قرائت کامل و تصحیح تصنیف-شعر تورکی نویافتهی عبدالقادر مراغی و تخلص ابن صفی او
مئهران باهارلی
این مقاله ترجمه-خلاصهای است از مقالهی مفصل اصلی به زبان تورکی که در لینک آتی قابل دسترسی است:
Méhran Baharlı: TÜRK KÜYBİLGENİ (MÜZİKOLOG) ABDÜLKÂDİR MARÂĞÎ’NİN YENİ BULUNAN TÜRKÇE İŞİ’NİN (AMEL’İNİN) TASHÎHİ VE KULLANDIĞI İBN-İ SEFÎ MAHLASI
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/abdulkadir-meraginin-yeni-bulunan.html
خلاصه
مورخ موسیقی دوکتور رجب اوسلو یک تصنیف به تورکی جغتایی با ردیف «ایچینده» سروده شده توسط دانشمند، هنرمند، موسیقیدان و موزیسین تورک، عبدالقادر مراغی را کشف و در سال ٢٠٠٧ آن را معرفی کرده است. این تصنیف – شعر تورکی، در یک جونگ آنونیم که تاریخ تالیف آن نیمهی اول قرن پانزده میلادی گمان میشود ثبت شده است. کشف دوکتور اوسلو، همانقدر که در عرصهی موزیکولوژی تورک دارای اهمیت است، از جهت روشنگری در بارهی حیات شخصی، شاعری، خلاقیت هنری، و رپرتووار موسیقیایی عبدالقادر مراغهای و تثبیت آثار تورکی او هم بسیار مهم است. اما علیرغم این اهمیت فوقالعاده، متن شعر تورکی عبدالقادر مراغهای در تورکیه با اغلاط بسیار غلط قرائت و بدین سبب با اشتباهات فراوان منتشر شده است. در این مقاله، منبعی جدید در بارهی تخلص ابن صفی که تائید کنندهی تعلق این تصنیف تورکی به عبدالقادر مراغهای است را معرفی کرده؛ سپس متن دقیق و کامل این شعر تورکی را بر اساس نسخهی خطی ارائه نمودهام. در قسمت پایانی، اشتباهات و اغلاط موجود در نشرهای تورکیهای آن را تصحیح کردهام.
اؤزهت:
موزیک تاریخچیسی دوکتور رجب اوسلو، تورک بیلیمآدامی، صنعتچی، موزیکولوق و موزیسین ماراغالی عبدالقادرین چاغاتای تورکجهسینده یازدیغی یئنی بیر ییر – قوشوغونو (تصنیف – شعرینی) تاپیپ، ٢٠٠٧ ایلینده تانیتمیشدیر. ابن صفی تخلصونو داشییان بو اثر، ١٥ یوزایلین ایلک یاریسینا عایید آنونیم بیر جؤنگده یئر آلماقدادیر. رجب اوسلونون کشفی، تورک موزیکولوژی آلانیندا اؤنهملی اولدوغو قهدهر، ماراغالی عبدالقادرین کیشیسهل یاشامینین، قوشوغونون، صنعتسهل یارادیجیلیغینین و موزیک رئپئرتووارینین آیدینلاتیلماسی و تورکجه اثرلهرینین دهرلهنمهسی آچیسیندان دا اولدوقجا اؤنهملیدیر. آنجاق بو بؤیوک اؤنهمینه قارشین، ماراغالی عبدالقادرین یئنی بولونان بو تورکجه ییر – قوشوغونون متنی تورکییهده یانلیش اوخونموش و بونون سونوجوندا بیر چوخ یانلیشلا یایینلانمیشدیر. بو مقالهمده یئنی تاپیلان بو قوشوقدا ایشلهدیلهن ابن صفی تخلصونون عبدالقادر ماراغییه عایید اولدوغونو دوغرولایان بیر قایناغی تانیدیپ، آردینجا قوشوغون تام و دقیق متینینی اهلیازمایا دایاناراق وئردیم. یازیمین سون بؤلومونده تورکییه یایینلارینداکی یانلیشلاری و اهکسیکلهری دوزهلتدیم.
