گؤنول اوچدو، ایلیشدی زولفونه
غزلی تورکی از حسین خان جهانگیری افشار بیگلربیگی اورومی - اعتضاد
نظام
حسین خان جهانگیری افشار بیگلربیگی[1] اورومی – اعتضاد نظام (١٨٦٨-١٩٤١)، از محترمین و اعیان اورمیه، یکی از شخصیتهای دولتی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی مهم در تاریخ معاصر و اخیر این شهر، و اولین رئیس بلدیه (شهردار) اورمیه در دورهی قاجار است. او همچنین شخصیتی مهم در سالهای مجادلهی ملی تورک در ربع اول قرن بیستم، حین فجایع «تورک قیرقینی - قارا قیرقین» (جلیولوق)[2] است. وی که در این سالها عهدهدار مقام ریاست بلدیه و ریاست نظمیهی اورمیه بود در حاکمیت و مدیریت این شهر اشغال شده و جنگ زده در آن ایام بحرانی نقشی اساسی داشت. نام حسین خان جهانگیری افشار بیگلربیگی اورومی در ١٩٢٥ سال تاسیس سلسلهی پهلوی توسط رضا شاه و این بار در میان اعضای «کومیتهی تورکوفیل در اورمیه»[3] دیده میشود. نهایتا حسین خان افشار بیگلربیگی اورومی، پدر شخصیت و شاعر ملی تورک کاملیا بیگلربیگی – مریم جهانگیری[4] است.
بنا
به نوشتهجات پسرش علاء الدین تکیش[5] بیگلربیگی، حسین خان افشار
بیگلربیگی اورومی دارای یک دیوان مرکب از حدود هزار بیت شعر فارسی و تورکی که چاپ
نشده بود است. (دلایل عدم نشر آثار تورکی او، احتمالا ممنوعیت چاپ آثار تورکی در
دورهی پهلوی و همرنگ با جماعت شدن بازماندهگان او (پیوستن به جو فارسیگرایی
دوران رضا شاه و محمد رضا شاه) است. دلیل ریشهایتر دیگر، لاقیدی مردم و روشنفکران
تورک نسبت به حفظ میراث مکتوب تورک است که خود یک بی فرهنگی عمومی قسماً نتیجهی
توسعه نیافتهگی مدنی و آسیمیلاسیون فرهنگی و ملی تورکها در ایران و دور شدنشان
از فرهنگ و هویت ملی تورک است و منجر به عدم اهتمام آنها برای حفظ و بازنشر اسناد
و کتب و مطبوعات و دواوین و اشعار و رسائل و مکتوبات و عموماً میراث مدنی مکتوب
تورکی میگردد).
علی رغم ذکر شرح حال مختصر حسین خان افشار بیگلربیگی در بعضی از کتب مشاهیر آزربایجان و .... تاکنون هیچ مونوگرافی و تحقیق علمی مستقل در بارهی او منتشر نشده است. در زیر یک غزل تورکی از حسین خان بیگلربیگی افشار اورومی را آورده و سپس بیوگرافی او را – عمدتا ماخوذ از نوشتهجات پسرش علاء الدین تکیش بیگلربیگی – دادهام.
