ارمنیسازی شهر ایروان توسط بولشویکها و شخصیت ملی تورک شیخ
قاسم ایروانی
مئهران باهارلی
جریان تبدیل ایروان به شهری ارمنی و پایتخت جمهوری ارمنستان، به دلایل متعدد یکی از تراژیکترین حوادث تاریخ معاصر تورک و تورکایلی است. زیرا این شهر تا اواسط قرن نوزده دارای جمعیت اکثری تورک یعنی شهری تورک؛ تا ربع دوم قرن نوزده تحت حاکمیت دولتها و خانات تورک، و تا دهههای نخستین قرن بیستم جزیی از جوغرافیای آزربایجان بود. اما علی رغم این، با موفقیت تبدیل به شهری ارمنی و پایتخت جمهوری ارمنستان شد. این مساله از جهت سیاست روز هم اهمیت دارد. نبردهای مردم تورک ساکن در اراضی ارمنستان فعلی شامل ایروان در دفاع از کاشانه و وطن تاریخی خود در بستر مقابله با قوای مسلح مسیحی ارمنی و آسوری در ربع اول قرن بیستم که از حمایتهای نظامی و مالی و سیاسی و تبلیغاتی دولتهای صلیبی روسیه و بریتانیا و فرانسه و آمریکا و ...بر خوردار بودند، قسمت مهمی از «مجادله ملی تورک» در ربع اول قرن بیستم را تشکیل میدهد. اما این برهه از تاریخ تورک توسط تاریخنگاری آزربایجانی سانسور و بالکل از حافظه ی تاریخی ملت تورک حذف شده است. به طوری که نه ملت تورک از این تراژدی خبر دارد و نه افکار عمومی جهان از آن مطلع است. در حالی که وقوف بر و درسآموزی از آن برای آشنایی با اهداف و استراتژی صلیبی، مقابله با بازنویسی یک طرفهی صلیبی – پانایرانیستی تاریخ منطقه، توسعهطلبی ارمنی و ادعاهای ارضی پایانناپذیر ارمنستان بر خاک جمهوری آزربایجان، و درک روند مشابهی که در تورکایلی در مناطق اورمیه و ... در حال جریان است امری حیاتی است.
در این مقاله دو نوشته از دو مولف خویی، مهدی آغاسی و زریاب خویی در بارهی شخصیت ملی تورک «شیخ قاسم زینالعابدین اوغلو ایروانلی» (شیخ قاسم مهاجر ایروانی) را نقل کردهام که در آنها به مقاومت مسلحانهی مردم تورک منطقهی ایروان بر علیه اشغال خانه و کاشانهشان و نقش شیخ قاسم ایروانی در آن اشاره، و بولشویکها و کومونیستها مسبب ارمنیسازی و تبدیل ایروان به پایتخت ارمنستان شمرده شدهاند.
شیخ قاسم ایروانی به سبب رهبری دفاع مسلحانهی مردم تورک از ایروان، مانند «جبار باغچهبان» یکی دیگر از رهبران گروههای مسلح تورک منطقهی ایروان بر علیه قوای مسلح ارمنی در آن سالها که او هم به ایران قاجاری مهاجرت کرد، یک شخصیت ملی تورک است. علاوه بر آن شیخ قاسم ایروانی به دلیل آزاداندیشی و داشتن دیدگاههای مترقی و مودرن در مسائل دینی، عوثمانلیدوستی و تمایلات اتحاد اسلامی، شخصیتی مطرح در تاریخ نواندیشی دینی تورک است. (عقاید وی در این موارد شباهتهایی با عقاید عربباغی اورمیهای[1] دارد). به این دلایل، - از تورکان بومی ارمنستان بودن، شرکت در دفاع مسلحانه از ایروان، و نقش در نواندیشی دینی تورک – شیخ قاسم ایروانی هم مانند همهی شخصیتهای ملی تورک، در تاریخنگاری مانقورتی آزربایجانی، شخصیتی مغضوب و محذوف و محو شده و نامرئی است (در یک نوشتهی جداگانه به بیوگرافی و عقاید شخصیت ملی تورک شیخ قاسم ایروانی خواهم پرداخت).
آنچه از مطالب مربوطهی مهدی آغاسی و زریاب خویی به دست میآید به طور خلاصه چنین است:
«در سالهای پایان جنگ جهانی اول، (در جریان فعالیتهای تشکیلات پانایرانیستی فرقهی دموکرات آزربایجان و ماجرای حاکمیت آنارشیستی آزادی ستان)، در تبریز هرج و مرج و ناامنی ظهور کرد. شیخ قاسم که در آن مقطع برای تحصیلات در تبریز بود، مجبور شد تبریز را ترک و به زادگاه خود ایروان مراجعه کند. در این زمان در روسیه هم انقلاب اوکتوبر درگرفته بود. با تضعیف حاکمیت تزاری در قفقاز نبردهای خونین قومی و کشت و کشتارهای متقابل بین ارمنیها و تورکها آغاز و منجر به کشته شدن عدهی زیادی از طرفین شد.
