مدرسهی تورک بالاو (بالوو، بالو) اورمو (اورمیه) - ١٩٠٩،
از نخستین مدارس مودرن و ملی تورک در تورکایلی، آزربایجان و ایران
مئهران باهارلی
BALAV
OKULU - URMU 1909; AZERBAYCAN, TÜRKİLİ VE İRAN’DA İLK MODÉRN VE MİLLİ TÜRK OKULLARDAN
خلاصه:
مدرسهی تورک بالاو یکی از نخستین مدارس مودرن تماما تورک با اصول جدید و به سبک اوروپائی در ایران، تورکایلی و آزربایجان است که در سال ١٩٠٩ در قریهی بالاو – بالوو - بالو در شمال اورمو (اورمیه) توسط میرزا آقا پتروس ایلیا افندی (بطرس ايليا البازي) کونسول عوثمانلی در اورمو تاسیس شد. این مدرسه یکی از اولین مدرسههای تورک تاسیس شده به یاری مقامات عوثمانلی در غرب آزربایجان در ربع اول قرن بیستم است. برنامهی تحصیلی، کتب درسی و زبان تعلیم و تعلم مدرسهی تورک بالوو که آموزگاری از استانبول داشت، همه به تورکی بود و در آن ادبیات تورک، به عنوان ادبیات ملی تدریس میشد. شاگردان مدرسه یونیفورم و لباس و فینهی عوثمانلی میپوشیدند. مدرسهی تورک بالاو - مانند دیگر مدارس تورکزبان تاسیس شده در مناطق تورکنشین ایران و تورکایلی توسط بومیان و عوثمانلیان و قفقازیان - به سبب آن که (بر خلاف مدارس فارسیزبان)، به زبان ملی مردم منطقه تورکی بود، از طرف مردم تورک منطقه یک مدرسهی خودی و طبیعی و ملی شمرده شده و با استقبال گسترده مواجه گشت.
اؤزهت:
تورک بالوو (بالاو، بالو) اوخولو، عوثمانلی یئتکیلیلهرین یاردیمی ایله ٢٠نجی یوزایلین ایلک دؤرتدهبیرینده ایران، تورکایلی و آزهربایجاندا قورولموش بوتونویله تورک و آوروپا طرزینه یییه ایلک مودئرن اوخوللارداندیر. تورک بالوو اوخولو ١٩٠٩ ایلینده اورمودا (اورمیهده) عوثمانلی قونسولوسو اولان پئتروس ایلییا اهفهندی ساریندان (طرفیندهن) اورومونون قوزئیینده بالوو کهندینده قورولموشدور. ایستانبوللو بیر اؤیرهتمهنین گؤرهو یاپدیغی بالوو تورک اوخولونون مفرداتی، درس کیتابلاری، و ائییتیم دیلی بوتونویله تورکجه ایدی و تورک ادبیاتی میللی ادبیات اولاراق اوخودولوردو. اوخولون اؤیرهنجیلهری عوثمانلی یونیفورما، پالتار و بؤرکو – فئسی گییردیلهر. بالوو تورک اوخولو او دؤنهمده عوثمانلیلار، قافقاسیالیلار، و یئرلی تورکلهر ساریندان ایران و تورکایلینده قورولان باشقا تورک دیللی اوخوللار کیمی (و فارس دیللی اوخوللارین تهرسینه) تورک خالقینین اولوسال دیلینده اولماسی نهدهنی ایله بؤلگه تورکلهرینجه، یئرلی، دوغال و میللی قبول ائدیلمیش و بویوک بیر آلقیش و ایلگی ایله قارشیلانمیشدیر.
Özet
Türk Balov (Balav - Balo) Okulu, Osmanlı yetkililerin yardımıyla 20. yüzyılın ilk çeyreğinde İran, Türkili ve Azerbaycan'da kurulmuş bütünüyle Türk ve Avrupa tarzına yiye ilk yénicil (modern) okullardandır. Türk Balov Okulu, 1909 yılında Urmu'da (Rumiye, Urmia) Osmanlı Konsolosu olan Petros İlia Efendi (Bazlı Mirza Ağa Petros) sarından (tarafından) Urmu'nun kuzeyindeki Balov köyünde kurulmuştur. İstanbullu bir öğretmenin görev yaptığı Balov Türk Okulu'nun müfredatı, ders pitikleri (kitapları) ve eğitim dili bütünüyle Türkçe idi ve Türk görksözü (edebiyatı) milli edebiyat olarak okutuluyordu. Okulun öğrencileri Osmanlı üniforma, giysi ve fesi giyiyorlardı. Balov Türk Okulu Osmanlılar, Kafkasyalılar ve yerli Türkler sarından İran ve Türkili'de kurulan öteki Türk dilli okulları gibi, (Fars dilli okulların tersine) Türk halkının ulusal dilinde olması nedeniyle bölge Türklerince, yerli, doğal ve milli kabul edilmiş, büyük alkış ve ilgiyle karşılanmıştır.
