Sozumuz a window opening to the life and heritage of the Turkish nation living in Iran and Türkili (Turkish populated northwest and adjacent provinces in Iran) ----- Sözümüz, İran ve Türkili'de (İran'ın Türk nüfuslu kuzeybatı ve komşu vilayetleri’nde) yaşayan Türk milletinin yaşam ve bırakıtına açılan bir ağızka.
Wednesday, February 28, 2018
خيانت عدهای از دموکراتهای آزربايجان و اشغال اورميه توسط سيميتقو
اخلالگریها و سابوتاژهای دموکراتهای آزربايجان در تبريز بر عليه نيروهای متحد تورک بومی-عثمانی
Monday, February 26, 2018
موضع منفی خيابانی نسبت به زبان تورکی به ادعای عبدالله بهرامی
موضع منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی
به ادعای عبدالله بهرامی
مئهران باهارلی
عبدالله بهرامی از رهبران فرقهی دموکرات آزربایجان، از یاران خیابانی و رئیس نظمیه در دورهی آزادیسِتان مینویسد: «مرحوم خیابانی جدا با تورکها و تورکزبانها مخاصمت داشته و چنین عناوینی را ننگ ایرانی میدانست. کرارا به رفقای خود توصیه میکرد که در بسط زبان فارسی کوشیده و ترتیبی بدهند که کودکان هم در مدرسه به زبان فارسی صحبت کرده، تورکی را بکلی منسوخ سازند. آن مرحوم به خود من چندین دفعه اظهار داشت که چه خوب بود یک حکومت مآلاندیشی در تهران زمام امور را به دست میگرفت و عوض فرستادن پیشخدمتهای منحوس یا فراشهای دربار، یک صد نفر معلم فارسی به این ایالت میفرستاد تا در ولایات مدارس ابتدائی تاسیس کرده و بچهها را به تاریخ ملی خود آشنا سازند و برای همیشه این بهانه را از دست عثمانیها بگیرند تا دیگر آنها به عنوان همزبانی برای ما دلسوزی نکنند.
تمام بیانیههایی که در آن زمان انتشار یافته و روزنامههایی که چاپ شده است به زبان فارسی است. اقدامات مرحوم شیخ را که مخالفین به عنوان قیام تلقی کردهاند، ابدا ارتباط به تجزیه و خودمختاری نداشته است. در مخابرات و مراسلات آن مرحوم به مرکز یک کلمه عبارتی که چنین معنائی از آن حاصل گردد دیده نمیشود. ..... پس از تخلیهی آزربایجان [از قوای عثمانلی] عدهای مخالفین [تورکگرا] که در دورهی [حاکمیت] عثمانی مصدر خدمات محلی بودند، از ترس انتقام آزادیخواهان [دموکراتهای آزربایجان] فرار کرده و به تهران پناهنده شده بودند» (عبدالله بهرامی، خاطرات؛ صص٦٣٥-٦٣٦)
Saturday, February 24, 2018
سانسور «مستوره افشار اورومی» و قهرمان ملی ساختن از «زینب پاشا» توسط آزربایجانگرایان
سانسور «مستوره افشار اورومی»
و
قهرمان ملی ساختن از «زینب پاشا»
مئهران باهارلی
آزربایجانگرایان با تحریف تاریخ و با کاربرد ادبیات مرسوم شعاری - حماسی آزربایجانگرایانه (شیرزن آزربایجانی، اسطورهی مقاومت، خاتون تبریز مهآلود، ....) از «زینب پاشا» یک قهرمان ملی، پارتیزان جنگهای چریکی، رهبر تشکیلات زنان، تئوریسین فمینیسم، پیشگام بیداری زنان ایرانی، پیشتاز تجددطلبی، مبارز بر علیه نابرابریهای جنسی و ... ساختهاند. حال آن که زینب پاشا صرفا رهبری یک مورد ناآرامی - شورش مردمی در مورد مسالهی نان در محلهای از تبریز را داشت و بدین سبب شاید بتوان او را «قهرمان مردمی (Folk Hero)» آن محلهی تبریز، اما نه «قهرمان ملی (National Hero)» ملت تورک، تلقی کرد. از نظر تاریخ ملی تورک، «زر خانیم افشار اورمیهای» و یا «بیبی بیگیم قشقایی» که اولی با متجاوزین و تروریستهای ارمنی - لشکر ژنرال آندرانیک اوزانیان، و دومی با دولت پهلوی - ارتش رضاشاه درگیر شدهاند، و یا «آخان بیگ باهارلی» که به هنگام اشغال همدان توسط ارتش تزاری دستهای پارتیزانی تشکیل داده با آنها به نبرد پرداخت و به همراه یارانش از طرف روسها دستگیر و اعدام شد، به مراتب بیش از زینب پاشا سزاوار مرتبت «قهرمان ملی» هستند.
