Monday, August 31, 2020

ملّت تورک و حادثه‌‌یِ کربلا

تورک ملّتی و حادثه‌یِ کربلا

(ملّتِ تورک و حادثه‌یِ کربلا) 

علی حیدر امیر[1]


بیرینجی بؤلوم-اصل تورک‌جه متن. بخش اول متن اصلی تورکی

ایکینجی بؤلوم- مقاله‌نین فارس‌جا چئوری‌سی، ترجمه‌ی فارسی مقاله

تورک ملّتی و حادثه‌یِ کربلا

-«ته‌بریز»ده‌ سلطنت سوره‌ن بیر تورک خاندانی – چونکه ‌هولاکونون حکومتی کمّیت و کیفیت‌جه‌ بیر موغول دئییل، بیر «تورک» حکومتی‌یدی- هر ایکی عراق ایله ‌آزه‌ربایجان‌ی بیر قازان‌دا یوغوردو، اونلاری عینی مدنیتین قالبی‌نده ‌تؤکدوک‌ده‌ن سونرا، هیاتِ مجموعه‌سی‌نه ‌بویوک بیر «عجم» دامقاسی ووردو.

-بو حکومت سیاستاً «خاقان‌لیق»ا مربوط بیر «ایل‌خان‌لیق» ماهیتی‌نده ‌اولماق‌لا برابر، فعلاً حائز اولدوغو استقلالی «ایران‌لی‌لیق»ا مال ائتدی. شرق و غرب‌ه‌ شیعه‌لیک شعباتی‌نی یایدی. رفض و الحادی‌یه ‌تزییف ائدیله‌ن مسلک‌له‌ر غربی ایران‌دا و شرقی آنادولودا گونون موداسی اولدو.

-تورک‌ون بیر عرب دعواسی‌یلا ‌مناسبتی نه‌ده‌ن عبارت اولابیلیر؟

-تاریخیمیزده‌ فرس [فارس] ایله ‌تورک‌ون عادات و عنعناتی‌نی بیری بیری‌نه‌ قاریشدیران اوزون، موثّر و قدرت‌لی موسم‌له‌ره‌ تصادف ائدییوروز

-بیزیم بو مغشوش آقچالارلا فکر بازاری‌ندا آلیش وئریش ائتدیییمیز گون‌له‌ر آرتیق نهایت بولمالی‌دیر.

-یزیدله‌رین خلیفه‌ و مروان‌لارین سردار اولدوغو دورله‌ره‌ تیکیله‌ن گؤزله‌ریمیز نه ‌وقت باشقالاری‌نا عائد اوزاق ماجرالاردان آیریلیپ؛ که‌ندیمیزه، که‌ندی ماجرالاریمیزا باخاجاق، که‌ندی ماتمیمیزی، که‌ندی یارالاریمیزی گؤره‌جه‌ک؟ نه‌ وقت باشقالاری ایچین یاش تؤکمه‌ک‌ده‌ن واز گئچه‌ره‌ک، شهیدله‌ریمیزه‌ آغلایاجاق؟

-خرافه‌نین حیاتی‌نی تمدید ائده‌ن موسّسه‌له‌ر نه‌ زمانا قه‌ده‌ر قولاغیمیزین دیبی‌نده‌ ولوله‌اندازِ های و هوی اولاجاق‌دیر؟

-اجتماعی ساحه‌ده ‌استقلالیمیزی تاسیس و تحکیم ائتمه‌ک ایچین حسّ، فکر و قلبیمیزی بو پاس‌لی زنجیرله‌رده‌ن ده‌ قورتارماق مجبوریتی‌نده‌ییز.

اجتهاد، علمی، ادبی، اقتصادی مجموعه، سایی ١٩٦، صص ٣٨٣٤-٣٨٣٦، ١ کانون ثانی ١٩٢٦

Sunday, August 30, 2020

عکس منتشر نشده‌ی شیخ عبیداللّه نهری و غفلت مقامات دولتی وقت در تبریز

عکس منتشر نشده‌ی شیخ عبیداللّه نهری و غفلت مقامات دولتی وقت در تبریز

 

مئهران باهارلی


شیخ عبیداللّه نهری، شخصیتی مهم در تاریخ معاصر تورک، غرب آزربایجان و تورک‌ایلی، ایضا در تاریخ کورد و کوردستان است. به لحاظ تاریخی، وی مسئول کشتار اقلا سی هزار تن تورک، تخریب و ویران ساختن ده‌ها روستای تورک و آواره‌گی بیش از سی هزار خانوار تورک در مناطق اورمو (اورمیه)، قوشاچای (میاندوآب)، بیناب (بناب)، ماراغا (مراغه)، ملیک‌کندی (ملکان)، ساووج‌بولاق (مهاباد)، ... به سال‌های ١٨٧٩-١٨٨١ است[1]. از طرف دیگر نزد ملیون افراطی، توسعه‌طلبان و زیاده‌خواهان کورد، شیخ عبیداللّه نهری پدر ناسیونالیسم کورد و یک قهرمان ملی به شمار می‌‌رود.

علی رغم این اهمیت، تاکنون هیچ عکسی از شیخ عبیداللّه نهری معلوم و منتشر نشده و در دست‌رس نبود. حال آن که در صفحه‌ی ٤٢٥ نسخه‌ی خطی کتاب کُرّاسة اَلمَعی یا كراسة اعتمادی، عکسی از شیخ عبیداللّه نهری با توضیحاتی به همراه آن موجود است. در زیر این عکس و در حاشیه‌ی راست صفحه توضیحاتی نوشته شده و بعد از هر دو توضیح، مولف کتاب در باره‌ی صاحبان این دو توضیح، مطالبی را ذکر کرده است.

