ایدئولوژی - دوکترین استعماری مولدوونیسم
مئهران باهارلی
قسمت دوم از مقالهی « مولدوونیسم و آزربایجانیسم، دو ایدئولوژی ارتجاعی
– پروژهی ملتسازی استعماری روسیه - شوروی استالینیست »
استالین برای حل مشکل ملیتها و یا گروههای ملی دشمن در اتحاد شوروی سه روش را به کار میبرد:
١-در مورد گروههای دیاسپوری که در اتحاد شوروی به طور پراکنده ساکن و دارای وطنی در خارج قلمروی آن بودند، روش ترجیحی عمدهی استالین، تیرباران و حذف فیزیکی آنها بود. مانند نمونهی آلمانها، لهها (لهستان)، فینها (فنلاند)، لتونها (لاتویا)، ژاپونها و ..... که صدها هزار تن از این گروههای ملی تیرباران گردیدند.
٢- در مورد گروههای کمشمار ملی که فقط در داخل اتحاد شوروی وجود داشتند، روش ترجیحی عمدهی استالین، تبعید - اخراج جمعی این گروههای ملی به اوردوگاههای کار اجباری و کولونیهای بردهگی در سیبری، آسیای دور و آسیای میانه، به منظور نابود ساختن فیزیکی آنها در طول زمان بود. مانند نمونهی تاتارهای قیریم - کریمه، چچنها، قاراچایها، اینگوشها، بالکارها - بالقارها، کالمیکها – قالموقها، .... بسیاری از این گروهها حین انتقال و یا در مقصد و در سالهای آتی به سبب نبود مسکن، قحطی، بیماری و یا بیگاری افراطی تلف شدند.
٣-در مورد برخی از سرزمینهای ضمیمه - اشغال شده توسط روسیه - شوروی، که دارای جمعیت پرشمار بودند و هم در کشور اصلی مجاور و هم در بخش اشغال - ضمیمه شده شعور ملی بالائی وجود داشت و این نیز همواره ریسک جدائی آنها از اتحاد شوروی و استقلال و یا الحاق با کشور مجاور را زنده نگه میداشت، روش ترجیحی عمدهی استالین، حذف و از بین بردن هویت ملی گروه مزبور و به جای آن ایجاد یک هویت ملی و ملت جدید بر اساس جوغرافیای اشغال - ضمیمه شده بود. نمونهی کلاسیک این نوع دسیسه - عملیات ملتسازی استالینیستی، ایجاد «هویت اتنیک - ملی آزربایجانی» از تورکهای ساکن در جنوب قفقاز بر اساس «ایدئولوژی آزربایجانیسم»، و آفرینش «هویت اتنیک - ملی مولدوون» از رومنهای ساکن در بسارابی بر اساس «ایدئولوژی مولدوونیسم» است.
بدین
معنی، آزربایجانیسم و مولدوونیسم، دو ایدئولوژی استعماری - دوکترین سیاسی ارتجاعی برای
تحکیم حاکمیت روسیه - شوروی بر سرزمینهای اشغالی به ترتیب تورک و رومن توسط این
دولتاند. به لحاظ تاریخی در شوروی استالینیستی، «آزربایجانیسم» بر اساس دشمنی با
هویت ملی تورک – تورکی و تورکیه؛ و «مولدوونیسم» در دشمنی با هویت ملی رومن - رومنی
و رومانی ایجاد شدهاند. هدف اتحاد شوروی - استالین از ایجاد این دو ایدئولوژی - دوکترین،
ریشهکن کردن کوچکترین احتمال تاثیرپذیری این نواحی به ترتیب از تورکیه و رومانی،
خشکاندن ریشهی سودای جدائی آنها از شوروی و آرمان استقلال و یا اتحاد - الحاقشان
به دو کشور مزبور، و بدین ترتیب آفرینش عمق استراتژیک برای آمال امپریالیستی روسیه
در این مناطق بود. جوهر و عملکرد این دو ایدئولوژی، نابود ساختن هویت ملی به ترتیب
«تورک» در قفقاز جنوبی و «رومن» در بسارابی و ساختن ملتهای جدید به ترتیب «آزربایجانی»
و «مولدوون» (مولداویایی) از آنها است.
مقدمه
جمهوری مولداوی کشوری در اوروپای شرقی است که از غرب با رومانی و از شرق با اوکراین همسایه است. این منطقه بخش شرقی ناحیهی پیوستهی رومننشین در جنوب شرقی اوروپا را تشکیل میدهد. با اشغال و الحاق گام به گام این ناحیه توسط روسیهی تزاری - اتحاد شوروی، سرزمین رومننشین مذکور به مدت یک قرن و نیم صحنهی منازعه بین روسیه و رومنها گردید.
در سالهای جنگ جهانی اول، شعور ملی در میان رومنهای منطقهی تحت اشغال روسیه تزاری - اتحاد شوروی به سرعت گسترش یافت. پس از آن، جنبشهای روشنفکری، سیاسی و تودهای در میان رومنهای این منطقه برای رهائی از انقیاد روسیهی اشغالگر - توسعهطلب و پیوستن به دیگر رومنها که اکنون کشور رومانی مستقل را تشکیل داده بودند، منجر به دست به دست شدن مکرر این ناحیه بین روسیه - شوروی و رومانی گردید. در سالهای جنگ جهانی دوم، جنبش استقلالطلبانه در مولداوی به اوج خود رسید و تبدیل به معضلی برای روسیه شد. پایان دادن به هویت ملی رومن و حیات گروه ملی رومن در این جوغرافیا که پس از اشغال در داخل قلمروی اتحاد شوروی قرار داشت، یافتهی استالین برای حل نهائی این معضل بود. استالین این روش مهندسی هویت ملیتها را در مورد برخی ملل پرشمار دیگر که اتحاد شوروی بخشی از سرزمین آنها را اشغال و ضمیمه کرده بود، مانند آفرینش «ملت آزربایجان» از تورکهای ساکن در قفقاز جنوبی نیز به کار برد.
تاریخ سیاسی مختصر مولداوی
در آغاز قرن نوزده، از کل منطقهی رومننشین در جنوب شرقی اوروپا، ناحیهی ترانسیلوانی تحت کونترول امپراتوری اوتریش - مجارستان و از سال ١٥٣٤ به بعد نواحی والاشی، مولداوی و دوبروجا جزئی از قلمروی امپراتوری عثمانلی بودند. در سال ١٨١٢ طبق عهدنامهی بوخارست منعقد شده بین امپراتوریهای عثمانلی و روسیه، بخشهای شرقی جوغرافیای موسوم به ولایت شاهزادهنشین مولداوی قرون وسطی، تقریباً منطبق بر اراضی مولداوی فعلی و منطقهی بسارابی (بوجاق فعلی) به خاک روسیه الحاق شد. سپس امپراتوری روسیه این مناطق رومننشین را تحت نام اوبلاست مولداوی و بسارابی که از خودمختاری نسبی اداری برخوردار بود سازماندهی کرد.
در فاصلهی ١٨٥٩-١٨٦٦ قسمتهای غربی سرزمین مولداوی و ولایت مجاور والاشی، که اهالی هر دو رومن بوده و در خارج اراضی اشغال کردهی روسیه تزاری قرار داشتند، راساً تحت نام پادشاهی رومانی متحد شده و دوفاکتو کشور جدیدی را تشکیل دادند. اما قدرتهای بزرگ این کشور جدید را به رسمیت نشناختند. سرزمین دیگر که اکثریت اهالی آن را هم رومنها تشکیل میدادند، یعنی ترانسیلوانی وارد این اتحادیه نشد و نخبهگان آن ترجیح دادند تحت حاکمیت مجارستان باقی بمانند. در جنگهای روس - تورک سالهای ١٨٧٧-١٨٧٨، رومانی در صف روسها جنگید و در نتیجهی آن، بنا به معاهدات برلین و سن استفانو به عنوان کشوری مستقل از سوی قدرتهای بزرگ و امپراتوری عثمانلی شناخته شد. اما در مقابل این شناسائی، مجبور گردید بخشهائی از ناحیهی بسارابی را به روسیه واگذار کند. در عوض، ناحیهی دوبروجا به رومانی ضمیمه شد. در جنگهای دوم بالکان، رومانی در صف یونان، صربستان، مونته نگرو (قاراداغ) و تورکیه (عثمانلی) بر علیه بولغارستان جنگید و در نتیجهی آن، طبق عهدنامهی صلح بوخارست، بخشهای جنوبی دوبروجا را دوباره به دست آورد.
