مقالهای تورکی از سید حسن تقیزاده: شرقه خطاب
مئهران باهارلی
سید حسن تقیزاده در سالهای اقامت خود در استانبول یکی دو مقاله به زبان تورکی هم نوشته است که هیچکدام از آنها تاکنون منتشر نشدهاند. دلیل اصلی این وضعیت، خود تقیزاده است. او به عنوان یکی از رهبران اصلی جنبش پانایرانیستی و ضد تورک مشروطیت در ایران و رهبر عملی آن در آزربایجان و قفقاز، نقشی کلیدی در اشغال تهران پایتخت دولت تورک قاجار توسط داشناکها و پانایرانیستها و سپس پایان دادن به حاکمیت سیاسی تورک بر ایران، آفرینش هویت قومی آزربایجانی و آزربایجانگرایی پانایرانیستی داشت. تقیزاده اولین و عالیترین مقام رسمی و دولتی بود که از کورسی نمایندهگی مجلس شورای ملی خواستار ریشهکن کردن تورکی از ایران و فارسسازی تورکهای ساکن در آن شد. تقیزاده همچنین یک باستانگرای ایرانی و یک ماسون مطیع و مجری سیاستهای ضد تورک وقت دولت بریتانیا در ایران و منطقه بود (و به همین جهات در ادبیات سیاسی و تاریخ تورک از سمبولهای «مانقورتیسم تبریزی و قفقازی» و مشهور به «خائن اعظم» است). به سبب این سابقه و ماضی، تقیزاده از نوشتن چند مقاله به تورکی در سالهای اقامتش در استانبول شرم داشت و آنها را بازنشر نمیکرد.
وی تنها اشاراتی بسیار کوتاه به این مقالات تورکیاش کرده و در این اشارات آنها را – همان طور که به واقع هم بودند – کماهمیت جلوه داده است: «تعداد همهٔ آثار قلمی یا بیانات شفاهی من در مدت هشت نه سال از ورود به استانبول تا آخر جنگ اول عالمگیر چون کماهمیت بودند لازم نیست. فقط شاید چهار مقالهٔ مسلسل فرانسوی من در مجلهٔ «عالم اسلامی» پاریس در باب جریانات سیاسی در مملکت عثمانی و جریانات سیاسی در عالم عرب و جریانات سیاسی در ایران قابل ذکر باشد. در استانبول نیز گاهی مقالهای به زبان ترکی در جراید آنجا نوشتم».
یکی از مقالات تورکی تقیزاده، مقالهای است به نام «شرقه خطاب» که او آن را به مناسبت جنگ ایتالیا و متحدان اوروپائیاش بر علیه عوثمانلی در دریای مدیترانه و شمال آفریقا به سال ١٩١١ نوشته است. در ویژهنامهی سید حسن تقیزاده٢ این مقاله به صورت آتی معرفی شده است:«۸ ـ مقالهای بسیار شدید و بلیغ به ترکی در روزنامهٔ «طنین» (استانبول) در دفاع از عثمانی بر ضد ایطالی در موقع جنگ آن دولت در سنهٔ ۱۹۱۱ مسیحی». (ویژهنامهٔ سید حسن تقیزاده۲، سرگذشت ادبی سید حسن تقیزاده۲، فهرست کتب و مقالات به کوشش ایرج افشار. ۲۸ مهر ۱۳۸۸)
در زیر مقالهی تورکی شرقه خطاب به قلم تقیزاده را برای اولین بار و ١٠٣ سال بعد از چاپ آن در نشریهی طنین استانبول در سال ١٩١١ منتشر میکنم. اما نخست چند نکته:
١-سبک انشاء و نگارش تورکی تقیزاده در این مقاله، مصنوع و متکلف، به کلی ساختهگی، پر از کلمات ناهنجار عربی بعضا غیر معمول در تورکی عوثمانلی است. مولف با حرافی و بازی ناشیانه با کلمات و نوشتن جملاتی طولانی به منظور فخرفروشی، مقالهی ذاتا غیر بلیغ خود را غیر فصیحتر کرده است. بر خلاف ادعای «بلیغ بودن»، عبارات این مقالهی تورکی اغلب سست و بعضا نامفهوم و مغلوط هستند.
٢- بسیاری از مفاهیم مودرن اجتماعی و سیاسی که تقیزاده (و دیگر نخبهگان تورک قرن نوزده) وارد آزربایجان و ایران و جنبش مشروطیت کرد مانند خود نام «مشروطیت» و یا نام نشریهی «گنجینهی فنون» که آن را در تبریز با همکاری محمدعلی تربیت و ... منتشر کرد، مستقیما ماخوذ از مطبوعات و کتب تورک چاپ عوثمانلی و قفقاز بود. اما علیرغم حشر و نشر عمیق تقیزاده با این مطبوعات و کتب تورک و الهامپذیری و اقتباس گستردهاش از آنها، آن گونه که در این مقالهی تورکی هم به وضوح دیده میشود، او بر تورکینویسی تسلط نداشت و بر ظرایف تورکی مکتوب و ادبی، حتی دقایق دستور زبان تورکی چندان واقف نبود. به عنوان نمونه او در این مقالهی تورکی باغلاج و یا ادات «ده»-«دا» را در بسیاری از جملات به طرزی غلط به کار برده است (در مقاله این «ده»های غلط را داخل کروشه به صورت [ده] نشان دادم).
-هر شئیدهن سؤیلهیهرلهر ده، .... یاناشدیقلارینی گؤرمهزسینیز (صحیح: هر شئیدهن سؤیلهدیکلهرینی، آنجاق ... یاناشدیقلارینی گؤرمهزسینیز)
-قاچ دفعه دهییشیپ ده، .... ترک موقع ائدیپ ده، یینه.....
قوللانییورلار (صحیح: قاچ دفعه دهییشدییینی، .... ترک موقع ائتدییینی، آنجاق یینه...
قوللانییورلار)
-بیر لهشیپ ده.... دییورلار (صحیح: بیرلهشهرهک ...
دییورلار)
-.......