مجموعا در توضیحات عکس شیخ عبیداللّه در صفحه‌ی ٤٢٥ کتاب کُرّاسة اَلمَعی گفته می‌شود که:

«شیخ عبیداللّه، پسر سید طاها - طه نقش‌بندی، که حقوق‌بگیر دولت ایران و ساکن در روستای نَوْچَه در مرز ایران و عوثمان‌لی بود، پس از آن که مرز را خالی از سواره و نیروهای نظامی دید، در ماه سپتامبر سال ١٨٨٠ ناگهان و با بی پروایی بر علیه ایران شورید و با یاوران و پشتیبانان خود به کشت و کشتار و غارت و تاراج و اسیرگیری در حوالی مراغه و اورمیه و ساوج‌بلاغ پرداخت و ظلم و بی‌رحمی‌هایی کرد که در تاریخ سابقه نداشت. پس از آن که حاجی سید حسین‌خان مشیرالدوله سپه‌سالار اعظم برای خاموش ساختن آتش این فتنه و دفع اکراد ماموریت یافت و به تبریز در آزربایجان رفت و برای به دام انداختن وی قوشون دولتی تیزرو و دیگر نیروها از مناطق مختلف آزربایجان پی در پی سر رسیدند، شیخ عبیداللّه و اعوان و انصارش کردند آن چه (قتل عام مردم تورک در قوشاچای - میاندوآب و ...) را که نمی‌بایست می‌کردند. تا آن که دولت عوثمان‌لی وی را به خواهش دولت قاجار در ماه جولای ١٨٨١ به استانبول فراخواند و به شامات فرستاد».

در این مقاله، عکس مذکور و توضیحات زیر و حاشیه‌ی راست صفحه به قرائت خودم، سپس چند توضیح مربوطه را داده‌ام.

قرائت توضیحات عکس شیخ عبیداللّه در صفحه‌ی ٤٢٥ نسخه‌ی خطی کتاب کُرّاسة اَلمَعی یا كراسة اعتمادی، توسط مئهران باهارلی

Saturday, August 29, 2020

محمد شاه غازی قاجار اؤوگۆسۆنده: مدحیه‌ی تورکی ابوالقاسم نباتی برای محمد شاه غازی، مفخر قاجار

محمد شاه غازی قاجار اؤوگۆسۆنده:

 

مدحیهی تورکی ابوالقاسم نباتی برای محمد شاه غازی، مفخر قاجار

 

مئهران باهارلی


در این نوشته ابیاتی تورکی از شاعر تورک ابوالقاسم نباتی (١٧٧٧-١٨٤٦، اوشتیبین، قاراجاداغ، دوغو آزه‌ربایجان، تورک‌ایلی) در مدح و ستایش محمد شاه غازی قاجار تبریزی (١٨٤٨-١٨٠٨) را آورده‌ام.

١-این ابیات تورکی در مدح محمد شاه غازی، بخشی از آخرین خانه‌ی اثر «ساقی‌نامه»ی تورکی نباتی هستند. ساقی‌نامه‌ی نباتی در فورم یک ترجیع‌بند، با دوازده «خانه» که «بندیه»ی تکراری در آخر آن‌ها «قوْی قدم راهِ عشقه مردانه- گیر خراباتا مست و مستانه» است[1] می‌باشد. آخرین خانه‌ی «ساقی‌نامه»، دارای ٣٢ بیت و یک بیت بندیه است.

٢- ابیات تورکی نباتی در مدح محمد شاه غازی، از ژانر اؤوگو -مدیحه (Övgü - Methiye) حکام و سلاطین در ادبیات تورک است. از نمونه‌های اعلای شعر اؤوگو در ادبیات تورک ادوار گذشته، مدحیه‌ی نصیر باکویی در ستایش سلطان اولجای‌تو خوربان اۇۇدا (خدابنده) ایلخان‌لی، ٣٧ مدیحه‌ی فضولی بغدادی در ستایش سلاطین و مقامات عوثمان‌لی و قیزیل‌باش، مدحیه‌های متعدد سید لقمان اورموی در ستایش سلاطین عوثمان‌لی و ... را می‌توان برشمرد[2]. در قرون نوزده و ربع اول قرن بیستم هم، مدحیه‌های بسیار تورکی از سوی شعرای تورک ایران قاجاری و قفقاز در رثا و ستایش سلاطین دو دولت تورک قاجار و عوثمان‌لی سروده شده است. از بهترین مدحیه‌های تورکی برای سلاطین قاجار، علاوه بر مدحیه‌ی نباتی در ستایش محمد شاه غازی، مدحیه‌ی تورکی قمری دربندی در ستایش ناصرالدین شاه قاجار، مدحیه‌ی تورکی میرزا مهدی شکوهی در استقبال ورود مظفرالدین میرزا به مراغه، و مدحیه‌های شاعر ملی تورک معلم احمد فیضی افندی تبریزی در ستایش مظفرالدین شاه، احمد شاه، سلطان عبدالحمید و .... است[3].

