Tuesday, October 31, 2023

فرمان ولی‌عهد مظفرالدین میرزا به ‌انتصاب «مجدالسلطنه» به ‌حکومت خوی به‌ سبب درایت و خبره‌گی او در امر حکومت و رضایت زایدالوصف و علاقه‌ی مردم خوی به‌ مجدالسلطنه

 

فرمان ولی‌عهد مظفرالدین میرزا به ‌انتصاب «مجدالسلطنه» به ‌حکومت خوی به‌ سبب درایت و خبره‌گی او در امر حکومت و رضایت زایدالوصف و علاقه‌ی مردم خوی به‌ مجدالسلطنه 

مئهران باهارلی


در این نوشته ‌سندی در باره‌ی علاقه‌ی مفرط مردم خوی به‌ جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی - مجدالسلطنه رهبر ملی تورک ‌را عرضه ‌کرده‌ام. این سند عبارت است از متن فرمان ولی‌عهد مظفرالدین میرزا به ‌انتصاب مجدد مجددالسلطنه‌ به ‌حکومت خوی که‌ در نشریه‌ی ناصری تبریز منتشر شده‌ است (منبع عکس صفحه‌ی مربوطه‌ی نشریه‌ی ناصری: رضا جنتی[1]).  

در این فرمان، ولی‌عهد مظفرالدین میرزا چهار دلیل برای انتصاب مجدد «جنابِ جلالت‌مآبِ اجلّ آقایِ مجدالسلطنه‌ امیر تومان» به‌ حکومت خوی برشمرده‌ است:

١-کفایت و درایت و لیاقت شخصیه

٢-خبرت و اطلاع خاص در امر حکومت خوی

٣-اظهار رضایت و خشنودی زایدالوصف اهالی خوی از مجدالسلطنه ‌به ‌سبب رفتار و حرکات او در زمانی که‌ حکومت خوی را داشت

٤- نهایتا این که‌ اهالی خوی همواره‌ خواستار آن بودند که‌ مجدالسلطنه ‌بر ایشان حکومت کند

Saturday, October 28, 2023

کومک مالی رهبر ملی تورک مجدالسلطنه و شخصیت ملی تورک عظیم السلطنه به مریض‌خانه‌ی وست مینستر اورمیه

 

کومک مالی رهبر ملی تورک مجدالسلطنه ‌و شخصیت ملی تورک عظیم السلطنه‌ به ‌مریض‌خانه‌ی وست مینستر اورمیه

 

مئهران باهارلی

 

در این نوشته‌ سندی مربوط به ‌دوره‌ی نائب الحکومه‌گی رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی – مجدالسلطنه‌ بر اورمیه‌ را برای نخستین بار معرفی کرده‌ام. این سند که‌ در روزنامه‌ی آسوری زبان «زاریرئ د-باهرا»[1] به ‌سال ١٩٠٠ (سال پنجاه‌و یکم، شماره‌ی ٤) در اورمیه‌ چاپ شده ‌خبری است در باره‌ی دیدار جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی مجدالسلطنه ‌از مریض‌خانه‌ی وست‌مینستر متعلق به ‌«میسیون تبشیری مسیحی پروتستان آمریکایی در اورمیه» ‌و بخشش چهل تومان (تقریبا معادل ٢٦٥٠ دولار امروزی) به‌ عنوان اعانه ‌و کومک مالی به ‌بیمارستان. بنا به ‌این خبر، شخصیت ملی تورک «عظیم السلطنه» هم مدتی قبل مبلغ ٢٥ تومان (تقریبا معادل ١٦٥٠ دولار امروزی) را به ‌رسم اعانه ‌به ‌بیمارستان هدیه‌ کرده ‌است. در آخر خبر گفته‌ می‌شود در سال‌های گذشته‌ نیز بعضی دیگر امیران (مقامات نظامی) و بزرگان و زعما و خان‌های (روسای طوائف، وابسته‌گان سلطنتی، ...) اورمیه ‌به ‌بیمارستان مذبور کومک‌های مالی نموده‌اند.


Thursday, October 19, 2023

TÜRKİYE “AZERİ” VE AZERBAYCAN RESPUBLİKASI “AZERBAYCANLI” UYDURUK VE SÖMÜRGECİ ADLARI KULLANMAYA RESMEN SON VERMELİDİRLER.

 

TÜRKİYE “AZERİ” VE AZERBAYCAN RESPUBLİKASI “AZERBAYCANLI” UYDURUK VE SÖMÜRGECİ ADLARI KULLANMAYA RESMEN SON VERMELİDİRLER.

 

Ukrayna devleti “Moldoven Halkı” ve “Moldoven Dili” – “Moldovence” terimlerini bundan sonra kullanmayacağını, böyle bir şeylerin var olmadığını resmen bildirdi.[1] Gerçekten de Moldoven milleti ve Moldovence Soyvetlerin Moldova Cumhuriyeti başta olmak üzere işgal ettiyi topraklarında yaşamakta olan Romenlerin milli kimliklerini yok etmek için uydurduğu sömürgeci ad ve milli kimliklerdir.

