Wednesday, May 5, 2021

ترور ناصرالدین شاه‌ قاجار توسط تروریست‌های بابی-ازلی، و قهرمان‌سازی از تروریست قاتل او توسط قومیت‌گرایی فارس-دولت ایران

 ترور ناصرالدین شاه‌ قاجار توسط تروریست‌های بابی-ازلی، و قهرمان‌سازی از تروریست قاتل او توسط قومیت‌گرایی فارس-دولت ایران


مئهران باهارلی


ناصرالدین شاه ‌قاجار ۱۲۵ سال پیش در تاریخ اول ماه‌ می ١٨٩٦ در ۶۵ ساله‌گی به ‌دست میرزا رضا کرمانی به ‌قتل رسید. در این مقاله‌ به ‌این ترور، نیز یک ترور ناموفق او ٤٤ سال پیش از آن در ١٥ آوگوست ١٨٥٢ پرداخته‌ام. هر دوی این ترورها توسط تروریست‌های بابی-ازلی انجام شدند. 

خشونت‌طلبی بابیه ‌و تروریسم ازلیه‌

فرقه‌ و یا حزب بابیه ‌در آغاز بازنگری (ترکیبی از بدعت‌های دینی و نواندیشی دینی) در مذهب شیعه ‌از سوی برخی از روحانیون و متولیان شیعی منسوب به ‌فرقه‌ی غالی شیخی بود. هر چند در میان محصولات این بازنگری، برخی اندیشه‌ها و اعتقادات مترقی مطابق با مقتضیات جهان مودرن نیز یافت می‌شد (لزوم تفسیر و تاویل و تعدیل و تغییر اعتقادات و ارکان دین مطابق با نیازهای زمان، وضعیت روحانیون شیعی، حقوق زنان، لغو فتوا، ...)، اما وجه‌ غالب بابیه ‌را کماکان دیدگاه‌های دینی سنتی شیعه ‌آمیخته ‌با فرقه‌گرایی، بنیادگرایی دینی، فاناتیسم، خرافات، شخصیت‌پرستی و ... تشکیل می‌داد.

مدتی پس از اعدام باب، بابیه در عراق ‌به‌ دو بخش رقیب و متخاصم ازلی و بهایی منشعب شد. بخش ازلی دارای چند خصوصیت مهم بود که ‌در تاریخ معاصر ایران و تورک‌ایلی اثرات ماندگار بسیار منفی و مخربی داشته‌ است: نخست استفاده‌ی گسترده‌ی ازلیان از خشونت و تروریسم و خونریزی و ویران‌گری برای رسیدن به ‌اهداف خود، دوم گرایش روزافزون ازلیان به‌ پارسی‌گری، ایران‌گرایی نژادپرستانه، باستان‌گرایی آریایی و ارتباط آنان با اولیگارشی اطلاعاتی پارسی در هندوستان، سوم مورد حمایت دولت‌های استعمارگر و صلیبی اوروپایی مخصوصا بریتانیا قرار گرفتن فرقه‌ی ازلی و در مقابل خدمت ازلیان به‌ تامین منافع آن دولت، چهارم دشمنی کینه‌توزانه‌ی ازلیان با دولت قاجار.

بابیه ‌به ‌عنوان یک حرکت مذهبی، دارای احکام خشونت بار بسیاری بر علیه‌ غیر بابی‌ها و دیگر اندیشان بود. به‌ عنوان نمونه‌ علی محمد شیرازی در تفسیر سوره‌ی یوسف، بیان می‌کند که ‌به ‌اذن خدا در روز ذکر با شمشیرهای برحق نازل شده‌ و با کسانی که ‌نسبت به ‌او کفر بورزند خواهد جنگید. وی در همان تفسیر پیروان خود را به ‌قطع رابطه‌ با همه، بدست گرفتن سلاح و براه ‌انداختن جنگ و قتال در راه‌ خدا دعوت می‌کند و به ‌آنان وعده ‌می‌دهد که‌ ده ‌فرد صبور از ایشان توانایی مقابله ‌با هزار نفر را دارند. باب در کتاب بیان دستور تخریب همه‌ی بقاع و معابد را داده‌ و قتل همه‌ی غیر بابیان و تاراج اموال آن‌ها را مباح می‌شمرد. او در باب ۲۶ واحد هفتم بیان می‌گوید: «خداوند بر هر پادشاهی که‌ در دین بیان مبعوث می‌شود واجب نموده‌ که‌ هیچ غیر بابی را روی زمین باقی نگذارد». عبدالبهاء هم شاخصه‌های بابیت را آدم‌کشی و کتاب‌سوزی و تخریب همه‌ی سمبول‌ها و بقعه‌ها و مظاهر ادیان دیگر و قتل عام مردم جهان که ‌نخواهند بابی شوند دانسته ‌است: «در یوم ظهور حضرت اعلی (میرزاعلی محمد باب)، منطوق بیان (مفاد کتاب اصلی باب) عبارت بود از ضرب اعناق (گردن زدن غیر بابی‌ها)، حرق کتب و اوراق (سوزاندن کتاب‌ها و کاغذها)، هدم بقاع (تخریب بقعه‌ها) و قتل عام الّا من آمن و صدق (کشتار غیر بابیان)». بر اساس این آموزه‌های دینی، بابی‌های اولیه‌ و ازلیان کسانی را که‌‌ مومن به ‌باب نبودند واجب القتل می‌دانستند. به ‌عبارت دیگر بابیه ‌یک فرقه‌ی مذهبی بنیادگرا، -معادل شیعی وهّابیه، و یا اسلامیست‌های افراطی شیعی و سنّی معاصر- و طالب تاسیس یک حکومت دینی بابی- بیانی از طریق خشونت و کشتار غیر مومنین به ‌خود بود.

