قتل مهسا ژینا امینی
ملت تورک همانگونه که با «هویت ملی اجباری» (ایرانی) و
«زبان اجباری» (فارسی) مخالف است؛ با «حجاب اجباری»، «دین اجباری» و «دولت اسلامی»
مخصوصا از نوع شیعی فارسی آن هم مخالف است.
یک دختر کورد ٢٢ ساله اهل سنندج به اسم مهسا ژینا امینی توسط گشت ارشاد
به بهانهی بدحجابی به طرزی وحشیانه دستگیر و در حین بازداشت با ضربههای مغزی متعدد
به قتل رسیده است. عدهای از فعالین سیاسی «حرکت ملی آزربایجان» با پخش عکس دختری
منسوب به پکک ادعا نمودهاند که این شخص همان ژینا و عضو تشکیلات تروریستی کومله
است و بدین ترتیب آنها علاوه بر بی اخلاقی سیاسی دروغپردازی و فریفتن مردم، و ترور
شخصیت یک قربانی مظلوم نظامی توتالیتر؛ قتل او توسط گشت ارشاد، تحمیل حجاب اسلامی،
تبعیض بر علیه زنان و سرکوب حقوق و آزادیهای آنها، و جنایات و تروریسم دولتی نظام
ناسیونالیستی - بنیادگرای فارسی – شیعی بر علیه شهروندان بی دفاع خود را موجه و
مقبول شمرده، از آنها حمایت کردهاند. این رفتار، در یک کلمه مشمئز کننده و شرمآور
است.
ملت تورک میباید خود را از «حرکت ملی آزربایجان»، از هویت ملی او و تعریف وطن
او و تاریخ او و شخصیتهای ملی او، و همچنین از شعارهای او و مشی او و تاکتیکهای
او و اهداف سیاسی او که همه و از سر تا پا ضد تورک هستند، از جمله در برخورد به
مسالهی حقوق و آزادیهای زنان، حجاب اجباری، پولیس شریعت – گشت ارشاد، دولت دینی،
شیعهی امامی فارسی، همچنین بی اخلاقیهای سیاسی و کاربرد دروغپردازی و جعل سند
و ترور شخصیت و ...، نیز مسالهی کورد خلاص کند.
حقوق و آزادیهای بنیادین بشری، سرکوب زنان و دولت اسلامی
١-ملت تورک قطعیا مخالف هر گونه تضییق حقوق و آزادیهای زنان،
تبعیض بر علیه زنان در همهی عرصههای حقوقی و قانونی و اقتصادی و اجتماعی و ....،
سیاست ضد انسانی و اهانتآمیز تحمیل حجاب اسلامی اعم از مقنعه و چادر و مانتو و
.... به زنان و تضییق حق آزادی در انتخاب پوشش آنها، وجود هر گونه پولیس شریعت با
هر نامی اعم از گشت ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و دخالت دولت و مجتهدین و
موللایان و سران مذهب شیعه و اسلامگرایان در سبک زندهگی انسانها و ... است.
-ملت تورک مخالف تحمیل مذهب شیعهی امامی فارسی و شریعت و فقه خشونتطلب و
مردسالارانهی آن بر مردمان ایران مخصوصا ملت تورک، همچنین مخالف «دولت دینی» و «دین
دولتی» بوده، خواهان «جدایی مطلق دین و دولت از هم» و مخصوصا «عدم دخالت اکید صنف
روحانیون شیعی در امور سیاسی و دولتی و اقتصادی و نظامی» است.
-ملت تورک همانگونه که با «هویت ملی اجباری » (ایرانی) و «زبان اجباری» (فارسی)
مخالف است، همانگونه هم با «حجاب اجباری» و «دین اجباری» و «دولت اسلامی» مخصوصا
از نوع شیعی فارسی آن مخالف است. در فرهنگ ملی تورک و در اسلام تورک چیزی به اسم «حجاب
اسلامی» آن هم از نوع اجباری وجود ندارد.
-ملت تورک خواهان «برچیده شدن حکم اعدام»، چه برسد به قتل جانیانهی بی گناهان
و مظلومین زندانی و بازداشت شده؛ و پایان دادن به سنت دولت ایران در کشتار محبوسین
در بازداشتگاهها و قتلهای حکومتی است.
