Saturday, September 19, 2020

هاینریش کارل بروگش: تورکی زبان رسمی قاجاری و زبان عمومی تهران


هاینریش کارل بروگش: تورکی زبان رسمی قاجاری و زبان عمومی تهران

مئهران باهارلی

در این مقاله پاراگراف‌هایی را از کتاب خاطرات هاینریش کارل برۇگْش Brugsch, Heinrich Karl[1] ملقب به بروگش پاشا، مصرشناس و شرق‌شناس آلمانی، حاوی اطلاعات و تثبیت‌های مهم در باره‌ی موقعیت زبان تورکی به سال‌های ١٨٦٠ در تهران و ایران قاجاری نقل کرده‌ام (متن اصلی آلمانی در پایان مقاله آمده است). وی در این پاراگراف‌ها از جمله می‌گوید تورکی زبان رسمی دولت، زبان رابط و زبان عمومی مردم تهران پایتخت دولت قاجاری بود. وی حدود شرقی منطقه‌ی تورک‌زبان در شمال غرب-غرب ایران را به تقریب خط واصل تهران-همدان می‌شمارد؛ خاطرنشان می‌کند که فارسی زبانی سراسری در ایران نیست، بلکه زبانی محلی است؛ بین فارسی و پارسی تفاوت وجود دارد؛ پرشیا نامیده شدن کشور رفتاری مربوط به غربیان است و مردم ایران از آن بی خبرند. وی نیاخاک فارسی را فارسستان می‌نامد. .... در بخش دوم این مقاله، به ترجمه‌ی مخدوش فارسی این اثر پرداخته‌ام که در آن مترجم فارسی بسیاری از بیانات و تثبیت‌های فوق بروگش را تحریف و حذف کرده و یا بدان‌ها مطالبی که بروگش بیان نکرده افزوده است. 




ترجمه‌ی صحیح متن هاینریش کارل بروگش:

قبلا در قسمت‌های مختلف این کتاب، به عنوان یک گزارش سفر، گاها خاطر نشان شده است که زبان فارسی  در سراسر کشور -که ما آن را پرشیا می‌نامیم اما خود اهالی ایران می‌نامند- رواج ندارد و بدان صحبت نمی‌شود. بلکه این زبان همان‌طوری که از نام بومی آن «زبان فارسی» توسط خود ایرانی‌ها هم فهمیده می‌شود، در واقع به معنی زبانی رایج در ایالت فارس (پرس قدیم) و یا «فارسستان» (مرکز امروزی آن شیراز) بوده است. (با کلمه‌ی به نزدیکی مرتبط «پارسی» که برای مشخص کردن گبرها و یا آتش‌پرستان به عنوان یک نام‌گذاری آلترناتیو بکار می‌رود اشتباه نشود).

مرز زبان فارسی در مناطق شمالی ایران به لحاظ جوغرافیایی، در غرب با شهر میانه تعیین می‌شود. از آن به بعد، اهالی شهرها و روستاها، به استثنای مقامات عالی‌رتبه‌ی دولتی و روحانیون [شیعه]، دیگر نه فارسی، بلکه صرفا «تورکی» (تورکی شرقی)، که زبان عمومی ایالت آزربایجان هم است و بدین سبب اغلب آزربایجانی هم نامیده می‌شود صحبت می‌کنند. 

با این‌همه در این‌جا باید بدین نکته دقت شود که تمام اهالی متکلم به زبان فارسی در شمال ایران (راه کاروان‌رو از تهران تا همدان می‌تواند به عنوان مرز مشخص شود)، کاملا مسلط بر زبان تورکی هستند. به درجه‌ای که در تهران، می‌توان شنید که مردم عادی در کوچه و بازار و مستخدمین در خانه‌ها، با یک‌دیگر صرفا به زبان تورکی صحبت می‌کنند.