زینب
پاشا رهبر تشکیلات زنان و تئوریسین حرکت فمینیستی و .... نبود، با این مفاهیم از
دور و نزدیک آشنائی نداشت. در سخنان منسوب به وی مفاهیم جنسیتگرای سنتی «ناموس و
نامردی و مردانهگی» وجود دارند. وی در میان عوام نه به سبب اهل قلم و اندیشهورز
بودن، بلکه به سبب کاربرد «دهیهنهک» و «زوپا – سوپا» (چوماق) تقدیر میشود. آزربایجانگرایان
در حالی از این شخصیت قهرمانسازی میکنند که ملت تورک شخصیتهای زنی مانند مستوره
افشار اورومی و خواهرانش توران و اولجای (آلجا) و آیدا (هایده) که حقیقتا اهل قلم،
فرهیخته، پیشگام در تجددطلبی، رهبر تشکیلات زنان، و اندیشهورز و تئوریسین جریان فمینیسم
و اهل قلم بودند را دارد. اما نام مستوره افشار و خواهرانش اولجای و توران و هایده
در خیل کتب «مشاهیر و نامآوران آزربایجان» تالیف آزربایجانگرایان و در تاریخنگاری
آزربایجانی دیده نمیشود. زیرا:
قهرمان ملی ساختن از عليرضا نابدل
قهرمان ملی ساختن از علیرضا نابدل
مئهران باهارلی
علیرضا نابدل یک شاعر دارای ملیت تورک با استعداد متوسط (تخلص اوختای)، یک آزربایجانگرای کلاسیک - پانایرانیست – استالینیست منسوب به پدیدههای مانقورتیسم تبریزی و مانقورتیسم آزربایجانی، و مولف اثری تورکستیزانه، پرخاشگرانه، فوقالعاده جاهلانه و سخیف بر علیه ملت تورک به نام «آزربایجان و مسالهی ملی» است. برخی از جمله محمدتقی زهتابی، انتساب این کتاب به نابدل را به زیر سوال بردهاند. اما این ادعا قانع کننده و به هیچ وجه مستند نیست. تا زمانی که این ادعا به روشی مقبول اثبات نهشده است، باید کتاب «آزربایجان و مسالهی ملی» را به عنوان اثر علیرضا نابدل پذیرفت. (تحریف، مخفی نمودن و بازنویسی واقعیات تاریخی و مخصوصاً وارونهنمایی عملکردها و ماهیت شخصیتهای تاریخی ضد تورک، مانند آنچه زهتابی در مورد علیرضا نابدل انجام میدهد، رفتاری شناخته شده در میان فعالین سیاسی آزربایجانگرا از تبریز و شرق آزربایجان است. یکی دیگر از روشهای انجام این گونه تحریفات و بازنویسی واقعیات، مطرح کردن این ادعای تماماً دروغ است که گویا بعضی از شخصیتهای ضد تورک تبریزی و .... مانند تقیزاده و ارانی و کسروی و .... در آخر عمر خود از گفتهها و کردههای ضد تورک خود پشیمان و نادم شدهاند).
در عرصهی هویت ملی، اثر نابدل ملقمهای است از ایدئولوژیهای چپ ایرانی، آزربایجانگرایی پانایرانیستی و آزربایجانگرایی استالینیستی. نابدل با انکار هویت ملی و نفی وجود ملت تورک (با به کار بردن نام «آزری» به جای «تورکی»؛ «آزربایجانی» و «تورکزبان» به جای «تورک»؛ «ادبیات آزربایجان» به جای «ادبیات تورک»، ...)؛ انکار و نفی وطن ملت «تورک» – تورکایلی، تجزیه و محدود ساختن آن به جوغرافیای آزربایجان (در حالی که صرفاً قسمتی از ملت تورک در آزربایجان ساکن است، منطقهی آزربایجان صرفاً نیمی از وطن تورک و یا تورکایلی است، همهی آزربایجان جزئی از وطن ملت تورک - تورکایلی نیست و بخشی از آن وطن ملت کورد است)؛ انکار یگانهگی ملی تودهی تورک - اوغوزهای غربی پراکنده در ایران (با تکه پارچه کردن او به «آزربایجانی» و «دیگر تورکها»)؛ ... خود یک «پان» نژادپرست ضد تورک و شخصی مرتکب خیانت به ملت تورک و خیانت به وطن تورک شده، است.
