Friday, March 28, 2025

اَمْسَیْتُ کُردیّاً و اَصْبَحْتُ عَرَبیّاً، معنی واقعی آن، و استنتاجات نادرست محمد قزوینی

اَمْسَیْتُ کُردیّاً و اَصْبَحْتُ عَرَبیّاً، معنی واقعی آن، و استنتاجات نادرست محمد قزوینی 

مئهران باهارلی

عبدالرشید باکویی مولف کتاب تلخیص الآثار و عجائب الملک القهار، که در نیمه‌ی دوم قرن چهارده میلادی، پنج قرن بعد از روزگار ابن یزدان‌یار مازنی و مازندرانی نخستین بار در تاریخ ادعای بی پایه و کذب اورمویی و آزربایجانی بودن او را مطرح کرده، هم‌چنین اولین و تنها کسی است که ادعا نموده ابن یزدان‌یار گوینده‌ی عبارت «امسیت کردیا واصحبت عربیا» است. اما این ادعای عبدالرشید باکویی هم مانند ادعای او دائر بر آزربایجانی و اورمویی بودن ابن یزدان‌یار، بی پایه ‌و کذب است.‌ گوینده‌ی عبارت امسیت کردیا و اصبحت عربیا ابن یزدان‌یار مازنی و مازندرانی نیست، و این عبارت قبل و بعد از او عینا و یا در صورت‌های دیگر و با انتساب به عجم، کورد و تورک، به صورت یک ضرب‌المثل ورد زبان‌ها بوده‌ و به ‌اشخاص متعدد دیگری نسبت داده شده ‌است (در ادامه‌ی مقاله). سیر تاریخی این عبارت – ضرب‌المثل چنین است:

Tuesday, March 25, 2025

ابن یزدان‌یار یک مازنی – تبری اهل «اُرَم-اُرْم» و یا «اوُریم-اوُرْم» در مازندران، و مزار او در جوار مزارهای شیخ شروین از جبال شروین و شیخ عَرفِه ‌از ده ‌اَرفِه‌ در جنوب ساری بود، نه از ‌اورمو (اورمیه) در آزربایجان

 

ابن یزدان‌یار یک مازنی – تبری اهل «اُرَم-اُرْم» و یا «اوُریم-اوُرْم» در مازندران، و مزار او در جوار مزارهای شیخ شروین از جبال شروین و شیخ عَرفِه ‌از ده ‌اَرفِه‌ در جنوب ساری بود، نه از ‌اورمو (اورمیه) در آزربایجان 

مئهران باهارلی

IBN-I YAZDĀNYĀR HAILED FROM ORAM OR ORM CITY, SITUATED IN THE SOUTH OF SĀRĪ IN MĀZANDARĀN, AND BELONGED TO THE MĀZANĪ (TABARĪ) ETHNICITY. HIS TOMB WAS LOCATED NEAR THE TOMBS OF SHEIKH SHERWIN AND SHEIKH ARFE IN THE SAME REGION. IBN-I YAZDĀNYĀR WAS NOT FROM THE CITY OF URMU IN AZERBAIJAN, NOR IS HIS TOMB LOCATED THERE.

Méhran Baharlı

خلاصه

در منابع اولیه‌ دلائل، قرائن و شواهد متعددی وجود دارند که‌ نشان می‌دهند شیخ صوفی ابن یزدان‌یار (بین ٩٥٠-٨٥٠ میلادی) اهل «اُرَم-اُرْم» واقع در جنوب ساری در مازندران، و دارای قومیت مازنی (تبری) بود. در کتاب اللمع تالیف قرن ١٠ میلادی، ابن یزدان‌یار «الثور الاُرَمی» به معنی «گاو مازندرانی» نامیده ‌شده ‌است. گاو مازندران از معروف‌ترین سمبول‌های تاریخی و اوسطوره‌ای سرزمین تبرستان است. بنا به صفوة الصفا، مزار ابن یزدان‌یار اقلا تا نیمه‌ی اول قرن ١٤ میلادی در ارم در جوار مزارهای شیخ شروین و شیخ عَرفِه ‌در جنوب ساری در مازندران قرار داشت، و شیخ صفی‌الدین (١٢٥٢-١٣٣٥ میلادی) هر سه قبر را زیارت کرده بود. در هیچ‌کدام از منابع اولیه ‌ابن یزدان‌یار از شهر اورمو در آزربایجان و یا به ‌صورت آزربایجانی معرفی نه‌شده‌ است. پنج قرن بعد از حیات ابن یزدان‌یار، عبدالرشید باکویی که به‌ سبب شباهت املایی «اُرَمی-اُرْمی» (منسوب به ‌«اُرَم-اُرْم » در مازندران) و«اُرْمی-اُروُمی» (منسوب به ‌شهر اورمو در آزربایجان)، دوچار اشتباه شده و این دو را یکی گمان کرده بود، برای نخستین بار ادعا نمود ‌ابن یزدان‌یار اهل شهر اورمو در آزربایجان بود. پس از آن، این دروغ در بسیاری از آثار متاخر تکرار شده ‌است. در قرن اخیر نیز به‌ دلائل سیاسی (ناسیونالیسم ایرانی، آفریدن تاریخ ایرانیک و زرتشتی برای آزربایجان و اورمو، مهندسی هویت قومی – ملی آزربایجانی غیر تورک، تورک‌زدائی از اورمو و غرب آزربایجان، ...) داستان‌هایی مجعول در باره‌ی قبر و سنگ قبر ابن یزدان‌یار در شهر اورمو و کشف شدنشان ساخته‌ شده ‌است. این دروغ‌پردازی‌ها را وجود افسانه‌های متاخر زرتشتی از قبیل تولد زرتشت در آزربایجان و یکی بودن چیچست اوستا با شاهو تالا – اورمو گؤلو (دریاچه‌ی اورمو)، .... – ادعاهای که‌ به لحاظ علمی ‌مردود و نادرست هستند - تشدید کرده‌ است. در این رساله ‌برای نخستین بار به‌ طور جامع و سیستماتیک به موضوع محل تولد و قومیت ابن یزدان‌یار پرداخته، دلائل ‌و قرائن و شواهدی که ‌اثبات می‌کنند ابن یزدان‌یار اهل «اُرَم-اُرْم» و یا «اوُریم-اوُرْم» واقع در جنوب ساری در مازندران بود را عرضه‌ و تحلیل کرده‌ام. 