٣-ابوالقاسم نباتی، مانند ممدوح خود محمد شاه غازی قاجار تبریزی، بر «مذهب علوی» و برجسته‌ترین شاعر تورک علوی در قرن نوزده است. مذهب علوی، نام عمومی گروه‌های گوناگون منسوب به غلات تورک سابقا موسوم به علی اللهی و قاراقویون‌لو و قیزیل‌باش و یا تشیع دوازده امامی متصوفه از اسلام هترودوکس؛ در مقابل «مذهب شیعه‌ی امامی» که تشیع دوازده امامی متشرعه از اسلام اورتودوکس و مذهب ملی فارسی است می‌باشد. اما در منابع و مقالات ایرانی و آزربایجانی، به مذهب علوی ابوالقاسم نباتی اشاره نمی‌شود. زیرا در سیستم حقوقی و قوانین ایران و جمهوری آزربایجان، مذهب علوی به رسمیت شناخته نشده است و بسیاری از محققین ایرانی و آزربایجانی حتی از وجود مذهب علوی مطلع نیستند.

در تاریخ‌نگاری ایران‌گرا و آزربایجان‌گرا، برای کم رنگ کردن و یا مخفی نمودن پیوند غلات تورک و قیزیل‌باشان ایران و آزربایجان با مسقط الراسشان آناتولی و علویان عوثمان‌لی - تورکیه تلاش می‌شود. .... در نتیجه در آثار این گونه محققین (م.ح. صدیق، محمدعلی تربیت، عبدالعلی نصفت، فریدون کؤچه‌رلی،  عزیز دولت آبادی، ...)؛ نباتی نه به عنوان یک شاعر تورک علوی، بلکه به عنوان یک شاعر آزربایجانی شیعه، عارف، مداح اهل بیت و علی، درویش مسلک، صوفی مشرب، اهل ریاضت، ... معرفی می‌شود که غیر دقیق، ناقص، اشتباه برانگیز و حتی در مواردی مانند ادعای شیعه بودن نباتی، تحریف واقعیت‌ها و غلط هستند.

در خانه‌ی آخر همین ترجیع‌بند هم که در اینجا نقل کرده‌ام، نباتی امام علی را دارای اوصاف الوهیت – آن که به چرخ گردان نظام و به خورشید نور درخشان و به جواهرات رخشان رنگ و به خان‌ها و خاقان‌ها تاج و تخت داده و مراد و مطلب انسان‌ها را برآورده می‌کند و ... معرفی کرده، که اعتقاداتی خارج از اسلام اورتودوکس، و غالیانه هستند.

٤-نباتی در اشعار خود همه جا زبان و مردم ما را صرفا «تورک» نامیده است. در این مدحیه نیز وی به سیاق اصطلاحات مست مستانه و مرد مردانه، ترکیب «تورک تورکانه» را به معنی با قطعیت و صراحت و جسارت و بدون ترس و دودلی و دورویی و... به کار برده است.

پایان نوت مئهران باهارلی



Friday, August 21, 2020

سرزمین کورد: از قارس و ارزروم تا شیراز و اصفهان، از تبریز تا حلب


سرزمین کورد: از قارس و ارزروم تا شیراز و اصفهان، از تبریز تا حلب

مئهران باهارلی

در زیر جمله‌ای از سرمقاله‌ی شماره‌ی اول نشریه‌ی هفته‌گی «ژین» چاپ استانبول به تاریخ ٧ تشرین ثانی ١٣٣٤ – ٧ نووامبر ١٩١٨ را آورده‌ام. در این جمله که محدوده‌ی پراکنده‌گی «قوم شجیع و ملت نجیبه‌ی کورد» را ترسیم می‌کند، طول این محدوده در شمال دو شهر تورک قارس و ارزروم در شمال شرق آناتولی-تورکیه نزدیک منطقه‌ی قفقاز؛ در جنوب دو شهر فارسستان اصفهان در ایران مرکزی و شیراز در ایران جنوبی؛ و عرض این محدوده در شرق شهر تورک تبریز در منطقه‌ی آزربایجان تورک‌ایلی؛ و در غرب شهر عرب حلب در غرب سوریه‌ی امروزی معین شده است.

نقل قول:

کورد ملت نجیبه‌سی مقدراتی‌نی تعقیب ائتمه‌ک ایچون ..... طولاً قارس و ارزروم‌دان باشلایاراق ایران‌ین شیراز و اصفهان‌ینا قده‌ر امتداد ائده‌ن جبال و اراضی داخلی‌نه؛ و عرضاً تبریزده‌ن حلب جهت‌له‌ری‌نه قده‌ر یاییلیپ لااقل بئش میلیون نفوس تشکیل ائده‌ن ... بو قوم شجیع ...

ترجمه:

ملت نجیب کورد برای پیگیری سرنوشت خود، .... این قوم شجیع که در داخل کوه‌ها و اراضی‌ای که به درازا از قارس و ارزروم شروع شده و تا شیراز و اصفهان ایران ادامه می‌یابد و به پهنا از تبریز تا حدود حلب، پخش شده و اقلا جمعیتی ٥ میلیون نفره را تشکیل می‌دهد .....

چند توضیح:

١-حدود ترسیم شده در سرمقاله‌ی ژین، در نظر اول ممکن است بیان معصومانه‌ای در باره‌ی پراکنده‌گی قوم کورد به نظر آید و گمان شود که مولف صرفا قصد شمردن مناطقی را که قوم کورد در آن‌ها به صورت اکثریت جمعیتی، یک اقلیت و یا جزیره‌وار و پراکنده زنده‌گی می‌کند را دارد. اما واقعیت غیر از این است و این بیانات آماده‌سازی افکار عمومی برای آشنا شدن با حدود کشور موعود «کوردستان بزرگ» است. زیرا در همان سال‌ها این حدود عینا، و حتی قلمروی بسیار وسیع‌تری از آن که در جنوب به خلیج بصره-عربی و در غرب به دریای آغ‌دنیز-مدیترانه و در شمال تا داخل قفقاز امتداد می‌یافت، در نقشه‌های غربی-اوروپایی-آمریکایی در داخل قلمروی «کوردستان» ترسیم و تبلیغ می‌شد.