İran’da dört Türkik millet yaşamaktadır. Bunlar “Türk” (Batı Oğuzlar), “Türkmen” (Doğu Oğuzlar), “Halaç” ve “Kazak”lardan oluşmaktadır. Paniranism, İran devleti ve Haçlı Avrupa İran’da yaşamakta olan ve bu ülke nufusunun görece çoğunluğunu oluşturan “Türk” halkının varlığını inkar ediyor, bu doğrultuda onun milli ve özadlandırması (endonym'i) olan “Türk”ü kullanmamaya ve silmeye özen gösteriyor. Türk halkının Azerbaycan bölgesinde yaşayan küçük bölümünü ise, Azeri ve Azerbaycanlı ve dilini Azerice ve Azerbaycanca adlandırıyor.

Acı gerçek, Türkiye ve Azerbaycan Cumhuriyetinin de bu Paniranist ve Haçlı anti Türk yaklaşıma uyumlu hareket etmeleridir. Türkiye ve Azerbaycan Cumhuriyeti ısrarla İran’da yaşayan “Türk milleti”ni (Batı Oğuzları) onun özadlandırması olan “Türk” yerine, “Azeri” ve “Azerbaycanlı” adlandırıyor, bu uyduruk ve sömürgeci adları kullanmak ve yaymakla da İran devleti, Paniranism ve Haçlıların İran’da yaşamakta olan Türk halkına uyguladığı etnik temizleme ve milli soykırım suçuna ortak oluyorlar.

İranda ne Azeri ve Azerbaycanlı, ne de Azerice ve Azerbaycanca yoktur. Türk milleti ve Türkçesi vardır. Türkiye ve Azerbaycan Respublikası bu gerçeyi kabul etmeli ve İran'da yaşamakta olan Türk halkı söz konusu ise Azeri ile Azerbaycanlı uyduruk ve sömürgeci yadadları (exonym'leri) kullanmaya resmen son vermelidirler.

میرزا آقا خان کرمانی و منظومه‌ی اتحاد اسلام او در مقاله‌ی تورکی سید توفیق همدانی

 

میرزا آقا خان کرمانی و منظومه‌ی اتحاد اسلام او در مقاله‌ی تورکی سید توفیق همدانی

 

مئهران باهارلی

 

در این مقاله، نوشته‌ای تورکی از سید توفیق همدانی، از رهبران و تئوریسین‌های جریان اتحاد اسلام در عوثمان‌لی بر علیه دول ائتلاف (روسیه، فرانسه، بریتانیا) در باره‌ی میرزا آقا خان کرمانی و منظومه‌ی معروف اتحاد اسلام او (همه ‌خیر اسلامیان خواستم) را برای نخستین بار نشر کرده‌ام. سید توفیق همدانی در این نوشته‌ اطلاعات ذی قیمت و دست اولی در باره‌ی فعالیت‌های میرزا آقا خان کرمانی در استانبول، روابط او ‌با سید جمال‌الدین اسدآبادی و حرکت اتحاد اسلام و دولت قاجاری، و نقش وی در ترور ناصرالدین شاه می‌دهد، سپس متن کامل سروده‌ی او را نقل می‌کند. اگرچه ارزیابی سید توفیق همدانی در این نوشته از دیدگاه‌ها و تفکرات میرزا آقا خان کرمانی و عموما مشروطه‌طلبان و ناصرالدین شاه و .... دارای اشتباهات و کاستی‌های بنیادین است.

١- میرزا عبدالحسین‌ خان مشهور به میرزا آقا خان کرمانی (تولد ۱۸۵۴– فوت ۱۸۹۶) یک شخصیت قسماً تورک‌تبار از کرمان، و در کنار میرزا فتح‌علی آخوندزاده از بنیان‌گذاران و نمونه‌های ممتاز نسل اول ناسیونالیسم نوین ایرانی و باستان‌گرایی ایرانی است. او در ده سال آخر عمر خود مقیم استانبول پایتخت امپراتوری عوثمان‌لی بود. حیات فکری و اعتقادی میرزا آقا خان در این دوره سیری از بابی‌گری – ازلی‌گری به اتحاد اسلام نوع ایرانی، ناسیونالیسم باستان‌گرای ایرانی و نهایتا بی‌دینی، طبیعی‌گری و ماده‌گرائی داشت.

میرزا آقا خان در سال ورود به استانبول، سفر کوتاهی به قبرس کرد و در آنجا با میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل افندی، مدعی نیابت باب و رهبر بابیان ازلی، ملاقات و با دختر او ازدواج کرد. بابیان ازلی در آن دوره با تمایلات شدید ضد قاجاری، باستان‌گرایی ایرانی، اتخاذ خشونت و تروریسم به عنوان مشی اصلی سیاسی، اسلام‌گرایی – اسلامیسم (اسلام سیاسی)، تجدید نظر در ارکان مذهب شیعه و نوعی سلفیسم و بازگشت به احکام صدر اسلام مشخص می‌شدند. بخشی از بابیان ازلی هم‌چنین در عرصه‌های فرهنگی و روشن‌فکری (تاسیس مدارس مودرن فارسی‌زبان، تاریخ‌نگاری، نویسنده‌گی، پارسی سره نویسی، ....) بسیار فعال بودند.