٣-تقیزاده به صورت یک شخصیت سیاسی «فاسد و متلون و دورو، به رنگهای گوناگون درآمده، یک دروغگوی پاتولوژیک، وارونهباز، ریاکار، پولپرست، فریبکار، نیرنگباز؛ ناباور به هر گونه اصل اخلاقی، ملی و شرافت انسانی، ...» توصیف شده است. در این مقاله هم وجه تلون و دورویی و بی اخلاقی او به عیان آشکار است. تقیزاده شخصیتی بود که نسخهی از سر تا پا اوروپایی شدن مسلمانان را تجویز میکرد، در جریان مشروطیت هم عَلَم جنگ بر علیه فرهنگ بومی اسلامی و تورک را برافراشته بود. اما در این مقاله با دورویی و وارونهبازی و ریاکاری و نیرنگ، از دسیسههای غرب بر جهان اسلام و لزوم بسیج و جنگ همهگانی مسلمانان بر علیه آنها و گرفتن انتقام از ایشان، آن هم تحت بیرق عوثمانلی سخن میگوید.
٤-تقیزاده قبل از نوشتن این مقاله در استانبول، به عنوان رهبر انجمن پانایرانیستی و تروریستی و ماسونی اتحادیهی آزربایجان در تهران و عامل بریتانیا، در هماهنگی با پارسیان هندوستان و داشناکها و .... و به منظور پایان دادن به حاکمیت سیاسی تورک بر ایران در راستا و ماشهگی برای سیاستها و ماکروطرحهای استراتژیک صلیبی، شعلهی جنگ داخلی و عملیات تروریستی و براندازانه بر علیه دولت قاجار را بر افروخته بود. اما در این مقاله با دورویی تمام به تمجید از امپراتوری تورک عوثمانلی و هلال و ستارهی عوثمانلی به عنوان اومیدگاه مشرق زمین و ... پرداخته و اعلان میکند که حاضر است جان ناقابل خود را در راه حفظ استقلال عوثمانلی فدا کند. برای نشان دادن این بی اخلاقی، پاراگراف آخری مقالهی او را به فارسی ترجمه میکنم:
ترجمه: «آری، آری! ... همه چیز را باید فراموش کرد و صرفا باید انتقام و داشتن پنجه را در خاطر سپرد! .... امروز ما ایرانیها در مقابل این جنایت سیاسی (حملهی ایتالیا به عوثمانلی در مدیترانه و شمال آفریقا) کمتر از برادران عوثمانیمان متاثر و ناراحت نیستیم و قلبهایمان به سبب ضربههایی که به اومیدگاه شرق (یعنی عوثمانلی) و شقاوت آنهایی که برای به پائین کشیدن و در تاریکی کردن ستاره و هلال (پرچم عوثمانلی) تلاش میکنند (یعنی اوروپائیان) به درد آمده است. ما ایرانیان هم، بیشتر از همهی ملل شرق، از این نمایش زشت تهدید مشترک (غرب) متاسف و غمگین هستیم و بدنمان از این بدعت سیاسی میلرزد. به عنوان یک نمایندهی مجلس ایران، اعلام میکنم که به همراه حیات روحی هموطنانم، آماده هستم تا جان حقیر و به تنگ آمدهی خود – که به جز آن چیزی ندارم – را در راه استقلال عوثمانلی که مقصود و منظور آرزوها و اومیدهای مشرق است فدا کنم».
٥-مبالغه و غیر صمیمی بودن و «گندهگویی – خالیبندی» تقیزاده در ادعاهای خود مخصوصا در موضوع فدا کردن جان ناقابل خود در راه حفظ استقلال عوثمانلی و ... (آن هم در حالی که تقیزاده در جریان جنگ داخلی در تهران فرار کرده و به سفارت انگلستان پناهنده شده بود) آن چنان آشکار بود که مقامات و نخبهگان و رهبران سیاسی وقت عوثمانلی هم، اعتنایی به او – به غیر از انتشار این مقالهاش – نکردند. این بی اعتنایی در عنوانی که نشریه برای مقالهی تقیزاده انتخاب کرده هم منعکس است: «بیر ایرانینین تاثراتی» یعنی تاثرات یک ایرانی. در این عنوان تقیزاده حتی به صورت نمایندهی مجلس هم معرفی نشده و صرفا به صورت یک ایرانی تقدیم شده است.
٦-البته این را نیز باید ذکر و تاکید کرد که بسیاری از مطالب مطرح شده در این مقاله به ذاته صحیح و به جا هستند. مشکل در طرح آنها از طرف تقیزاده است که به شهادت تمام حیات سیاسی و بسیاری از گفتهها و نوشتههای دیگرش، اعتقادی به آنها نداشته و صرفا آنها را از سر فرصتطلبی و عادت دورویی و خصلت فریبکاریاش در این مقاله بر زبان آورده است ...