Özet
Müzik tarihçisi Dr. Recep Uslu, Türk bilim adamı, sanatçı, müzikolog ve müzisyen Marağalı Abdulkadir’in Çağatay Türkçesinde yazdığı yeni bir yır-koşuğunu (tasnifi-şiirini) bulup, 2007 yılında tanıtmıştır. İbn-i Sefi mahlasını taşıyan bu eser, 15. yüzyılın ilk yarısına ait anonim bir cönkte yer almaktadır. Recep Uslu'nun keşfi, Türk müzikolojisi alanında önemli olduğu kadar, Marağalı Abdulkadir'in kişisel yaşamının, şiirinin, sanatsal yaratıcılığının ve müzik repertuarının aydınlatılması ve Türkçe eserlerinin derlenmesi açısından da oldukça önemlidir. Ancak bu büyük önemine karşın Marağalı Abdulkadir'in yeni bulunan bu Türkçe tasnifinin metni Türkiye'de hatalı okunmuş ve bunun sonucunda bir çok hata ile yayınlanmıştır. Bu makalemde yeni bulunan bu şiirde kullanılan İbn Sefi mahlasının Abdülkadir Maraği'ye ait olduğunu doğrulayan bir kaynağı tanıtıp, şiirin tam metnini elyazmaya dayanarak verdim. Yazının son bölümünde, Türkiye yayınlardaki yanlışları ve hataları düzelttim.
Abstract
Music historian Dr. Recep Uslu discovered and introduced a new ballad written in Chagatai Turkish by Turkish scientist, artist, musicologist, and musician Marağalı Abdulkadir, in 2007. This ballad, which bears the pseudonym of İbn-i Sefi, is found in an anonymous cönk from the first half of the 15th century. Recep Uslu's discovery is significant not only in the field of Turkish musicology; but also, in shedding light on Marağalı Abdulkadir’s personal life, poetry, artistic creativity and musical repertoire, as well as compiling his Turkish works. However, despite its immense importance, the text of this recently found Turkish ballad by Marağalı Abdulkadir was mistakenly read in Turkey and subsequently published with numerous errors. In this article, I will introduce a historical source that confirms that the pseudonym Ibn Sefi used in this recently discovered poem, belongs to Abdulkadir Maraghi. Additionally, I will present the full text of the poem, as based on the manuscript, and correct all mistakes and errors in found Turkish publications.
قرائت کامل و تصحیح تصنیف-شعر تورکی نویافتهی عبدالقادر مراغی و تخلص ابن صفی او
مورخ تورکیهای موسیقی، دوکتور رجب اوسلو در کتاب خود به نام «مجموعهی گفته[1]» منتشر شده در سال ٢٠٠٧، و مقالات بعدی خود[2] یک عمل و گفتهی[3] آن به تورکی شرقی - جغتایی با ردیف ایچینده را از آن دانشمند، هنرمند، موسیقیدان و موزیسین تورک، عبدالقادر مراغی - مراغهای دانسته است. بنا به اطلاعاتی که وی میدهد این تصنیف – شعر تورکی، در یک جونگ[4] آنونیم که بر روی جلد آن بعدها عبارت مجموعهی موسیقی بالفارسیه نوشته شده، و تاریخ تالیف آن نیمهی اول قرن پانزده میلادی و بعد از سال ١٤٢٢ گمان میشود ثبت شده است[5].
یافتهی دوکتور اوسلو، همانقدر که در عرصهی موزیکولوژی تورک دارای اهمیت است، از جهت روشنگری در بارهی حیات، خلاقیت و رپرتووار عبدالقادر مراغهای و تثبیت آثار تورکی او هم بسیار مهم و شایان تقدیر است. اما علی رغم این اهمیت فوقالعاده، شعر تورکی مذکور در تورکیه به صورتی تماماً غلط قرائت و ارائه شده است.
در این مقاله، در بخش نخست، دادهای جدید در بارهی تخلص ابن صفی که موید تعلق این تصنیف - شعر تورکی به عبدالقادر مراغهای است را معرفی، سپس در بخش دوم متن صحیح و کامل شعر را بر اساس نسخهی خطی ارائه، و در نهایت در بخش پایانی اشتباهات و اغلاط موجود در نشرهای تورکیهای این شعر را تصحیح کردهام.