Abstract
Turkish Balov (Balav - Balo)
School is one of the first modern and entirely Turkish schools with a European
style that were opened in Iran, Turkili and Azerbaijan with the assistance of
Ottoman authorities in the first quarter of the 20th century. This school was founded in 1909 by Petros Ilia
Efendi (Mirza Agha Petros), the Ottoman Consul in Urmu (Rumiye, Urmia), in the
village of Balov in the northern region of Urmu. The curriculum, textbooks and
language of education at the Balov Turkish School, where a teacher from Istanbul
worked, were entirely in Turkish. Turkish literature was taught as the national
literature. The students of the school wore Ottoman uniforms, dresses and fez
hats. Balov Turkish School, like other Turkish-language schools founded by the
Ottomans, Caucasians, and native Turks in Iran and Turkili, (unlike
Persian-language schools) was embraced as a local, innate and national institution
by the Turks of the region. It was welcomed with great interest and admiration due
to its use of the Turkish language, which is the national language of the
Turkish people.
یکی از نخستین مدارس تورک مودرن با اصول جدید و به سبک اوروپائی در ایران، تورکایلی و آزربایجان، «مدرسهی تورک بالاو» است که در سال ١٩٠٩ در قریهی بالاو – بالوو - بالو در شمال اورمو (اورمیه) توسط شهبندری عوثمانلی در اورمو تاسیس شد. منظور از «مدرسهی تورک»، مدرسهای است که زبان تعلیم و تعلم و کتب و مفردات درسی آن منحصرا به زبان تورکی باشد. بنابراین مدارس سنتی و مودرن در ایران که زبان تعلیم و تعلم آنها منحصرا فارسی بوده و یا است، اما یک درس برای آموزش زبان تورکی هم داشته و یا دارند، مدارس تورک به حساب نمیآیند. اینها مدارس فارس در تورکایلی و دیگر مناطق ملی تورک (افشاریورت، قاشقاییورت، خلجاوردا، ...) هستند.
تاکنون اسناد آرشیوی و روایتها و خاطرات مخصوصا آرشیوهای عوثمانلی در بارهی این یکی از نخستین مدرسههای مودرن تورک در تورکایلی تدقیق، جمع آوری و منتشر نشده است. کتاب «اوضاع ایران در جنگ اول یا تاریخ رضائیه» تالیف محمد تمدن[1] منبعی منحصر به فرد است که در این باره اطلاعاتی هر چند اندک را ثبت کرده است. طبق این منبع، مدرسهی تورک بالوو با تشبث پئتروس ایلیا اهفهندی (میرزا آقا پتروس) کونسول عوثمانلی در اورمو دایر شده بود، آموزگاری از استانبول داشت، برنامهی تحصیلی مدرسه یعنی کتب درسی و زبان تعلیم و تعلم تورکی بود، در آن ادبیات تورک تدریس میشد، شاگردان مدرسه یونیفورم و لباس و کلاه قرمز و یا فینهی عوثمانلی میپوشیدند.
در زیر روایت محمد تمدن در بارهی مدرسهی تورک بالو را آورده و سپس توضیحاتی دادهام:
«... عثمانیها فقط بهآن مقدار مداخلهی خود کفایت نکردند. بلکه در دهات اورمیه، سنّیها را به سوی خود جلب و آنها را علیه شیعیان برانگیختند. و حتی در دهات خارج از شهر و در دهات سنّینشین یکی دو نفر از عساکر خود را تعیین و جا داده و در بعضی دهات پرچم عثمانی نصب کردند و عدهای از سنّیها را وادار نمودند تا دخالت عثمانیها را مطالبه نمایند. یعنی خود را «تبعهی عثمانی» بهشمارند و هر کس که به عثمانیها «دخالت» میداد (یعنی «تبعه» میشد)، از گزند دزدان و اکراد و یاغیان در امان میماند.
در این موقع کونسول عثمانی شخصی بود به نام پئتروس ایلیاس (پطرس الیاس) که خیلی خوشرقصی برای عثمانیها میکرد. از آن جمله دستور داده بود در قریهی بالاو (بلو) مدرسهای دایر نمایند و شاگردان آن مدرسه را به فورم و لباس و کلاه قرمز (فینهی عثمانی) در آورده، و آموزگاری هم از اسلامبول خواسته بود که آن هم وارد شده، و برنامهی تحصیلی نیز به زبان و ادبیات عثمانی هم تدریس میکردند.
