Thursday, October 19, 2023

میرزا آقا خان کرمانی و منظومه‌ی اتحاد اسلام او در مقاله‌ی تورکی سید توفیق همدانی

 

میرزا آقا خان کرمانی و منظومه‌ی اتحاد اسلام او در مقاله‌ی تورکی سید توفیق همدانی

 

مئهران باهارلی

 

در این مقاله، نوشته‌ای تورکی از سید توفیق همدانی، از رهبران و تئوریسین‌های جریان اتحاد اسلام در عوثمان‌لی بر علیه دول ائتلاف (روسیه، فرانسه، بریتانیا) در باره‌ی میرزا آقا خان کرمانی و منظومه‌ی معروف اتحاد اسلام او (همه ‌خیر اسلامیان خواستم) را برای نخستین بار نشر کرده‌ام. سید توفیق همدانی در این نوشته‌ اطلاعات ذی قیمت و دست اولی در باره‌ی فعالیت‌های میرزا آقا خان کرمانی در استانبول، روابط او ‌با سید جمال‌الدین اسدآبادی و حرکت اتحاد اسلام و دولت قاجاری، و نقش وی در ترور ناصرالدین شاه می‌دهد، سپس متن کامل سروده‌ی او را نقل می‌کند. اگرچه ارزیابی سید توفیق همدانی در این نوشته از دیدگاه‌ها و تفکرات میرزا آقا خان کرمانی و عموما مشروطه‌طلبان و ناصرالدین شاه و .... دارای اشتباهات و کاستی‌های بنیادین است.

١- میرزا عبدالحسین‌ خان مشهور به میرزا آقا خان کرمانی (تولد ۱۸۵۴– فوت ۱۸۹۶) یک شخصیت قسماً تورک‌تبار از کرمان، و در کنار میرزا فتح‌علی آخوندزاده از بنیان‌گذاران و نمونه‌های ممتاز نسل اول ناسیونالیسم نوین ایرانی و باستان‌گرایی ایرانی است. او در ده سال آخر عمر خود مقیم استانبول پایتخت امپراتوری عوثمان‌لی بود. حیات فکری و اعتقادی میرزا آقا خان در این دوره سیری از بابی‌گری – ازلی‌گری به اتحاد اسلام نوع ایرانی، ناسیونالیسم باستان‌گرای ایرانی و نهایتا بی‌دینی، طبیعی‌گری و ماده‌گرائی داشت.

میرزا آقا خان در سال ورود به استانبول، سفر کوتاهی به قبرس کرد و در آنجا با میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل افندی، مدعی نیابت باب و رهبر بابیان ازلی، ملاقات و با دختر او ازدواج کرد. بابیان ازلی در آن دوره با تمایلات شدید ضد قاجاری، باستان‌گرایی ایرانی، اتخاذ خشونت و تروریسم به عنوان مشی اصلی سیاسی، اسلام‌گرایی – اسلامیسم (اسلام سیاسی)، تجدید نظر در ارکان مذهب شیعه و نوعی سلفیسم و بازگشت به احکام صدر اسلام مشخص می‌شدند. بخشی از بابیان ازلی هم‌چنین در عرصه‌های فرهنگی و روشن‌فکری (تاسیس مدارس مودرن فارسی‌زبان، تاریخ‌نگاری، نویسنده‌گی، پارسی سره نویسی، ....) بسیار فعال بودند.

میرزا آقا خان این منظومه را در تبلیغ و تبیین اتحاد اسلام سروده است. او علاوه بر این سروده، رساله‌ی «جنگ هفتاد و دو ملت» را هم با هدف آگاهی بخشی به و اتحاد جهان اسلام نوشته است. ازلی‌ها مانند بسیاری از ایرانیان مهاجر و مشروطه‌طلبان فراری که در حیات تبعید در عوثمان‌لی بودند، تمایلات شدید اتحاد اسلامی داشتند. اما بر خلاف پروژه‌ی اتحاد اسلام سلطان عوثمان‌لی، مقصد فعالان بابی ازلی از پیوستن به جریان اتحاد اسلام و یا «اتحاد اسلام ایرانی»، خلع ناصرالدین شاه – که با او ‌خصومت دیرینه ‌و کینه‌ورزی داشتند ‌- از سلطنت از طریق کشیدن آن به ‌زیر پرچم خلافت عوثمان‌لی تحت لوای «اتحاد اسلام»، و هدف نهایی‌شان براندازی دولت تورک قاجار که ‌آن را بزرگ‌ترین دشمن آیین‌ و دینشان تلقی می‌کردند بود.