Abstract

There is a wealth of evidence in the primary sources indicating that the Sufi sheikh Ibn-i Yazdānyār (between 950-850 AD) hailed from Oram or Orm city, situated in the south of Sārī in Māzandarān, and belonged to the Māzanī (Tabarī) ethnicity. In Kitab al-Lama’, written in the 10th century AD, Ibn-i Yazdānyār is referred to as “Al-Thawr al-Oramī”, which translates to “Māzandarānī cow”. The Mazandaran cow is one of the most famous historical and mythological symbols of Mazandaran also known as Tabaristan. According to the Safwat al-Safa, the tomb of Ibn Yazdānyār, was located in the 14th century near the tombs of Sheikh Sherwin and Sheikh Arfe in Oram or Orm, south of Sari, Mazandaran. Sheikh Safī al-Dīn (1252-1335 AD) had visited the three graves. None of the primary sources have stated that Yazdānyār is from Urmu (Urmia) city in Azerbaijan. Abdulrashid Bakui is the first person in history to make such a claim after five centuries. However, he was confused between “Orami-Urmi” (from “Oram-Urm” in Mazandaran) and “Urmi-Urumi” (from “Urmu Urmia” in Azerbaijan) due to their similar Arabic writing. After Bakui, his incorrect and unfounded claim has been repeated in other books. Over the last century, due to various political reasons such as Iranian nationalism, the creation of an Iranic and Zoroastrian history for Azerbaijan, and a non-Turkish identity for it, the eradication of Turkishness from Urmu, …. several false stories have been fabricated the discovery of Yazdaniyar’s grave and tombstone in Urmu. Fabrication of these false stories has been encouraged by later Zoroastrian myths, which wrongfully claim that Zoroaster’s birth place was in Azerbaijan and that the Chichest of Avesta is Lake Urmu. All of these claims are scientifically rejected.  In this article, I have investigated the birth-place and ethnicity of Ibn Yazdanar for the first time. Based on primary sources, I have proven that Ibn Yazdanyar was from the city of Oram or Orm in Mazandaran, and not Urmu in Azerbaijan.  

Thursday, March 20, 2025

خلیفه‌نین «قوُلوُ» ایله «قاووُم» اوْلالیم

 

خلیفه‌نین «قوُلوُ» ایله «قاووُم» اوْلالیم 

در نکاح‌نامه‌ی شاه‌ی سئوه‌نی عبارات «خلیفه‌نک قولیله» «قوم اوله‌لوم» آمده است. این عبارات را می‌توان با عربی انگاشتن «قول» و «قوم» به صورت «به سخن خلیفه خویشاوند شویم» ترجمه کرد. اما به نظر می‌رسد که دو کلمه‌ی قول و قوم در این‌جا اصلاً نه کلمات عربی، بلکه دو کلمه‌ی تورکی – موغولی «قوُل» به معنای قاعده و آیین و «قاووُم» به معنی خویشاوند سببی باشند که تدریجا قول و قوم عربی به سبب شباهت ظاهری و معنایی، جای‌گزین آن‌ها شده‌اند. احتمال موغولی‌الاصل بودن این دو کلمه را این واقعیت که تبار بسیاری از تورکمان‌های علوی اولیه موغولی بود هم تقویت می‌کند.

Monday, March 10, 2025

TÜRK DEVLETLER TEŞKİLATI, TÜRKİK HALKLARINI FARSÇA “NEVRUZ” KELİMESİNDEN KURTARMALIDIR.

 

TÜRK DEVLETLER TEŞKİLATI, TÜRKİK HALKLARINI FARSÇA “NEVRUZ” KELİMESİNDEN KURTARMALIDIR. 

Méhran Baharlı

BU BAYRAMIN RESMİ ADI TACİKÇE - FARSÇA OLDUĞU SÜRECE, KİMSE BUNUN TÜRKLERE DE ÂİD BİR VERSİYONUN OLDUĞUNA İNANMAZ. TÜRK DEVLETLERİ TEŞKİLATI TACİKÇE - FARÇA “NEVRUZ” YERİNE ONUN HALK ARASINDA VAR OLAN “YEÑİL” GİBİ TÜRKÇE İSİMLERİNDEN BİRİNİ RESMEN KABUL ETMELİDİR.