در تعلق شعر تورکی ایچینده به عبدالقادر مراغی
تخلص ابن صفی: در بیت آخر شعر با ردیف ایچینده، نام «ابن صفی» به کار رفته که نشان میدهد این شعر از آن شاعری با تخلص ابن صفی است. (رجب اوسلو این نام را به صورتهای «صفا» و «صافی» ثبت کرده که هر دو نادرست هستند. فورم صحیح «صفی» است). برای تثبیت تعلق این شعر تورکی به عبدالقادر مراغی، لازم است که بر اساس منابع قدیمی و اولیه، نشان داده شود که یکی از نامهای پدر عبدالقادر، صفی بوده است.
به واقع همچو منبعی وجود دارد. این منبع، کتاب تاریخ حبیب السیر تالیف غیاثالدین بن همامالدین ملقب به خواندمیر (١٤٧٥، ١٥٣٧-١٥٣٤) نوهی دختری محمّد بن خاوند شاه معروف به میرخواند است. در این کتاب نام پدر عبدالقادر مراغی، به صورت «صفیالدین» ثبت شده است[6]. خواندمیر در بخش مربوط به حوادث دورهی سلطان شاهرخ باهادیر خان (١٤٠٥-١٤٤٧) فرزند سلطان تیمور کورهکهن، یک ماجرای اختلاف مالی بین پدر عبدالقادر مراغهای و دوست او خواجه غیاثالدین پیر احمد خوافی (فوت ١٤٥٣) که بیش از سی سال وزیر سلطان شاهرخ و جانشینان او بود را روایت میکند. وی در این روایت همه جا نام پدر عبدالقادر را به صورت «صفیالدین» آورده است:
ذکر شمّه از حالِ وزراءِ خاقانِ مغفرت انتما:
.... خواجه غیاثالدّین پیر احمد، قریهیِ یحییآباد را که از توابعِ هراة است و هر سال مبلغ کلّی حاصل داشت به جزئی چیزی به صفیالدّین والدِ خواجه عبدالقادر گوینده که مردی مزاحکننده بود و در مجلسِ همایون نسبت به امراء و ارکانِ دولت مطایبه مینمود اجاره داده بود....
در چاپ چهارم این کتاب در ایران (٢٠٠١)، به جای کلمهی «والد» به معنی پدر، کلمهی «ولد» به معنی پسر آمده که بی شک اشتباه چاپی و یا ناسخ است. (نسخهی خطی برای کونترول در دسترس نبود). زیرا در میان پسران عبدالقادر مراغی (نورالدین عبدالرحمن، نظامالدین عبدالرحیم، عبدالعزیز چلبی) هیچکدام دارای نام و یا لقب صفیالدین نیستند.
روایت خواندمیر از جهت تطابق با واقعیتهای تاریخی و دقت میتواند بررسی شود. اما فارغ از این مساله، ذکر نام پدر عبدالقادر در آن به صورت صفیالدین، نشان میدهد که پدر عبدالقادر دارای نام و یا لقب صفیالدین هم بوده، و دیگران هم از این نام آگاهی و اطلاع داشتند. تیمور کورهکهن کبیر بعدها به عبدالقادر لقب افتخاری کمالالدین را داد[7]. احتمال دارد که به پدر وی نیز در برههای از حیاتش لقب افتخاری صفیالدین اعطاء شده باشد.
دادههای تاریخ حبیب السیر و شعر ایچینده در جونگ، متمم همدیگر هستند. ذکر نام پدر عبدالقادر در حبیب السیر به صورت صفیالدین، نشان میدهد که ابن صفی مذکور در شعر جونگ، خود عبدالقادر است. از طرف دیگر، تخلص ابن صفی که خواجهی نامبرده شده در عنوان شعر به کار برده، قید حبیب السیر مبنی بر آن که نام پدر خواجه عبدالقادر گوینده صفیالدین است را تائید میکند.
در سایهی این واقعیتها، معلوم میشود که اولاً همان گونه که عبدالقادر دارای دو نام نظامالدین و کمالالدین بود، پدر او هم دارای دو نام غیاثالدین و صفیالدین بوده؛ و دوماً عبدالقادر تخلص ابن صفی را هم به کار برده است. و از همه مهمتر، اکنون تعلق یک تصنیف - شعر تورکی دیگر به عبدالقادر مراغی قطعیت مییابد.