میرزا آقا خان این منظومه را در تبلیغ و تبیین اتحاد اسلام سروده است. او علاوه بر این سروده، رساله‌ی «جنگ هفتاد و دو ملت» را هم با هدف آگاهی بخشی به و اتحاد جهان اسلام نوشته است. ازلی‌ها مانند بسیاری از ایرانیان مهاجر و مشروطه‌طلبان فراری که در حیات تبعید در عوثمان‌لی بودند، تمایلات شدید اتحاد اسلامی داشتند. اما بر خلاف پروژه‌ی اتحاد اسلام سلطان عوثمان‌لی، مقصد فعالان بابی ازلی از پیوستن به جریان اتحاد اسلام و یا «اتحاد اسلام ایرانی»، خلع ناصرالدین شاه – که با او ‌خصومت دیرینه ‌و کینه‌ورزی داشتند ‌- از سلطنت از طریق کشیدن آن به ‌زیر پرچم خلافت عوثمان‌لی تحت لوای «اتحاد اسلام»، و هدف نهایی‌شان براندازی دولت تورک قاجار که ‌آن را بزرگ‌ترین دشمن آیین‌ و دینشان تلقی می‌کردند بود.

میرزا آقا خان کرمانی در سال‌های پایانی حیات خود در استانبول، از اسلامیسم، تشیع، بابی‌گری – ازلیسم، و دین اسلام فاصله گرفته، به ناسیونالیسم افراطی ایرانی باستان‌گرا و ضد اسلام گرایش پیدا کرد. او در دو اثر آخر خود «سه مکتوب» و رساله‌ی نیمه کاره مانده‌ی «صد خطابه»، به انتقاد از بابیت و اسلام و نقد ادیان و نقش آن‌ها در جامعه، و دشمنی با اعراب و تورک و ستایش فرهنگ باستانی ایران پرداخته است.

افکار و دیدگاه‌های میرزا آقا خان شدیدا متاثر از فکار و دیدگاه‌های میرزا فتح‌علی آخوندزاده بود.  میرزا آقا خان به واقع در این عرصه‌ها ادامه دهنده‌ی راه میرزا فتح‌علی آخوندزاده است. او در «سه مکتوب» که آن را بر اسلوب و سبک مکتوبات آخوندزاده نوشته و حتی بخش‌هایی از آن بازنویسی مکتوبات آخوندزاده ‌است - و «صد خطابه» راسخ‌تر، صریح‌تر، کوبنده‌تر و صریح‌اللهجه‌تر از آخوندزاده - به اعراب و حکومت‌های بعد از اسلام حمله و سعی می‌کند ایرانیان را در پیشگاه محکمه و وجدان تاریخ معصوم جلوه دهد. حسرت و نوستالژی میرزا آقا خان در مورد دولت‌های ایرانیک پیش از اسلام در این آثار او آشکار است.

٢- ازلی‌ها مانند دیگر رهبران حرکت مشروطه، خشونت‌گرا و آلوده ‌به ‌تروریسم، بلکه حرکتی از آغاز تروریستی (به سبب اعتقاد به قوانین شریعت) بودند. میرزا آقا خان کرمانی نیز در قصیده‌ی اتحاد اسلام خود که آن را به ‌طرز شاه‌نامه‌ی فردوسی سروده‌ و به‌ ناصرالدین شاه ‌ارسال نموده، شاه قاجار را شخصی دارای جوهر شرک و بدون کیش و آئین و دین و یار کفر می‌نامد که از اتحاد مسلمین خشمگین شده و همیشه در آینده نام او با نفرین ذکر خواهد شد: که‌ شه ‌ناصرالدین بُدی یارِ کفر-ازو گرم کردید بازارِ کفر. او در این منظومه، با لحنی تند و پرخاش‌گرانه ‌قاجارها و ناصرالدین شاه ‌را تحقیر، تکفیر و تهدید به ‌مرگ می‌کند: همه‌ دودمانت بر آرم زِ پای - که ‌بیخ و تبارت پریشان شود

(بنا به‌‌ سید محمد توفیق همدانی؛ میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، خبیرالملک تبریزی که ‌‌در دهه‌ی ‌۱۸۹۰ در استانبول به ‌‌سید جمال‌‌الدین ملحق شده ‌بودند و میرزا رضای کرمانی پسر موللا حسین عقدائی که ‌‌بعدها به ‌این سه ‌‌پیوسته‌‌ بود، علاوه ‌‌بر عضویت در کومیته‌ی اتحاد اسلام سید جمال‌الدین، یک حلقه‌-محفل دیگر و یا کومیته‌ی مخفی هم برای مبارزه ‌با ناصرالدین شاه ‌تشکیل داده ‌بودند. از اعضای این کومیته، میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی بر مذهب ازلی بودند. میرزا رضا کرمانی، قاتل بعدی ناصرالدین شاه نیز تحت تاثیر دو ازلی مذکور و طرف‌دار و فدایی تندروی سید جمال‌الدین بود).