İran devleti, Paniranistler ve Fars aşırı milliyetçileri, istiratejik ve yaşamsal tehdit olarak gördükleri “Turan” ve “Türk Dünyası” projelerine karşı, İran’ın “Nevruz Diplomasi”sini yürütmesi ve “Nevruz Dünyası”nı oluşturması gerektiyini ileri sürüyorlar. Onlara göre, Fars kültürünün ve İran uygarlığının ürünü ve sembolü olan Nevruz, Türk Dünyası’na karşı koyabilmenin en etkili yollarından ve silahlarından biridir.

Türkik Dünyası’nda Nevruz adı altında kutlanan bayram ve törenlerin aslında Farslık ve İraniklik ile pek ilgisi bulunmamaktadır. Ancak “Nevruz” kelimesi ve onun “Novruz, Nauruz, ....” gibi farklı telaffuzlarının Farsça kökenli olması, Türkik Dünyası’nda Nevruz’u kutlayanları, istemeseler bile, Fars kültürü alanı ve İranik Dünyası’na sokuyor ve bunların hizmetçisine çeviriyor. Farsça Nevruz kelimesi kullanıdığı müddetçe de durum böyle kalacaktır.

Son dönemde de Kürt milliyetçileri Kürt dilli grupların geçmişte hiç kutlamadıkları hatta bilmedikleri bu bayramı Newroz veya Nawruz adı ile benimsemeye ve kendilerinim milli bayramı diye yaymaya çalışıyorlar. Bunda büyük ölçüde de başarılı oluyorlar. Sırf buna göre ki bu ad İraniktir ve doğal olarak İranik bir dil olan Kürtçede de farklı teleffuzla olsa bile mevcuttur.

Türk Dünyası bir an önce kendini hep sorun yaratan Farsça “Nevruz” kelimesi ve onun farklı telaffuzlarından kurtarmalıdır. Aslında Türkik halklarının çoğu, geçmişte seçkinler aracılığı ile edebi dillerine giren bu adı kullanmaz. Örneyin İran’da en fazla Fars dili ve kültürü etkisi altında bulunan Hemedan vilayetindeki Türkler, “Novruz” yerine “YĖÑİL” (YĖÑİ İL = YÉNGİ İL = YÉNİ İL= YENİ YIL) adını kullanırlar. 

Türk Devletler Teşkilatı’nın bu konuya el atması, ve ortak bir kararla Farsça Nevruz (Novruz, Nauruz, ...) yerine, Türkik halkarının da geçmişte veya günümüzde kullandıkları “YĖÑİL” gibi uygun bir Türkçe adı resmen benimsemesi yerinde olur.

دولت ایران چاره‌ای به‌ جز رفع ممنوعیت تحصیل به‌ زبان‌های غیر فارسی نه‌دارد، و یا حمایت کامل از اقدامات رئیس جمهور تورک پزشکیان

 دولت ایران چاره‌ای به‌ جز رفع ممنوعیت تحصیل به‌ زبان‌های غیر فارسی نه‌دارد، و یا حمایت کامل از اقدامات رئیس جمهور تورک پزشکیان 

مجلس شورای جمهوری اسلامی ایران – طی نمایشی که‌ ظاهرا برای غافل‌گیر کردن و دور زدن رئیس جمهور تورک پزشکیان طراحی شده‌ بود - با لایحه‌ی آموزش زبان‌های محلی و قومی مخالفت کرد. پس از آن پزشکیان رئیس جمهور تورک در جواب به نمایندهی سراب گفت: «چه ‌با مجلس و چه‌ بدون مجلس دولت آموزش زبان‌های مادری را اجرا خواهد کرد، زیرا این تصریح قانون اساسی است». واقعیت آن است که‌ نظام ایران، چه ‌از طریق رئیس جمهور، چه ‌از طریق مجلس، و چه ‌در روند دیگری، بالاخره ‌تحصیل به‌ زبان تورکی و دیگر زبان‌های ملی غیر فارسی را آزاد خواهد کرد. زیرا چاره‌ای به‌ جز این نه‌دارد.

Sunday, March 9, 2025

مجدالسلطنه ‌و مَشَدی باقر احرار در بازجویی مقامات عوثمان‌لی از اسکندر خان افشار اورمویی در رواندوز عراق

 

مجدالسلطنه ‌و مَشَدی باقر احرار در بازجویی مقامات عوثمان‌لی از اسکندر خان افشار اورمویی در رواندوز عراق 

مئهران باهارلی

یکی از اسناد مهم تاریخی که ‌در آن نام فرماندهان قوای مسلح تورک بومی در سال‌های جنگ جهانی اول آمده، اعلامیه‌ی نیکیتین نائب کونسول روسیه در اورمو در سال ١٩١٥ است[1] که‌ در آن اسامی فرمانده‌ی کل قوای مسلح بومی تورک «جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه»، فرمانده‌ی قوای مسلح بومی تورک در تبریز «حاجی بیگ بلوری رئیس»، و فرمانده‌ی قوای مسلح بومی تورک در اورمو «مَشَدی باقیر خان رئیس احرار» ذکر شده ‌است. در این نوشته ‌مطلبی از یک منبع دیگر را نقل کرده‌ام که ‌در آن اسامی جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه، مَشَدی باقیر خان رئیس احرار  و چند تن دیگر از اعیان و بزرگان اورمو که ‌در سال‌های جنگ جهانی اول در صف عوثمان‌لی بر علیه‌ قوای ائتلاف (روسیه، بریتانیا، فرانسه) مبارزه ‌می‌کردند برده‌ شده ‌است.