هنگامی که شیخ قاسم به ایروان بازگشت، اختلافات ارامنه و تورکها بسیار تشدید شده بود و ارامنه که از طرف ارتشهای متفقین و دولتهای مسیحی - صلیبی پشتیبانی همهجانبه میشدند، بنای تجاوز به تورکهای قفقاز را گذاشته بودند. متقابلا تورکهای نخجوان و ایروان و اطراف آن هم اتحادیهای تشکیل دادند و شیخ قاسم را به سبب کاردانی و حمیت و مردانهگی و فضل و تقوی به فرماندهی قوای تورک انتخاب کردند.
شیخ قاسم پس از تقبل مسئولیت فرماندهی قوای تورک، به سرعت وجوه هنگفتی جمعآوری کرد و جوانان تورک را به سرپرستی افسران تورک فنون نظامی تعلیم داد. او مدتها در دفاع از ایروان زادگاه خود با قوای متجاوز ارمنی جنگید، اما به سبب آن که از هیچ منبعی کومکی به او نمینشد، ارامنه برخوردار از پشتیبانی همهجانبهی دولتهای صلیبی مسیحی، روز به روز قوت و نهایتا تفوق پیدا کردند. سرانجام با پیروزی کومونیستها – بولشویکها و فرو پاشیدن رژیم تزاری، در قفقاز هم جنگ ارمنی و تورک به پایان رسید. متعاقبا حاکمت جدید بولشویک شهر ایروان را یک شهر ارمنی اعلام و به عنوان پایتخت جمهوری ارمنستان شوروی جدیدالتاسیس انتخاب کرد.
شیخ قاسم که تبدیل ایروان شهر زادگاه خود به شهری ارمنی و پایتخت کشور ارمنستان را نمیتوانست تحمل کند مجبور به ترک ایروان شد. او با جمعی از اتباع خود جنگکنان ایروان را ترک کرد و تورکهای منطقه را هم وادار نمود که خاک قفقاز را ترک و منظماً به تورکیهی عوثمانلی و ایران قاجاری عقبنشینی کنند. خود وی نیز با جمعی از اتباعش در خوی مسکن گزید.
شیخ قاسم تا آخر عمر خود هر زمان که به یاد تورکهای قفقاز و مخصوصا زادگاه خود شهر ایروان میافتاد، اشک از چشمانش سرازیر میشد. او به دلیل اشغال کردن ایروان و تبدیل آن به شهری ارمنی و پایتخت ارمنستان، دل پر خونی از کومونیستها و بولشویکها داشت و مطمئن بود که روزی انتقام این جنایت از مسببین آن – کومونیستها و بولشویکها - گرفته خواهد شد. (شیخ قاسم در خاتمهی کتاب تمدن الاسلام خود با خشم بسیار به این مساله اشاره میکند: «بولشویکها و کومونیستها منکر دیانات و ضد انسانیت بوده، بعضی اشخاصی هستند که از محور انسانیت خارج شده و در محیط وحشت و بربریت با اصول جلادی انسانکش بوده و حقوق نفوس مظلومه را غصب میکنند .... روزی خواهد شد که انتقام جوانان با حس و با شرافت عناصر قفقازی از آن قبیل اشخاص که ضد بشریت هستند کشیده خواهد شد»).
شیخ قاسم از این که ملل اسلامی در انحطاط و بدبختی و در زیر سلطهی ملل دیگر (مسیحی – اوروپایی) به سر میبرند خیلی متاسف بود و بسیار زجر میکشید. او در سخنرانیهای گرم و آتشین خود از تمدن اسلام و عظمت گذشتهی مسلمانان و دوران باشکوه اندولوس و خلافت عوثمانلی سخن میگفت و مردم را به رعایت اصول اسلام و اتحاد و یگانهگی دعوت میکرد».
پایان نوت مئهران باهارلی
مطلب مهدی آقاسی (کتاب تاریخ خوی، صص ٥٤٨، ٥٤٩، ٥٥٠):
شیخ قاسم بن زین العابدین زادگاهش شهر ایروان است. تحصیلات مقدماتی را به تشویق دائیان خود در این شهر کسب کرد و بعد برای تکملیل معلومات به خوی آمد و در مدرسهی نمازی مشغول تحصیل گردید و دوباره به ایروان برگشت. و پس از توقف کوتاهی برای ادامهی تحصیل عازم تبریز شد و چند سالی از محضر مرحوم میرزا صادق آقا مجتهد اعلم کسب فیض کرد تا اینکه هرج و مرج و ناامنی در تبریز پیش آمد و شیخ مجبور گردید که تبریز را ترک و به ایروان مراجعه کند.