٣- آن گونه که از این شعر برمی آید:

-میرزا آقا خان به هنگام سرودن آن یک مسلمان و اسلام‌گرا و شیعه‌ی امامی، مبلغ اتحاد اسلام نوع ایرانی و مخالف کینه و افتراق شیعی و سنی بود. وی به فعالیتهای خود در راه اتحاد اسلام از جمله نوشتن نامه‌های متین به عراق عرب و علمای شیعی که بر آن‌ها حسن تاثیر داشت اشاره می‌کند و می‌گوید که در تاریخ هزار و سیصد ساله‌ی اسلام کسی مانند او در این عرصه خدمت نکرده است. (بنا به مقدمه‌ی سید توفیق همدانی، میرزا آقا خان کرمانی و میرزا حسن خبیرالملک و شیخ احمد روحی قریب به ‌چهار صد مکتوب و نامه‌ و نوشته ‌از قول سید جمال‌الدین افغانی که ‌او هم با ناصرالدین شاه ‌خصومت شخصی و کینه‌ داشت، به ‌روحانیون شیعی نجف و سامرا و کاظمین نوشته ‌و ارسال کردند و آنان را بر ضد ناصرالدین شاه ‌تهییج و به‌ همبسته‌گی فراخواندند و از اعمال صدر اعظم میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان انتقاد کردند. این نامه‌ها به ‌دست دولت قاجار افتاد).

-میرزا آقا خان، سلطان عوثمان‌لی را سلطان اعظم و سلطان اسلام نامیده می‌ستاید و می‌گوید همه‌ی مسلمانان باید به او بیعت کنند. میرزا آقا خان مقدمه‌ی «کتاب رضوان» را که در دمشق نگارش کرده بود به سلطان عبدالحمید عوثمان‌لی تقدیم کرده است. میرزا آقا خان در دیگر اشعار خود هم به مدح و ستایش سلطان عوثمان‌لی پرداخته است. به عنوان نمونه در «نامه‌ی باستان» چنین می‌گوید:

که نظم آورم نامه‌ی مختصر-ز تاریخ ایران به طرزی دگر

به نام همایون عبدالحمید-کز او هست آثار نیکو پدید

شهنشاه با فر و با عدل و داد-یکی نغز دیباچه سازم گشاد

چو فردوسی آن مرد بی یار و جفت-که شهنامه بر یاد محمود گفت

- میرزا آقا خان در این سروده، تمایلات بارز ناسیونالیستی افراطی ایرانی، نژادپرستی ایرانی، باستان‌گرایی ایرانی، و اصرار بر پارسی سره نویسی دارد. (میرزا آقاخان کرمانی مولف «رساله‌ی خرید خوزستان» و یا «رساله‌ی عمران عربستان» با مساعدت میرزا حسن خان خبیرالملک تبریزی ‌است. این کتاب‌چه ‌با سائقه‌ی باستان‌گرایی ایرانی و زردوشتی‌گری و نژادپرستی آریایی، ایده‌ی فروش اراضی عرب‌نشین خوزستان به ‌پارسیان هندوستان و تاسیس مملکتی برای پارسیان در آن‌جا را مطرح کرده ‌بود که ‌با مخالفت ناصرالدین شاه ‌مواجه ‌شد).

٤-سید توفیق همدانی، علی رغم دادن اطلاعاتی مفید در باره‌ی فعالیت‌های میرزا آقا خان کرمانی در این نوشته، به سبب هیجان زده شدن از تمایلات ظاهری اتحاد اسلام در میان ازلیان و مشروطه‌طلبان تبعیدی در عوثمان‌لی و علمای شیعی مشروطه طلب در عتبات عالیات، آشکارا و بالکل از ایدئولوژی و اعتقادات ناسیونالیسم افراطی و باستان‌گرایی ایرانی و تورک‌ستیزی میرزا آقا خان کرمانی و عموما ازلیان و رهبران مشروطه‌ غافل بود. سید توفیق همدانی از سیر میرزا آقا خان کرمانی از بابی‌گری - ازلی‌گری، به ‌مادی‌گری و بی دینی هم آگاه‌ نبود ‌و او را به ‌هنگام اعدام شدن همچنان مسلمان گمان می‌کرد. سید توفیق همدانی بر فرق ماهوی اتحاد اسلام عوثمان‌لی و اتحاد اسلام ایرانی هم واقف نبود. نهایتا سید توفیق همدانی مانند ازلیان و مشروطه‌طلبان افراطی، دارای احساسات و ذهنیت شدیدا ضد ناصرالدین شاهی بود و این تعصب و کینه باعث شده بود که به‌ کشتن ناصرالدین شاه‌ و عموما تروریسم و خشونت‌گرایی ازلی‌ها و داشناک‌ها و دیگر مشروطه‌طلبان به دیده‌ی مثبت نگاه کند.

پایان نوت مئهران باهارلی

Sunday, October 8, 2023

مناطق تورک‌نشین جمهوری ارمنستان در سال ١٩٣١

 مناطق تورک‌نشین جمهوری ارمنستان در سال ١٩٣١

 

مئهران باهارلی

 

در یک نقشه‌ی اتنیک جمهوری سوسیالیستی ارمنستان مربوط به سال ١٩٣١[1]، اطلاعات جالبی در باره‌ی تورک‌ها و مناطق تورک‌نشین (با رنگ بنفش) موجود در – ملحق شده به جمهوری ارمنستان وجود دارد. آن‌گونه که در این نقشه دیده می‌شود، جمهوری ارمنستان اساسا یک کشور دو قومی ارمنی (با رنگ بژ) و تورک (با رنگ بنفش) بود.

