Tuesday, June 13, 2023

سرلشکر احمد زنگنه: قتل عام هفتاد هزار تورک به‌‌ دست جلوهای وحشی و خون‌خوار با وعده‌‌های متفقین برای تاسیس حکومت مستقل آسوری از طریق خالی کردن منطقه ‌‌از اهالی تورک

 

سرلشکر احمد زنگنه: قتل عام هفتاد هزار تورک به‌‌ دست جلوهای وحشی و خون‌خوار با وعده‌‌های متفقین برای تاسیس حکومت مستقل آسوری از طریق خالی کردن منطقه ‌‌از اهالی تورک 

مئهران باهارلی

 

در این نوشته ‌‌قسمتی از کتاب سرلشکر احمد زنگنه‌‌ به‌‌ نام خاطراتی از ماموریت‌های من در آزربایجان از شهریورماه‌‌١٣٢٠ تا دی ماه ‌‌١٣٢٥ در باری فاجعه‌‌ی تورک قیییمی – قارا قیرقین (جیلولوق) را نقل کرده‌‌ام. هر چند در این نوشته‌‌ داده‌‌ها و اطلاعات جدید و قبلا نادانسته‌‌ای وجود ندارد، اما به‌‌ سبب آن که ‌‌یک نظامی ارشد ارتش پهلوی که ‌‌با منطقه‌‌ی آزربایجان غربی آشنایی کافی داشت (احمد زنگنه‌‌ در زمان اشغال آزربایجان توسط ارتش سرخ و تشکیل حکومت فرقه‌‌ی دموکرات آزربایجان فرماندهی تیپ اورمیه ‌‌را به ‌‌عهده‌‌ داشت) به ‌‌مطالب آتی اشاره‌‌ کرده،‌‌ حائز اهمیت است: 

-سرلشکر زنگنه ‌‌مجریان اصلی «فجایع شوم و کشتارهای فجیع» حین قارا قیرقین را «جلوهای مسلح وحشی و خونخوار» می‌نامد. 

-سرلشکر زنگنه ‌‌می‌گوید ‌‌محرک و انگیزه‌‌ی جلوها در قتل عام و کشتار تورکان، وعده‌‌های متفقین (انگلستان، فرانسه، روسیه، آمریکا، ....) برای تاسیس یک دولت و کشور مستقل آسوری در غرب آزربایجان و شرق تورکیه ‌‌بود (امروز این سیاست به وعده برای تاسیس دولت کوردستان بزرگ تبدیل شده است).

-سرلشکر زنگنه می‌گوید ورود و اسکان جلوهای عثمانلی در غرب آزربایجان به اذن روسیه‌ی تزاری (و در واقع متفقین شامل فرانسه و بریتانیا و ....) بود.

-سرلشکر زنگنه ‌‌می‌گوید ‌‌سیاست متفقین تشکیل یک ارتش از مسیحیان در غرب آزربایجان بود. منظور وی همان «قوای مسلحه‌‌ی مسیحی» است که ‌‌فرانسه ‌‌و بریتانیا از مسیحیان آسوری و ارمنی تاسیس و مسلح کردند و نقش عمده‌‌ای در قتل عام تورکان منطقه ‌‌داشت (مشابه این سیاست امروز هم در تاسیس نیروهای مسلح کوردی وابسته به پ‌ک‌ک در شمال شرق سوریه توسط صلیبیان دیده می‌شود).

-سرلشکر زنگنه ‌‌می‌گوید ‌‌هدف از قتل عام و کشتار تورک‌ها توسط جلوها، خالی کردن منطقه ‌‌از اهالی تورک تا آنجا که ‌‌ممکن است – یعنی تغییر دموگرافی غرب آزربایجان از تورک به‌‌ آسوری – مسیحی[1] با کشتن و فراری دادن تورک‌ها بود تا زمینه‌‌ی تاسیس دولت مستقل موعود آسوری در جنوب آزربایجان غربی مهیا شود (مشابه این سیاست با کشتار تورکان بومی در قفقاز جنوبی و قاراباغ توسط ارمنیان در پایان قرن نوزده تکرار شد)[2].