بابیه ‌در پرونده‌ی خود شورش و قیام‌های مسلحانه‌ی خونین متعددی را داشت: شورش‌ قلعه‌ی شیخ طبرسی به‌ رهبری موللاحسین بشرویه‌ای در مازندران به ‌سال‌های ۱۸۴۸–۱۸۴۹، شورش بزرگ موللا محمد علی زنجانی در زنجان تورک‌ایلی در ۵ مه ‌۱۸۵۰، شورش نیریز در فارسستان در جنوب ایران به ‌رهبری سید یحیی دارابی در تابستان ۱۸۵۰ میلادی، درست در روز اعدام باب و در حالیکه ‌محاصره‌ی زنجان در حال پیشرفت بود؛ همچنین چهار شورش دیگر در شیراز، قزوین، اصفهان (۱۸۴۶) و تهران (۱۸۵۲). (این شورش‌های خونین و مسلحانه‌ی بابی که ‌باعث تخریبات و آسیب فراوان به ‌شهرها و اموال مردم شد و هزاران نفر را به‌ کشتن داد، عامل عمده‌ی اعدام سید علی محمد بود). بابی‌ها طبق آموزه‌های دینی خود در جریان شورش‌ها با مردم و نیروهای دولتی رفتاری سبعانه ‌داشتند و «اسیران جنگی را دست و پا می‌بریدند و به‌ آتش می‌سوختند».

علت مقابله‌ی دولت قاجار با بابیان، نه‌ عقاید و باور و دیدگاه ‌و مشرب متفاوت آن‌ها، بلکه ‌اقدامات تروریستی و قیام‌های مسلحانه‌ و مصادره‌ی اسلحه‌خانه‌های حکومتی و مختل نمودن امنیت ملی به‌ قصد برانداختن دولت قاجار، کسب اقتدار سیاسی و تاسیس دولت بابی-بیانی بود. دولت قاجاری حرکت بابی را اصولا یک حرکت آنارشیستی-هرج و مرج‌طلبانه، مورد پشتیبانی دولت‌های استعماری اوروپایی مخصوصا بریتانیا به‌ منظور براندازی سلسله‌ی قاجاری و یک جریان دین‌سازی آگاهانه‌ توسط آن‌ها می‌دید. بدین دلایل زمانی که‌ قیام‌ها و جنگ‌های بابی برافروخته به ‌اوج خود رسید، دولت قاجاری که‌ تا پیش از آن به‌ حبس باب-  شخصی به زعم او مجنون و دارای پریشانی روانی - اکتفا کرده ‌بود، چاره‌ را در حذف کردن فیزیکی راس فتنه ‌دید. به ‌دستور امیرکبیر باب دوباره‌ از زندان به ‌تبریز آورده‌ محاکمه ‌شد و تیرباران گشت.

پس از اعدام سید علی محمد باب، ازلیان کینه‌ و نفرتی عظیم از دولت قاجار به‌ دل گرفتند. در این مرحله، بابیان همه‌گی معتقد به ‌جهادی خونین برای ساقط کردن و تغییر حکومت قاجار با قوه‌ی قهریه‌ و به ‌جای آن تاسیس دولت بابی-بیانی موعود خود بودند. بابیان «دولت قاجاریه‌ را رجعت و ظهور دوباره‌ی بنی امیه ‌می‌خواندند» و رفتار آن سلسله‌ با خود را مشابه ‌ظلم وارده ‌از سوی بنی امیه ‌بر خاندان پیامبر اسلام می‌دانستند. نزد طائفه‌ی بابیه‌ ناصرالدین شاه ‌و میرزا تقی خان امیر کبیر که ‌مسئول اعدام باب بودند در درجه‌ی اولی از نفرت و لعن قرار داشته، رجعت اعداء و قاتلین ائمه‌ی هدی، همسان یزید و معاویه‌ بشمار می‌آمدند. قدوس قهرمان قیام طبرسی ناصر الدین شاه ‌را «سلطان باطل» می‌خواند...

