جنایات ارتش روس در همدان-تورکایلی و خون گریستن مردم تورک همدان به هنگام عقبنشینی اوردوی اسلام -عثمانلی
مئهران باهارلی
-مناطق آزربایجان و همدان به تورکی تکلم میکنند. اساسا اینها از ملیت تورک هستند. لهجهی تورکی در ایران عین لهجهی ما است. هرچند کمی به لحاظ شیوه متفاوت است، اما در درک مطلب دشواری ایجاد نمیکند. تورکها در ایران هم در این موارد، به تبعیت از همسایهگان سرنگون شدهشان در نتیجهی سفاهت، آنها را تقلید کرده از خود یک دسته عقاید و رفتارهای عجیب و غریب نشان میدهند.
-حق ناشناسی خواهد بود اگر از بیان مزایای بسیاری که در کاساکها –قزاقها دیدم خودداری کنم. اما از باز گفتن ظلمهایی که آنها در حق اسرا و زخمیان و اهالی بی طرف ایران روا میداشتند و کوبیدن این حقایق به صورتهای بی حیایشان هم پروا نخواهم کرد.
-کاساکها که تجسم نفرت بشری هستند، اصول و قواعد لازم الاجرا بین دولتها در حین جنگ را رعایت نمیکنند، به همین سبب بسیار خونخوار و ظالم هستند. آنها عادت به اسارت گرفتن ندارند، زخمیان دشمن را هم برداشته [به پشت جبهه] منتقل نمیکنند و از نوشیدن خونشان نوعی حظ و لذت وجدانی میبرند. طبق اطلاعاتی که دریافت کردیم، به دلیل این حرکت وحشیانه که مخالف قواعد وضع شدهی مدنی و تمدن است، حتی چند بار به ژنرال باراتوف [فرماندهی قوای نظامی روسیه در ایران] مراجعه و شکایت شده بود.
-دهات تماما غیر مسکون و به آتش کشیده شده بود. به عنوان مقدمهی اعمال کاساکها، با منظرههای غمانگیزی مانند اجساد ایرانیان کشته شده که اعضاء و جوارحشان با ساتورهای بی امان جلادان تکه پارچه شده بود، مواجه میشدیم. آنهایی که جان داشتند، از وحشیت و درندهگی روسها شکایت کرده، و اجساد بر زمین ریخته شده را به عنوان دلیل و مدرک نشان میدادند. این درندهگان که در حریم ایران با اهالی در آمیخته و از آنها ارتزاق میکردند، به خیال و ذهنشان هم اصول و قواعد بی طرفی [لزوم عدم تعرض به افراد غیر نظامی] خطور نکرده بود. با چشمان خود، در صد هزار شکل آشکار فاجعه و زشتی و پستی و تباهی که انسانهای دارای قلب سهل است، حیوانات درنده با هاری ناحق خود هم نمیتوانند مرتکب آن شوند را میدیدیم. برای نامیدن روسها، - منبع و عامل این ننگ که هر ناظر باریکبین را از ترس و غضب به لرزه میاندازد - هر تعبیر رذیل و فرومایه که بکار رود باز هم کم است.
-سربازان ما، که در وادی رحم و شفقت بسیار پیش رفتهاند، و قلوبشان لانهی فضیلت و خودشان آراسته به خوی مروت هستند، زخمیان آنها را در آغوش کشیده و برای دفن کشته شدهگانشان با مراسم مخصوص با یکدیگر رقابت میکردند. کاساکها در هتک عرض که برایشان چیزی بی ارزش بود بسیار افراط کرده بودند. روایات بسیاری در بارهی رفتارهای بدی که کاساکها در هر جائی که از آن عبور میکردند مرتکب میشدند و از نوشتن آنها شرم دارم را شنیدم. این مخلوقات سفیل، که در طبقهای پستتر از حیوانات قرار دارند و متصف به اخلاقیات نکوهیده هستند، در خارج محیطهای خود از هیچ چیزی خجالت نکشیده و شرم نداشتهاند. تعالیم و آموزشهای پاک اسلام در این مورد، موجب ایجاد نفرت بزرگی [بر علیه کاساکها] در میان ایرانیان مسلمان شده بود. این دستهی سفیه ملت نارشید ایران را سرتاسر آلت و بازیچهی قباحت و فضاحت، و اسیر ظلم و ستم خود کرده بود. بدین سبب مردم ایران که با ورود ما از شر آنها خلاص شده و امان یافته بودند، سربازان ما را با کمال شوق و گرمی در آغوش میکشیدند.
-صاحب باغچه یک تورک ایرانی در رفتاری جوانمردانه پنج ده قوروش (کمی پول) را که میخواستیم تقدیم کنیم نپذیرفت و میوهها را به عسکر «پیشکش» (به معنی «هدیه» در نزد ایرانیان است) کرد.
-تخلیهی این سرزمینها که با ریختن خون بدست آورده بودیم، ما را بسیار اندوهگین میساخت. اما بیشتر از ما، ایرانیان زجردیده خون میگریستند. از آغوش نرم حکومت مهربان و رحیم ما [عثمانلی] به میان دندانهای خونخوار دشمن درنده [روسیه] افتادن، وجود ایرانیها را متزلزل میکرد. تابع بودن عملیات نظامی به پلانهای آماده و واجب الاجرا، ما را مجبور میکرد که گریهکنان، ایرانیان همدینمان را به بیداد و ستم نرون رها کنیم.
-روزی که از همدان عقبنشینی میکردیم، کوچهها لبالب از مرد و زن و کودکان پر شده بود. قلبها از دیدن منظرهی غمانگیز بدبختهایی که با دستمالهایشان چشمهای خود را که خون میگریستند میپوشانیدند تکه پارچه میشد. فریاد و امدادخواهی و واویلای دردناک این مظلومان باعث گریستن ما هم شد. آن بیچارهگان که رکاب اسبهایمان را در آغوش گرفته از ما استدعای عفو و بخشش میکردند، و از دست روسهای ظالم «امن مضطر» میگفتند، برای پیروزی و سلامت اوردوی نجاتبخشمان دعا میکردند. ایرانیان که میدانستند سعادت و خوشبختی آیندهشان وابسته به ماست و درک میکردند که عالم اسلام به غیر از دولت عثمانلی هیچ تکیهگاه و پشت و پناهی ندارد، از صمیم قلب و جان و دل بازگشت برادران نجاتدهندهی خود را تمنا و آرزو میکردند.
سؤزوموز
در این نوشته قسمتهایی از کتاب مینباشی شوقی باسلوْ دیمئتوکا[1] یک افسر عثمانلی که در سالهای جنگ جهانی اول در عملیات و نبردهای آزادسازی استانهای امروزی همدان و مرکزی و کرمانشاه و قوم و کوردستان و ... اطراف آن در تورکایلی از قوای ارتش روسیه شرکت داشته است را نقل کردهام. مینباشی شوقی باسلو[2] دیمئتوکا[3]، فرماندهی یک سواره نظام عثمانلی بود که در سالهای جنگ جهانی اول در پاشاایلی[4]، عراق عرب و عراق عجم جنگیده است. وی خاطرات این سالها و جنگها را در سال ١٩٢٢ در کتابی به نام «حربِ عمومیده مستقل سواری لواسینین حرکاتیندان بیر یاپراق: پاشاایلی، عراقِ عرب و عجمده و استقلال مجادلهسینده بؤلویوم»[5] (برگی از عملیات تیپ مستقل سواره در جنگ جهانی اول، فوج من در نبرد استقلال پاشاایلی، عراق عرب و عراق عجم) منتشر کرده است.
