تصحیح شعر تورکی «ابهادیر بوگون» منسوب به سئیسانلی - باباکندیلی لئیلا نهنه– موللا لئیلا
مئهران باهارلی
در اینترنت یک شعر شادیانه - بشارتنامهی تورکی بنام «ابهادیر بوگون» در وصف بهاءالله موسس دین بهایی و باشندهی «ارضِ عَکّا» منتشر شده است. این شعر که شاعر نام و تخلص خود را در آن ذکر نکرده، منسوب به «لیلا ننه»، به تورکی «لئیلا نهنه» معروف به «موللا لئیلا» اهل سئیسان – آزربایجان شرقی – تورکایلی است. به همراه این شعر یک عکس جمعی از زنان تورک بهایی روستای باباکندی در مجاورت سئیسان هم پخش شده که در آن لئیلا نهنه در وسط جمعیت تابلوی «یا بهاء الابهی» را در دست گرفته است. آنگونه که از این عکس – ظاهرا گرفته شده در سال ١٣١٠ شمسی معادل ١٩٣١ بر میآید، «لئیلا نهنه» در این زمان در سنین ٤٠- ٦٠ سالهگی بوده و بنابراین متولد تاریخی احتمالا بین ١٨٧٠-١٨٩٠ است.
١-در روایت موجود در بارهی لئیلا نهنه (در ادامهی مقاله) گفته میشود او دارای اشعار بسیاری به تورکی است. با اینهمه در مراجعهای گذرا به منابع تاریخ تورکایلی و تاریخ ادبیات تورک در تورکایلی و مطالعات زنان تورک و کتب مربوط به شخصیتهای بهایی....، به هیچ اطلاعات و معلومات دیگری در بارهی او و آثار تورکیاش به غیر از شعر «ابهادیر بوگون» و مطلع یک شعر تورکی دیگر برخورد نشد. پیدا نمودن و جمعآوری و انتشار اشعار تورکی منسوب به «لئیلا نهنه» – در صورت وجود و حفظ شدهگی – وظیفهای مهم، ضروری و مفید برای ادبیات منظوم تورک، ادبیات دینی تورک، ادبیات دینی تورکی بهائی، مطالعات زنان تورک و .... است.
٢-شعر «ابهادیر بوگون»، علی رغم اهمیت تاریخی و ادبی آن – ظاهرا توسط اعقاب و نسلهای جدید بهائیان تورک سئیسانلی و باباکندیلی مهاجرت کرده به خارج و کم آشنا - ناآشنا با ادبیات تورک و تورکی مکتوب – معیار – ادبی و یا کاملا فارسیزبان شده منتشر، و در نتیجه دارای اشتباهات و نواقصی است[1]. به عنوان نمونه به جای الفبای فونتیک عربی – تورکی، الفبای غیر فونتیک عربی – فارسی بکار رفته است. در نتیجه:
-فتحهها
به جای «ه»، نشان داده نشده است: «نه» به صورت «ن»، «اهله» به صورت «ال»، «عکادا»
به صورت «عکاد»، «طوردا» به صورت «طوری د»، «ظلماتا» به صورت «ظلمات»، «اوزونه»
به صورت اوزون»،.... نوشته شده است.
-کسرهها
به جای «ئ»، نشان داده نشده است: «گئتدی» به صورت «گدی»، «یئر» به صورت «یر»،
«وئریر» به صورت «وریر»، «وئریلهن» به صورت «وریلن»، «ائیلهیهن» به صورت «الین»،...
نوشته شده است.
-صدا
و حرف «ؤ» نشان داده نشده است: «گؤستهرهن» به صورت «گسترن» نوشته شده است.
همچنین:
-«ارض»
عربی به اشتباه «عرض»، «بیّنت» (بیّنة) عربی به اشتباه «بییت»، «دیییبهن»
تورکی به اشتباه «د وبن»، «کهلهییپ» تورکی به اشتباه «کی گلیب»، ... نوشته شده
است.
-پسوند «–دیر» تورکی به معنی است، با تلفظ محلی - محاورهای به صورت «–دی» نوشته شده است: «ابهادیر» به صورت «ابهادی» نوشته شده است.