گؤنول اوچدو، ایلیشدی زولفونه
حسین خان جهانگیری افشار بیگلربیگی اورومی - اعتضاد نظام
سوزِ آهیمدان
یانار هر لحظه مین پروانهلهر
عشق اوْدو
یاپمیش عجب سینهمده آتشخانهلهر
خالینی گؤرجهک
کؤنول اوُچدو، ایلیشدی زولفونه
بیلمهدی چوْخلاری
سالمیش داما ایشبو دانهلهر
مین کؤنول هر
حلقهیِ زنجیرِ زولفونده اسیر
بئیله کیم آراییشا[6]
یوْل تاپمییپلار شانهلهر
گر سئوهر
دیوانهلهر دیوانهنی، امّا نهدیر
بو جنونِ عشقدهن یکسر قاچیر دیوانهلهر
رونقِ یاقوتو
اوْل لعلِ لبین گؤزدهن سالیپ
عقدِ مرواریدی،
هم آغزینداکی دوردانهلهر
گهل گولوستان ایچره
بیر رفتارا، ائی جان مایهسی
تا سهنی گؤرمهکله
جان تاپسین هامی جانانهلهر
بیر نگاهِ جان
سِتان ایستهر ایدیم، خوابِ ابد
یوْخسا یوُخلاتماز
«رهی» بو عاشیقی افسانهلهر
GÖNÜL UÇDU, İLİŞDİ ZÜLFÜNE
Hüséyin Xan Cahangîrî Afşar Beylerbeyi Urumi
Sûz-i âhımdan yanar her lehze min pervâneler
Éşq odu yapmış eceb sînemde âteşxâneler
Xâlını görcek gönül uçdu, ilişdi zülfüne
Bilmedi çoxları salmış dâma işbu dâneler
Min gönül her helqe-yi zencîr-i zülfünde esir
Béyle kim arayışa yol tapmayışlar şâneler
Ger séver dîvâneler dîvâneni, amma nedir
Bu cunûn-i éşqden yékser qaçır dîvâneler
Rövneq-i yâqûtu ol le’l-i lebin gözden salıp
Eqd-i mürvâridi hem ağzındakı dürdâneler
Gel gülüstan içre bir refâra, éy can mâyesi
Tâ seni görmekle can tapsın hamı cânâneler
Bir nigâh-ı can sitan ister idim, xâb-ı ebed
Yoxsa yuxlatmaz Rehi bu âşıqı efsâneler
سؤزلوک
آراییش: آراما و آختارما ایشی
ایشبو: بو
بیگلربیگی: به املای تورکی بهیلهربهیی، فرماندهی نظامی ایالات
بزرگ و یا مرزی در دولتهای تورک
بئیله: بؤیله، بئله
تهگیش - تهکیش: ١-هجوم، تاختن به سرعت و با عجله ٢-ضربه، ووروش!، ساواش!
سالدیر! ٣-ائرهک، آماج، غایه، هدف، هر شئیین سونو، عاقبتی، بیتیمی ٤-دهییش، بدل،
عوض (اسمی که به منظور دور کردن ارواح خبیثه به کودکان داده میشد).
داراییش: داراق ایله ساچی داراماق، دوزهنلهمهک، داراقلا داراماق و
ساچلارا دوزهن وئرمهک
رفتارا گهل: به رفتار آمدن، به حرکت و رفتن آغازیدن، سیر و حرکت
سرتیپ: تیپباشی، مرکب از سر فارسی (ترجمهی پسوند تورکیی –باشی در مناصب و رتبهها) و تیپ تورکی است. تیپ کلمهای با ریشهی تورکی و در زبان فارسی به معنیی دسته، گروه، واحدی نظامی، پایینتر از لشکر یا تومان و بزرگتر از فوج و یا تابور است که نادرشاه افشار آن را به وجود آورد. تیپ در زبان تورکی به معنیی متصل به یکدیگر، بی درز بوده، محرف و واریانت- دهییشکهی «کیپ» تورکی است که در آن حرف ک به حرف ت تبدیل شده است. کیپ در زبان تورکی به معنیی محکم بسته شده، تنگ، به هم پیوسته، محکم، قوی، نیرومند، مجازا بسیار خوب، سالم؛ کیپلهمهک به معنیی قوروماق، ساخلاماق، محافظت و حفظ کردن، تحکیم و تقویت کردن؛ کیپلیک به معنیی استحکام؛ کیپلهشمهک به معنیی به هم چسبیدن چند چیز و یا شخص. از تلفظهای لهجهای کیپ: خیپ.
عقد: گردن بند و حمیل و رشتهی مروارید، یکدانه
کاملیا: نام گلهای سفید و صورتی درشت و زیبای درختچهای زینتی همیشه
سبز
گؤرجهک: گؤرونجه، گؤرهنده، گؤرهلی، گؤرمهکله
یاپمیش: ساخته است، بنا کرده است
بیوگرافی مختصر حسین خان جهانگیری افشار بیگلربیگی اورومی – اعتضاد نظام (١٨٦٨-١٩٤١)
(گلچین و تلخیص از منبع اصلی کتاب «بزرگان و سخن سرایان آزربایجان غربی»، هیات مولفان: محمود رامیان، محمد تمدن، علاء الدین تکش؛ صص ٨٨-٩٢؛ کتاب «به یاد مریم» تالیف علاء الدین تکش، ....)
حسین خان جهانگیری افشار بیگلربیگی اورومی سومین فرزند ذکور حبیبالله خان بیگلربیگی افشار اورومی، و از طرف مادر نوهی میر شمس آقا از کبار سادات است. او در ٢١ آگوست ١٨٦٨ در شهر اورمیه متولد شد. مقدمات عربی و فارسی را در مکتب خانهگی زیر نظر معلمین خصوصی فرا گرفت. سپس در محضر محمد صادق صاحب نسق قومی که در خدمت علی خان والی حکمران وقت اورمیه و توابع وارد این شهر شده بود، به تکمیل تحصیلات پرداخت. زبان فرانسه را نیز در میسیون کاتولیک اورمیه آموخت.
