مدحیهی فتحعلی خان قاجار قزوینی سپانلو به تورکی جغتایی در ستایش ناصرالدین شاه قاجار
مئهران باهارلی
فتحعلی خان قاجار قزوینی سپانلو مدحیهای به تورکی جغتایی در ستایش ناصرالدین شاه قاجار نوشته و آن را در کتاب خود بنام «لغت اتراکیه» (نامهای دیگر: مقالید ترکیه، بهجت اللغت) یک لغتنامهی تورکی جغتایی درج کرده است. این مدحیه که در مقدمهی کتاب آمده مرکب است از قسمتهای شعری ماخوذ از آثار امیر علی شیر نوایی و قسمت نثری تالیف فتحعلی خان قاجار قزوینی سپانلو (مقدمهی کتاب لغت اتراکیه به سبب مطالب مطرح شده در آن، بسیار مهم است و به صورت جداگانه و کامل در سؤزوموز منتشر خواهد شد).
همانگونه
که معلوم است تورکی جغتایی از موقعیت خاصی در دورهی قاجاری و عموما تمام دولتهای
تورک برخوردار بود:
- تورکی جغتایی یک زبان
پرستیژ بود. (تورکی جغتایی و آثار امیر علی شیر نوایی برای تورکان، دارای مقام و
منزلتی مانند انگلیسی بریتانیا و آثار شکسپیر برای جهان انگلیسیزبان است).
-سلاطین
و مقامات تورک همواره علاقهمند به آموختن و خواندن متون ادبی به جغتایی مخصوصا
آثار امیر علی شیر نوایی، برجستهترین شاعر جهان تورکیک بودند.
-تورکی
جغتایی سمبول و یادآور ریشهها و تبار تورکستانی برای تورکان ساکن در ایران و دولتهای
تورک بود.
-و به دلایل فوق، تورکی جغتایی تا پایان سلطنت فتحعلی شاه قاجار به عنوان یک زبان رسمی مکتوب هم بکار میرفت.
اما فتحعلی خان قاجار قزوینی سپانلو برای نوشتن مدحیهی آغاز کتاب خود به تورکی جغتایی دلایل دیگری نیز داشت. نخست آن که این کتاب در بارهی تورکی جغتایی بود و گنجاندن متنی ادبی از مولف آن مرکب از قسمتهای نظم و نثر عملی بجا و منطقی بود.
دوم آنکه ناصرالدین شاه شخصیتی فرهیخته و ادیب و آشنا و علاقهمند و مسلط به زبان و ادبیات تورکی عموما و تورکی جغتایی و آثار امیر علی شیر نوایی خصوصا بود. چنانچه محمد حسن خان اوتوزایکیلی (مقدم) مراغهای ملقب به صنیعالدوله و سپس اعتمادالسلطنه؛ دولتمرد، نویسنده و جوغرافیدان تورک و وزیر «انطباعات و دارالترجمه» عهد ناصرالدین شاه، در کتاب «المآثر و الآثار» در بارهی تسلط ناصرالدین شاه بر تورکی جغتایی چنین میگوید: «تورکی جغتایی [- و تورکی عثمانی] که اینک در ممالک عثمانی متعارف است - را کاملا میدانند و مشکلات که در املاء و منشات آن زبان است جمله در آن حضرت واضح و آسان باشد»[1]. بنابراین تقدیم یک نوشته از طرف مولف کتاب به ناصرالدین شاه در زبانی که او بدان علاقه داشت، یعنی تورکی جغتایی ژستی پسندیده بود.