١-در این نقشه‌ی رسمی تورک‌های ارمنستان با نام ملی «تورک» ذکر شده‌اند. تغییر نام و هویت ملی تورک‌های قفقاز جنوبی به نام و هویت جعلی «آزربایجانی» در سال ١٩٣٧ توسط رژیم استالینیستی انجام شد. تا آن موقع، همان گونه که در این نقشه هم دیده می‌شود، اوغوزهای غربی قفقاز در اسناد و منابع رسمی روسیه و آزربایجان و ارمنستان، با خودنام‌گذاری تاریخی و طبیعی «تورک» ذکر می‌شدند.

٢- به هنگام ترسیم مرزهای جمهوری ارمنستان، مانند مرزهای دیگر جمهوری‌های شوروی، به هیچ وجه تطابق مرزهای سیاسی با مرزهای اتنیک – قومی مد نظر نبود. به همین دلیل مناطق متعدد تورک‌نشین و سرزمین‌های تورک، بدون رضایت اهالی تورک در داخل جمهوری ارمنستان قرار داده شده است[2].

٣-از سرزمین‌های تورک الحاق شده به جمهوری سوسیالیستی ارمنستان چند منطقه قابل ذکر است:

الف-منطقه‌ی بین دیلیجان -  باسارگئچه‌ر و یا تمام شرق دریاچه‌ی گؤیچه که تورک‌نشین بود. به واقع این دریاچه که تمام شرق آن تورک‌نشین بود می‌بایست بین دو جمهوری آزربایجان و ارمنستان تقسیم می‌شد و مرز بین دو کشور را تشکیل می‌داد. در حالی که تماما به ارمنستان اعطا و در نتیجه دریاچه‌ی گؤیجه تبدیل به یک دریاچه‌ی داخلی در این کشور شده است.

ب-مناطق مگری - مئهری و قافان و یا زنگه‌زور غربی که دارای جمعیت مختلط تورک – ارمنی، احتمالا با اکثریت تورک بود. با اعطای این دو منطقه به ارمنستان، بین نخجوان تورک‌نشین و بدنه‌ی اصلی جمهوری آزربایجان یک گسسته‌گی جوغرافیایی – خاکی ایجاد شده است. (بنا به بعضی ادعاها دلیل جدا کردن قسمت‌هایی از آزربایجان و اعطای آن به ارمنستان و متصل کردن آن به ایران، آن بود که برای کسب استاتوی جمهوری فدراتیو می‌بایست جمهوری مذکور اقلا با دو کشور خارجی همسایه باشد. با اعطای زنگه‌زور غربی به ارمنستان، این کشور با ایران و گورجستان همسایه و در نتیجه صالح برای جمهوری فدراتیو شدن گشت). آن‌گونه که حیدر علیف در یک صحبت خود می‌گوید، در آغاز قسمت داده شده به ارمنستان به طول ١٠ کیلومتر بوده که بعدها در چند مرحله مناطقی دیگر از نخجوان در غرب و از ناحیه‌ی جبرائیل – زه‌نگیلان در بدنه‌ی اصلی جمهوری آزربایجان در شرق از آن‌ها جدا و به ارمنستان الحاق شده و بدین ترتیب عرض آن به ٤٠-٤٦ کیلومتر افزایش یافته است[3].

ج، د-مناطقی در ودی و اوچ کیلیسه – زه‌نگی‌باسار (واگارشاپات) در مجاورت ایغدیر تورکیه و در شؤره‌گه‌ل – شؤره‌یئل (آماسیا) در مجاورت آرپاچای تورکیه که دارای اکثریت جمعیتی تورک بودند.

٤-امروز در جمهوری ارمنستان هیچ جامعه‌ی تورک بومی باقی نمانده و تمام مناطق تورک‌نشین و سرزمین‌های تورک نشان داده شده در این نقشه، در اثر مهاجرت‌های داوطلبانه و دیپورت کردن اجباری و فراری دادن و .... خالی از سکنه‌ی تورک و «پاک‌سازی و تصفیه‌ی قومی» شده است. به عنوان نمونه قسمتی از تورک‌های منطقه‌ی زنگه‌زور غربی در سال ١٩٨٨ با وضعی فجیع از خانه و کاشانه‌ی خود دپیورت و اخراج شده‌اند[4].  

٥-توپونیم‌های تورکی اغلب مراکز جمعیتی سابقا تورک‌نشین به ارمنی تغییر داده شده است. مانند تبدیل باسارگئچه‌ر به واردانئس،  گؤیچه به سئوان، اوچ کیلیسه به واگارشاپات، شؤره‌گه‌ل به آماسیا و ....

برای مطالعه‌ی بیشتر:

مناطق تورک‌نشین جمهوری ارمنستان در سال ١٩٣١

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/10/blog-post_8.html

ایروان، سومین ولایت دارای بیشترین جمعیت تورک در قفقاز جنوبی سال ١٩٠٥

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/10/blog-post.html

سیاحت‌نامه‌ی اولیا چلبی: اوصافِ قلعه‌یِ روان - ایروانِ آزربایجان، روان - ایروان انتهایِ سرحدِ آزربایجان است

