لهجهگرائي،
طائفهگرايي و محليگرايي، سه مانع عمده در مسير روند ملت شدن خلق تورک در ايران
مئهران
باهارلي
Tuesday,
February 07, 2006
تجزيه و يا
تاتاريزه کردن خلق تورک
سياست تجزيهي يک
گروه قومي به منظور جلوگيري از روند ملتشوندگياش، سياست «تاتاريزه کردن» ناميده
ميشود. روسيه در قرن بيستم اين سياست را با موفقيت در بارهي خلق تاتار که دومين
گروه ملي در روسيه است بکار برد و توانست که از يک ملت تاتار، دهها قومک، هر کدام
با نام و هويت قومي و الفبا و زبان ادبي جداگانهاي ايجاد کند.
سياست تاتاريزه
کردن، سياست راهبردي و استراتژيک استعمارگران اوروپائي، روسيه و دول غربي، همهي
طيفهاي قوميتگرايان افراطي فارس شامل سه
جناح دولتي، نيروهاي سياسي اوپوزيسيون و جامعهي روشنفکري فارس (از مشروطيت به بعد)،
همچنين دو ايدئولوژي ضد تورکي آزربايجانگرائي پانايرانيستي (پانايرانيسم خجالتي) و
آزربايجانگرائي استالينيستي (از سال ۱۹۳۷ به بعد) در مورد تودهي تورک ساکن در
ايران نيز است.
هدف از اِعمال سياست
استعماري تاتاريزه کردن، ممانعت از همجوشي
و ادغام گروههاي پراکندهي ايلي- طائفهاي، اعتقادي و جوغرافي تورکزبان و تورکتبار پراکنده
در سراسر ايران در قالب يک گروه ملي و يا ملت واحد و منسجم داراي اکثريت مطلق (و
يا اکثريت نسبي) جمعيتي، و انسداد ملتشوندگي و در نتيجه تسهيل روند آسيميلاسيون و
امحاء ملي اين تودهي تورک است. اين امر از طريق تبديل و تجزيه نمودن خلق تورک ساکن
در ايران به دهها گروه قومي جدا و مستقل تورکزبان که همه در اقليتند صورت ميپذيرد.
در راستاي سياست
تاتاريزه کردن، منابع رسمي و غير رسمي ايراني-فارسي و دول روسيه و غربي،
بسياري از محققين و شرقشناسان و تورکيشناسان اوروپايي و حتي تورکيهاي، و اشخاص و
نشريات و رسانههاي وابسته به دو ايدئولوژي پانايرانيسم خجالتي و آزربايجانگرائي استالينيستي؛
با اصرار هر کدام از زيرگروههاي جوغرافيايي، لهجهاي، ايلي - طائفهاي و اعتقادي - مذهبي
خلق تورک ساکن در ايران را به شکل گروههاي منفرد، جدا و پراکندهي تورکزبان (و با
نامهاي ويژهي غير مشترکي مانند آذري، آزربايجاني، خراساني، قشقائي، افشار،
شاهسون، خمسه، همداني، سونقوري، ابيوردي، اينانلو، اراکي، فريدني، بوجاقچي، قاجار، ......
) و به صورت اقوام و خلقهايي متفاوت، و نه به شکل زيرگروههاي يک خلق و ملت واحد تورک،
معرفي کرده و ميکنند. آنها بويژه جدائي دو تودهي پرشمار تورک يعني قشقاييها و تورکهاي
خراسان را از تودهي تورک شمال غرب يعني تورکهاي ساکن در تورکایلي و يا آزربايجان
اتنيک تبليغ و تلقين مينمايند. (در حاليکه همان اشخاص و مراکز، گروههاي کاملا متفاوت زباني و ديني و تباري
و .... در خاورميانه و آسياي صغير و قفقاز را تحت نام ملت واحد کورد عرضه ميکنند).
ايجاد دهها
نهاد و سازمان طويل عشايري و برگزاري کونگرهها و همايشها و جشنوارههاي متعدد
موسيقي و زنان و فولکلور و ... و پاسداشت شخصيتهاي ايلي و طائفهاي، بدون کوچکترين
اشاره به و ذکر هويت و تعلق ملي تورک آنها، از جمله در مورد طوائف تورک قشقائي و
شاهسون و ..... از سوي اورگانهاي دولتي ايران، همه به منظور ايجاد واگرائي و غيريت
و نابودي يگانگي ملي ملت تورک ساکن در ايران و تجزيهي ملي آن است.