با نزدیک شدن جنگ جهانی اول، پادشاهی رومانی به اومید آن که نواحی ترانسیلوانی را هم به خود ملحق سازد، در صف متحدان بر علیه امپراتوری اوتریش - مجارستان اعلام جنگ نمود. نتیجهی این جنگ برای رومانی فاجعهآمیز بود، زیرا موقتاً دو سوم خاک خود را از دست داد. با پایان جنگ جهانی اول و اضمحلال امپراتوری روسیه و فروپاشی امپراتوری اوتریش - مجارستان، ارتش رومانی دوباره منطقه را به کونترول خود در آورد. متعاقب آن پارلمان بسارابی تشکیل و حکومتی انتخاب نمود. این حکومت نیز در ژانویهی ١٩١٨ نخست تحت نام «جمهوری دموکراتیک مولداوی» اعلام استقلال و سپس در مارس ١٩١٨ داوطلبانه الحاق و ادغام خود با «پادشاهی رومانی» را اعلام نمود. اکنون منطقهی رومننشین تحت سلطهی روسیه، از اسارت آزاد و جزئی از کشور متحد رومانی شده بود. بدنبال آن، مناطق بوکووینا (سرزمینی رومننشین در اوکرائین فعلی) و ترانسیلوانی نیز در سال ١٩١٨ به کشور رومانی پیوستند. در سال ١٩٢٠ مجارستان رسماً از ادعاهای خود بر ترانسیلوانی دست کشید و الحاق مناطق بوکووینا و بسارابی به رومانی هم طبق عهدنامههای جداگانهای رسمیت یافت. در این هنگام، رومانی عملاً دارای گستردهترین قلمرو در تاریخ خود (٣٠٠٠٠٠ کیلومتر مربع) شد و تقریباً همهی سرزمینهای رومننشین در جنوب شرق اوروپا را در ترکیب یک دولت واحد در بر گرفت. اما روسیهی کومونیست با این امر مخالفت نمود.
روسیهی کومونیست که جدائی بسارابی و حاکمیت رومانی پس از جنگ جهانی اول بر آن را نتوانسته بود هضم کند، به دسیسهچینی و توطئهپردازی به منظور اشغال دوبارهی این ناحیه پرداخت. به عنوان اولین گام، در ماه مهی ١٩١٩ حکومتی دستنشانده در تبعید بنام جمهوری سوسیالیستی شوروی بسارابی تشکیل داد. در گامی دیگر در ٢٣ دسامبر ١٩٢٣ با استفاده از کومونیستهای محلی وابسته به خود که بیش از منافع ملت و کشورشان، برای تامین منافع روسیه مبارزه میکردند، ششمین کونفرانس کومونیستهای بالکان به دستور موسکو، حق تعین سرنوشت مناطق رومننشین برای ادغام در قالب یک کشور متحد رومانی را رد کرد. در ٢٤ جولای کومینترن (کومونیست انترناسیونال)، پیامی به احزاب کومونیست اوروپای شرقی فرستاد و در آن ادعا نمود پرولتاریای روسیه از سوی رومانی در معرض تهدید قرار دارد. سپس به دست عوامل بولشویک تروریست و مزدوران خود، به ایجاد یک حرکت سازمانیافته و گستردهی آشوب، ترور و غارت کومونیستی در تاتاربونار و دیگر مناطق بسارابی، به منظور زمینهسازی برای تجاوز ارتش سرخ به منطقه و اشغال آن دست زد. اما این آخرین مرحله از توطئهی روسی - دسیسهی بولشویکی، توسط دولت رومانی خنثی شد. بدنبال این شکست، حاکمیت شوروی در سال ١٩٢٤ از ترکیب برخی نواحی اوکراننشین و رومننشین، جمهوری خودمختار سوسیالیستی مولداوی در ترکیب جمهوری سوسیالیستی شوروی اوکرائین را ایجاد کرد. هدف از ایجاد این جمهوری خودمختار که نام مولداوی را بر خود داشت، اما اکثریت اهالی آن را اوکرانها (اوکرائینیها) تشکیل میدادند، پخش کردن ایدهی کومونیسم به بخشهای بسارابی و مولدوونی واقع در رومانی، در راستای سیاستهای توسعهطلبانهی شوروی و بدین ترتیب ایجاد و یا صدور انقلاب کومونیستی در این کشور، حتی بالکان بود.
در سال ١٩٣٩ بین شوروی استالینیست و آلمان نازی پیمان تفاهم مولوتوف - ریبئن تروپ عقد شد. این پیمان یک پروتوکول الحاقی مخفی داشت که طبق آن، اوروپا به دو منطقهی نفوذ آلمان و شوروی تقسیم میشد و آلمان نازی، از جمله بسارابی را در داخل منطقهی نفوذ شوروی میشناخت. با این دلگرمی، شوروی اولتیماتومی به رومانی داد و بر ناحیهی بسارابی تحت کونترول رومانی ادعای ارضی نموده و وی را به طور ضمنی تهدید به حمله کرد. دولت رومانی تحت فشار دولتهای آلمان و ایتالیا و نااومید از کومکهای فرانسه و بریتانیا، به این خواست گردن نهاد. ارتش رومانی نیز برای اجتناب از حملهی شوروی، داوطلبانه از بسارابی و بوکووینای شمالی عقبنشینی و آنها را به روسیه واگذارد. در ژوئن ١٩٤٠ نیروهای شوروی از رود دنیستر گذشته و علاوه بر بسارابی و بوکووینای شمالی، بخش هرتزا و مناطق پیرامون آن را نیز که در خارج منطقهی مورد مناقشه قرار داشتند اشغال نمود. سپس در ماه آوگوست مقامات شوروی ٧٠٪ خاک بسارابی جدیداً اشغال شده، به علاوهی نیمی از قلمروی جمهوری خودمختار مولداوی سابق را تحت نام جمهوری سوسیالیستی مولداوی سازماندهی کرده و پانزدهمین جمهوری اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی نامیدند.
با پیوستن رومانی به نیروهای محور، دوبروجای جنوبی از قلمروی آن منتزع شده به بولغارستان و ترانسیلوانی شمالی به مجارستان داده شد. سال بعد رومانی به شوروی حمله و یک بار دیگر بسارابی، همچنین منطقهی بین دنیستر و رودخانهی بوگ (ترانسنیستیرای قدیمی) و بوکووینای شمالی را آزاد کرد. اما روسها در ١٩٤٤ دوباره همهی این اراضی رومننشین را اشغال و ضمیمه نمودند که تا سال ١٩٩١ جزئی از اتحاد جماهیر شوروی باقی ماند.
سیاست روسسازی (روسیفیکاسیون) مولداوی و حذف فیزیکی بومیان رومن از آن
پس از اشغال ناحیهی بسارابی - مولداوی در سال ١٨١٢ و تبدیل آن به یک اوبلاست روسیهی تزاری در سال ١٨١٦، اوبلاست مذکور در معرض سیاستهای چندجانبهی آسیمیلاسیونیست و روسسازی (روسیفیکاسیون) قرار گرفت. در سال ١٨٢٩ کاربرد زبان رومنی در عرصههای رسمی و موسسات دولتی ممنوع اعلام شد. در سال ١٨٣٣ کاربرد زبان رومنی در عرصهی مذهبی و کلیساها قدغن گردید. تدریس زبان رومنی در سال ١٨٤٢در مدارس متوسط و در سال ١٨٦٠ در مدارس ابتدائی ممنوع شد. در طول قرن نوزده، روسیهی تزاری، سیاست کولونیزاسیون این ناحیه را به اجرا گذارد. از یک سو در حین جنگهای روس - تورک سالهای ١٧٧٠ و ١٧٨٠، بومیان تاتار (نوقای) را – به اتهام ستون پنجم عثمانلیها بودن - اخراج و تبعید، و اهالی رومن منطقه را به کوچ اجباری به دیگر نواحی امپراتوری روسیه از قبیل قوبان، قازاقستان و سیبری وادار کرد. از سوی دیگر مهاجرین اوکران، لیپووان (روس)، بولغار، آلمان و یهودی را در این منطقه اسکان داد. در نتیجهی این سیاستهای مهندسی قومی، درصد جمعیت رومن در این منطقه از ٨٦٪ در سال ١٨١٦ به ٤٦٪ در سال ١٨٩٦ کاهش یافت.
در اوج تصفیههای استالینیستی سالهای ١٩٣٧-١٩٣٨، موج جدیدی از سرکوب روشنفکران و نخبهگان رومن در مولداوی توسط استالین آغاز شد. عدهی بیشماری از روشنفکران رومن بومی، که مدافع هویت اتنیکی - ملی رومنی اکثریت مردم مولداوی بودند، جاسوسان امپریالیسم و مزدوران دشمنان شوروی خوانده شده و به اتهامهای دشمن خلق، دشمن شوروی، بورژوا، ناسیونالیست و یا تروتسکیست بودن از مشاغل خود اخراج، از مقامات خود خلع، دستگیر (٣٢٤٣٣ نفر) و اعدام (٨٣٦٠ نفر) شدند. گولاگ ویا سیستم استالینیستی کولونیهای بردهگی و کمپهای کار اجباری، نوع دیگری از سرکوبهای استالینیستی بومیان رومن در مولداوی بود. در دورهی حاکمیت استالین، سیاست اخراج - تبعید بومیان به نواحی سیبری، اورال شمالی، آسیای دور، آسیای میانه، ... متناوباً و به دفعات متعدد تکرار شد. تنها در سال ١٩٤٠-١٩٤١ پس از اشغال دوبارهی منطقه توسط روسیه، ٢٠٠٠٠٠ تن رومن بومی به کمپهای کار اجباری - کولونیهای بردهگی فرستاده شدند و یا تبعید گردیدند که از آنها بین ١٨٠٠٠-٥٧٠٠٠ حیات خود را از دست دادند.