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/10/blog-post_12.html

تعداد تورک‌ها در ایروان سال ١٨٦٧: ٣٥٢،٣٥١ (سیصد و پنجاه و دو هزار و ....) نفر

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/09/blog-post_21.html

İrevanlı Türk qız  ایره‌وان‌لی تورک قیز

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/08/blog-post.html

زبان تورکی به مثابه‌ی یکی از سه زبان رسمی دوفاکتوی ارمنستان

https://sozumuz1.blogspot.com/2018/09/blog-post_9.html

عریضه‌ی دادخواهی تورک‌های ولایت ایروان در سال ١٩١٩ از ظلم و ستم دولت داشناک ارمنستان، نابود کردن میراث تاریخی و مدنی و دینی تورک و قتل عام و کشتار اهالی غیر نظامی صد و هفتاد روستای تورک منطقه

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/blog-post_28.html


[3] Héydər Eliyév Zengezur’un Érmenistana Vérilmesi Haqqında Danışır

https://www.youtube.com/watch?v=DZYGdSZ81Pk

Friday, October 6, 2023

ZENGEZUR KORİDORU HAYALİ BİTTİ, ERMENİSTAN’IN AVRUPA BİRLİYİ ÜYELİYİ SÜRECİ BAŞLADI

ZENGEZUR KORİDORU HAYALİ BİTTİ, ERMENİSTAN’IN AVRUPA BİRLİYİ ÜYELİYİ SÜRECİ BAŞLADI


Bu yazı 22 Eylül 2023te yazılmıştır.

Türkiye ve Azerbaycan Respublikası’nda Zengezur Koridoru hakkında söylenenler, gerçekliklerden uzak, daha çok umunca - umuntu (hüsnü kuruntu, wishful thinking) kabilindendir. Zira olayların seyri bu söylenenlerin tam tersine bir yönde ilerlemektedir:

1-Kırk Dört Gün Savaşı’ndan sonra kabul edilen anlaşmada “Laçin Koridoru” ibâresi geçdiyine rağmen, ona eşdeyer “Zengezur Koridoru” diye bir şeyden bahs edilmemiştir. Sadece Sovyet döneminde olana benzer bir uygulamayla Nahçıvan’a gidiş gelişe kolaylık sağlamaktan söz edilmiştir. Dolayısı ile Ermenistan’ın hukuken kendi topraklarında Laçın Koridoru’na eşdeyer yerüstü veya yeraltı her hangi bir koridor açma zorunluluğu yoktur.

2-Ne Ermenistan, ne Batı, ne Arvupa ve ne Fars hakimiyeti altındaki İran, Türkiye’nin kara yoluyla Azerbaycan ve Ortaasya’ya doğrudan bağlanmasını istemez, bunu engeller. Zaten Ermenistan diye bir devletin güney Kafkasya’da kurulması ve Türk çoğunluklu Batı Zengezur bölgesinin ona ilhak edilerek Nahçıvan ve Azerbaycan’ın anabölümü ile coğrafi kopukluk yaratılmasının, hatta 1925te Türk Kacar devletini yıkıp Fars İran devletini kurdurmanın amacı da bu idi: Türkiye ile doğusundaki Türkler ve özellikle Kafkasya-Ortaasya Türkleri arasında geçilmez bir duvar örmek.

3-Hele Ermenistan’ın kendi eliyle kendi topraklarında bölgesel ve küresel siyasi, askeri ve iktisadi dengeleri Türkiye ve Azerbaycan lehine deyiştirecek, Türkiye’yi Ortaasya’ya bağlayan bir kara yol yaratacağını düşünenler, Ermeni zihniyetini tanımıyorlar.

4-“Koridor” siyasi edebiyatta bir ülkenin topraklarlarında oluşturulan, ancak o devletin kontrolü altında bulunmayan (Birleşmiş milletler Barış Gücü, üçüncü bir ülke ordusu, .... ve benzeri gücler denetimi altında olan) özel bir geçiş yoludur. Azerbaycan, Türkiye hatta Gürcüstan ve İran’dan  toprak koparmayı düşleyen Ermenistan’ın toprağının bir bölümünde “Koridor” adı altında kendi denetiminden vaz geçmesi ve toprak kaybetmesini kabul etmesi imkansızdır.

5-Türkiye ve Azerbaycan Respublikası’nda açılmasını istedikleri Zengezur Koridorunu “TURAN YOLU”, “TURAN KORİDORU” ve benzeri adlandırma, “TÜRK DÜNYASI BİRLEŞİYOR”, “TÜRK BİRLİYİ KURULUYOR” gibi diplomatik olmayan hamasi manşetler atma, Ermenistan, Avrupa, İran hatta Hindistan, Rusya ve Çin gibi ülkelerde daha önceden var olan Türk korkusunu artırmaktan başka bir işe yaramıyor, Zengezur Koridoru’na karşı muhalifeti daha da güçlendiriyor.

6-Karabağ Ermenileri milliyetçilik açısından Ermenistan Ermenilerinden daha aşırı ve daha katı Türkiye ve Azerbaycan düşmanı, daha anti Türk ve daha anti Müsülmandırlar. Ayrıca otuz sene Artsak Cumhuriyeti adı altında bağımsız yaşayan bunlar, yeniden Azerbaycan hakimiyeti altına girmeyi asla istemezler. Nitekim şimdiden her şeyi yakarak Karabağ’ı Ermenistan’a doğru terk etmeye başladılar. Bunların Ermenistan’a geçmesiyle oradaki Anti Koridor eyilim daha da güçlenecektir.