باز کردن مدرسه کار خوبی بود. ولی مجبور کردن شاگردان به تغییر لباس و کلاه و برنامهی تورکی عثمانی نوعی دخالت غیر مجاز به شمار میرفت و این عمل آقا پئتروس از نظر اهالی اورومی و ایران مطرود و محکوم میشد».
چند توضیح:
در بارهی روستای بالو
١-بالو اهمیت بسیاری در تاریخ ملی تورک و تاریخ مجادلهی ملی تورک در ربع اول قرن بیستم دارد. در این دوره بالو یکی از مراکز مهم مجادلهی ملی تورک بر علیه ارتشهای دول اوروپایی متخاصم صلیبی روسیه و فرانسه و بریتانیا و متحدان ارمنی و آسوری آنها بود.
٢- روستای بالو که در حال حاضر به لحاظ جمعیت (بیش از ٢٠٠٠٠ تن) و مساحت بزرگترین روستای آزربایجان و تورکایلی، ایضا ایران است در شمال شهر اورمو بین روستاهای «چونقارالی» (از نام طائفهی موغول تورک شدهی چونقارا) در شمال و «قیزیل آشیق» در جنوب (احتمالا از تبار موغولان علیاللهی - علوی شده در دورهی ایلخانلی و تیمورلو) قرار دارد. یکی از قاپقاها - قاپیها و یا دروازههای شهر اورمو در اواخر قاجار «بالوو قاپیسی» نام داشت (هشت قاپقا - قاپی و یا دروازهی اورمو در اواخر دورهی قاجار: توپراققالا قاپیسی، خازاران قاپیسی (ساووج بولاق)، بازارباش قاپیسی (میدان جانبازان)، یورتشاه قاپیسی (کرده شهر، میدان انقلاب، ایالت قبلی)، عسگرخان قاپیسی (هندو)، بالوو قاپیسی (مشهد، سالماس)، اهرک قاپیسی، نووگئچهر قاپیسی).
٣-جمعیت روستای بالو عموما مرکب از تورکان اهل سنت بر مذهب حنفی است. هر چند روایات متفاوتی در بارهی منشاء و تبار تورکان اهل سنت روستای بالوو وجود دارد، تحقیقات اولیهی من نشان میدهند بسیاری از تورکهای سنی مذهب استان آزربایجان غربی، مشخصا کورهسونلو - کورهسینلیها، در اصل موغولان تورکزبان شدهاند که به مرور زمان با دیگر تورکان شرقی (چاغاتای) و غربی (اوغوز) متوطن در غرب آزربایجان در هم آمیختهاند (ریشهشناسی نام کورهسونلو موضوع یک مقالهی علیحدهی اینجانب خواهد بود). روایت موجود در بارهی اسکان تورکان سنّی بالو در «کوزهکنان» هم موید این تئوری است (نام کوزهکنان مرکب از کوزه و کُنان فارسی نیست. بر عکس نام تورکی – موغولی «کؤسه قونان» است که به آن هم در مقالهی علیحدهی دیگری خواهم پرداخت).
٤- در ریشهشناسی نام قریهی بالو که در نقشههای عوثمانلی متاخر به صورت بالاآو (شکار کوچک و یا قیمتی) ثبت میشود احتمالات متفاوتی مطرح گردیده است (در یک مقالهی علیحده به آنها خواهم پرداخت). یکی از این احتمالات، آلتائیک - تورکی بودن ریشهی نام بالو است. در کتاب دیوان لغات الترک تالیف محمود کاشغری «بَلُو» به صورت نامِ قصبه و قریهای در اَرغُو – موطن اجداد خلجها و منطقهی بین تالاس و بالاساغون در تورکستان به تقریب منطبق با قیرقیزیستان کنونی معنی شده است (صفحه ١٧٦، سطر ٤، جلد ٣، ع ٥٤٧). در این بستر، شاید نام قریهی بالو در اورمو – تورکایلی هم مرتبط با بالوی مذکور در آرغو، همچنین نامهای جوغرافیایی تاریخی بسیاری در جهان تورکیک باشد که همه دارای ریشهی بال و بار هستند. مانند بالقاسون، بارسقان، بارسخان؛ و بالانیش، باروق و شاید باراندوز در منطقهی اورمو.