میرزا آقا خان کرمانی در سال‌های پایانی حیات خود در استانبول، از اسلامیسم، تشیع، بابی‌گری – ازلیسم، و دین اسلام فاصله گرفته، به ناسیونالیسم افراطی ایرانی باستان‌گرا و ضد اسلام گرایش پیدا کرد. او در دو اثر آخر خود «سه مکتوب» و رساله‌ی نیمه کاره مانده‌ی «صد خطابه»، به انتقاد از بابیت و اسلام و نقد ادیان و نقش آن‌ها در جامعه، و دشمنی با اعراب و تورک و ستایش فرهنگ باستانی ایران پرداخته است.

افکار و دیدگاه‌های میرزا آقا خان شدیدا متاثر از فکار و دیدگاه‌های میرزا فتح‌علی آخوندزاده بود.  میرزا آقا خان به واقع در این عرصه‌ها ادامه دهنده‌ی راه میرزا فتح‌علی آخوندزاده است. او در «سه مکتوب» که آن را بر اسلوب و سبک مکتوبات آخوندزاده نوشته و حتی بخش‌هایی از آن بازنویسی مکتوبات آخوندزاده ‌است - و «صد خطابه» راسخ‌تر، صریح‌تر، کوبنده‌تر و صریح‌اللهجه‌تر از آخوندزاده - به اعراب و حکومت‌های بعد از اسلام حمله و سعی می‌کند ایرانیان را در پیشگاه محکمه و وجدان تاریخ معصوم جلوه دهد. حسرت و نوستالژی میرزا آقا خان در مورد دولت‌های ایرانیک پیش از اسلام در این آثار او آشکار است.

٢- ازلی‌ها مانند دیگر رهبران حرکت مشروطه، خشونت‌گرا و آلوده ‌به ‌تروریسم، بلکه حرکتی از آغاز تروریستی (به سبب اعتقاد به قوانین شریعت) بودند. میرزا آقا خان کرمانی نیز در قصیده‌ی اتحاد اسلام خود که آن را به ‌طرز شاه‌نامه‌ی فردوسی سروده‌ و به‌ ناصرالدین شاه ‌ارسال نموده، شاه قاجار را شخصی دارای جوهر شرک و بدون کیش و آئین و دین و یار کفر می‌نامد که از اتحاد مسلمین خشمگین شده و همیشه در آینده نام او با نفرین ذکر خواهد شد: که‌ شه ‌ناصرالدین بُدی یارِ کفر-ازو گرم کردید بازارِ کفر. او در این منظومه، با لحنی تند و پرخاش‌گرانه ‌قاجارها و ناصرالدین شاه ‌را تحقیر، تکفیر و تهدید به ‌مرگ می‌کند: همه‌ دودمانت بر آرم زِ پای - که ‌بیخ و تبارت پریشان شود

(بنا به‌‌ سید محمد توفیق همدانی؛ میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، خبیرالملک تبریزی که ‌‌در دهه‌ی ‌۱۸۹۰ در استانبول به ‌‌سید جمال‌‌الدین ملحق شده ‌بودند و میرزا رضای کرمانی پسر موللا حسین عقدائی که ‌‌بعدها به ‌این سه ‌‌پیوسته‌‌ بود، علاوه ‌‌بر عضویت در کومیته‌ی اتحاد اسلام سید جمال‌الدین، یک حلقه‌-محفل دیگر و یا کومیته‌ی مخفی هم برای مبارزه ‌با ناصرالدین شاه ‌تشکیل داده ‌بودند. از اعضای این کومیته، میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی بر مذهب ازلی بودند. میرزا رضا کرمانی، قاتل بعدی ناصرالدین شاه نیز تحت تاثیر دو ازلی مذکور و طرف‌دار و فدایی تندروی سید جمال‌الدین بود).

٣- آن گونه که از این شعر برمی آید:

-میرزا آقا خان به هنگام سرودن آن یک مسلمان و اسلام‌گرا و شیعه‌ی امامی، مبلغ اتحاد اسلام نوع ایرانی و مخالف کینه و افتراق شیعی و سنی بود. وی به فعالیتهای خود در راه اتحاد اسلام از جمله نوشتن نامه‌های متین به عراق عرب و علمای شیعی که بر آن‌ها حسن تاثیر داشت اشاره می‌کند و می‌گوید که در تاریخ هزار و سیصد ساله‌ی اسلام کسی مانند او در این عرصه خدمت نکرده است. (بنا به مقدمه‌ی سید توفیق همدانی، میرزا آقا خان کرمانی و میرزا حسن خبیرالملک و شیخ احمد روحی قریب به ‌چهار صد مکتوب و نامه‌ و نوشته ‌از قول سید جمال‌الدین افغانی که ‌او هم با ناصرالدین شاه ‌خصومت شخصی و کینه‌ داشت، به ‌روحانیون شیعی نجف و سامرا و کاظمین نوشته ‌و ارسال کردند و آنان را بر ضد ناصرالدین شاه ‌تهییج و به‌ همبسته‌گی فراخواندند و از اعمال صدر اعظم میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان انتقاد کردند. این نامه‌ها به ‌دست دولت قاجار افتاد).