این کشتارها به جز دهها هزار نفر تیربارانشدهگان بدون محاکمه، ناپدیدشدهگان و کشتهشدهگان رومن در قتل عامها است. «قتل عام فانتانا آلبا»، یکی از بزرگترین این قتل عامها است. پس از اشغال ناحیهی بوکووینا توسط اتحاد شوروی و نیروهای ارتش سرخ و ن.ک.و.د.، دهها هزار تن از روستائیان رومن منطقه در یک شب خود را بخشی از قلمروی شوروی و خانوادههایشان را پاره شده در دو سوی مرز یافتند. روستائیان که از بیرحمی حاکمیت شوروی و مقامات کومونیست آگاهی داشتند، در روزها و ماههای آتی، در گروههای گوناگون و اغلب با حمل پرچمهای سفید، به مرز جدید هجوم آورده و به فرار به طرف رومانی اقدام کردند. بسیاری از این افراد در مرز، توسط گلولهی ماموران مرزی شوروی کشته و بعضی زخمی شدند. ماموران شوروی زخمیشدهگان را به کنار گورهای دستهجمعی که قبلاً حاضر شده بود میآوردند و آنها را پس از کشتن با ضربات بیل و کولنگ به درون گورها میانداختند. عدهی بسیاری را نیز با ریختن ملاط آهک بر رویشان و یا مستقیماً زنده به گور میکردند. شماری به مراکز امنیتی برده میشد و در تحت شکنجه جان خود را از دست میداد.
پس از سالهای جنگ جهانی دوم، رژیم شوروی به سازماندهی مهاجرت گستردهی اسلاویانها (روسها، اوکرانها، بلاروسها) و اسکان آنها در مراکز شهری مولداوی اقدام نمود. پس از قحطیهای عمدی دولتساخته در مولداوی، استالین در سال ١٩٤٩ حدود ٤١٠٠٠ نفر و در سال ١٩٥٠، ١٠٠٠٠٠ نفر رومن بومی را که مشکوک به داشتن رابطهی نزدیک با همسایهگان رومانیاییشان بودند دیپورت کرد. دستگاههای امنیتی رژیم شوروی، ن.ک.و.د. و سپس م.گ.ب.، همچنین با بیرحمی گروههای مقاومت ضد شوروی در مولداوی را که میان سالهای ١٩٤٤-١٩٥٣ تشکیل شده بودند سرکوب و اعضایشان را دستگیر، تبعید و اعدام نمودند. پس از مرگ استالین، سیاستهای سرکوب شوروی از سرکوب جمعی به سرکوب فردی تغییر فورم داد، اما ادامه یافت. همهی سازمانهای مستقل ملی رومنهای بومی همچنان و شدیداً سرکوب شدند، از جمله در سال ١٩٧٢ رهبران جبههی میهنپرست ملی به حبسهای طویل المدت محکوم گردیدند.
Moldovenism - مولدوونیسم
مولدوونیسم نام یک ایدئولوژی است که دولت شوروی برای حل ریشهای مسالهی سرزمینهای رومننشین تحت اشغال خود، و از بین بردن یکبارهی احتمال هر گونه تاثیرپذیری رومنهای این نواحی از کشور رومانی، به ویژه خشکاندن آرمان جدائی از اتحاد شوروی و استقلال و یا اومید پیوستن آنها به رومانی آفریده است. ایدئولوژی مولدوونیسم به ساختن یک هویت اتنیکی - ملی جدید برای بخشی از رومنهای جنوب شرقی اوروپا که در قلمروی شوروی قرار داشتند اقدام مینماید، وجود هویت اتنیکی – ملی رومن در کشور مولداوی و یگانهگی هویت اتنیکی - ملی واحد رومنهای دو کشور مولداوی و رومانی را نفی میکند و حتی بعضاً وجود زبان مشترک و یکسان این دو را نیز منکر میشود. در حالیکه مولدوون - مولداویایی (از این به بعد مولدوون)، صرفاً یک اصطلاح جوغرافیائی - سیاسی است. رومنها و آنچه ایدئولوژی مولدوونیسم آنها را مولدوونها میخواند به لحاظ زبانی، قومی و تاریخی یک گروه اتنیک - ملی واحداند که بر اساس مرزهای بین المللی قراردادی در میان دو کشور رومانی و مولداوی تقسیم شدهاند (سیاست رسمی موسوم به «Национально - территориальное Размежевание»: مرزکشی ملی - ارضی). به عبارت دیگر آنچه که ایدئولوژی استعماری مولدوونیسم آن را هویت ملی - اتنیک مولدوون مینامد چیزی نیست به جز هویت ملی روسیه - شوروی ساختهای که قصد تحمیل آن را بر رومنهای ساکن در جمهوری مولداوی دارد.
در دورهی شوروی نظام حاکم، بسیجی عمومی برای جا انداختن و نهادینه کردن هویت اتنیکی – ملی تازه اختراع شدهی مولدوون و یا روند مولدوونیزاسیون (سیاست «Коренизация»، بومیسازی) به راه انداخت. اهداف ظاهری اعلام شدهی مولدوونیزاسیون در سالهای آغازین اشغال - حاکمیت شوروی عبارت بودند از انتقال تمام اسناد رسمی و سندسازی رسمی دستگاه دولتی به زبان مولدوونی، توسعهی زبان و فرهنگ مولدوون؛ ... (سیاست بومیسازی بعدها در زمان استالین ترک شد و جای آن را عملاً سیاست روسیفیکاسیون، روسسازی «Русификация» گرفت). اما هدف اصلی تثبیت کردن این تئوری بود که در بسارابی و جمهوری خودمختار مولداوی سوسیالیستی، ملتی جدا و متفاوت از رومنها وجود دارد، مولدوونها و رومنها دو هویت اتنیک - ملی جداگانهاند و زبان مولدوون زبانی جدا از زبان رومنی است. در این راستا و به منظور واگرائی بیشتر بین این دو، زبان رومنی که از سال ١٨٦٠ دارای الفبای لاتین بود، در جمهوری مولداوی سوسیالیستی - به جز دورهی کوتاهی -، به الفبای کیریل - روسی نوشته میشد.
اساس ایدئولوژی مولدوونیسم را اصول زیر تشکیل میدهند:
١-دو
ملت و گروه اتنیکی جداگانهی مولدوون و رومن، که به دو زبان جداگانهی رومن و
مولدوون صحبت میکنند، وجود دارند.
٢-رومنها در جمهوری مولداوی یک گروه اتنیکی اقلیت و یا یک اقلیت
ملیاند.
٣-جمهوری مولداوی، ادامهی میراث سیاسی و حقوقی دولتمداری مردم
مولدوون و یا جانشین حکومتهای فئودال قرن ١٤ محلی است.
٤-ذات رومنستیزی و کلاً غیر ستیزی و بیگانههراسی - نژادپرستی ایدئولوژی مولدوونیسم، ویژهگی دیگر آن است.
ماهیت ضد رومنی مولدوونیسم
ایدئولوژی مولدوونیسم صرفاً روشی برای ساختن یک هویت ملی جدید برای تودهای بدون هویت ساکن در مولداوی از سوی روسیه - اتحاد شوروی نیست. بلکه در اصل روشی است برای از بین بردن هویت ملی قبلاً موجود رومن اکثریت مردم مولداوی تحت اشغال روسیه. هدف غائی مولدوونیسم عبارت است از بوجود آوردن پشتوانهی ایدئولوژیکی لازم و ایجاد مشروعیت برای ادامهی روندی که پس از تاسیس جمهوری خودمختار مولداوی سوسیالیستی در اتحاد شوروی آغاز گشته بود، یعنی رومنزدایی از مولداوی تحت اشغال روسیه. جوهر تئوری ایدئولوژی مولدوونیسم، مبنی بر غیریت هویت ملی مولدوون و رومن، رد و انکار کردن هویت رومن اکثریت مردم جمهوری مولداوی، و مخالفت با و قدغن نمودن نام اصلی اتنیکی - ملی این مردم یعنی رومن است.