در بارهی قولاغی کهسیک آغا پئتروس
پطروس ائلییا افندی (بطرس ايليا البازي، , Petros Eliaܐܝܠܝܐ ܦܹܛܪܘܼܣ) ١٨٨٠-١٩٣٢، ملیت آسوری. در تورکی معروف به «قولاغی کهسیک آغا پئتروس» (Kulağı Kesik Ağa Petros، به معنی شخصی عموما سالمند که سرد و گرم روزگار را چشیده، دارای تجربههای بسیار زیاد و به نوعی گرگ باران دیده است و به همین سبب مردم به او احترام آمیخته با ترس نشان میدهند). پتروس در آغاز یک دیپلومات عوثمانلی بود که در سالهای جنگ جهانی اول با چرخشی ١٨٠ درجهای رهبر نظامی آسوریان و جیلوها بر علیه عوثمانلی و تورکان منطقه شد. پطروس به عنوان منشی «داود افندی» (رسام الموصلي) مسئول کونسولگری عوثمانلی در اورمو کار میکرد. داود افندی یک آسوری اهل شهر موصل عراق بود (قبر داود افندی موصلی که در ٧٣ سالهگی فوت کرد در قبرستان چارباش اورمو قرار دارد. به آخر مقاله رجوع کنید). وی که شدیدا علاقهمند به پطروس آقا شده بود، دختر خود «زریفة خانم» را به عقد او در آورد. پتروس در سال ١٩٠٩ توسط سلطان عوثمانلی به مقام آتاشهی تجاری، و در سال ١٩٠٩ به کونسولگری اورمو منصوب شد.
پطروس ائلییا متولد روستای «آشاغی باز» در ولایت حکاری عوثمانلی بود. تحصیلات ابتدائیاش را در مدرسهی میسیونری اوروپائیان که در اورمو در قسمت غربی آزربایجان قاجاری به منظور آموزش و ارتقاء وضعیت فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی مسیحیان منطقه و ایجاد و تحریک ناسیونالیسم قومی آسوری و ارمنی تاسیس کرده بودند تمام کرد، سپس به روستای خود بازگشت و به معلمی پرداخت. بعدها به بیریتیش کولومبیای کشور کانادا مهاجرت نمود. در این دوره او با جمع کردن اعانههای مذهبی، از جمله گویا برای تاسیس یک یتیمخانه در کشور مقدونیه امرار معاش میکرد. بنا به ویگرام در کتابش به نام «مهد نوع بشر» و بعضی دیگر از مورخین، پولیس کانادا قصد داشت پطروس ایلیا را که شخصی شائبهدار در امور مالی بود، دستگیر کند. اما او مطلع شد و فرار کرد.
پس از مدتی سر و کلهی پطروس در روم پایتخت ایتالیا پیدا شد که به عنوان رئیس طائفهای از آسوریان قصد داشت کلیسای شرق آسوریان را به کلیسای کاتولیک رومان (کلیسای کاتولیک کلدانی) ملحق کند. این امر توجه و تقدیر مقامات کاتولیک را باعث شد و پاپ و دیگر مقامات کاتولیک به وی مدالهایی رسمی اعطا کردند. پطروس با این مدالها به امپراتوری عوثمانلی بازگشت و از مقامات محلی متقاضی شغلی در یک شهبندری عوثمانلی شد. دولت عوثمانلی هم تحت تاثیر مدالهای پاپ و همچنین زباندانی پطروس (وی زبانهای آسوری، تورکی، کوردی، فرانسوی، فارسی، انگلیسی و عربی را میدانست) در سال ١٩٠٩ برای مدت کوتاهی او را نخست به منشیگری و سپس شهبندر شهبندری (کونسولگری) عوثمانلی در اورمو منصوب کرد[2]. پس از این دورهی کوتاه، او به تجارت قالی پرداخت.
با شروع جنگ جهانی اول، پطروس این بار در ائتلاف با دول صلیبی و روسیه، در جبههی ضد تورک قرار گرفت و از رهبران قیام و عملیات مسلحانه و یکی از عاملین قتل عامهای انجام یافته توسط آسوریان جیلو گشت و علی رغم آن که دارای هیچ گونه سابقه و تحصیلات نظامی نبود، از سوی ارتشهای دول ائتلاف (روسیه، فرانسه، بریتانیا) فرماندهی جناح چپ «قوای مسلحهی مسیحی» در غرب آزربایجان و اورمو شد. (فرماندهی جناح مرکز خود «مار شیمون»، و فرماندهی جناح راست برادر او «داوید شیمونائیا» بود). آقا پطروس در این دوره برای اورتودوکس کردن آسوریان و الحاق آنها بهکلیسای اورتودوکس روس تلاش میکرد: «یکی دیگر از سران مسیحیان که مستقیما مسئول کشت و کشتار مسلمین [تورکها] به شمار میرود، شخصی بود به نام آقا پطروس که طبق نوشتهی نیکیتین لباس نظامی بر تن و کاسکت وزارت خارجهی روسیه را بر سر داشت و اصلا نستوری و آتاشهی کونسولگری روسیه در اورمیه بود. وی یکی از سران فعال مسیحیان بود و چنانچه بعدها خواهیم دید، پس از شکست مسلمین [تورکها] ادارهی امور شهر اورمیه به دست این شخص افتاد ...». بعد از پایان جنگ جهانی اول آغا پتروس نمایندهی آسوریان در مذاکرات دیپلوماتیک سالهای ١٩١٩-١٩٢٣، و در کونفرانس صلح ملل سال ١٩٢٣ لوزان – سوئیس بود. پتروس بعدها پس از تبعید توسط بریتانیا، ساکن فرانسه شد و در نزدیک شهر تولوز برای تاسیس یک روستای آسوری تلاش کرد ...