همکاران و
مجريان بومي سياست استعماري تاتاريزه کردن خلق تورک
در تاريخ معاصر
و
در عرصهي سياسي، دولتهاي مرکزي
ايران و استعمارگران روسي و غربي از گرايشات طائفهگرائي و محليگرايي برخي از
سران طوائف تورک و نبود شعور ملي تورک در ميان شماري ديگر از نخبگان ناآگاه و کوتهبين
فارسمحور و روسزدهي تورک، بويژه وابستگان دو ايدئولوژي ضدتورکي پانايرانيسم
خجالتي و آزربايجانگرائي استالينيستي، سوء استفاده نموده، آنها را با موفقيت بر
عليه يکديگر و بر عليه منافع ملي خلق تورک و حرکات دموکراتيکاش بکار بردهاند. به
عنوان نمونه:
الف-برخی از طوائف تورک
شاهيسون شمال شرق آزربايجان در حرکت آزاديخواهانهي مشروطيت بر عليه اين حرکت و
در حمايت از روسيهي اشغالگر، و در دورهي آزادسازي تورکایلي -آزربايجان اتنيک در
سالهاي جنگ جهاني اول توسط اوردوي نجاتبخش عثماني بر عليه وي و در حمايت از
انگلستان اشغالگر عمل کرده است.
ب-سران طوائف
تورک ذوالفقاري از خمسه و قشقائي از جنوب ايران، در دورهي حکومت ملي آزربايجان، بر
عليه اين حکومت بکار برده شدهاند.
ج- سران جنبشهاي
سياسي در مرکز آزربايجان مانند خياباني و پيشهوري، که نوعا به وجود «ملت تورک» قائل
نبوده و به «ملت ايران» اعتقاد داشتند (پيشهوري بعدها معتقد به «ملت آزربايجان»
شد)، فاقد درکي درست از هويت ملي تورک، روند ملتشوندگي ملت تورک ساکن در ايران و در
منطقه و شمول ملت تورک ما بر دياسپوراي تورک ساکن در جنوب ايران بودند. در نتيجه، اين
دو شخصيت تورک، حرکات دموکراتيک طوائف تورک در جنوب ايران (خياباني، جنبش صولت الدوله
در جنگ جهاني اول و پيشهوري جنبش خودمختاري اتحاديهي ايلي تورک قشقائي در جنگ جهاني
دوم) را بخشي از حرکات سياسي ملت خود ندانسته و نسبت به آنها بيگانه ماندند.
د-امروزه نخبگان
مدافع هويت ملي بياساس، استعماري و روسيهساختهي «ملت آزربايجان» به جاي «هويت
ملي تورک» - عمدتا متمرکز در مرکز و شرق آزربايجان - که زيرگروههاي خلق تورک ما در
استانهاي گوناگون مانند همدان و چهارمحال و اصفهان و کرمان را اقوام ديگري گمان ميکنند،
به صورت مانع اصلي داخلي در روند ملتشوندگي خلق تورک در ايران درآمده و همسو با
سياستهاي پانايرانيستي حرکت ميکنند.
طائفهگرايي
و محليگرايي
در تاريخ
دولتهاي تورکي حاکم بر ايران، پراکندگي جوغرافيائي گستردهي زيرگروههاي متعدد تورک ساکن
در سراسر ايران (تورکایلي- آزربايجان اتنيک، عربستان اتنيک (الاحواز)، لورستان
اتنيک، فارسستان اتنيک، کوردستان اتنيک ...)، به عنوان وفادارترين تودههاي جمعيتي
و نيروهاي انساني-نظامي اين دولتها، مخصوصا ايلات تورک با قابليت تحرک و استعداد
حربي فراوان، مزيت و امکاني مهم براي دفع دشمنان و تثبيت و استمرار حاکميت آنها بشمار
ميرفت.
اما در حال
حاضر اين پراکندگي جوغرافيايي به صورت يک عامل منفي در روند ملت شدن، يگانگي ملي،
زباني و هويتي و روند احقاق حقوق ملي و دموکراتيک خلق تورک ساکن در ايران عمل ميکند.
اين امر عمدتا به سبب تراشيدن و پررنگتر کردن و تشديد هويتهاي ايلي-طائفهاي-قبيلهاي
و جوغرافيائي کاذب بين زيرگروههاي ملت تورک ساکن در ايران و جايگزين کردن اين
هويتهاي قبيلهاي به جاي هويت ملي تورک براي هر کدام از آْنها، توسط عنصر قومي مسلط
و حاکم فارس و دولتهاي ايران، روسيه و ديگر مراکز غربي است.