تاریخدان مولداویایی تئودور باکونسچی در این باره میگوید «مولدوونیسم ریشههای هویتی رومنی را نفی میکند. روشی که او برای انجام کار این ترجیح میدهد، جعل و فریبکاری است: زبان محاورهای با وارد کردن انبوهی از لغات و اصطلاحات روسی، زبان ادبی میشود؛ و ناحیهای در ساحل دنیستر، تبدیل به کشوری با هویت تاریخی مستقل مولدوون میگردد». تاریخدان مولداویایی دیگری بنام آلکساندرو موشانو نشان میدهد که ایدئولوژی مولدوونیسم، یک سیاست آسیمیلاسیون اتنیکی، مهندسی ملی تودهی رومن و رومنزدایی از نام و هویت و زبان و فرهنگ رومنهای ترانسنیسترا و بعداً جمهوری سوسیالیستی مولداوی و اکنون جمهوری مولداوی است. در دورهی استالینیستی، ماشین پروپاگاندای دولت و ادبیات رسمی، گفتمان هویت مولدوون، ساخته و پرداختهی اتحاد شوروی را مدح میکرد و هر چیز را که مربوط به رومن و رومانی باشد از رده خارج مینمود. اما قدرت حاکمهی شوروی در حالیکه به شدت با رومانیزه کردن زبان و فرهنگ مولداوی مخالفت میکرد، روند روسیزه کردن بسیار شدیدی را متحقق مینمود.
هویت ملی مولدوون و زبان مولدوون، ساخته و پرداختهی حزب کومونیست روسیه - شوروی
مولدوونیسم به عنوان یک دوکترین سیاسی، مجموعهی تلاشهای اتحاد شوروی تحت رهبری استالین، شروع شده از سال ١٩٢٤، کاملاً اعمالشده در دههی ١٩٤٠ است که هویت بومی و در اراضی رومننشین اشغالشده توسط روسیه - شوروی را تاکید و پررنگ میکند و با سوء استفاده از آن برای ایجاد هویت ملی جداگانهای برای اهالی رومن این ناحیه تلاش دارد. این تودهی رومن، به درجهی بزرگی ابتدائاً در محدودهی جمهوری خودمختار سوسیالیستی شوروی مولداوی که در ترکیب جمهوری سوسیالیستی شوروی اوکرائین ایجاد شده بود (١٩٢٤-١٩٤٠) و بعدها جمهوری سوسیالیستی شوروی مولداوی (١٩٤٠-١٩٩١) قرار داشتند.
تا سالهای ١٩٢٠ روسها صراحتاً ادعا نمیکردند که اهالی رومن سرزمین مولداوی و همسایهگان رومنشان در ولایات رومانی، ملل جداگانهایاند. چنانچه در سال ١٨٤٦ یک مقام وزارت خارجهی روسیه در مجلهی این وزارتخانه مینوشت که اهالی بسارابی علیا اساساً رومن هستند. هویت ملی موسوم به مولدوون - مولداویایی و این نگرش که رومنها و مولدوونهای بسارابی شرقی و جمهوری مولداوی از سوئی و کشور رومانی از سوی دیگر، دو گروه اتنیکی - ملی جداگانه را تشکیل میدهند؛ به دو زبان جداگانه صحبت میکنند و خصلتهای بیولوژیکی، فرهنگی و تاریخی جداگانهای را صاحباند، با تثبیت موقعیت اتحاد شوروی ایجاد شد. تاریخدان مولداویایی گئورگهای در کتاب خود «کومینترن و ریشهی مولدوونیسم»، نشان میدهد که مولدوونیسم و شایع ساختن آن در میان اهالی رومنزبان شرق رودخانهی پروت، دارای منشاء شوروی - روسیاند. چنانچه جمهوری خودمختار مولداوی سوسیالیستی و سیاست مولدوونیزاسیون، هر دو توسط حزب کومونیست، رهبری شوروی و همچنین کومینترن (کومونیست اینترناسیونال) ایجاد شدهاند. به عنوان مثال این کومینترن بود که برای نخستین بار در سال ١٩٢٥ از تمام احزاب کومونیست اوروپائی خواستار شد که از خواستهای مولدوونها که گویا خود را مردمی جدا از رومنها و زبانشان را زبانی جدا از رومنی میدانند حمایت کنند.
پس از پلنوم مشهور کومیتهی مرکزی حزب کومونیست اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به تاریخ فوریه - مارس ١٩٣٧، که ابعاد تصفیهی بزرگ استالینیستی در سراسر اتحاد شوروی را بسیار گسترش داد؛ نام رومن، هویت ملی رومن، زبان رومنی، ادبیات رومن و .... از صحنهی شوروی برچیده شدند (همزمان نام و هویت ملی تورک، زبان تورکی، ادبیات تورک، .... از قفقاز جنوبی برچیده شد و جای آن را نام و هویت ملی آزربایجانی، زبان آزربایجانی، ادبیات آزربایجانی، ..... گرفت). پس از آن، ایدئولوژی مولدوونیسم و پروژهی اختراع ملت مولدوون در طول حیات اتحاد شوروی به شدت پشتیبانی شد. این پروژه در زمان بسیار کوتاهی میبایست عملی شود، تا ملت جدید مولدوون بتواند به پایهی ملل سابقهدار شوروی برسد. در این دوره وظیفهی نویسندهگان و روشنفکران مولداویایی آفرینش سیستمی از ارزشهای فرهنگی حول محور زبان ادبی متفاوت از زبان ادبی رومنی و اختراع میراث فرهنگی محلی جدا از کشور رومانی بود که بتواند وجود ملت سوسیالیست مولدوون را مشروعیت بخشد. مطبوعات و سیستم آموزشی نیز از طریق آثارشان همه در تبلیغات نهادینه کردن ایدئولوژی مولدوونیسم و تثبیت هویت ملی جدید مولدون ساختهشده توسط قدرت حاکمهی شوروی نقش داشتند (با این همه، این روند تحمیلی و استعماری، باعث تقسیم مقامات و روشنفکران محلی در مولداوی به دو دستهی «رومنیستها» و «مولدوونیستها» شد).
زبان مولداوی چگونه اختراع شد؟
ایجاد مفهوم زبان مولدونی، محصول روند آفرینش هویت ملی مولدوون و ضرورت ایدئولوژی استعماری مولدوونیسم است. در سالهای اولیه پس از اشغال منطقه توسط شوروی و با تاسیس جمهوری خودمختار مولداوی، کاربرد اصطلاح زبان رومن ممنوع و مقامات به شدت ایدهی زبان مولدون را تبلیغ نمودند. برای آنکه به مولدوونی هویت ملیای جدا از هویت رومنی داده شود، مقامات شوروی از روشنفکران جمهوری خودمختار مولداوی سوسیالیستی خواستار شدند که یک زبان ادبی و استاندارد مولدوونی بر اساس لهجههای محلی حتی زبان محاورهای کوچه بازاری بیافرینند. زبانشناس لئونید مادان مامور ایجاد زبان ادبی مولدوون شد. وی نیز عامداً گونهای از لهجههای رایج در مولداوی را – لهجههای محلی غرب ساحل رود دنیستر - ترانسنیستیریا را - که بیشترین تفاوت را با زبان ادبی رومن داشتند و در عین حال شبیه لهجههای بسارابی در رومانی بودند - گویا با آرزوی آزادسازی بسارابیهای داخل در رومانی - به عنوان مبنای زبان ادبی و استاندارد مولداوی انتخاب کرد.
برای ایجاد واگرائی هر چه بیشتر بین زبان جدید مولدوونی و زبان رومنی، نئولوژیسمهای بیشماری از زبان روسی (روسیسمها در روند روسیفیکاسیون) در عرصههای تکنولوژیک اخذ شدند که دارای معادلهای بومی نبودند. علاوه بر آن، در تمام دوره حاکمیت شوروی، سیاست تشویق یادگیری زبان روسی به عنوان پیششرطی برای دستیابی به تحصیلات عالی، موقعیت اجتماعی و قدرت سیاسی دنبال شد. این عامل، به همراه واگذاری اراضی و حرکتهای دموگرافیک، شامل اخراج بومیان از مولداوی و مهاجرت - اسکان مردمان از دیگر بخشهای اتحاد جماهیر شوروی به مولداوی با حمایت دولت، باعث تغییر ترکیب قومی و زبانی جمهوری گردید. همه این تغییرات نیز شمار واژههای قرضی روسی (روسیسمها) در زبان ادبی در حال ایجاد مولدوون را به صورت تصاعدی افزایش داد.
زبان رسمیای که بدین ترتیب اختراع گردید و در مدارس در سراسر جمهوری مولداوی به عنوان زبان تدریس بکار رفت، در واقع گونهای «پاتیو» (لهجهای محلی و غیر استاندارد) از زبان رومنی و زبانی «کرئول» (حاصل ترکیب چند زبان) بود. این زبان کرئول مولدوون، حاصل ترکیب دو زبان رومنی و روسی بوده، معادل زبانهای پیجین بلاروسی - روسی «تراسیانکا» و اوکرانی - روسی «سورژیک» است که در روند روسیفیکاسیون – روسیسازی آفریده شدند. گابریئل بوچیوشکانو، یک انقلابی سوسیالیست، که مخالف اتحاد رومانی و مولداوی بود، در سال ١٩٢٥ کتاب دستور زبانی - به هدف نشان دادن جدائی زبان مولدوونی از زبان رومنی نوشت اما حاصل کار از آنجائی که باز هم کاملاً با زبان استاندارد رومانی یکی بود، بزودی توسط دولت شوروی جمعآوری شد. در این دوره حتی لغتنامهی رومنی - مولدونی تهیه شد. با آغاز روند لاتینسازی در شوروی در سالهای ١٩٣٢، کتب لئونید مادان مخترع زبان مولدوونی جمعآوری و زبان اختراعی وی ترک شد و زبان ادبی جمهوری مولداوی، دوباره به رومنی استاندارد نزدیک گشت. اما این دوران کوتاهمدت بود و با شروع روند کیریل - روسسازی (روسیفیکاسیون) الفباء در نیمه دوم دهه ٤٠، دوباره روند مولدوونسازی و رومنزدایی زبان تشدید و تا سال فروپاشی اتحاد شوروی ادامه یافت.