در این اثر اطلاعات مهمی در بارهی مردم تورک این بخشهای جنوبی تورکایلی، و استقبال آنها از اوردوی نجاتبخش عثمانلی، جنگهای انجام گرفته با قوای روسیه و انگلستان، همچنین در بارهی قوای روسیه در آن مناطق و از جمله سوارههای کاساک (قزاق)، همراه با متن فرامین و اسناد نظامی و مکاتبات محرمانه و مخابرات رمزی و ... مربوطه وجود دارد. مینباشی شوقی دیمئتوکا در کتاب خود همچنین اطلاعات مفصل و تحلیلهای ذیقیمتی در بارهی اقلیم، وضعیت اجتماعی، صنایع و فرهنگ و سیاست ایران، و مخالفت با تجدد و مودرنیته، دینزدهگی، خرافات و تسلط روحانیون شیعه، عقب ماندهگی سیاسی، انحطاط فرهنگی و سقوط اخلاقی مفرط، فقدان حسیات ملی و غرق در خواب عمیق غفلت بودن جامعهی ایران را داده است. (کتاب «بؤلویوم»، تماما تصحیح و ائدیت شده و به زبان اصلی تورکی در سؤزوموز منتشر خواهد شد).
چند توضیح:
١-در سالهای جنگ جهانی اول، تمام مردم تورک در سرتاسر ایران، چه در منطقهی شمالی تورکایلی ویا آزربایجان، چه در بخشهای مرکزی و جنوبی تورکایلی و یا خمسه و عراقستان، چه در مرکز و در جنوب و در شمال شرق ایران، از شیعی و سنی و علوی و .... به همراه اکثریت مطلق مقامات و نخبهگان و نظامیان و روحانیون و سران طوائف به عنوان متحد اوردوی نجاتبخش عثمانلی عمل کرده و با پیوستن به آن در صف مقابل ائتلاف مثلث صلیبی (روسیه، بریتانیا، فرانسه) موضع گرفته بودند. اما در دو منطقه از تورکایلی یعنی غرب آزربایجان و منطقهی بیجار-همدان، این هواداری تنها به هماهنگی و همکاری با اوردوی عثمانلی محدود نبود، بلکه به صورت تمایلات ملی تورکگرا و ناسیونالیسم تورک هم پدیدار شده بود (در کمال حیرت به سالهای جنگ جهانی اول در تبریز و پیرامون آن وضعیت اغلب نخبهگان متفاوت بود و در آنجا به جای ناسیونالیسم تورک، ناسیونالیسم ایرانی-فارسی ظاهر شده بود). منابع تاریخی و اسناد آرشیوی پر است از همکاری عملی و گسترده و همهجانبهی مردم تورک مخصوصا در منطقهی همدان با قوای آزادیبخش اوردوی اسلام- عثمانلی. اطلاعات کتاب بؤلویم هم این دانستهی ما را تائید میکند.
٢-همانگونه که اکنون بر اساس اسناد و منابع بی شمار به طور قطع معلوم شده است، تاریخنگاری ایرانی و آزربایجانگرایانه در بارهی سالهای جنگ جهانی اول هم واقعیات را سانسور و به جای آنها با دروغپردازی و وارونهنمایی و بازنویسی تاریخ، یک تاریخ خیالی ضد تورک آفریده است (آزربایجانگرایی و تاریخنگاری آن یک پدیدهی ضد تورک محصول ناسیونالیسم فارسی و پارسیان و دولتهای استعمارگر و صلیبی اوروپایی و روسیه و فرانسه و بریتانیا و استالینیسم و ... است). به عنوان نمونه تاریخنگاری آزربایجانگرایانه حضور اوردوی نجاتبخش عثمانلی در تورکایلی و ایران را به صورت اشغالگری نشان داده و مدعی شده است که مردم تورک به دشمنی با آن پرداختهاند. حال آنکه در سراسر تورکایلی و خارج آن در همه جا، در اورمیه و تبریز و همدان و اراک، خوی، دیلمان-سلماس، اردبیل، بیجار، سونقور، کنگاور، اسدآباد، .... و .... مردم تورک نه تنها از اوردوی عثمانلی - که به دعوت مردم و مقامات قاجاری به کومک آنها شتافته بود - استقبال کردهاند، بلکه در اشکال پیوستن به قوای جنگنده و یا پشتیبانی لوجیستیک با تمام قوا با آن همکاری کردهاند.
٣- تاریخبافی ایرانگرایانه و مولفین آزربایجانگرای پانایرانیست و آزربایجانگرای استالینیست در جمهوری آزربایجان و ایران (شوکت تقییوا، تقی شاهین، ناهیدی آذر، علیرضا نابدل، ...) به دروغ ادعا میکنند که اوردوی عثمانلی به زور از مردم بومی ارزاق میگرفت. حال آنکه بلا استثناء در همهی منابع تاریخی تثبیت شده است که مردم بومی مخصوصا تورک در تبریز و اورمیه و ماکو و خوی و همدان و .... که خود را به قوای عثمانلی، به سبب تامین جان و مالشان مدیون حس میکردند، داوطلبانه به اوردوی عثمانلی کومکهای لوجیستیک کرده و برای ایشان آزوقه و چاروق و نفرات تامین مینمودند[6]. بسیاری هم به این جرم توسط قوای روسی و متحدان آسوری و ارمنیاش به قتل رسیده و اعدام شدهاند. در این منبع هم موردی ذکر شده که یک تورک همدانی صاحب باغچهی میوه، مبلغی را که مینباشی شوقی در مقابل میوهها به وی داده است را قبول نکرده و آنها را به اوردوی عثمانلی هدیه کرده است. همچنین مینباشی شوقی متن دستورالعمل فرماندهی عثمانلی را عینا نقل کرده که در آن امر شده است که تمام خوراک حیوانات ارتش صرفا میباید با پرداخت پول به بومیان تهیه شود:
لوا امری. نومئرو ١١٤، ٢٢ تموز ١٣٣٢. ماده١٠: افراد اعاشهسی اوزهرلهریندهکی ارزاقدان، حیوانات اعاشهسی ده تارلالاردان لوا اداره هیئتینجه وقوع بولاجاق مبایعاتدان اولاجاقدیر.
ترجمه: دستور تیپ، شماره ١١٤، ٢٢ تموز ١٣٣٢. ماده ١٠: غذای نفرات (عساکر) از خوراکی که به همراه دارند، و غذای حیوانات هم از طریق خریدهایی که توسط هئیت مدیریت تیپ از مزارع انجام میگیرد صورت خواهد گرفت.
٤-در این نوشته نام قوای روسی موسوم به قزاق در ادبیات فارسی را به صورت کاساک نوشتهام. ضرورت و فائدهی نوشتن این نام به صورت کاساک و یا کازاک، جلوگیری از اشتباه گرفته شدن کاساکهای روس با ملت تورکیک «قازاق» است.
پایان مقدمهی مئهران باهارلی
گزیدههایی
از کتاب مینباشی شوقی دیمئتوکا: بؤلویوم
اثری است که در میان آتش و جنگ و با ایدهآلها و ذهنیت جنگی یک نظامی نوشته
شده است.
نویسنده: مینباشی (سرهنگ) شوقی باسلی دیمتوقا، فرماندهی سابق سوارهی
حکّاری و اطراف.
در چاپخانهی دانشگاه جنگ چاپ شده است. ١٣٤٠ قمری [١٩٢٢]
(ص٥٦) - زبان: مناطق آزربایجان و همدان به تورکی تکلم میکنند. اساسا اینها از ملیت تورک هستند. لهجهی [تورکی در] ایران عین لهجهی ما است. هرچند کمی به لحاظ شیوه متفاوت است، اما در درک مطلب دشواری ایجاد نمیکند[7]. حدس زده میشود کل جمعیت تورک در ایران ٣ تا ٤ میلیون نفر باشد. اینها از جهت اخلاقیات، رسومات، اعتقادات، مشاغل و حرفهها با ایرانیان اصلی فرقی ندارند. تورکها [در ایران] هم در این موارد، به تبعیت از همسایهگان سرنگون شدهشان در نتیجهی سفاهت، آنها را تقلید کرده از خود یک دسته عقاید و رفتارهای عجیب و غریب نشان میدهند. به سبب خارج از موضوع بودن، به مبحث دین و مذهب وارد نخواهم شد. در این مورد به کسانی که تفصیلات و معلومات میخواهند، فقط این را میگویم که باطنهای این ظواهر را کشف کردن، امر سادهای است ....