پایان نوت مئهران باهارلی
شرقه خطاب: بیر ایرانینین تاثّراتی
سید حسن تقیزاده
طنین. استانبول، ١١ شوال ١٣٢٩، ٢٢ ائیلول ١٣٢٧، ٥ تشرین اول افرنجی (اوکتوبر) ١٩١١، ص ٤
بیزی بو گونلهره قویان؛ امراضِ اجتماعیّه، اعتقاداتِ باطله، انحرافِ خطِّ نظر، اختلالِ محاکمه؛ هر شئییی باشقا تورلو، انسانجاسینا مخالف بیر طرفدهن، عندیاتلی[1] سفسطهلهرله، عکسی بیر مئتودلا مطالعه و تعقیب ائدیشیمیزدیر. بونا بیر مثال اولاراق - بینلهرجه امثال میانیندا - بوتون شرقین غیرِ مترجم تالیفات و تحریراتینی جرائدییله برابر، یالنیز عقل و منطق حکمران اولان ممالکین تدقیقاتییلا مقایسه ائدینیز. اکثرِ اوراقِ مطبوعاتِ شرقی، جرائد ستونلارینی تصفّح[2] ائدینیز. سیزه هر شئیدهن سؤیلهرلهر [ده]، شرقین حقیقی امراضِ اجتماعیهسینه قطعیاً یاناشدیقلارینی گؤرمهزسینیز. نیچون؟ ... زیرا آوروپا فلسفه مئتودلاری قاچ دفعه دهییشیپ [ده]، اهرهستو فلسفهسی، باقون[3]، دئقارت[4]، روسو[5] و اوگوست قونت[6] واحداً بعد اخری[7] متوالی سیستئملهرینده ترکِ موقع ائدیپ [ده]، یینه عقلایِ عصر اصولِ محاکمهیِ حقایق و طرزِ تدقیقاتی هر گون داها دقیق و صحیح طرزده ایصال ائتمهک؛ و منطقی، طرزِ کشف و تدقیقی داها لایخطّی میزانِ قدیم و قسطاسِ[8] مستقیمه ارجاع ایله مشغول اولدوقلاری حالدا، شرق محرّرلهری حالا دئییل «اهرهستو مکتبی» و یا «ایسقولاستیک اصولو»، بلکه «اهفلاتون طرزِ تخیّلاتی»نی اوضاعِ اجتماعیه و طرقِ اصلاح و تداوییی کشفده قوللانییورلار و خلاصه ایشه یان طرفدهن یان باخییورلار. بهنجه امراضِ اجتماعیهمیزی بو یولدا متحرّفاً[9] تدقیق ائتمهمیز داخی، وخیم بیر مرضِ اجتماعی و ملّیدیر.
اهالیمیزین قسمِ اعظمی ایکی قسمه بؤلونور که زواللی مملکت بونلارین هیچ بیریندهن استفاده ائدهمییور. بونلارین بیرینجیسی کیتلهیِ عظیمهیِ عوامدیر که جهالت محیطینده یوزویور و بوتون امورِ ملّی و سیاسییی قهدهرین حکمونه بیراخمیشدیر. ایکینجیسی ایسه آزاجیق آوروپا علوم و فنونونون مقتبساتیندان[10] توپلاییپ [دا] تنبللیک و فتورِ طبیعیسینی حکمویله چار چابوق فیلوسوف کهسیلهنلهردیر. بونلار دا ههمهن آوروپانین بیر چوخ مقدّمات و مدارج اوزهرینه تاسیس ائتدییی فلسفهیِ عالیهدهن بیر قاچ قاعده آلیپ [دا]، «قانونِ تکامل»، «فلسفهیِ تاریخ»، «اصطفایِ[11] طبیعی» گیبی بیر تاخیم سؤزلهردهن هر زمان بحث آچیپ، امورِ دنیایی بیر تماشاگر مورّخ گیبی، قوینین ضعیفه تسلّطو حقِّ طبیعیسی نقطهیِ نظریندهن تدقیق ائدیپ [ده]، یینه شئونِ عالمی بیرینجی قسم گیبی «قهدهر»ین تعبیرِ جدیدی اولان «تکامل»ا حواله ائدهرلهر.
انصاف ائدهلیم، ممالکِ متمدّنهده یوز بینلهرجه متخصّصینِ شعبِ اجتماعیه و وطن مصلحینی[12] میانیندا، هر آچیغی قاپاماق لازم گهلدییی ایچون بیر قاچ منجّم و بیر قاچ فیلوسوف بولونورکهن، بیزیم هر یازیپ چیزهنیمیز فیلوسوف کهسیلیپ [ده]، بالنفس کور و هم جاهل اولدوغو حالدا، بؤیله ملّتلهره نجات اولور مو؟ و انسانلار حقوقونا حائز اولماغا ذیحق می؟ بیر ملّت که اوندا یوزلهرجه حقوقشناس، مورّخ و آووقات بولوندوغو حالدا بئش کیشی به حق معدن متخصّصی، ائلئکتئریک عالمی، شؤمهندؤفئر مهندسی، حیوانات متفنّنی[13]، نباتات معلّمی، اقتصادیات داهیسی بولونماسین، او ملّت اینگیلیزلهر و یا فیرانسیزلا ناسیل مبارزهیه گیرهر و ناسیل همقدم اولماق سوداسیندا بولونور؟
شو مقدّمهیی بسطدهن مقصدیم امراضِ ملّیهمیزی تشریح ائتمهک و یا بیر غربی گیبی تدقیقه مقتدر اولماق دعواسی دئییلدیر. یالنیز بونو دئمهک ایستهریم که ایستانبولدا اولدوغوم مدّت، بعضاً افاضلِ قومون درکِ حضورلارییلا محظوظ اولدوغوم زمان، هر وقت اونلاری عالمِ اسلامین، یاخود شرقین، آسیانین تدلیسی[14] و ضعف و انقراضینین تحلیلِ اسبابییله مباحثِ دقیقهیِ فلسفیه ایله مشتغل گؤرویوروم و هر زمان او مباحثین مهمّی - کتمانا نه حاجت - شو ملّتلهرین امکانِ حیات و یا عدمِ امکانی مسالهسی و یاخود داها دوغروسو شرق عالمی اؤلموش مو و یا باییلمیش اویوموش مو ... تشکیل ائدییوردو. شیمدی بوتون بو بحثِ غامضیله – که حقیقتده حلّی پهک ده قولای دئییلدیر - مشغول اولان شرق پیشروانِ منوّر الافکارینا یئنی بیر وسیلهیِ قطعیهیِ تدقیق پیدا اولدوغونو اخطار ائدهریم.