سوم آنکه اساسا فتحعلی خان قاجار قزوینی سپانلو کتاب خود را به امر ناصرالدین شاه تالیف کرده بود. وی میگوید به او گوشزد شد ناصرالدین شاه میل دارد آثار امیر علی شیر نوایی را مطالعه کند، از این رو ضروری شد کتاب لغتی در این باب تالیف کند. وی اضافه میکند پس از قبول این مسئولیت، شاهزادهگان و امنای دولت قاجاری هم که میل به خواندن آثار نوایی و آموختن تورکی جغتایی داشتند به او توصیه کردند که لغتنامهی خود را در فورمتی حتی المقدور آسان و همه فهم تالیف کند که به سرعت بتوان کلمات و معانی آنها در کتاب را پیدا کرد: «در تاریخ هزار و دویست و هفتاد و چهار گوشزد حقیر شد که اقدس همایون شهریاری و حضرت ظل اللهی روحنا فداه [ناصرالدین شاه] میل فرمودند که گاهی به صرافت طبع مبارک تالیفات حضرت نوایی را مطالعه فرمایند. لهذا بر خود واجب دانسته که لغت جغتای را و جسته جسته لغت موغول که در تالیفات آن جناب میباشد نسخهای نوشته شود. نواب شاهزادهگان و از امنای دولت بهیه که میل به تالیفات حضرت نوایی و لغت داشتند فرمودند کتاب لغت را تا میتوانی آسان و عوام فهم بنویس که خواص و عوام در وقت حاجت معطل نشوند و بهرهای ببرند و به محض رجوع به آسانی خود لغت و معنی آن فهمیده شود. بنابر آن اقدام نمود در مدت سه سال به اتمام رسید. مسمی گردید به بهجت اللغة. در تاریخ هزار و دویست هفتاد و هفت (1861) حسب الحکم مامور خراسان میبود به اتمام رسید».
پایان
نوت مئهران باهارلی
هُوَ اللَّهُ تَعَالِي
[سدِّ
سکندریدهن]
خدایا
مسلّم خدالێق سنڬا
بیراو
شَه که دأبێ گدالێق سنڬا
خداوندِ
بی مثل و مانندسین
خداوندلارغه
خداوندسین
فهرستِ کتابِ مقالیدِ تُرکِیّه [لغتِ اتراکیّه، بهجة اللّغة]
«فتحعلی بن کلبعلی خان بن مرشدقلی خان بن فتحعلی خان قاجار قزوینی» (از طایفهیِ سپانلو)، قوللوقدا مونداق عرض قیلور کیم:
سلطنت بحرینینگ دُرِّ یکتاسێ، و خلافت سپهرینینگ خورشیدِ جهانآراسێ، و سخاوت آسمانێنینگ[2] ابرِ گهربارێ، و شجاعت بیشهسینینگ هُزبرِ شکارێ، و عدالت چهمهنینینگ سروِ بلندی، و مروّت معدنینینگ گوهرِ ارجمندی، و کوشش رزمگاهێنینگ رُستمِ دستانێ، و بخشش بزمگاهێنینگ حاتمِ زمانێ، و فصاحت عالمینینگ نکته بیرلا سِحْرسازێ، و بلاغت جهانینینگ (دقّت بیرلا) معجزهپردازێ؛ یعنی:
قاآنِ اعظم و خاقانِ اکرم، خدیوِ سلیمانجاه
و شاهنشاهِ سکندردستگاه، سلطان السّلاطین ابوالنّصر ناصرالدّین شاه قاجار
رباعی [مجالس النفایسدهن]
یارب
که بو شاه کیم اولوس خانێ تورور
طبع
اهلی و ذهن خَیلی سلطانێ تورور
نِیْ
شاه نِیْ سلطان، که جهان جانێ تورور
بیر
عمر ایلا دولت اوْلجه امکانێ تورور[3]
و له (ایضاً)
کیم
مُلکی دوامێ تا قیامت بوْلسون
ذاتیغه
بو مُلک اوزره اقامت بوْلسون
عدل
ایچرا طریقی استقامت بوْلسون
عالَم ایلی اوچون استراحت بوْلسون
بو
خسرویِ گردونجاهنینگ نَسَبی بابێدا خامه سورسام، یوز تومان شاهِ بن شاه و خاقانِ
بن خاقاننی بو جزوی مختصردا ییغیشتورسا بوْلور مو؟
بو
دارایِ انجم سپاهنینگ حَسَبی شرحیدا قلم اوُرسام، یوز تومان (خاقان و) قاآننینگ
حمیده اخلاقێجا سؤزنی بو محقّردا سیغیشتورسا بوْلور مو؟
نَسَبی بابیدا فصاحت شِعار باخشیلار نَسَبنامه پیتیپتورلار، کیم هر صفحهسی مانی کارگاهینی خجل ایتار. و حَسَبی شرحیدا بلاغت دثار منشیلار تاریخی ترتیب بیریبتورلار کیم هر ورقی چین نگارستانینی منفعل ایلار.