(ص٨) - در آغاز عملیات ایران، قوای ما به سبب ملحق شدن آلای (هنگ) مستقل در حلّه با نفرات اندک خود به لوا (تیپ) و توزیع برابر تمام امکانات آن بین بؤلوکهای (فوجهای) مستقر در خانقین، به حد کمال رسیده بود.
(ص ١١) - از لحظهای که به خاک ایران قدم گذاردیم، این فراوانی [ارزاق] خاتمه یافت. اغلب اوقات مجبور به خوراندن گندم به حیوانات میشدیم. اما گندم که مانند مسهل عمل مینمود، حیوانات را تماما از قوت میانداخت و ناتوان [از حرکت] میکرد. در بازگشت از همدان در محرومیت و ضعیفی [ناشی از بی غذایی] بزرگی درغلطیدیم. به این دلیل، در طول عملیات بازگشت، بسیاری از حیواناتمان را به سبب بی حرکتی تلف کردیم. در این عملیات من شخصا در فوج خودم بدبختی تلف شدن بیست و هشت حیوان به دلیل بی حرکتی را تجربه کردم.
(ص ٥٩) - کاساکهای روس در ایران: .... در عملیات پس و پیش عراق عجم، همیشه با کاساکها جنگیدیم. در دورهی توفقمان در همدان، در روبروی مواضع کاساکها، یک پیش قاراقول تاسیس کردیم. ما با آنها کاملا انسیت پیدا کردیم و بر همهی اسرارشان واقف شدیم. طبیعتا آنها هم ما را به خوبی دیده و از نزدیک شناختند.
(ص ٦٢) - .... حق ناشناسی خواهد بود اگر از بیان مزایای بسیاری که در کاساکها دیدم خودداری کنم. اما از باز گفتن ظلمهایی که آنها در حق اسرا و زخمیان و اهالی بی طرف ایران روا میداشتند و کوبیدن این حقایق به صورتهای بی حیایشان هم پروا نخواهم کرد.
(ص ٦٣-٦٤) - کاساکها که تجسم نفرت بشری هستند، اصول و قواعد لازم الاجرا بین دولتها در حین جنگ را رعایت نمیکنند، به همین سبب بسیار خونخوار و ظالم هستند. آنها عادت به اسارت گرفتن ندارند، زخمیان دشمن را هم برداشته [به پشت جبهه] منتقل نمیکنند و از نوشیدن خونشان نوعی حظ و لذت وجدانی میبرند. طبق اطلاعاتی که دریافت کردیم، به دلیل این حرکت وحشیانه که مخالف قواعد وضع شدهی مدنی و تمدن است، حتی چند بار به ژنرال باراتوف [فرماندهی قوای نظامی روسیه در ایران] مراجعه و شکایت شده بود. اما این خونآشامان که نمیخواستند از این حیوانیتی که به آن مزین بودند دست بردارند، تا آخر به این ظلم غیر قابل قبول ادامه دادند.
اگرچه مقابله به مثل با آنها شرعا و منطقا واجب بود، اما احساسات اسلامی لطیف مانع این امر میشد. فرزندان دیندار تورک، که دارای اصالت معنویای مانند عدم گسست از مردانهگی میباشند که تا کنج قلبهای تورک ریشه دوانده است، به هیچ وجه نمیتوانستند بر عاجزین و آنها که امان میخواستند دست بلند کنند. حتی سربازان ما، که در وادی رحم و شفقت بسیار پیش رفتهاند، و قلوبشان لانهی فضیلت و خودشان آراسته به خوی مروت هستند، زخمیان آنها را در آغوش کشیده و برای دفن کشته شدهگانشان با مراسم مخصوص با یکدیگر رقابت میکردند.
کاساکها در هتک عرض که برایشان چیزی بی ارزش بود بسیار افراط کرده بودند. روایات بسیاری در بارهی رفتارهای بدی که کاساکها در هر جائی که از آن عبور میکردند مرتکب میشدند و از نوشتن آنها شرم دارم را شنیدم. این مخلوقات سفیل، که در طبقهای پستتر از حیوانات قرار دارند و متصف به اخلاقیات نکوهیده هستند، در خارج محیطهای خود از هیچ چیزی خجالت نکشیده و شرم نداشتهاند. تعالیم و آموزشهای پاک اسلام در این مورد، موجب ایجاد نفرت بزرگی [بر علیه کاساکها] در میان ایرانیان مسلمان شده بود. این دستهی سفیه ملت نارشید ایران را تماما آلت و بازیچهی قباحت و فضاحت، و اسیر ظلم و ستم خود کرده بود. بدین سبب مردم ایران که با ورود ما از شر آنها خلاص شده و امان یافته بودند، سربازان ما را با کمال شوق و گرمی در آغوش میکشیدند.
(ص ٦٦-٦٧) - کاساکها که مهارتها و قدرت و سرعت تورکهای قدیم در تهاجم و شبیخون را مادتا از آنها اخذ و احراز کرده و تماما در عمل اجرا میکردند، در مقابل اولاد آن تورکهای قدیم، به لحاظ معنوی کاملا ذلیل و محکوم میشدند. زمانی از همدان تا سنندج، با یک فرقهی سوارهی کاساک به فرماندهی «ناچالنیک شتوب دوویس» مواجه شدیم. در مناطق گوناگون ایران، به دفعات با او جنگیدیم. فرقهی ما که مرکب از شش هنگ بود، در سایهی اصول و مدیریت جنگیای که مدیون تدابیر صحیح فرماندهمان هستیم، هرگز از کاساکها شکست نخورد. بر عکس، در همه جا به آنها تلفات وارد آورده، آنها را طرد و دفع کردیم.
روسها در ایران دارای یک فرقهی سواره به نام «دیراگون» بودند. اینها در قالب نظامیان دارای یونیفورم یکسان و کلاه بودند. دیراگونها دارای سرنیزه هستند، اما مانند کاساکها جنگنده و بی رحم نیستند. اینها سوارههای سالون و پیادهرو [برای رژه و نمایش] هستند. سرنیزههایی که در دست دارند صرفا بدرد انجام مراسم رژه و سوراخ کردن اهداف بی جان نقاشی شده میخورد. سوارههای کاساک که تزاریسم آن را با هزینهی کمی بوجود آورده بود، مجبورا به هر جنگی فرستاده میشدند. در جبههی همدان که از «دولت آباد»[8] تا «بیجار» ممتد و کاملا وسیع بود، در هر جا که جنگی شد، حتما هنگ کاساک و تیپهای آن چندتایی عرض اندام کردهاند.
با پیاده نظام روس هم جنگیدیم. پیادهها، فاقد مزیت جانبازی که کاساکها
دارای آنند هستند. پیادهها با ضربات شلاق افسرانشان و تهدید تاپانچای روولور و به
زور به جنگ فرستاده میشوند. توپچی روس هم خوب میجنگد....