الفباء، ابزار اتحاد شوروی برای بیهویتسازی
اگرچه زبان رومنی از سال ١٨٦٠ دارای الفبائی لاتین بود، اما تا تاسیس جمهوری خودمختار مولداوی در سال ١٩٢٤، هر دو الفبای لاتین و کیریل بعضاً به تنهائی و بعضاً همزمان برای نگارش زبان رومنی در این منطقه بکار میرفتند. پس از آن تا سال ١٩٣٢ در قلمروی شوروی صرفاً الفبای کیریلیک بکار رفت. در سال ١٩٣٢ بر اساس تئوری نیکولائی مار که یک زبان واحد جهانی ارتباطی در جامعهی بیطبقهی کومونیستی را پیشبینی میکرد، مقامات شوروی سیاست لاتینسازی الفباء زبانهای عمده را در پیش گرفتند و بسیجی عمومی برای لاتینسازی را آغاز نمودند. در این مرحله استالین نیز مدتی کوتاه از لاتینیزاسیون مولداوی حمایت کرد، به این اومید که لاتینیزاسیون مولداوی باعث نزدیکی فرهنگهای مولداوی و رومانی به یکدیگر و ادغام آنها و ضمیمه شدنشان در ترکیب یک جمهوری واحد به اتحاد شوروی در آیندهی نزدیک گردد.
اما پس از پلنوم مشهور سال ١٩٣٧ در موسکو، جریان جدیدی برای رومنزدایی و کیریل - روسسازی (روسیفیکاسیون) الفباء آغاز شد و دوباره خط لاتینی ممنوع گردید. کومونیستهای مولداوی در تاریخ فوریه ١٩٣٨ بیانیهای در تغییر خط لاتینی مولداوی به خط کیریلیک - روسی اصلاح شده را صادر کردند. این تغییر خط در ١٩٣٩ و ١٩٤٠ به قانون جمهوری مولداوی تبدیل شد. دلیل تغییر الفبای لاتینی رومنی به الفبای کیریل روسی از سوی مقامات شوروی، به صورت ایجاد فرهنگ سوسیالیستی مولدوون که از نفوذ فرهنگ بورژوائی رومنی در مصون باشد، جلوگیری از تلاشهای ناسیونالیستهای رومن برای دور کردن مردم مولداوی از مردم اوکراین و روسیهی سوسیالیستی و از بین بردن آرزوی آنها برای جدا کردن جمهوری مولداوی از اتحاد جماهیر شوروی اعلام شد. اما هدف اصلی مقامات شوروی از تغییر دادن خط لاتین - رومنی به کیریل - روسی، تحکیم پروژهی ملتسازی استالینیستی و عمیقتر کردن واگرائی بین هویت دولتی اخیراً اختراع شده مولدوونی با هویت واقعی رومنی مردم، و تثبیت غیریت و تشدید انشقاق بین زبان مولدوونی با زبان رومنی بود. خط کیریل در دورهی استالین، به عنوان ابزاری برای جدا ساختن رومنهای مولداوی از رومنهای رومانی بکار میرفت.
بین سالهای ١٩٤٠-١٩٨٩ که در جمهوری سوسیالیستی مولداوی، الفبای کیریل بکار میرفت، تلاشهای متعدد ناموفقی برای بازگشت به خط لاتینی رومنی انجام گرفت. به عنوان نمونه در سال ١٩٦٥ کونگرهی سوم نویسندهگان مولداوی، به سبب انعکاس بهتر ماهیت رومانسی زبان مولدوونی با خط لاتین، خواستار بازگشت به الفبای لاتین - رومنی شد. این خواست با مخالفت حزب کومونیست روبرو گردید. دلیل مخالفت، ضدیت کاربرد خط لاتین با منافع مردم مولداوی و عدم تطابق آن با آمال و اومیدهای وی ابراز شد. با فروپاشی اتحاد شوروی در سال ١٩٨٩، الفبای لاتین رومنی دوباره پذیرفته شد. هرچند هنوز در بخش جدائیطلب ترانسنیستریا برای نگارش زبان مولدونی - که عیناً با زبان رومانی استاندارد یکی و همعرض اوکرائینی و روسی زبان رسمی است - خط کیریل بکار میرود. مقامات این بخش جدائیطلب تحت حمایت روسیه، ادعا میکنند الفبای کیریل، زبان مولدوون را به ریشههای اصلی خود باز میگرداند.
انسانگراها (رومنگراها، رومنیستها) و خاکگراها (مولدوونگراها، مولدوونیستها)
در سالهای ١٩٢٠ در جامعهی زبانشناسان شوروی، در بارهی لزوم ادغام دو مفهوم رومن و مولدوون مباحثه درگرفته بود. این مباحثات منجر به ظهور دو دسته به شکل گروه مردمگراها - انسانگراها - علمگرایان (رومنیزاتورها، رومنیستها، رومنگراها) که اکثریت مطلق را تشکیل میدادند و مخالفان معدود آنها خاکگراها – جوغرافیاگراها - مرزگراها (مولدوونیستها، مولدونگراها) گردید. پس از این دوره، جامعهی زبانشناسان شوروی تئوری غیریت دو زبان مولدون و رومن را رد کرد. با این همه در سالهای ١٩٧٠ این بار گروهی بومی در جمهوری سوسیالیستی مولداوی، تربیت شده در نظام شوروی تحت حاکمیت ایدئولوژی مولدوونیسم، دوباره به دفاع از این تئوری مردود پرداخت.
بحث هویت اتنیکی - ملی جدای مولدوونها پس از سقوط اتحاد شوروی و استقلال جمهوری مولداوی دوباره ظاهر شد. در حال حاضر نمایندهگان اتحادیهی نویسندهگان، انستیتوی زبانشناسی، انستیتوی تاریخ، دانشگاه کیشینئو و موسسات آکادمیک و فرهنگی دیگر جمهوری مولداوی مستقل، همه از دستهی رومنیستها هستند و هویت ملی مولدوون - مولداویایی را دسیسهی استعماری روسیه - اتحاد شوروی برای تغییر هویت واقعی اکثریت قومی مردم جمهوری مولداوی – که رومن میباشند-، و جهدی برای پیشبرد اختراع رژیم استالینیست و سد نمودن فرهنگ واقعی رومن قلمداد میکنند. از سوی دیگر، طرفداران تز مولدوونیسم و مدافعین هویت ملی و زبان مستقلی بنام مولدوون، عموماً کسانی هستند که ایدئولوژی و دوکترین سیاسی خود را با علم و واقعیت ریشه و تاریخ مردم به هم میآمیزند؛ بدین سبب نیز اغلب به عنوان سیاسیکاران و ضد علمیها شناخته میشوند. چنانچه در سالهای ٢٠٠٠ گروهی از زبانشناسان رومانیایی سندی را منتشر کردند که اعلام میکند «ایدهی زبان مولدوونی و تبلیغ آن، یک رفتار ضد علمی است».
مولدوونیستها، هویت ملی مولدوون - مولداوی را به شاهزادهنشین قرون وسطائی مولداوی نسبت میدهند. آنها ادعا میکنند مردم مولداوی خود را، قبل از آنکه حس رومن بودن در میانشان گسترده شود، مولدون میشناختهاند، و تجرید مولدوونهای بسارابی شرقی به مدت طولانی (١٨١٢-١٩١٨، بعد از ١٩٤٠) باعث شده که آنها هویت ملی جداگانهای را بدست آورند. بر عکس، طرف مردمگرا - رومنیست که بسیاری از روشنفکران برجستهی مولداویایی مانند گریگوره وییئرو، یوجن دوقا، کونستانتین تاناسئ،.... را نیز شامل میشود، اعتقاد دارند که مولدوونها همواره رومن بودهاند، حتی اگر تاریخ معاصر آنها را از بقیهی رومنها جدا کرده باشد. به گمان آنها مولدوونیسم تلاشی شوروی - روسی است برای آفریدن یک ملیت مصنوعی، با هدف آسیمیلاسیون رومنهای ساکن در اتحاد جماهیر شوروی. انجام دهها تظاهرات در سالهای آخر حیات اتحاد شوروی در مولداوی، برای پیوستن و الحاق به رومانی و بایکوت رفراندوم سال ١٩٩١ برای پیوستن به اتحاد جماهیر شوروی پیشنهادی گورباچف، از نشانههای شکست قطعی پروژهی مولدوونیسم در جمهوری مولداوی است.