بورادا بیر قاچ کلمه جملهیِ معترضهیِ طبّیه در میان ائتمهسینه مساعده ایستهریم: بیر نزول[15] علّتینده مصابین[16] وسائطِ معروفهیِ عادیه و طبّیه ایله حیات و مماتِ مشکوکونو تحقیق ائتدیکده، نفسگاهینا گوزگو توتماق، اقسامِ لطیفهیِ اعضاسینی و جسمینین اهن متحسّس[17] مواضعینی تحریک و تخدیش ائتمهک، بورنونون منخرینی[18] داخلینی، قولاغینین اعماقِ صماخینی[19] بیر قوش یئلهیی ایله قیجیقلاماق، ائلئقتئریک جریانلارییلا انصداماتِ شدیده احداثی و سائره صورتیله بوتون وسائلِ کشفِ آثارِ حیاتا مراجعت ائتدیکدهن سونرا، یینه مساله مشکوک بیر حالدا قالدیغی حالدا، شبهه یوخ که بیر وحشی آدم بیر طبیبدهن داها اییی شک و تردّدو رفع و بوتون وضوحویلا مسالهیی کشف ائدهبیلییور. او دا بیر کهسکین آلتِ جارحه مثلا خهنجهر و سائره ایله «عمودِ فقاری»نی[20] دهلیپ، «نخاع شوکی»یه[21] ایلیشمهکله اولور که او وقت جسد، ذیروح ایسه بوتون انعکاساتِ شدیدهیِ حیاتیه و قوایِ موجودهیِ روحیهسیله تغلّسات (؟)[22] و تشنّجاتِ عصبیه اظهار ائدهر و بو دا مشکوک و غامض معمّایی بداهتِ تامّیله انکارِ قبول ائتمهیهجهک صورتده میدانا چیخاریر.
ایشته بهن مللِ ضعیفهنین بیر فردِ عاجز و بیر آز متجسّس[23] صفتییله شرقین ههپ متفکّرین و متتبّعینی، حتّی بوتون منوّرالافکارلاری و مدنیتین شیرازهیِ فجرینی[24] هیچ اولمازسا رویت ائتمیش اولانلارا خطاباً دئمهک ایستهریم که بیزیم فیلوسوفلارین یاخود فیلوسوفلوغو داها راحت بولانلارین آراییپ تحقیقینه قویولدوقلاری مساله و حکمایِ عصرین علومِ عالیهسی وسیلهسی ایله حل و کشفینه صرفِ اوقات ائتدیکلهری معمّا، آرتیق علما و حکمایا حاجت اولماقسیزین کهندیلیییندهن بیر وحشینین تشبّثو ایله حلّ اولونماق اوزهرهدیر. یعنی طریقِ کشف و حلِّ قطعیسی بولونموشدور.
غربین شرقه اوچ عصردهن بهری تجاوزاتی ههپ بیر تاخیم تاویلات و سفسطهلهر ایله تفسیر اولونویور ایدی. هر خیرسیزلیقدا یوزلهرینه تاخدیقلاری ماسکا، معدود قلیل انظارِ ثاقبه[25] اربابیندان ماعدا، ظلمتِ جهل ایچینده بولونان کیتلهیِ ملّته قارانلیقدا بیر غشاوهیِ بصر اولور ایدی. فقط غربیلییین و نصرانیتین مرکزی و مدنیت و قوانینِ حاضرهنین منشایی اولان اهسکی روما او ماسکایا حاجت گؤرمهیهرهک، پردهیی یوزوندهن و آرخاداشلاریندان داخی آتیپ [دا]؛ بوتون مللِ شرقیهیه فیرلاتدیغی او تیرِ زهرآلود و خهنجهرِ مسمومویلا بیر آجی و دهشتلی، فقط مبارک حقیقتی عریان اولاراق بیزه عرض ائتدی. بهنجه بو واقعه آرتیق بوتون شرق عالمی ایچون بیر معرّفِ حیاتیدیر (Detesminante)[26]، هم ده قطعی و اختلاف قبول ائتمهیهجهک بیر معرّف و کاشفدیر که اهن صحیح و دقیق میزانِ قیاسِ منطقی داخی بو قهدهر حقیقتسنج اولاماز. ایتالیانین شو حرکاتِ هایدودانهسی[27] «هر کؤتونون بیر اییی طرفی اولور» مقتضاسییلا بو میزانی اعلان ائتمهکدهن دولایی، شایانِ تبریکدیر.
شورادا شرقِ ادنیدان، آسیایِ غربیدهن و یا شموللو اولماق اوزهره عالمِ اسلامدان و یاخود آسیا و شرقدهن بحث ائتمییوروم. وجدانِ[28] بحثیم شرقین معنایِ اشملی ایله بوتون مللِ ضعیفهدیر؛ او ملّتلهر که آوروپادا اون یئدینجی عصرِ مسیحینین اوائلیندهن بهری جریان ائدهن اوضاعدان و با خصوص صنایعِ عظیمه و تسخیرِ قوایِ طبیعت، ماکینا قدرت و صولتی و سرمایهنین سطوتِ جهانگیرانهسیندهن آنجاق ییرمینجی عصرده قیریق تؤکوک – محاربه میدانیندان گهلهن اخبار گیبی - بعض حوادث و قصص ائشیدیپ دویموشلاردیر.
شیمدی بوتون بو مللِ شرقیه و خصوصویلا اویقودان عجله ایله قالخیپ اصلاح احوالینا بوتون موجودیت و همّتییله، خلوصِ نیت و صفوتی ایله عزم ائتمیش اولدوغونو آثارِ مجاهدهسییله اثباتا چالیشان عوثمانلی و ایران گیبی ملّتلهر ههپسی بیردهن گؤزلهرینی، قولاقلارینی صور نغمهسینده آچاجاقلاری منقول اولدوغو گیبی، بیر وحشت و دهشت ایله آچیپ، هاتفِ طبیعتین بو عصرین چینگیزی «مارکی دی سان جولییانو»نون[29] آغزیندان باغیردیغی ندایی ائشیتسینلهر: «حق زوروندور!». ائوئت، اساطیره نظراً قورت سوتو ایله بهسلهنمیش «روموس» و «رومولوس»[30] واسطهسیله تاسیس اولونان روما بیزه، بوتون شرقه بیر داها، فقط سون دفعه اولاراق دئدی و اثبات ائتدی که: «عالم قورت و قویون عالمیدیر! بیز قورتلار، سیز قویونلاری یییهجهییز، نه ایستهر ایسهنیز یاپینیز! ... سیز بو دنیا اهلی دئییلسینیز، سیزه دنیا لازم دئییلدیر. سیز بورادا مسافرسینیز. سیزین وطنینیز بوراسی دئییل. سیزین نصیبینیز عقبادا! ایشته شو دنیا بهشتلهرینی بیزه ترک ائدینیز!» سؤیلویور. ائوئت، خیریستییان واتیکان و متکبّر زافوئیجی (؟) مسیحین نائبی ایله قیصرین وارثی بیرلهشیپ [ده] اینجیلی تذکار و تکرار ایله: «آللاهینکینی آللاها وئرینیز، قیصرینکینی قیصره!» دییورلار.