در بارهی مدرسهی تورک بالو و ادعاها - تحلیلهای نادرست محمد تمدن
در تفسیرها و تحلیلها و ادعاهای محمد تمدن در بارهی مدرسهی تورک بالو نادرستیها و اغلاط بسیاری وجود دارد. از جمله ادعاهای تجاوز عوثمانلی به آزربایجان، تحریک سنیها بر علیه شیعهها، مجبور کردن اهالی بومی به دخالت و تبعهی عوثمانلی شدن توسط عوثمانلیها، خوشرقصی پطروس برای عوثمانلیان، بیجا بودن تاسیس مدرسهی تورک، ناخشنودی مردم تورک از تاسیس مدرسهی تورک، بیگانه بودن زبان و ادبیات عوثمانلی برای تورکهای تورکایلی و ... این اظهارات در اوج ناسیونالیسم فارسی – نژادپرستی آریایی دولت پهلوی و با سائقههای داوطلبانه و یا مجبوری ایرانگرایی (سال انتشار کتاب «١٣٥٠ شمسی، سال کوروش کبیر» است) و تاثیرات آزربایجانگرایی بیان شدهاند.
١-پطروس مدرسهی تورک بالو را در سال ١٩٠٩ حین خدمت و مسئولیت کوتاه مدتش به عنوان شهبندر در اورمو تاسیس کرد. بر خلاف ادعای محمد تمدن، این یک خوشرقصی برای عوثمانیان نبود، بلکه انجام خدمت معمول او به عنوان یک مقام شهبندری عوثمانلی بود. در این دوره آسوریان عموما و پطروس خصوصا اتباع وفادار عوثمانلی بودند. چنانچه از خود پطروس روایت شده است: «در آغاز سال ١٩١٤ همه چیز آرام بود و ما [در عوثمانلی] خوشبخت بودیم[3]».
٢- شیعیان افراطی و در راس آنها روحانیون شیعی شعوبی قرنها به تحقیر و ایذا و اذیت و حتی کشتار سنییان مخصوصا تورکهای سنی – مانند آنچه بدست چند شیخ و شاه مانقورت طریقت و خاندان صفوی انجام دادند (شیخ حیدر، شاه اسماعیل اول، شاه تهماسب، شاه عباس حقیر) – میپرداختند. شاه اسماعیل ثانی، نادر شاه افشار و همهی سلاطین قاجار برای ریشهکن کردن این تعصبات خونین شیعیان تلاش بسیاری کردند، اما کاملا موفق به زدودن آن نشدند. زیرا عقبماندهگی اغلب روحانیون و متولیان شیعیگری بسیار ریشهدار و عمیق بود ... در نتیجه عوثمانلیان در مواردی مجبور به مداخله برای حفظ جان مسلمانان سنی منطقه از فاناتیزم شیعی میشدند. و اما سوای فاناتیزم روحانیون شیعی، بین مردم عادی تورک سنی و شیعی در منطقهی اورمو که نوعا افشار و دارای سنت و فرهنگ تسامح مذهبی فوق العادهای بودند – مانند وضعیت مشابه در قفقاز - هیچ کدورت و نفرتی وجود نداشت. چنانچه اوژئن اوبئن هم در همان سالها در سفرنامهی خود در مورد اورمو چنین مینویسد: «هیچ کینه و کدورتی میان سنیها (تورکهای سنی) و شیعهها و میان مسیحیان و مسلمانان وجود ندارد. ضمناً همهی آنها در معرض غارت و چپاول کوردان قرار دارند». (سفرنامه و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران، ایران امروز، ١٩٠٧-١٩٠٦، ایران و بین النهرین. صفحه: ١٢١)