حسین خان در آغاز شورش و قیام شیخ عبیدالله نهری[7] ده ساله بود و همان فتنه و آشوب موجب شد که وی نیز مانند اجداد خود به خدمت نظام شتابد و سربازی را پیشهی خود قرار دهد. اجداد وی عموما در خدمت نظام بودند و بعضی از آنها از سرداران نامی سلاطین دولتهای تورک قیزیلباش (صفوی) و افشار و قاجار به شمار میرفتند. (در تاریخ افشار تالیف میرزا رشید ادیب الشعراء که از نثرنویسان معروف این دیار و از شعرای نامدار طایفهی افشار در دوران قاجار است و به سال ١٩٦٦ به طبع رسیده، خدمات این خاندان به تفصیل ذکر گردیده است). حسین خان بیگلربیگی در خدمت نظام تعلیمات توپخانهی اوتریشی را فراگرفت و در اثر لیاقت و کاردانی و کفایت در سرکوبی اشرار و فداکاری در حفظ امنیت سرحدات غربی آزربایجان، درجات نظامی را تا سرتیپ[8] اوّلی طی کرد و ملقب به اعتضاد نظام گردید. او بعد از مرگ پدرش به منصب بیگلر بیگی نائل آمد.
حسین خان بیگلربیگی در بحبوحهی جنگ جهانی اول به ریاست بلدیهی اورمیه منصوب و اولین شهردار آن شهر شد (١٩١٤ - ١٩١٨). او علی رغم فقدان وسائل و امکانات، نسبت به امور شهر توجه فراوان داشت. (البته قبل از او کسان دیگری بدون داشتن عنوان رئیس بلدیه، در عمل وظایف رئیس بلدیه را ایفا کرده بودند. مهمترین آنها رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتایلی افشار است که هنگام حاکمیت بر اورمیه (و خوی)، به ایجاد سیستمهای مودرن شهرسازی و مدیریت شهری در اورمیه و خوی اقدام کرده بود)[9]. در همان سال پر آشوب که ابرهای مظلم سراسر آسمان درخشان اورمیه را فراگرفته و کسی به مال و جان ایمنی نداشت، ریاست نظمیه هم ضمیمهی منصب او شد.
در سال ١٩٢٥ حسین خان بیگلربیگی از اعضای «کومیتهی تورکوفیل در اورمیه» بود که بنا به مقامات دولت سردار سپه، برای «اتحاد تورک» (الحاق غرب آزربایجان) به قلمروی تورکیه فعالیت میکردند. از فعالیتهای تورکگرایانهی او پس از تاسیس سلسلهی پهلوی توسط رضا شاه فعلا اطلاعی در دست نیست. (در یک شعر که علاء الدین تکیش بیگلربیگی از او نقل کرده، دو بیت در مدح رضاشاه وجود دارد). ظاهرا او در این دوره مانند بسیاری از تورکگرایان دورهی مجادلهی ملی تورک (اسدالله ممقانی، علی هئیت، حاجی بلوری، مستوره افشار، ابوالفتوح عُلوی، ....) خود را وقف امور فرهنگی و خیریه و شرکت در انجمنهای عام المنفعه و تصدی مشاغل اجتماعی و خدمات به شهر اورمیه و مردمش کرده است. در این دوره حسین خان بیگلربیگی بارها عضویت و ریاست انجمن بلدی (شهری)، ریاست هیات نظار انتخابات، و سایر موسسات خیریه را داشت و یکی از موسسین جمعیت شیر و خورشید سرخ اورمیه و عضو هئیت مدیرهی آن بود.
حسین خان بیگلربیگی در اواخر عمر به لحاظ عقیدتی از مریدان پرویز خان صدقیانی دیلمقانی (غافل سلماسی، صفیرالعارفین)[10] قطب فرقهی «ذهبیه»[11] (از غلات علوی) در آزربایجان بود.