(ص ٦٩) - برای راندن این دشمن که با تجاوز به مرزهای عثمانلی تا دروازهی بغداد پیش آمده بود، لوای ما و قولاوردوی سیزدهم (مرکب از فرقههای پیادهی دوم و ششم و لوای سوارهی مستقل) به فرماندهی «میر آلای علی احسان بهی» – که در خود مزایای فرماندهی مانند حدت ذکا، نفوذ امر، مهارت جنگی، شدت نظر و عزم را یکجا و در حد کمال در خود جمع کرده – مامور شده بود. هنگامی که به خانقین رسیدیم، در بارهی قوای روس معلومات تقریبی زیر را دریافت کردیم: نیروهای ژنرال باراتوف در جوار قصر شیرین مرکب است از ٧ تابور پیاده، ٥ آلای سواره، ١٢ توپ صحرایی، ٢ توپ کوهستانی، و یک دستهی اوبوس. فرمانده [علی احسان پاشا] که هرگز به لگدمال شدن خاک پاک وطن توسط دشمن رضایت نمیداد، مصلحت دید که دشمن را در اولین حملهی رعدآسا به خاک ایران عقب برانَد.
دشمن میآید، هدفش نابود کردن وطن است
مانع و حمله کننده به آن، فرزندان وطن هستند (عبدالحق حامد)
(ص ٧١) - زمانی که روسها به طرف خانقین پیشروی میکردند، ٢٠٠ ایرانی مرکب از ژاندارم و مجاهد به فرماندهی «مینباشی حبیب الله خان» به ما پناهنده و ملحق شده بودند.
(ص ٧٣) - سا ٣، با گذشتن از مرز به عجمستان – ایران داخل شدیم. این روش پیروزمندانه مانند یک جریان برق با خرد کردن همهی موانع تا همدان ادامه یافت. دهات تماما غیر مسکون و به آتش کشیده شده بود. به عنوان مقدمهی اعمال کاساکها، با منظرههای غم انگیزی مانند اجساد ایرانیان کشته شده که اعضاء و جوارحشان با ساتورهای بی امان جلادان تکه پارچه شده بود، مواجه میشدیم. آنهایی که جان داشتند، از وحشیت و درندهگی روسها شکایت کرده، و اجساد بر زمین ریخته شده را به عنوان دلیل و مدرک نشان میدادند. این درندهگان که در حریم ایران [با اهالی] در آمیخته و [از آنها] ارتزاق میکردند، اصول و قواعد بی طرفی [لزوم عدم تعرض به افراد غیر نظامی] به خیال و ذهنشان هم خطور نکرده بود. با چشمان خود، در صد هزار شکل آشکار فاجعه و زشتی و پستی و تباهی که انسانهای دارای قلب سهل است، حیوانات درنده با هاری ناحق خود هم نمیتوانند مرتکب آن شوند را میدیدیم. برای نامیدن روسها، - منبع و عامل این ننگ که هر ناظر باریکبین را از ترس و غضب به لرزه میاندازد - هر تعبیر رذیل و فرومایه که بکار رود باز هم کم است.
(ص ٩٢) - هجوم الوند؛ گشایش ورود به همدان، افتخار برافراشتن پرچمهای پیروزی
شهر همدان در تاریخ ١٧٢٩ در راستای تقسیم مسئولیتها از سوی سلطان مصطفای ثالث، عرصهی خدمت شاعر مشهور راغب پاشا، شوهر خواهر سلطان شده بود[9].
(ص ٩٥، ٩٦) - شب فرماندهی لوا [علی احسان پاشا] که با قطعهها در خط بالا نمانده بود، بدنبال روسها با قرارگاه و تعدادی نیرو، وارد همدان شده بودند و بدین ترتیب، افتخار نخستین ورود و پیروزی را لوای ما کسب میکرد. فردای آن روز، هنگامی که آفتاب با نور صورتی خود آفاق همدان را روشن میکرد، من هم با بؤلوک خودم وارد شهر شدم. هنور پیاده نظام ما به همدان نرسیده بود.
باد آمیخته با بوی خوش، که از باغچههای زردآلو و هلو و سیب و گلابی و
گیلاس، نیم ساعت مانده به مخرج شهر، منتشر میشد و اطراف را استیلا، و بر قلبهایی
که در زیر مصیبتها و رنجهای جنگ خسته شده بودند و بر حواس و اعصاب مانند یک
داروی شفابخش تاثیر میکرد. نفرات بیچاره و خستهام، نمیتوانستند چشمهای طمع و
اشتهایشان را از درختهای میوه برکنند. بؤلوک را از اسبها پیاده کردم و از باغچهها
زردآلو چیده تا آنجا که بی نیاز شوند به نفرات خوراندم. محض احتیاط مقداری هم به
توربههای پهکسیمهت[10]
گذاشته و به راهروی ادامه دادم. صاحب باغچه یک تورک ایرانی در رفتاری جوانمردانه
پنج ده قوروش (کمی پول) را که میخواستیم تقدیم کنیم نپذیرفت و میوهها را به عسکر «پیشکش» (به معنی «هدیه» در نزد ایرانیان است) کرد.
(ص ١٢٤-١٢٥) - عملیات بازگشت، دلائل بازگشت از ایران: این روزها در فرامین صادر شده از طرف قولاوردو، اعلام میشد که قولاوردو ایران را تخلیه و به جبههی دجله کومک خواهد کرد. بریتانیا با قوای فائق به جبههی دجله متمرکز شده و قطعاتمان را مجبور کرده بود که از ایران عقبنشینی کنند. تخلیهی این سرزمینها که با ریختن خون بدست آورده بودیم، ما را بسیار اندوهگین میساخت. اما بیشتر از ما، ایرانیان زجردیده خون میگریستند. از آغوش نرم حکومت مهربان و رحیم ما [عثمانلی] به میان دندانهای خونخوار دشمن درنده [روسیه] افتادن، وجود ایرانیها را متزلزل میکرد. تابع بودن عملیات نظامی به پلانهای آماده و واجب الاجرا، ما را مجبور میکرد که گریهکنان، ایرانیان هم دینمان را به بیداد و ستم نرون رها کنیم.
روزی که از همدان عقبنشینی میکردیم، کوچهها لبالب از مرد و زن و کودکان
پر شده بود. قلبها از دیدن منظرهی غمانگیز بدبختهایی که با دستمالهایشان چشمهایشان
را که خون میگریستند میپوشانیدند تکه پارچه میشد. فریاد و امدادخواهی و واویلای
دردناک این مظلومان باعث گریستن ما هم شد.
آن بیچارهگان که رکاب اسبهایمان را در آغوش گرفته از ما استدعای عفو و بخشش میکردند،
و از دست روسهای ظالم «اَمَّنْ مُضْطَر»[11]
میگفتند، برای پیروزی و سلامت اوردوی نجاتبخشمان دعا میکردند. ایرانیان که میدانستند
سعادت و خوشبختی آیندهشان وابسته به ماست و درک میکردند که عالم اسلام به غیر از
دولت عثمانلی هیچ تکیهگاه و پشت و پناهی ندارد، از صمیم قلب و جان و دل بازگشت
برادران نجاتدهندهی خود را تمنا و آرزو میکردند.
(ص ١٢٥) - بازگشت از ایران، از مسیر راه همدان-کرمانشاه-خانقین که سلطان سلیمان قانونی در سال ٩٤١ پس از تمام کردن فتح تبریز، و برای نخستین فتح بغداد آن را پیموده بود، با یک نظم کامل و آرامش تمام تحقق یافت. در سایهی تدابیر صحیح فرماندهی داهی [علی احسان پاشا] قولاوردو، از سلاحهای سبک و سنگین خود هیچ چیزی را از دست نداد....