بابی‌ها (بابیان اولیه، ازلیه و حتی بهائیه در آغاز) به ‌سوء قصد و ترورهای سیاسی و قتل مقامات دولتی و مخالفین، حتی دیگر بابیان نیز دست می‌زدند. از دیدگاه‌ بابیان، ترور شاه، امیرکبیر، امام جمعه‌ی تهران، .. و دیگر عملیات تروریستی و ضربه‌های غافلگیر کننده‌ به ‌ارکان حکومت، اولا به‌ علت اعدام سید علی محمد باب توسط آن‌ها یک اقدام انتقام جویانه‌ی مشروع قلمداد می‌شد، دوما مقدمه‌ی شروع قیام مردمی برای «براندازی» دولت قاجار بود، سوما کوتاه‌ترین راه‌ عملی برای رسیدن به‌ هدف تاسیس دولت بابی بود، ... این اوهام، ریشه ‌در رجعت رمزی- آمال آخرالزمانی شیعه، مباح دانستن خشونت و ترور در نظام اعتقاد دینی بابیه، و استیصال و خشم بابیان داشت.







نخستین اقدام به‌ ترور (ناموفق) ناصرالدین شاه ‌توسط بابیان - ١٨٥٢

نه‌ ماه ‌بعد از شورش نیریز در فارسستان صبح روز یکشنبه ‌١٥ آوگوست ١٨٥٢ تیمی شش نفره ‌از تروریست‌های بابی هنگامی‌ که ‌ناصرالدین شاه ‌از کاخ ییلاقی نیاوران عازم گردش و شکار در دوشان تپه‌ بود به‌ شکل شاکیان و دادخواهان در وسط راه‌ داد و فریاد کنان از شاه‌ دادخواهی کردند و وقتی به‌ وی نزدیک شدند با توفنگ‌های باروتی و تاپانجا (تپانچه) به‌ سوی ناصرالدین شاه ‌شلیک کردند. تیر یکی از تروریست‌ها بنام محمد صادق تبریزی، سر و صورت شاه ‌را مجروح کرد. دیگر تروریست‌های بابی با خنجر و قمه ‌به‌ طرف شاه‌ حمله‌ کردند. یکی از آن‌ها به‌ اسم میرزا فتح‌الله‌ قمی، ناصرالدین شاه‌ را از اسب به ‌زیر کشید و خواست با چاقو ضربه‌ای بر او وارد کند. اما یکی از فراش‌ها مانع او شد. شاه‌ که‌ از خود دفاع می‌کرد، از سوء ‌قصد جان سالم به‌ در برد.

سوء قصد کنندگان از تابعین یک روحانی شیعی پیوسته ‌به ‌بابیه ‌بنام موللا شیخ علی ترشیزی خراسانی -به‌ سبب لقب بابی‌اش «اسم الله‌ العظیم» مشهور به «عظیم» و «باب خاتم»- بودند. محمد صادق تبریزی، مهاجم مقتول، خدمتکار موللا شیخ علی ترشیزی عظیم و تحت نفوذ او بود. موللا شیخ علی ترشیزی خراسانی که ‌قبل از واقعه‌ی ترور با نوشتن مکتوباتی به ‌زبان عربی مریدان بابی از قوم و کاشان و اردستان و اصفهان را برای شرکت در عملی غیر معلوم –ترور شاه- به ‌تهران احضار و دعوت کرده‌ بود، از پیروان برجسته‌ی باب، یکی از آخرین بازمانده‌گان هسته‌ی اولیه‌ و رهبران بابیه ‌بعد از اعدام سید علی محمد باب، و پس از اعدام باب در سال‌های ١٢٦٧-١٢٦٨ نایب خاص او در تهران و رئیس فرقه‌ی بابیه‌ بود: «شیخ علی ترشیزی، رأس و رئیس، قطب و شیخ، مرشد و پیشوای این فرقه ‌[بابیان]، ملقب به ‌حضرت عظیم که‌ خود را نایب خاص باب می‌دانست، از اصحاب و اتباع باب و معتقدین خویش تنی چند را به‌ دور خود گرد آورده، به ‌آن‌ها وعده‌ی حکومت بلاد ایران داده، بانی و آمر مسئول این حادثه، منشأ و مصدر و باعث این فتنه ‌و مروج آن طغیان و مهیج آن عصیان بود» (روزنامه ‌وقایع اتفاقیه‌- نمره‌٨٢ و روضه ‌الصفای ناصری).