حسین خان عاشق بی قرار گل و بلبل و سوسن و سنبل بود و آن وقتها که بازار گل چندان رایج و گل را خریداری نبود، او از خارج کشور (عوثمانلی و قافقاز) اقسام تخمها و پیازها را وارد میکرد و در صحن بزرگ و دلباز و مصفای خانهاش و با همت باغبان چیرهدست «علی بیگ فلاح پور» از ایل تورک قاراپاپاق سولدوز میکاشت. نامی که حسین خان گلپرست، به هنگام تولد دختر محبوبش مریم برای او در نظر داشت هم در آغاز نام یک گل «کاملیا» بود (اما بعدا دخترش را به خاطرهی یکی از بانوان جلیل القدر خانواده - مریم بیگم خانیم دختر امامقلی خان بیگلربیگی معروف به سردار آزربایجان، همسر فتحعلی شاه قاجار و جدهی افشارهای ملک قاسمی - مریم نام نهادند).
حسین خان به دختر خود مریم بسیار قدر و قیمت قائل بود و او را عزیز میداشت، چنانچه در بسیاری از منظومههای خود نام او را برده، بیشتر از دیگر فرزندان و اولادش از وی یاد کرده و اشعار متعددی را در بارهی او سروده است[12].
حسین خان بیگلربیگی در صحن مصفای معروف منزل خود، مجالس شعر و موسیقی و رقص ترتیب میداد و تمام افراد خانواده از خرد و کلان و بزرگ و کوچک با شوق و ذوق در آن اشتراک میکردند. در این مجالس گاها حسین خان از اشعار خود شعرخوانی میکرد، پسر او تار مینواخت و مریم به تورکی آواز میخواند (از جمله آواز کوردی بارانا را که آن را از ده کوردنشین شوهرش برای پدر به ارمغان آورده و خود به تورکی ترجمه کرده بود)، و حاضران میرقصیدند و پایکوبی میکردند.
حسینخان در عنفوان جوانی با تخلص «پروین»، زمانی «جهانگیری» و در اواخر عمرش با تخلص «رهی» تفنناً شعر میسرود. او اغلب با پسران و دخترانش مشاعره میکرد. اعضای خاندان حسین خان نیز همه مانند خود او اهل ادب و هنر بودند. علاء الدین تکش در کتاب به یاد مریم یک رباعی که هر مصرع آن را یکی از اعضای خانوادهی حسین خان در یکی از مجالس مذکور ارتجالاً سرودهاند را نقل کرده است:
من
تخمِ وفای تو به دل کاشته بودم (از حسین خان).
مِهرت
زِ ازل در دلِ خود داشته بودم (از مریم)
دیدم
که وفا در دلِ تو نقش نبسته است (از عموی مریم)
بیهوده خیالی است که پنداشته بودم (از تکش، برادر مریم)
بنا به علاء الدین تکیش، دیوانی به زبان فارسی و تورکی با بیش از هزار بیت در انواع شعر از حسین خان بیگلربیگی باقی مانده ءکه تا آن زمان به چاپ نرسیده بود. رسائل و مکاتیبی نیز از وی در دست بود که علاوه بر مهارت و هنر خوشنویسی از لحاظ انتخاب کلمات و فصاحت و رسایی جملات و زیبایی عبارات در نهایت امتیاز و خود کتاب منشآت کمنظیری بود. حسینخان در هنر خوشنویسی از شاگردان میرزا حسنعلی خان گروسی از سرداران و سیاستمداران تورک معروف که شورش و یورش شیخ عبیدالله نهری در آزربایجان به حسن تدبیر و قدرت شمشیر و رای صائب او سرکوب و تدمیر شد، بود. او در شیوهی خط شکسته مهارت داشت و در خط نسخ نیز در حد کمال بود. از عاقبت نسخهی خطی دیوان و رسائل و مکاتیب حسین خان بیگلربیگی اطلاعی در دست نیست.
حسین خان جهانگیری افشار بیگلربیگی اورومی - اعتضاد نظام در ساعت شش صبح روز جمعه ١٨ آوریل ١٩٤١ بعد از یک ماه بیماری مداوم در شهر اورمیه فوت کرد و در امامزاده بکشلو – بهکیشلی (برکشلو) در ٩ کیلومتری جنوب شرق شهر اورمیه که بقعهی آن از احداثات پدرش حبیب االله خان بیگلربیگی افشار اورومی بود دفن شد.