در زیر نخست متن تصحیح و ترمیم شدهی شعر مذکور توسط خودم را به دو الفبای عربی و لاتین و سپس توضیحاتی چند در بارهی لیلا ننه، انتساب این شعر به او و بعضی اصطلاحات و مضامین بکار رفته در شعر را دادهام.
اَبهادێر بوُگۆن – به تصحیح مئهران باهارلی
یئر
اۆزۆ - شُکْرِ خدا - جَنّتِ اَبهادێر بوُگۆن
مُرده
اِحیا ائیلهیهن، صحبتِ اَبهادێر بوُگۆن
وئریلهن
وعده مسیحایا گهلیپ، وَرْدْ و
وَلَد
ارضِ
عکّادا اوْلان، عِترتِ اَبهادێر بوُگۆن
گیردی
ظلماتا سِکَندَر که تاپا آبِ حیات
طالبِ
آبِ حیات، ملّتِ اَبهادێر بوُگۆن
گؤستهرهن
ختمی محمّدْ تمامْ آثارێ[نێ]
اوْ[ل]
علی شیرِ خدا، قُوَّتِ اَبهادێر بوُگۆن
رَبِّ
أَرِنِی دیییبهن طوُردا موُسایِ کلیم
لَنْ
تَرَانِی کی گهلیپ، بَیِّنَتْ اَبهادێر بوُگۆن
هم
ندا بیتِ خدا[دا] کهلهییپ بابُ أللّه
نه
عجب! موشتو وئریر حضرتِ اَبهادێر بوُگۆن
جامێ
دوْلدوُر، اهله آل، ساقی! طَرَبْ قێل بوُ زمان
قێل
یقین، یئر اۆزۆنه حجّتْ اَبهادێر بوُگۆن
EBHÂDIR BUGÜN
Yér üzü şükr-i Xuda cennet-i Ebhâdır bugün
Mürde ihyâ éyleyen söhbet Ebhâdır bugün
Vérilen ve’de Mesîhâ’ya gelip, verd ü veled
Erz-i Ekka’da olan itret Ebhâdır bugün
Gétdi zülmâta Sikender ki tapa âb-i hayat
Tâlib-i âb-i hayat, millet-i Ebhâdır bugün
Gösteren Xetmî Mehemmed tamam âsârını
Ol Elî Şîr-i Xuda qüvvet-i Ebhâdır bugün
“Rebb-eréni” diyiben Tûr’da Mûsâ-yı Kelîm
“Len terânî” ki gelip, beyyinet Ebhâdır bugün
Hem nidâ béyt-i Xudâ’dan keleyip Bâb ul-Lah
Ne eceb! muştu vérir Hezret’i Ebhâ’dır bugün
Câmı doldur, ele al sâqi, tereb qıl bu zaman!
Qıl yeqin, yér üzüne hüccet Ebhâdır bugün
ترجمه به فارسی:
الحمدلله امروز روی زمین جنت درخشان است. زیرا
آنکه مردهگان را زنده میکند، امروز همراه نیکو[یمان بهاءالله] است.
مسیحی که وعده داده شده بود، رسیده و امروز آنکه
در ارض عکاست، اولاد و فرزند دلاور [بهاءالله] است.
اسکندر برای یافتن آب حیات، [به تنهایی] وارد
[غار] ظلمات شد. در این دوران ملّتِ ابها [بهائیان جملتاً] طالب آب حیات هستند
ختمی محمد که همه چیز [لازم برای بشر را] نشان
داد [و تکمیل کرد]، و آن شیر خدا علی امروز نیرو [دهنده به و حامی] بهاءالله هستند
دلیل واضح و حجت آشکار و بیّنهی روشنی که
موسای کلیم با گفتن رب ارنی خواستار آن گشت و باعث آمدن جواب لن ترانی [از سوی
خداوند] شد، امروز بهاءالله است.