Friday, February 23, 2018
عامل جوغرافیا و تاثیرات منطقهای بر شعور ملی تورک، آزربایجانگرایی، تورکگرایی، ...
عامل جوغرافیا و تاثیرات منطقهای بر شعور ملی تورک، آزربایجانگرایی، تورکگرایی، ...
مئهران باهارلی
فعالین سیاسی تورکتبار مذکور، تقریبا همه از شرق و مرکز آزربایجان (تبریز، اردبیل، خلخال، سراب، ....) هستند و این به هیچ وجه اتفاقی نیست.
-در تاریخنگاریهای ایرانگرایانه و آزربایجانگرایانه تاثیرات محلی و منطقهای بر جریانها و جنبشهای مشروطیت، ایرانگرایی - پانایرانیسم، اسلام تورکی- رفورمیسم دینی، چپگرایی - کومونیسم، تروریسم، شعور ملی تورک، آزربایجانگرایی، تورکگرایی و .... بالکل نادیده گرفته شده است. از جمله ماهیت و تاثیرات متفاوت منطقهای «قفقاز-عثمانلی»، «شرق آزربایجان - غرب آزربایجان»، .... . در این مقاله در موارد متعدد، این مسائل از زاویهی تاثیرات محلی و منطقهای نیز تدقیق شده است:
- تاریخا در شرق و مرکز آزربایجان شعور ملی تورک موجود نبوده؛ بر عکس ایرانگرایی، فارسگرایی، شیعیگری، کومونیسم، روسگرایی، ارمنیگرایی و کوردگرایی ریشههای عمیقی دارد. یک عامل موثر در این امر، دوری جوغرافیایی از عثمانلی - تورکیه و نزدیکی به فارسستان - روسیه (قفقاز) است.
- بر عکس غرب آزربایجان که در ربع آخر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم در فاجعههای «شیخ گلدی» (تهاجم شیخ عبیدالله)، «تورک قیرقینی» (جیلولوق)، تهاجمات آندرانیک اوزانیان، تجاوزات سیمیتقو، ... به دفعات از طرف دستهجات مسلح اشقیاء و تروریستهای ارمنی، آسوری و کوردی مستظهر به دولتهای اوروپائی- مسیحی روسیه – فرانسه – بریتانیا - آمریکا، در معرض تهاجم و قتل عام و نسلکشی بوده است. این رودرروئیهای قومی، به نوبهی خود، در تشکل و تعمیق شعور ملی تورک در این ناحیه تاثیر معینی داشتهاند. مرکز و شرق آزربایجان همچو تجربهای را از سرنگذرانده است.
در
نتیجه، اغلب فعالین سیاسی این مناطق درکی درست و یا هیچگونه درکی از مسائل و
تهدیدهای ارمنی، آسوری و کوردی ندارند. به عنوان نمونه سی.مد. و ضی.صد. هر دو اهل
تبریز، ادعا کردهاند «مسالهی ارمنی، امری وارداتی در دهههای اخیر از جمهوری
آزربایجان به ایران بوده، مسالهی مردم ما نیست». حمایت اینگونه افراد از موضع
دولت آزربایجان در مسالهی قاراباغ، اغلب صمیمی و از سر دانش نیست. آنها تهدید کوردی
را هم ناموجود و دروغی ساخته و پرداختهی موللا حسنی میدانند، ....