عواقب سوء قصد به‌ جان ناصرالدین شاه- نخستین مورد از ‌تلاش سازمان یافته‌ی یک جریان مذهبی - سیاسی متعصب و افراطی برای براندازی دولت از طریق شاه‌کشی (Regicide) به ‌سبک اوروپایی در تاریخ مودرن ایران - بسیار وخیم بود. پس از این واقعه ‌در واکنشی انتقام‌جویانه‌ موج سرکوب سیستماتیک و کشتار جمعی بابیان (بابی‌کشی) براه‌ افتاد. جمع کثیری از پیروان بابیه ‌دستگیر و زندانی، و عده‌ای از آن‌ها به ‌طرزی فجیع شکنجه و در ملاء‌عام اعدام شدند. سران بابیان در خانه‌ی سلیمان‌خان تبریزی پسر یحیی خان صاحب منصب قوشون با ارتباطات درباری، که ‌گویا محل اجتماع بابیه ‌که‌ تصمیم به ‌ترور شاه ‌گرفتند بود، دستگیر شدند. (سلیمان‌خان تبریزی یکی از پیروان سید علی‌ محمد باب بود که ‌پس از تیرباران او در تبریز، با کومک یکی دو نفر دیگر شبانه‌ جنازه‌ی باب و انیس را که‌ در کنار خندقی انداخته‌ شده ‌بود و نگهبانان مانع دفن آن‌ها می‌شدند برداشته ‌و مخفیانه ‌به‌ تهران آورده‌بود). سلیمان خان پس از شکنجه‌های فجیع و شمع‌آجین شدن، اعدام شد. ملا شیخ علی ترشیزی فرمانده‌ی تروریست‌ها نیز دستگیر و حبس و چون روحانی بود به ‌مجلس روحانیون برده‌ شد. وی مسئولیت سوء قصد را به‌ گردن گرفت و اعتراف کرد که‌ بعد از اعدام باب سمت ریاست مذهب را دارد و به مریدانش امر کرده ‌شاه‌ را بکشند. مجلس روحانیون حکم به ‌قتل او داد و پس از شکنجه ‌اعدام شد.

فعالیت‌های ازلی در پریود بین دو ترور

پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه، دستگیری‌ها و اعدام‌های دسته‌جمعی بابیان ایران را برای فرقه‌ی بابیه بالکل ‌ناامن و مخاطره‌آمیز کرد. بسیاری از بقیه‌السیف بابیان متواری و بخش بزرگی از سرانشان به‌ عراق گریختند، و دیگر هیچ عملیاتی اعم از قیام و یا اقدامات تروریستی توسط آنان در داخل ایران صورت نگرفت. در عراق جامعه‌ی بابی منشعب و دو جریان ازلی و بهایی ایجاد شد. جریان بهایی مجادله‌ی ‌خشونت‌آمیز را به‌ کلی کنار گذارد و سوء قصد به ‌شاه‌ را تقبیح کرد. اما جریان ازلی همچنان افراطی و خشونت‌طلب و برانداز باقی ماند و به‌ مهم‌ترین جریان مخالف زیرزمینی با دولت قاجار ‌تبدیل شد. در این دوره ‌ازلیان جریانی خشونت‌طلب-تروریستی و مورد حمایت انگلستان که‌ قصد ساقط کردن دولت قاجار-حاکمیت تورکان را به‌ قوه‌ی قهریه ‌داشت بودند. در مقابل، بهائیان مورد حمایت روسیه ‌و با رد خشونت و تروریسم به ‌مصالحه ‌با دولت قاجاری پرداخته ‌بودند. پس از آن نیز جریان «ازلی» از هیچ تلاشی برای ساقط کردن دولت قاجاری فروگزار نکرد.

با نهضت تنباکو - انقلاب مشروطه‌ ازلیه فرصت طلایی را برای انتقام از دولت قاجار بدست آورد. در این دوره‌ در میان مخالفین و معاندین قاجار همچنین دسته‌جاتی ازلی‌وار مانند طرف‌داران سید جمال‌الدین اسدآبادی که ‌کومیته‌ی اتحاد اسلام را ایجاد کرده‌ بود ظهور کردند که‌ تمایلات نزدیک به ‌بابیه‌–ازلیه ‌داشتند و با ناسیونالیست‌های ایرانی باستان‌گرا و ملکوم خان ارمنی و ماسون‌ها و عوامل انگلیس که ‌ناصرالدین شاه‌ آن‌ها را دشمن حیاتی و برانداز تلقی می‌کرد، همبسته‌گی و همسویی و همکاری داشتند. پس از امضای قرارداد انحصار تنباکو که‌ ناصرالدین شاه ‌در عقد آن سوء نیت خاصی نداشت، حتی یک عمل رفورمیستی بشمار می‌رفت، سید جمال الدین افغانی و یارانش که‌ در صدد تبدیل این حادثه ‌به‌ شورشی همه‌گانی برای خلع او و ساقط نمودن دولت قاجار بودند موفق شدند روحانیون شیعی را قانع به‌ صدور فتوا دائر بر سوء نیت ناصرالدین شاه‌ بکنند.