Saturday, March 8, 2025

سولطان محمد وحیدالدین عوثمان‌لی به فرزند محمدعلی شاه: تو تورک و مسلمان هستی، تورک و مسلمان از مرگ نه‌می‌هراسد.

سولطان محمد وحیدالدین عوثمان‌لی به فرزند محمدعلی شاه:

تو تورک و مسلمان هستی، تورک و مسلمان از مرگ نه‌می‌هراسد. 

مئهران باهارلی

محمدعلی شاه قاجار پس از تبعید شدن توسط مشروطه‌طلبان ضد تورک و خروج از ایران همراه با ملکه جهان و سه فرزندش (پرنسس خدیجه، سلطان محمود، سلطان مجید) از طریق باکو به بندر اودسای اوکرایین که در آن‌ زمان جزئی از روسیه‌ی تزاری بود، رفت و مدت ١٠ سال در آن‌جا زیست. پس از نزدیک شدن بولشویک‌ها در سال ١٩١٩ به استانبول پایتخت امپراتوری عوثمان‌لی مهاجرت کرد و ٦ سال در آن‌جا زنده‌گی کرد. پس از آن برای معالجه‌ی طبی به بندر سان رئمو (رمسوس) ایتالیا رفت، اما بعد از چند ماه در سال ١٩٢٥ از عواقب و عوارض بیماری دیابت در آن‌جا فوت کرد. دولت ایتالیا با فرستادن گارد احترام برای او یک مراسم تشییع جنازه‌ی رسمی برگزار نمود. از شرکت کننده‌گان در این مراسم تشییع، سلطان احمد شاه که هنوز پادشاه و مقیم در پاریس بود، و سلطان سابق عوثمان‌لی محمد (ششم) وحیدالدین بود که بعد از لغو خلافت به خارج تبعید شده و از سال ١٩٢٣ او هم در سان رئمو زنده‌گی می‌کرد.

در مراسم تشییع، سلطان سابق عوثمان‌لی محمد وحیدالدین در مقابل در محل اقامت محمدعلی شاه با سلطان احمد شاه صحبت می‌کند و به او تسلیت می‌گوید. هنگامی که تابوت محمدعلی شاه از محل اقامتش بیرون آورده می‌شود، حال کوچک‌ترین پسر او سلطان مجید منقلب می‌گردد. در این زمان سلطان محمد وحیدالدین سر خود را خم کرده و با مهربانی سعی به دل‌داری و تشجیع او می‌کند و در این بین به او می‌گوید: «پسرم، تو هم تورک هستی، و هم مسلمان. تورک و مسلمان هیچ کدام از مرگ نه‌می‌ترسند».

نقل قول:

میان مجموعه‌ی عکس‌های تشییع جنازه که برای چاپ در اختیار گذاشتم، عکسی هست که سولطان [محمد وحیدالدین] عوثمانی مقابل درب محل اقامت محمدعلی شاه به احمد شاه تسلیت می‌گوید. طرف چپ صاحب‌جمع [انتصارالسلطنه]، و پس از او سولطان [محمد وحیدالدین عوثمان‌لی]، و مقابل سلطان پشت به دوربین احمد شاه دیده می‌شود که با سلطان مشغول صحبت است.

وقتی که تابوت محمدعلی شاه را از محل اقامتش بیرون می‌برند، کوچک‌ترین پسر محمدعلی شاه به نام [سولطان] عبدالمجید میرزا دگرگون می‌شود. سلطان [محمد وحیدالدین عوثمان‌لی] به او می‌گوید: «پسرم، تو هم تورک هستی، و هم مسلمان. تورک و مسلمان هیچ کدام از مرگ نه‌می‌ترسند».

Sultan VI. Mehmed (Mehmed Vehîdeddin)[1], Türk Kacar devletinin devrik kıralı Mehemmedeli (Muhammed Ali) Şah’ın, Mart 1925’te İtalyanın San Remo’daki cenaze töreninde, O’nun aşırı duygulanan ve üzülen en küçük oğlu Sultan Mecid Mirza’ya başsağlı dilerken şöyle diyor:

OĞLUM, SEN HEM TÜRK’SÜN HEM MÜSÜLMAN. TÜRK VE MÜSÜLMAN’IN HİÇ BİRİ ÖLÜMDEN KORKMAZ!”.


[1] VI. Mehmed veya Mehmed Vahideddin (Osmanlı Türkçesi: وحيد الدين, Vahîdüddîn, Mehmed-i Sâdis; 4 Ocak 1861, İstanbul - 16 Mayıs 1926, San Remo)

https://tr.wikipedia.org/wiki/VI._Mehmed

منبع: محمدعلی میرزا ولیعهد و محمدعلی شاه مخلوع (٥٥ سند تازه‌یاب). به کوشش ایرج افشار. نشر آبی ١٣٨٧، ص ١٤٩ (خاطرات دوکتور پرویز پرویزفر)












Monday, March 3, 2025

اعلامیه‌ی نیکیتین بر علیه ‌فرماندهان قوای تورک بومی:مجدالسلطنه، مشدی باقر و میرزه ‌آقا بلوری

اعلامیه‌ی نیکیتین بر علیه ‌فرماندهان قوای تورک بومی:

مجدالسلطنه، مشدی باقر و میرزه ‌آقا بلوری 

مئهران باهارلی

در این مقاله‌ یک اعلامیه‌ی تهدیدآمیز نائب کونسول روسیه‌ بازل نیکیتن را که ‌در تاریخ اوکتوبر ١٩١٥ خطاب به ‌اهالی اورمو منتشر کرده‌ است تقدیم کرده‌ام. یکی از نکاتی که ‌این اعلامیه ‌را یک وثیقه‌ی تاریخی مهم می‌کند آن است که‌ نیکیتین در آن نام رهبریت قوای مسلح مردمی تورک بومی در سال‌های مجادله‌ی ملی تورک، یعنی «جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه» فرمانده‌ی کل مجاهدین تورک، «میرزه ‌آقا حاجی بیگ بلوری رئیس» فرمانده‌ی مجاهدین تورک تبریز، و «مشدی باقیر خان رئیس احرار» فرمانده‌ی مجاهدین تورک اورمو را یک‌جا اسم ‌برده‌ است. نفر چهارم  که ‌نام او در این اعلامیه ‌برده ‌شده ‌«حیدر بیگ وان‌اَر»[1]، والی عوثمان‌لی موصل در آن سال است که ‌طبق این اعلامیه‌ مشغول به ‌تشکیل و آماده ساختن قوای نظامی از تورک‌های تورک‌ایلی در موصل برای جنگ بر علیه ‌روسیه ‌و اوردوهای ائتلاف (بریتانیا، فرانسه) بود.

نیکیتین یک شخصیت ضد تورک بود. او مانند «شِد» مسیونر آمریکایی که‌ به‌ عنوان نایب کونسول آمریکا در اورمو هم عمل می‌کرد، «کوژول» پزشک نظامی مسئول آمبولانس فرانسوی (و سران تمام هئیت‌های میسیونری مسیحی اوروپایی – آمریکایی در اورمو و منطقه)، از عاملین تسليح و آموزش نظامی دسته‌جات آسوری‌ و ارمنی‌ و تشکیل قوای مسلحه‌ی مسیحی، و مخصوصا فاجعه‌ی تورک قیرقینی - جیلولوق و قتل عام و کشتار ١٤٠٠٠٠ تن تورک در غرب آزربایجان به ‌سال‌های جنگ جهانی اول است.

نیکیتین نقش مهمی در مهندسی قومی و دخالت غربی در تشکل ملت کورد، پروژه‌ی صلیبی – استعماری غربی برای تبدیل ملیت‌گرایی کورد به ‌یک ایدئولوژی ضد تورک، جدا کردن کوردها از عوثمان‌لی و تورک‌ها و رودررو قرار دادن آن‌ها (در آن دوره‌ به‌ جز تعدادی اندک، اکثریت کوردهای منطقه ‌متفق عوثمان‌لی و دشمن اوردوهای صلیبی بودند)، و نهایتا مبدل کردن حرکت ملی کورد به ‌یک نیروی نیابتی وکیل دولت‌های استعمارگر اوروپایی-غربی در منطقه ‌داشت. نیکیتین هم‌چنین برای کوردستان‌نمایی اورمو، شهری تورک که‌ در آن برهه ‌حتی یک درصد از نفوس آن کورد نه‌بود فعالیت می‌کرد. او در این استقامت چندین کتاب و مقاله ‌در اورمو در مورد کوردها چاپ کرد. در این اعلامیه‌ هم نیکیتین با هدف انکار مردم تورک و در نتیجه نادیده گرفته شدن ‌حقوق ملی‌شان، از کاربرد نام «تورک» که‌ بیش از ٩٥ درصد اهالی اورمو را تشکیل می‌دادند اجتناب کرده ‌و صرفا نام قومی «کورد» را به‌کار برده ‌است.

زمینه‌ی صدور اعلامیه‌ی نیکیتین: در آن مقطع اکثریت قاطع مردم و حتی مقامات تورک مخصوصا در غرب تورک‌ایلی از ماکو و خوی و سلماس و اورمو و سولدوز و بیجار تا اعماق استان‌های امروزی کوردستان و همدان و کرمانشاه‌ و مرکزی، .... طرف‌دار و متحد قوای عوثمان‌لی بودند. اوردوی عوثمان‌لی محبوب، ملجاء و اومیدگاه ‌آن‌ها بود. اخبار اقدامات مجدالسلطنه ‌و یاران او که ‌مشغول به ‌گردآوری قوای مردمی تورک در قالب یک نیروی نظامی منسجم بودند به ‌اورمو و دیگر شهرها و روستاهای تحت اشغال اوردوی روسیه‌ و مسیحیان می‌رسید، و باعث تهییج آن‌ها می‌شد. آن‌ها با بی صبری اومیدوار و منتظر آغاز عملیات اوردوی عوثمان‌لی و قوای مسلح تورک بومی برای آزادسازی اورمو و منطقه بودند. اخباری که می‌رسید هم‌چنین باعث تشجیع مردم به ایجاد دسته‌جات پارتیزانی برای قیام و نبرد بر علیه اوردوی روسیه ‌و قوای مسلح مسیحی می‌شد. به واقع در همه ‌جا از آزربایجان غربی گرفته‌ تا استان‌های امروزی همدان و مرکزی، دسته‌جات خودجوش متعددی موسوم به ‌«تورک چه‌ته‌له‌ری» تاسیس شده بود. اوضاع مخصوصا در منطقه‌ی اورمو که‌ مرکز غرب آزربایجان بود و رهبر سیاسی فرهیخته ‌و تورک‌گرا و فرمانده‌ی مجرب قوای مسلح بومی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار مجدالسلطنه ‌از آن‌جا بود، به ‌حد انفجار رسیده ‌بود. هر آن امکان شورش و تهاجم تمام‌عیار اهالی – که ‌ورود قوای نظامی مجدالسلطنه‌ را منتظر بودند - بر علیه ‌اوردوی روسیه‌ وجود داشت.