Saturday, February 10, 2018
قهرمانسازی از تروريستها و شخصيتهای خشونتطلب تاريخی
Thursday, February 8, 2018
خوی خيانتپيشگی تورک چپ ايرانی و آزربايجانگرايان پان ايرانيست
نحلههای فکری مخدوش و هویتهای ملی معیوب بعضی از نخبهگان تورک: آزربایجانگرایی و چپ ایرانی
نحلههای فکری مخدوش و هویتهای ملی معیوب:
آزربایجانگرایی و چپ
ایرانی
من مواضع افراد تورکتبار مذکور در دفاع از توسعهطلبی، اشغالگری، پاکسازی قومی و جنایات جنگی دستهجات مسلح کورد در شمال عراق و سوریه و تقدیم وارونهی این تبهکاریها به صورت مبارزهای دموکراتیک و .... را -که کاملا مطابق مواضع پانایرانیستها و سلطنتطلبان لوسآنجلسی و جناحهای قومیتگرای افراطی فارس بنیادگرای شیعی حاکم بر ایران هم است- مواضعی منفرد و تصادفی نمیدانم. بلکه آنها را محصول نحلههای فکری مخدوش و هویتهای ملی معیوب که ریشه و عقبهی آنها به اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم و دوران مشروطیت بر میگردد و ادامهی خط خیانت تاریخی که پیشینیان فکری آنها از آن دوران آغاز کردهاند میدانم.
وجه مشترک این جریانات تاریخی آن است که «هویت ملی انتخابی» آنها، هویت ملی «تورک» نیست، بر عکس ماهیت ضد تورک دارد. این ویژهگی مشترک، دلیل اصلی حمایت جریانات مذکور از سیاستها و «جنگهای نیابتی - وکالتی» مراکز استعماری - صلیبی ضد تورک، ضد قاجاری، ضد عثمانلی، ضد مساواتی و ضد تورکیهای در ١٢٥ سال گذشته است.
هویتهای ملی تباری، انتخابی و سیاسی
ملیتهای «تباری»، «انتخابی» و «سیاسی» مفاهیمی متفاوتند: باید بین مفهوم «ملیت تباری» که فرد به هنگام تولد ناخواسته آن را از طریق پدر و مادر کسب میکند، «ملیت انتخابی» شخص که وی در سالهای آتی آن را آزادانه و یا به اجبار برمیگزیند، و نهایتا «ملیت سیاسی» شخص، یعنی ملت و کشوری که وی در تامین منافع ملی آن میکوشد فرق گذاشت. زیرا این سه ممکن است یکی نباشند و تاثیرات و انعکاسهای آنها در حیات شخصی و فرهنگی و سیاسی شخص هم بسیار متفاوت، حتی متضاد باشند.
«هویت ملی» و یا «ملیت» چند نوع است[1]:
الف-«هویت ملی تباری»: هویت ملی و ملیتی اکتسابی است که شخص هنگام تولد، خارج از ارادهی خود از طریق پدر و مادر و صرفا به سبب والدین صاحب آن میشود. فرزند یک پدر تورک و مادر تورک، دارای هویت ملی تباری تورک است. مانند ارانی، کسروی، ستارخان، خیابانی، گوگوش (فائقه آتشین)، گلشیفته (رهاورد) فراهانی، و ... که ملیت تباریشان «تورک» است. هویت ملی تباری امری غیر قراردادی و غیر قابل تغییر است.
ب-«هویت ملی انتخابی»: هویت ملی و ملیتی که شخص آن را آگاهانه انتخاب میکند و خود را با آن تعریف کرده منسوب به آن ملیت میداند. هویت ملی انتخابی تقیزاده تبریزی، ارانی تبریزی و کسروی تبریزی «ایرانی»، هویت ملی انتخابی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی «تورک»، و هویت ملی انتخابی باقیروف «آزربایجانی» است. هویت ملی انتخابی، امری قراردادی و قابل تغییر توسط فرد صاحب آن است.