عنوان خواجه: در جونگ، به غیر از این شعر تورکی، نام عبدالقادر مراغی یکبار به صورت اُستَادِ جَهان عَبدالقادرْ (ورق ١٠٣-آ)، یکبار خواجه مُهذَبْ (ورق ١٧٧-آ)، یکبار اُستَا عَبدُالقَادِرْ (ورق ٣٢-ب)، یکبار عَبْدُالْقَادِرْ (ورق ٣-آ) و در ٧٩ تصنیف باقیمانده همه جا به صورت خواجَه آمده است. در ادبیات موسیقیایی وقت، نام «خواجه» تقریباً برای عبدالقادر مراغی عَلَم شده و هرگاه که به تنهایی استفاده میشد، معمولاً منظور از آن خواجه عبدالقادر مراغی بود. عنوان خواجه در شعر ایچیندهی این جونگ هم، که از روش مذکور متابعت کرده، کسی نیست به جز عبدالقادر مراغی.
لهجهی جغتایی: شعر ایچینده به لهجهی جغتایی و یا تورکی شرقی سروده شده که در دورهی عبدالقادر مراغی، در خارج «تورکستان قدیم» و آسیای میانه در دیگر نقاط شامل ایران و «تورکستان جدید» (تورکایلی)، یک زبان پرستیژ و ادبی بود. عبدالقادر دارای سرودههای دیگری به تورکی جغتایی است. لهجهی جغتایی این شعر، هر چند به تنهایی تعلق آن به عبدالقادر را اثبات نهمیکند، اما با واقعیت معلوم جغتاییسرایی وی همخوان است.
شعری دنیوی، ستایشگر عشق و ذوق و زیبایی و خوشباشی: این شعر، با موضوعاتی چون چشم فتنهانگیز یار، خال فریبندهی او، زیبایی در حد پرستش او مانند یک بوت، وصل یار و درهم پیچیدن و همآغوشی با او، در بغل گرفتن صراحی و طلب مراد از جام شراب، نیکنام شدن کسانی که اعمال فوق را انجام دهند و بدنامی کسانی که از آنها دوری کنند، ... یک شعر غیر دینی، دنیوی، ستایشگر حیات متمرکز بر عشق و ذوق و زیبایی و خوشباشی، حتی یک شعر اروتیک است.
قرائت کامل و صحیح تصنیف – شعر ایچینده
ابیات شعر تصنیف مذکور در نسخهی خطی به صورت زیر اعرابگذاری شده است:
عمَل خواجَه سَاخته دَر دَوانزدَه و شَشْ مَقَامِ حُسَینٖی
بَکوُکْ تَکْ دَانَه یُقْدُرْ دَامْ اِیچنْدَه
کوزُکْ تَکْ فِتْنَه یُقْ اِسْلَامْ اِیچِندَه
کوُکُلْ زُلفُکْ گوُرِپْ اَیتْدِی تِکرَغْی
[بوُ] بوُتکَ کوُشَهءِ یُقْ شَامْ اِیچِنْدَه
قُجِبْ زَاهِدْ صُرَاحٖی بُیْنُنٖی خوُشْ
مُدَامْ اِسْتَرْ مُرَادِن جَامْ ایچِنْدَه
طَبْیب وَصْلُکْ سَنوُکْ بِرْلَنْ اِی بوُلْغَیْ
کِه توُلْغَیْ سَنْ اَلِفْ تَکْ لَامْ اِیچنْدَه
نِیکوُنَامٖی دِلَرْ اِبْنِ صَفٖی خَاصْ
کِه بَدْنَام اوُلْدِی اِمْدِی عَامْ اِیچنْدَه
با املای تورکی - عربی معاصر:
عملِ خواجه ساخته در دوانزده و شش مقامِ حسینی
[خواجهنین اوْنایکی ایله آلتێ حسینی اوْرنامێندا یاپدێغێ ایش]
بهنینگ تهک دانه یوْخدوُر دام ایچینده
گؤزۆنگ تهک فتنه یوْخ
اسلام ایچینده
کؤنگۆل زۆلفۆنگ گؤرۆپ
آیْتْدێ تیگرهکی
بۇتونگا کوشهای یوْخ شام ایچینده
قوُجوُپ زاهد صراحی
بوْینوُنوُ خوش
مدام ایستهر مرادێن
جام ایچینده
تاپێپ وصلینگ سهنینگ
بیرلهن، ایی بوْلغای