سید جمال الدین با ناصرالدین شاه خصومت دیرینه و کینه‌ورزی شخصی داشت، هدف نهایی او درباره‌ی ایران قاجاری، خلع ناصرالدین شاه از سلطنت از طریق کشیدن آن به زیر پرچم خلافت عثمانلی تحت لوای «اتحاد اسلام» بود. تاثیر ناسیونالیسم باستان‌گرای ایرانی در اندیشه‌ی سید جمال الدین وجود دارد. او همچنین خشونت‌گرا و آلوده به تروریسم بود. ولی مقصد فعالان بابی ازلی در تظاهر به پیروی از اتحاد اسلام، صرفا براندازی سلطنت قاجار که آن را بزرگ‌ترین دشمن آیین‌ و دینشان تلقی می کردند بود.

 بنا به ‌سید محمد توفیق همدانی؛ میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، خبیرالملک تبریزی که ‌در دهه‌ی ‌۱۸۹۰ در استانبول به ‌سید جمال‌‌الدین ملحق شده‌ بودند و میرزا رضای کرمانی پسر موللا حسین عقدائی که ‌بعدها به‌ این سه ‌پیوسته ‌بود، علاوه ‌بر عضویت در کومیته‌ی اتحاد اسلام سید جمال الدین، یک حلقه‌-محفل و یا کومیته‌ی مخفی هم برای مبارزه‌ با ناصرالدین شاه‌ تشکیل داده بودند. از اعضای این کومیته، میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی ازلی؛ و میرزا رضا کرمانی، ضارب ناصرالدین تحت تاثیر دو ازلی مذکور و طرف‌دار و فدایی تندروی سیدجمال الدین بود.

آخرین اقدام به ‌ترور (موفق) ناصرالدین شاه‌ در سال ١٨٩٦

حلقه-کومیته‌ی چهارنفره ‌که‌ در طرح برپا ساختن عصیان عمومی و خلع ناصرالدین شاه‌ شکست خورده‌ بود، در نهایت تصمیم به‌ قتل شاه ‌گرفت. با قرعه ‌میرزا رضای کرمانی فدائی سید جمال الدین که‌ مالیخولیایی- دارای اختلالات روانی- هم بود برای ترور کردن شاه‌ انتخاب شد. میرزا رضای کرمانی در طول چند ماهی که ‌با همشهری‌های ازلی خود میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و برادران شیخ احمد (شیخ محمود افضل الملک کرمانی معروف به ‌جدّی افندی و موللا محمد جعفر شیخ ابوالقاسم) هم‌خانه ‌بود برای ترور شاه ‌توجیه ‌شد. در همان اوان میرزا آقاخان کرمانی قصیده‌ی معروف خود در باره‌ی اتحاد اسلام را به ‌طرز شهنامه‌ی فردوسی سرود و به ‌ناصرالدین شاه ‌ارسال نمود. وی در این قصیده، با لحنی تند و  پرخاش‌گرانه ‌قاجارها و ناصرالدین شاه ‌را تحقیر، تکفیر و تهدید به‌ مرگ کرد.

اقدامات سید جمال الدین افغانی در دشمنی با سلطنت قاجار و کومیته‌ی چهار نفره‌ در تحقیر و تهدید ناصرالدین شاه ‌و همبسته‌گی و همکاری آن‌ها با بابیان-ازلیان و ماسون‌ها و عوامل انگلستان و .. که ‌حرکتی جدی در مخالفت با حکومت ناصرالدین شاه‌ را ایجاد کرده‌ بود، باعث خشم شدید شاه ‌شد. دولت ناصری به ‌موازات تلاش برای استرداد سید جمال الدین افغانی به ‌ایران که ‌به ‌گمانش راس فتنه‌ بود، در سال ١٨٩٤ همزمان با شورش ارامنه‌ در آناتولی (عصیان اول ساسون و یا عصیان ارمنی در تالوری در منطقه‌ی کوهستانی ساسون واقع در ایل باتمان) و با ادعای دست داشتن میرزا آقاخان کرمانی و میرزا حسن خبیرالملک تبریزی و شیخ احمد روحی در این عصیان ارمنی و خبرچین و مفسد بودن آن‌ها، از دولت عثمانلی خواستار تحویل دادن سه ‌نفر مزبور شد. دولت عثمانلی هم که‌ نسبت به‌ این سه ‌تن سوء ظن پیدا کرده ‌بود، نهایتا آن‌ها را در استانبول توقیف و به ‌قصد انتقال احتمالیشان به‌ ایران به ‌بندر ترابزون تبعید و در آنجا توقیف کرد. این سه‌ تا زمان قتل ناصرالدین شاه‌ در اول ماه‌ می ١٨٩٦ در ترابزون در حبس بودند.