٢-در کشوری که ملت تورک ساکن در آن است و در مناطق ملی تورک – وطن تورک
که زیست میکند، هیچکدام از این نظامات و اجرائات و موسسات که تماما بر ضد فرهنگ
مدنی و معاصر ملت تورک، ایضا آداب و سنن ملی تورک و تؤره و یوسونهای فرهنگی و
تاریخی و سبک زندهگی دنیوی و سکولار او و «اسلام تورک» هستند و هویت ملی تورک او
را – عینا مانند «هویت ملی اجباری ایرانی» و «زبان اجباری فارسی» - در معرض نیستی
و نابودی قرار میدهند نمیتواند وجود داشته باشد. وجود هر کدام از اینها مجوزی
جداگانه برای استقلالطلبی تورکایلی و دیگر مناطق ملی تورک از ایران است. هیچگونه
ابهام و تعارفی در این امر، نه برای ناسیونالیستهای افراطی ایرانی – فارس و نه
برای ملت تورک نباید وجود داشته باشد.
٣-پس از انقلاب اسلامی ایران، عدهای از فعالین سیاسی آزربایجانی دیندار
و یا تقیهکار، به اومید جلب رضایت دولت اسلامگرای جدید برای تامین و احقاق حقوق
زبانی و ملی تورک، به عنوان یک تاکتیک، ادبیات اسلامگرایانهی دولت و کارت شیعیت را
بکار بردند. حتی عدهای عنان اختیار از کف داده و مانند حسین محمدزاده صدیق، پاپتر
از پات به مبلغ دولت بنیادگرای جمهوری اسلامی، آن هم از نوع شیعی امامی فارسی و ولایت
فقیهی مبدل گشتند. سمپاتی بعضی از فعالین سیاسی تورک دیگر به اردوغان و سیاستهای
محافظهکار و اسلامگرایانهی وی در بسیاری از مسائل اجتماعی از جمله در عرصهی حجاب
و حقوق زنان و عرصهی سبک زندهگی اشخاص هم محافظهکاری و دوری از تجدد و مودرنیته
و کاربرد هر چه بیشتر ادبیات اسلامی و اتخاذ مواضع اسلامگرایانه در میان آنها را
تشدید کرد.
اما زمان نشان داد که حاکمیت شیعی جدید با اعتقاد صادقانه به بنیانهای مذهب شیعهی
امامی (شعوبیت ایرانی – فارسی، مزدوری برای سیاستهای صلیبی، وابستهگی به کلیسای
ارمنی، ...) فورم گرفته در دورهی چند شاه خائن خاندان صفوی، بسیار بیشتر از دولت
پهلوی تورکستیز است و در هر دو عرصهی داخلی (ریشهکن کردن زبان تورکی و هویت ملی
تورک) و به عنوان وارث آن چند شاه خائن خاندان صفوی در عرصهی خارجی (همسویی با
مراکز صلیبی و ضد تورک در منطقه و جهان از قبیل ارمنستان و یونان و قبرس و فرانسه
و ....) مصممانه و مصرانه به دسیسهپردازی و خنجر زدن به تورکان مشغول است. به
عبارت دیگر، تاکتیک تقیه و استفادهی این فعالین سیاسی آزربایجانگرا از ادبیات اسلامی
و کارت شیعیگری، عملا افلاس کرده است.
مناسبت با کوردان
١-ملت تورک کوچکترین مساله و مشکلی با ملت کورد ساکن در ایران و
منطقه ندارد. اما با توسعهطلبی و زیادهخواهی ارضی و چشمداشت بعضی از گروهها و
رهبران کورد که اغلب مسلح و آلوده به تروریسم هستند به سرزمینهای تورکنشین، همکاری
و همسویی داوطلبانهی آنها با دولتهای امپریالیستی غربی – اوروپایی دارای ذهنیت
صلیبی مشخصا ایالات متحدهی آمریکا، فرانسه، یونان و ارمنستان و ماشه شدنشان در
جنگهای نیابتی آن دولتها بر علیه تورکان منطقه، و همچنین اشتراک و همبستهگی گروهها
و رهبران افراطی کورد با ناسیونالیسم افراطی ایرانی – فارسی مخصوصا گروههای سکولار
و اوپوزیسیون ایرانی – فارسی موسوم به سراسری در دشمنی با تورک در هر عرصه و در هر
فرصت ممکنه، مشکلی جدی دارد.