ندایی هم که بابالله [سید علی محمد باب] در
بیت خدا [مکه] بر زبان آورد، تعجبآور نیست که مژدهی [ظهور کنونی] حضرت بهاءالله
بود
ای ساقی، جام را پر کن و در دست بگیر و
شادمانی بنما؛ و یقین کن که در این دوران حجت بر روی زمین، بهاءالله است.
چند توضیح در بارهی شاعر:
١-شاعر دارای اطلاعات وافی و عمیق در بارهی ادبیات و
مضامین و اصطلاحات و افسانهها و داستانهای اسلامی و شیعی است: اسکندر و آب حیات،
احیا کردن مردهگان، مسیح و عترتش، ختمی محمد، علی شیر خدا، داستان موسای کلیم و کوه
طور و تقاضای ربی ارنی و جواب لن ترانی، حجّت و بیّنة باطنیه - اسماعیلیه، ظهور
مهدی موعود در مکّه و علامات آن، ...
٢-شاعر کلمات و ترکیبات فارسی را بیش از حد معمول بکار
برده است: ترکیبات اضافی فارسی مانند «شُکرِ خدا» به جای «آللاها شوکور» تورکی، «مُرده»
به جای «اؤلو»ی تورکی، «خدا» به جای «آللاه» و «تانری» تورکی (در سه ترکیب
اضافی فارسی: شکرِ خدا، شیرِ خدا، بیتِ خدا)، ...
٣-شاعر شخصی آشنا با زبان عربی، در حد کاربرد کلمات و
اصطلاحات عربی غیر مرسوم در فارسی است: «ورد و ولد» (در اصل ولد الورد)، بیّنت
(بیّنة)
٤- فورم «دیییبهن» و در صورت صحت تصحیح قیاسی من «کهلهییپ»
کلماتی هستند که استعمال آنها میتواند اشاره به آشنائی شاعر با ادبیات کلاسیک
تورک داشته باشد.
٥- شعر در اوزان عروضی سروده شده و به لحاظ صنایع شعری، در سطح قابل قبول و حتی خوب است. سرایندهی همچو شعری – همانگونه که در روایت مربوط به لئیلا نهنه هم گفته میشود - بی تردید دارای اشعار دیگری به تورکی است.
شاعر شخصی باسواد، درس خوانده و احتمالا دارای تحصیلات سنتی اسلامی – شیعی است:
١- در روایت مربوط به لیلا ننه ادعا شده که او بی سواد و درس نخوانده بود. اما با توجه به آشنائی شاعر با مضامین و اصطلاحات و داستانهای اسلامی، شیعی، باطنیه؛ استعمال بیش از متعارف ترکیبات فارسی، کاربرد کلمات عربی غیر رایج در فارسی، آشنایی با ادبیات کلاسیک تورکی، مرغوبیت شعر و وزن عروضی آن، «بیسواد» بودن سرایندهی این شعر غیر ممکن، و «درس نخوانده» (اُمّی) بودن او بعید است. شاید امّی نامیدن او به این سبب باشد که امّی بودن پیامبران و اولیاء و اهل قرب و ...، در فرهنگ اسلامی و فرق و مذاهب و ادیان منشعب از آن، یک نوع فضیلت شمرده میشود. زیرا به زعم آنها نشان میدهد که این افراد دارای علم لَدُنّی و نه اکتسابی بودهاند و آن علم را نه با تعلیم و تعلم و به واسطهی معلم و مکتب، بلکه بدون واسطه و با کشف و الهام و ارتباط مستقیم با خدا به دست آوردهاند.
٢-سروده شدن همچو شعری توسط یک شخص امّی از یک روستای قبلا بر اسلام هترودوکس تورکی و غلات علی اللهی تورک (مذهب قیزیلباشی علوی) هم بعید است. نوعا سرودههای شعرای مردمی امّی تورک، مخصوصا برخاسته از جماعات اسلام هترودوکس تورکی و غلات علی اللهی تورک (مذهب قیزیلباشی علوی)، هجایی بوده و بدور از تاثیرات ادبی و زبانی و لغوی فارسی و عربی و مضامین اسلام اورتودوکس هستند.