هنگامی که ‌میرزا آقاخان کرمانی و میرزا حسن خبیرالملک تبریزی و شیخ احمد روحی در ترابزون در بازداشت بودند، میرزا رضا کرمانی عضو دیگر حلقه- کومیته‌ی چهارنفره‌ که‌ مامور به‌ ترور ناصرالدین شاه ‌شده ‌بود، از طریق روسیه‌ به‌ ایران رفت و پس از چندین ماه رصد، ناصرالدین شاه‌ را اول ماه ‌می ١٨٩٦ در روز دادخواهی مردم در حرم شاه‌ عبدالعظیم با شلیک گلوله‌ به‌ قتل رسانید. (ناصرالدین شاه اجازه‌ داده‌ بود که ‌رعایا در یک روز معین هفته ‌برای تقدیم عریضه‌ و دادخواهی مستقیماً به‌حضور او برسند). در استنطاق میرزا رضاخان کرمانی قاتل شاه‌ معلوم شد که ‌وی به ‌امر شیخ احمد روحی با برادر او ملا محمد جعفر شیخ ابوالقاسم روز ١٢ ژانویه ‌١٨٩٦ از استانبول حرکت و در مسیر بازگشت به ‌ایران برای ترور شاه، به ‌ترابزون رفته ‌و در آنجا «با محبوسین ملاقات و معاهدات خود را» نموده؛ پس از آن به‌ عنوان ضمیمه‌ی تذکره‌ی شیخ ابوالقاسم برادر روحی و با نام جعلی به ‌ایران وارد شده ‌است. میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و حسن خان خبیرالملک پس از تحویل به مقامات قاجار در مرز عثمانلی تحت الحفظ از طریق جولفا به تبریز فرستاده شدند. میرزا علی اصغرخان امین السلطان صدراعظم حکم قتل آن‌ها را صادر کرد و ایشان بدون امکان دخالت مظفرالدین شاه در تهران، دو ماه و هفده روز بعد از ترور شاه، در ١٧ جولای ١٨٩٦ در باغ اعتضادیه (باغ شمال تبریز) اعدام گشتند. سر هر سه بریده و به تهران فرستاده شد. میرزا رضا کرمانی هم بالاخره سه ماه و ١٢ روز بعد از ترور شاه، در ١٢ آوگوست ١٩٨٦ در تهران به دار آویخته شد.

تروریست‌های ازلی، به ‌عنوان رهبران جنبش مشروطه‌ی ایران

با ظهور جنبش مشروطیت انگلیسی که ‌جریان ازلیه ‌در ضد قاجار بودن، در خشونت و تروریسم، در باستان‌گرایی و پارسی‌گری و در مورد حمایت انگلستان بودن با آن شریک بود، ازلیان در کوتاه‌مدت (در کنار باستان‌گرایان، عوامل اطلاعاتی انگلستان و پارسیان هند و ماسون‌ها و ....) به‌ رهبران و مدیران اصلی جنبش مشروطیت ایران تبدیل شدند. بابیان ازلی وقت به هر دری می‌زدند و به هر اندیشه‌ای پناه می‌بردند تا «حکومت ظالم و مستبد قاجار» را ساقط کند. مشروطه‌طلبی بابیان ازلی هم مانند اتحاد اسلامی بودنشان، صرفا هدف ساقط کردن سلطنت قاجاری را دنبال می‌کرد. بابیان ازلی به همین مقصد خشونت‌گرایی-نیهیلیسم-آنارشیسم-تروریسم را نیز بر حرکت مشروطه‌ی ایران حاکم نمودند. بدست گرفتن مدیریت جنبش مشروطیت ایران توسط ازلیان (نیز ورود تروریست‌ها و آنارشیست‌های ارمنی موسوم به ‌فدایی و تورک قفقازی تحت نام مجاهد و ...) خود باعث شد که ‌تاکتیک و استراتژی انجام سوء قصدهای سیاسی و تروریسم به‌ مشی اصلی سیاسی و فعالیت جنبش مشروطه‌ تبدیل شود.

ازلیان ماسون در رهبری انجمن آزربایجان

ازلیان هم‌چنین با جای گرفتن در رهبری انجمن آزربایجان در تهران (به ‌همراه‌ عوامل اطلاعاتی و جاسوسان انگلستان، ماسون‌ها، پارسی‌های هندوستان، ... مانند اردشیرجی ایدلجی ریپورتر، سید حسن تقی زاده، ارباب بهمن بهرام زرتشتی، ارباب بهمن بهرام زردشتی، ارباب مهربان جمشید پارسایی، ارباب فریدون خسرو اهرستانی، میرزا ابوالحسن‌خان پیرنیا معاضدالسلطنه نائینی، سید جلیل اردبیلی، عبدالرحیم خلخالی، سید محمد رضا مساوات شیرازی مدیر نشریه‌ی مساوات ناشر افکار انجمن آزربایجان، محمد غفاری کاشانی معروف به کمال‌الملک، ...)، این انجمن را به ‌یک تشکیلات تروریستی و جنگ‌افروز ضد ازلی-ماسونی-پارسی ضد قاجاری-ضد تورک تبدیل کردند. 