٢-مناطقی که در این بیان و عموما نقشه‌های کوردستان بزرگ به عنوان قلمروی کوردستان مطرح شده‌اند، سرزمین و وطن تاریخی ملل گوناگونی از جمله ملت تورک (در آناتولی مرکزی، جنوبی، شرقی؛ در جمهوری آزربایجان- قفقاز جنوبی؛ در تورک‌ایلی در شمال غرب ایران- استان‌ آزربایجان غربی، شرق استان‌ آزربایجان شرقی و غرب استان‌های زنجان و همدان؛ شمال و شرق استان کوردستان، شرق استان کرمانشاه؛ مناطق تورک‌نشین در ایران مرکزی-استان اصفهان و ایران جنوبی-استان فارس و ...)، ملت عرب (در جنوب آناتولی، سوریه، عراق، عربستان ایران)، لور، لک، فارس، گوران، زازا، گورجی، وس می‌باشند. در بسیاری از این مناطق یا اصلا کورد وجود ندارد و یا کوردها درصد بسیار اندکی از جمعیت را تشکیل می‌دهند.  به عنوان نمونه در این بیان تبریز حد شرقی کورد نشان داده شده است. یعنی آنکه از جمله تبریز و شرق استان، و تمام شهرهای استان آزربایجان غربی شامل شهرهای مرند و جولفا و خوی و ماکو و سلماس و اورمیه و مراغه و نقده و قوشاچای و سایین‌قالا و تیکان‌تپه و ... و صدها روستای تورک این منطقه؛ داخل در کوردستان موعوداند.


Tuesday, August 18, 2020

چاپ کتب درسی به زبان تالشی و آزربایجانیسم تورک‌هراس

چاپ کتب درسی به زبان تالشی و آزربایجانیسم تورک‌هراس 

مئهران باهارلی


دولت ایران اخیرا اقدام به انتشار کتاب درسی زبان تالشی در ایران کرده است (عکس روی جلد کتاب مذکور ضمیمه‌ی این نوشته است)[1]. در حالی که همان دولت ایران با آموزش زبان تورکی و تحصیل به زبان تورکی، زبان اصلی، سراسری و اکثریت نسبی مردم ایران که در هزار و دویست سال گذشته همواره یک زبان رسمی دوفاکتو و تحصیلی در ایران هم بوده به شدت مخالفت می‌کند. این امر دلائل متعددی دارد که در راس آن‌ها سیاست رسمی – دولتی نسل‌کشی زبانی و ملی تورک به منظور فارس‌سازی توده‌ی تورک ساکن در ایران و آسیمیلاسیون آن در «ملت ایران»، یک پروژه‌ی مهندسی استعماری ایران آغاز شده در دوره‌ی مشروطیت است[2].

یکی از دلائل موفقیت نسبی دولت ایران در سرکوب زبان تورکی و کلا نفی هویت ملی تورک در ایران، وجود جریانی استعمارساخته به اسم آزربایجان‌گرایی ضد تورک است که از جنبه‌ی نفی هویت ملی تورک و مخالفت با و تخریب زبان تورکی ادامه و متمم و هم‌سو با جریانات عمده‌ی ضد تورک دیگر، یعنی پان‌ایرانیسم و استالینیسم عمل می‌کند و به مانع اصلی داخلی در روند ملت شونده‌گی توده‌ی تورک و احقاق حقوق ملی وی در یک صد سال و چند دهه‌ی گذشته تبدیل شده است.

در زیر به یک نمونه‌ی کوچک از این جریان، که عموما در میان نخبه‌گان محلی‌گرای برخاسته از منطقه‌ای کوچک در مرکز - شرق آزربایجان رایج است پرداخته‌ام. این نمونه یک پوست کوتاه فیس‌بوکی است که مولف آن با مثبت شمردن انتشار کتاب درسی به زبان تالشی، با طنز به انتشار صرف کتب درسی تالشی اعتراض می‌کند. این جنبه‌ی نوشته، بی اشکال و به حق است. اما نوشته‌ی کوتاه وی ضمنا دارای کودهای متعدد در مخالفت با هویت ملی تورک و تخریب زبان تورکی نیز است. جالب توجه است که این کودها، تماما در تطابق با آزربایجان‌گرایی ضد تورک تالشی هستند[3]:

١-آزه‌ربایجان‌لی‌لار و انکار ملت تورک: وی در نوشته‌ی خود مدعی وجود گروهی قومی به اسم آزه‌ربایجان‌لی‌لار - آزربایجانی‌ها در ایران شده است. در حالی که در ایران هیچ گروه قومی - ملی به اسم «آزربایجانی» وجود ندارد. یک گروه ملی با خودنام‌گذاری «تورک» (اوغوزهای غربی) وجود دارد که صرفا بخشی از آن ساکن در منطقه‌ی جوغرافیایی «آزربایجان» (استان‌های آزربایجان غربی، آزربایجان شرقی، اردبیل و مناطق کوچکی در شمال استان گیلان و استان کوردستان)؛ و قسمت عمده‌ی آن ساکن در بخش‌هایی از شمال غرب منطقه‌ی سابقا موسوم به «عراق عجم»، «عراقستان»، «جبال»، .... (مطابق با مناطق تورک‌نشین استان‌های امروزی زنجان، همدان، قزوین، جنوب شرقی استان گیلان، شرق استان کوردستان، شرق استان کرمانشاه و شمال لورستان، و تمام بخش‌های تورک‌نشین استان‌های مرکزی و البورز و قوم و تهران)، یعنی ساکن در بخش جنوبی «تورک‌ایلی» و یا وطن تورک است. اما هیچ کدام از این گروه‌های جوغرافی تورک، دارای نام و هویت ملی آزربایجانی نیستند.