٣-عنوان و لقب «موللا» در زبان تورکی، عموما به معنی مرد و زن دارای سواد، مخصوصا کسی که درس خوانده و دارای تحصیلات سنتی فقه و اصول و ... است میباشد.
این همه، نشان میدهند سرایندهی این شعر شخصی باسواد، آشنا به ادبیات اسلامی و زبان عربی و ادبیات کلاسیک تورکی، بسیار متاثر از زبان و ادبیات فارسی؛ و به احتمال بسیار زیاد درس خوانده و دارای تحصیلات سنتی اسلامی – شیعی بوده است.
روایت موجود در بارهی لیلا ننه در اینترنت:
در زیر خلاصهی روایت اینترنتی (فیس بوک، تلگرام، ..)[2] در بارهی لیلا ننه را دادهام. هم صحت و دقت ادعاهای مطرح شده در این روایت، و هم ادعای انتساب این شعر به لیلا ننه محتاج به راستیآزمایی و تائید با تحقیقات علمی و منابع تاریخی و اسناد آرشیوی است (در یکی از این منابع شعر تورکی ترانهی «آیریلیق» سرودهی رجب ابراهیمی اردبیلی - فرهاد در سال ١٩٥٦ به عنوان سرودهی لیلا ننه - موللا لیلا عرضه شده که آشکارا نادرست است):
«بنا به متقدمین، لئیلا نهنه معروف به موللا لئیلا همسر موللا محمد ولی از اولین ایمان آورندهگان به دین بهائیت در سئیسان بود. وی در هیچ مدرسهای درس نخوانده و دارای سواد خواندن و نوشتن نبود. اما به سبب حافظهی بسیار قوی و هوش سرشاری که داشت، مباحثات مبلغینی که به روستا میآمدند را تماما به خاطر میسپرد و الواح و آثار دینی را ازبر میکرد. وی از حتی شوهرش موللا محمد ولی، که پس از ازدواج با لیلا ننه بهایی شده بود تقاضا کرده بود که هنگام کار و درو کردن گندم هم، برای او کتاب بخواند. بدین ترتیب اندوختههای علمی او افزایش پیدا کرد، معروف به موللا لئیلا شد و به حدی رسید که با علمای شیعی آن دوره در مورد ظهور «طلعات مقدسه» به مباحثه میپرداخت. زمانی که «توقیع ولی امر الله« [شوقی افندی ربّانی، ۱ مارس ۱۸۹۷ - ۴ نوامبر ۱۹۵۷] که اهالی بهایی سئیسان را تشویق به مهاجرت میکرد به روستا رسید[3]، بسیاری از آنها، از جمله لیلا ننه، به دهات مجاور مانند باباکندی مهاجرت کردند. لیلا ننه پس از بهائی شدن اشعار زیادی به زبان تورکی در ستایش بهاءالله سرود. از جمله دو شعر با مطلع «اسمِ اعظم ظاهر اولدو، صوتِ جبرآئیله باخ!» و «یئر اوزو، شُکْرِ خدا، جنّتِ ابهادیر بوگون» (موضوع این مقاله). در سئیسان تپهای بود که لیلا ننه که صدای زیبا و گیرایی داشت به بالای آن میرفت و در آنجا اشعار تورکی خود را با صدای بلند میخواند. اهالی هنگام شعرخوانی لیلا ننه میگفتند: لئیلا گهنه گئتدی گهدیک[4] باشینا».
عکس جمعی زنان بهایی در باباکندی:
همانگونه که گفته شد یک عکس جمعی از زنان بهایی روستای باباکندی وجود دارد که با عنوان «عکسی از بانوان بهائی در روستای باباکَندی نزدیک سیسانِ تبریز گرفته شده در رضوان ١٣١٠ » منتشر شده است. بنا به روایت، در این عکس شخصی که در وسط جمعیت تابلوی «یا بهاء الابهی» را در دست گرفته، لئیلا نهنه ملقب به موللا لئیلا است[5].