با ورود او به ایروان، اختلاف ارامنه و مسلمانان [تورکها] شدت یافت. ارامنه در حالی که از طرف متفقین پشتیبانی میشدند، بنای تجاوز به مسلمانان [تورکهای] قفقاز را گذاشتند. مسلمانان [تورکهای] نخجوان و ایروان و اطراف آن نیز اتحادیهای تشکیل دادند و شیخ را به سبب کاردانی و حمیت و مردانهگی و فضل و تقوی به فرماندهی قوای مسلمین [تورکها] برگزیدند. شیخ از همان روز اول دست بهکار شد و وجوه هنگفتی جمعآوری و جوانان مسلمانان [تورکها] را به سرپرستی افسران مسلمان [تورک] فنون نظامی یاد داد و مدتی با ارامنه جنگید. و چون از هیچ جا کومکی به او نشد و ارامنه روز بهروز بر اثر پشتیبانی دول مسیحی قوت پیدا میکردند، لذا اجباراً خاک قفقاز را ترک و مسلمانان [تورکهای] آنجا را نیز وادار کرد که منظماً به تورکیه [عوثمانلی] و ایران [قاجاری] عقبنشینی کنند.
خود شیخ به خوی آمد و با خانوادهی آقاسی در قریهی سراب برخورد نمود و در این خانواده مخصوصاً حسن آقاسی را شیفتهی جوانمردی و فضل و تقوای خود کرد. شیخ بعد از ورود به خوی کارهای سربازی را کنار گذاشت و به تدریس علوم دینی و وعظ و خطابه پرداخت تا این که در سال ١٣٦٣ هق به رحمت ایزدی پیوست. نگارنده محضر شریف او را درک کرده است. شیخ از این که ملل اسلامی در انحطاط و بدبختی و در زیر سلطهی ملل دیگر به سر میبرند خیلی متاسف بود و بسیار زجر میکشید و بالای منبر با سخنرانیهای گرم و آتشین مردم را به رعایت اصول اسلام و اتحاد و یگانهگی دعوت میکرد و در عین حال مردی با عزت نفس و قانع بود. روز و شب بهنان جوین میساخت و دست نیاز به سوی این و آن دراز نمیکرد و آنچه داشت از بینوایان و فقراء دریغ نمینمود. تا زمانی که کارخانهی قند ایران شروع به کار کند، با کشمش چایی میخورد و با وجود تصدی مقامات مهم حین فوت، فقط یک حیاط مخروبه در خارج شهر خوی داشت که آن را هم با فروش توفنگ و اسب خود پس از ورود به شهر خوی خریده بود. خدا به او رحمت کند. من مردی را به عزت نفس او در عمرم ندیدهام.
تالیفات اوست:
١-تمدن الاسلام که فلسفهی احکام شرع اسلام را به زبان ساده تشریح
نموده است. این کتاب در سال ١٣٥١ به طبع رسیده است.
٢-مبداء الاسلام که کتابی است در بارهی کلیات امور دینی. این کتاب
نیز به طبع رسیده است.
٣-اصول ازدواج در اسلام، که هنوز به طبع نرسیده است.
علاوه بر اینها شیخ مقالات مهیج متعددی نیز در بارهی اتحاد و یگانهگی ملل اسلامی و رد کومونیسم در مجلهی الاسلام شیراز و مجلهی آذری استانبول انتشار داده است.
مطلب زریاب خویی (کتاب بزم آوردی دیگر، صص ٤٢٤ ـ ٤٢٥):
از کسانی که در روح جوانی من اثر گذاشتهاند یکی مرحوم شیخ قاسم واعظ مهاجر ایروانی بود. او مردی نحیف و لاغر بود. در لباس روحانی بود، اما لباسش مرتب نبود. مجلس وعظ او به گونهی دیگر بود. او از عقب ماندهگی و بدبختی ملل اسلامی سخن میگفت و روزهای عظمت اسلام را به یاد مردم میآورد. شیخ قاسم اهل ایروان بود و تحصیلات فقه و اصول را در تبریز انجام داده به ایروان بازگشته بود.