٢- ماشینهای تبلیغاتی دولتهای امپریالیستی غربی – اوروپایی - صلیبی و
ناسیونالیسم افراطی ایرانی – فارسی ضد تورک، به طور هماهنگ و هدفدار در حال
آفرینش تصویری عامهپسند از گروههای توسعهطلب و مسلح کورد منطقه به منظور جلب
افکار عمومی ایرانیان، غرب و جهانیان به عرضهی حمایت سیاسی و نظامی و تسلیحاتی هر
چه بیشتر دولتهای غربی به ادعاهای توسعهطلبانهی آنها و اشغال سرزمینهای تورکنشین
همسایه و الحاقشان به «کوردستان بزرگ» در سوریه و عراق و ایران و تورکیه و ....
هستند، عینا مانند تلاش هماهنگ و سیستماتیک آنها برای آفرینش تصویری عامهپسند از
اوپوزیسیون فارس خارجنشین، همچنین ارمنیان در قفقاز و تاجیکها در افغانستان و
آسیای میانه بر علیه همسایههای تورکشان.
٣-پس از قتل مهسا ژینا امینی، در رسانههای ایرانی – فارسی واقعیت کورد و
کوردستانی بودن او مخفی نشد، بلکه بر آن تاکید گشت، نوشتهی قبر او به زبان و
الفبای کوردی هم با سعهی صدر بازنشر شد. از او به عنوان «دختر کورد» یاد و تجلیل
شد. در حالیکه اگر واقعهی مشابهی برای دختری تورک، که خود و خانوادهاش خود را علنا «تورک» میدانستند اتفاق میافتاد، مخصوصا اگر کلمهای به زبان تورکی و الفبای تورکی
بر قبر او درج میشد، رسانههای ایرانی – فارسی داخلی و اوپوزیسیون و در هماهنگی
با آنها رسانههای بین المللی و خارجی، هرگز عکس العمل مشابهی از خود نشان نمیدادند.
هرگز از او به نام «دختر تورک» یاد و تقدیر و تجلیل و حمایت نمیکردند، بر عکس عامدانه
و به دقت هویت ملی تورک او را – در راستای سیاست بنیادین و عمومی نفی و انکار وجود
ملیت و هویت ملیای به نام تورک در ایران و ناموجود کردن «تورک» در تاریخ و
جوغرافیای ایران، که تمام جامعهی فارس و غرب – اوروپا دنبال میکند، سانسور و نفی
میکردند. چنانچه در ماجرای قتل ندا سلطان دختر تورک و دهها مورد مشابه دیگر همین
کار را کردند و تورک بودن او را مخفی و انکار نمودند.
مورد قتل مهسا ژینا امینی
١-ملت تورک کاملا بر مسائل مطرح شده در بخش مناسبت با کوردان واقف است. اینها مسائل و مشکلاتی جدی هستند که روشنفکران و محققین و فعالین سیاسی تورک میباید
در بارهی آنها همواره اندیشه و روشنگری کنند و با عقلانیت راهکارهایی موثر برای
مواجهه و مقابله با آنها پیدا نمایند. اما در عین حال از خلط مبحث میباید پرهیز نمود.
زیرا مسالهی مناسبت با کوردان و توسعهطلبی و تروریسم کوردی و ... جدا از مسالهی
دولت اسلامی و سرکوب زنان و حقوق و آزادیهای بنیادین بشری شهروندان ایرانی است.