٣- ادعای محمد تمدن در بارهی تجاوز اوردوی عوثمانلی به آزربایجان از اساس نادرست است. در دورهی مورد بحث اوردوی عوثمانلی به آزربایجان و دیگر نقاط ایران تجاوز نکرده بود، مردم اورمو و تورکایلی هم ارتش عوثمانلی را ابدا متجاوز نمیدانستند، بر عکس، آن را منجی و خلاصکار و آزادیبخش میشمردند. سران و بزرگان منطقه بارها از دولت عوثمانلی برای ورود به منطقه و دفاع از ایشان در مقابل قتل و خونریزیهای جیلوها و قاچاقها و قوای مسلحهی مسیحی درخواست کومک کرده بودند. ورود اوردوی عوثمانلی به تورکایلی آزادسازی و همسو با خواست مردم و بسیاری از مقامات قاجاری آن دوره بود: «مردم آزربایجان، علما و سادات، تجار و اعیان و اشراف که از تهران و دولت مرکز مایوس و نااومید بودند از خلیفهی عثمانی و فرماندهی قوشون تورک کومک الامان و الغیاث خواستند» (سفرنامهی میرزا فتاح گرمرودی، تهران، ۱۳۴۷)
٤-ادعای محمد تمدن مبنی بر مجبور کردن مردم بومی، تورکان سنی و اهالی بالو به دخالت و تبعه شدن توسط دولت عوثمانلی بر خلاف واقعیتها است. تعلق خاطر و همکاری و همسوئی تورکان سنی و عموما تورکهای بومی سرتاسر ایران با عوثمانلیان ناشی از اجبار نبود، بلکه کاملا داوطلبانه بود. در سالهای پس از انقلاب انگلیسی مشروطیت و مخصوصا جنگ جهانی اول که دولت قاجار عملا کونترولی بر کشور و مخصوصا آزربایجان - که تحت اشغال روسیه و فرانسه و بریتانیا و در معرض قتل عامها توسط قوای مسلحهی مسیحی آسوریان و ارمنیان بود - نداشت، نه تنها همهی تورکان سنی و تورکان جعفری و علوی منطقه حتی سرتاسر ایران یار و یاور و متحد و متفق اوردوی نجاتبخش عوثمانلی بودند و با جان و دل احتیاجات لوژیستیک آن را در جنگ بر علیه صلیبیان تامین میکردند؛ بلکه همه از صدر تا ذیل، مقامات دولتی و نظامی و اعیان و اشراف و سران عشایر و طوائف و اهالی جعفری و علوی و سنی و ....، چه تورک و چه غیر تورک، چه در غرب آزربایجان و چه دورتر در تالش و سنندج و ... دسته دسته و داوطلبانه برای اخذ تابعیت عوثمانلی برای خود و یا الحاق منطقهشان به قلمروی عوثمانلی تلاش و تقلا میکردند.
٥- بسیاری از تورکان سنی مذهب منطقه، اساسا خود را تبعهی دولت عوثمانلی و عوثمانلی را دولت خود میدانستند و به آن دولت داوطلبانه «دخالت» کرده بودند. دولت عوثمانلی و دول اوروپایی صلیبی هم این مردم را دوفاکتو به عنوان اتباع عوثمانلی پذیرفته بودند. چنانچه ارتش روسیه و متحد او قوای مسلحهی مسیحی آسوری – ارمنی در انتقامکشی از عملیات نظامی کوردهای متفق عوثمانلی، در یک جنایت جنگی حاجیان غیر نظامی بالو و کوتالان را به دار آویخت، زیرا اهالی تورک سنی بالو و کوتالان را تبعهی عوثمانلی تلقی میکرد[4]. پس از آن هم جیلوها و قوای مسلحهی مسیحی آسوری – ارمنی بارها بالو را بر اساس همین تلقی و بهانه مورد چپاول قرار داده سوزانیدند و اهالی آن را قتل عام کردند. چنانچه بالاو به مدت ده سال خالی از سکنه بود. (بعدها غازی مصطفی کمال پاشا هم به تورکهای سنی غرب آزربایجان، حق مهاجرت به تورکیه را داد. زیرا آنها تبعهی عوثمانلی دانسته میشدند).
٦- در دورهی مورد بحث بالو و مناطق بسیار دیگری در غرب آزربایجان شامل اورمو و سالماس و خوی و ماکو و سولدوز و قوشاچای، مورد مناقشه بین دولت بالواقع از هم پاشیدهی قاجار و امپراتوری عوثمانلی بودند، حتی عملا و یا حقوقا تحت حاکمیت و جزئی از قلمروی دولت عوثمانلی محسوب میشدند. بنابراین تاسیس مدارس مودرن تورک توسط عوثمانلی در این مناطق از این جهت هم موجه و مشروع بود.