-میرزا آقا خان، سلطان عوثمان‌لی را سلطان اعظم و سلطان اسلام نامیده می‌ستاید و می‌گوید همه‌ی مسلمانان باید به او بیعت کنند. میرزا آقا خان مقدمه‌ی «کتاب رضوان» را که در دمشق نگارش کرده بود به سلطان عبدالحمید عوثمان‌لی تقدیم کرده است. میرزا آقا خان در دیگر اشعار خود هم به مدح و ستایش سلطان عوثمان‌لی پرداخته است. به عنوان نمونه در «نامه‌ی باستان» چنین می‌گوید:

که نظم آورم نامه‌ی مختصر-ز تاریخ ایران به طرزی دگر

به نام همایون عبدالحمید-کز او هست آثار نیکو پدید

شهنشاه با فر و با عدل و داد-یکی نغز دیباچه سازم گشاد

چو فردوسی آن مرد بی یار و جفت-که شهنامه بر یاد محمود گفت

- میرزا آقا خان در این سروده، تمایلات بارز ناسیونالیستی افراطی ایرانی، نژادپرستی ایرانی، باستان‌گرایی ایرانی، و اصرار بر پارسی سره نویسی دارد. (میرزا آقاخان کرمانی مولف «رساله‌ی خرید خوزستان» و یا «رساله‌ی عمران عربستان» با مساعدت میرزا حسن خان خبیرالملک تبریزی ‌است. این کتاب‌چه ‌با سائقه‌ی باستان‌گرایی ایرانی و زردوشتی‌گری و نژادپرستی آریایی، ایده‌ی فروش اراضی عرب‌نشین خوزستان به ‌پارسیان هندوستان و تاسیس مملکتی برای پارسیان در آن‌جا را مطرح کرده ‌بود که ‌با مخالفت ناصرالدین شاه ‌مواجه ‌شد).

٤-سید توفیق همدانی، علی رغم دادن اطلاعاتی مفید در باره‌ی فعالیت‌های میرزا آقا خان کرمانی در این نوشته، به سبب هیجان زده شدن از تمایلات ظاهری اتحاد اسلام در میان ازلیان و مشروطه‌طلبان تبعیدی در عوثمان‌لی و علمای شیعی مشروطه طلب در عتبات عالیات، آشکارا و بالکل از ایدئولوژی و اعتقادات ناسیونالیسم افراطی و باستان‌گرایی ایرانی و تورک‌ستیزی میرزا آقا خان کرمانی و عموما ازلیان و رهبران مشروطه‌ غافل بود. سید توفیق همدانی از سیر میرزا آقا خان کرمانی از بابی‌گری - ازلی‌گری، به ‌مادی‌گری و بی دینی هم آگاه‌ نبود ‌و او را به ‌هنگام اعدام شدن همچنان مسلمان گمان می‌کرد. سید توفیق همدانی بر فرق ماهوی اتحاد اسلام عوثمان‌لی و اتحاد اسلام ایرانی هم واقف نبود. نهایتا سید توفیق همدانی مانند ازلیان و مشروطه‌طلبان افراطی، دارای احساسات و ذهنیت شدیدا ضد ناصرالدین شاهی بود و این تعصب و کینه باعث شده بود که به‌ کشتن ناصرالدین شاه‌ و عموما تروریسم و خشونت‌گرایی ازلی‌ها و داشناک‌ها و دیگر مشروطه‌طلبان به دیده‌ی مثبت نگاه کند.

پایان نوت مئهران باهارلی

ادبیات یاخود ایران تاریخ انقلابی‌ندان بیر یاپراق

سید محمد توفیق همدانی

ایران احرار و ادباسی‌ندان میرزا آقا خان «کرمانی» کرمان اهالی‌سی‌نده‌ن فاضل و ادیب بیر گه‌نج ایدی. علومِ ادبیه ‌و منطقیه‌یی ایران‌دا اکمال ائتدیک‌ده‌ن سونرا تحصیلی‌نی اکمال ایچون آوروپایا و اورادان دا درِ سعادت‌ه ‌گه‌لمیش و بورادا «نیشان تاشی» مسافرخانه‌سی‌نده‌ خاقانِ سابقین اراده‌سی‌له ‌مسافر، داها دوغروسو اقامته‌ مامور بولونان مرحوم «سیّد جمال‌الدّین افغانی»نین مجالسِ علمیه‌سی‌نده‌ اثباتِ وجود ائتمه‌ک صورتی‌له ‌تحصیلِ کمالاتِ صوریه ‌و معنویه‌ده‌ بولونموشدو. میرزا آقانین عین زمان‌دا ایستانبول ایرانی‌له‌ری ایچی‌نده‌ دیگر ایکی ده‌یه‌رلی رفیقی وار ایدی که ‌بونلاردان بیری «خبیرالملک» لقبی‌یله‌ ملقّب و ایران‌ین درِ سعادت سفارتی باش‌کاتب‌لییی وظیفه‌سی‌یله‌ موظّف «میرزا حسن خان» ایله، ‌ایران علمایِ بنامی‌ندان کرمان‌لی «روحی» نام ذات‌لار بولونویوردو. بو اوچ کیشی‌یه ‌اخیراً سید جمال‌الدّینِ مرحومون خدماتِ خصوصیه ‌و تحریریه‌سی‌یله ‌اشتغال ائده‌ن «موللا رضایِ کرمانی» التحاق ائتمیشدی. بونلار وقتی‌یله ‌ایران شاه‌لیق مقامی‌نی اشغال ائده‌ن «ناصرالدّین» شاه‌ین مظالمِ فوق العاده‌سی‌نده‌ن بیزار ایدی‌له‌ر.

