«حجاب» معروف به اسلامی و تحمیل آن، در قرآن و سنت پیغمبر وجود ندارد. «چادر» ریشه در فرهنگ و سنن زرتشتی - پارسی دارد، پدیدهای غیر اسلامی و در ضدیت آشکار با سنن ملی تورک و بیگانه با فرهنگ وی است.
مقالهی اصلی:
مئهران باهارلی. آسیمیلاسیون پوشاکی اجباری ملت تورک در ایران. ٢٠٠٨
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/04/blog-post_8.html
-در جمهوری اسلامی ایران مداخلهی دولت در امر پوشاک ملی و سنتی تورکها بویژه زنان تورک، علاوه بر وجه عمومی بنیادگرایی اسلامی و توتالیتاریسم و ....، مشخصا کارکرد تخریب هویت ملی تورک و ایجاد هویت ملی جدید ایرانی را هم داراست. چنانچه علی خامنهای اعلام کرده است که «چادر، بهترین نوع حجاب و نشانهی ملی ماست». در این گفته چادر، این پوشش زرتشتی - پارسی پیش از اسلام به عنوان نشانهی ملی «ملت ایران» که دولت ایران در سدهی اخیر خواهان آفریدن آن است تقدیم میشود. همانگونه که معلوم است باستانگرائی و انکار هویت ملی ملل غیر فارس ساکن در ایران، دو مولفهی اصلی ناسیونالیسم فارسی، از جمله بخش اسلامگرا – شیعهگرای آن است.
-تحمیل حجاب اسلامی - شیعی و چادر زرتشتی - فارسی، همزمان با ممنوعیت پوشاک ملی و سنتی تورک، و دیگر محدودیتهای اعمال شده توسط جمهوری اسلامی و بنیادگرایان قومیتگرای شیعی فارس بر زنان تورک در عرصهی پوشاک ملی و سنتی را میتوان «آسیمیلاسیون پوشاکی اجباری» نامید. آسیمیلاسیون پوشاکی اجباری، مشابه «آسیمیلاسیون زبانی اجباری» است که همزمان با تحمیل زبان فارسی بر مردم تورک، آنها را از کاربرد رسمی زبان ملی خود تورکی در ادارات و مراکز آموزشی و ... منع و محروم میگرداند.
-سیاست آسیمیلاسیون پوشاکی اجباری و یا تحمیل حجاب اسلامی- شیعی و چادر زرتشتی - فارسی تدبیری است به مقصد از بین بردن رنگارنگی و تشخص ملی ملت تورک (و دیگر ملل ساکن در ایران)، که طبق سنن و فرهنگ و تاریخ خود سلیقه و سبک خاص و احیانا متفاوتی در انتخاب پوشاک داشته و دارای لباس ملی ویژهای است. حجاب اسلامی - شیعی و چادر زرتشتی - فارسی در ضدیت آشکار با سنن ملی تورک و بیگانه با فرهنگ وی است و مستقیما هویت ملی زنان تورک و بویژه زنان ایلی تورک در سراسر ایران را نشانه گرفته است.
-تحمیل حجاب اسلامی - شیعی و چادر زرتشتی - فارسی را میبایست در رابطه با تغییر اجباری مذهب ملت تورک از اسلام تورکی (جعفری، قیزیلباشی، سنّی، ....) به شیعهی امامی فارسی ویا «آسیمیلاسیون مذهبی اجباری» که آن هم وجه دیگری از پروژهی فارسسازی ملت تورک در ایران است نیز مطالعه نمود.
-همانگونه که دولت ایران تحت تسلط مردان مردسالار خود را صاحب و مالک زنان و دارای حق انحصاری در تعیین و تحدید حقوق و پوشاک و آزادیهای زنان میداند، دولت ایران تحت تسلط ناسیونالیستهای افراطی فارس و فارسگرایان هم خود را صاحب و ارباب ملل غیر فارس و دارای حق انحصاری در تعیین و تحدید حقوق و آزادیهای آنها میداند. حال آنکه اعتقاد و تقید به برابری حقوق انسانها و جوامع انسانی، احترام عملی به آزادیها و حقوق زنان و ملل غیر فارس را به یکسان ضروری می سازد.