تلاش برای تجزیه‌ی ملت واحد تورک در ایران با ملت آزربایجان نامیدن بخش ساکن در منطقه‌ی آزربایجان آن، ایضا تجزیه‌ی وطن واحد تورک در شمال غرب ایران و یا «تورک‌ایلی» که از تهران و قوم و اراک و نهاوند و کنگاور شروع شده و تا مرزهای رسپوبلیکای آزربایجان و جمهوری تورکیه امتداد می‌یابد، به دو بخش آزربایجانی و غیر آزربایجانی؛ و وطن شمردن صرفا بخش آزربایجانی آن، در بهترین حالت خدمت به استعمارگران اوروپایی – صلیبی چون روسیه و فرانسه و دیگر جریانات ضد تورک مانند پان‌ایرانیسم، استالینیزم، قومیت‌گرایی افراطی و توسعه‌طلب کوردی و ارمنی و ... ، و به اعتقاد بسیاری مصداق خیانت به ملت تورک و وطن تورک است. هرچند خیال واهی تکه پارچه کردن ملت واحد تورک ساکن در ایران و تبدیل هویت ملی بخشی از آن از تورک به آزربایجانی، هرگز به حقیقت نخواهد پیوست.

٢-عدم ذکر نام زبان تورکی: مولف در پوست خود در حالی که نام زبان تالشی (تالیش دیلی) را به کار می‌برد، نام زبان قوم خیالی آزربایجانی خود را که «تورکی» است نمی‌برد. ناموجود و نامرئی کردن زبان تورکی و ملت تورک، هم‌سو با سیاست نسل‌کشی زبانی و ملی تورک توسط دولت ایران، آزربایجان‌گرایی استالینیستی و پان‌ایرانیسم بوده، نتیجه‌ی تورکی‌هراسی و تورکی‌ستیزی آزربایجان‌گرایان است.



Saturday, August 15, 2020

ماده‌ی تاریخ فارسی برای شهادت انور پاشا


ماده‌ی تاریخ فارسی برای شهادت انور پاشا

 

مئهران باهارلی


انور پاشا (اسماعیل انور، ١٨٨١-١٩٢٢) فرمانده‌ی نظامی و سیاست‌مدار عوثمان‌لی، از رهبران انقلاب گنج (گه‌نج) تورک‌له‌ر. به سبب فعالیت‌هایش در این انقلاب ملقب به «قهرمان حریت» شد. از رهبران عوثمان‌لی در جنگ‌های بالکان و جنگ جهانی اول. وی موسس اوردوی اسلام قفقاز بود که به همراه دیگر اوردوهای عوثمان‌لی (اوردوی سوم)، بر علیه ارتش‌ اشغال‌گر بریتانیا و متحدانش (استرالیا، نیوزلند، کانادا) جنگید و آزربایجان (جمهوری) - باکو را آزاد نمود. انور پاشا بعدها به تورکستان - آسیای میانه رفت و به ایجاد اوردویی برای نبرد بر علیه اشغال روسیه‌ی کومونیست - بولشویک‌ها - ارتش سرخ و استقلال تورکستان پرداخت. انور پاشا چهارم آگوست ١٩٢٢ در روز عید قربان در حین یک درگیری با یک بریگارد ٣٠٠ نفره‌ی سواره‌ی ارتش سرخ به فرماندهی یک افسر ارمنی به نام «یاکوف آرکادییویچ ملکوموف» (هاکوپ ملکومیان) در نزدیکی بئلچیوان تاجیکستان امروزی، در اثر اصابت گلوله‌های میترالیوز روس‌ها، به همراه ٢٥ تن از گروه ٣٠ نفره‌ی خود کشته شد. در تعیین محل قرارگاه انور پاشا، یک ارمنی چئکیست و عضو ارتش سرخ بنام «گئورگی سرگییویچ آقابکوف» (گئوورک آروت‌یونوف) نقش اساسی داشت. 

انور پاشا به سبب تلاش برای آزادسازی ملل تورک و مسلمان خاورمیانه – قفقاز - آسیای میانه از یوغ ارتش‌های اشغال‌گر – استعمارگر بریتانیا و روسیه، از جمله کشورهای امروزی عراق و ایران و جمهوری آزربایجان و جمهوری‌های تورکستان، برای بسیاری از ملل منطقه شخصیتی محبوب حتی یک قهرمان ملی شمرده می‌شود[1]. برای ملت تورک ما نیز، به سبب فرماندهی عملیات آزادسازی سراسر تورک‌ایلی از نهاوند و اراک و بیجار و ساوه و همدان تا اورمیه و تبریز و  ... و همچنین سرتاسر قفقاز، انور پاشا مانند علی احسان پاشا، خلیل پاشا، عمر ناجی و ... یک قهرمان ملی است. 