سیّد جمال‌الدّین ایسه ‌ایران‌ا اختیار ائتدییی سفرده‌ ناصرالدّین‌ین ظلم و غدری‌نه ‌بالذّات دوچار اولموش و بیر قیش گئجه‌سی قار و یاغمور کمالِ شدّت‌له‌ حکم‌فرما ایکه‌ن، شاه‌ین اراده‌سی‌یله‌ «تاهران»دان سمرلی بیر بارگیره‌ بیندیریله‌ره‌ک سیرِ سریع ایله ‌ایران حدودو خارجی‌نه ‌ایصال ائدیلمیشدی. ایستانبول‌دا سیدِ مغفورا التحاق ائده‌ن بو ذواتِ مقتدره،‌ خفی بیر قومیته ‌تشکیل ائدیپ، ایران شاهی علیهی‌نده‌ ایجاب ائده‌ن تدابیری اتّخاذا توسّل ائیله‌دی‌له‌ر. ایران‌لی‌لار اوزه‌ری‌نه‌ بیر نفوذِ حقیقی و معنوی‌له‌ری اولان ایران علماسی‌نا حلول ائتمه‌ک هر شئی‌ده‌ن اوّل الزم بولوندوغو جهت‌له، ‌ایلک اؤنجه‌ «کربلا و نجف»ده ‌مقیم بولونان علما ایله‌ مخابره ‌و مراسله ‌قاپی‌سی‌نی آچماغا قرار وئردی‌له‌ر. شاهین علیهی‌نده‌ افکارِ عمومیه‌یی احضار ائتمه‌ک و خلقی ایچون یئنی و متین بیر جریان حصولا گه‌تیرمه‌ک ایچون، اه‌ل‌له‌ری‌نده ‌اولدوقجا مهم و شایانِ اهمیت بیر بهانه‌ و وثیقه‌ موجود ایدی.

او اثنادا «ناصرالدّین» ایران‌ین تنباکولاری‌نی خاطری ساییلیر بیر مبلغ مقابلی‌نده ‌«رئژی تنباکو انحصاری» نامی‌یلا دوخسان دوقوز سنه ‌مدّت‌له ‌بیر اینگیلیز شرکتی‌نه ‌بخش ائیله‌میش‌دی. شاه‌ین بو خصوص‌دا تعقیب ائیله‌دییی نقطه‌یِ نظر صرف منافعِ شخصیه‌ده‌ن عبارت اولوپ، باشقا بیر سوءِ نیتی یوخ ایدی. سیّد و اتباعی ایشه‌ سیاسی بیر رنگ وئردیریپ، «سامرا»دا - بغداد ولایتی‌نه‌ ملحق بیر قضادیر – اقامت ائده‌ن شیعی‌له‌رله‌ ایرانی‌له‌رین اه‌ن بویوک مجتهدی بولونان «میرزا حسن» شیرازی‌یی شاه‌ین سوءِ نیتی حاققی‌ندا فتوا وئرمه‌یه‌ اقناع ائتمه‌یه ‌موفّق اولموش‌لاردی. فتوا عقبی‌نده‌ عموم ایرانی‌له‌ر تنباکو زراعتی‌یله ‌استعمالی‌ندان آنی بیر صورت‌ده ‌فراغت ائدیپ، نارگیله‌له‌ری‌نی قیردی‌لار. تاهران‌داکی اهالی شاه‌ین سارایی اطرافی‌نا توپلانیپ، خلعی‌نه‌ تصدّی ائدینجه، ناصرالدّین شاه‌ اهالی‌یی داغیتماق ایچون که‌ندی عسکری‌نه ‌اوامرِ اکیده‌ اصدار ائیله‌دی‌یسه ‌ده، بو امری‌نه ‌عساکرِ ایرانیه‌ طرفی‌نده‌ن اهمیت وئریلمه‌دییی‌نده‌ن و نتیجه‌نین که‌ندی‌سی ایچون داعی‌ی فلاکت اولاجاغی‌نی وقتی‌نده‌ن اوّل تخمین ائده‌ن شاه،‌ بالاخره ‌رئژی قومپانیاسی‌ندان آوانس اولاراق آلمیش اولدوغو مبالغی اعاده ‌ائده‌ره‌ک امضاسی‌نی محتوی اولان قونتوراتو فرمانی‌نی گئری آلماق صورتی‌یله‌ مساله‌نین قاپانماسی‌نا چالیشدی. بونون اوزه‌ری‌نه‌ اهالی تکرار عادتِ قدیمه‌له‌ری‌نه ‌دوام‌لا نارگیله ‌استعمالی‌نا باش‌لادی‌لار.