-جمهوری اسلامی ایران هم از نخستین روز استقرار خود، آزادی پوشاک زنان و دختران و دختربچهگان تورک و غیر تورک در سراسر ایران را به طور فزایندهای سلب کرد و در کوتاهمدت توانست آنها را در کودکستانها، مدارس، موسسات آموزشی و مراکز دولتی، مجبور به استفاده از حجاب سیاه اسلامی - شیعی و چادر زرتشتی - فارسی نماید. ممنوعیتهای پوشاکی فوق، محدود به دانشجویان و دانش آموزان و مراکز آموزشی دولتی نماند و مانند ممنوعیتهای زبانی و مذهبی، همهی گروههای اجتماعی بویژه هنرمندان و فعالان فرهنگی و همهی عرصههای حیات و مناسبتهای گوناگون و کوچه و خیابان را نیز دربرگرفت.
-در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی، حجاب شیعی و بویژه چادر فارسی - زرتشتی، تحت عناوینی چون «لباس ملی»، «طرح عفاف»، «پوشش ملی زنان ایرانی»، «لباس ایرانی»، «لباس فورم»، «پوشش برتر»، «چادر شاد»، «حجاب کامل» و .... تبلیغ و تحمیل میشود. علاوه بر آن که چادر در منابع اولیهی اسلام وجود ندارد، یعنی پوششی غیر اسلامی است[1]، در عمل نیز دارای کوچکترین ارتباطی با عفت و .... نیست. و اما در مورد لباس ملی بودن، چادر شاید به اعتباری یک پوشش ملی برای ملت فارس باشد، زیرا ریشه در زرتشتیت دارد. اما برای ملت تورک، مطلقا یک پوشش ضد ملی است. هر چند ملی بودن چادر برای ملت فارس هم مسئلهدار است. زیرا ملت فارس کنونی در ایران (تاجیکهای غربی)، چندان ارتباطی با زرتشتیان قدیم ندارد. بلکه آمیختهای از اعراب (تازیکها)، تورکها و موغولها و ایرانیکزبانهای تابع دول تورک – موغول (تاتجیکها) است.
-لباسهای تحمیلی نظامهای توتالیتر و بنیادگرای اسلامیست بر شهروندانشان، از جمله «چادر» در جمهوری اسلامی ایران، به لحاظ زیبائیشناسانه و هنری نوعا از سطحی فوقالعاده پست و نازل برخورداراند و باعث افسردهگی نه تنها زنان و دختران بلکه کل جامعه میگردند. در حالیکه در مقایسه با آنها، لباسهای ملی و سنتی ملل ساکن در ایران، دارای کیفیت بسیار عالیتر و برتری و شاد و شادیزا میباشند. در فرهنگ تورک، این حجاب اجباری - چادر زرتشتی و نه لباسهای سنتی و ملی تورک است که پوششی «غیر عادی، نامتعارف، سوال برانگیز، پَست»، حتی «عجیب و مبتذل» شمرده میشود.
-تحمیل مانتوی اسلامی- حجاب امامی و اجبار چادر زرتشتی - فارسی بر زنان و دختران تورک (و دیگر ملل ساکن در ایران) و کلا تضییقات و فشارهای سیستماتیک بنیادگرایان شیعی بر زنان، همچنین جزئی از اجزای نظام آپارتاید جنسی حاکم بر این کشور و نتیجهی انسان درجه دو شناختن زنان، و نهایتا برخی از عقدههای جنسی در سیستم مردسالار است. آپارتاید جنسی قرون وسطایی، شرایط فروانسانی و زندهگی خفتباری که از سوی جمهوری اسلامی بر زنان ایران تحمیل گردیده؛ به حاشیه رانده شدن از صحنهی حیات اجتماعی؛ نیمانسان و مهجور شمرده شدن در عرصههای حقوق، جزاء، قانون، قضاء، اقتصاد، اجتماع؛ جداسازی زنان و دختران از پسران و مردان در مدارس و اجتماع؛ ممانعت از ورزش و حضور آزادانه و مختلط آنها در سالنها و میادین ورزشی؛ مجازاتهای وحشیانه و بدویای مانند سنگسار، قصاص، اعدام، قطع اعضای بدن، شلاق و ....؛ همه غیر اخلاقی و غیر قابل تحمل، مغایر با شان و کرامت انسانی، ضد بشری و اهانتی غیر قابل قبول به زن تورک و انسان تورک است.
-بهانههائی که معمولا روحانیون و مقامات دولتی فارس در توجیه ممنوعیت لباسهای ملی و سنتی ملت تورک مانند «غیرعادی، نامتعارف، سوال برانگیز»، «عجیب و مبتذل» بودن آنها؛ و تحمیل و اجبار چادر زرتشتی - فارسی و حجاب - مانتوی اسلامی پیش میرانند، از هر گونه پشتوانهی منطقی و بنیان علمی محروماند. پوشاک سنتی و ملی دختران و بانوان تورک که قرنها رایج بودهاند متین و موقراند و کوچکترین تعارضی با عرف و اخلاق و باورهای دینی ملت تورک ندارند. اتهام غیر اسلامی بودن و تعارض آنها با شعائر اسلامی نیز وارد نیست. زیرا همانگونه که گفته شد، علاوه بر آنکه حجاب اجباری در قران و زمان پیغمبر اسلام وجود ندارد[2]، چادر نیز ریشه در فرهنگ و سنن زرتشتی - پارسی داشته، پدیدهای غیر اسلامی است.