شیمدی بوتون شرق و عالمِ اسلام بو بویوک امتحانِ تاریخی و معرّفِ حیاتی قارشیسیندادیر و بهنجه اگر شو عالم اهسکیدهن بهری چهکدییی صدمات و معروض اولدوغو ضرباتدان ماعدا قلبگاهینا ایندیریلهن بو سون ضربهیِ جگرخراش ایله داخی سیلکهلهنیپ شدّتلی بیر انعکاسِ حیاتی ظاهر ائتمهزسه، کهندینه یئنی بیر دورهیِ عملی، یئنی بیر تاریخِ انتقام آچمازسا - که او دا بیر کره بوتون عقائدِ باطلهیِ راسخه و امراضِ عقلیهیِ مزمنهیی کهندیندهن آتیپ، بو دنیادا یالنیز کهندیسی، کیمسهیه اومید ائتمهدن، کهندی خلاص و حیاتی ایچون چالیشماقلا اولور- آرتیق هر شئی یئتمیش و شرقین بعث و قیامتیندهن داها چوخ اوزاقدا اولمازا و «اولان اولوپ، گئچهن گئچیپ»ه یعنی موتِ محققّهحکمِ قاطع و اونون بیر ماضییِ مرده گیبی تاریخینی تدوین ایله اشتغال ائتمهلیدیر. یوخسا بو سون تحقیرِ مستهزیانه[31] بوتون شرقین عزّتِ نفس و اعصابی اوزهرینده قدس فتحینین نصرانیته اولان تاثیری گیبی و یا داها دوغروسو تعبیرِ عصرییله شرقین قلبینده آلزاس لورهنین[32] فیرانسیزلار و سیمونازاکی معاهدهسینین[33] ژاپونلاردا اولدوغو گیبی التیامناپذیر بیر جریحه آچمالی و بیر سیللهیِ[34] تحریک و تازیانهیِ انتباه اولمالیدیر!
بو مُلک افرادی هر بیر شئیی بیراخیپ بوتون موجودیت و قوایِ مادّی و معنویلهری و بیر سوزشِ انتقام ایله، فیرانسیزلارین ١٨٧٠ مسیحیدهن ١٨٨٠ه و ژاپونلارین ١٨٩٥دهن ١٩٠٤ه قهدهر چالیشدیقلاری گیبی، یئمهک و ایچمهک و اویوماقدان تقلیل ائدیپ، بوتون معناسییلا آوروپالیلاشماغا، یعنی اونلارین فقط اسلحهیِ ناریهسی دئییل، بوتون اسلحهیِ دنیویلهرییله مسلّح اولماغا - که بو یولدا شیمدییه دهک شرق محرّرلهریندهن بیر چوخو مجاهده ائتمهمیش و اهالییه پهک آز توصیهده بولونموشلار [و] بیزیم هر شئییمیز، معنویاتیمیز آوروپادان عالیدیر، یالنیز توپ و توفهیی و یاخود دونانمایی و بعض صنایعی اونلاردان آلمالیییز، دئمیشلهردیر - بیر غیرتِ خارق العاده ایله چالیشمالیییز و بو حال موجباتِ حیاتِ مللدهن نهیه محتاج ایسه - اگر حیات ایستهر ایسهن - بلا تاخیر اونون استحصال و استکمالینا عزم و عمل ائتمهلیییز و عاداتِ قدیمه و اعتقاداتِ باطلهیِ ماضیهمیزدهن[35] هانگیسی ایله مطابقت ائدیپ و ائتمهدییینه باخمالیییز.
امثالِ قدیمهمیزدهن بو مثالین بورادا ذکری پهک مناسبدیر. دئرلهر بیر دوقتور بیر صوفی خستهیی معاینه ائتدیکدهن سونرا اونا خمر توصیه ائتدیکده، خسته کمالِ اکراه و استیحاشلا[36] «بهن ایچمهم» دئمیش. غیرِ مسلم دوقتور ایسه تعجّبله سبب سوردوقدا، «ایچسهم جهنّمه گئدهریم» جوابینی ائشیتمهسی اوزهرینه، «ایچمهز ایسهن، داها چابوق اورایا گئدهجهکسین!» سؤیلهمیشدیر. شیمدی بیز ده حیات ایستهر ایسهک، هر آجی و ناملایم علاجی ایچمهلیییز. یوخسا حیات و بقاء و مبارزهیِ معیشت ایستهمییور ایسهک بیز جهنّمه، زواللی شرق فلاسفه و متفکّرینی ده راحت راحت اهسکیسی گیبی شعر و تصوّفلا مشغول اولماغا و تاریخِ فلسفهیِ انقراضِ شرقی یازماغا گئدهلیم.
ایشته بو مناسبتله سیزه ایلک سطرلهرده اشاره ائتدیییم امراضِ اجتماعیهیِ مجهولهمیزین اهن وخیم و مهلکلهریندهن بیریندهن بحث ائدهجهییم. او دا اوچیوز سنهدهن بهری متوالیاً آوروپالیلار شرقین دائرهیِ وسعت و استقلالینی تحدید ائدیپ سیخیشدیردیغی و بونجا ممالکِ شرقیه و اسلامیهیی متعاقباً یوتدوغو حالدا شرق اهالیسینین فوقالعاده عوامانه و مسکینانه بیر صورتده اجانبه اومید باغلاماغی و بیر «آوروپا وجدانی» موجودیتینه اینانماغی و هر زمان گؤزونو مظلومانه بیر طوریله گاه اونون گاه بونون یاردیمینا دیکدیییدیر. بو اهن مهلک بیر مرضدیر، وخیم بیر آفتدیر. بونا ورمِ اجتماعی دئمهک شایستهدیر. و بهنجه بو اعتقاد و آمال باقی اولدوقجا، قطعیاً نجات و خلاص محال اولدوغو، ورملیلهرین دوقتورا مراجعت ائتمهیپ ده اوفوروکچویه گئتدیکلهری مدّتجه شفایاب اولامایاجاغی قهدهرِ مسلّمدیر.