که دوْلغای سهن الف تهک
لام ایچینده
نیکونامی دیلهر ابنِ
صفٖی، خاص
که بدنام اوْلدۇ
ایمدی عام ایچینده
با املای تورکی - لاتینی معاصر:
EMEL-İ HÂCE SÂHTE DER DEVÂNZDE VE ŞEŞ MEKÂM-İ HÜSEYNÎ
Başlık: HÂCE’NİN ONİKİ İLE ALTI HÜSEYNÎ ORNAMINDA YAPTIĞI İŞ
1-Beniñ tek dâne yoktur dâm
içinde
Gözüñ tek fitne yok İslâm içinde
2-Göñül zülfüñ görüp ayttı tigreki
Putuña kûşeî yok Şâm içinde
3-Kucup zâhid surâhi boynunu hoş
Mudâm ister murâdın câm içinde
4-Tapıp vaslıñ seniñ birlen iy bolgay
Ki tolgay sen Elif tek Lâm içinde
5-Nikûnâmî diler İbn-i Sefî, hâs
Ki bednâm oldu imdi âm içinde
ترجمه و معنی
١-
دانهای فریبنده و جذاب مانند خال تو در دام نیست
در
میان مسلمانان، آشوبگری مانند چشم تو وجود نهدارد
٢-دل
پس از دیدن زلف سیاه تو گفت
قصری
مناسب بوت و صنم تو، در شام یافت نهمیشود
٣-زاهد
به خوشی گردن صراحی را بغل کرده
و
مدام مراد خود را از کاسهی شراب طلب میکند
٤-خوب
خواهد شد که به وصل تو رسیده
و
مانند در الف پیچیدن لام، تو هم مرا محکم در آغوش بهگیری
٥-
پسر صفی خواهان نامی نیکو و خوب است
زیرا
اکنون در میان مردم بدنام شده است
لغتنامه:
کلمات تورکی[8]:
-گا:
-ه، -ا
-غای:
-گای، -هجهک، -یر، -یپ، ...
آیْتدی:
مخفف آیێتدێ، به معنی گفتن، بیان کردن به منظور هشدار و آگاهی دادن
اوْرنام: موسیقی مقامی
ایش: عمل، کار (اصطلاح
موسیقی)
ایمدی:
ایندی، شیمدی، اکنون، در حال حاضر
ایی:
مخفف اییی، ائیی، یئی، یئگ؛ به معنی خوب و نیکو و خوش و مناسب
بهن:
بهنهک، خال
بوْلغای:
خواهد شد، میشود، شده، ...
بۇتونگا:
به بوتت، برای بوت تو
بیرلهن:
بیرله، بیله، ایله، ایلهن؛ با هم
تاپێپ:
از مصدر تاپماق به معنی بۇلماق، یافتن، پیدا کردن
تهک:
تهکین، مانند، شبیه، مثل
تهگرهکی،
تیگرهکی: آن چه و یا آن که در اطراف، در پیرامون، نزدیک، نزد، .... است. مرکب از
تهگ + ره (پسوند جهت) + کی (پسوند صفتساز). همریشه با کلمات تهگره، تیگره[9]، تهگرهک،
تهیره، تهگهرهک، تؤگؤرؤک، ... همه به معنی اطراف و پیرامون و نزد و کنار و ...
[10]، همچنین تهگه
در زبان موغولی به معنی طرف و سو و جهت[11]. از همین قالب
در کتیبههای اورخون کلمهی ایچرهکی به معنی آن که در داخل و تو و اندرون قرار
دارد و مجازاً آن که متعلق و منسوب به دربار میباشد، به کار رفته است[12].
دوْلاماق:
در اطراف چیزی پیچیدن
الف
لام ایچینده: کنایه از به سختی در هم پیچیدن، سفت بغل کردن، محکم در آغوش گرفتن[13]
قۇجماق: در آغوش گرفتن، بغل کردن
کلمات فارسی-عربی[14]
اسلام:
مسلمانان
خاص:
ویژه، خوب، خالص
دوانزده:
واریانت دوازده
شام:
دمشق. شاعر از میان شهرها نام شام را که در فارسی معنی سیاه هم میدهد، به سبب
سیاه بودن زلف یار انتخاب کرده است.