هر کیشی اوْل نَسَبنامهغه باقسا، بیلگای کیم خاقان و رآی آنکا بیری تورک و بیری هندو بندهتورلار. و هر کیم اوْل تاریخنی مطالعه قیلسا، آنکلاغای کیم جمشید و اسکندر آنینگ هم آییتکانلاریدین و هم قیلغانلاریدین شرمندهتورلار.
پس
چون بو مختصردا هیچ نیمه اوْل جنس سوزلاردین سیغورسا اوْلماس، و آلار شرحیدا بو نکته
سوْرسا بوْلماس.
رباعی [نظم الجواهردهن]:
آفاق[4] کووهنجی ذاتِ فرخندهسی بیل
افلاک
چراغی رایِ رخشندهسی بیل
جمشیدنی
حشمت ایچرا شرمندهسی بیل
دانشدا
سکندرنی کمین بندهسی بیل
و له [مجالس النفایسدهن]:
گؤک
عرصهسی بزمگاهی اولسون، یارب!
گون
شمسهسی چترِ جاهی اولسون، یارب!
کوکب
عددی سپاهی اولسون، یارب!
هر
ایشیدا حق پناهی اولسون، یارب!
تورکجه سؤزلوک:
-دور: -دیر، است
-دۇرور: -دور، است
-دین: معادل –دهن، -دان تورکی غربی، از (اوجندین: اوجوندان)
-غا، -قا، -گه، -گا، -غه، -که، -کا: معادل -ه، -ا تورکی غربی، به
(آدیمیزغه: آدیمیزاٰ، بیلغه: بئله، ایلکا: اهله)
-غان، -قان، -کان: دوروما گؤره -ان، -جی، -میش، -ماق، ... تورکی غربی
(آلقان: آلان، آلیجی، آلمیش، آلینمیش، آلماق؛ یازغان: یازیجی؛ سوسقان: سوسان؛
بیتکان: بیتهن)
-غای،
-قای، -گای، -کای: دوروما گؤره -ا، -اجاق، -هجهک، -سین، -ار، -یر، -اراق، -یپ؛
-یپ، ... تورکی غربی (آچقای: آچا، آچاجاق، آچسین، آچار، آچاراق، آچیپ،....)، ایستهک اهکی
(ائتقای: ائتسین)، گئرچهک بیانی (دوشقای: دوشهر)
-لیق:-لی
-نی: معادل –ی تورکی غربی
-نینک:
-نین
-ینک،
-ینگ: معادل -ین تورکی غربی
آلار: ایشان، آنها
آنکا: آنا، اونا، به
او
آنکلاغای: درک خواهد کرد
اوچون: برای
اورسام: وورسام، بزنم
اوزره: در بارهی
اول: او، آن
اولجای:
میمنت، سعادت، اقبال
اولجه: اولجا، غنیمت،
درآمد و کسب شده، سود و منفعت
اؤلجهی:
طالع نیک، سعادت
اولسون:
باشد
اولماس: اولماز، نمیباشد،
نیست
اولوس: ملت، خلق، قوم
ایتار: ائدهر، میکند
ایچرا: ایچره، درون
ایل:
مردم، مردم کشور، کشور
ایلا،
ایلان: ایله، ایلهن، بیله، بیرگه، با، همراه
ایلار: ائیلهر، میکند
ایلی: اهلِ، مردمِ،
اؤلکهسی، اؤلکهنین خالقی. ترکیب «.... ایلی» به معنی کشور و معادل پسوند فارسی
.ستان و پسوند عربی .یه است. غربتایلی - غربتستان و دیار غربت؛ ایرانایلی -
کشور ایران، ایرانستان، ایرانیه؛ فارسایلی- فارسستان، «تورکایلی» - نام منطقهی
ملی تورک و وطن تورک در شمال غرب ایران، به معنی کشور تورک – تورکستان - تورکیه؛ جهانایلی - مردم جهان،
....
