همهی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء میباید رسمی شوند
مئهران باهارلی
یک
دولت مودرن انسانمحور، باید در مورد زبانها، مانند ادیان و مذاهب، بیطرف باشد و
همهی آنها را به یک چشم ببیند. در شرایط ایران برای تامین این غایه، ضروری است
که همهی زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء رسمی اعلام شوند و اقلا قانونا و
فعالانه مورد حمایت دولت قرار گیرند و در ارتباطات رسمی بین شهروندان و دولت بکار
روند.
اما این رسمیت برای سه دسته از زبانهای رایج در ایران، یعنی «زبانهای عمومی» (تورکی و فارسی)، «زبانهای دیگر ملل»، و «زبانهای اقلیتهای ملی» معانی، مصادیق و دامنهی متفاوتی دارد.
۱-در مورد زبان تورکی، صحبت از اعلام رسمیت اولاً «توسط قانون اساسی» (رسمیت قانونی – دو ژور و نه مانند گذشته رسمیت دوفاکتو - صرفا عملاً)، دوماً «در مقیاس سراسری» و کشوری (نه صرفاً در مناطق تورکنشین)، سوماً «به عنوان زبان دولت مرکزی ایران» در همهی مناسبات از جمله روابط بین المللی و دیپلوماسی (نه صرفاً کاربرد زبان تورکی در مناسبات رسمی بین دولت و مردم) است. نتیجتاً زبان تورکی باید در همهی اسناد رسمی مطبوع و مکتوب دولت ایران، از قبیل نشر قانون اساسی و دیگر قوانین، عهدنامهها و قراردادهای بین المللی، در اسکناس، شناسنامه، پاسپورت، گواهینامهها و .... هم به کار رود. یعنی دقیقاً همان وضعیت و موقعیت قانونی و حقوقی که اکنون زبان فارسی به ناحق منحصرا در ایران از آن برخوردار است.
ضرورت رسمیت زبان تورکی به شرحی که آمد، زائیدهی واقعیتهای تاریخی و میدانی و جمعیتشناسانهی چندی است. از قبیل:
-به لحاظ جمعیتی اکثریت نسبی بودن تورکها در کشور (بر خلاف فارسها که دومین گروه ملی در ایران هستند)
-پراکندهگی تاریخی - طبیعی تورکها در سرتاسر ایران که زبان تورکی را در یک هزار و دویست سال اخیر یک زبان «عمومی» طبیعی ایران ساخته است. (بر خلاف فارسی که به عنوان زبان مادری - طبیعی محدود به مناطق مرکزی - جنوبی - شرقی کشور است)
- سابقهی رسمیت دوفاکتو و زبان دولت مرکزی بودن تورکی در یک هزار و دویست سالهی تاریخ تورک در ایران (همراه با فارسی، عربی و یا به تنهائی)، و سنن تاریخی - عرف دولتهای حاکم بر ایران. یعنی مطالبهی رسمیت دوبارهی زبان تورکی در سطح دولت مرکزی، خواست بازگشت به خود و نورم و عرف و سنت بومی این جوغرافیا است، در حالی که الغای رسمیت تورکی و رسمیت انحصاری فارسی، پدیدهای نامتعارف و بیگانه ساخته و تحمیلی است.
-وجود خواست صریح و مستمر توده و نخبهگان تورک برای رسمی شدن زبان تورکی، به عنوان اکثریت جمعیتی و عنصر ملی اصلی در تاریخ هزار و دویست سالهی این کشور
بر خلاف آنچه آزربایجانگرایان ادعا میکنند، رسمی شدن زبان تورکی توسط قانون اساسی و در مقیاس سراسری و در سطح دولت مرکزی، به معنی کاربرد و تدریس و تعلیم اجباری زبان تورکی و تحمیل آن به ملل و اقلیتهای ملی غیر تورک در مناطق غیر تورکنشین و در مناطقی که به کار نمیرود مانند سیستان و بلوچستان و هرمزگان و احواز و .... و یا تغییر دادن زبان ملل غیر تورک ساکن در ایران به تورکی نیست. بلکه به معنی ارتقاء موقعیت زبان تورکی به موقعیتی برابر با زبان فارسی، پذیرش قانونی و حقوقیی زبان تورکی به عنوان یک زبان عمومی کشور و رسمیی دولت مرکزی، لزوم کاربرد زبان تورکی از سوی دولت مرکزی ایران به موازات زبان فارسی در صدور و نشر اسناد رسمیی دولت مرکزی مانند قانون اساسی، اسکناس، پاسپورتها، .....، در ایجاد ارتباط با اتباع خود در ادارات و در دادگاهها و ... در روابط دیپلوماتیک خارجی و سفارتخانهها، دیگر ارتباطات بین المللی و همچنین در مناسبات با شهروندان تورک، و نهایتاً ملزم و موظف بودن دولت مرکزی به حفاظت و توسعهی زبان و فرهنگ و ادب تورکی از جمله با تاسیس فرهنگستانهای دولتی و دانشگاهها و دیگر مراکز آکادمیک و فرهنگی و .... زبان و ادبیات و تاریخ و ... تورک در ایران است.