پایان ترجمه
متن اصلی تورکی:
عسکر مفکورهسی، حرب ذهنیتی ایله محاربه
و آتش ایچینده یازیلمیش بیر اثردیر
یازان سابق حکّاری و حوالیسی
قوماندانی سواری مینباشی شوقی باسلی دیمتوفا
مکتبِ حربیه مطبهسینده طبع
اولونموشدور. ١٣٤٠
(ص٥٦) - لسان: آزهربایجان و همهدان حوالیسی تورکجه تکلّم ائدهرلهر. اساساً بونلار تورک عرقینداندیرلار. ایران[دا تورک] لهجهسی بیزیمکینین عینیدیر، شیوهیِ تلفّظ اعتبارییله بیر آز فرقلی ایسه ده، مقصدی آنلاماقدا گوجلوک چکیلمهز. ایرانداکی تورک نفوسِ عمومیهسی ٣-٤ میلیون تخمین ائدیلییور. طبایع، عادات، اعتقادات، حِرَف و صنایع نقطهیِ نظریندهن اصل ایرانیلهردهن فرقلی دئییللهردیر. تورکلهر ده بو خصوصدا مِکَبِّ سفاهت قومشولارینا تابع اولاراق، بیر تاخیم عجیب و غریب لوحهلهر ارائه ائتمهکله اونلاری تقلید ائدهرلهر. صددْ خارجینده اولدوغو ایچین، دین و مذهب بحثلهرینه گیریشمهیهجهییم. بو بابدا تفصیلات و معلومات ایستهیهنلهره، بو ظواهرین بواطنینی کشف ائتمهنین قولای اولدوغونو سؤیلهمهکله اکتفا ائدهجهییم.
(ص٨) - .... ایران حرکاتینین بدایتینده حلّهدهکی مستقل آلای پک آز اولان موجودییله لوایا التحاق ائتدیییندهن، بوتون مرتّباتی خانقینده بؤلوکلهره سیاناً توزیع ائدیلمهسییله موجودیتیمیزی حدِّ کمالا ابلاء ائتمیشدی.
(ص ١١) - .... ایران توپراغینا آیاق باسدیغیمیز آندان اعتباراً بو مبذولیته خاتمه چکیلدی. آرپا بولامادیغیمیز، چوخ زمانلار اولدوغو گیبی، اکثرِ اوقاتدا [حیوانلارا] بوغدای یئدیرمهک ضرورتینده قالدیق. مسهل تاثیرینی اجرا ائدهن بوغدای، حیوانلاری بوسبوتون قوّتدهن دوشوردو. همهدان رجعتینده بویوک بیر هزال و محرومیت ایچهریسینده یووارلاندیق. بوندان دولایی حرکاتِ رجعیهنین دوامی مدّتجه، بیر چوخ حیوانلاریمیزی دورقونلوقدان یوللاردا تلف ائتدیک. بو حرکتده بالنفس بؤلویومون ییرمی سکیز حیوانینی دورقونلوقدان اتلاف بدبختلییینده قالدیم.
(ص ٥٩) - ... ایراندا روس قازاقلاری: ...عراقِ عجمین ایلهری گئری حرکاتیندا هپ قازاقلارلا حرب ائتدیک. همهدانداکی دورهیِ توقّفوموزدا قازاقلارلا قارشی قارشییا ایلهری قاراقول تاسیس ائتدیک. بیز کندیلهرییله پک زیاده انسیت پیدا ائتدیک. هر تورلو اسرارینا واقف اولدوق. بالطبع اونلار دا بیزی پک اییی گؤردولهر و یاخیندان تانیدیلار.
(ص ٦٢) - ... قازاقلاردا گؤردویوم بیر چوخ مزایایی سؤیلهمهکدهن استنکاف ائدهرسهم، حقناشناسلیق ائتمیش اولوروم. لاکین اسرا و مجروحینه و بیگناه بیطرف ایران اهالیسینه روا گؤردوکلهری مظالمی ده سؤیلهمهکدهن، او حیاسیز یوزلهرینه چارپماقدان پروا ائتمهیهجهییم.
(ص ٦٣-٦٤) - انسانیتین کینِ مجسّمی اولان قازاقلار، اثنایِ حربده بین الدول مرعی الاجرا اصول و عهودا رعایتکار اولمادیقلاریندان، پک خونخوار و ظالمدیرلهر. اسیر آلماق عادتلهری اولمادیغی گیبی، خصمینین مجروحلارینی دا قالدیرمازلار، بونلارین قانینی ایچمهکده بیر محظوظیتِ وجدانیه حسّ ائدهرلهر. موضوعِ قواعدِ مدنیه خلافینداکی بو حرکتِ سباعانهلهریندهن دولایی، بیر قاچ دفعهلهر جئنئرال باراتوفا بیله مراجعت واقع اولدوغو استخبار ائدیلمیشدی. فقط متحلی اولدوقلاری بهیمیتدهن آیریلماق ایستهمهیهن بو خونخوارلار، غیر قابلِ تانیس بو ظلما نهایته قدهر دوامدان واز گئچمهدیلهر.
بونلارا مقابله بالمثل شرعاً و منطقاً فرض ایدیسه ده، حسیاتِ اسلامیهیِ رقیقه مانع اولویوردو. تورک قلبلهرینین ان اوجرا گوشهلهرینه قدهر کؤک سالان مردلیکدهن تجرّد ائدهمهمهک گیبی بیر اصالتِ روحیهیه مالک اولان دیندار تورک یاورولاری، عجزهیه و استیمان ائدهنلهره بیر تورلو ال قالدیرامییوردو. و حتّی رحم و شفقت وادیسینده پک ایلهری گئدهن، قلبی بیر فضیلت یوواسی اولان و شیمِ مروّتله متحلی بولونان عسکریمیز، بونلارین مقتوللارینی صمیمیتله قوجاقلایاراق، مدفنلهرینه مراسمِ مخصوصه ایله قویماقدا یکدیگرلهرینه مسابقه ائدییورلاردی.
قازاقلار نزدینده لاشی
حکمونده اولان هتکِ عرض خصوصوندا پک ایلهرییه گئتمیشلهردی. گئچدیکلهری
یئرلهرده قلمه آلماقدان استحیا ائتدیییم سوءِ اخلاقلارینا دائر بیر چوخ سرگذشتلهرینی
دینلهدیم. حیواندان داها آشاغی بیر درهکهده لوئیاتِ [لائمت؟] اخلاقیه ایله مشبوع
بو سفیل مخلوقلار، محیطلهرینین خارجینده هیچ بیر شئیدهن اوتانمامیشلار،
بیر حسِّ حجاب دویمامیشلاردیر. اسلامیتین بو بابداکی لکهسیز تلقیناتی مسلمان
ایرانیلهرده بویوک بیر نفرتی موجب اولموشدو. نارشید ملّتِ ایرانی باشدان باشا
ظلم و اعتسافا اسیر، شناعت و فضاحتینه آلت ائدهن بو سفیه گروهون، ایرانا
دخولوموزلا شرّیندهن امین و خلاص اولان ایران خلقی، عسکریمیزی کمالِ شوق و حرارتله
قوجاقلویورلاردی.
(ص ٦٦-٦٧) - اسکی تورکلهرین آخینجیلیقداکی ملکه و مهارتلهرینی مادتاّ اکتساب و احرازلا تماماً تطبیق ائدهن قازاقلار، معناً اونلارین احفادی قارشیسیندا ذلیل و محکوم اولویورلاردی. همهداندا سنّهیه یاخین بیر زمان قازاق سواری فرقهسییله (قوماندانی ناچالنیک [начальник] شتوب دوویس ایدی) قارشی قارشییا بولوندوق. ایرانین مختلف مناطقینده بیر چوخ دفعهلهر کندیلهرییله حرب ائتدیک. آلتی آلایدان عبارت اولان بو فرقه قوماندانیمیزین تدابیرِ صائبهسینه مدیون اولدوغوموز بیر اصول و ادارهیِ حرب سایهسینده قازاقلارا مغلوب اولمادیق. بلکه کندیلهرینی هر یئرده ضایعاتا اوغراتاراق، طرد و تنکیل ائتدیک.