7-Karabağ Ermenilerinin orayı terk etmesi ve Ermenistan’a geçmesiyle, bölgede önemli Ermeni nufûs kalmayacaktır. Bu da Laçın Koridoru’nu yaratma gerekçesini ortadan kaldıracaktır. Laçın Koridoru gerekçesi ortadan kalkınca, Ermenistan’ın anlaşmada kabul ettiyi Laçın Koridoru’na karşılık kendi toprakları üzerinden Nahçıvana’a geliş geçişi sağlama maddesinin gerekçesi de otomatikman ortadan kalkmış olacaktır. Bu da Zengezur Koridoru hayal ve umuntusunun sonudur.

8-Zengezur koridorunun açılması, Türkiye ve Azerbaycanla iyi geçinme ülküsünü benimsemiş Paşiniyan iktidarının Ermeni devletine tam hakimiyeti, Türkiye’nin Ermenistanla ilişkilerini normalleştirimesini ve Azerbaycan’ın nihâi barış anlaşması imzalamasını bu koridorun açılmasına bağlamaları, enerjiye muhtaç Avrupa devletlerinin Ermenistan’ı koridoru açmaya zorlamaları, Batı’ya kaymakta olan Ermenistan’ın İranla arasının bozulması, ... ile mümkündür.

9-Rusya’ya kızgın olan Karabağ Ermenilerinin Ermenistan’a göçü, Karabağdaki Ermeni oluşumunun tarihe karışması ve Koridorlar meselesinin karşılıklı olarak ortadan kalkmasıyla, Ermenistan hızlı biçimde Rusya’dan uzaklaşıp Batı’ya yönelecektir: Liberal Demokrasi temelinde devlet ve bütün kurumlar ve işleyişleri yeniden yapılandırılacak, Ermenistan’ın bütün Avrupa kurumları (Uluslararası Ceza Mahkemesi = International Criminal Court ....) ve özellikle Avrupa Birliyi’ne üyelik süreci başlatılacak, daha önceden başlamış olanların sonuçlandırılmasına hız verilecek, Zengezur Koridorunu bloke etmek için Ermenistan’ın Batı Zengezur veya Siyunik bölgesinde  Fıransa, ABD ve İran’ın askeri üsleri kurulup konsoloslukları açılacak, ve Ermenistan’ın Gürcüstanla birlikte NATO’ya tam üyeliyine çalışılacaktır.

10-Ermenistan’ın hızla Avrupa Birliyi’ne üyelik süreci gerçekleşirken, Karabağ Ermenilerinin orayı gönüllü terk edişi ikinci bir sözde Soykırım diye dünya ve Batı kamuoyuna sunulacak, Azerbaycan Cumhuriyeti ve Türkiye şeytanlaştırılıp, Avrupa, Batı ve uygar dünyanın birer otoriter düşmanı diye kara propaganda yapılacak, bunların bütün Batı ve Avrupa kurumlarından dışlanması ve atılmasına, siyasi ve askeri baykot edilmelerine çalışılacaktır.

11-Günümüzde Haçlı zihniyetinin temsilcisi olan Fıransa’nın tasarladığı bir masterplanda ve Ermeni‌severlik temelinde Türkiye – Azerbaycan’a karşı Fıransa, Yunanistan, ABD, İran ve Hindistan gibi devletleri bir araya getiren uluslararası geniş bir siyasi - askeri cephe oluşturulacaktır.

12-Türkiye devleti; İran, Fıransa ve Ermenistan’ın tasarladığı ve İslamcılar ile Ulusalcılar aracılığıyla iyice yerleştirdikleri Ortadoğu ve Arap-Fars modelli anti Batıcılık ve özellikle anti Amerikancılık tuzağına düşürülerek, Batı, Avrupa Birliyi, ABD ve NATO ile karşı karşıya getirilmektedir. Türkiye’de İslamcı hakimiyet son on beş yılda bu İran - Fıransız tuzağın bütünleyicisi olan başka bir tuzağa da düşmüş, kendi milli çıkarlarına ters ancak İran’ın bölgesel siyaseti doğrultusuna İsrail, Arabistan ve Mısırla çatışmaya girmişti. Türkiye şu anda olayı fark etmiş gibi görünüyor ve kendini bu tuzaktan kurtarmaya çalışıyor. Artık Türkiye benzer bir biçimde Fıransa ve İran’ın onu İslamcılar ve Ulusalcılar eliyle içine düşürdükleri Batı, Avrupa Birliyi, ABD ve NATO’yla çatışma tuzağını da fark etmeli ve ondan da çıkmaya çalışmalıdır.

13- Türkiye Parlamentosu İsveç’in NATO üyeliyini onaylamalıdır. Türkiye’nin NATO içinde düşmanı İsveç deyil, Fıransa’dır. PKK, DAŞNAK ve ASALA gibi terörist grupların ana destekleyicisi İsveç deyil, Fıransa’dır. Türkiye yeni düşmanlar yaratmak yerine, zaten var olan global düşmanları Fıransa ile İran’a odaklanmalı; Batı, Avrupa ve NATO’yu topyekun kendine düşman bir cepheye dönüştürmek yerine, bunların içinde yeni dostlar kazanmaya çalışmalı, Fıransa’nın ABD ve Almanya’yı kendi anti Türk yörüngesine çekerek bu ülkelerle oluşturduğu Anti Türk ittifakı parçalamaya, Fıransa’yı Avrupa Birliyi ve diyer bütün Avrupa kurumlarında izole etmeye, ABD ve Almanya ile Fıransa’nın arasını açmaya çalışmalıdır.