١-در روایت مربوط به لیلا ننه نام و مشخصات «توقیع ولی امر الله» (شوقی افندی) که پس از رسیدنش بهائیان سئیسان به روستای مجاور باباکندی مهاجرت کردهاند، ذکر نشده است. با درگذشت عبدالبهاء، شوقی افندی که در آکسفورد انگلستان مشغول به تحصیل بود، در ۱۵ دسامبر ۱۹۲۲ به حیفا بازگشت و بنا به وصیت عبدالبهاء به عنوان جانشین او مسئولیّت رهبری و سرپرستی جامعهی بهائیان را به عهده گرفت. بنابراین توقیع مزبور میباید در تاریخی بعد از سال ١٩٢٢ منتشر، و مهاجرت لیلا ننه به باباکندی در متابعت از آن توقیع هم در تاریخی پس از ١٩٢٢ رخ داده باشد.
٢-منتشر کنندهگان عکس جمعی، تاریخ گرفته شدن آن را رضوان ١٣١٠ ذکر کردهاند. این تاریخ محتملا تاریخ شمسی و معادل ١٩٣١ میلادی است که با تحقق مهاجرت بهاییان سئیسان به باباکندی بعد از توقیع شوقی افندی در ١٩٢٢ سازگار است. هر چند عکس دیگری از دختران سئیسان گرفته شده در سال ١٣١٠ (داده شده در این مقاله) موجود است که عکس جمعی مذکور در مقایسه با آن قدیمیتر به نظر میرسد. با این وصف تاریخ گرفته شدن عکس جمعی احتمالا میباید پیش از ١٣١٠ باشد.
سبب سروده شدن شعر
سئیسان (به فارسی سیسان) از مراکز جمعیتی مهم بهاییان تورک در تورکایلی و یکی از نخستین روستاها در آزربایجان و تورکایلی بود که اکثریت جمعیت آن در اوایل دههی ١٨٥٠ بابی و سپس در اوایل دههی ١٨٧٠ بهایی شده بودند. باباکندی (در دهستان کوهسار بخش مرکزی شهرستان هشترود تبریز در استان آزربایجان شرقی) و متنق و دیزناب و ... روستاهای نزدیک آن بودند. تقریبا تمام تورکان بابی – ازلی – بهایی این منطقه، مانند بسیاری دیگر از مناطق تورکایلی، تورکهای قبلا بر مذهب «علی اللهی» (علوی قیزیلباشی) اغلب آناتولیتبار بودند که مستقیما و یا پس از گرایش به فرق و مذاهب و طریقتهای شیعی غالی و تصوفی میانی دیگر مانند شیخی و نعمت اللهی و ذهبی و .... نهایتا آئین - مذهب – دینهای بابی – ازلی – بهایی را پذیرفتند.
بنا به روایات، فردی به اسم «حاج اسدالله سیسانی» که کشاورزی امّی (؟) و درویشمسلک و ریاضتکش بود پس از مدتی تلمذ از شیخ احمد احسائی بنیانگذار فرقهی شیخیه به سئیسان بازگشت و افکار او مخصوصا در مورد آماده شدن برای ظهور موعود را تبلیغ کرد. اهالی قریهی سئیسان هم که کاملا تحت تاثیر و مجذوب این تبلیغات شده بودند با شنیدن ورود سید علی محمد باب به تبریز در آوریل ١٨٤٨ برای محاکمه – مقابله با علمای شیعی – شیخی، به او به عنوان ظهور موعود ایمان آوردند.
بیست سال بعد، پس از انشقاق بابیه به دو زمرهی ازلی و بهایی، و پس از تبعید بهاءالله و گروهی از پیروانش به عکّا – فلسطین توسط مقامات امپراتوری عثمانلی به تاریخ ۳۱ اوگوست سال ١٨٦٨ (مطابق با ۹ شهریور ۱۲۴۷شمسی، ١٣ جمادی الاولی ١٢٨٥) در اوایل دههی ١٨٧٠ اغلب بابیهای سابق، از جمله در سئیسان و اطراف آن به بهاءالله ایمان آورده و بهایی شدند. در این زمینه شاید سراینده، این شعر را چندین دهه پس از گرائیدن جملهگی اهالی سئیسان به بهائیت در سال ١٨٦٨، به عنوان خاطره و یادمان شادیانهی آن واقعه سروده است.