[1] بیگلربیگی: به املای
تورکی بهیلهربهیی، فرماندهی نظامی ایالات بزرگ و یا مرزی در دولتهای تورک
[2] تورک قیرقینی - قارا قیرقین:
روایت تورکی از قتل عامِ مردمِ ولایتِ اورمیه توسط قوای
مسلحهی آسوری و ارمنی و کورد؛ و قدردانی مردم تورک از رهبر ملی مجدالسلطنه افشارِ
نجات دهنده
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_9.html
عریضهی مردم اورمیه در حمایت از رهبر ملی تورک
جمشیدخان مجدالسلطنه، قتل عام بیش از دویست هزار تن از اهالی اورمیه توسط قوای
مسلحهی آسوری و ارمنی و کورد ، و حمایت دولت سردار سپه از آن قاتلین و اشرار
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post.html
غرش شیر در قفس: اعتراض مجدالسلطنه به مظالم و ارمنیپرستی
وزارت عدلیه - دولت کودتای سوم اسفند و انگلستان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post_5.html
مستوره افشار اورومی، یک شخصیت ملی تورک و دفاع او از
«تورک میللی موجادیلهسی»، بر اساس عرض حال و شکایت وی به مجلس شورای ملی
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_8.html
کشتار سیصد هزار تن تورک در سالماس و اورمو – اورمیه
و سولدوز به روایت سید حسین عرب باغی اورومی
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/08/blog-post_8.html
جنایات و وحشیگریهای اشقیاء و تروریستهای آسوری و
ارمنی در اورمیه: شکمهای دریده شدهی دختربچهها، رودههای بیرون ریخته، چشمان از حدقه در
آمده، مغزهای پاشیده بر دیوار، کودکان زنده انداخته شده در آتش، ....
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_28.html
در آتش سوزانیدن زنان و کودکان تورک روستاهای بالاو،
گجین، کوتالان و ... اورمیه توسط قوای مسیحیه؛ اعدام غیر نظامیان تورک سنّی توسط
ارتش روسیه به تاریخ ١٥ اوکتوبر ١٩١٤
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_28.html
پختن کودکان و خوراندنشان به مادرانشان، گردن زندن بچهها
و زنان؛ وحشیگریهای اشقیاء ارمنی در قوتور، یئستیکان (یزدکان)، آختاجی، ... در
غرب آزربایجان و وان
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_22.html
تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار
ماکو در آزربایجان. مقدمه، لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html
قتل عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوریها با حمایت
روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت عبدالله بهرامی
[3] کومیتهی تورکوفیل –
تورکگرای اورمیه ١٣٠٤ (اورمو تورکچو قومیتهسی ١٩٢٥)
[4] مقالهای تورکی از مریم
جهانگیری (کاملیا بیگلربیگی) قاسملوی افشار اورومی در بارهی مسائل زنان
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_6.html
مریم
جهانگیری (کامئلیا بهیلهربهیی) افشار اورومی- قیرافیکلهر
[5] تهگیش-تهکیش: ١-هجوم، تاختن به
سرعت و با عجله ٢-ضربه، ووروش!، ساواش! سالدیر! ٣-ائرهک، آماج، غایه، هدف، هر شئیین
سونو، عاقبتی، بیتیمی ٤-دهییش، بدل، عوض (اسمی که به منظور دور کردن ارواح خبیثه
به کودکان داده میشد).
[6] در متن چاپی: آراییش،
بلکه ده «داراییش»دیر، داراقلا داراماق و ساچلارا دوزهن وئرمهک آنلامیندا
[7] مقالهای از جمشیدخان
سوباتایلی افشار اورومی: قتل عام سی هزار تورک توسط شیخ عبیدالله نهرینی به اسم
ترویج شریعت در اورمیه، میاندوآب، بناب، مراغه، ملکان، ... . مقدمه، تصحیح، ویرایش،
زیرنویسی: مئهران باهارلی
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post.html
عکس
منتشر نشدهی شیخ عبیداللّه نهری و غفلت مقامات دولتی وقت در تبریز
[8] تیپباشی، سرتیپ مرکب از سر فارسی (ترجمهی پسوند تورکیی –باشی در مناصب و رتبهها) و تیپ تورکی است. تیپ کلمهای با ریشهی تورکی و در زبان فارسی به معنیی دسته، گروه، واحدی نظامی، پایینتر از لشکر یا تومان و بزرگتر از فوج و یا تابور است که نادرشاه افشار آن را به وجود آورد. تیپ در زبان تورکی به معنیی متصل به یکدیگر، بی درز بوده، محرف و واریانت- دهییشکهی «کیپ» تورکی است که در آن حرف ک به حرف ت تبدیل شده است. کیپ در زبان تورکی به معنیی محکم بسته شده، تنگ، به هم پیوسته، محکم، قوی، نیرومند، مجازا بسیار خوب، سالم؛ کیپلهمهک به معنیی قوروماق، ساخلاماق، محافظت و حفظ کردن، تحکیم و تقویت کردن؛ کیپلیک به معنیی استحکام؛ کیپلهشمهک به معنیی به هم چسبیدن چند چیز و یا شخص. از تلفظهای لهجهای کیپ: خیپ.