زبان تورکی صیقل نیافته، که زمانی زبان رسمی دربار بود و هنوز هم زبان خاندان قاجار شاه ایران است، آن چنان نفوذی کسب کرده است که کلمات تورکی بسیاری (البته مربوط به بیان عمومی‌ترین مسائل زنده‌گی روزمره) به زبان فارسی داخل شده‌اند، هرچند این زبان صیقل یافته [فارسی]، به هیچ وجه فاقد اصطلاحات مناسب نیست. از طرف دیگر، با این‌همه باید قبول کرد که همان آزربایجانی تعداد قابل توجهی کلمه - که آن‌ها را «ذکاوت تورکی» به آسانی جای‌گزین نمی‌کند- از زبان فارسی اخذ کرده است. ....

عشایر کوچنده‌ی کوردی به عنوان ایلات، از نظر لهجه‌ای دارای زبان‌های مادری بسیار متفاوتی هستند و آن‌ها را صرفا برای برقراری ارتباط متقابل با یکدیگر بکار می‌برند. به جز این، بسته به منطقه‌ای که بر اساس سنت و یا قانون برای کوچ آن‌ها تخصیص یافته، به زبان‌های فارسی و یا تورکی صحبت می‌کنند.  

تثبیت‌های هاینریش بروگش:

١-سراسری نبودن زبان فارسی و محلی بودن آن. بروگش می‌گوید زبان فارسی  در سراسر کشور رواج ندارد و بدان صحبت نمی‌شود. به عبارت دیگر، زبان فارسی در ایران یک زبان محلی و منطقه‌ای است. به واقع نیز تبدیل شدن زبان فارسی به نوعی زبانی سراسری در ایران، محصول سیاست‌های فارس‌سازی دولتی از دوره‌ی مشروطیت تاکنون است.

٢-بی خبر بودن فارس‌ها از نام پرشیا: بروگش می‌گوید کشوری را که ما یعنی اوروپائیان «پرشیا» می‌نامیم، خود اهالی «ایران» می‌نامند. در حقیقت نیز ربط دادن کل ایران به پرس‌ها و ... از طریق پرشیا نامیدن آن، یک دروغ و سیاست درازمدت و توطئه‌ی اوروپائیان[2] برای ایجاد ملت-دولت فارس در این کشور و تورکی‌زدائی-عرب‌زدائی از آن بود.

٣-پارسی غیر از فارسی است: بروگش تذکر می‌دهد «فارسی» غیر از «پارسی» است. «فارسی» نام زبانی مربوط به ایالت فارس و یا «فارسستان»، اما «پارسی» نام یک گروه دینی-گبرها و یا آتش‌پرستان (زرتشتی‌ها) است. به واقع نیز پارسی نامیدن زبان فارسی از دوره‌ی مشروطیت و به بعد توسط باستان‌گرایان و آریاکاران، تحریف تاریخ و یک هویت‌تراشی استعماری به منظور ایجاد رابطه بین فارس‌های کنونی – که اصلا و عمدتا اعراب و تورک‌های دری‌زبان شده‌اند- با پرس‌های باستان و پارسی‌های زرتشتی کنونی است.

٤-فارسستان: بروگش برای مشخص ساختن خاستگاه نام فارسی، آن را به ایالت فارس و یا فارسستان منتسب ساخته است. صرفنظر از صحت و یا عدم صحت این ادعا، نام فارسستان که وی بکار برده یک نام تاریخی است و می‌باید به عنوان نام منطقه‌ی ملی فارس‌نشین، در ردیف تورک‌ایلی- منطقه‌ی ملی تورک‌نشین، بلوچستان-منطقه‌ی ملی بلوچ‌نشین و ... ترویج و در ادبیات سیاسی همه‌گانی شود.

