش مشروطیت هم، بر خلاف رهبران تورک فرقهی اجتماعیون عامیون که حتی ملتفت وجود
ملتی به اسم تورک نبودند، آگاهانه و به منظور احقاق حقوق ملی ملت ارمنی بود: «ملت
ارمنی خواهان دستیابی به آزادی است. ... این آزادی، آزادی سیاسی، استقلال ملی و
جایگزینی یک دولت ملی ارمنی به جای حکومت عثمانی را در ارمنستان غربی شامل میشود...
آزادی بزرگترین مرام داشناکسوتیون است و این حزب برای ملت ارمنی، به واسطهی ملت
ارمنی و از طریق ملت ارمنی میباید به این آزادی دست یابد». این امر، نشانگر عمق
واپسگرایی و بی شعوری ملی رهبران تورک جمعیت گویا مترقی اجتماعیون عامیون در
مقایسه با داشناکسوتیون است.
در مقایسه با مرامنامهی همت و دیگر سوسیال دموکراتهای روسیه: در آن برهه تشکیلات گوناگونی که در ایران با نام اجتماعیون عامیون ایجاد
میشدند عموما اسناد خود را با ترجمهی اسناد تورکی احزاب مشابه در قفقاز و عثمانی
به فارسی تهیه میکردند. چنانچه پس از تأسیس تشکیلاتی با نام فرقهی اجتماعیون
عامیون به سال ۱۹۰۶ در تبریز، سازمان مخفی آن مرکز غیبی برای خود قواعدی تنظیم نمود که
همان مرامنامهی فرقهی همت باکو بود که آن را از تورکی به زبان فارسی ترجمه کرده
بودند (کسروی: سپس چون در ایران جنبش مشروطه برخاست در تبریز شادروانان علی
مسیو و حاج علی دوافروش و حاجی رسول صدقیانی و دیگران همان مرامنامه را به زبان
فارسی ترجمه و دستهی مجاهدان را پدید آوردند و خود یک انجمن نهانی بنام مرکز غیبی
برپا کردند که رشتهی کارهای دسته را در دست میداشته آنرا راه میبرد). عدم
انتشار این قواعد به زبان تورکی و در عوض ترجمهی آن به زبان فارسی توسط انجمن
غیبی و ... در تبریز، خود به تنهایی دلیل بر غیر ملی بودن و فقدان شعور ملی تورک
در میان رهبران آن انجمن است.
مرامنامهی ١٢ مادهای فرقهی اجتماعیون
عامیون- مشهد از بسیاری جهات شبیه برنامهی فرقهی همت باکو است. برخی از مواد
عینا از آن برداشته شده، در بعضی از مواد بنا به شرایط زمانی و مکانی تغییراتی
داده شده («ضبط کلیهی اراضی، اعم از دولتی و یا اراضی فئودالها و ملاکان و
تقسیم آن میان زارعین» در برنامهی همت، در برنامهی مجاهدان به «صرفا گرفتن
بلاعوض زمینهای متعلق به شاه و خانوادهی سلطنتی» تغییر داده شده، ...)، بعضی
از مواد هم بویژه در عرصهی حقوق ملی و زبانی کلا حذف شدهاند.
فرقهی اجتماعیون عامیون، بر خلاف مشابهان
خود در قفقاز و روسیه که معتقد به وجود ملتهای گوناگون در روسیهی وقت و مدافع
حقوق زبانی و مساوات ملی و عدم مرکزیت -فدرالیسم ملی بودند، به وجود ملتهای
گوناگون در ایران اعتقادی نداشت و مخالف حقوق زبانی و ملی آنها بود. بنابراین در برنامهی
مجاهدان، مواد مترقی موجود در اسناد فرقههای سوسیال دموکرات قفقاز و روسیه در
بارهی پلورالیسم زبانی و فدرالیسم ملی و ..، از موضعی ارتجاعی و به نفع ایرانگرایی
فارسمحور سانسور و حذف شده است.