انجمن آزربایجان وابسته به لوژ فراماسونی بیداری ایرانیان و تمام این رهبران انجمن آزربایجان ماسون بودند. هدف لوژ بیداری ایرانیان، نه مهار خودسری شاهان قاجار که اقلا در دوره‌ی مظفری به حداقل خود رسیده بود، بلکه از بیخ و بن بَرکندن دولت تورک قاجار بود. سخن‌گوی انجمن آزربایجان ملک المتکلمین - میرزا نصرالله‌ بهشتی اصفهانی، هم‌چنین سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی و میرزا جهانگیر خان شیرازی از رهبران و اعضای بسیار فعال انجمن آزربایجان، هر سه‌ ازلی و دو نفر اول ماسون بودند. 

انجمن آزربایجان تحت مدیریت و کونترول ازلیان (و عوامل اطلاعاتی و جاسوسان انگلستان، ماسون‌ها، پارسی‌های هندوستان، ...) عامل اصلی ایجاد آشوب‌های بلاانقطاع، جنگ داخلی و برادرکشی، حاکم کردن فضای رعب و وحشت و ترور در شهرها، اشغال تهران پایتخت دولت قاجار توسط مشروطه‌طلبان انگلیسی-داشناک‌ها و ... و در تصویر بزرگ‌تر هموار کننده‌ی روند ساقط کردن دولت قاجار، خاتمه‌ دادن به‌ حاکمیت تورک بر ایران و تاسیس دولتی پارسی به‌ نام پهلوی بود (فروغی تئوریسین رژیم جدید پهلوی یک ازلی ماسون بود).

قهرمان آزادی ساختن از تروریست میرزا رضای کرمانی توسط قومیت‌گرایان فارس و جمهوری اسلامی ایران

جسد ناصرالدین شاه‌ در اولین سال‌روز قتلش در آرام‌‌گاهی در فاصله‌ی بین مزار حضرت عبدالعظیم حسنی و امام‌زاده ‌حمزه ‌به‌ خاک سپرده‌ شد. پس از انقلاب اسلامی سال ۵۷ حجت الاسلام خلخالی زمانی که ‌مقبره‌ی رضاشاه ‌پهلوی را تخریب می‌کرد، دستور داد سنگ قبر ٧ تنی و گران‌بها به ‌لحاظ هنری ناصرالدین شاه‌ که ‌تمثال کامل وی بر آن حکاکی شده ‌بود را هم از آنجا بکَنَند (سنگ قبر ناصرالدین شاه‌ هم ‌اکنون در موزه‌ی کاخ گلستان در تهران نگه‌داری می‌شود). همان سال دولت جمهوری اسلامی ایران برای میرزا رضا کرمانی یک تمبر یادبود در سری «پیش‌گامان نهضت اسلامی» چاپ کرد که‌گران‌ترین تمبر آن سری بود.

سال‌روز ترور «شاه ‌شهید» ناصرالدین شاه‌ برای ملت تورک، روزی غم‌انگیز و اسف‌آلود؛ و میرزا رضای کرمانی یک تروریست و آدمکش و دشمن آزادی است که ‌با اقدام خود نقش مهمی در منحرف نمودن و ناکام کردن روند مسالمت‌آمیز و رفورمیستی آزادی‌خواهی و مودرنتیه ‌در ایران قاجاری داشت. (عموما ازلیان و به‌ تبع آن‌ها مشروطه‌طلبان و انجمن آزربایجان و ... عامل اصلی نهادینه‌ کردن «تروریسم سازمان یافته‌ و فرهنگ خشونت‌طلبی» در ایران، تبدیل حرکت مشروطه ‌از یک جنبش قاجاری-مردمی مدنی و دموکراتیک و اصلاح‌طلب، به‌ یک انقلاب براندازانه‌ و ویران‌گر و آلودن و آغشتن عامدانه‌ی آن به ‌تروریسم و خشونت و افراطی‌گری هستند).