ایراندا روسلارین بیر ده دیراقون (دراغون) سواری فرقهسی واردی. بونلار یکنسق البسهیی حامل، قاسکئتلی عسکر قیافتینده ایدیلهر. دیراقونلار میزراقلا مسلّح اولوپ، قازاقلار گیبی جفاکار و محارب دئییلدیرلهر. بونلار سالون قالدیریم سواریسیدیرلهر. اللهریندهکی میزراقلار رسمِ گئچیت یاپماقدان، مصوّر جانسیز هدفلهری دورتمهکدهن باشقا بیر شئیه یارامییوردو. چارلیغین آز مصرفله میدانا گتیردییی قازاق سواریلهری، بالالتزام هر محاربهیه گؤندهریلییوردو. دولتآباددان بیجارا قدهر غایت واسع اولان همهدان جبههسینین هانکی نقطهسینده حرب اولموش ایسه، مطلقا قازاق آلای و لوالاریندان بیر قاچی بورادا عرضِ اندام ائتمیشلهردیر.
روس پیادهسییله ده حرب ائتدیک. قازاقلارداکی حُسنِ فداکاریدهن پیادهسی محرومدور. پیادهسی ظابطلهرینین قامچی ضربهسی، روولور تهدیدی آلتیندا حربه سوروکلهنیرلهر. روس توپچوسو دا اییی حرب ائدهر. ...
(ص ٦٩) - حدودِ عثمانیهیی تعدّی ائدهرهک بغداد قاپیسینا قدهر سوخولان بو دشمنی، ایران داخلینه تبعیده حدّتِ ذکا، نفوذِ امر، مهارتِ حربیه، شدّتِ نظر و عزم گیبی قوماندانلیق مزایاسینی تمامیله جامع «میر آلای علی احسان بهی»ین قومانداسینداکی ناشرِ رایاتِ ظفرمرتب اوناوچونجو قولاوردو [ایکینجی و آلتینجی پیاده فرقهلهرییله مستقل سواری لواسیندان مرکّبدی] ایله لوامیز مامور اولموشدو. خانقینه واصل اولدوغوموز زمان، روس قوّتلهری حقّینده آشاغی یوخاری بیر تخمینله شو معلوماتی آلییوردوق:
قصرِ شیرین جوارینداکی جئنئرال باراتوف قوّتلهرینین ٧ تابور پیاده، ٥ آلای سواری، ١٢ صحرا توپو، ٢ جبل باتاریاسی، و ١ اوبوس تاخیمیندان عبارت اولدوغو تخمین ائدیلییوردو.
خاکِ پاکِ وطنین دشمن آیاغی آلتیندا چئینهنمهسینه راضی اولمایان صاعقهتاثیر قوماندان، ایلک حملهده بونلارین ایران توپراغینا طردینی موافق گؤرموشدو:
دشمن گلییور، مقصدی افنایِ وطندیر
حائل اونا، صائل اونا ابنایِ وطندیر
(عبدالحق حامد)
(ص ٧١) - روسلار خانقینه ایلهرلهدییی زمان ٢٠٠ قدهر ایران ژاندارماسییلا مجاهدی ایران بینباشیسی حبیبالله خانین قومانداسیندا بیزه التجا و التحاق ائتمیشلهردی.
(ص ٧٣) - سا ٣ اوّلده حدودو گئچهرهک عجمستانا داخل اولدوق. بو مشیِ غالبانه بیر سیالهیِ الئکتئریکیه گیبی بوتون موانعی چئینهیهرهک همهدانا قدهر امتداد ائتدی. کؤیلهر کاملاّ غیر مسکون و محترق ایدی. قازاقلارین فاتحهیِ اجراآتیندان اولان اعضا و جوارحی بیامان جلّاد ساتورلاری آلتیندا دوغرانمیش بعض مقتول ایرانی اجسادینا تصادفله، حزنانگیز مناظر قارشیسیندا قالییوردوق. ذیروح بولونانلار روس جاناوارلیغیندان شکایت ائدهرهک، بونون دلیلِ بارزی اولاراق یئردهکی اجسادی گؤستهرییورلاردی. ایرانین آغوشِ حریمینده پرورِ شیاب اولان، تنمیهیِ حیات ائدهن جاناوارلار بیطرفلیک قواعدینی خاطر و خیاللاریندان بیله گئچیرمهمیشلهردی. قلب صاحبی اولان انسانلارین دئییل، حیواناتِ مفترسهنین بیله ناحق عقورو آراسینا پارچالامایاجاغی یوز مین شکلده فجاعتین، شناعتین، دنائت و ردائتین مشهرِ مناظرینی رای العین گؤرویوردوق. بیر زائر مدقّقی لرزهدارِ خشیت و استکراه ائدهن بو فضاحتین منبع و فاعلی اولان روسلارا نه قدهر عادی تعبیرله خطاب ائدیلسه آزدیر.
(ص ٩٢) - الوند تعرّضو. همهدانا فتح دخول، نصبِ رایاتِ ظفر شرفی
همهدان شهری ١١٤١ تاریخینده سلطان مصطفایِ ثالثین انیشتهلهری شاعرِ مشهور راغب پاشانین توزیعِ زعامت خدمتییله جولانگاهی اولموشدور.
(ص ٩٥، ٩٦) - ..... گئجه قطعاتلا خطِ بالادا قالمایان لوا قوماندانی روسلاری متعاقب قرارگاهی و بیر قسم قوّتله همهدانا داخل اولموشلاردی که «ایلک فتح و دخول شرفی»نی لوامیز احراز ائتمیش بولونویوردو.
فرداسی گون گونهش پنبه ضیالارییلا همهدان آفاقینی تنویر ائدهرکهن، من ده بؤلویومله شهره داخل اولدوم. هنوز پیادهلهریمیز همهدانا واصل اولمامیشلاردی.
شهرین مخرجینه یاریم ساعت مسافهدهن
باشلایان قایسی، شفتالی، آلما، آرموت، ویشنه گیبی اشجارِ مثمره باغچهلیکلهریندهن
انتشار ائدیپ، اطرافی استیلا ائدهن بادِ معنبر حربین مصائب و آلامی آلتیندا
یورولان قلبلهره، حواس و اعصابا بیر دوایِ شافی گیبی تاثیر ائدییوردو. بیچاره
یورقون افرادیم انظارِ حرص و اشتهالارینی یئمیش آغاجلاریندان بیر تورلو
آییرامییورلاردی. بؤلویو یئره ایندیریپ بوخچالاردان کلّیتلی مقدار قایسی توپلاتاراق
افرادا استغنا حاصل ائتدیرینجهیه قدهر یئدیردیم. احتیاط قالان مقدارینی دا پکسمهت
توربالارینا قویدوراراق یورویوشه دوام ائتدیم. صاحبِ باغچهیه اکرام ائتمهک
ایستهدیییمیز بئش اون قوروشو قبول ائتمهمهک صورتییله ابرازِ سماحتده
بولونان عجم تورکو، میوهسینی عسکره پیشکئش (ایرانیلهرجه هدیه دئمهکدیر)
ائدییوردو. ...
(ص ١٢٤-١٢٥) - حرکاتِ رجعیه، ایراندان اسبابِ رجعت
بو گونلهرده انتشار ائدهن قولاوردو امرلهرینده قولاوردونون ایرانی تخلیه ائدهرهک دجله جبههسینه یاردیم ائدهجهیی بیلدیرییوردو. دجله جبههسینه فائق قوّتلهرله یوکلهنهن اینگیلیزلهر قطعاتیمیزی ایراندان گئری چکمهیه مجبور ائتمیشدی. قان تؤکهرهک قازاندیغیمیز بو توپراقلارین بادِ هوا تخلیهسی بیزی پک متاثّر ائدییوردو. بیزدهن زیاده جفاکش ایرانیلهره قان آغلاتییوردو. مشفق و رحیم حکومتیمیزین آغوشِ نرمیندهن مفترس دشمنین خونخوار دیشلهری آراسینا دوشمهک ملاحظهلهری ایرانیلهرین موجودیتلهرینی سارسییوردو؛ حرکاتِ عسکریهنین مرتّب و مجبوری پیلانا تابع اولماسی، آغلایا آغلایا ایرانی دینداشلاریمیزی نئرون ظالملهرینه ترکه بیزی اجبار ائدییوردو.