تشکّر اولوناجاق شئیلهردهندیر که بیزیم بو مرضِ علاج ناپذیریمیزی دشمنلهریمیز کهندیلهری دفعه وسیله اولویورلار. ایشته ایتالیانین بو سون حرکتی[37] بوتون او خام اومیدلهر و آمالِ واهیهیه بیر خاتمه چهکسه گهرهک. باشقالارینین دوستلوغونا اومیدلهرین قیمتی ده تظاهر ائتدی. «پوتسدام ائتلافی»[38] و بو سون ایتالیا حادثهسی مناسبتییله شرقه تعلّق ائدهن اموردا «ویلهئلمایشتیراسئ» ایله «شاتو دؤ وئرسای» و «داونینگ ایستیریت»[39] میانیندا داخی او قهدهر فرق اولمادیغی تبیین ائتدی. او دوستلوقلارین ههپسی بیر دونانمایا بدل اولاماز. اگر بو حادثهیِ تاریخیه بو قهدهرجیک بیر تاثیره حائز اولا که باشقالارینا توکّل و اومید اصولونو شرق ملّتلهریندهن به کلّی دفع ائتسین، جایِ تشکّر و امتناندیر. حتّی سیجیلیانین عوثمانلی عساکری طرفیندهن فتحی قهدهر بیر اهمّیته حائزدیر.
اؤیله ایسه، ائی بوتون شرقین مظلوم و مغدور ملّتلهری! ... هر شئیی بیر طرفه بیراخیپ، اختلافِ عناصر، مذاهب و لسانی داخی اونوتوپ سوسلو و تووالئتلی قورتلارین قارشیسیندا تامینِ حیاتا عزم و غیرت ائتمهلی و بیلمهلی که اهسکی زمانلارین حق نامیندا اولان شئی، آوروپا نزاکتییله اینجهله اینجهله خارجیه بورولاریندا دیپلوماتلارین آرشیولهرینده[40] غیب و مفقود اولوپ [دا]، شیمدی ههپ لطیف و ظریف کلاملار و نازک سؤزلهرین طینینده[41] بو حقیقت مستوردور: «حق زوروندور!»
قانونِ قدیمین هر خطابه و نطقونون سونوندا «دئلاندا کارتاغوس»[42] - قارتاژ[43] خرابه اولمالیدیر - دئدییی گیبی، بوگون ده بوتون سیاسیونِ غرب داخی هر گون «شرق محو اولوپ باتمالیدیر» دئمهکدهدیر. بونو بیلدیکدهن سونرا اهسکی چینگیزلهر، تیمورلهر، ضحّاکلار، بخت النّصرلهر و یاخود رومانین نئرونو قوْلیهلی[44] گؤملهک و شیق البسه درونوندا بیر مارکی دی سان جولییانو جسدیندهن ظهور ائتمیش و روما اهسکی قارتاجانایی[45] یاخان «سیپییو»نون[46] یئرینه قارتاژین قومشوسو تیرابلوسو یاخماغا یئنی قیافتده بیر «سیپییو» یاخود «دوقا آبروززی»یی[47] گؤندهرییور. رومانین اهسکی شرق احتراصاتی و شرقه اولان کین و عداوتینی خاطرلاتییور. بلکه بیز شرقلیلهر داخی بیر مدّتدهن سونرا بو حقیقتی اییی هضم ائدهرهک رومایا بیر سیویل البسهلی، نازک سوسلو، مدنی گؤرونوشلو بیر آتیلا گؤندهریریز.
ائوئت، ائوئت! ... هر بیر شئیی اونوتمالی و یالنیز انتقام و دیرناقلی اولماغی خاطرده توتمالی! ... امینیم که اگر آوروپا بوگون بیر عینی بلانین قارشیسیندا یاخود شرق استیلاسی اؤنونده قالسایدی، ههپ یکوجود اولوپ مدافعه و استکمالِ اسبابِ مبارزهیِ حیاتیهیه باخیپ [دا]، کیمسه جئرمهن، ایسلاو، لاتین، ساقسون اولدوغونو خاطرینه گهتیرمهز ایدی. بیز داخی اگر بوتون بوتونه غربین استیلایِ مدهشی و غرب اقتصادینین ثقلت و تضییقِ مفرطینین آلتیندا اهزیلیپ و آسیمیله اولوپ ایتالیان عربلهر، فیرانسیز مغربیلهر، موسقوف تاتارلار و هکذا اولماق و بونونلا برابر حقوقِ حیاتدان محروم و ملّتِ حاکمهیه محکوم اولماق ایستهمییور ایسهک، هر کس کهندی وطنی داخلینده بوتون شدّتِ اراده و متانتِ عزمییله غرب یاجوجلارینا سدّ یاپماغا، کهندیسی آدم اولماغا غیرت ائتمهلی و بیهوده اختلافات و لاطائل خرافات و رذیل و مفلج عادات ایله اوغراشمامالیدیر.
بوگون شو جنایتِ سیاسیه اؤنونده عوثمانلی قارداشلاریمیزدان دون[48] درجه[ده] متاثّر اولمایان و قلبلهری شرقین اومیدگاهینا ایندیریلهن ضربهلهر ایله و «نجم و هلال»ی افول و محاقا سالماغا چالیشانلارین شقاوتلهرییله سیزلایان بیز ایرانیلهر داخی، مللِ شرقیهنین ههپسیندهن زیاده تهلکهیِ مشترکهنین شو چیرکین نمایشیندهن مُتَلَهّف[49] و متاثّریز و شو بدعتِ سیاسیدهن جانیمیز تیترییور.