بافت طائفهاي،
توسعهنيافتگي اجتماعي-اقتصادي و عدم ارتباط و آگاهي اين زيرگروههاي تورک با يکديگر،
همچنين ظهور و تبليغ دو ايدئولوژي ضد تورکي پانايرانيسم خجالتي ساختهي دولت ايران
و آزربايجانگرائي استالينيستي ساختهي دولت روسيه در ميان برخي نخبگان و فعالين
سياسي تورک فاقد شعور ملي، و غفلت و تنگنظري و نبود دورانديشي و ناآگاهي عميق و
موضع منفي مزمن اين دو گروه به هويت ملي تورک خلق خود و تاريخش و منافع ملي خلق تورک
وضعيت را مرکبتر و وخيمتر کرده است.
از نمونههاي
بارز بيگانگي با هويت ملي و مشترک تورک در ميان برخي از فعالين تورکان، تاکيد بر
وجود دو عنصر اتنيک-قومي جداگانه بنامهاي «ملت آزربايجان» و «قوم قشقايي» به ترتيب از سوي برخي از آزربايجانگرايان استالينيست و تورکان
منسوب به اتحاديهي طوائف تورکي قشقائي در جنوب ايران است (در نوشتههاي قبلي
سؤزوموز، در بارهي تعبير روسي و بيپايهي «ملت آزربايجان» و سعي در تبليغ و
جايگزين کردن آن به جاي «ملت تورک» و ديگر قومسازي استعماري-پانايرانيستي که در
صدد ايجاد قومي تازه از اجتماع برخي از ايلات تورک در جنوب ايران است به دفعات سخن
رفته است).
لهجهگرايي:
آفتي ديگر بر پيکر ملت تورک
لهجهبازي از
خطرناکترين ابزارها و سلاحها در مقابل تشکل زبان معيار و مشترک ادبي تورکي در ايران
و آزربايجان است. از اين سلاح، دو ايدئولوژي- دوکترين سياسي ضد تورک پانايرانيسم و
آزربايجانگرائي استالينيستي به شکلي بسيار موثر بر عليه خلق تورک، براي سد کردن
روند خودآگاهي ملي و جلوگيري از تشکل زبان ادبي و معيار مشترک و فراگير تورکي
استفاده ميکنند. از اين منظر فرق چنداني بين لهجهگرائي پانايرانيستها و
آزربايجانگرايان استالينيست وجود ندارد:
الف-لهجهگرائي
آزربايجانگرايان استالينيست:
به صورت تزريق کلمات محاورهاي و کوچه بازاري رايج در شرق آزربايجان و لغات عربي و
فارسي و روسي مستعمل در جمهوري آزربايجان به زبان مکتوب و ادبي، و اجتناب از
کاربرد کلمات تورکي اصيل به ويژه کلمات تورکي رايج در تورکيه، به منظور ايجاد واگرائي
هر چه بيشتر زبان (و الفبا و املاي) ما با تورکي تورکيه ظهور ميکند.
ب-لهجهگرائي
پانايرانيستي-دولت ايران:
به صورت کاربرد لهجههاي محلي قصدا و به شدت آميخته شده با فارسي در انتشارات و
رسانهها به جاي زبان ادبي معيار، و اصرار بر لهجههاي محلي و بخصوص لهجهي تبريز
در تشکيل فرهنگستان و رشتهي زبان و ادبيات تورکي و ....جلوهگر ميشود.
ديدگاه رسمي-دولتي
و ايدئولوژي پانايرانيسم، زبانهاي گوناگون ايرانيک و کاملا جداي غير فارسي مانند
گيلکي و تبري و تالشي و تاتيک و ... را به عنوان گويشي از زبان فارسي، حتي زبانهاي
گوناگون زازا، گوران و کرمانجي را به صورت يک زبان واحد کوردي نشان ميدهد. اما همان
ايدئولوژي، با ابداع مفاهيمي مانند تورکي خراساني، تورکي قشقايي، تورکي همداني، تورکي
سونقوري، تورکي افشاري، تورکي شاهسوني، تورکي همداني، و ... زبان واحد تورکي را جزء جزء کرده،
به شيوههاي متعدد تقسيم مينمايد. حتي با عمده کردن لهجهها و گويشهاي محلي، زبان
تورکي را به صورت زبانهاي جداگانهاي مانند زبان قشقائي، زبان سونقوري، زبان افشاري و ..... تقديم و معرفي ميکند.