ج-«هویت
ملی سیاسی»: کشور و یا ملتی است که یک شخص آشکارا و یا من غیر مستقیم منافع ملی
آن را حفظ و یا در راستای تامین آن تلاش میکند. هویت ملی سیاسی شخصیتها معمولا
با هویت انتخابی آنها یکی است. اما هویت ملی انتخابی و سیاسی پدر و مادر یک فرد و شخصیت، میتواند با هویت ملی انتخابی و سیاسی آن فرد و شخصیت یکی نباشد. به عنوان
نمونه هویت ملی سیاسی کسروی تبریزی و دیگر پانایرانیستهای تورکتبار، «فارس»[2]؛ و هویت ملی سیاسی استالین و
یا «یوسب بساریونیس چه جوگاشویلی» با ملیت تباری گورجی، «روس» بود. انتخاب نام روسی
«استالین» هم معرف هویت ملی انتخابی جدید «روس» اوست. و یا «سید جعفر جوادزاده
خلخالی» که ملیت تباریاش «تورک»، اما ملیت انتخابی و سیاسیاش «ایرانی» بود. پیشهوری
در تمام طول عمر خود به عنوان یک سیاستمدار، برای نجات و تامین منافع ملی ایران –
هر چند بر اساس ایدئولوژی بولشویسم و استالینیسم روسی – تقلا میکرد. بنابراین
هویت ملی انتخابی او ایرانی بود. انتخاب نامهای فارسی «پرویز» و «پیشهوری» هم
معرف هویت ملی انتخابی و سیاسی جدید «ایرانی» اوست (اگرچه در سه سال آخر حیات خود، ظاهرا
هویت ملی انتخابی «آزربایجانی» را برگزید).
جنگهای نيابتی-وکالتی روسيان-اوروپائيان-آمريکائيان بر عليه تورکان منطقه در قرن بيستم
با آغاز عملیات شاخهی زیتون ارتش تورکیه در شمال غرب سوریه، تعداد بیشماری از فعالین سیاسی تورکتبار همراه با محکوم کردن این عملیات، علنا و یا ضمنا از اشغال ٢٥ در صد از اراضی سوریه و یا یک چهارم این کشور- شامل مناطق نفتخیز و عربنشین «دیرالزور» و «رقه» در مرکز سوریه که ربطی به کورد و کوردستان ندارند- توسط شاخهی سوری سازمان توتالیتاریست و تروریست «پکک»-«کجک» و گروهها-نهادهای وابسته به آن «پید» (تاسیس ٢٠٠٣)-«یپگ» (٢٠١١)-«یپژ»-«سدگ» (٢٠١٥) مدافعه کردند. هدف تشکیلات توتالیتاریست و تروریست پکک-کجک و نهادها- گروههای وابسته، الحاق مناطق غیر کوردی اشغال شده به «روژاوا» (بخش سوری پروژهی قومیتگرایان افراطی- توسعهطلبان -اشغالگران کوردی[1] برای آفرینش «کوردستان بزرگ») توسط پاکسازی قومی، تغییر بافت جمعیتی و انجام جنایات جنگی؛ ایجاد یک کمربند کوردی در سرتاسر جنوب تورکیه از مرزهای عراق تا سواحل دریای مدیترانه؛ ایجاد پایگاهی متخاصم در جنوب تورکیه و استفاده از آن به عنوان ابزار فشار بر این کشور و گرفتن امتیازات سیاسی؛ محاصرهی تورکیه از جنوب و قطع ارتباط آن از خاورمیانهی عربی در یک جنگ نیابتی-وکالتی تاریخی بر علیه این کشور است. توسعهطلبی، اشغالگری و الحاقطلبی «پکک»-«کجک» در سوریه مورد حمایت همهجانبهی تبلیغاتی، مالی، سیاسی و نظامی مرتجعترین بنیادگرایان دینی مسیحی و موسوی عصر ما (فعلا به سردمداری ترامپ-نتانیاهو) و کاملا مورد تائید نژادپرستان آریایی (در ایران، ارمنستان و اوروپا) است. شماری از این افراد (بهزاد کریمی[2]، محمدرضا شالگونی، رضا دقتی، محمد ارسی،....) هم چندی قبل، از اشغال سرزمینهای تورکمان و عرب در شمال عراق و در راس آنها منطقهی نفتخیز تورکمان و عربنشین «کرکوک» -که ربطی به کورد و کوردستان ندارد-، جنایات جنگی، پاکسازی قومی، تغییر بافت جمعیتی و الحاق این سرزمینهای غیر کوردی به «اقلیم کوردستان» توسط نیروهای مسلح کوردی، باز تحت حمایت تبلیغاتی، مالی، سیاسی و نظامی مرتجعترین مراکز بنیادگرایان دینی مسیحی و موسوی (فعلا به سردمداری ترامپ-نتانیاهو) و نژادپرستان آریایی (در ایران، ارمنستان و اوروپا)، مدافعه نموده بودند.