٥-تورکی زبان رسمی بوده است: بروگش می‌گوید زبان تورکی زمانی زبان دربار و اکنون زبان خاندان حاکم قاجار است، بنابراین زبانی رسمی بوده است. وی صفت «رسمی» را مشخصا بکار می‌برد. یکی از گفتمان‌های اصلی پان‌ایرانیسم و قومیت‌گرایان فارس حاکم بر دولت ایران از دوره‌ی مشروطیت تاکنون، این است که گویا در طول تاریخ فارسی تنها زبان رسمی در ایران بوده است. این ادعا دروغ و بی پایه و تحریف تاریخ است. تورکی در تاریخ یک هزارساله‌ی تورک ایران به تنهایی و یا به همراه فارسی و عربی و موغولی و .... ، همواره یک زبان رسمی بوده است. می‌باید واقعیت رسمی بودن زبان تورکی در طول تاریخ از طرف جامعه‌ی فارس و دولت ایران هم پذیرفته و اعتراف شود.

٦-زبان عمومی تهران، تورکی است. بروگش می‌گوید زبان عمومی در تهران، در کوچه و بازار و در خانه‌ها، تورکی است. بواقع تهران، همانگونه در منابع دیگر وقت نیز تثبیت شده[3]، از دوران انتخاب شدن به عنوان پایتختی از سوی آغامحمدخان قاجار تا سال‌های مشروطیت، یک شهر عمدتا تورک‌نشین با صبغه و هویتی تورک بوده است. به حاشیه راندن هویت تورکی شهر تهران، که در مرز دو منطقه‌ی ملی تورک‌ایلی-فارسستان قرار دارد، نه محصول روندهای طبیعی تاریخی-اجتماعی، بلکه محصول سیاست تورکی‌زدائی از تهران و کلا نسل‌کشی ملی تورک در ایران است.

٧-زبان تورکی زبان رابط بود. بروگش می‌گوید کوردهای کوچرو در مناطقی زبان تورکی را برای ایجاد ارتباط با دیگران بکار می‌برند. این نیز موید واقعیت کاربرد زبان تورکی به عنوان یک زبان رابط بین گروه‌های قومی و ملی مختلف در ایران است که تا امروز ادامه دارد.

٨-تورکی رایج در ایران، تورکی شرقی است. بروگش تورکی رایج در ایران را -احتمالا در مقایسه با تورکی غربی و یا عثمانلی - تورکی شرقی نامیده است.

٩-مردم تورک، بر خلاف مقامات عالی‌رتبه و روحانی، فارسی نمی‌دانستند. بروگش می‌گوید مردم عادی تورک در آزربایجان صرفا زبان تورکی می‌دانستند و صحبت می‌کردند و تنها مقامات عالی‌رتبه (و نه میان‌رتبه و دون‌رتبه) دولتی و روحانیون (شیعه) با زبان فارسی آشنا بودند. این بیان- هر چند باید علاوه بر آزربایجان، به سراسر تورک‌ایلی و کل تورکان ساکن در ایران تعمیم داده شود-، تائیدی بر خارجی و غیر بومی و بیگانه بودن زبان فارسی برای مردم تورک ساکن در ایران، و رواج آن توسط دو کانال اساسی مقامات دولتی و روحانیون شیعی در مناطق تورک‌نشین است.

١٠-مرز شرقی تورک‌ایلی-منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب-غرب ایران، خط تهران-همدان است. بروگش راه کاروان‌رو که تهران را به همدان وصل می‌کند را به عنوان مرز شرقی منطقه‌ای که مردم در آنجا مسلط به زبان تورکی هستند، ذکر می‌کند. این مرز به طور تقریبی همان مرز شرقی تورک‌ایلی و یا منطقه‌ی ملی تورک‌نشین در شمال غرب و غرب ایران است که از استان‌های تهران، البورز، قوم، مرکزی و همدان عبور می‌کند.

ترجمه‌ی غیر دقیق، مخدوش و تحریفات مترجم فارسی

ترجمه‌ی فارسی کتاب هاینریش بروگش توسط مهندس کردبچه[4]، اقلا در مورد مطالب مربوط به زبان تورکی و تورکان و فارسی و .... غیر دقیق، مساله‌دار و مخدوش است. به عنوان نمونه پاراگراف‌های موضوع این مقاله توسط مترجم به صورتی مخدوش ترجمه شده، مطالبی از نوشته‌ی بروگش حذف و مطالبی که بروگش بیان نکرده بدان‌ها افزوده شده است. از جمله:

١-اضافه کردن (تورکی رایج در ایران) «البته با تورکی عثمانیها اختلاف دارد». بروگش در نوشته‌ی خود صرفا می‌گوید که تورکی به عنوان تنها زبان، از میانه به بعد رواج دارد. اما مترجم فارسی، به منظور ایجاد واگرایی بین تورکان ساکن در ایران و عثمانلی، از خود جمله‌ی «البته با تورکی عثمانیها اختلاف دارد» را افزوده که در متن اصلی وجود ندارد.