-در دورهی جمهوری اسلامی ایران، تحمیل حجاب بر زنان و دختران در ایران با استفاده از گروههای غیر قانونی فشار (با تهدید «یا روسری یا توسری»، اسیدپاشی به صورت زنان و دختران بیحجاب، ...)، برخوردهای پلیسی با بدحجابان، اخراج آنها از موسسات آموزشی و کاری، و اهرمهای قانونی انجام میگیرد.
-در طول حیات جمهوری اسلامی ایران، موضوع متحدالشکل کردن لباس زنان و به ویژه کارکنان ادارات دولتی همواره مطرح بوده است: در سال ۱۳۸۶ «قانون مود و لباس» در مجلس تصویب شد. در سال ۸۹ «طرح یکسانسازی لباس دانشجویی» به پیش رانده شد. وزارت کشور دولت احمدینژاد به طراحی «لباس فورم» برای گروههای شغلی مختلف تلاش کرد. شماری از زنان بنیادگرای نمایندهی مجلس و محسن قرائتی رئیس ستاد اقامهی نماز وقت کشور نیز طراحی لباس یکشکل برای خبرنگاران مجلس و «چادر شاد» برای معلمان در داخل مدارس را پیشنهاد کردند....
-محدودیتهای پوشاکی در مورد دختران و زنان تورک با منسوبیت ایلی در سراسر ایران و در این میان تورکان ساکن در جنوب - که بسیاری دارای تعلقات ایلی و عشایریاند - برجستهتر و نهادینهتر، و در نتیجه نفرت آنها از چادر و حجاب تحمیلی نیز شدیدتر است. زیرا حجاب - مانتوی اسلامی - شیعی دولتی و چادر زرتشتی - فارسی تحمیلی، علاوه بر آنکه از همه جهت در تضاد با فرهنگ پوشاک سنتی، سبک آزاده، فعالیتهای اجتماعی، حیات پرتحرک و نیازهای زندگی ایلی زن تورک میباشد؛ نقش و کارکرد اجتماعی او در حیات روزمرهی ایلی و کوچَرو (اصل آن: کؤچهری) را نیز بشدت مختل میسازد.
-شایسته است که همهی آحاد ملت تورک در سراسر ایران، از زن و مرد، دختر و پسر در مخالفت با تحمیل چادر زرتشتی - حجاب شیعی، سلب آزادی و حقوق افراد بویژه زنان و دختران در انتخاب لباس و پوشاک و کلا سیاست تخریب هویت ملی تورک، در مناسبتهای ویژهی شخصی مانند جشنهای تولد و عروسی و فارغ التحصیلی و ...، و جشنوارههای عمومی گوناگون و اعیاد و روزهای ملی مانند ارگهنهقون بایرامی (یئنگیل، اوغوز، نوروز، ...)، خیدیر نبی بایرامی، روز مادر، روز جهانی زبان مادری و .... در سطح شهرهای تورک و غیر تورک و اماکن عمومی و دولتی به ویژه در مدارس به پوشیدن لباسهای سنتی و ملی تورکی (آزربایجانی، ایلاتی، قشقائی، تورکمانی، خوراسانی، ....) اقدام نمایند.
-تحمیل حجاب اسلامی - شیعی، چادر زرتشتی - فارسی، منع کاربرد لباسهای ملی و سنتی تورکی (آزربایجانی، ایلاتی، قشقائی، تورکمانی، خوراسانی، ...)، سلب آزادی و حقوق افراد بویژه زنان در انتخاب لباس و پوشش خود، میباید از طرف فعالان سیاسی و حقوق بشری تورک به عنوان جزئی از اجزای نظام آپارتاید جنسی و نقض حقوق بشری زنان و همچنین سیاستی در راستای یکسانسازی، تخریب هویت ملی تورک، نسلکشی فرهنگی و ملی تورک، تورکیزدائی و فارسسازی تورکان، همواره و پیگیرانه و با هر وسیلهی ممکن تعقیب و در سطوح کشوری و بین المللی افشاء، نقد و محکوم شود. روشنفکران و سیاسیون تورک می باید جای خود را در صف اول دفاع از حقوق و آزادیهای برابر زنان در ایران و منطقه، جهان اسلام و دنیای تورک بازیابند.