تبليغ لهجهگرائي
توسط عنايت الله رضا
دکتر عنايت
الله رضا، از قوميتگرايان افراطي فارس و تئوريپردازان انديشهي
استعماري-نژادپرستانهي پانايرانيسم که فاقد هر گونه صلاحيتي در امر لهجهشناسي
زبان تورکي است، در کتاب خود "آذربايجان و اران" ادعا ميکند: "تفاوتهايي
ميان لهجههاي تورکي قزوين، همدان، حدود ساوه، قم و تهران و حاشيهي کوير و فارس با
لهجههاي تورکي آذربايجان وجود دارد ... هرگاه مقصود از تورکي آذري، لهجهي ممزوج تورکي
با آذري باشد، در اين صورت بايد ديگر لهجههاي تورکي حوالي آذربايجان، همدان،
قزوين، ساوه، زرند، تهران و حاشيهي کوير را از تورکي آذري جدا دانست". در اين
پاراگراف کوتاه، خطوط اصلي ايدئولوژي دولتي -رسمي و انديشهي پانايرانيسم را ميتوان
به عيان ديد:
-تحريک و تبليغ
لهجهگرائي در مورد زبان تورکي
- جدا
نشان دادن لهجههاي رايج تورکي در همدان و ساوه و قزوين و زرند و تهران از ديگر
بخشهاي تورکایلي-آزربايجان اتنيک
-ادعاي وجود زباني ايرانيک به نام آذري
-تلاش
براي ايجاد واگرائي بين مناطق جنوبي تورکایلي ويا آزربايجان اتنيک (نواحي تورکنشين
قزوين، همدان، ساوه، تهران، قم) با شمال
آن
-تبليغ اين نگرش نادرست که زبان تورکي رايج
در آزربايجان، ملقمهاي از زبان تورکي و زبان ايرانيک آذري است
...
حال آنکه تعابير
و اصطلاحاتي مانند زبان قشقائي، زبان سونقوري، زبان افشاري، حتي تورکي زنجان، تورکي
همدان، تورکي اردبيل و تورکي تبريز، ... به لحاظ زبانشناسي نادرست و کاربرد آنها به
لحاظ سياسي مسئلهدار است. در ايران همانگونه که يک زبان فارسي و يک زبان تورکمني و
يک زبان کوردي و ... با لهجههاي گوناگون هر کدام وجود دارد، يک زبان تورکي (داخل
در خانوادهي زبانهاي تورکيک) هم وجود دارد که خود به سه زيرگروه لهجهاي
آزربايجاني (شامل شيوههاي قشقايي)، خراساني و سونقوري تقسيم ميشود. همهي آحاد خلق
تورک ساکن در ايران، چه در استانهاي خراسان، کرمان و فارس و اصفهان و چه در
استانهاي آزربايجان و همدان و مرکزي و قزوين و کوردستان و ... به لهجهها و شيوههاي
اين زبان واحد تورکي سخن ميگويند. اين لهجهها نه زبانها، و متکلمين به آنها نه
اقوام و خلقهاي جداگانه، بلکه همگي "زيرگروههاي لهجهاي و طائفهاي و
جوغرافيايي زبان واحد تورکي و خلق واحد تورک" ساکن در ايرانند. به عنوان نمونه
گويشها و شيوههاي تورکي که در استان همدان به آنها تکلم ميشود، مانند گويش همدان،
بهار، کبودرآهنگ، رزن، مهربان و ... ، همه گويش و شيوههاي گوناگون يک زبان تورکي
هستند. گويش و شيوههايي که مشابه و يا عين آنها در ديگر نقاط تورکایلي-آزربايجان
اتنيک و نيز سراسر ايران به ويژه در مناطق افشارتبار و بياتتبار (مانند آزربايجان
غربي، استان مرکزي، شمال خراسان و جنوب ايران) نيز ديده ميشوند. بنابراين زبان،
لهجه و يا گويش واحدي بنام تورکي همداني وجود ندارد، آنچه وجود دارد شيوههاي زبان
تورکي در استان همدان است.