ادعاهای ضدعلمی مولدوونیستها در بارهی زبان مولدوون
مولدونیستها برای نشان دادن گویا تفاوتهای موجود بین متکلمین به زبان رومنی در دو سوی رود پروت، آن را به ضمیمه بودن درازمدت بسارابی در امپراتوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اِسناد میدهند. در حالیکه رومنیستها تاکید میکنند که بر خلاف ادعاهای مولدوونیستها، رودخانهی پروت که دو کشور رومانی و مولداوی را از هم جدا میکند، به هیچ وجه و در هیچ معنائی خط فاصل لهجههای زبان رومنی و مسلماً دو زبان مولدونی و رومنی نیست. آنها این واقعیت مسلم تاریخی و زبانشناختی را یادآوری میکنند که مولدوون در اصل نام جوغرافیا و گروهی از لهجههای شمال شرقی زبان رومنی است که در هر دو سوی رود پروت، تقریباً در سرزمینی که امروز به طور مساوی بین مولداوی و رومانی تقسیم شده است رایجاند. این گروه لهجهای، یکی از پنج گروه لهجهی اساسی زبان رومنی است که همه دارای فورم مکتوب کاملاً یکسانیاند. واقعیت خدشهناپذیر آن است که نه جوغرافیای موسوم به مولداوی و نه لهجههای مولداویایی زبان رومنی محدود، منحصر و منطبق به بخش شرقی رود پروت و یا جمهوری مولداوی نیست.
زمانی پاوئل کییور، وزیر آموزش جمهوری خودمختار مولداوی سوسیالیستی، ادعا کرده بود زبان ادبی رومانی در هنگام استانداردیزه شدن خود در قرن نوزده، بیش از حد کلمات فرانسه را اخذ کرد. اما در واقع این دائرهی لغات زبان رومنی در مولداوی است که پس از اشغال - الحاق توسط روسیه - شوروی در اثر نفوذ زبان روسی (روسیسمها) دچار تغییر شده بود. با این همه در دورهی حاکمیت نیکیتا خروشچوف و در روند اعادهی حیثیت قربانیان جنایات و سرکوبهای استالینیستی، یک گزارش رسمی در بارهی موقعیت زبان مولدوونی منتشر شد. طبق این گزارش، گرامر و دائرهی لغات دو زبان ادبی رومنی و مولدوونی در اساس یکی است و فرقهای موجود، ثانوی و غیر حیاتیاند. در حال حاضر زبان محاورهای مولداوی، با وجود تفاوتهای منطقهای، کاملاً قابل فهم برای رومانی است و بر عکس. اختلافات جزئی موجود در تلفظ برخی کلمات و نیز انتخاب واژههاست. امروز تقریباً همه موافقاند که علی رغم همهی تلاشهای روسیه - شوروی، فورم استاندارد و زبان ادبی جمهوری مولداوی به لحاظ گرامری عیناً با زبان و فورم استاندارد رومنی در رومانی یکی است. بنا به تحقیقات میخائیل بروکیس، تمام متون نوشته شده به رومنی و مولدوونی کاملاً در محدودهی یک زبان رومنی واحد قرار دارند. تمام کلمات هر کدام از این گویا دو زبان، در لغتنامههای زبان دیگر نیز یافت میشود. تنها تفاوت در حیطهی دائرهی لغات است. با گذشتن زمان در این حیطه نیز همگرائی دیده میشود و یا دقیقتر، زبان به اصطلاح مولدوونی، رومنیتر میشود.
این باور صرفاً به موسسات آکادمیک محدود نمیشود. در سطح مردم نیز، هم در رومانی و هم در مولداوی، تقریباً همه به وجود تنها یک زبان، «زبان رومنی» باور دارند و تفاوت این دو زبان را تنها در برخی آکسانها و کلمات میدانند. اکثریت بر این عقیدهاند که زبان مولدوونی مفهومی است اختراع شده و وجود خارجی ندارد. کسانی که تحصیلات عالیه دارند متوجهاند به چه زبانی صحبت میکنند. اما عوام از آنجائی که این منطقه از سال ١٨١٢ تا سال ١٩١٨ یک استان روسیه بود، میتوانند فریفته شوند.
ابعاد واگرایانه، استعمارگرایانه و نژادپرستانهی مولدوونیسم
-ایدئولوژی مولدوونیسم باعث گردیده اکثریت مردم کشور که رومن میباشند، احساس کنند در معرض تبعیض از سوی حاکمیت قرار دارند که در صدد تحمیل یک هویت ملی نادرست بر آنهاست. به تثبیت ناظران، تحمیل دوکترین مولدوونیسم به روشهای استالینیستی و غیر دموکراتیک بر مردم از سوی دولت، باعث ایجاد یک بحران پسیکوسوسیال و جنبش آزادیخواهانهی دیگری در این کشور خواهد شد، که این نیز به نوبهی خود بحرانهای دیگر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ... را خواهد آفرید.
-بر عکس ادعاهای مولدوونیستها که ایدئولوژی مولدوونیسم را تقویت کنندهی وحدت ملی میخوانند، این ایدئولوژی در عمل باعث ایجاد انشقاق و تفرقه در میان الیت روشنفکری، فرهنگی و سیاسی جامعهی مولداوی و دو قطبی گردیدن و انشقاق آن شده است. بخش بزرگی از الیت روشنفکری مولداوی، دوکترین مولدوونیسم را نپذیرفتهاند.
-ایدئولوژی مولدوونیسم، به عنوان یک ایدئولوژی - دوکترین استعماری، باعث تجزیهی هویتی تودهی یکپارچهی رومن در جنوب شرق اوروپا به دو گروه مولدوون و رومن میشود. این نتیجه کاملاً با سیاست معروف «تفرقه بیانداز، حکومت کن» روسیهی استعمارگر همخوان است. اکنون روسیه موفق شده است اختلاف نظر ادامهداری را در سطوح مختلف در مورد این که آیا رومنها و مولدوونها یک گروه قومیتی میباشند یا خیر ایجاد کند. برخی آنها را دو گروه قومی متفاوت و بسیاری مولدوونها را بخشی از رومنها میدانند. در عمل نیز تجزیهی ملی تودهی رومن در جمهوری مولداوی رسمیت یافته و به عنوان مثال در سرشماریهای رسمی، مولدوون غیر از رومن شناخته میشود.
- تجزیهی تودهی رومن بر اساس جوغرافیا توسط ایدئولوژی استعماری مولدوونیسم، محدود به مولداوی نمانده و دومینووار در حال گسترش است. چنانچه امروز اصطلاحات جدید دیگری بر پایهی جوغرافیا مانند «زبان بسارابیایی» هم شنیده میشود. مدافعین این اصطلاح، آن را برای نامیدن لهجههای زبان رومنی در ناحیهی بسارابی که یکی از ولایتهای سابق رومانی بود و اکنون بخش اعظم قلمروی مولداوی را تشکیل میدهد بکار میبرند. مدافعین این اصطلاح میگویند اگر بتوان صرفاً بر اساس یک نام جوغرافیای خاص (مولداوی) و به طور دلبخواهی و قراردادی، هویت ملی مولدوونی و زبان مولدوونی و .... ایجاد کرد، این امر چرا صرفاً به جوغرافیای مولداوی محدود باشد و به عنوان مثال در مورد نام بسارابی نیز تکرار نگردد و مفاهیمی چون «ملت بسارابی» و «زبان بسارابی» ... آفریده نشود؟
- ایدئولوژی مولدوونیسم باعث ایجاد تنش و واگرائی بین تودههای رومن دو کشور رومانی و مولداوی گردیده و آرمان تاریخی اتحاد و ادغام این دو کشور را - همانگونه که استالین میخواست - از بین برده است. چنانچه در حال حاضر بسیاری از رومانیاییها، تمایلی برای اتحاد با مولداوی نداشته، اعتقاد دارند که کشور رومانی در درجهی اول میباید به مبارزه برای حفظ حقوق رومانیاییها و مجادله با ایدئولوژی استالینیستی مولدوونیسم ارجحیت دهد. آنها جمهوری مولداوی را واحدی تصنعی میدانند که نامگذاری آن اشتباه برانگیز بوده است. به باور آنها اتحاد رومانی و مولداوی زمانی میسر خواهد شد که، در میان بسیاری از چیزهای دیگر، مقدمتاً جمهوری مولداوی از ایدئولوژی مولدوونیسم، هویت ملی مولدوون و سیاست رومنستیزی دست بردارد.
-ایدئولوژی مولدوونیسم علاوه بر تقسیم جامعهی الیت مولداوی به دو دستهی رومنیست و مولدوونیست، آنها را به قطبهای منطقهای بسارابینها و ترانسنیستریها نیز تقسیم کرده است. بر خلاف جامعهی الیت بسارابی که عموما رومنیست میباشد، جامعهی الیت ترانیسنیسترا، منطقهای دارای اقلیت روس و اوکرانی با تمایلات روسوفیل قوی، طرفدار هویت مولدوون و زبان مولدوونی میباشد.