٢-اضافه کردن (متکلمین به تورکی در تهران) «از اهالی شمال غربی هستند». بروگش می‌گوید در تهران مردم عادی در کوچه و بازار و خدمه در خانه‌ها، با یک‌دیگر صرفا به زبان تورکی صحبت می‌کنند. اما مترجم فارسی، به منظور مخفی ساختن این نکته که تورکی زبان بومی تهران است، از خود جمله‌ی «از اهالی شمال غربی هستند» را که در متن اصلی وجود ندارد افزوده است. در ضمن بروگش می‌گوید «همه» و «صرفا» تورکی صحبت می‌کنند. اما مترجم همه و صرفا را با «غالبا» و «بیشتر اوقات» عوض کرده، که غیر از آنچه است که بروگش بیان می‌کند.

٣-اضافه کردن زنجان به حدود شرقی منطقه‌ی رواج زبان تورکی: بروگش می‌گوید مرز شرقی منطقه‌ای که مردم به زبان تورکی کاملا مسلط هستند راه کاروان‌رو بین تهران و همدان است. این تثبیت بروگش بدان معنی است که مناطقی از استان‌های امروزی قوم و مرکزی در داخل این منطقه قرار دارند. اما مترجم به منظور کوچک‌تر منطقه‌ی تورک‌زبان، نام شهر زنجان را که در غرب‌تر قرار دارد به عنوان حد شرقی منطقه‌ی تورک‌زبان، از خود به متن افزوده است.

٤-حذف تکلم عشایر کورد به زبان‌های مادری متفاوت: بروگش می‌گوید عشایر کوچروی کورد به زبان‌های مادری متفاوتی صحبت می‌کنند. «عشایر کوچنده‌ی کوردی به عنوان ایلات، از نظر لهجه‌ای دارای زبان‌های مادری بسیار متفاوتی هستند». مترجم این تثبیت کلیدی را که نشان می‌دهد گروه‌های موسوم به کورد در ایران دارای یک زبان مادری واحد نبوده‌اند، حذف کرده و همه‌ی آن‌ها را متکلم به یک زبان واحد کوردی که در متن و در عمل وجود ندارد نشان داده است.

٥-حذف پرشیا نامیده شدن ایران از سوی اوروپائیان: بروگش می‌گوید اوروپائیان ایران را پرشیا می‌نامند، در حالیکه مردم ایران از این نامگذاری بی خبرند. اما مترجم این تثبیت بسیار مهم را که نشان می‌دهد پرشین نامیدن ایران یک دسیسه‌ی اوروپایی است، ترجمه نکرده است.

٦-حذف تفاوت بین فارسی و پارسی: بروگش در یک پاورقی جداگانه تذکر داده است که بین فارسی و پارسی تفاوت وجود دارد. اولی زبانی منسوب به فارسستان و دومی نام آلترناتیو برای آتش پرستان و زرتشتیان است. مترجم فارسی، کل این مطلب را حذف کرده و ترجمه ننموده است.

٧-حذف توصیف‌های مثبت مربوط به نفوذ گسترده‌ی تورکی بر فارسی و ذکاوت تورکی: بروگش به هنگام اشاره به ورود کلمات تورکی به فارسی، آن را به صورت «نفوذی فوق العاده» توصیف کرده و به هنگام اشاره به ورود کلمات فارسی به تورکی، عبارت «ذکاوت تورکی» را بکار برده است. هر دوی این توصیفات مثبت در باره‌ی زبان تورکی و تورکان، توسط مترجم فارسی حذف شده اند.