همهداندان چکیلدیییمیز گون سوقاقلار
خینجا خینج ارکهک، قادین، چوجوقلارلا دولموشدو. مندیللهری گؤزلهرینه
قاپایاراق قان آغلایان زواللیلارین منظرهیِ حزنآوری قارشیسیندا یورهکلهر
پارچالانییوردو. بو مظلوملارین فریاد و استمدادی، واویلایِ تالّماتی بیزی ده آغلاتدی.
اوزهنگیلهریمیزه ساریلاراق بیزدهن شفاعت دیلهنهن، ظالم روسلارین الیندهن
«ابن المضر» دییهن بیچارهگان، منجی اوردوموزون مظفریت و سلامتینه دعا ائدییور،
سعادتِ مستقبلهلهرینین بیزه مربوطیتینی بیلهن و عالمِ اسلامین حکومتِ
عثمانیهدهن غیری استنادگاهی اولمادیغینی تقدیر ائدهن ایرانیلهر، رهاکار تورک
قارداشلارینین تکرار عودتینی از جان و دل تمنّی ائدییورلاردی.
(ص ١٢٥) - ایران رجعتی قانونی سلطان سلیمانین تبریز فتوحاتینی اکمالدان سونرا ٩٤١ تاریخینده بغدادین ایلک فتحی ایچین تعقیب ائتدییی همهدان-کرمانشاه-خانقین یولو اوزهرینده بیر انتظامِ تام دائرهسینده و پک سکونتله جریان ائتدی. داهی قوماندانین تدابیرِ صائبهسی سایهسینده قولاوردو اسلحهیِ خفیفه و ثقیلهسیندهن هیچ بیر شئی ضایع ائتمهدی ...
سؤزلوک
ابلاء:
ادا کردن
استکراه:
ناپسند دانستن، اکراه، ناخوش شمردن، کراهت داشتن، غضب کردن
استیمان: امان خواستن، زینهار خواستن
اعتساف:
ستم کردن، بیداد کردن
بهیمیت:
حیوانیت
تالّم:
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
تانیس:
الفت دادن، انس دادن، خوگر کردن، دمساز کردن
تنمیه: نمو دادن، بالیده کردن
حائل:
مانع و حجاب میان دو چیز
خشیت:
ترس، بیم
درکه: طبقهی دوزخ
ردائت:
تباهی و پستی
زعامت:
زعامة، پیشوایی، ریاست، سروری، مهتری
سماحت:
جوانمرد شدن، اهل جود و بخشش شدن، جوانمردی، بخشش
سیاله:
جریان
سِیان:
دو برابر، مانند و همسان
شناعت:
زشتی، قبح، ناپسندی، ناهنجاری
شیاب:
آمیختن آمیخته کردن مخلوط ساختن آمیختهگی
شیَم:
جمعِ شیمة، خُلقها، خویهای نیک، عادتها، خصلتها
صایل:
صائل، حمله برنده
صدد:
قصد
عادی:
لئیم، فرومایه، رذیل
عقور:
هار.
فضاحت:
افتضاح، بدنامی، بیآبرویی، تفضیح، رسوایی، فضیحت، ننگ
لاشی:
ناچیز، بیمقدار
لوائم:
جمع لائمة، عیب جویی، سرزنش، ملامت، انتقاد، گله، لکهدار، اشتباه، گناه، سرکوفت
لوحه:
دری وری گفتن
مُتَحلّی:
آراسته شده، زیوردار، زینت یافته، آراسته، مزیّن
مدقّق:
کسی که در امری دقّت و باریکبینی کند، دقت کننده
مشهر:
آشکار شده
مضطر:
حاجتمند، بی اختیار و بیچاره، ناچار و لاعلاج. در اصطلاح أَمَّنْ یُجِیبُ
الْمُضْطَرَّ
معنبر:
چیزی که به عنبر و بوی خوش آغشته شده، عنبرین، عبیرآلوده
مفترس:
حیوان دریدهشده.
مُکِّب:
سرنگون شده و بر روی افتاده
نارشید:
نابالغ، کمال نیافته، آنکه تمییز نتواند داد
هزال:
آریقلیق، ضعیفلیک، جیلیزلیق، لاغرلیک
ناچالنیک:
فرمانده، پاشا، رئیس
کاساک:
قوای روسی موسوم به قزاق در ادبیات فارسی
قطعه:
عسکری بیرلیک، واحد نظامی
بؤلوک:
فوج، جوخه
تابور:
گردان
قولاوردو:
لشکر
لوا:
واحد نظامی مرکب از دو آلای، تیپ
آلای:
هنگ
فرقه:
تومن، دیویزیون، سپاه
استقبال
شدید همدان از قوا و فرماندهی قوشون عثمانلی، علی احسان پاشا
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_67.html
دعای
اهالی همدان در مساجد برای پیروزی اوردوی عثمانلی و گسترده شدن سایهی امپراتوری
عثمانلی بر جهان اسلام
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/10/blog-post_10.html
توفیق
همدانی: برپاکردن طاق نصرت در تبریز در پیشواز اوردوی تورک –اسلام، تقدیم دستههای
گل از طرف دختران تبریزی به خلاصکاران تورک، قتل شوهر خواهر تزار روسیه در
قوْشاچای و کونسول روسیه در ساۇوجبۇلاق
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/05/blog-post_22.html
استقبال
تبریز از نفرات دلیر و سلحشور علی احسان پاشا و اوردوی نجاتبخش عثمانلی و «مسالهی
تحت الحمایهگی- پروتکتورا و یا ادعای حمایت دولتهای بزرگ اوروپائی از اقلیتهای
مسیحی شرق»
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post_76.html
ورود
پیروزمندانهمان به تبریز، عبور عساکرمان از زیر طاق ظفر، شادمانی و سرورها
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_15.html
زنده
باد خوییها، زنده باد تورکها، زنده باد علیاحسان پاشا و ژون تورکها
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_25.html
خوییها
و حاج علیاحسان پاشا در مصاف آندرانیک، به روایت محمدرحیم نصرت ماکویی
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/08/blog-post_7.html
علی
احسان پاشایا
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_23.html
جمشیدخان
سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه، ١٨٩٨ میلادی (١٢٧٧ شمسی): دولتِ عّلیهیِ
عثمانیه امروز اسبابِ مفاخرتِ عمومِ اسلامیان میباشد
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_13.html
طرفداری
احمدشاه قاجار و مردم از اوردوی عثمانلی، اعلان جنگ دولت آنگلوفیل مشروطه به عثمانلی
و مخالفت شدید احمدشاه با آن
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post.html
س.