[1] در بارهی عدم وجوب پوشاندن سر و گردن زنان و حجاب بانوان در اسلام، مراجعه کنید به آثار احمد قابل:
«عدم وجوب پوشاندن سر و گردن زنان بردهی مسلمان (که مقتضای دلایل نقلی معتبر و گرایشی اجماعی است) نشانگر این امر بسیار مهم است که در مَرآی و منظر بودنِ سر و گردن هر زن مسلمانی، حرام نیست. به عبارت دیگر نه زن بودن و نه مسلمان بودن زن، دلیل وجوب پوشش سر و گردن نیست. چراکه زنان بردهی مسلمان، هم زن و هم مسلمان بودند و پوشش سر و گردن (حتی برخی اجزای دیگر بدن بنا بر اظهارات صریح برخی فقها) بر آنان واجب نبود. حتی برخی معتقد به کراهت یا حرمت پوشش سر برای زنان بردهی مسلمان بودهاند. گرچه بسیاری از اختلافات یاد شده بین فقها در بحث ستر صلاتی آمده است، … اما اختلافات فقها در بحث کمّیت پوشش برای نماز به بحث کمّیت پوشش از نگاه نیز سرایت میکند. هیچ سخن صریحی درمورد «لزوم پوشش سر و گردن» در آیات سورهی نور وجود ندارد؛ بلکه مجاز بودن عدم پوشش قسمتهایی از بدن که در عرف زمان نزول وحی، پوشاندن آن رایج نبوده نیز مورد تأیید قرار گرفته است. تحقیقات تاریخی نیز عدم رواج پوشش سر و گردن (در همهی حالات و همهی مکانهای عمومی) را تأیید میکند. نمیتوان با قاطعیت از آیهی سورهی احزاب به عنوان دلیل بر «وجوب پوشش سر و گردن زن» بهره برد. منتهای کوشش من دربارهی وجود یا عدم وجود اجماع در این مسئله، اثبات «عدم تحقق اجماع بر لزوم پوشش سر و گردن» بوده است. گزارشهایی که تاکنون در مورد اختلافنظرهای فقها درخصوص سر و گردن ارائه شد، برخی از مستندات برای اثبات «اختلاف نظر» بود تا معلوم شود که با وجود نظریات مخالف، نباید به ادعای اجماع مشهور فقها اعتماد کرد. به گمان من مقتضای «جمع دلالی» و ضرورت اعمال آن در این مسئله، نتیجهای جز پذیرفتن حکم «استحباب پوشش سر و گردن» را در پی نخواهد داشت».
[2] در مورد عدم وجود
حجاب اسلامی آنگونه که امروزه در اسلام فقاهتی درک میشود در میان مسلمانان اولیه،
از جمله رجوع کنید به کتاب حجاب شرعی
در عصر پیامبر تالیف امیرحسین ترکاشوند. لینک دانلود:
https://ketabha.org/hijab-in-the-time-of-the-prophet/
«نقش
حجاب شرعی در زندهگی روزمرهی مسلمانان با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. اهمیت
آن، از جمله ناشی از ذهنیتی است که ما مسلمانان در مورد میزان پوشیدهگی حداکثری [دارا]
بوده، و از آن مهمتر پوشش همسران پیامبر، حضرت فاطمه و سایر بانوان آن زمان را
سرتاسری دانسته و چه بسا اینان را همراه با روبند و یا پنهان در پس پرده تصور میکنیم. حال پرسش اینجاست میزان پوشیدهگی زن مطابق با همان ذهنیتی است که
از ایشان داریم؟ آیا زنانشان دارای چادر، مقنعه ، بلوز مانتو و … بودهاند؟ و
مردان از شورت شلوار پیراهن استفاده میکردند؟ وجود چنین تصوراتی ناشی از مقایسهی
حجاب و البسهی رایج در عصر کنونی با وضعیت جامههای رایج در آن عصر میباشد. در پاسخ باید گفت که اینها همه فاقد صحت است. زیرا در آن زمان
خبری از وجود شلوار، پیراهن، مانتو، مقنعه و چادر نبود. و علاوه بر آن پوشش در نزد
پیامبر و مومنان صدر اسلام، در حدی که اینک مطرح است به دین گره نخورده بود. بنابراین می بایست به بازنگری در متون دینی پرداخت تا حجاب واقعی
مومنان عصر پیامبر که برگرفته از آیات الهی و ارشادات نبوی بود، را استخراج کرد».
No comments:
Post a Comment