بیر ایران مبعوثو صفتییله وطنداشلاریمین حیاتِ روحیهسییله برابر، کهندیمین جاندان ماعدا بیر شئیه مالک اولمادیغیمدان دولایی، او حقیر و اوسانمیش جانی مطمحِ[50] آمالِ شرق اولان عوثمانلی استقلالینا فدایا حاضر اولدوغومو تقدیمی عاجزانه اعلان ائدهریم.
ایران مجلس مبعوثانی اعضاسیندان
٢٠ ائیلول ١٣٢٧
س. ح. تقیزاده
تیسماقTısmaq : قورخوپ سوساراق
بیر بوجاغا بوزولمهک، سینمهک
تیرسماقTırsmaq : قورخوپ چهکینمهک،
قورخودان تهدیرگینلهشمهک
تئزمهکTézmek ، تئسمهکTésmek : قاچماق، قاچیشدیرماق، قوشماق، قوشوشدورماق؛ قورخوپ قاچماق، فرار
ائتمهک
چئزمهکÇézmek : اهسکی تورکجهدهکی تئزمهکین دهییشگهسی، چاغداش تورکجهده قورخودان آلتینا ائتمهک، قاریندان یئل بیراخماق، اوستورماق، ...
برای مطالعهی بیشتر:
تقیزاده آفرینندهی پدیدهی محمود افشار یزدی، پدر پانایرانیسم
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_5.html
سخنرانی تقیزاده در مجلس: همه چیز باید فارسی باشد
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_27.html
انتقاد از سید حسن تقیزاده به سبب توصیهی او به فارسسازی تورکها در ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_26.html
شعار فارسی کردن ایران تقیزاده و اعتراض حاج محمدجعفر افشار کنگاوری به آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_92.html
مقالهای تورکی از سید حسن تقیزاده: شرقه خطاب
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/12/blog-post_26.html
واکنش بریتانیا و روسیه به ظهور هویت ملی تورک در نیمهی اول قرن بیستم: ایجاد هویت آلترناتیو قومی آزربایجانی و هویت ملی آزربایجانی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_24.html
روح دوکترین آزربایجانگرایی عَلَم کردن هویت آزربایجانی به جای هویت ملی تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_85.html
مفهوم «ملت آزربایجان» در دورهی مشروطیت، آنتیتز «ملت تورک» بود. امروز هم چنین است.
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_19.html
در هویت ملی آزربایجانی، «انکار هویت ملی تورک» مندرج و مستتر است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post.html
پانایرانیسم و آزربایجانگرائی استالینیستی دو روی یک سکهی ضد تورکاند
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_43.html
مخالفت مرامنامهی فرقهی اجتماعیون عامیون (برنامهی جمعیت مجاهدان) دورهی مشروطیت با حقوق زبانی و ملی ملت تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_18.html
مرامنامهی فرقهی اجتماعیون ایران (حزب دموکرات) در دورهی مشروطیت و انکار مسالهی ملی و حقوق زبانی، و مخالفت با فدرالیسم در آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post_3.html
مرامنامهی فرقهی سوسیالیست ایران و نفی فدرالیسم ملی و حقوق زبانی ملل ساکن در ایران در آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/07/blog-post_21.html
مخالفت دولت مشروطه با تحصیل به زبان تورکی و ممنوع کردن آن در سال ١٩١٨
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post.html
رسولزاده: ناسیونالیسم ایرانی-فارسی خصلت همیشهگی حرکت مشروطیت؛ و ساقط کردن سلسلهی اشغالگر و بیگانهی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_18.html
تبریز مرکز جنبش ملیتگرایی ایرانی بوده است
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_12.html
مغلوبیتمان در انقلاب مشروطهی ایران و خبطمان در انجمن آزربایجان
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_19.html
از خیانتهای آزربایجانگرایان مشروطهطلب و دموکراتهای آزربایجان: برآمدن رضاشاه
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_12.html
اعلانیهی میرزا رحیم تبریزی ١٩٠٧: اعتراضی مردمی به گفتمان ضد تورک جنبش مشروطیت ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_11.html
قانون تشکیل ایالات و ولایات مشروطه و تجزیهی منطقهی ملی تورک
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_24.html
[1] عندیات: بیرینین
حقیقته موافق اولماماق اوزهره کهندیلیییندهن قوردوغو، سؤیلهدییی، حکم
ائتدییی شئیلهر
[2] در کاری به خوب وجه نظر
کردن و حاصل این تلاش تفحص و جستجو است
[3] Francis Bacon
[4] René Descartes
[5] Jean-Jacques Rousseau
[6] Auguste Comte
[7] واحداً بعد اخری: بیری
بیری آردینجا
[8] میزان: قاپان و ترازو.
[9] متحرف: بیر طرفه دوغرو
اهییلیپ میل و عدول ائدیجی اولان
[10] به صورت اشتباه «تقبّساتیندان»
چاپ شده است. مقتبس: فراگرفته، مستفاد، آنچه فراگرفته باشی از دیگری از دانش، اقتباس
شده، اخذ شده.
[11] اختیار و انتخاب
[12] به صورت اشتباه «و
صلحیتی» چاپ شده است.
[13] به علوم و فنون مختلف
اشتغال ورزنده، به بازیها و سرگرمی های گوناگون مشغول شونده.
[14] پنهان کردن و پوشاندن
عیب چیزی، عوام فریبی، فریب
[15] Nüzül, felç hastalığı
بیماری
فلج
[16] مصیبت رسیده و دل شکسته و غمناک و آزرده و شوریده
[17] پرسندهی خبر و جویندهی
آن، تفتیش کننده و تفحص کننده
[18] سوراخ بینی
[19] پردهی گوش، سوراخ گوش
[20] جمعِ فقارة، مهرههای پشت و واحد آن فقارة است
[21] نخاع یا نخاع شوکی یا
طناب نخاعی، به انگلیسی Spinal cord
[22] رهایی یافتن، تخلص؛ تغلس: در بلا و سختی زشت
[23] پژوهشگر، پژوهنده، جست وجوگر، جویا، جوینده، محقق
[24] فجر: بامداد، پگاه، سپیدهدم، سحر، صباح، صبح، طلوع، غدا،
غدات، فلق
[25] ثاقب: تابان، تابناک، رخشان، روشن، فروزان، منور، سوراخ
کننده، نافذ
[26] تعیین کننده
[27] Haydut: silahlı soygun yapan kimse.