٢- مهسا ژینا امینی به سبب کورد بودن به قتل نرسید. او به عنوان یک
زن، به بهانهی بی حجابی توسط پولیس شریعت دستگیر، و به سبب مخالفت با حجاب اجباری
و اعتراض به رفتارهای غیر قانونی و خشونت نیروهای انتظامی توسط آنها در نتیجهی ضرب
و جرج و شکنجهی بی رحمانه به قتل رسید. قتل مهسا ژینا امینی، - علی
رغم بعضی سوء استفادهها از آن از طرف گروههای کورد، ناسیونالیستهای ایرانی و
غرب - مسالهی توسعهطلبی و تروریسم کوردی و ... نیست، مسالهی
جنایات فاشیستی یک دولت ناسیونالیست افراطی فارسی – بنیادگرای شیعی امامی بر علیه
شهروندان مظلوم خود و زنان است. بدین سبب نیز باید بدور از احساسات و تردید و به
طور اصولی، و مستقل از «حرکت ملی آزربایجان» و برخوردهای آنها، از طرف روشنفکران
و اندیشمندان و سیاسیون تورک، بدون اما و اگر محکوم شود.
٣- وقتی که کشته
شدن یک زن که به بهانهی بی حجابی دستگیر و به طور غیر قانونی و بی رحمانه از طرف
پولیس شریعت یک دولت بنیادگرای اسلامی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به قتل رسیده،
به سبب کورد بودن او محکوم نشود، این صراحتا به معنی خوشحالی و رضایت از قتل او،
همچنین تائید و حمایت از آن دولت بنیادگرای اسلامی فاشیست و کشت و کشتارها و سیاستهای
ضد زن و ضد انسان او است. چنانچه سکوت در برابر حملات تروریستی اسلامیستهای القاعده
و داعش و طرفداران جمهوری اسلامی ایران به مراکز غربی و سلمان رشدی، به معنی
حمایت از تروریسم بنیادگرای اسلامی و دشمنی با آزادی اندیشه و بیان و .... است. اینگونه
موضعگیریهای کوتهنگرانه و غیر اصولی، علاوه بر غرق شدن در منجلاب تقهقر و تحجر
و توتالیتاریسم، باعث شیطانسازی هر چه بیشتر تورکان توسط گروهها و مراکز و دولتهای
مسالهدار با تورکها، و گستاخی هر چه بیشترشان در نفی حقوق و منافع ملی آنها خواهد
شد.
٤-غرب صلیبی با عَلَمداری فرانسه و اخیرا ایالات متحدهی آمریکا، بازی
زیرکانهای را با موفقیت به پیش میبرد. به طرق مختلف تورکان منطقه را به سوی دشمنی
با لیبرال دموکراسی، و توتالیتاریسم، اسلامگرایی، تحجر و ارتجاع، چیزهایی که بسیاری
از تورکان منطقه متمایل به آنها هم هستند، و نزدیکی به محور توتالیتاریسم و آنتی
لیبرال دموکراسی یعنی ایران – روسیه – چین، میراند (عینا مانند آنچه انگلستان در
دورهی مشروطیت کرد و تورکها – قاجارها را به سوی روسیهی تزاری و اسلامگرایان
که تاریخا محتوم به شکست بودند راند). سپس به بهانهی توتالیتر و متحجر و دشمن
دموکراسی بودن تورکها، به حمایت همه جانبه از دشمنان تاریخی آنها، یعنی یونان و
قبرس و ارمنستان و فارسستان و کوردهای زیادهخواه و سیاستهای توسعهطلبانه و جنگافروزانهی
آنها اقدام میکند. با همین سیاست اکنون به بهانهی توتالیتر و اسلامگرا بودن
اردوغان به تحریم و محاصرهی همه جانبهی تورکیه از جمله بایکوت فروش اف٣٥ و اف١٦،
حمایت از توسعهطلبی و زیادهخواهیهای یونان و قبرس جنوبی و تروریسم و اشغالگری
کوردی در سوریه؛ به بهانهی توتالیتر بودن و فساد مالی علییف به حمایت از تروریسم
و تجاوزات و توسعهطلبی ارمنستان در قاراباغ و قفقاز، و به بهانهی غیر مدنی و متحجر
بودن «حرکت ملی آزربایجان» به حمایت از فارسها و کوردهای ایران بر علیه ملت تورک ساکن
این کشور برخاسته است.