-سرلشکر زنگنه‌‌ می‌گوید جنگ و جدال با آسوری‌ها و کشتارشان هم در طرف تورکیه‌‌ و هم در آزربایجان غربی، توسط کوردها انجام گرفته ‌‌است. (در چرخشی ١٨٠ درجه‌ای اکنون ناسیونالیسم کوردی به ماشه ی صلیبیان و متفق ناسیونالیسم ارمنی تبدیل شده است)

-سرلشکر زنگنه‌‌ می‌گوید ‌‌مردم تورک علی رغم آن که‌‌ در آن سال‌ها خود در سخت‌ترین شرایط زنده‌‌گی می‌کردند از جلوها که‌‌ خودسرانه‌‌ به‌‌ سرزمین آن‌ها وارد شده‌‌ بودند با مهمان‌نوازی برخورد کرده، آنان را که ‌‌لخت و گرسنه ‌‌و مریض بودند، از لباس و پوشاک و خوراک برخوردار ساختند. اما جلوها در پاسخ، به‌‌ قتل عام و کشتار پناه‌‌دهنده‌‌گان به‌‌ خودشان پرداختند. (این رفتار یادآور ساده‌دلی و ساده‌لوحی مردم تورک در آزربایجان غربی در واکنش به اسکان کوردهای عراقی در استان آزربایجان غربی در دوره ی شاهنشاهی پهلوی و جمهوری اسلامی توسط دولت ایران است).

-سرلشکر زنگنه ‌‌صراحتا می‌گوید ‌‌قوشون عثمانلی برای کومک به‌‌ مردم غرب آزربایجان «وارد» منطقه ‌‌شد و غائله‌‌ی جلوها را پایان داد. این بر خلاف ادعاهای تاریخ‌نگاری‌های ضد تورک پان‌ایرانیستی و آزربایجان‌گرایانه ‌‌است که ‌‌اوردوی نجات‌بخش عثمانلی را به ‌‌صورت ارتشی اشغال‌گر نشان می‌دهند.




چند نکته:

١-اکثریت مطلق جمعیت شهر اورمیه تورک، و دومین گروه دینی ساکن در آن یهودیان تورک بودند. سرلشکر زنگنه ‌‌اورمیه‌‌ را به‌‌ صورت یکی از مراکز آسوری‌نشین توصیف کرده ‌‌است. این تثبیت صحیح است به ‌‌این معنی که‌‌ اورمیه ‌‌یکی از مراکز اسکان و توطن آسوریان بود. اما این تثبیت بدین معنی نیست که ‌‌اورمیه‌‌ دارای جمعیت اکثریتی و یا قابل توجه‌‌ آسوری حتی مسیحی بود. به ‌‌واقع منابع نشان می‌دهند که‌‌ در قرون ١٨ و ١٩، جمعیت اصلی شهر تورک‌ با بیش از ٩٥٪ بود و دومین گروه‌‌ دینی قومی در شهر یهودیان تورک با ٣.٢٪ بوده‌‌اند که مانند تورک‌های غیر یهودی، در وقایع جیلولوق توسط قوای مسلحه‌ی مسیحی قتل عام شدند[3]. طبق این منابع آسوریان مانند کوردها، تا قبل از اسکان دادنشان توسط صلیبیان و دولت ایران برای تغییر دموگرافی اورمیه، نه‌‌ در داخل شهر، بلکه بیشتر ‌‌در روستاهای مناطق کوهستانی جوار مرز تورکیه ‌‌اسکان داشتند[4].

٢-جمهوری اسلامی ایران، ضد تورک‌تر، و صلیبی‌تر از شاهنشاهی پهلوی است. سرلشکر زنگنه، مقام نظامی ارشد شاهنشاهی پهلوی، آسوریان را با تحریک و وعده‌‌ها و سلاح متفقین، عامل قتل عام و کشتار بیش از هفتاد هزار تورک در غرب آزربایجان، و ورود اوردوی عثمانلی را برای کومک و یاری به ‌‌آن‌ها دانسته ‌‌است. این مواضع تماما مخالف جریان اصلی مورخین و محققین و سیاست‌مداران و روحانیون شیعی فعلی جمهوری اسلامی ایران است که ‌‌نه تنها با تحریف تاریخ علنا به ‌‌دفاع از کشتار تورکان در غرب آزربایجان توسط قوای مسلحه‌‌ی مسیحی و متفقین در سال‌های جنگ جهانی اول می‌پردازند و اوردوی نجات‌بخش عثمانلی را به ‌‌صورت اشغال‌گر ترسیم می‌کنند، بلکه در سیاست امروزی نیز به عنوان متحد و متفق روسیه و ارمنستان توسعه‌طلب و سیاست‌های صلیبی ضد تورک عمل می‌کنند.