-ایدئولوگهای مولدوونیسم، برای از چشم انداختن و منفور ساختن و تحقیر نام و هویت «رومن»، مانورهای بسیاری حول ارتباط نام «رومن» با «روما» و «رومانها» (از نامهای کولیها) داده و این دو را به یکدیگر پیوند میدهند. با این عمل نیز، نشان میدهند که ایدئولوژی مولدوونیسم، در واقع نوعی بومی از ملیتگرائی بدوی با سائقههای دیگرستیزی و عدم تساهل بر علیه روماها و یک ایدئولوژی - دوکترین نژادپرستانهی ضمنی است.
- کاربرد نام مولدوون (مولداویایی) - که منسوبیت جوغرافیائی و شهروندی را میرساند - از سوی ایدئولوژی مولدوونیسم به عنوان نام ملی اتنیک گروه ملیای که اکثریت جمهوری مولداوی را تشکیل میدهد (یعنی رومنهای بومی) نادرست است. زیرا نه تنها رومنهای بومی، بلکه همهی شهروندان جمهوری مولداوی، اعم از رومن، روس، قاقاووز، اوکران، بولغار، یهودی، ارمنی، له و .... فارغ از ریشهی اتنیک - ملی خود، مولدوون یعنی تبعهی مولداوی هستند. دوکترین مولدوونیسم با مولدوون نامیدن تنها رومنهای بومی و به طور ضمنی نفی مولداویایی بودن غیر رومنهای ساکن در جمهوری مولداوی، به حقوق بشر اقلیتهای قومی تجاوز میکند؛ روابط بین گروههای قومی ساکن در این جمهوری به ویژه میان اکثریت و اقلیتها را متشنج میکند و باعث شعلهور شدن اختلافات قومی میشود.
-تاسیس حکومت جدائیطلب جمهوری سوسیالیستی مولداوی پریدنئستروویان به مرکزیت تریاسپول در سال ١٩٩٠ در شرق رودخانهی دنیستر - ناحیهی ترانسنیستیریا که به شدت مدافع مولدوونیسم است، به کومک ارتش گارد ١٤ اتحاد شوروی هم، یک تدبیر روسی ضد رومن است. در این ناحیه که بخشی از جمهوری مستقل مولداوی است؛ ٢٨ درصد جمعیت اوکران و ٢٦ درصد آن روس، یعنی اکثریت مطلق با ٥٤ درصد اسلاویان میباشد. علت ایجاد این حکومت توسط روسیه، ترس وی از صعود ناسیونالیسم رومن پس از استقلال جمهوری مولداوی و احتمال الحاق آن به رومانی است.
تبلیغ ایررئدئنتیسم بر علیه رومانی
ایرئدئنتیسم (Irredentism) ادعای ارضی داشتن یک دولت بر بخشی از اراضی دولت دیگر بر مبنای قومیت مشترک و یا تملک ارضی تاریخی واقعی و یا ادعائی است. اتحاد شوروی هم از دوکترین مولدوونیسم برای اثبات ادعاهای ارضی خود، هم اراضی بخش شرقی مولداوی و بسارابی تحت اشغالش، هم اراضی بخش غربی مولداوی و بسارابی که در داخل رومانی قرار دارد استفاده کرده است. مابین سالهای جنگ جهانی اول و دوم، روسها نااومیدانه و به شدت به ابزاری برای توجیه ادعای تملک خود بر مولداوی - بسارابی شرقی که در سال ١٩١٨ به رومانی ملحق شده بود نیاز داشتند. دوکترین مولدوونیسم، ابزاری ایدهال برای نیل به این هدف بود که ایجاد شد و بکار رفت. یکی از اهداف ایجاد جمهوری خودمختار مولداوی در داخل جمهوری شوروی اوکراین در سال ١٩٢٤ نیز، در حالیکه علی رغم نام «مولداوی» آن، اکثریت اهالیاش را غیر رومنها تشکیل میدادند، همین توجیه و تثبیت مالکیت شوروی بر مولداوی - بسارابی شرقی بود. همچنین پس از جنگ جهانی دوم، مقامات شوروی دوکترین مولدوونیسم را برای توجیه اشغال نمودن بسارابی شرقی توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ٢٨ جون ١٩٤٠ متعاقب معاهدهی ریبن تروپ - مولوتوف بکار بردند.
ایدئولوژی مولدوونیسم مبلغ ایررئدئنتیسم بر علیه رومانی نیز است و ادعا میکند که گویا مولدوونهای رومانی (یعنی رومنهای منطقهی مولداوی غربی که ناحیهای در داخل رومانی است)، تحت سرکوب امپریالیستهای رومانیائی قرار دارند. دوکترین مولدوونیسم از سوی مقامات شوروی هر از چند گاه، حتی به صورت ادعای ارضی جمهوری خودمختار مولداوی سوسیالیستی بر بخشی از اراضی بسارابی (بسارابی غربی) که در دورهی بین دو جنگ در قلمروی رومانی قرار داشت استفاده شد. در سال ١٩٦٥ نیز دستگاه پروپاگاندای شوروی شروع به انتشار مطالبی در بارهی ضرورت بازگشت بسارابی (بخش غربی آن که در داخل رومانی قرار دارد) به مام وطن (یعنی شوروی) نمود. و این در حالی است که حتی مارکس و انگلس، اشغال بسارابی توسط روسیه در سال ١٨١٢ را بیعدالتی خوانده، بشدت از آن انتقاد کرده بودند.
سرنوشت زبان مولدوونی پس از استقلال جمهوری مولداوی
با فروپاشیدن اتحاد شوروی و استقلال جمهوری مولداوی، روند بازگشت به هویت رومنی در این جمهوری شدت گرفت. پس از اعلام استقلال مولداوی، زبانی که در مدارس تدریس میشد زبان رومنی نامیده شد. قانون زبان ١٩٨٩ جمهوری مولداوی در مقدمهی خود از هویت زبانی رومنی - مولدوونی سخن گفته و وجود هویت زبانشناختی مولدوون- رومنی را تائید کرد. مادهی ١٣ اولین قانون اساسی مولداوی آ نرا «زبان دولت» نامید (کسانی که میخواهند مناقشه بر سر دو نام رومنی و مولدونی را شعلهور نکنند، از اصطلاح «زبان دولت» استفاده میکنند. مانند کاربرد اصطلاح «آنادیلی» در جمهوری آزربایجان به جای «زبان تورکی» توسط آزربایجانگرایان).
در بیانیهی سال ١٩٩١ اعلام استقلال مولداوی، زبان دولت، «رومنی» نامیده شد. در سال ٢٠٠٢ وزرای عدالت و آموزش مولداوی، هر کدام جداگانه اعلام نمودند رومنی و مولدوونی یک زبان واحد و یک پدیدهی زبانشناختیاند. رئیس جمهور وقت هم، این دو زبان را عیناً یکی خواند. در مفردات درسی سال تحصیلی ٢٠١٢-٢٠١٣ اصطلاحات زبان رومنی و ادبیات رومنی و نیز تاریخ رومنها و ... وجود دارند. تا تاریخ ٢٠١٣ دولت مولداوی، زبان رومنی را در میان زبانهائی که میتوان محتویات سایت دولتی را با آنها مشاهده کرد ذکر کرده است.
مولدوونیسم: ایدئولوژی دولتی - رسمی جمهوری مولداوی
پس از اعلام استقلال جمهوری مولداوی، دوکترین مولدوونیسم به مدت دو سال ترک شد. اما از پایان سال ١٩٩٢، با این بهانه که یگانهگی اتنیکی - ملی و زبانی اهالی مولداوی با اهالی رومانی، پایههای دولتمداری جمهوری مولداوی را سست میکند، دوکترین مولدوونیسم از سوی حاکمیت جدید دوباره زنده شد. بدین ترتیب سیاستی که در دورهی شوروی توسط نومنکلاتورای حزب کومونیست روسیه تولید شده بود، توسط اسلاف آنها در جمهوری مولداوی دوباره به حاکمیت برگشت. نخستین اقدام، ممنوع کردن رومن نامیدن گروه اتنیکی اکثریت در جمهوری و تغییر دادن نام زبان رومنی به زبان مولدوونی در قانون اساسی سال ١٩٩٤ بود. با پیروزی کومونیستها در انتخابات ٢٠٠١ مولداوی، روند بازگشت به سیستم شوروی و ایدئولوژی مولدوونیسم به اوج خود رسید. حاکمیت جدید دوباره مولدوونیسم اندکی مودرنیزه شده را که ریشه در دورهی حاکمیت استالین در شوروی داشت، به عنوان ایدئولوژی رسمی دولت برگزید و در کشور مجری ساخت. زبان روسی زبان دوم رسمی اعلام و تدریس آن در مدارس اجباری گردید. در ادامه، در سال ٢٠٠٧ رئیس جمهور وقت مولداوی، خواستار تعویض دوبارهی نام زبان رومنی در کتب درسی مدارس به زبان مولدوونی شد.