توضیحاتی در بارهی کلمات، اصطلاحات و مضامین بکار رفته در شعر و روایت مربوط به لئیلا نهنه
کهلهمهک (تورکی): سخن گفتن، بیان کردن، افاده نمودن
دیییبهن: دییهرهک، دئمهک ایله، دیییهرکه ن؛ گویان، در حال گفتن، گفته ...
بَیِّنَت:
دلیل
صحبت:
همراهی، ملازمت
وَرْدْ
و وَلَد: شاید در اصل ولد الورد به معنی پسر دلیر و یا فرزندی چون گل (؟)
عترت: اولاد و احفاد، ذریه، خانواده، آل، سلاله، اقوام، خویشاوندان،
نزدیکان.
ختمی محمد: در این شعر از پیامبر اسلام با صفت «ختمی» یاد شده است. «ختمی مرتبت» لقب پیامبر اسلام است. بهاءالله هم که تا مدتها به اسلام التزام داشت و به سنتهای اسلامی متمسک بود، و خود را موعود دین اسلام و مامور اصلاح آن میدانست، در آثار متعددش محمد را با سلام و تکریم و تکبیر یاد و او را با عناوینی همچون « خَاتَمُ اَلاِنْبِيَاءِ » و « مَنْ لاَ نَبِيَّ بَعْدَهُ »، و … خطاب کرده است.
داستان موسای کلیم و کوه طور: بنیاسرائیل خواستار دلیلی واضح و قانع کننده برای ایمان به خدا شدند و به موسی گفتند تا خدا را به چشم خود نبینیم، ایمان نمیآوریم. موسی نیز ناچار به خدا گفت «رَبِّ أَرِنِی» (خدایا خود را به من نشان بده)، اما خدا پاسخ داد «لَنْ تَرَانِی» (مرا نخواهی دید).
جبرئیل، جَبرائیل، جِبریل، گابریل و ...: (عبری: גַּבְרִיאֵל)، فرشتهای در ادیان ابراهیمی که وظیفهاش عموما بیان و گفتن چیزی است: رساندن وحی به پیامبر، بیان کنندهی وعدهی الاهی به ظهور مسیح، مژدهآور تولد یحیی برای زکریا و تولد عیسی برای مریم، تعبیر کنندهی خواب او، آشکار کنندهی اسرار برایش، ... در مطلع شعر تورکی لیلا ننه هم دعوت به متمرکز شدن به صوت جبرائیل و آنچه میگوید شده است: «اسمِ اعظم ظاهر اولدو، صوتِ جبرآئیله باخ!»
مسیحا: منظور عیسی است که مسیح وعده شده بود و به روی صلیب رفت تا باعث نجات نوع انسان گناهکار شود. از عبری مِسحا و سریانی - آرامی مِسیحا به معنی مدهون و مدهن، و معادل المسیح عربی.
زنده کردن مردهگان: مفهومی رایج در بسیاری از ادیان. در ادیان ابراهیمی (موسوی، عیسوی، محمدی، اسماعیلیه، ....) در شکل زنده کردن اشخاص مرده توسط پیغمبران و قدیسین و اولیا (که معجزه ی آنها شمرده می شود)، و زنده شدن نوع بشر در روز قیامت (یوم القیامه) – رستاخیز همهگانی در پایان جهان وجود دارد.
حجت: بنا به شیعیان در هر دورهای از تاریخِ انسان، فرد شاخص و منحصر به فردی وجود دارد که نشانه و گواهی از سوی خداست. در مذهب - دین باطنی اسماعیلیه که بابیت به شدت متاثر از آن بود، شخصی به اسم حجت دلیل و نشانه برای ظهور خدای قائم (زنده کننده در قیامت)، حتی مترادف ظهور امام غایب است.
ابهاء - اَبها: در اینجا به دو معنی اسم بهاءالله و روشنتر، درخشانتر، زیباتر، نیکوتر، با شکوهتر، نورانیتر، ...