شام:
و یا «بلاد شام» که طائفهی تورک شاملی – شاملو هم بدان منتسب است، مملکتی عربنشین
و بسیار گسترده شامل سراسر شمال سوریه («شام سوریه»)، لوبنان، اوردون، فلسطین و
اسرائیل امروزی، به علاوهی ناحیهای بسیار وسیعی در آناتولی شامل سیواس، گورون،
گهمهرهک در آناتولی مرکزی؛ وان، بیتلیس در آناتولی جنوب شرقی؛ اورفا، ماردین،
غازی آنتپ در آناتولی جنوب مرکزی؛ هاتای (خاتای) در آناتولی جنوب غربی (جمعاً «شام
آناتولی») بود.
کوشه:
واریانت کوشک، به معنی قصر و کاخ (تورکولوق شناسی تکین کوشک را کلمهای از ریشهی
تورکی دانسته است). قاسم انوار سرابی: «در خانقاهِ صورت، در کوشههایِ معنی» ....
کوشهای:
یک قصر
مراد:
آن چه اراده میشود، خواسته و مطالبه میشود، طلب و آرزو و هدف، ... در این شعر
مراد اسم خاص نبوده و کنایه از سلطان مراد عوثمانلی نیست
نیکونامی:
دارای نام نیکو بودن، نیکونام متضاد بدنام در مصراع بعدی است
İLGİLİ İZLEKLER
TÜRK MÛSİKÎ BİLGİNİ HOCA
ABDÜLKÂDİR MARÂĞ'ÎNİN OTOBİYOGRAFİSİ, TASHİH EDİLMİŞ ORİJİNAL FARSÇA METNİ VE
DAKİK TÜRKÇE ÇEVİRİSİ
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/05/hoca-abdulkadir-meragi.html
MÂHRAN BAHARLI. TÜRK MÛSİKÎ
BİLGİNİ HOCA ABDÜLKÂDİR MARAĞİ’NİN ÇAĞATAY TÜRKÇESİNDE YAZDIĞI “NEVRÛZ-İ ARAP”
KOŞUK-YIRI
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/03/turk-musiki-bilgini-hoca-abdulkadir.html
Méhran Baharlı: TÜRK KÜYBİLGENİ
(MÜZİKOLOG) ABDÜLKÂDİR MARÂĞÎ’NİN YENİ BULUNAN TÜRKÇE İŞİ’NİN (AMEL’İNİN)
TASHÎHİ VE KULLANDIĞI İBN-İ SEFÎ MAHLASI
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/abdulkadir-meraginin-yeni-bulunan.html
مئهران
باهارلی. قرائت کامل و تصحیح تصنیف-شعر تورکی نویافتهی عبدالقادر مراغی و تخلص ابن
صفی او
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/07/blog-post_22.html
مئهران باهارلی. کوی (موسیقی)، ییر (آواز)، بییی (رقص)، قوشوق (شعر)، باغدا
(تصنیف)، های (آهنگ)، اهزگی (ملودی)، تیرینگه (ترانه)، ....
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_30.html
[1] Yard. Doç. Dr. Recep USLU. XV. Yüzyılda Bir Mecmua-i Güfte (Nuruosmaniye Ktp., Nr. 3135) veya
Sultan II. Murad Devri Müziğinin Bir Kaynağı. Birinci baskı 2007, s 15
https://www.slideshare.net/recepali2/cfakepathuslu-mecmua-nuruosmaniye
[2] Amel Formu Ve Abdülkâdir Merâgî’nin Anonim Bir Mecmuadaki
Amel Besteleri
https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/498058
Amel, XV. Yüzyıl Form Ve Usûlü,
Abdülkâdir Merâgî’nin Türkçe Ameli, Mûsikîşinas, sy 11, 2010, s. 177-206
https://www.academia.edu/28675629/Uslu_15inci_YY_AMEL_Formu_ve_Usul%C3%BC_in_Musikisinas
[3] عمل در اصطلاح موسیقی (کۆی)،
نوعی تصنیف با اشعار فارسی است که به صورت بدیههنوازی اجرا میشود. ترجمهی فارسی
عمل، کار و ترجمهی تورکی آن ایش است. (کار به عنوان اصطلاح موسیقی، معنی
متفاوتی از عمل دارد). گفته در اصطلاح موسیقی بخش سخن یک قطعهی (تیکه) موسیقی
است. در زبان تورکی معادل گفته و یا شعر یک تصنیف و آهنگ، قوْشۇق (در وزن
عروضی)، قوْشقۇ (در وزن هجایی)، قوْشما (شعر آشیقی)، سیجیر (شعرواژه)
و غیره است. از آن جائی که این تصنیف و شعر آن به فارسی نهبوده، تورکی است، عمل و
گفته نامیدن آن مناسب نیست. برای این اصطلاحات موسیقیایی تورکی:
مئهران باهارلی ٢٠٠٧: کۆی
(موسیقی)، یێر (آواز)، بییی (رقص)، قوْشۇق (شعر)، باغدا (تصنیف)، های (آهنگ)....