14- Şu anda Türkiye ile Azerbaycan’ın global ve bölgesel siyasi ve askeri sorunlarının hemen hemen hepsinin arkasında Fıransa vardır: Akdenizde Yunan ve Rum yayılmacılığı ve silahlanması, Kürt yayılmacı nasyonalizmi ve terörist grupların oluşması ve desteklenmesi, Suriye ile Irak’ta Kürt terörist oluşumlar, Ermeni terörist grupları oluşturma ve destekleme, ABD’nin sözde Ermeni Soykırımı’nı tanıması, Ermenistan’ın Türk düşmanı tavırlarını kışkırtma ve silahdırılması, 1915t’e Türkiye ve şu anda Azerbaycan’ın Ermeni soykırımı yaptıkları yalanını yayma, ayrılıkçı Artsak’ı destekleme, Türkiye’nin AB üyeliyi sürecinin tıkanması, Türkiye’yi NATO’dan atma pılanları, ABD’yi hatta Almanya’yı anti Türkiye ve anti Azerbaycan odağa dönüştürme, Türkiye’nin F35 projesinden atılması, Kuzey Afrika’da bütün anti Türk girişimler, Türkiye ve Azerbaycan’ı dünya kamuoyunda şeytanlaştırma – Saddamlaştırma – Kuzey Koreleştirme kampanyası, Türkiye ve Azerbaycan’a karşı oluşturmaya çalışılan pan-Batı, Pan-Avrupa, Pan-Hırıstiyan ve İran ile Hindistan’ı dahil ederek Pan-Ariyan düşman cephe-ittifak oluşturma, Ermenistan ve Karabağ konusunda ABD - Fıransa - İran uyum - koordinasyon ve gizli işbirliyini oluşturma, İran’da Türk düşmanı bir seküler Fars devlet kurmaya çalışması,....

15-Orta vadede Türkiye ve Azerbaycan, Ermenistanla ilişkilerinin tam normalleşmesini Azerbaycan, Ermenistan ve Gürcüstan’ın eşzamanlı NATO ve Avrupa Birliyi’ne üyeliyine koşullandırmalıdırlar. Bu, Azerbaycan’ı Rusya ve İran’a karşı dokunulmaz yapar, NATO ve AB’nde Türk etkisini artırar. 

Monday, October 2, 2023

ایروان، سومین ولایت دارای بیشترین جمعیت تورک در قفقاز جنوبی سال ١٩٠٥

ایروان، سومین ولایت دارای بیشترین جمعیت تورک در قفقاز جنوبی سال ١٩٠٥

 

مئهران باهارلی

در زیر نوشته‌ای از نشریه‌ی «حکمت» چاپ قاهره‌ - مصر در باره‌ی تعداد مسلمانان امپراتوری روسیه‌ی تزاری را آورده‌ام. در این نوشته‌ که ‌ترجمه‌ – اقتباسی از روزنامه‌ی «ترجمان قریم» (کریمه، اوکرایین) است گفته ‌می‌شود که ‌بر اساس آمار رسمی دولت روسیه‌ی تزاری، در آغاز قرن بیستم ولایت ایروان پس از ولایت‌های باکو و گنجه، سومین ولایت دارای بیش‌ترین جمعیت تورک در قفقاز جنوبی بود.

طبق آمار رسمی دولت تزاری در سال ١٨٦٧ جمعیت تورک ولایت ایروان ٣٥٢٣٥١ نفر، و با احتساب افزایش ١٢ درصدی جمعیت در عرض ٣٨ سال، در آخر سال ١٩٠٤ حدود ٣٩٥ هزار نفر و یا اندکی کم‌تر در حدود ٤٠٠ هزار نفر بود.

تورک‌های ولایت ایروان، مهاجرین جدید به ‌آن منطقه ‌نبودند، بلکه‌ ساکنین بومی و تاریخی آن ولایت بودند. ‌قسمت اعظم ولایت ایروان نیز، اقلا در هزار سال اخیر تورک‌نشین، و جزئی از سرزمین‌های تورک – تورکمانیا، حتی داخل در جوغرافیای آزربایجان بود.

امروز در کشور ارمنستان، جمعیت تورک بومی باقی نمانده ‌است. ناپدید شدن جمعیت بومی تورک از ارمنستان، عمدتا محصول مهاجرت اجباری و پاک‌سازی قومی تورک‌ها در این کشور در طول قرن بیستم است.

همان‌گونه ‌که‌ وجود جمعیت انبوه ‌تورک در ولایت ایروان و کل ارمنستان کنونی، و جزئی از سرزمین و وطن تورک بودن مناطق تورک‌نشین آن‌ها در هزاره‌ی گذشته ‌تا پایان قرن نوزده یک واقعیت تاریخی است؛ مهاجرت اجباری و پاک‌سازی قومی همه‌ی آن تورک‌ها از موطن و خانه ‌و کاشانه‌ی خود در ارمنستان در قرن بیستم هم، یک واقعیت تاریخی و غیر قابل کتمان است.