٧-ادعای محمد تمدن که گویا تاسیس مدرسهی تورک از نظر اهالی اورمو و ایران مطرود و محکوم میشد، همچنین بیگانه بودن زبان و ادبیات عوثمانلی برای تورکان منطقه تماما بی پایه و بر خلاف واقعیتها است. زبان و ادبیات تورکی در عوثمانلی عینا زبان و ادبیات تورکی ملت تورک ساکن در تورکایلی و ایران و قفقاز هم بود و است و بر خلاف ادعای محمد تمدن «کلاسهای این مدارس تورک مودرن در مدت بسیار کوتاهی از کودکان و نوجوانان شهر که مشتاق سوادآموزی به زبان ملی خود تورکی و تشنهی یادگیری فرهنگ ملی تورک خویش بودند پر گردید»[5].
٨- تاسیس مدارس تورکزبان در تورکایلی توسط قفقازیان و عوثمانلیان «مداخلهی بیجا» نبود، بلکه کاملا «بهجا» بود. آنچه در آن دوره مداخلهی بیجا بود و اکنون هم است تاسیس مدارس فارسیزبان در تورکایلی است. زیرا زبان و ادبیات و فرهنگ و میراث تاریخی تورک که در ایران توسط دولت این کشور و جامعهی فارس، از بین میرود، صرفا به ملت تورک ساکن در این کشور تعلق ندارد، بلکه زبان و ادبیات و فرهنگ و میراث تاریخی دو کشور تورکیه و جمهوری آزربایجان هم است. این دو دولت نمیتوانند و نباید به نابود ساختن میراث تاریخی و فرهنگی خود از طرف دولتهای همسایه از جمله با تاسیس و گسترش مدارس فارسیزبان در مناطق تورکنشین لاقید بمانند (مانند عکس العمل روسیه به اِعمال محدودیت بر زبان روسی در کشورهای جدا شده از شوروی).
٩-در حالی که مسیونرهای غربی از آمریکا و اوروپا با ذهنیتی صلیبی - استعماری - امپریالیستی به تورکایلی آمده و برای مسیحیان که همزبانشان هم نبودند مدارس متعددی تاسیس میکردند، طبیعتا عوثمانلی - تورکیه و قفقاز – جمهوری آزربایجان نه تنها حق داشتند (و دارند)، بلکه موظف بودند (و هستند) که در تدبیری پیشگیرانه برای تامین و حفظ امنیت ملی خود، هر اقدام لازم برای حفظ زبان و ادبیات و فرهنگ و میراث تاریخی تورک در ایران را که به آنها هم تعلق دارد و اعتلای وضعیت فرهنگی همزبانان تورکشان، از جمله با افتتاح مدارس تورک در تورکایلی و دیگر مناطق تورکنشین در ایران انجام دهند.
در بارهی مدارس فارسیزبان و مدارس تورکیزبان
١-در کتب و منابع ایرانی و تاریخنگاری مانقورتی آزربایجانگرا مربوط به مدارس و نظام تحصیلی، مدارس فارسیزبان در مناطق تورکنشین ایران و مخصوصا تورکایلی به صورت مدارس طبیعی و خودی و ملی، و مدارس تورکزبان – در صورت ذکر شدن و سانسور نشدن – مانند مدارس تورکزبان تاسیس شده با الهام از و یا توسط عوثمانلیان و قفقازیان و .... به صورت مدارس خارجی و بیگانه و .... تقدیم میشوند. در حالی که وضعیت و واقعیت بر عکس است. مدارس تورکزبان تاسیس شده در مناطق تورکنشین ایران و تورکایلی، چه توسط بومیان و چه عوثمانلیان و قفقازیان، از آنجا که به زبان ملی مردم تورک یعنی تورکی بودند همه مدارسی خودی و طبیعی و ملی؛ اما مدارس فارسیزبان تاسیس شده در مناطق تورکنشین ایران و تورکایلی، چه توسط بومیان و چه فارسها و دولت ایران و دیگران، همه مدارسی غیر خودی، تحمیلی و غیر ملی – ضد ملی شمرده میشوند. زیرا فارسی برای ملت تورک زبانی خارجی، بیگانه، استعماری، تحمیلی و قاتل بوده و است.