ایستانبول‌داکی قومیته‌ ایسه‌ موفّق اولامایینجا بو دفعه ‌شاها قطعی و سون بیر ضربه‌ اورماق ایچون عوثمان‌لی‌لارلا ایرانی‌له‌ر بینی‌نده ‌ته‌مه‌ل‌لی و حقیقی بیر اتّحادین حصولونا مساعی‌یِ جدیه‌ده ‌بولوندولار. بناءً علیه‌ عالمِ اسلامیت‌ین ضعفی‌یله ‌آوروپایا قارشی حینِ حاجت‌ده ‌مقاومت ائده‌مه‌یه‌جه‌ک‌له‌ری‌نی و معناً، مادةً ضعف و انحطاطا سببیت وئره‌ن عوامل و موثّراتین اختلافِ مذاهب‌ده‌ن ایله‌ری گه‌لدییی‌نی بیر لسانِ موثّرله‌ ایران علمالاری‌نا تفهیم و بونا عاجل بیر چاره‌ تحرّی‌سی لزومو دا که‌ندی‌له‌ری‌نه ‌اِشعار اولونموشدو.

ایران علماسی متفقاً سنّی‌له‌رله‌ شیعی‌له‌ر بینی‌نده‌ من القدیم جای‌گیر اولان اختلافات و مجادلاتین رفعی لزومونا دائر بیر بیان‌نامه ‌اصداری‌یله ‌مذکور بیان‌نامه‌یی بالعموم ایران ولایاتی‌یلا کره‌یِ ارضین هر طرفی‌نده‌ بولونان «شیعی المذهب»له‌ره‌ توزیعی‌نی تنسیب و تصویب ائیله‌دی‌له‌ر. فقط مع التّاسف ایران شاهی «ناصرالدّین» وقعه‌ده‌ن خبردار اولاراق، تشبّثاتِ مذکوره‌نین که‌ندی‌سی‌یچون خیرلی بیر شئی اولامایاجاغی‌نی گه‌ره‌یی گیبی آنلامیش اولدوغوندان، درحال بیر تاخیم موانع و عوائق استحصالی‌نا قالخیشیپ، قوّه‌ده‌ن فعله‌ چیخماغا مستعد اولان اتّحاد و اتّفاقِ متصوّره‌یه ‌نهایت وئرمیش ایدی. شؤیله‌ کی ایران‌داکی متنفّذینِ علمادان بیر قاچی‌نی آن‌سیزین و کیمسه‌یه ‌سئزدیرمه‌ک‌سیزین زه‌هه‌رله‌ییپ، بیر قسمی‌نی ده‌ «کلات» قالاسی‌نا - ایران شاه‌لاری طرفی‌نده‌ن نفی اولونان‌لار وقتی‌یله ‌بورایا اعزام ائدیلیردی – نفی و تبعید ائیله‌مه‌ک‌له ‌ایشه‌ خاتمه ‌وئرمیش‌دیر.

او اثنادا صورتی آتی‌ده ‌درج اولونان قصیده ‌ادیبِ مرحوم کرمان‌لی میرزا آقا خان طرفی‌نده‌ن «فردوسی»نین مشهور «شه‌نامه»سی‌نده‌کی ابیات طرزی‌نده ‌قلمه ‌آلینیپ، تعهّدلی اولاراق ناصرالدّین شاها گؤنده‌ریلمیشدی.