بابالله: سید علی محمد باب. یکی از عناوینی که خود او و مریدانش برای نامیدن او بکار بردهاند. بابالله در فرهنگ شیعی هم عنوان و صفتی برای پیامبر اسلام و دوازده امام است. به این سبب که در این مذهب آنها واسطهی بین خدا و مردم و دربهایی که از طریق آنها میتوان به حق رسید تلقی میشوند.
اسم اعظم: کلمهی «بهاء»، و اسامی «بهاءالله»، ذکر و طرح «یا بهاء الابهی» توسط خطاط مشکین قلم، و نقش روی انگشتر و یا تابلو طراحی شده توسط عبدالبهاء که بنا به بهائیان نشان ظهور الهی هستند.
سفر باب به مکه: سید علی محمّد شیرازی و یا باب بعد از اینکه تعداد اولین ایمان آورندهگان به او (حروف حی) به ۱۸ نفر رسید، به همراه چند تن از حواریون خود عازم سفر حج و زیارت خانهی کعبه شد. زیرا طبق روایات و اخبار شیعه امام غایب و مهدی موعود، بایستی ابتدا در مكه ظاهر شود و در آنجا اظهار مهدویت كند. پس از اتمام مناسک حج سید باب نامهای مبتنی بر قائمیت خود به شریف مکه (محمد بن عون) نوشت. وی پس از ۹ ماه اقامت در مکه در تاریخ ۱۵ مه ۱۸۴۵ دوباره با کشتی به بوشهر بازگشت، سپس به شیراز رفت و علنا اظهار مهدویت كرد. مژدهای که در شعر گفته میشود باب الله در بیت خدا داد، شاید اشاره به این اعتقاد بهایی است که باب در مکه بشارت به بهاءالله داده است.
ارضِ عکّا: عکا شهری کوچک در فلسطین عثمانلی و ساحل مدیترانهای شمال اسرائیل است. خانه و زندان بهاءالله در سالهای تبعید در این شهر، و آرامگاه او در شهر بهجی نزدیک عکا که سالهای آخر عمر خود را در آن گذراند قرار دارد. با ادامهی خشونت و آدمکشی و کشت کشتار بین بهائیان و ازلیان در ادیرنه و دیگر نقاط، و پس از انتشار شبنامهی خروج صبح ازل که فتح استانبول توسط او در سال ۱۸۶۸ را بشارت میداد، دولت عثمانلی بر اساس گزارشی که کومیتهی دولتی تشکیل شده در ادیرنه برای تحقیق در مسئلهی بابیان و ازلیان و بهاییان ارائه نمود، تصمیم به تبعید مجدد بابیان از ادیرنه گرفت. صبح ازل را به همراه ٣٧ تن از طرفدارانش به بندر ماغوسا - غازی ماغوسا (یونانی: فاماگوستیا) در جزیرهی قبرس، و میرزا حسینعلی نوری، را به همراه خانواده و ٧٣ تن از یارانش به قلعهی عکّا در فلسطین عثمانلی تبعید کرد. بهاءالله و گروه همراهش در تاریخ ۳۱ اوت ۱۸۶۸ در بیستمین سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، وارد زندان شهر عکا شدند.
عید رضوان: یکی از مهمترین عیدهای دین بهائی. روز نخست عید رضوان، آغاز سال جدید بهائی است. ایام رضوان مصادف با توقف دوازده روزهی بهاءالله در باغ نجیب پاشا در حومهی شهر بغداد است که وی در آن حین اعلان کرد پیامآور الهی و موعودی است که باب به آمدنش وعده داده بود. ایام عید رضوان از سی و دو روز پس از نوروز مطابق ۲۱ آوریل، به مدت ۱۲ روز جشن گرفته میشود.
طلعات مقدسه: در دین بهایی، چهار شخص «طلعات مقدسه» نامیده میشوند: سید علی محمد باب موسس دین بابی - بیانی، میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله موسس دین بهایی، عباس افندی ملقب به عبدالبهاء، و شوقی افندی ملقب به ولی امرالله.