[28] به صورت اشتباه «وجدارق»
چاپ شده است. وجدان: درون، ضمیر
[29] Antonino Paternò Castello, Marquess of San
Giuliano (9 December 1852 – 16 October 1914), was an Italian diplomat and
Minister of Foreign Affairs.
[30] In Roman mythology, Romulus and Remus
(Latin: [ˈroːmʊlʊs], [ˈrɛmʊs]) are twin brothers whose story tells of the
events that led to the founding of the city of Rome and the Roman Kingdom by
Romulus, following his fratricide of Remus.
[31] مسخره کننده، آن که استهزاء
و ریشخند کند.
[32] Alsace–Lorraine (German: Elsaß-Lothringen) is
a historical region and a former territory of the German Empire, located in
modern day France.
[33] Treaty of Shimonoseki
[34] سیلی، توقات، تاپانجا
[35] به صورت «مضیئهمزدن»
چاپ شده است. ماضیه: گذشته، تأنیث ماضی
[36] وحشت یافتن، وحشت، رمیدن
[37] Trablusgarp Savaşı veya diğer adıyla 1911-1912
Türk-İtalyan Savaşı, 1911-1912 yılları arasında Osmanlı İmparatorluğu ve
İtalya Krallığı arasında geçen bir savaştır. Adı, "Trablusgarp
Savaşı" olmasına rağmen çarpışmalar Trablusgarp dışında Adriyatik Denizi,
Ege Adaları, Çanakkale Boğazı ve Kızıldeniz gibi farklı bölgelerde de
sürmüştür. Diğer büyük devletlerin desteği ve Birinci Balkan Savaşı'nın patlak
vermesi nedeniyle savaşı kazanan İtalya, Osmanlı Devleti'nin Trablusgarp
Vilayeti'ne bağlı Trablusgarp, Fizan ve Sirenayka bölgelerini ele geçirmiştir.
Bu bölgeler birleşip gelecekteki Libya devletini oluşturacaklardır.
[38] “Almanya Başvekili ile Rusya Hariciye Nazırı
arasında Potsdam’da vukuu bulan müzakerat neticesi olarak devleteyn arasında akdi
derdest bulunduğu inkâr edilmiş mukavelename hakkında…” Meclis-i Mebusan 5
Ocak 1326 (1910) tarihli 26’ncı Birleşim Tutanak Dergisi, C. 2, S. 199.
[39] ویلهئلمایشتیراسئ، شاتو دؤ وئرسای و داونینگ ایستیریت مقرهای سران دولتهای به ترتیب آلمان، فرانسه و بریتانیا بودند.
[1] Wilhelmstrasse (German: Wilhelmstraße, see ß) is a major thoroughfare in the central Mitte and Kreuzberg districts of Berlin, Germany. Until 1945, it was recognised as the centre of the government, first of the Kingdom of Prussia, later of the unified German Reich, housing in particular the Reich Chancellery and the Foreign Office.
شاتو دؤ وئرسای به صورت « کهدورسلی» چاپ شده است.
Château de Versailles is a
former royal residence commissioned by King Louis XIV located in Versailles,
about 19 kilometers (12 mi) west of Paris, France.
Downing Street is a street in Westminster in
London that houses the official residences and offices of the Prime Minister of
the United Kingdom and the Chancellor of the Exchequer.
[40]به صورت « آرشید» چاپ شده است
[41] طین: معجون آب و خاک
[42] delenda est Carthago:
Ceterum (autem) censeo Carthaginem esse
delendam ("Furthermore, I consider that Carthage must be destroyed"),
often abbreviated to Carthago delenda est or delenda est Carthago
("Carthage must be destroyed"), is a Latin oratorical phrase
pronounced by Cato the Elder, a politician of the Roman Republic. The phrase
originates from debates held in the Roman Senate prior to the Third Punic War
(149–146 BC) between Rome and Carthage. Cato is said to have used the phrase as
the conclusion to all his speeches, to push for the war.
[43] قرطاج یا کارتاژ، به عربی:
قرطاج یا قرطاجة، به لاتین Carthago، به فرانسوی Carthage، شهری باستانی در شمال
آفریقا، جایی که اکنون کشور تونس جای گرفته است
Carthage[a] (Arabic: قَرْطَاج, romanized: Qarṭāj) was an
ancient city on the eastern side of the Lake of Tunis in what is now Tunisia.
[44] kolye* Gerdanlık
[45] در اینجا ظاهرا تقیزاده به جای قارتاژ، به اشتباه قارتاجانا که مکان دیگری است نوشته است.
Cartagena (Spanish
pronunciation: [kaɾtaˈxena]) is a Spanish city and a major naval station on the
Mediterranean coast, south-eastern Iberia.
[46] سیپیو Publius Cornelius Scipio
Africanus (/ˈskɪp.i.oʊ/, /ˈsɪp-/, Latin: [ˈskiːpioː]; 236/235–c. 183 BC) was a
Roman general and statesman, most notable as one of the main architects of
Rome's victory against Carthage in the Second Punic War.
[47] The title Duke of the Abruzzi (Italian: Duca degli Abruzzi). Prince Luigi Amedeo, Duke of the Abruzzi, was an Italian explorer and mountaineer who lived from 1873 to 1933
[48] آشاغی، آز، دوشوک
[49] متلهف: دریغ خورنده، افسوس خورنده و اندوهگین
[50] مطمح: مقصود، منظور، موردنظر، دیدگاه، فراچشم، نظرگاه
No comments:
Post a Comment