رسمی شدن به معنی اجباری بودن نیست. هچ کس مجبور نیست که هیچ زبانی را یاد بگیرد، اما دولت مجبور است که همهی زبانهای بومی و رایج در کشور را رسمی کند، یعنی آنها را حفظ و تقویت کند و در مناسبات با مردم و دولتهای دیگر به کار ببرد. همچنین مسالهی رسمیت زبانها مسالهای جدا از استقلال ملتهاست؛ حتی اگر ایران تجزیه شود و در مناطق فارسنشین دولتی به اسم فارسستان تاسیس شود، در همان فارسستان هم باید تورکی زبان رسمی باشد، چرا که در فارسستان هم گروههای تورک بومی حضور دارند....
۲- زبانهای دیگر ملل ساکن در ایران، و یا گروههای ملی که دارای منطقهی ملی کومپاکت از آن خود هستند، مانند کوردی، بلوچی، تورکمنی، لوری، عربی، گیلگی، تالشی، خلجی، لاری، ... باید در مناطقی که رایجند رسمی شوند و توسط نهادهای دولتی محلی هم حمایت شده، در ادارت، رسانهها و مهمتر از همه نظام آموزشی منطقه، به صورت مکتوب و شفاهاً بکار روند. کاربرد زبانهای ملی عمده (تورکی، فارسی) در صدور و چاپ برخی از اسناد دولتی در این مناطق ملی هم، بسته به شرایط میتواند معقول و مطلوب شمرده شود.
۳-زبانهای اقلیتهای ملی، و یا گروههای ملی کمشمار که بر عکس ملل، دارای منطقهی ملی کومپاکت از آن خود در داخل ایران نیستند، مانند قازاقی، عبری (یهودی)، آسوری، ارمنی، جاتی، پشتو، و .... هم باید رسمی، به معنی شناخته و حمایت شدن از سوی دولت و کاربرد در ایجاد ارتباط این گروهها با دولت، در نشریات و در نظام آموزشی .... شوند.
تورکها مسئول روشنگری در بارهی مطالبات ملی خود از جمله وضعیت و موقعیت زبان ملیشان تورکی در کشوری که به همه حال فعلاً جزئی از آن هستند میباشند. در بارهی زبان دیگر گروههای ملی، قاعدتاً و در درجهی اول خود آنها مسئولند که خواستهای خود را فرمولبندی و مطرح کنند. با این همه ترجیح ملت تورک و وطن تورکایلی آن است که ملل و مناطق ملی مجاور فدرال – کونفدرال و یا جماهیری ایران آینده هم، یعنی همسایهگان او در انطباق با عصر مودرن با زبان ملی رسمی خود و آزاد از یوغ زبانهای تحمیلی و استعماری .... زندهگی کنند.
برای مطالعهی بیشتر:
همهی
زبانهای رایج در ایران، بلا استثناء میباید رسمی شوند
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post.html
رفع
بعضی از شبهات در بارهی رسمیت زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_12.html
باز
هم معضل رسمیت زبان تورکی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_18.html
دهکدهی
جهانی و زبان فارسی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_21.html
رسمی
بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دموکراسی و مودرنیته
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_15.html
افول
ستارهی زبان فارسی به عنوان زبان رابط. فارسی میباید به مرزهای طبیعی خود عقبنشینی
کند
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_3.html
عقبگرد
به سنگر ملی، مشترک و سراسری
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_16.html
اعلامیهی
جهانی حقوق زبانی Universal Declaration of Linguistic Rights
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_14.html
در
دفاع از تاتها، تالشها، گیلکها و حقوق و زبانشان
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_25.html
مصوبهی
حکومت احمدینژاد در بارهی تدریس اختیاری دو واحد درسی اختیاری زبان و ادبیات
تورکی در دانشگاهها
No comments:
Post a Comment