پس از قتل انور پاشا به دست ارتش سرخ، مرثیه‌ها و سوگواره‌های بسیاری در حق او سروده شد. در این نوشته، یک ماده‌ی تاریخ سروده شده به زبان فارسی در شهادت انور پاشا را به همراه بخشی کوتاه از مقاله‌ی «انور پاشانین شهادتی» که در آن آمده، آورده‌ام. مقاله‌ی مذکور در نشریه‌ی تورک «امل» که توسط تاتارهای کریمه در دوبروجای رومانیا منتشر می‌شد و برای آزادسازی شبه جزیره‌ی کریمه از یوغ اشغال روسیه‌ی بولشویک - کومونیست مجادله می‌کرد منتشر شده است.

احتمال دارد که سراینده‌ی این ماده‌ی تاریخ فارسی، یک تاجیکستانی، محلی که انور پاشا در آن به قتل رسید، و یا یک تورک ایرانی که به حرکت تورک‌گرایی وقت پیوسته بود باشد. در آن سال‌ها در حالی که بسیاری از نخبه‌گان تورک مخصوصا در مرکز و شرق آزربایجان به جریانات سیاسی ضد تورک بر اساس «ملت ایران» انگلیس – مشروطه ساخته  پیوسته بودند، شماری نیز مانند جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی - مجدالسلطنه به جریان «تورک‌گرایی - تورکیسم» و عده‌ای از ایشان به جریانات «پان‌تورانیسم» که از ایده‌ی اتحاد سیاسی تمام ملل تورکیک تحت دولتی واحد حمایت می‌کرد پیوسته بودند. (بین سال‌های ۱۸۵۰ تا ۱۹۴۰ در نتیجه‌ی روند ملت‌شونده‌گی توده‌ی تورک در ایران، علاوه بر تشکل هویت ملی تورک به معنی مودرن، طیفی گسترده از جریانات سیاسی مختلف بر اساس تورکیت و تورک‌گرایی هم پدیدار شده بود. این طیف تورک‌گرا، جریانات و آلترناتیوهای گوناگونی چون مدافعین بومی «تورکیسم» (ناسیونالیسم تورک)، «الحاق مستقیم منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران (تورک‌ایلی) به عوثمان‌لی»، «اتحاد مناطق تورک‌نشین شمال غرب ایران با جمهوری خلق مساوات در جنوب قفقاز»، «تشکیل دولت واحد تورک به نام آزربایجان تحت الحمایه‌ی عوثمان‌لی»، «استقلال منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران (تورک‌ایلی)»، «پان‌تورکیسم» (اتحاد فرهنگی و سیاسی گروه‌های تورکیک آوراسیا تحت یک دولت واحد)، ... را شامل می‌شد)[2].

در زیر نخست ترجمهی فارسی این بخش کوتاه و سپس اصل تورکی آن را دادهام. عکس‌های تمام مقاله ضمیمه‌ی این نوشته است.

مئهران باهارلی

Friday, August 14, 2020

بیز بیرگه بولساق، اورتاآسیالی گروپ شهریزاده


بیز بیرگه بولساق، اورتاآسیالی گروپ شهریزاده

مئهران باهارلی





آنیمساتما: ایران‌دا یاشان تورک خالقی‌نین بوی‌تؤره‌تیمی‌نده (ائتنوگئنئزینده)، دوغو (تورکیستان) تورک‌له‌ری‌نین بلیرله‌ییجی اوینامی (رولو) واردیر. دوغو تورک‌جه‌سی و یا چاغاتای‌جانین ایلکین ائوره‌سی، بوگونکو ایران توپراق‌لاری و تورک‌ایلی ده یازیلان ایلک تورک‌جه بلگه-یاپیت‌لارین دیلی؛ و چاغاتای‌جا ١٩ یوزایلین اورتالاری‌نا ده‌ک ایران‌داکی تورک-موغول ارکله‌ت‌له‌ری‌نین (دولت‌له‌رین)- قیزیلباش، آفشار و قاجار باشدا اولماق اوزه‌ره - توغرالی (رسمی) دیل‌له‌رینده‌ن بیری اولموش‌دور. گونوموزده ایران و تورک‌ایلی‌نده دوغو تورک‌له‌ری ایله باغلانتی‌لی سایی‌سیز یئرآدی (توپونومیم) واردیر. آراشدیرماجی‌لار اوچون ایران و تورک‌ایلی‌نده تورک دیلی، گؤرک‌سؤزو (ادبیاتی) و اؤته‌یی‌نی (تاریخی‌نی) اؤیره‌نمه و آراشدیرما، دوغو تورک‌جه‌سی و یا چاغاتای‌جا دیلی و گؤرک‌سؤزونو بیلمه‌ده‌ن اولاناق‌سیزدیر.

Anımsatma: İran’da yaşayan Türk xalqının boytöretiminde (étnogénézinde) Doğu Türkistan Türkleri’nin belirleyici oynamı (rolu) olmuşdur. Doğu Türkcesi veya Çağatayca’nın ilkin évresi, bugünkü İran topraqları ve Türkili’de yazılan ilk Türkce belge-yapıtların dili; ve Çağatayca 19. yüzilin ortalarına dek İrandakı Türk-Moğol erkletlerin (devletlerin) – Qızılbaş, Afşar ve Qacar başda olmaq üzere- tuğralı (resmi) dillerinden biri olmuşdur. Günümüzde İran ve Türkili’de Doğu Türkleri ile bağlantılı sayısız yéradı (toponim) vardır. Araşdırmacılar üçün İran ve Türkili’de Türk dili, görksözü (edebiyatı) ve öteyini (târixini) öyrenme ve araşdırma, Doğu Türkcesi veya Çağatayca dili ve görksözünü bilmeden olanaqsızdır.