٨-....

ضمیمه

متن اصلی آلمانی

Reise Der königlich Preussischen Gesandtschaft Nach Persien: 1860 Und 1861, Volume 2. page 495

Brugsch, Heinrich Karl

Bereits an verschiedenen stellen dieses werkes ist gelegentlich als reiseanmerkung angeführt worden, dass die persische sprache nicht etwa in dem ganzen lande verbreitet ist, welches wir persien, die perser selber iran benennen. Dagegen spricht schon die einheimische bezeichnung (zeban-i Farsi*), worunter das persische von den persern selber verstanden wird und welche eigentlich die in dem stammlande Fars (die alte persis) oder farsistan (mit der heutigen haupstadt schiraz) geredete sprache bedeutet. ...

*nicht zu verwechseln mit dem nahverwandten worte parsi, womit man in persien in einer auderen ausdrucksweise die geber oder feueranbeter zu bezeichnen pflegt.

Die abgrenzung der persischen sprache in den nodtheilen des landes iran wird nach westen hin geographisch durch die stadt mianeh bezeichnet (s. bd. i. s 184), von welcher an die bevölkerung der städte und dörfer, mit ausnahme der höheren regierungsbeamten und der geistlichkeit, nicht mehr das persische, sondern allein das turki, d. h. die osttürkische sprache redet, welche in der ganzen provinz von azerbeidschain als volksidiom gang und gäbe ist, daher auch gewöhnlich azerbeidschani genannt wird.

Jedoch ist bei dieser gelegenheit gleich anzuführen, dass umgekehrt die ganze persisch redende bevölkerung im norden von iran (als grenze kann die karawanenstrasse von Teheran nach Hamadan angegeben warden, vergl. Bd. i. s. 337) des türkischen so vollständig mächtig ist, dass man z. b. Teheran die gewöhnlichen leute aus der strasse und in den bazaren, und in den häusern die diener, nur türkisch mit einander reden hört.

Das ungebildete türkische idiom, wiewohl einst die officielle hofsprache und noch gegenwärtig die sprache in de kadscharen - familie des schah, hat dadurch einen solchen einfluss erlangt, dass sogar eine menge wörter (freilich nur die gewöhnlichsten ausdrücke des lebens bezeichnend) in das persische übergegangen sind, obwohl dieser gebildeten sprache die entsprechenden bezeichnungen durchaus nicht fehlen. Wiederum muss aber andererseits zugestanden werden, dass dasselbe azerbeidschani eine bedeutende zahl von wörtern der persischen sprache in sich aufgenommen hat, welche nicht leicht durch den türkischen sprachgenius verdrängt werden möchten.

Vielfach gemischt mit den persischen dialekten und dem azerbeidschani tritt die erst in neuerer zeit in ihrer bedeutung erkannte litteraturlose kurdische sprache (medopersischen ursprunges) spradisch in den nordöstlichen theilen persiens auf, hier und da auch in sudden, und gewinnt an allgemeinerer vebreitung, je mehr sie sich der persisch-türkischen grenze im westen und dem eigentlichen Kurdistan oder dem kurdenlande nähert.

Die kurdischen wanderstämme, welche als ilat dialektisch wierderum sehr verschiedenen muttersprache nu rim gegenseitigen verkehr unter einander, reden aber sonst, je nach den wanderbezirken, welche ihnen gewohnheit und gesetz zugetheilt haben, das persische oder das azerbeidschani.