برآيند لهجهگرايي،
طائفهگرايي و محليگرايي
ذهنيت و
رفتارهاي لهجهگرا، طائفهگرا و محليگراي مذکور در عمل نتايج زير را ببار آورده و
يا در حال ببار آوردن است:
-ايجاد بحران
هويت در ميان گروههاي تورک ساکن در سراسر ايران، در شمال غرب ايران و خارج آن، در
گروههاي طائفهاي و غير طائفهاي
-انسداد روند
ملت شدن تودهي تورک
-جلوگيري
از تشکل الفبا و املا و زبان ادبي، ملي، مشترک و فراگير تورکي
- دوري و عدم
ارتباط بايستهي متقابل ميان زيرگروههاي پراکندهي ملت تورک
- تشديد افتراق
و جدايي، حتي شقه شقه شدن و تجزيهي ملي خلق واحد تورک به دهها گروه قومي جدا از
هم، هر کدام با نام و هويت قومي متفاوت
-تسريع نابودي
هويت و زبان و فرهنگ تورکي
-تسهيل سياست
دولتي مسخ نمودن فرهنگ و هويت تورک
- شتاب دادن به
روند فارسسازي (فارسلاشديرما، تفريس) ملت تورک ساکن در ايران
گئرچهيه هو!!!
برای مطالعهی بیشتر
پان تورک، پان آزربایجانیسم، تورک باوری، تورکیسم، پان تورکیسم، پان
تورکیکیسم، تورانیسم
ایضاحاتی در بارهی کاربرد مودرن و دموکراتیک دو نام تورک و آزربایجان
مناطق ملی در ایران؛ و منطقهی ملی و یا اتنودموگرافیک تورک در شمال
غرب آن
تورک صرفاً نام قومی-ملی اوغوزهای غربی است، نه همهی ملل تورکیک
در ایران شش ملت و اقلیت ملی تورکیک وجود دارد، هیچکدام از آنها
«آزربایجانی» و یا «تورک آزربایجانی» نیست
در ایران چهار ملت تورکیک با نامهای تورک، تورکمن، خلج و قزاق زندگی میکنند
روح دوکترین آزربایجانگرایی عَلَم کردن هویت آزربایجانی به جای هویت
ملی تورک
ایراندا نه «آزهربایجانلی» وار، نه «آزهربایجان تورکو» و نه باشقا
بنزهر اویدورما و قوندارما میللهتلهر و کیملیکلهر
اصطلاح «ایران تورکچولهری»، صرفاً میتواند محصول مغز علیل و پاک
باختهی یک آزربایجانگرای ضد تورک باشد
در هویت ملی آزربایجانی، «انکار هویت ملی تورک» مندرج و مستتر است
بحرانهای آزربایجانگرایانه
آزربایجانگرایی تالشی: گل بود به چمن نیز آراسته شد
باز هم ملت جعلی آذربایجان، اعتراض به تیتر خبر آیت الله منتظری
ایراندا نه «آزهربایجانلی» وار، نه «آزهربایجان تورکو» و نه باشقا
بنزهر اویدورما و قوندارما میللهتلهر و کیملیکلهر
در ایران، یک «مسالهی تورک» وجود دارد و یک «مسالهی حق تعیین سرنوشت
ملت تورک». مسالهای به اسم آزربایجان و حق تعیین سرنوشت آزربایجان و ... وجود
ندارد
تورکان تکانی خوردهاند. هویت ملی تورک در حال شکلگیری، اما بر مبانی
مبهم و نه چندان درست است
ایراندا تورک خالقی اؤزونه «تورک» دییهر. بو دا مسالهنی بیتیریر
لهجهگرائی، طائفهگرایی و محلیگرایی، سه مانع عمده در مسیر روند ملت
شدن خلق تورک در ایران
هدف از بررسی زیرگروههای لهجهای، جوغرافیایی، مذهبی، طائفهای، ...
خلق تورک
ناکارآمدی، ناقص و عقیم و غیر واقعی بودن آذربایجانگرایی صرف
Türk yérine koloniyal
Azerbaycan Étnosu-Milleti qavramı Quzéyde de iflas étmekdedir
قانون تشکیل ایالات و ولایات مشروطه و تجزیهی منطقهی ملی تورک
نقشهای نادرست، ذهنیتی مغشوش، طرزی مضر
«تورکیستان» ایله «تورکییه» دوغرویسا، «تورکایلی»
ده دوغرودور.
مناطق ملی در ایران؛ و منطقهی ملی و یا اتنودموگرافیک تورک در شمال
غرب آن
نام و ترکیب تورکایلی
موضوعِ بحث وطن (تورکایلی) ایسه، گئریسی تفرّعات
تورکایلی، احمد جواد
جمهوریتخواهی فارسی و مسالهی ملی در ایران، نگاهی به طرح پیشنهادی
و. انصاری-س. مددی
No comments:
Post a Comment