ارکان ایدئولوژی مولدوونیسم در سند سیاست ملی جمهوری مولداوی تصویب شده به تاریخ ١٩ دسامبر ٢٠٠٣ نیز آمده است. از جمله خنثی کردن تلاش برای مولدوونزدایی؛ جلوگیری از انکار وجود ملت مولدوون، نام اتنیکی مولدوون و مفهوم زبان مولدوون و..... سند سیاست ملی و احیاء دوکترین مولدوونیسم، از سوی مطبوعات طرفدار کومونیستها مثبت تلقی شد و رسانههای دولتی جمعی از آن حمایت کردند. اما این سند از سوی رسانههای مخالف، تشکیلات غیر دولتی حقوق بشری و اتحادیههای گوناگون به شدت مورد اعتراض قرار گرفت. هیچکدام از احزاب سیاسی مخالف، از سند سیاست ملی حمایت نکردند. آنها این سند را به شدت ضد اوروپائی قلمداد کردند. مخالفت شدید روشنفکران مولداویایی منجر به ایجاد ناآرامیهائی در کل کشور و متعاقب آن دخالت اتحادیهی اوروپا شد.
در حال حاضر نظام حاکم بر جمهوری مولداوی، اگر نه از جنبهی اقتصادی، اما از جنبهی فرهنگی – ایدئولوژیک یک نظام استالینیستی متعصب است و به عنوان یک سیاست ضد رومن و ضد رومانیایی، مانند گذشته، به روند روسسازی (روسیفیکاسیون) اکثریت رومن در جهموری مولداوی بازگشته است. شعار حاکمیت جدید، «نه با روسها، نه با رومنها»، در عمل به باقی ماندن مولداوی در حیطهی نفوذ روسیه منجر شده است. اکنون جمهوری مولداوی، مانند جمهوری سوسیالیستی مولداوی پیش از خود، دارای یک ایدئولوژی رسمی بنام مولدوونیسم میباشد. دوکترین مولدوونیسم، به شدت از سوی حاکمیت و دستگاه دولتی، مطبوعات رسمی و کومونیستی تبلیغ میشود. بازگشت به ایدئولوژی مولدوونیسم، نشانگر ادامهی بحران هویتی استالینساخته در جمهوری مولداوی است.
کومونیستها و مولدوونیسم
نظرسنجیها نشان میدهند در حال حاضر در جمهوری مولداوی، درصد کسانی که خود را رومن میشناسند، در میان جوانان (نسبت به افراد مسن)، در میان شهریان (نسبت به روستائیان)، در میان کسانی که تحصیلات عالیه دارند (نسبت به افراد با تحصیلات ابتدائی)، اوروپاگرایان (در مقابل روسیه - شورویگرایان) و در میان کسانی که در پایتخت ساکناند (نسبت به اهالی پیرامون) بیشتر است. بر عکس، طرفداران پدیدهی زبان مولدوون، در میان کومونیستها، روستائیان و سالمندان دورهی شوروی بیشتر است.
در حال حاضر در جمهوری مولداوی، حزب کومونیست حاکم بر دولت مولداوی و کومونیستها که در افکار عمومی به شکل حافظین منافع روسها در این کشور شناخته میشوند، به شدت مدافع ایدئولوژی مولدوونیسم و در نتیجه هویت ملی مولدوون در مقابل هویت ملی رومناند. این امر چندان جای تعجب ندارد. زیرا مولدوونیسم در اصل یک دوکترین توتالیتر است که توسط یک رژیم توتالیتر کومونیستی (شوروی استالینیست) ایجاد و توسط حاکمیت توتالیتر جمهوری سوسیالیستی شوروی مولداوی به اجرا گذارده شده است. امروز نیز یک ایدئولوژی رسمی و دولتی است که با روشهای توتالیتاریستی بر تودهی رومن بسارابی - مولداوی تحمیل میشود.
اکنون در مولداوی تحت حاکمیت کومونیستها، یک جنگ فرهنگی تمامعیار بر علیه هویت و زبان رومنی در جریان است و تبلیغ تهاجمی ایدئولوژی استالینیستی و دوکترین ارتجاعی مولدوونیسم در رسانههای گروهی و مفردات درسی سیستم آموزشی و .... با شدت تمام ادامه دارد. مقامات کومونیست معتقداند دو ملت و دو هویت ملی جداگانه به نامهای رومن و مولدوون وجود دارند و علی رغم آنکه زبان این دو ملت یکی است، میباید برای تاکید بر هویت ملی جداگانهی این دو، به نامهای متفاوت خوانده شوند. آنها تبلیغ میکنند جمهوری مولداوی ادامهی مشروع ولایت مولداوی در قرون وسطی است و مولدوونیسم باعث تحکیم پایههای دولتمداری این کشور میشود و با این بهانه مخالفان مولدوونیسم را به شکل مخالفان دولت و دولتمداری مولداوی نشان میدهند. آنها – اغلب با روشهای غیر دموکراتیک - خواهان خنثی کردن فعالیت کسانیاند که به دی-مولدوونیزاسیون و مولدوونزدائی مشغول میباشند. یعنی کسانی که نام و هویت اتنیک - ملی مولدوون را نفی میکنند و پدیدهای به اسم زبان مولدوون را قبول ندارند.
انعکاس در روابط بین المللی
بحث
اینکه مولدونی و رومنی دو زبان جداگانهاند، انعکاسی بسیار فراتر از جمهوری مولداوی
داشته است. هر کشوری حق دارد زبانش را به خواست خود بنامد. از سوی دیگر امتداد این
نامگذاری به کشورهای مجاور که آن زبان در آنجا نیز حضور دارد ایجاد حساسیت خواهد کرد.
چنانچه همانگونه که قابل پیشبینی بود، اصطلاح زبان مولدوون باعث ایجاد تنش بین
مولداوی و رومانی که پس از جنگ جهانی دوم مجبور به واگذاری بخش بزرگی از خاک خود
به شوروی، جائی که امروز مولداوی نامیده میشود، شده بود گردید. رومانی قویاً بر این
باور است زبانی که اهالی مولداوی بدان سخن میگویند، چیزی نیست به جز زبان رومنی که
مقامات مولداوی آن را با نام دیگری میخوانند. بدین سبب، رومانی مصر است که اتحادیهی
اوروپا، سازمانی که اخیراً بدان پیوسته و مولداوی نیز در پروژهی همسایهگی آن
قرار دارد، در اسناد رسمی خود ارجاعی به اصطلاح «زبان مولدوونی» ندهد. این کشمکش
باعث شده در برخی کونفرانسها روسای جمهور رومانی و مولداوی یکدیگر را به زبانهای
خارجی - اولی به زبان فرانسوی و دومی به زبان روسی - مخاطب قرار دهند.
برای مطالعهی بیشتر
مئهران باهارلی. «مولدوونیسم و آزربایجانیسم، دو ایدئولوژی ارتجاعی –
پروژهی ملتسازی استعماری روسیه - شوروی استالینیست»
قسمت اول: ایدئولوژی - دوکترین استعماری
مولدوونیسم
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_18.html
قسمت دوم: عملیات ملتها به عنوان بخشی از سرکوبهای استالینیستی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/05/blog-post_7.html
روسیه
و سیاست تاتاریزه کردن ملت تورک ما نمونهی اوبلاست قارس
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_31.html
RUSYA FEDERASYONUNU BÖLME ZAMANIروسیا فئدئراسیونونو
بؤلمه زامانی
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/rusya-federasyonunu-bolme-zamani.html
Rusya'nın Moldova'ya saldırısına karşı, Türkiye
Gagavuz Türklerini Korumalıdır.
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/rusyann-moldovaya-saldrsna-kars-turkiye.html
تورکهای
معاصر اوکرائین: تاتارهای کریمه، گاگائوزها، قارائیتها، قیریمچاقها؛ و کاساکهای
تورکتبار
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/05/blog-post_5.html
Moldovenism
https://en.wikipedia.org/wiki/Moldovenism
Moldovenism: the State Ideology of the Republic
of Moldova
http://www.moldova.org/en/moldovenism-the-state-ideology-of-the-republic-of-moldova-21091-eng/
Moldovenism - Historical Development - Moldovans
in Soviet Moldova
http://www.liquisearch.com/moldovenism/historical_development/moldovans_in_soviet_moldova
National identity in the Republic of Moldova –
between “moldovenism” and “românism”
https://www.google.com/#q=moldovenism&start=20
Charles King, The Moldovans: Romania, Russia, and
the Politics of Culture, Hoover Institution Press, 2000
Moldova: Romanian Recognized as the Official
Language
http://www.loc.gov/law/foreign-news/article/moldova-romanian-recognized-as-the-official-language/
No comments:
Post a Comment