 در چنین وضعیتی بود که‌ نیکیتین نائب کونسول روسیه‌ در اورمو این اعلامیه را به منظور مدیریت وضعیت منتشر کرد. هدف او آن بود که ‌مردم اورمو را به‌ترساند و با شیطان‌سازی و تخریب سیمای عوثمان‌لی و قوای مسلح بومی تورک و سه‌ رهبر عمده‌ی آن که‌ محبوب مردم بودند، روحیه‌ی مردم را شکسته ‌و مجبور به ‌قطع حمایتشان از آن‌ها به‌کند. به‌ همین سبب نیکیتین در اعلامیه‌ی خود عوثمان‌لی را عامل خساراتِ جانی و مالی و مصیبت‌ها و بدبختی ولایت اورمو و اطراف می‌نمایاند (در حالی که خود روسیه‌ی و دولت‌های اوروپایی – غربی و متحدان مسیحی اشغال‌گرشان مسبب اصلی این فجایع بودند). نیکیتین در ادامه قوای مسلح بومی تورک را تحقیر و ادعا می‌کند نفرات  و عساکر آن‌ها حتی قوای نظامی نیستند، بلکه «الواط، عساکر پابرهنه‌ و مفلوک که ‌با زور و اجبار توسط والی موصل متشکل شده‌اند، دزدهایی که ‌سلاح‌های داده ‌شده ‌به‌ ایشان را می‌فروشند و از نبردها فرار می‌کنند» هستند. او در آخر اعلامیه ‌رهبر ملی تورک «جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه‌» فرمانده‌ی کل قوای مسلح تورک بومی، «مشدی باقر خان رئیس احرار» فرمانده‌ی قوای مسلح تورک بومی اورمو، و «حاجی میرزه‌آقا بلوری» فرماندهی قوام مسلح تورک بومی تبریز را علاوتا خائن به ‌دولتین قاجار و تزاری، و بدخواه‌وطن می‌خواند.

نوت: این اعلامیه ‌در کتاب «ارومیه، ناجی مشروطیت در غرب آذربایجان»، تالیف محقق تورک اورمویی مجید خلیل‌زاده ‌صص ٤٩٤-٤٩٥، به ‌نقل از پرینت کتاب چاپ نه‌شده‌ی «تاریخ ارومیه‌ در دهه‌های پایانی دوره ‌قاجار»، تالیف کیوان وزیری گرکانی، صص ٤٠١-٤٠٤ درج شده ‌است. دست‌رسی به ‌پرینت مزبور میسر نه‌شد. بنابراین فعلا معلوم نیست که ‌منبع اصلی این اعلامیه چیست، اصل آن ‌به ‌چه‌ زبانی است، اکنون در کجا حفظ می‌شود، و در صورت ترجمه ‌بودن، مترجم آن کیست. هم‌چنین، معلوم نیست اغلاط انشائی و املائی متعددی که‌ در این اعلامیه ‌وجود دارند، در اصل و یا ترجمه‌ی فارسی آن هم وجود داشته‌اند و یا ناشی از قرائت اشتباه‌آمیز اعلامیه ‌توسط ناشرین هستند.

متن اعلامیه‌ی نیکیتین

اوکتوبر ١٩١٥ [١٢ ذی‌حجّه ‌١٣٣٣، ٢٨ مهر ١٢٩٤]

«بر تمامِ عالَم آشکارا و مبرهن است که ‌از طرفِ عثمانی‌ها چه ‌از سابق و چه‌ از ایّامِ اخیره، خسار[ا]تِ جانی و مالی [و] چه‌ مصیبت‌ها و بدبختی به ‌اهالی‌یِ ولایتِ اورمیه ‌و اطراف، بدونِ تفاوتِ مذهبی اعمّ از مسیحی و شیعه‌ و سنّی و اکراد وارد شده؛ که‌ از طرفِ اهالی غیر از شکایت و عریضه، دیگر از عثمانی‌ها یادگاری باقی نیست. قونسول‌گری‌یِ اعلی‌حضرت امپراتوری [روسیه] از روزِ اوّلِ تجدیدِ افتتاحِ اداره‌یِ محترم خود، غیر از به‌بودی و رفاهیّتِ اهالی و پیش‌رفتِ امور زراعتِ و فلاحت و رواجِ تجارت، مقصود و آمالِ دیگر در نظر نه‌داشته، حتّی‌الامکان مشغولِ [تأمین] نظم و آسایش بوده‌ و هست.