فرمان
ناصرالدین شاه به ارتقای رتبهی جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه از سرهنگی به سرتیپیی
فوج هفتم افشار در سال ١٨٩٠؛ و ریشهشناسیی کلمهی تورکیی تیپ
[9] اصلاحطلب و مدیر اجرایی مودرنیست بودن وجه دیگری از روشنفکری مجدالسلطنه است که علاوه بر انعکاس در آثار
او مانند خاطرات تفلیساش، خود را در چند موضع و رفتار عمده ظاهر میساخت: تبلیغ
تکنولوژی مودرن در تمام عرصهها و تلاش برای انتقال آنها به تورکایلی و خوی-اورمیه
و سپس تبریز، از جمله تلاش برای ایجاد سیستمهای مودرن شهرسازی و مدیریت شهرها که
ویلیام ویگرام هم به آنها (مودرنسازی سیستم آب شهری و خیابانهای اورمیه) اشاره
کرده است؛ تبلیغ و تقدیر از مظاهر فرهنگی حیات مودرن و معاصر مانند اوپراها و
تئاترها و نشریات و موزهها و تغییر الفبا به لاتینی و .....؛ آزادیها و حقوق
زنان؛ سکولاریسم مطلق و قطع ید متولیان دین از دولت و امور اجرائی-حقوقی-قضائی؛ ...
ویلیام
ویگرام: مجدالسلطنه، یکی از روشنفکرترین و آزاداندیشترین اشراف ایران، نجیبزادهای
دانشور، فرماندهای سلحشور و دلاور و رهبر قوای بومی تورک بر علیه متجاوزین آسوری-ارمنی
و متحدین صلیبی آنها
[10] پرویز خان سلماسی ملقب
به صفیر العارفین
[11] ذهبیه، یک طریقت از تشیع
متصوفهی دوازدهامامی یعنی مذهب علوی، شاید معتدلترین آنها است. در میان مشایخ
اولیهی ذهبیه شیخ صفی الدین اردبیلی وجود دارد و در دورهی صفویه مخصوصا در
زمان شاه عباس دوم و به بعد ذهبیه در صف اول جنگ و جدال با تشیع متشرعه و فقاهتی
و روحانیون شیعی - امامی قرار داشت... به عنوان نام یک مذهب، علوی یعنی مذهب تشیع
دوازدهامامی متصوفه، در مقابل مذهب تشیع دوازدهامامی متشرعه و یا فقاهتی که همان
شیعه و یا امامی است. با این تعریف در مقیاس ایران، علوی نام ژنریک همهی جماعتها
و طریقتها و فرقههای تشیع دوازده امامی متصوفه، از جمله علی اللهی (شامل دو طیف
قاراقویونلوها و قیزیلباشهای تورک)، اهل حق (کورد، لک، گوران، ...) همچنین شیخیه
و ذهبیه و ... است و همهی آنها را شامل میشود.
زرخانیم افشار اورومی قهرمان ملی تورک در حماسهی خوی و تخریب شخصیتی وی
توسط آزربایجانگرایان با ترانهی بالا زر خانیم از شهر قارس
[12] از جمله شعر زیر (شهریور ١٣١٧ ارتجالاً گفته شده):
ای
مریم، ای دخترِ نجیبهیِ من
مونس
و همدمِ ادیبهیِ من
چشمت
از (سلفتِ؟) ازل مکحول[12]
سنبلِ
زلفت از ابد مرغول[12]
لبِ
لعلت چو پستهیِ خندان
شده
پیدا از آن دُرِ دندان
نیستم
من به دوریُ تو صبور
ز
چه رو گشتهای تو از من دور؟
گردشِ
کوه در بهار خوش است
که
به هر سویْ آبشار خوش است
خوش
بُوَد بشنوی به فصلِ بهار
قهقهیْ
کبکها و سوتکِ سار
دامنِ
کوه را کنون بنگر
که
نمانده زِ سبزه و گُل اثر
حالیا
وقتِ باغِ انگور است
لیک بی تو مرا نه مقدور است
No comments:
Post a Comment