آییتکان: آییتیلان،
گفته
باخشی: بخشی، کاتب،
منشی، میرزا
باقسا: باخسا
بو: این
بولسون: اولسون، باشد
بیراو: بیرهو؛ یک
نفر، یکی، شخصی، فردی، احدی
بیرلا: ایله، با،
همراه بیله، ایله، بیرله
بیریبتورلار: وئریپدیرلهر،
دادهاند
بیل: بدان
بیلگای:
١-بیلهجهک، خواهد دانست ٢-دانش، آگاهی
٣-داننده
پیتیپتورلار: بیتیپدیرلهر،
نوشتهاند، تالیف کردهاند
تورور: -دور، است
تومان: تومهن، ده
هزار
چهمهن: چیمهن، چمن
خاقان: قاغان، قاآن،
سلطان
سپانلو:
ساپانلی، نام یک ایل تورک، به معنی دارای ساپان و فلاخن
سنکا: سانا، سهنه،
به تو
سورسا: تحقیق و تفحص
و تجسس کند (از سوْرماق)
سورسام: اگر برانم (از
سورمهک)
سوْرماک،
سوراماق، سوراماغ: سراغ و تفتیش کردن
سوزلاردین: از سخنان و
صحبتها
سیغورسا: بگنجد
سیغیشتورسا:
گنجانده شود
سین: هستی
قاآن: خاقان، سلطان
قلی: قولو، بندهیِ،
خادمِ
قوللوق: خدمت
قیلغان: قیلان، انجام
دهنده
قیلور: قیلیر، انجام
میدهد، میکند
کووهنج:
قیوانج، شادی، مفاخرت، نازش
کیشی: انسان، مرد
کیم: آنکه، که
(فاعلی)، چونکه، زیرا
گؤک: کوک، آسمان
موُ:
ادات سوال، آیا
مونداق،
بونداق: بونجولایین، بئلهجه، بؤیلهجه، شؤیله، شؤیلهجه؛ اینچنین،
اینطور، بونجا، اینگونه، بدین گونه، بونون گیبی، بو طرزده، گیبی، اوْل قدهر
نی: نه،
چه
نیمه: نهمه، نه،
چیز، شئی
یوز: صد
ییغیشتورسا: گردهم آورد
لغات فارسی – عربی:
آفاق:
کرانههای آسمان، جهان هستی؛ وجود
جزوی:
منسوب به جزو، ضد کلی، خرد، صغیر، اندک، ناچیز.
خیل: گروه اسبان،
گروه سواران، لشکر، سپاه
دأب:
عادت، خو، خوی کار، شأن، رسم، آئین، روش
دِثار:
جامهی روئین که به تن ملصق نباشد مانند چادر و جبه و عبا؛ جامه که بر بالای جامهی
دیگر پوشند
رای:
فکر، اندیشه
رآی:
نام حکمرانان نواحی هند، راجهی هند، پادشاه هند
شعار:
جامهی زیرین
هزبر،
هژبر: اسد، حیدر، شیر، ضیغم
تورکجه اؤوگوقوشوقلار-مدحیههای تورکی:
شعر
نصیر باکویی به تورکی شرقی در مدح سلطان اوْلجایتۇ خۇربان اۇۇدا (خدابنده) ایلخانلی
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/06/xurban-uuda.html
کتیبهی
تورکی با خط اویغوری در صومعهی سوریانی-آسوری مار بهنام موصل- عراق
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_30.html
سید
لقمان اورموی: در مدح سلطان محمد فاتح و ستایش فتح استانبول
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/12/blog-post_69.html
سید
لقمان اورموی: آلِ عثمان نورِ چشمِ عالمند، و مدح سلطان سلیم دوم
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/06/blog-post.html
فضولی:
قصیده در مدح شاهِ دین سلطان سلیمانِ سعادتمند علیه الرحمة و الغفران
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_25.html
فرمان
و دعای تورکی آغاز کتاب تكمله الاخبار تالیف عبدی بیگ اتحاف شده به دولتزن
تورک شاهزاده پریخان خانیم
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/07/blog-post_4.html
مدحیهی
تورکی در جلوس شاه اسماعیل دوم سرودهی عبدالمومن بن عبدی
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/07/blog-post.html
مدحیه
شاه اسماعیل دوم
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_11.html
مدحیهی
ولیقلی بیگ شاملو در ستایش شاه عباس دوم
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_5.html
محمدشاه
غازی قاجار اؤوگۆسۆنده: مدحیهی تورکی ابوالقاسم نباتی برای محمدشاه غازی، مفخر