تثبیت‌های سرلشکر زنگنه در مورد غائله‌ی جیلولوق مشابه تثبیت‌های عبدالله بهرامی – از رهبران فرقه‌ی ضد تورک و پان‌ایرانیستی آزربایجان تبریز است[5] که نشان می‌دهد که حتی پان‌ایرانیست‌ها در گذشته در مقایسه با جمهوری اسلامی بسیار منصف‌تر و انسانی‌تر بوده‌اند. در حالی که امروز حتی یک روحانی شیعی، چه برسد به مقامات نظامی، جرائت و جسارت آن را ندارد که اوردوی عثمانلی را نجات‌بخش بخواند.... به عبارت دیگر در عرصه‌ی نوچه‌گی برای صلیبیون، جمهوری اسلامی ایران پاپ‌تر از پاپ و  به‌‌ مراتب ضد تورک‌تر از شاهنشاهی پهلوی است.

٣- پدیده‌‌ی آزربایجان‌گرایی و تاریخ‌نگاری آزربایجانی که ‌‌زائیده‌‌ی فرعی شعوبیه‌‌ - پان ایرانیسم – ذهنیت صلیبی – استالینیسم است هم در مورد فجایع قاراقیرقین – تورک قیییمی (جیلولوق) در سال‌های جنگ جهانی اول، مواضع و دیدگاه‌هایی ضد تورک دارد. از عواقب این مواضع و دیدگاه‌های ضد تورک و اتحاد استراتژیک آزربایجان‌گرایی با توسعه‌‌طلبی روسی و ناسیونالیسم – تروریسم ارمنی است که‌‌ در یک صد سال گذشته ‌‌آزربایجان‌گرایان استالینیست از یک طرف هیچ روشن‌گری و کار علمی تحقیقی در باره‌‌ی قاراقیرقین – تورک قیییمی انجام نداده‌‌اند، از طرف دیگر رهبران و قهرمانان ملی تورک آن دوره‌‌ و در راسشان جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه ‌‌و هزاران مبارز و شهید تورک آن فجایع را بالکل از تاریخ‌نگاری سراسر خائنانه‌‌ی خود حذف و سانسور و نامرئی و ناموجود کرده‌‌اند. با این عمل نیز، نشان داده‌اند که آزربایجان‌گرایی به واقع ادامه‌ی تورک‌ستیزی دوره‌ی جیلولوق (و مشروطیت و آزادی ستان و ....) است.

البته در میان ما اخیرا گروهی از فعالین سیاسی آزربایجان‌گرا -نوعا از مرکز و شرق آزربایجان- به این مساله اشاره می‌کنند. اما مانند برخورد آن‌ها به هر مساله‌ی دیگر، اشارات آن‌ها به این مساله هم عموما فاقد عمق و به دور از جدیت، پر از بی دقتی و اشتباه و شعار و هوچی‌گری و دشمن‌تراشی نادرست، و در مجموع مضر و و مشمول برجسته کردن نابجا است. چیزی که در طرز آ‌ن‌ها وجود ندارد آگاهی و عمق و همه‌جانبه‌گی و دیدن تصویر بزرگ‌تر و دقت به علل ایجاد حوادث و امتداد امروزی آن‌ها و ملی و بومی بودن است. (آزربایجان‌گرایی، تورک‌ستیزی در ایران را هم معلول رضاخان، حتی ایجاد دولت قاجار قلم‌داد می‌کند، در حالیکه مسئول و موجد تورک‌ستیزی رسمی و دولتی در ایران خود آزربایجان‌گرایان دوره‌ی مشروطیت هستند. آن‌ها در عرصه‌ی مساله‌ی ارمنی و آسوری و کورد و ... هم در همان مسیر نادرست قرار دارند)[6].

پایان نوت مئهران باهارلی


سرلشکر احمد زنگنه: قتل عام هفتاد هزار تورک به ‌‌دست جلوهای وحشی و خونخوار با وعده‌‌های متفقین برای تاسیس حکومت مستقل آسوری از طریق خالی کردن منطقه‌‌ از اهالی تورک

خاطراتی از ماموریت‌های من در آزربایجان از شهریورماه‌‌١٣٢٠ تا دی ماه ‌‌١٣٢٥. صص ١٤-١٦

«در دوران بیست ساله‌‌ی زمام‌داری و سلطنت رضاشاه‌‌ کبیر آرامش در سراسر کشور برقرار شده‌‌ بود. مردم به ‌‌راحتی و فارغ از جریان‌هایی که‌‌ در دنیا می‌گذشت روزگار می‌گذراندند و ساکنین منطقه‌‌ی رضائیه ‌‌[اورمو] سال‌ها بود که‌‌ تاخت و تاز بعضی از اکراد غارت‌گر و جنایات ارتش تزاری روس و قتل عام [به ‌‌دست] جلوهای خون‌خوار را پشت سر گذاشته، آن حوادث هولناک را به ‌‌کلی فراموش نموده، از امنیت کاملی برخوردار بودند.