ترجمه‌ی غیر دقیق، مخدوش و تحریفات مترجم فارسی

قبلا در قسمت‌های مختلف این کتاب، خاطر نشان کرده‌ام که زبان فارسی در تمام نقاط و شهرستان‌های ایران رواج ندارد و به آن صحبت نمی‌شود. بلکه این زبان به طوری که از نام آن هم فهمیده می‌شود زبانی بوده که در ایالت فارس (که مرکز آن شیراز است) صحبت می‌شده و بعدا در نقاطی از ایران نیز گسترش پیدا کرده است...... حدود شمالی مناطقی را که به زبان فارسی صحبت می‌کنند در مغرب می‌توان شهر میانه دانست. از این شهر به بعد رو به شمال در همه جا به زبان تورکی صحبت می‌شود که البته با تورکی عثمانی‌ها اختلاف دارد. و چون تمامی آزربایجان به این زبان صحبت می‌کنند به آن زبان آزربایجانی هم می‌گویند. در این مناطق زبان رسمی مقامات دولتی و جمعی از روحانیون فارسی است و بقیه‌ی مردم فقط به زبان تورکی تکلم می‌نمایند. در اینجا باید در نظر داشت که مردم شمال تهران تا زنجان و همدان هم زبان تورکی را به خوبی می‌دانند و بر آن تسلط دارند و در تهران اصولا غالب مستخدمین و فراشان که از اهالی شمال غربی هستند، زبان تورکی را می دانند و بیشتر اوقات به زبان تورکی با یک‌دیگر صحبت می کنند. به علاوه نباید فراموش کرد که سابقا تورکی، زبان رسمی درباری ایران بوده است و هنوز هم طایفه‌ی قاجار که خانواده‌ی سلطنتی از آن طایفه هستند به زبان تورکی با یکدیگر حرف می‌زنند. و از این رو کلماتی از تورکی به داخل زبان فارسی نفوذ کرده و در میان فارسی‌زبانان نیز مصطلح شده است..... عشایر کوردزبان کوردی را بین خودشان صحبت می‌کنند و در محاوره با دیگران بر حسب منطقه‌ای که زنده‌گی می‌کنند به زبان فارسی یا تورکی حرف می‌زنند.


[1] Brugsch, Heinrich Karl. Reise Der königlich Preussischen Gesandtschaft Nach Persien: 1860 Und 1861, Volume 2. pages 495-496

[2] ا. اسمیت و ه.گ.او. دووایت (١٨٣٣ میلادی): پرشیا (فارسستان) نامیدن ایران و «پرشین» (فارس-فارسی) نامیدن ایرانیان، یکی از دروغ‌های یونانیان باستان و یک نام‌گذاری غلط است. زیرا در این کشور تورک‌ها (و عرب‌ها و کوردها و لورها) فارس نیستند و کلمه‌ای فارسی نمی‌دانند. حتی حاکمیت کشور، فارسی و یا پرشین نیست. هرچند اوروپائیان وقت به استفاده از این نام‌گذاری‌های غلط یونانیان دروغ‌گو ادامه می‌دهند، اما خود ایرانیان اطلاعی از مفاهیم پرشیا و پرشین ندارند. برای آن‌ها فارس و یا فارسستان صرفا یک استان در جنوب این کشور است.

ا. اسمیت و ه.گ.او. دووایت (١٨٣٣ میلادی): فارسی برای تورک‌ها زبانی بیگانه؛ و پرشیا نامیدن ایران یک دروغ یونانی است. .بومی نبودن کوردها در اورمیه

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_9.html

[3] به عنوان نمونه روشنی بیگ نیز که مدتی در تهران زیسته است می‌گوید: شهر تهران، پایتخت دولت تورک قاجاری با جمعیت دویست هزار نفر، شهری با صبغهی تورک بوده و به یک شهر تورک شبیه‌تر است. در آنجا اکثریت اهالی تورک و اهالی فارس کم است.

گزارشی از سخنرانی روشنی بيگ در تورک اوجاغی بنا به روزنامه‌ی يئنی مجموعه

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_23.html

[4] سفری به دربار سلطان صاحب‌قران ١٨٥٩-١٨٦١، سفرنامه‌ی ایلچی پروس در ایران. به قلم دکتر هینریش بروگش، سفیر پروس (آلمان) در ایران، استاد دانشگاه برلین و مستشرق معروف آلمان. جلد دوم. ترجمه‌ی مهندس کردبچه، انتشارات اطلاعات، چاپ اول ١٣٦٧

No comments:

Post a Comment