م. توفیق بهی همدانی: میتینگ میدان سلطان احمد ایرانیان در پیوستن به جهاد سلطان
عثمانلی و اعتراض به به دار آویختن یک صد و یازده تن در اورمیه توسط روسها
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/10/blog-post_11.html
اعلان
جهاد میرزا فضل الله ناصحی اورومی و میرزا مسیح افشار بر علیه روسیه و بریتانیا، پیوستن
جمشیدخان افشار اورومی و پارتیزانهای وی به اوردوی خلیل پاشا، و خواست شاهسونها
از عثمانلی برای فتح تبریز
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/02/blog-post_5.html
آغیت
-مرثیهی تورکی در سوگ عمر ناجی: ناجی وطن یولوندا فدا ائتدی جانینی، ایرانایلینده
تؤکدو او قیمتلی قانینی
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post.html
نیروهای
عثمانلی و آزادسازی زبان تورکی در تورکایلی و ایران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/08/blog-post_91.html
اعتراض
سلطان مسعود میرزا ظل السلطان به سنیستیزی و عثمانلیستیزی روحانیون شیعی و رضایتشان
به قدرت گرفتن دول مسیحی و ذلت مسلمانان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/02/blog-post_66.html
کتاب
«اتحاد اسلام» شیخ الرئیس قاجار تبریزی و دعوت او به قبول سیادت و مرجعیت سلطان
عثمانلی برای تمام مسلمانان مخصوصا شیعیان
http://sozumuz1.blogspot.com/2022/01/blog-post_22.html
نامهی
تورکی مجتهدین شیعهی تبریزی در اعلان حمایت از اتحاد اسلام به رهبری خلافت عظمای
عثمانلی-اوّل سپتامبر ١٩١٠
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/10/blog-post_16.html
یادی
از آزادسازی باکو توسط قهرمانان اوردوی مظفر اسلام – عثمانلی از اشغال بولشویک-
ارمنی- بریتانیا
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_25.html
روایت
تورکی از قتل عامِ مردمِ ولایتِ اورمیه توسط آسوریان و ارمنیان و کوردان؛ و قدردانی
مردم تورک از رهبر ملی مجدالسلطنه افشارِ نجاتدهنده
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/10/blog-post_9.html
گزارشی
از به دار آویختن حاجیان شهید بالاو-کؤتالان توسط روسها: درگیریها در اورمیه،
مظالم موسقوفها و جنایات نستوریها
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/10/blog-post.html
به
خاطرهی ٩ شهید شهبندری اورمیه که مظلومانه توسط قوای روسیه-آسوری به دار آویخته
شدند.
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_31.html
تاریخ
تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. مقدمه،
لغتنامه، ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_88.html
در
آتش سوزانیدن زنان و کودکان تورک روستاهای بالاو، گجین، کوتالان و ... اورمیه توسط
قوای مسلحه ی مسیحی؛ اعدام غیر نظامیان تورک سنّی توسط ارتش روسیه به تاریخ ١٥
اوکتوبر ١٩١٤
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/04/blog-post_28.html
پختن
کودکان و خوراندنشان به مادرانشان، گردن زندن بچهها و زنان: وحشیگریهای اشقیاء
ارمنی در قوْتۇر، یئستیکان (یزدکان)، آختاجێ، ... در غرب آزربایجان و وان
http://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_22.html
قتل
عام اهالی سالماس و اورمیه توسط آسوریها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت
عبدالله بهرامی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/01/blog-post_10.html
[1] اطلاعات
بیشتر در باره ی مینباشی شوقی باسلو دیمئتوکا:
Harb-ı umumide mustakil suvari livasının harekatından bir yaprak
https://twitter.com/idrismahfi/status/1079640094556991489
Rumeli Batı Trakya
Dimetoka Kazasından Binbaşı Şevki Baslu Dimetoka
[2] باسلو، نام
نخستین حکمدار تورک است که در سامرهی عراق حکومتی تاسیس کرده بود. شاید مینباشی
شوقی دیمئتوکا شهرت خود را از نام این حکمدار تورک به سبب ماموریت در این منطقه گرفته
است.
Merkezi Samara olmak üzere
Irak'ta ilk defa hükûmet tesis eden Türk hükümdarının adı" imiş Baslu.
Belki de Binbaşı Şevki Bey mahlas olarak bu adı seçmiştir
[3] دیمئتوکا نام ایلچهای
از عثمانلی بود که اکنون در خاک یونانستان قرار دارد:
Dimetoka veya Didimoteiho
(Yunanca: Διδυμότειχο Didymóteicho; 1974'e kadar Katarevusa Yunancası ile:
Διδυμότειχον Didymóteichon; Bulgarca: Димотика Dimotika), Yunanistan'da, Batı
Trakya'da, Evros (Meriç) ilinin (nomos) sınırları içinde bir ilçedir.
[4] پاشاایلی و یا پاشاائلی (
(Paşaili, Paşaeliنام تورکی
و اصلی تراکیا، منطقهای اکنون تقسیم شده بین تورکیه، یونانستان و بولقاریستان است.
[5] چاپ جدید کتاب بؤلویوم در تورکیه:
Süvari Binbasi Sevki
Baslo’nun 1. Dünya Savasi ve Milli Mücadele Dönemi Hatiralari (1914-1920)
Paperback – January 1, 2020
[6] خويیها
و حاج علیاحسان پاشا در مصاف آندرانيک، به روايت محمدرحيم نصرت ماکويی
نصرت ماکویی میگوید
مردم بومی که خود را به قوای عثمانلی، به سبب تامین جان و مالشان مدیون حس میکردند،
داوطلبانه برای عثمانلیان آزوقه و چارق و نفرات تامین مینمودند. این زعمای بومی
مانند خود او بودند که مقامات عثمانلی را برای غارت مسیحيان سلماس به منظور تهیهی
آزوقه تشویق نمودند: «در این بین که برج، بارو را محافظت کرده، توپهای دهنپر
حاضر کردهایم، از درهی قطور [قوتور] خبر آوردند که قوشون عثمانلی آمد. ما شاد شدیم.
آدم، آزوقه، چاروق جلوی آنها فرستادیم. بنده با قوماندان گفتم: «ناپلئون میگفت
آزوقهی قوشون در اوردوی دشمن است، باید رفت گرفت. شما جان و مال ما را تامین کردید،
همه متعلق به شما میباشد. جوری بکنید برویم سر سلماس». گفت: «عدهی ما کم است».
گفتم: «ما را حساب نمیکنید؟ اسمعیل آقا و ما چهکاره هستیم؟». وادار کردم».
[7] در آن زمان بین
لهجههای تورکی رایج در قلمروی قاجاری و عثمانلی تفاوت چندانی وجود نداشت. مخصوصا
اگر شخصی با ادبیات تورک آشنا بود بدون کوچکترین مشکلی میتوانست با افراد متکلم
به لهجهی دیگر تکلم و تفهم کند. فرق بین این دو لهجه از یک طرف با ممنوع شدن
زبان تورکی در ایران و ورود بی حد و مرز کلمات و قواعد دستوری فارسی به تورکی و
شروع به فاسد شدن زبان تورکی در ایران، و از طرف دیگر با روند پاکسازی کلمات عربی
و فارسی مشترک در لهجهی عثمانلی در دورهی آتاتورک و جمهوریت، تشدید شد.
[8] روستایی در
دهستان فرمهین بخش مرکزی شهرستان فراهان استان مرکزی در قسمت جنوب شرقی تورکایلی
[9] پس از فتح همدان و اطراف آن توسط عثمانلی،
بین سالهای ١٧٢١-١٧٢٣، و دوباره در سال ١٧٣٥ قوجا محمت راغب پاشا (Koca Mehmet Ragıp Paşa)،
در معیت فرماندهی نظامی سرعسکر عارفی احمد پاشا، در مقام دفترداری و وکالت رئیس
الکتّاب اوردوی عثمانلی، مامور قیدیات و ثبت سرزمینهای فتح شده گشت. قوجا محمت
راغب پاشا، شوهر خواهر سلطان مصطفای سوم بنام صالحه بود.
[10]
Peksimet: Pişirildikten sonra dilim dilim kesilip ısıyla kurutulmuş, uzun süre
bozulmadan duran, bayatlamayan ekmek.
From Ottoman Turkish بكسمات (peksimet), بكسماد (beksemad), from Greek παξιμάδι
(paximádi, “twice-baked piece of bread”).
[11] أَمَّنْ یُجِیبُ
الْمُضْطَرَّ: آیا کسى هست که دعاى بیچارهگان را اجابت کند؟
No comments:
Post a Comment