در اینجا مناسب می‌دانم به‌‌ تاریخ جلوها و حوادث و فجایعی که ‌‌به‌‌ وسیله‌‌ی آن‌ها در ایران رخ داده ‌‌است، اشاره‌‌ نمایم:

جلوها: در اوان جنگ بین الملل اول قوم آسوری در اطراف دریاچه‌‌ی وان در تورکیه ‌‌و دریاچه‌‌ی رضائیه ‌‌[اورمو] سکونت داشته‌‌اند و شماره‌‌ی آن‌ها را ٢٠٠٠٠٠ نفر نوشته‌‌اند که ‌‌تقریبا ٥٠٠٠٠ نفر از آن‌ها در خاک ایران و بقیه‌‌ی به ‌‌اسم جلو در خاک عثمانی می‌‌زیسته‌‌اند. آسوریان خاک عثمانی که ‌‌آن‌ها را جلو می‌گفتند در جنوب دریاچه‌‌ی وان سکونت داشتند و تابع کلیسای سریانی بودند و رئیس مذهبی آن‌ها را مار شیمون می‌نامیدند.

پس از جنگ‌های زیادی که ‌‌بین دولت عثمانی و جلوها درگرفت بالاخره ‌‌جلوها مغلوب شدند. بسیاری از آنان به ‌‌دست اکراد و عساکر عثمانی کشته‌‌ شدند و باقی‌مانده‌‌ی آنان با زن و فرزندان خود از خاک عثمانی به ‌‌سمت مرز ایران حرکت کردند و بنیامین مار شیمون رئیس مذهبی خود را نیز با خانواده‌‌های وی از مهلکه ‌‌نجات داده، از طریق مرز سالماس (شاپور فعلی) وارد خاک ایران گردیدند. دسته‌‌ی اول که‌‌ در حدود بیست و پنج هزار تن بودند در شهریور ماه‌‌ سال ١٢٩٤ هجری شمسی وارد سالماس (شاپور) شدند و روس‌های تزاری که‌‌ آزربایجان را اشغال نموده‌‌ بودند جلوها را پذیرفتند، ایرانیان [تورک‌ها] هم از ورود آن‌ها جلوگیری نکردند.

دسته‌‌هایی از جلوها به ‌‌سمت اورمیه‌‌ (رضائیه) که ‌‌یکی از مراکز آسوری‌نشین بود حرکت نموده ‌‌در شهر و دهات آسوری‌نشین جابجا شدند. در آن موقع ایرانیان [تورک‌ها] با این که‌‌ خود در سخت‌ترین شرایط زنده‌‌گی می‌کردند از مهمان‌نوازی نسبت به‌‌ جلوها کوتاهی ننمودند و آنان را که ‌‌در موقع ورود به ‌‌سالماس (شاپور) لخت و گرسنه‌‌ و مریض بودند، از لباس و پوشاک و خوراک برخوردار ساختند. ولی جلوها سودای دیگری در سر داشتند.

مار شیمون رئیس مذهبی جلوها که‌‌ شخص جاه‌‌طلب و ماجراجوئی بود و پس از ورود در سالماس (شاپور) و اورمیه‌‌ (رضائیه) با وعده‌‌هایی که ‌‌متفقین به‌‌ وی داده‌‌بودند، خیال تشکیل حکومت مستقل آسوری را در آزربایجان باختری و قسمتی از خاک تورکیه ‌‌در سر می‌پرورانید و می‌خواست از سیاست متفقین که ‌‌با تشکیل ارتش از مسیحیان در آزربایجان غربی موافق بود، از موقعیت استفاده ‌‌نموده ‌‌آن نواحی را حتی الامکان از وجود مسلمانان [تورک‌ها] خالی کند و پایه‌‌های حکومت آینده‌‌ی خیالی خود را محکم سازد. مار شیمون آسوری‌ها و مسیحیان را به‌‌خرید و جمع آوری اسلحه‌‌ و مسلح شدن و آماده‌‌ شدن به ‌‌جنگ تشویق می نمود. بالاخره‌‌ در منطقه‌‌ی رضائیه‌‌ [اورمو] و خوی و شاپور [سالماس] وسیله‌‌ی جلوهای مسلح وحشی و خونخوار فجایع شومی به ‌‌بار آورد.