یادآوری: تورک‌های شرق و یا تورکستان، در تشکل قومی-ملی (اتنوگنز) ملت تورک باشنده در ایران نقش تعیین کننده‌ای داشته اند. تورکی شرقی و یا مرحله‌ی نخستین تورکی جغتایی، زبان اولین اسناد و آثار نوشته شده به تورکی در اراضی امروز ایران و تورک‌ایلی؛ و تورکی جغتایی، تا اواسط قرن نوزده میلادی، یکی از زبان‌های رسمی دولت‌های تورک-موغول حاکم بر ایران- و در راس آن‌ها قیزیلباشیه، افشاریه، قاجاریه- بوده است. امروز در ایران و تورک‌ایلی، توپونیم‌های جوغرافی بی‌شماری در ارتباط با تورکان شرقی موجود است. برای محققین، آموختن و تحقیق در باره‌ی زبان، ادبیات و تاریخ تورک در ایران و تورک‌ایلی، بدون دانستن زبان و ادبیات تورکی شرقی و یا جغتایی غیر ممکن است.

بیز بیرگه بولساق[1]

Monday, August 10, 2020

زبان‌مان تورکی در همدان در خطر است. «زنان و دختران» زبان مادری‌مان را تهدید می‌کنند!!!


زبان‌مان تورکی در همدان در خطر است

مطلب زیر دل‌نوشته‌ی جمعی از فرهنگ‌دوستان علاقه‌مند به زبان مادری شهرستان [رزن، همدان، تورک‌ایلی] می‌باشد. شاید تلنگری باشد تا از این خواب عمیق بیدار شویم. از تندی کلام معذوریم.

«زنان و دختران» زبان مادری‌مان را تهدید می‌کنند!!!

جوغرافیای مناطق تورک‌نشین آن ‌قدر بزرگ است که به راحتی نتوان حدود و ثغورش را مشخص کرد.! این محدوده‌ی جوغرافیایی از کجا تا کجا بود و حالا از کجا تا کجاست؟ حال اگر بگوییم کاری به کار جوغرافیا و وسعت آن نداریم شاید بهتر باشد. اما این جمعیت و جوغرافیا چه فرهنگ و خرده‌فرهنگی را خود جای داده و آیا هرکدام توانسته دیگری را تحمل کند؟ برای مثال ما چقدر از کیستی و هویت خویش در این جوغرافیای زبانی آگاهیم و یا درصدد روشن‌گری آن برای خود و اطرافیان هستیم!!؟ و یا از وجود اقوام همسایه و کیستی آنان در آن باخبریم!!؟

آیا در شبکه‌ی استانی استانی که بیش از شصت درصد آن را تورک‌ها تشکیل می‌دهند، برنامه‌های پویا و درخور زبان و فرهنگ آن‌ها پخش می‌شود!!!؟ دریغ از یک دقیقه پخش تلویزیونی در سال!!! آیا اقلیت فارس حاکم در مرکز استان وجود اکثریت تورک‌ها را در استان تحمل می‌کند!!؟ یا به کل منکر وجود چنین جمعیتی غالب است!!!؟؟؟ جواب منصفانه‌ای که هر وجدان بیداری به آن می‌دهد، قطعا «نه» است.

Saturday, August 8, 2020

بی اختیاری ادراری استاد شفیعی کدکنی، پارسی‌گرایی شاش‌زا و پیشاب‌فشانی او


بی اختیاری ادراری استاد شفیعی کدکنی، پارسی‌گرایی شاش‌زا و پیشاب‌فشانی او

مئهران باهارلی

شفیعی کدکنی، استاد نامی ادبیات فارسی در خرداد ٩٧ در کلاس درس خود در دانشگاه تهران، ادعا کرد که «سخن گفتن از حق زبان‌های دیگر به جز فارسی، توطئه‌ی خارجی به خصوص انگلیسی‌هاست». وی سپس در اشاره به زبان‌های غیر فارسی ایران گفت که «شاشیدم به این فرهنگ ...».

بازی‌ها دو نوعند. یکی آن بازی‌هایی که قواعد آن را شما تعیین کرده‌اید. دیگری بازی‌هایی با قواعد قبلا معین شده از سوی دیگران که شما به هر دلیلی وارد آن می‌شوید و یا متوجه می‌شوید که ناخواسته داخل در آن هستید. در این نوع دوم، بعد از وارد شدن به بازی، گلایه از قواعد و رعایت نکردن آن صرفا به باخت و حذف شما می‌انجامد. تنها راه خروج از این بازی، شکست دادن حریف و برد در آن است.