٢- هر شخصیت و جریان و تشکیلاتی که به ویژه در دورهی قاجاریه و مشروطه و سالهای جنگ جهانی اول و .... زبان فارسی را زبان ملی تورکها اعلام و بر این اساس به جای مدارس تورکزبان، داوطلبانه به تاسیس مدارس فارسیزبان در مناطق تورکنشین ایران اقدام کرده است، مخصوصا مشروطهطلبان تبریزی – اردبیلی و دموکراتهای آزربایجانی و آزادی سِتان و .... به ملت تورک خیانت نموده است. (مانند تورکهای عوثمانلی و قفقازی فرضی که به جای تاسیس مدارس به زبان تورکی، اقدام به تاسیس به مدارس یونانی و ارمنی نموده و زبانهای ارمنی و یونانی را زبانهای ملی ملت تورک اعلان کرده باشند). مانقورتیسم آزربایجانی که با آب و تاب مدارس فارسیزبان تاسیس شده توسط مشروطهطلبان تبریزی – اردبیلی و دموکراتهای آزربایجانی و آزادی سِتان و .... در مناطق تورکنشین را مدارسی ملی و موسسین آنها را که زبان فارسی را زبان ملی تورکها میدانستند شخصیتها و مفاخر ملی خود میشمارد، مانند آن جریانات و شخصیتهای خودفارسانگار که فارسی را زبان ملی ملت تورک گمان میکردند دوچار خیانتی تاریخی شده و میشوند.
گؤروتله ایلگیلی آچیقلاما: بو گؤروتو آمئریکالی میسیونئر دوکتور شئد (Doctor William Ambrose Shedd) چهکمیشدیر[6]. او اورمودا قونوشلانمیش و چالیشیردی. بو دا اورمودا بیر اوخولدان اولابیلیر. چونکو آیریجا اوخول، قیز-اوغلان قارمادیر و قیزلار باشیآچیقدیرلار. بو دوروملار اورمودا یایقین ایدی.
قبر داود افندی موصلی در قبرستان چارباش اورمو قرار دارد. داوود اهفهندینین سینداشی یازیسی، اورمو – چارباش سینلاقی - متن سنگ قبر داود افندی، اورمو، قبرستان چارباش: (قرائت نوشتهی سنگ قبر از مئهران باهارلی، منبع عکس سنگ قبر داود افندی از صفحهی فیسبوکی رومیک سرگزیانس Romik Sarkezians):
صبر بسیار بباید پدرِ پیرِ فلک را - تا دگر
مادرِ گیتی چو تو فرزند بزاید
(☪ هلال ماه و ستارهی پنج گوشهی عوثمانلی )
جنابِ داود افندی وکیلِ شهبندرِ دولتِ علّیهیِ عثمانیه ابن شماس بهنام («اعنی؟»، و یا «اِبن رسی؟») موصلی بعد از سی سال خدمتِ صادقانه به دولتِ علّیهیِ عثمانی از دارِ فنا به دارِ بقا رحلت، و نداءِ حقّ را لبّیک نمودند. فی ٣ ربیع الثّانی سنه ١٣٣٥ هجری (٢٦ ژانویه ١٩١٧)
[1] محمد تمدن. اوضاع ایران در جنگ اول یا تاریخ رضائیه،. صفحه٨٤
[2]
Agha Petros - Wikipedia, the free encyclopedia
https://en.wikipedia.org/wiki/Agha_Petros
Agha Petros
- Religion Wiki
[3]
Bülent Özdemir, s. 68-69; Bu konuda Süryani lideri Ağa Petros dahi “1914 yılı
başlarında her şey sakindi ve biz mutluyduk” demiştir. FO 371/8993/E84,
Aktaran: Salâhi Sonyel, “Türkiye’deki Süryaniler, I. Dünya Savaşı Günlerinde
Güçlü Devletlerce Nasıl Aldatıldılar”, XII. Türk Tarih Kongresi Bildirileri,
III, Ankara, (12-16 Eylül 1994) s. 1145-1154.
[4] گزارشی از به دار آویختن حاجیان شهید بالو - کؤتالان توسط روسها:
درگیریها در اورمو، مظالم موسقوفها و جنایات نستوریها
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/10/blog-post.html
به
خاطرهی ٩ شهید شهبندری اورمو که مظلومانه توسط قوای روسیه - آسوری به دار
آویخته شدند.
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_31.html
س.
م. توفیق بهی همدانی: میتینگ میدان سلطان احمد ایرانیان در پیوستن به جهاد سلطان
عوثمانلی و اعتراض به به دار آویختن یک صد و یازده تن در اورمو توسط روسها
[5] ٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسهی تورک خیر یوردو (خئییر - خئیر یوردو،
صلاحیه) اورمیه و ١٠٧ مین سالگرد مدرسهی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل
الله مجتهد اورمولو
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html
[6]Presbyterian Historical Society, Philadelphia, PA. Pearl Digital Collections. Shedd Family Papers, 1888-1934.
No comments:
Post a Comment