در مقایسه با دیگر احزاب دورهی مشروطیت: درک فرقهی اجتماعیون عامیون از مسالهی
حقوق زبانی و ملی و کثیرالملگی ایران و ... کمابیش مشابه درک دیگر جریانات سیاسی
زاییدهی دورهی مشروطه است که همه معتقد به ملت واحد ایران با زبان ملی فارسی و
منکر وجود ملتی به اسم تورک در ایران بودند. چنانچه در مرامنامهی دیگر احزاب
سیاسی مشروطه هم از جمله فرقهی سیاسی دموکرات ایران-عامیون، فرقهی اجتماعیون-اعتدالیون،
مجمع مرکزی اتفاق و ترقی، اجتماعیون اتحادیون ایران-سوسیالیست اونیفیه، فرقهی
اصلاحیون عامیون، جمعیت سوسیال دموکرات ایران، .... مادهای در بارهی حق تحصیل به
زبان مادری و زبانهای ملی و کثیرالملگی ایران و ... نیست.
حتی در مرامنامهی یک حزب به اسم «جمعیت
ترقیخواهان ایران»، رسمیت زبان فارسی و اجبار به تحصیل در این زبان اعلام شده
است:
مادهی ١٢:
١-زبان رسمی و علمی ایران فارسی است.
٢-از مهمات دستور معارف، تالیف و تصنیف
کتب ابتدائی، متوسطه و عالی، علمی و اخلاقی به زبان فارسی برای درس در کلیهی
مدارس
[1] به نقل از: نهضت میرزا کوچکخان جنگلی و اولین جمهوری شورایی در ایران؛
بخش ضمائم صص ٣١٧، ٣١٨، ٣١٩
ب-
نظامنامه (اساسنامه) جمعیت مجاهدان، سال تصویب ١٩٠٧ در مشهد، ٤٧ بخش. نسخهای ناقص
این نظامنامه متعلق به شعبهی رشت در باکو بدست آمده است.
[3] تشکیلات سوسیال دموکرات و ایرانگرای «فرقهی مجاهدین ایران» دورهی
مشروطیت در تبریز، (بازوی مسلح انجمن غیبی و ...)، غیر از «فرقهی مجاهدان تورک» (تورک
موجاهيدلهر فيرقهسی) سالهای جنگ جهانی اول در تبریز است که یک تشکیلات سیاسی
تورکگرا بود. برای اطلاعات بیشتر:
حزب
مجاهدان تورک (تورک موجاهيدلهر فيرقهسی) و رهبر آن تبريزلی حاجی بيگ (حاجی ميرزا
آقا بلوری)
[4] پس از تشکیل دورهی دوم مجلس شورای ملی و رسمیت یافتن
احزاب، این گروه با نام فرقهی دموکرات یا عامیون به فعالیت آشکار در مجلس و خارج
از آن پرداخت. در این دوره حیدرخان عمواوغلو همچنان رهبر فرقه و محمد امین رسولزاده
از گردانندگان اصلی و نظریهپرداز حزب دموکرات یا عامیون و عهدهدار انتشار اورگان
آن به نام ایراننو بود. پس از جنگ جهانی دوم، فرقهی دموکرات و چند حزب دیگر با ادغام
شدن در هم، نخستین حزب سوسیالیست ایران به رهبری شاهزاده سلیمان میرزا و سید
محمدصادق طباطبایی را تأسیس کردند.
[5] برای تعاریف و مصادیق «تورکهای چپ ایرانی» و «آزربایجانگرایی
استالینیستی» به این نوشته مراجعه کنید
[6] مرامنامهی فرقهی سوسياليست ايران و نفی فدراليسم ملی و حقوق
زبانی ملل ساکن در ايران در آن
مرامنامهی
فرقهی اجتماعیون ایران (حزب دموکرات) در دورهی مشروطیت و انکار مسالهی ملی و
حقوق زبانی، و مخالفت با فدرالیسم در آن
[7] نورالدين کيانوری: ما خلقی به نام خلق تورک را نمیشناسيم. خلق
آزربايجان را میشناسيم که زبانش آزری يا آزربايجانی است.
[8] تمام اقدامات ملی حکومت ملی آزربایجان از جمله رسمیت زبان تورکی
تحت نام آزربایجانی، دستاورد باقیروف بود که میخواست با استفاده از فرصت بدست
آمده و دور زدن مقامات روسیه و رهبران ایرانی ایرانگرای فرقهی دموکرات آزربایجان،
ایدئال «آزربایجان بزرگ» را متحقق سازد
[9] منبع: انقلاب مشروطیت و مدارس جدید. ص ٢٦٥. به نقل از دو کتاب «مرامنامهها
و نظامنامههای احزاب سیاسی ایران» و «پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت». هر دو
گردآوری و تالیف منصوره اتحادیه
No comments:
Post a Comment