اخیراً ناصرالدّین‌ین ازاله‌یِ وجودِ خبائث آلودوندان باشقا بیر چاره ‌قالمادیغی حقّی‌نده‌ مذکور قومیته‌یه‌ قناعت گه‌لمیش و شاه‌ین قتلی ایچون که‌ندی‌له‌ری‌نده‌ن بیری‌نی قرعه‌ چه‌کمه‌ک صورتی‌یله‌ نامزد ائیله‌مه‌یه‌ مضطر قالمیش‌لاردی. قرعه‌ ایسه‌ «موللا رضا»یا اصابت ائتمیش و در عقب مامور اولدوغو وظیفه‌یی ایفا ایچون درِ سعادت‌ده‌ن روسیا طریقی‌یله‌ ایران‌ا و تاهران‌ا عزیمت ائتمیشدی. آرقاداش‌لاری‌یلا وجدانی‌نا قارشی اکمالی‌نی تعهّد ائده‌ن ودیعه‌یی اه‌ل‌ده‌ ائتمه‌ک ایچون «موللا رضا» آی‌لارجا شاه‌ی ترصّد آلتی‌نا آلمیش و اه‌ن نهایت تاهران‌ین بئش کیلومئتره‌لیک مسافه‌سی‌نده ‌کائن ائمه‌یِ اثناعشریه ‌احفادی‌ندان اولان «شاه‌ عبدالعظیم»ی زیارت قصدی‌یله‌ خدم و حشمی‌یله ‌وزرا و ارکانی‌یلا یولا چیخان شاه ‌محلِ مذکورا مواصلت ائده‌ره‌ک معتاد نماز و زیارتی‌نی ادا و ایفا ائتدیک‌ده‌ن سونرا مرقدِ مذکوردان تباعد ائدیپ، تکرار آراباسی‌نا بینه‌جه‌یی سیرادا موللا رضا کمالِ جسارت‌له ‌ایکی اه‌لی‌نده ‌قوجا بیر عرضِ حالی شاه‌ا تقدیم ائتمه‌ک اوزه‌ره‌ ایله‌ری یورومه‌یه ‌باش‌لامیش‌دی. تام اه‌لی‌نده‌ن عرضِ حالی‌نی آلماق اوزه‌ره ‌بولونان ناصرالدّین شاه‌ین گؤیسونه‌ ایکی قورشون سیخیپ، روحِ خبیثی‌نی دارالبوارا ایصال ائیله‌مه‌یه ‌موفّق اولموش‌دو.

شوراسی تحف‌دیر که ‌ناصرالدّین شاه ‌او اثنادا جلوسونون اه‌للینجی سنه‌یِ دوریه‌سی‌نی اکمال ائتمه‌یه ‌ایکی گون قالمیش‌دی. بوتون آوروپا حکم‌دارانی طرفی‌نده‌ن که‌ندی‌سی‌نه ‌بو مناسبت‌له‌ هدایایِ ثمینه ‌اهداء و اتحاف ائدیلدییی گیبی، عرضِ تبریکات ایچون ده‌ هئیاتِ متعدده‌ اعزام ائتمیش‌له‌ردی.

شه‌ن و شاطر اولان شاه ‌آنی و فجأی[1] بیر صورت‌ده‌ ترکِ حیات ائتمیش و فقط مملکت‌ده ‌بو یوزده‌ن حاصل اولاجاق اغتشاشاتین اؤنونو آلماق ایچون صدر اعظمی «امین السلطان میرزا علی اصغر خان» هنوز شاه‌ین اؤلمه‌ییپ، بر حیات قالدیغی‌نی اعلان ائتمیش و دیگر طرف‌ده‌ن ته‌بریز والی‌لییی‌نده‌ بولونان ولی‌عهدِ حکومت «مظفّرالدّین میرزا»یا حقیقتی شیفره ‌ایله‌ اعلام و افهام ائیله‌میش‌دی.

مظفّرالدّین پایتخته ‌مواصلت ائتدیک‌ده‌ن سونرا هر نه ‌قه‌ده‌ر شاه‌ین قاتلی اولان موللا رضانین شریکِ جرمو اولان‌لاری میدانا چیخارماق ایچون مشارالیهی ایشکنجه‌ و استجواب ائتمیش ایسه‌ ده، رفیق‌له‌ری‌نین کیم‌له‌رده‌ن عبارت بولوندوغونو آنلاماق‌دان عاجز قالماسی اوزه‌ری‌نه‌ موللا رضایی اهالی نظری‌نده ‌دین‌سیز و ایمان‌سیز اولدوغونو و ایران‌دا اه‌للی سنه‌ده‌ن ‌به‌ری تؤره‌میش اولان «بابی»لیک طریقتی‌نه‌ منسوب بولوندوغونو ایماء و اضراب ائتمه‌یه‌ تصدّی اولونموش ایسه ‌ده، بالآخره‌ آسیلاجاغی اثنادا موللا رضا طرفی‌نده‌ن بداهةً ایراد و انشاد اولونان «غلامِ خاصِ پیغمبر، محبِّ هشت و چهارم – کُشنده‌یِ شهِ ‌ایران رضایِ شکارم» بیت اوزه‌ری‌نه ‌مشارالیه‌ین بابی اولمادیغی‌نا هر کس‌ده‌ قناعت حاصل اولموش‌دور.