مار شیمون برای اجرای مقاصد پلید خود در اندیشه‌‌ی فریفتن سیمیتقو برآمد و پیامی برای او فرستاد و خواست در محلی با یک‌دیگر ملاقات و گفتگو کند و کهنه‌‌شهر [کؤهنه‌‌شه‌‌هه‌‌ر] (١٠ کیلومتری جنوب غربی شاپور [سالماس]) محل ملاقات تعیین شد. روز شنبه ‌‌٢٥ اسفند ماه ‌‌١٢٩٦ شمسی مار شیمون در کالسکه‌‌ای که ‌‌وسیله‌‌ی ١٤٠ نفر سوار برگزیده‌‌ی آسوری اسکورت می‌شد با یک شکوه ‌‌و جلال خاص وارد کهنه‌‌شهر [کؤهنه‌‌شه‌‌هه‌‌ر] می‌شود.

پس از پایان مذاکرات سیمیتقو به ‌‌او همه ‌‌گونه ‌‌نوید هم‌دستی می‌دهد و با چهره‌‌ی خندان او را مشایعت می‌نماید. مار شیمون از منزل خارج می‌شود و به‌‌ جلوی کالسکه‌‌ی خود می‌رسد و موقعی که ‌‌پا به‌‌ رکاب کالسکه ‌‌می‌گذارد از پشت سر مورد اصابت گلوله‌‌ واقع شده‌‌ و به ‌‌زمین می‌افتد. در این هنگام افراد ایل شکاک (ایل منتسب به‌‌ سیمیتقو) که ‌‌قبلا به‌‌ طور مخفی پشت بام‌ها را سنگر نموده ‌‌بودند، به ‌‌یک بار شروع به‌‌ شلیک می‌کنند و از ١٤٠ نفر سوار اسکورت مار شیمون فقط یکی دو نفر موفق به ‌‌فرار می‌شوند.

سیمیتقو و اتباعش پس از کشتن مار شیمون چون به ‌‌خوبی می‌دانستند قدرت و توانائی زد و خورد و مقاومت در مقابل جلوها را ندارند از قلعه‌‌ی چهریق (محل سکونت سیمیتقو) به‌‌ طرف ارتفاعات مرزی تورکیه ‌‌فرار می‌کنند و چون جلوها به ‌‌سیمیتقو و اتباع او دست نمی‌یابند، لذا به‌‌ تلافی قتل مار شیمون در شهرهای خوی و شاپور [سالماس] و رضائیه ‌‌[اورمو] به‌‌ کشتار فجیعی می‌پردازند و در این قتل عام قریب هفتاد هزار نفر [تورک] کشته ‌‌می‌شوند.

مدتی این قتل و غارت به ‌‌وسیله‌‌ی جلوها به ‌‌تلافی قتل مار شیمون ادامه ‌‌داشت تا آن که‌‌ قوشون عثمانی به ‌‌کومک اهالی مسلمان [تورک] آزربایجان غربی به ‌‌خوی و شاپور [سالماس] و رضائیه ‌‌[اورمو] وارد می‌گردد و زد و خوردهای خونینی بین قوای عثمانی و جلوها رخ می‌دهد. صدمات و تلفات سنگینی به ‌‌جلوها وارد می‌آید و بقیه‌‌ی جلوها با وضع فلاکت‌باری تحت حمایت و راهنمایی انگلیس‌ها به‌‌ سمت همدان می‌روند و پس از مدتی توقف در همدان به ‌‌وسیله‌‌ی انگلیس‌ها به ‌‌کشور عراق اعزام می‌شوند و به‌‌ این ترتیب غائله‌‌ی جلوها در ایران خاتمه ‌‌می‌یابد».