اما قومیت‌گرایی افراطی فارسی و تاریخ رسمی-دولتی ایران، میرزا رضای کرمانی تروریست و آدمکش را «شهید راه‌ آزادی» دانسته، قهرمان ملی می‌شناسد. تاریخ‌نگاری فارسی در پیروی از سیاست تقدیر و تقدیس از تروریسم ضد تورک ادعا می‌کند که‌ «میرزا رضا کرمانی نهضت بیداری ایرانیان را شتاب بخشید، قدم‌ها را به ‌سمت مشروطه‌خواهی استوار گرداند. قدم‌های عملی برای رسیدن به‌ مشروطه ‌و حکومت قانون را برداشت، حرکت او ‌مکمل برنامه‌های تئوریک و نوشتارهای همشهری و هم مسلکش یعنی میرزا آقاخان کرمانی در رهایی ایرانیان از استبداد و خرافات بود، ...». (عموما قومیت‌گرایی افراطی فارسی از هر نحله‌ای- ناسیونالیست، اسلام‌گرا، چپ‌گرا، لیبرال،... - تمام شخصیت‌ها و ‌عملیات و جریانات خشونت‌طلب، غیر قانونی، تروریستی و ... در تاریخ ایران و در جهان بر علیه‌ تورکان را مشروع، مقبول و مثبت تلقی می‌کند و به تقدیس- ‌تقدیر-قهرمان‌سازی از آن‌ها می‌پردازد. مانند اقدام بابیان-ازلیان-مشروطه‌طلبان به‌ ترور شاهان و مقامات قاجاری، کودتای سردار سپه ‌بر علیه ‌دولت تورک قاجار، کشتار تورکان غرب آزربایجان توسط دول استعمارگر صلیبی و متحدان آن‌ها آسوریان و ارمنیان در سال‌های جنگ جهانی اول، ...).

خلخالی، این روحانی شیعی و بنیادگرای فاناتیک و مانقورت تورک در تخریب مقبره‌ی ناصرالدین شاه ‌قاجار، به‌ واقع آرزوی رضاشاه ‌را بر می‌آورد: «رضاخان میرپنج در دوران‌ سردار‌ سپهی-در‌ حالی که‌ سخت چشم انتظار جلوس بر تخت‌ شاهی بود-از طریق حبیب اللّه‌ رشیدیان-مأمور رسمی‌ سفارت انگلیس-و لسان الملک، پیامی‌ برای وزیر مختار انگلیس فرستاد که ‌در‌ آن، خشم و نفرت نسبت به ‌ناصرالدین شاه ‌قاجار موج می‌زند: «هم اکنون در اتومبیل من بنشینید‌ و ‌‌به ‌سفارت انگلیس در قلهک بروید و از قول من به ‌آقای‌ وزیر مختار‌ انگلیس ‌[سر پرستی لورن‌] برسانید و بگویید که ‌من خسته ‌شده‌ام! آخر تا کی باید صبر کنم‌! این کار [خلع احمد شاه‌] کی تمام خواهد شد!؟... به‌ وزیر مختار انگلیس از قول‌ من بگویید که‌ من‌ مایلم‌ قبر ناصر الدین شاه‌ را بشکافم و جنازه ‌او را از قبر بیرون کشیده، بر آن آتش زنم».

جمهوری اسلامی ایران نیز با تقدیر و تعزیز تروریست میرزا رضا کرمانی به نوعی نشان می‌دهد که ادامه دهنده‌ی سنت خشونت‌طلبی ضد تورک فرقه‌ی ازلیه در دوران معاصر است (توده‌ی ازلی به مرور زمان و سران ازلیان با تقیه در شیعه‌ی امامی استحاله یافتند. بسیاری از قومیت‌گرایان فارس امروزی مخصوصا اسلام‌گرایان فارس، از نسل ازلیان مذکور هستند).

برای مطالعه‌ی بیشتر:

رفورم‌های مذهبی و تدابیر اتحاد اسلامی ناصرالدین شاه: جعفری مذهب پنجم اسلام، ممنوع کردن لعن خلفای راشدین، ریشه کن کردن جشن عمرکشان، قدغن کردن جعلیات و خرافات شیعی، منسوخ کردن جنگ حیدری-نعمتی، ...

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/03/blog-post_13.html

دولت قاجار و سرکوب جنبش بابی

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_84.html

شعر میرزا حسن خان خبیرالملک تبریزی در مدح سلطان عبدالحمید و ماجرای اعدام او، میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_19.html

از اشعار فلسفی ناصرالدین شاه: کفر و دین، دِیر و حرم شد؛ سُبحه ‌شد، زنّار شد

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_30.html

نگاهی به‌ تلاش های سیاسی فعالان ازلی درمخالفت با حکومت قاجار وتدارک انقلاب مشروطیت

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=37923

ناصرالدین شاه‌ و فرقه‌ بابیت؛ از مباحثه ‌تا سرکوب

http://ensani.ir/fa/article/45822/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%88-%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%AD%D8%AB%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8

عظیم پس از باب و پیش از ازل. پژوهشی از :استاد محیط طباطبائی. ماهنامه‌ گوهر، سال 6، شماره‌3، خرداد 1357، شماره‌ مسلسل 63 صفحات 183-178

دستمال آغشته ‌به ‌خون ناصرالدین شاه ‌قاجار ،گنجینه ‌کاخ گلستان

https://www.facebook.com/groups/602684319834522/permalink/3211475625622032/

No comments:

Post a Comment