مظفّرالدّین شاه‌ین امری‌یله ‌ایران خارجیه ‌نظارتی‌یله‌ درِ سعادت‌ده‌کی سفیرله‌ری بولونان «علاء الملک میرزا محمود خان» بینی‌نده‌ قاتلین رفقالاری حاققی‌ندا مخابره‌ جریان ائتمیش و بالنتیجه ‌بالادا اسم‌له‌ری یاد اولونان اوچ ذاتین قاتل ایله‌ سیخی مودّت و مناسبت‌ده ‌بولوندوقلاری تحقّق ائتمه‌سی اوزه‌ری‌نه، ‌ایران سفارتی طرفی‌نده‌ن مشارالیهم تحت الحفظ اولاراق درِ سعادت‌ده‌ن ته‌بریزه ‌اعزام ائدیلیپ، شهرِ مذکوردا صلباً اعدام اولوندولار.

سیّد جمال‌الدّین‌ه ‌گه‌لینجه، بیر مدّت سونرا آغزی‌ندا چیخان سرطان علّتی‌یله‌ ویاخود علی روایة عبدالحمید طرفی‌نده‌ن که‌ندی‌سی‌نه‌ تلقیح اولان مذکور خسته‌لیک‌له ‌نیشان‌تاش‌دا اکمالِ انفاسِ حیات ائیله‌ییپ، مرغِ روحو علیّینه ‌پرواز ائیله‌میش‌دیر.

هامش: گؤرولویور که ‌مرحوم میرزا آقا خان کرمانی اتّحادِ اسلام طرفداری ایدی. بو امنیه‌نین حصولونا سنه‌له‌رجه‌ چالیشمیش، امرارِ اوقات ائیله‌میش و اه‌ن سونرا موفّق اولدوغو حال‌دا بوتون مساعی‌سی ایران شاهِ ‌اسبقی ناصرالدّین شاه‌ین تشبّثاتی‌یله‌ عقیم بیراخیلمیش‌دیر. مشارالیه‌ جدّاً اییی دوشونموش و بو صورت‌له‌ عمومِ مسلمان‌لارین ثنا و رحمتی‌نی قازانمیش‌دیر.

رحمة الله‌ علیه‌ رحمةً واسعه

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مرده ‌آن شد که ‌نامش به ‌نکوئی نبرند

س. م. توفیق [همدانی]


مرحوم «میرزا آقا خان کرمانی»نین وقتی‌یله ‌اتّحادِ اسلام حاققی‌ندا سلکِ نظیمه‌ کشیده‌ ائیله‌دییی ابیات:  

تو تا باشی ای خسرویِ نامور

مرنجان کسی را که ‌دارد هنر

به‌ ویژه ‌که ‌باشد زِ روشن دلی

به‌ جان دوست‌دارِ نبی وْ علی

یکی نام‌داری زِ ایران منم

که‌ خو کرده ‌در جنگِ شیران تنم

قلم دارم وْ علم وْ فرهنگ وْ رای

نژادِ بزرگان وْ فرِّ همای

به‌ گاهی که ‌آمد تمیزم پدید

روانم به ‌دانش همی بُد کلید

زِ گیتی نجُستم به‌ جز راستی

نگشستم به گِردِ کم وْ کاستی

همه‌ خیرِ اسلامیان خواستم

دلم را به‌ نیکی بیاراستم

همی خواستم تا که ‌اسلامیان

به‌ وحدت ببندند یک سر میان

همه‌ دوستی با هم افزون کنند

زِ دل کینِ دیرینه‌ بیرون کنند

مر اسلامیان را فزاید شرف

نفاق وْ جدایی شود بر طرف

در اسلآم آید به ‌فرِّ حمید

یکی اتّحادِ سیاسی پدید

شود تورک ایران وْ ایران چو تورک

نماند دوئی در شهانِ سترک

همان نیز داننده‌گانِ عراق

به ‌سلطانِ اعظم کنند اتّفاق

زِ دل‌ها زدایند این کینه ‌زود

نگویند سنّی و شیعی که‌ بوُد

وز آن پس بگیرند گیتی به ‌زور

زِ جانِ مخالف بر آرند شور

ابا چند آزاده‌ مردِ گُزین

نبشتیم بس نامه‌هایِ متین

روانه ‌نمودیم سویِ عراق

که ‌بر خیزد از عالَمِ دین نفاق

به‌ نیرویِ دادارِ  جان آفرین

همه ‌بر نهادند امضاء بر این

ببخشید حُسنِ اثر نامه‌ها

که ‌خام و نپخته‌ نبُد خامه‌ها

سپاسم زِ یزدانِ پیروزگر

که ‌این نخلِ اومّید شد بارور

نوشته ‌زِ ایران وَ هم از عراق

که ‌از دل بشستیم گَردِ نفاق

همه‌ جان فدایِ شریعت کنیم

به‌ سلطانِ اسلام بیعت کنیم

گذاریم قانونِ بیگانه‌گی

بگیریم آئینِ فرزانه‌گی

از این پس همه‌ کفر سازیم پَست

بیاریم گیتی سراسر به ‌دست

کسی از سلاطینِ اسلامیان

زِ عبّاسیان تا به ‌عثمانیان

زِ صدرِ سلف تا به‌ گاهِ ‌خلف

موفّق نگردید بر این شرف

مگر اندرین عصر کآمد پدید

چنین طرحِ محکم زِ رای سدید

گرت زین بَد آمد، گناهِ‌ من است

که‌ این شیوه‌ آئین وْ راهِ‌ من است

بر این زاده‌ام، هم بر این بگذرم

وَ زین فخر بر چرخ ساید سرم

اگر شاه ‌را بوُد حسّی نهان

مرا ساختی بی نیاز از جهان

و گر از مسلمانیش بوُد بهر

به‌ گیتی مرا شُهره‌ کردی به ‌دهر

چو در خونِ او جوهرِ شرک بود[2]