[1] اهمیت استراتژیک غرب آزربایجان و منطقه‌ی اورمیه. همانگونه که فلورانس ائلو بئلییه استاد دانشگاه سوربن پاریس هم تثبیت کرده است: غرب آزربایجان و بویژه منطقه‌ی اورمیه دارای نقش کلیدی و تعیین کننده در منازعه‌ی بین دولت‌های عثمانلی-متحدین و روسیه-متفقین، و در امر دست‌یابی و تسلط بر قفقاز جنوبی، حتی آناتولی شرقی بود. استراتژیست‌های عثمانلی و روسیه وقوف کامل داشتند که برای دست‌یابی به قفقاز، پیروزی از آن کسانی خواهد شد که قبلاً منطقه‌ی اورمیه را تصرف کرده باشند. در نتیجه‌ی این ارزیابی بود که در سال‌های جنگ جهانی اول، ارکان حربی روسیه به منظور اشغال منطقه‌ی اورمیه و تسهیل امر دفاع از مناطق تحت اشغالشان در قفقاز، سپاهی به فرمانده‌هی کولونل اشتولدر بدانجا اعزام نمودند.

تورک قیریمی (قارا قیرقین) کشتار تورکان در غرب آزربایجان توسط دسته‌جات مسیحی

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_29.html

[2] غرب –اوروپا-روسیه مصمم است که به حضور تورک در محل اتصال قفقاز-خاورمیانه-آسیای صغیر یعنی محل التصاق تورک‌ایلی و آزربایجان ایران، جمهوری آزربایجان و جمهوری تورکیه، مخصوصا در غرب آزربایجان پایان دهد. اشغال قره‌باغ و ٢٠ درصد از جنوب غرب رسپوبلیکای آزربایجان توسط روسیه-ارمنستان، ایجاد «هویت ملی آزری-آزربایجانی» به جای هویت ملی تورک، مهاجرت گسترده‌ی مسیحيان در قرن نوزده به غرب آزربایجان و مخصوصا آسوری‌ها به حوالی اورمیه-سلماس، آغاز تغییر سیستماتیک اسامی جوغرافیایی تورکی به اسامی جعلی فارسی توسط دولت ایران از آزربایجان غربی (اورمو-اورمیه به رضائیه، سالماس-سلماس به شاهپور، ...)، اسکان پی در پی صدها هزار پناهنده‌ی کورد عراقی در استان آزربایجان غربی توسط دولت‌های پهلوی و جمهوری اسلامی، «شهر اقوام نامیدن» اورمیه (در حالی‌ که شهرهای سنندج و تهران و اصفهان و رشت و ... بسیار بیشتر از اورمیه مسکن اقوام گوناگون هستند)، کوردنشین و کوردستان نشان دادن شهرها و روستاها و دیگر مناطق تورک‌نشین استان آزربایجان غربی، ... همه اقداماتی در راستای هدف استراتژیک تورکی‌زدایی از غرب آزربایجان است.

سرزمین کورد: از قارس و ارزروم تا شیراز و اصفهان، از تبریز تا حلب

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/08/blog-post_21.html

آزربایجان غربی و مخصوصا ولایت اورمیه، به سبب اهمیت استراتژیک آن و حلقه‌ی رابط بودن بین تورکیه و جمهوری آزربایجان و مناطق تورک‌نشین در شمال غرب ایران، نه تنها در نقشه‌های ارمنستان بزرگ، بلکه در نقشه‌های آسورستان بزرگ و مخصوصا کوردستان بزرگ هم جای داده می‌شود. «شهر اقوام و مذاهب نامیدن اورمیه» که از سوی پان ایرانیست‌ها وافراطيون کورد و ارمنی و آسوری و ... تبلیغ می‌گردد را هم باید مولفه‌ای از تورک‌زدایی از اورمیه و تبدیل آن به ارمنستان بزرگ و آسورستان بزرگ و کوردستان بزرگ دانست.

اورمیه، در نقشه‌ی «ارمنستان بزرگ» ایستگاه متروی ایروان

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_80.html

[3] قتل عام موسویان – یهودیان تورک در تورک‌ایلی توسط قوای مسلحه‌ی مسیحی و سیمیتقو در سال‌های جنگ جهانی اول

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/06/blog-post_8.html

[4] تركیب جمعیتی-ملی شهر اورمیه ‌‌و حومه‌ی ‌‌آن در سال ١٨٦٩: تورک ٩٢ درصد، کورد ٢،٤ درصد

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_64.html

گییوم دولیل-١٧٢٣: اورمیه ‌‌شهر افشارها و سرزمین تورکمان‌ها، خالی و بدور از کورد و آسوری

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/09/blog-post_9.html

[5] قتل عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوری‌ها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت عبدالله بهرامی

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_10.html

[6] برجسته کردن بجا و نابجای تورک قیرقینی (جیلولوق-قاچاق‌لیق- سیمیتقولوق)

https://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_5.html

No comments:

Post a Comment