و مع‌الأسف با وجودِ امنیّتِ حاصله‌ و حاضره، بعضی اشخاصِ شرور و فتنه‌طلب که‌ در موقعِ صلح دارایِ هیچ‌گونه ‌اعتبار [نه‌بوده] و [موردِ] اعتناءِ کسی نیستند و برایِ فوائدِ شخصی میل نه‌دارند ولایات منظّم، و اهالی آسوده‌ [و] مشغولِ کسب و کارِ خود باشند، (مصدرِ شایعاتِ بی اصل؟)[2] و بی اساس [شده] و اخبارِ کاذبه ‌انتشار می‌دهند. چون این (شایعات‌ها؟)[3] و رفتار باعثِ بی نظمی است، لهذا از طرفِ قونسول‌گری‌یِ [روسیه] اکیداً اخطار می‌شود:

کسانی که ‌متّهم به ‌توزیع و نشرِ این اخبارِ مضرّه‌ هستند، مجازاتِ سخت خواهند یافت و هیچ‌گونه ‌ترحّم و (تفقّد)[4] در حقِّ آن‌ها نه‌خواهد بود. و یقیناً صاحبانِ شعور و بصیرت، مرام و نیّتِ این اخطار را به‌ خوبی می‌فهمند و هم‌رأی هستند. برای این، [به] اهالی [با] حُسنِ نیّت ابلاغ می‌نمایند که‌ هرچه‌ [آن‌ها] در خصوصِ قوایِ عثمانی نشر می‌دهند دروغِ صرف است. از قرارِ معلوم اگر چند نفر عساکرِ پابرهنه ‌و مفلوک با زور و اجبار در موصل به‌ توسّطِ «حیدر بیگ» جمع شده، این عدّه‌ را قوایِ نظامی نه‌می‌توان حساب کرد. خودِ روسایِ این الواط به‌ آن‌ها اعتبار و وثوق نه‌دارند. از ترسِ این که‌ مبادا اسلحه ‌و توفنگ‌ها را به‌دزدند و یا به‌فروشند، حالا به‌ آن‌ها اسلحه ‌نه‌می‌دهند. اکثری از این عشایر به‌ روان‌دوز[5] نه‌رسیده ‌فرار اختیار نموده، الباقی‌یِ آن‌ها در بینِ روان‌دوز و وزنه[6] و ساووج‌بولاق پراکنده ‌شده ‌و در آن‌جاها شرکاءِ لایق به ‌خود از قبیلِ «مجدالسلطنه»، «مشهدی باقر» و «میرزه ‌آقا بلوری» دارند که‌ خائنِ دولتین و بدخواهانِ وطن هستند.

ویس‌قونسولِ دولتِ بهیّه‌یِ روسیه، نیکیتین»


[1] Haydar Bey (Vaner) (1873-1954) 25 Şubat 1915’te Musul Vali Vekilliğine getirilerek 4 Ekim 1915’te asil olarak atanması onaylandı.

[2] عبارت داخل پارانتز تصحیح شد. در کتاب این عبارت به صورت «متصدی شهرستانی اصلی و بی اساس و اخبار کاذبه انتشار می‌دهند» چاپ شده که بی‌معنی است.

[3] در کتاب به صورت «شهرتها» چاپ شده که بی‌معنی است. به صورت «شایعات‌ها» تصحیح شد

[4] در کتاب به صورت «تفضل» چاپ شده که معنی نه‌می‌دهد

[5] رواندوز، شهری واقع در شهرستان سوران استان اربیل عراق.

[6] وزنه، روستایی در دهستان حسن‌لو (اه‌سه‌ن‌لی) از توابع بخش محمدیار شهرستان نقده در استان آزربایجان غربی ایران است

Saturday, March 1, 2025

مَشَدی باقر خان رئیس احرار اورمویی، یاور رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه

 

مَشَدی باقر خان رئیس احرار اورمویی، یاور رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه 

مئهران باهارلی



یکی از شخصیت‌های ملی تورک ربع اول قرن بیستم و از رهبران «مجادله‌ی ملی تورک» در سال‌های جنگ جهانی اول، «اورمولو مه‌شه‌دی باقیر خان» (مَشَدی باقر خان اورمویی) ملقب به ‌«رئیس احرار» است. او در آغاز قرن بیستم از پیش‌گامان حرکت مشروطیت‌طلبی معتدل و از رهبران دسته‌جات مشروطه‌طلب مسلح مردمی در اورمو به ترتیب موسوم به «احرار» و «مجاهدین» بود. به‌ همین سبب به‌ «رئیس احرار» ملقب شده ‌بود. «رئیس» در این لقب به‌ معنی باشقان و باش‌چی (سرکرده) تورکی است که‌ در آغاز قرن بیستم عموما به ‌رهبر دسته‌جات مردمی مسلح در آناتولی و آزربایجان اطلاق ‌می‌شد. (امروز هم در تورکیه ‌رئیس مخصوصا در میان گروه‌های ناسیونالیست تورک یک عنوان تحبیبی مانند «رفیق» در میان کومونیست‌ها و «برادر» در میان اسلام‌گرایان است. رئیس سابقا در امپراتوری عوثمان‌لی یک منصب نظامی مخصوصا در نیروی دریایی بود). رئیس هم‌چنین در تورکی به‌ معنی رئیس بلدیه ‌است که ‌ممکن است یکی از دلائل ملقب شدن مشدی باقیر خان به ‌این عنوان باشد. مشروطه‌طلبان معتدل در اورمو به ‌سرکرده‌گی مشدی باقیر خان و اسماعیل خان افشار انجمن بلدیه‌ را تشکیل و اعضای آن را تعیین کرده ‌بودند. جزء «احرار» در لقب اورمولو مشدی باقیر خان که ‌در خاطرات سرگرد اسکندر افشارپناه هم ‌ذکر شده، منعکس کننده‌ی این واقعیت است که‌ مشدی باقیر خان در دوره‌ی مشروطیت متعلق به ‌مشروطه‌طلبان معتدل تورک‌گرای ملهم از و هم‌سو با عوثمان‌لی بود که ‌در آن‌جا «احرار» نامیده ‌می‌شدند. در حالی که‌ مشروطه‌طلبان ضد تورک و انگلیسی و پان‌ایرانیست، عموما با کلمه‌ی پارسی سره‌ی «آزادی‌خواه» خوانده ‌می‌شدند.