زِ توحیدِ اسلام خشمش فزود

پشیزی به‌ از شهریاری چنین

که ‌نه ‌کیش دارد، نه ‌آئین وْ دین

مرا بیم دادی که ‌در اردبیل

تنم را به‌ زنجیر بندی چو پیل[3]

زِ کُشتن نترسم که ‌آزاده‌ام

زِ مادر همی مرگ را زاده‌ام

کسی بی زمانه‌ به ‌گیتی نمُرد

نمُرد آن که ‌نامِ بزرگی سپرد

نمیرم از این پس که‌ من زنده‌ام

که‌ این طرحِ توحید افکنده‌ام

به‌ گوش از سروشم بسی مژده‌هاست

دلم گنجِ گوهر، قلم اژدهاست

پس از مُردنم هست پاینده‌گی

که‌ جاوید باشد مرا زنده‌گی

نصیبِ من آبادِ تحسین بُوَد

تو را بهره ‌همواره‌ نفرین بُوَد

پس از من بگویند نام‌آوران

سرایند با یکدگر مهتران

که ‌کرمانی‌یِ رادِ پاکی نهاد

همه ‌دادِ مردی و دانش بداد

پس از سیزده ‌قرن پُر اختلاف

نمودار کرد او رهِ ‌ائتلاف

به ‌توحید دعوت نمود از دوئی

بپیچید از کژی[4] وْ جادوئی

مرا آید از مشتری آفرین

که‌ بودم فداکارِ دینِ مبین

درودم زِ مینو[5] رسانند حور

هم از آسمانم فشانند نور

به‌ دوزخ بمانی تو تیره‌ روان[6]

همت لعنت آید زِ پیر وْ جوان

نشینند وْ گویند مردانِ راد

به ‌نیکی نیارند نامِ تو یاد

که ‌شه ‌ناصرالدّین بُدی یارِ کفر

از او گرم گردید بازارِ کفر

کسانی که ‌توحیدِ دین خواستند

بدین مقصدِ قدس بر خاستند

بیآزرد وْ افسرد وْ از خود براند

به‌ گیتی به‌ جز نامِ زشتی نخواند

تو ای شه‌ چنین راهِ ‌دین سد مکن

به ‌خیره‌ همی نامِ خود بد مکن

که‌ ناگه ‌بر آری دلم را زِ جای

همه ‌دودمانت بر آرم زِ پای

بگویم سخن‌هایِ ناگفتنی

بسنبم گهرهایِ ناسفتنی

که ‌چون بوُد بیخ و تبارِ قجر[7]

چگونه ‌به شام آوریدند سر

به ‌تاتار بهر چه ‌آمیختند

زِ شام از برایِ چه ‌بگریختند

مرا هست تاریخی اندر اوروپ

به‌ قوّت فزون‌تر زِ توپِ کروپ[8]

مبادا که ‌آن نامه‌ افشان شود

که ‌بیخ و تبارت پریشان شود

همان به ‌که‌ خاموش سازی مرا

زِ کینه ‌فراموش سازی مرا

برای مطالعه‌ی بیشتر:

ترور ناصرالدین شاه‌قاجار توسط تروریست‌های بابی-ازلی، و قهرمان‌سازی از تروریست قاتل او توسط قومیت‌گرایی فارس-دولت ایران

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/05/blog-post_5.html

شعر میرزا حسن خان خبیرالملک تبریزی در مدح سلطان عبدالحمید و ماجرای اعدام او، میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_19.html


[1] فجأي: ناگهانی، غافل‌گیرانه، برق‌آسا، غیر منتظره. م.ب.

[2] ناصرالدین شاها اشارت ائده‌ر

[3] فیل دئمه‌ک‌دیر

[4] اه‌یری‌لیک دئمه‌ک‌دیر

[5] جنت‌دیر

[6] جان و روح معناسی‌نادیر

[7] قاجار سلاله‌سی‌نده‌کنایه‌دیر

[8] توپ ۱۳۵ م‌م کروپ از توپ‌های آلمانی جنگ جهانی اول

The Krupp gun is a family of artillery pieces

https://en.wikipedia.org/wiki/Krupp_gun

No comments:

Post a Comment