[1] فورم مغلوط و
مغشوش شعر که در اینترنت منتشر شده است:
یراوزی شکر
خدا جنت ابهادی بوگون
مردهاحیا
الین صحبت ابهادی بوگون
وریلن وعدهمسیحایهگلیب
ورد و ولد
عرض عکاد
اولان عترت ابهادی بوگون
گدی ظلمات
اسکندر کهتاپا آب حیات
طالب آب
وحیات ملت ابهادی بوگون
گسترن ختم
محمد تمام آثاری
اوعلی شیرخدا
قوت ابهادی بوگون
ربی ارنی د
وبن طوری د موسی کلیم
لن ترانی کی
گلیب بییت ابهادی بوگون
هم ندا بیت
خدا کی گلیب باب الله
ن عجب مژدهوریر
حضرت ابهاد بوگون
جامی دولدور
ال آل ساقی طرف قیل بوزمان
قیل یقین
یراوزون حجت ابهادی بوگون
[2] منابع:
https://www.facebook.com/photo/?fbid=813032766771785&set=g.57890646108
https://telegram.me/s/Payam_i_badie?before=713
https://t.me/AlbomeTasavireAmri?fbclid=IwAR2cA2gMCRjmaJNlH1u8EPRMgt2Dg-3Y7U5KO3S71RkpZ4zHDo-FBTPDeeM
https://www.facebook.com/groups/2209644753/permalink/10155593759344754/
[3]
بهاییان سئیسان و اطراف، چنانچه از لوح زیرین عبدالبهاء هم بر میآید، همواره در
معرض آزار و تضییقات افراطیون شیعی بودند.
لوح تورکی
عبدالبهاء خطاب به سئیسانلی مهشهدی آللاهوئردی و بابا کندیلی سولطان علی
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/07/blog-post_14.html
دور
جدید فشارها بر بهائیان سیسان در سال ١٩٥٣ با تحریکات محمد تقی فلسفی روحانی
بنیادگرای شیعی فارس شروع شد که منجر به بیرون کردن بسیاری از آنها از روستا گردید.
در سال ١٩٨٢ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بعد از مدتها آزار و شکنجه
کل بهائیان سیسان که بیش از ۴۰۰۰ هزار نفر بودند از ملک آبا و اجدادی
خود اخراج شدند.
[4] گهدیک: «اوزهریندهن
آشیلابیلهن تهپه» و یا تپهای که میتوان از روی آن عبور کرده به طرف دیگر
رفت؛ معبری بین کوهها، معبری بر روی یک کوه؛ مجازا وضعیت نامناسب و سخت، ....
[5] در زیر این عکس
که نسخهای از (اصل؟) آن عکس در خانهی افسانه قاسمی وجود دارد، هویت بعضی از
دیگر اشخاص حاضر ذکر شده است:
زیور دختر لئیلا نهنه، با معلومات امری
بسیار بالا و لحن خوش در مناجات و دعا (ردیف سوم از جلو ایستاده، نفر چهارم از دست
چپ، پشت سر لئیلا نهنه، سفید پوشیده)؛ طاووس جاری (زن برادر شوهر) زیور که
مسلمان بود و بعدا بهایی شد (ردیف سوم از جلو ایستاده، نفر پنجم از دست چپ، با
چادر گلدار در سمت راست خانم سفیدپوش)؛ زری سولطانی (ردیف اول نشسته از
جلو، نفر چهارم از سمت چپ)؛ مادر زری سولطانی (ردیف دوم نشسته از جلو، پشت
سر زری سولطانی)؛ درّ الصدف درگاهی (ردیف سوم از جلو ایستاده، نفر از طرف
چپ)؛ مادر بزرگ فلورا عابدین (ردیف دوم ایستاده (؟) از راست نفر اول).
افراد زیر هم
احتمالا در این عکس هستند: یاخچی
ننهو خان صنم ننه، مادربزرگهای مهناز بابا؛ مادربزرگها،
خالهو دو تا از عمهها و زن دایی شهرام شاهدیزاده؛ مادر بزرگ پدری و مادری، و
مادر و عمهو زن عموی فائضه غ، ....
No comments:
Post a Comment