در ایران ما تورک‌ها مدت‌هاست (مشخصا از دوره‌ی حرکت مشروطیت ایران به این سو) که دیگر قواعد بازی را تعیین نمی‌کنیم. بازی‌ای در جریان است. ما را هم به اجبار داخل کرده‌اند و یا بازی داده‌اند. امثال استاد شفیعی کدکنی هم، به سبب پارسی‌گرایی شاش‌زا و با رعایت دقیق قوانین آن بازی، مدام به زبان‌ها و هویت و هیکل و هستی ملل غیر فارس می‌شاشند. برای ما فعلا امکان تَرک کردن بازی و یا تغییر دادن قواعد آن نیست. تنها راه باقی‌مانده، رعایت قواعد استاد شفیعی کدکنی‌ها و مقابله به مثل، حرفیا به حرف، حتی با پیشابی به مراتب حجیم‌تر و پرفشارتر است. زیرا شق دیگر، غرق شدن در ادرار استادان فارسی مبتلا به «بیماری بی اختیاری ادراری»، ناتوان شده از «تعفن» مسبب و رنجور از «سوزش» حاصل آن (١) است ...
  
١-«بی‌اختیاری ادراری» (Urinary Incontinence) یک بیماری است که به دنبال از دست رفتن قدرت کونترولی مثانه ظاهر می‌شود. این بیماری ممکن است به علت «عفونت» مجاری ادرار و همراه با احساس «سوزش» باشد. 



Friday, August 7, 2020

دوکتور رضا نور: فعالیت بر علیه مشروطیت در ایران، وظیفه‌ی هر تورک بوده و است


دوکتور رضا نور:
فعالیت بر علیه مشروطیت در ایران، وظیفه‌ی هر تورک بوده و است

مئهران باهارلی


در این نوشته بخش‌هایی از کتاب حجیم دوکتور رضا نور بنام تاریخ تورک[1] در باره‌ی حرکت مشروطیت ایران را آورده‌ام. وی در این بخش‌ها با آوردن نمونه‌هایی از اقدامات دولت مشروطه بر علیه زبان تورکی و تورک‌ها می‌گوید حرکت مشروطیت در ایران، حرکتی بر ضد تورک‌ها است که باعث سرنگونی سلسله‌ی تورک قاجار، بیرون رانده شدن زبان تورکی از دربار و ارتش، ممنوع کردن زبان تورکی، بستن مدارس تورک و آغاز سیاست رسمی دولت ایران برای فارس‌سازی تورک‌های کائن در ایران مخصوصا آزربایجان شده است. بنا به رضا نور، بعد از مشاهده‌ی این واقعیت‌ها، مخالفت با حرکت مشروطیت ایران وظیفه‌ی هر تورک آگاه و مسئول بوده و است. وی سپس اضافه می‌کند گروهی از تورک‌های ایرانی که به این حرکت ملحق شده‌اند، انسان‌هایی بی بهره از شعور ملی تورک و فاقد حمیت و آزاده‌گی هستند که آلت دست فارس‌ها شده‌اند.

١-دوکتور رضا نور، کتاب چهارده جلدی تاریخ تورک را بعد از انقلاب مشروطیت ایران و قبل از تاسیس سلسله‌ی پهلوی تالیف کرده است (جلد اول این کتاب در سال ١٩٢٤ و جلد پنجم این کتاب که حاوی بخش مفصل دولت‌های تورک ایران که مطالب این نوشته از آن اخذ شده‌اند است،  اندکی قبل از بر تخت نشستن رضاخان سردار سپه در سال ١٩٢٥ چاپ شده است). وی در این کتاب به درستی حرکت مشروطيت ایران، دولت مشروطه پس از خلع محمدعلی شاه قاجار و سپس حاکمیت سردار سپه؛ و تدابیر و اقدامات آن‌ها در دشمنی با تورک و زبان تورکی، از جمله تضعیف و پایان دادن به حاکمیت تورک در ایران، رسمی ساختن زبان فارسی، ممنوع ساختن زبان تورکی و بستن مدارس تورک، سیاست نسل‌کشی زبانی و ملی تورک‌ها و ... همه را مراحلی از یک روند واحد دانسته است. (مساله‌ی ترویج و تحمیل فارسی توسط دولت در مناطق تورک‌نشین و مخصوصا ممنوعیت تحضیل به زبان تورکی در سه مرحله، نخست پیش از مشروطیت توسط انجمن معارف تبریز و انجمن معارف تهران؛ سپس در دوره‌ی مشروطیت توسط رهبران مانقورت مشروطه‌طلب؛ و در نهایت در سال‌های جنگ جهانی اول توسط دموکرات‌های آزربایجان، یعنی همه قبل از کودتای رضاخان و به تخت سلطنت نشستن رضاشاه و در یک بازه‌ی تقریبا سی ساله، توسط دولت‌مردان، سیاسیون و ادبا و اهل قلم مانقورت تورک در تبریز و تهران شروع شد. رضاشاه صرفا روند آغاز شده توسط این مانقورت‌ها را سیستماتیک‌تر و گسترده‌تر و موثرتر کرد).

Thursday, August 6, 2020

قتل یدالله صمصامی و پسرش طاهر صمصامی توسط حزب دموکرات کوردستان


قتل یدالله صمصامی و پسرش طاهر صمصامی توسط حزب دموکرات کوردستان 

مئهران باهارلی


در روز شنبه ١٤ فروردین سال ١٣٦١- ٤ آوریل ١٩٨٢-  یدالله‌ خان صمصامی، پسرش نجف‌قلی (طاهر) صمصامی و چهار تن دیگر، توسط حزب دموکرات کوردستان به قتل رسیدند. یدالله‌ خان صمصامی، برادر شوهر مریم جهانگیری قاسملوی افشار اورومی – کاملیا بیگ‌له‌ر‌بیگی[1] (٢ جولای ١٩١٧-٩ آگوست ١٩٥٢) شاعر، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس، اوپرانویس، نوازنده و فعال حقوق زنان تورک بود.