در این میان، انقلاب اوکتوبر درگرفته بود و مردم قفقاز از ارمنی و مسلمان [تورک] به جان هم افتاده بودند. در اثر جنگهای خونین میان ارمنیان و مسلمانان [تورکها] عدهی زیادی از طرفین کشته شده بودند. سرانجام با پیروزی کومونیستها، جنگ ارمنیها و مسلمانان [تورکها] به پایان رسیده بود و شهر ایروان یک شهر ارمنی و در حقیقت پایتخت ارمنستان شوروی اعلام شده بود. شیخ قاسم که این امر را نمیتوانست تحمل کند، با جمعی از اتباع خود جنگکنان از شهر بیرون آمده رو به سوی ایران [قاجاری] نهاده بود و در ایران [قاجاری] به ناچار با جمعی از اتباع خود به نام مهاجر در خوی مسکن گزیده بود. به همین جهت دل پر خونی از کومونیستها داشت، اما اهل تبلیغ بر ضد آنها نبود، بلکه به تبلیغ برای به دست آوردن عظمت گذشتهی مسلمانان متوجه بود. او از تمدن اسلام و دوران باشکوه اندولوس و خلافت عثمانی [عوثمانلی] سخن میگفت و هنگامی که به یاد مسلمانان [تورکهای] قفقاز و مخصوصا شهر ایروان میافتاد، اشک از چشمانش سرازیر میشد.
اما حالات و رفتار شیخ مهم تر از عقاید او بود. او همتی بلند داشت و هرچه به دستش میافتاد برای مهاجران [تورک] و هموطنان [ایروانی]اش خرج میکرد و خود به لباسی کهنه و غذایی خشن قانع بود. گاهی در بازار اجرت وعظ ده روزهی ایام محرم و صفر و ایام سوگواری دیگر را به او میدادند، و توقع آن بود که با جیبی پر به خانه برسد، باز مانند همیشه جیبهایش خالی بود. در راه به هرچه فقیر و مستحق میدید، پول می داد تا آن که دیگر چیزی در جیبش نمیماند.
پدر دوستم آقای دوکتور رسول پورنکی گفت که روزی به منزل شیخ قاسم رفتم و دیدم بر روی پلاسی [پالازی] کهنه و پاره نشستهاست. به خانه رفتم و چند عدد گلیم [کیلیم] و فرش کوچک به خانهاش بردم. پس از یک ماهکه آنجا رفتم، دیدم از گلیمها [کیلیمها] و فرشها اثری نیست. خودش گفت که فرشها و گلیمها [کیلیمها] را به بعضی از مهاجران [تورک ایروانی] که مستحقتر از او بودند و حتی پلاسی [پالازی] هم نداشتند، داده است. سخنان و حالات شیخ در من تأثیری عمیق داشت و اثر مهماش آن بود که دنیا و اسباب دنیوی در نظر من نیز خوار و بی مقدار آمد و اگر چه هرگز آن همت و روح بلند شیخ در من پیدا نشد، اما این تأثیر را کرد که چندان به دنبال مال و منال نباشم. شیخ قاسم در سال 1322 یا 1323 به بیماری عفونت رودهی زائده در خوی مرحوم شد.
برای مطالعهی بیشتر:
گاسپار
دروویل: ایروان، عباسآباد [گوردهش] و خوی، سهقلعهی مستحکم دفاعی آزربایجان
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/11/blog-post_17.html
ایروان،
سومین ولایت دارای بیشترین جمعیت تورک در قفقاز جنوبی سال ١٩٠٥
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/10/blog-post.html
سیاحتنامهی
اولیا چلبی: اوصافِ قلعهیِ روان - ایروانِ آزربایجان، روان - ایروان انتهایِ
سرحدِ آزربایجان است
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/10/blog-post_12.html
تعداد
تورکها در ایروان سال ١٨٦٧: ٣٥٢،٣٥١ (سیصد و پنجاهو دو هزار و ....) نفر
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/09/blog-post_21.html
İrevanlı Türk
qız ایرهوانلی تورک قیز
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/08/blog-post.html
زبان
تورکی بهمثابهی یکی از سهزبان رسمی دوفاکتوی ارمنستان
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_9.html
عریضهی
دادخواهی تورکهای ولایت ایروان در سال ١٩١٩ از ظلم و ستم دولت داشناک ارمنستان،
نابود کردن میراث تاریخی و مدنی و دینی تورک و قتل عام و کشتار اهالی غیر نظامی صد
و هفتاد روستای تورک منطقه
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/blog-post_28.html
[1] آیت الله «عربباغی
اورومی»: مراجع تقلید و مجتهدین شیعی، علّت ذلّت و ضعف و فلاکت اهل اسلام و ایران
هستند
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/09/blog-post_24.html
کشتار
سیصد هزار تن تورک در سالماس و اورمو – اورمیه و سولدوز به روایت سید حسین عربباغی
اورومی
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post_8.html
اورمولو
عربباغینین یوزلهرجه کهز ساتیلیپ ائوه قاییدان اونلو ساماواری؛ و تاوآرداق –
میراث
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/10/blog-post_23.html
اورمولو
سئیید حوسئین عربباغی اؤوگوسونده– آنیسینا ایکی تورکجهقوشوق؛ دو شعر تورکی
در مدح و بهیاد سید حسین عرب باغی اورومی
No comments:
Post a Comment