[4] معادل تورکی مجموعه، جونگCong - Coñ است. جوْنگ، جنگ، چُنگ، جُنگ، جُنْق:
دفتری که در آن داستانها و مطالب خواندنی، خاصه شعر و دیوان اشعار گزیدهی چندین
شاعر، بی نظم و ترتیب، گردآوری شده است. ریشهی کلمهی جونگ غیر قطعی (از ریشهی چینی
船 Chuán به معنی کِشتی،
و یا از ریشهای جاوهای، هندی، ...) است. جونگ را قبلاً «سفینه» (کشتی در عربی)
و بعدها به لحاظ محتوا «کشکول» و ندرتاً «جریده» و «خرقه» و «دستور»، و به سبب قطع
«بیاضی» دراز آنها «بیاض» نیز مینامیدند.
برای تعریف و ریشهشناسی جونگ - جُنگ:
نکاحنامهی تورکی جماعت شاهیسئوهن طبق مذهب قیزیلباشی
در قرن شانزده میلادی
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_23.html
Cönk
[5] Nuruosmaniye Kütüphanesi, Nr. 3135 (eski no 3652),
vr. 121a
[6] غیاثالدین بن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار
البشر، جلد ٤، صفحه ٣، انتشارات خیام، ١٣٨٠
[7] Yılmaz Öztuna. Abdülkaadir
Merâği. Türk Büyükleri Dizisi: 83 . Kültür Ve Turizm Bakanlığı Yayınları:
916. s 18.
[8] برای معنی و ایضاح لغات تورکی جغتایی
لغتنامههای آبوشکا، سنگلاخ، سلیمان افندی، فرهنگ جغتایی-فارسی اثر شیخ سلیمان افندی ازبکی البخاری (ترجمه و تحشیه
حسن عبدالهی جهانی –اوموداوغلو)،...، همچنین منابع زیر استفاده شد:
Janos Eckmann. ÇAĞATAYCA EL
KİTABI; Andras J. Bodrogligeti, A GRAMMAR OF CHAGHATAY
[9] Tigre çevre (BabDiv) (= ET Tegre). - Tarihi dönem Türk dillerinde yaygın
olarak görülen sözcük Clauson'a göre bugün yalnız Özbekçede yaşamaktadır. ED 485 b.
[10] Maytrısimit’te Tegreki
(Tegreki başlar), Tegremizte (Tegremizte yorup), Tegre (Tegre tolı) gibi
biçimler yer alır (Tekin 1976). .... Benzer bir yapı da Uygurca Üç Hikaye‟de
(1946) Tegreki alpı „çevredeki alp(lar)ı‟ şeklindedir.
(Karışık Dilli Eserlere Farklı Bir Bakış. Mevlüt ERDEM, Mustafa SARI)
Kuḏug Tegreki:
The rim of a well (An Etymolgical Dictionary Of Pre-Thirteenth
Century Turkish. Sir Gerard Clauson)
[11] Farhad Rahimi. Fethali
Kaçar'ın Çağatay Türkçesi Sözlüğünde Yer Alan Moğolca Veya Türkçe-Moğolca Ortak
Ve Benzer Sözcükler Üzerine
[12] İçreki: Eski Türkçenin Grameri (A. Von Gabain); An Etymolgical
Dictionary Of Pre-Thirteenth Century Turkish (Sir Gerard Clauson), ....
İçreki: belonging to the court, içreki
bodunı (W 6)
[13] بر الف لام
پیچیدن، بسان لام الف بر هم پیچیدن (غلامرضا حیدری. کاربرد ادبی و هنری حرف الف در
اشعار شاعران سبک خراسانی)
[14] Kubbealtı Lugatı http://www.lugatim.com/, https://www.parsi.wiki/ پارسی
ویکی , ….
No comments:
Post a Comment