قاجار
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/08/blog-post_29.html
مدحیهی
تورکی قُمْری دربندی در ستایش ناصرالدین شاه قاجار
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post.html
مدحیهی
فتحعلی خان قاجار قزوینی سپانلو به تورکی جغتایی در ستایش ناصرالدین شاه قاجار
http://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_15.html
قدم
قویدو فغفور و خاقانیمیز- شعر تورکی میرزا مهدی شکوهی در استقبال ورود مظفرالدین
میرزا به مراغه
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_18.html
سِنْجه
بير طفلِ صغير، عقل و فطانتجه کبير؛ تختِ ايرانا جلوس ائتدی بو دم «احمدشاه»
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_22.html
شاعر
ملی معلم فیضی افندی، سرایندهی مرثیهی سعید سلماسی است
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_92.html
تبریزلی
شیخ رمزی بابا افندی: ای دولتِ عثمانیهنین مخلصِ خاصی - وی ملّتِ اسلامیهنین
یارِ معینی
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_27.html
تبریزلی
شیخ رمزی بابا افندی: ائتدی مُلکِ روُمو گلزارِ ارم، سلطان حمید - وه نه خوش ائتمیش
جهانی منتظم، سلطان حمید
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_27.html
محمد
نیازی تبریزی: دعایِ حضرتِ عبدالحمیدِ ذی شان
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_13.html
قصيدهی
تورکی کونسول قاجار در شام در مدح فخرِ شاهان، حضرتِ سلطان حميد
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post.html
میللی
شاعیر معلم فیضی: عوثمانلی سلطان عبدالحمیدخان و قاجار مظفرالدین شاه اؤیگوسونده
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/10/blog-post_4.html
دو
سروده از شاعر تورک شوشایی-قاراباغی در مدح سلطان عبدالحمید عثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/12/blog-post_47.html
اوجانلی
معلم احمد فیضی افندیدهن میللی بیر تورکو : تورک باهادیرلاری حرب شرقیسی -ساواش
تورکوسو
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post.html
شیخ
الرئیس قاجار تبریزی: در ستایش خلیفهی اعظم، سلطان معظم مَحْمَتْ رشات عثمانلی
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/10/blog-post_16.html
شاعر
ملی معلم فیضی افندی، سرایندهی مرثیهی سعید سلماسی است
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_92.html
تبریزلی
علی: ائی تورکییه ملّتی، ائی قهرمان ملّت!
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_13.html
[1] فارسی و تورکی دو زبان عمومی ایران هستند.غالب محاورات و مکالمات
ناصرالدین شاه به فارسی و تورکی است.
[2] بیر اهلیازمادا: هواسینینگ
[3] بورادا بو دؤرتلوک «فتحعلی قاجار چاغاتای سؤزلویو - فرهاد رحیمی»ده اولدوغو کیمی یازیلدی.
Farhad
Rahimi, FETHALİ KAÇAR’IN ÇAĞATAY TÜRKÇESİ SÖZLÜĞÜ
چونکو مهنیم قوللاندیغیم دؤرت اهلیازمادا بو رباعی قافیه
باخیمیندان پوزوق یازیلمیشدیر. آنلاشیلان فتحعلی قاجار، نوایینین بو دؤرتلویونو «شاه» و «ظل الله»ی اونا آرتیراراق ناصرالدین شاها اویارلامایا چالیشمیشدیر:
یارب که بو شاه کیم اولوس شاهێ تورور
طبع اهلی و ذهن خَیلی سلطانێ تورور
نِیْ شاه نِیْ سلطان، که ظلّ الله اوْل
بیر عمر ایلا دولت اوْلجه امکانێ تورور
[4] دؤرت اهلیازمادا «آفاقدا» یازیلمیشدیر.
No comments:
Post a Comment