اطلاعات بیوگرافیک در باره‌ی «مشدی باقیر خان» فرزند «فرامرز بیگ» و ملقب به‌ «رئیس احرار»، کم، و اغلب غیر مستند و غیر آرشیوی است. در مُهر او که در نامه‌هایش به کار برده، «باقر خان فرامرز بیگ اوغلو» نوشته شده است. وی اهل اورمو، متولد سال ١٨٧١ و متوفی سال ١٩٣٩ است. ظاهرا مشدی باقیر خان رئیس احرار پس از جنگ جهانی اول با زراعت و فلاحت امرار معاش و در اواخر عمر در نزدیکی محله‌ی «گؤل اوستو» در اورمو زنده‌گی می‌کرد، جایی که‌ در آن‌جا در ٦٨ ساله‌گی در نتیجه‌ی سکته‌ی مغزی فوت کرد. (منبع داده‌های این بند و بعضی دیگر از اطلاعات بیوگرافیک در این مقاله، بیانات محقق اورمویی مجید خلیل‌زاده است).

حیات سیاسی مشدی باقیر خان رئیس احرار در دوره‌ی مشروطیت: گفته‌ شده ‌او که‌ در سی ساله‌گی (١٩٠١) به‌ استانبول، تفلیس و بعد باکو سفر کرده بود، مدتی مقیم قفقاز و به‌ ویژه ‌باکو بوده، در جنبش‌های اجتماعی – سیاسی انقلابی قفقاز روسیه ‌سال‌های ١٩٠٥-١٩٠٦ شرکت داشته، ‌و تربیت سیاسی خود را آن‌ها اخذ کرده ‌است. او بعد از صدور فرمان مشروطیت (١٩٠٦) به ‌اورمو بازگشت و در حرکت مشروطه‌طلبی معتدل و تورک‌گرا در اورمو، همراه ‌با جمشید خان سوباتای‌لی افشار مجدالسلطنه، مَشَدی اسماعیل خان افشار، میرزه‌ علی عسگرآبادی و سایرین اشتراک داشت. پس از حاکمیت مشروطه‌طلبان بر اورمو، مشدی باقیر خان رئیس احرار در سال ١٩٠٩ وظیفه‌ی ریاست پولیس شهر را بر عهده‌ گرفت. او در این مقام، رئیس حدود ١٥٠ نفر مجاهد مسلح بود که‌ حفظ نظم و امنیت شهر را بر عهده ‌داشتند. (منبع اصلی داده‌های این بند، گزارش رسول‌زاده از اورمو – در ادامه‌ی مقاله – است). بنا به تاریخ هیجده ساله‌ی آزربایجان، مشدی باقیر خان رئیس احرار و مشدی اسماعیل افشا و آقا میرزه محمود از رئیس‌های مجاهدین اورمو بودند که برای کومک به مبارزین (عموغلو، امیر حشمت) در نبردهای خوی (بر علیه کوردها و دیگران) به آن جا رفتند و مدتی نیز در آن جا ماندند.

مشدی باقیر خان رئیس احرار در راه‌ مشروطیت - که‌ بنا به ‌عده‌ای خود از آغاز کننده‌گان آن در اورمو بود –جان‌بازی‌ها کرد، بارها به ‌زندان افتاد و تبعید شد. او در طول مجادلات خود یک (چندین؟) بار هم به ‌شهبندری عوثمان‌لی در اورمو التجاء کرد، حادثه‌‌ای که به لحاظ افکار و گرایشات سیاسی و هویتی او مهم است. هنگامی که‌ قوای روس بر تبریز حاکمیت یافتند آن‌ها و والی صمد خان شجاع‌الدوله تهاجم گسترده‌ای را برای سرکوب احرار و مجاهدین آغاز کردند (اعدام ثقه‌الاسلام و دیگران). در اورمو نیز درصدد دستگیری سران معروف مجاهدین و احرار بر آمدند. موج دست‌گیری‌ها در ٧ ژانویه‌ی ١٩١٢ توسط جلال‌الملک حاکم اورمو آغاز شد (مشدی اسماعیل افشار از رئیس‌های مجاهدین، حاجی آتاکیشی بیگ موید التجار، ...). قوای روس در شهر هم عده‌ای را دست‌گیر نمودند (ابوطالب علی‌زاده، حاجی سید حسین ملک‌التجار، حاجی عباس‌قلی وکیل‌التجار، ....). اما جلال‌الملک قبل از اقدام  به دست‌گیری، به کسانی که قرار بود بازداشت شوند پیغام فرستاد و پس از بیان آن که مجبور است به خواست روس‌ها برای دست‌گیری‌شان عمل کند، به آن‌ها توصیه نمود از شهر خارج و یا به شهبندری عوثمان‌لی پناهنده شوند. متعاقب آن جمعی از مجاهدین و احرار از شهر فرار کردند. عده‌ای هم شامل آقازاده صاحب روزنامه‌ی فروردین و مشدی باقیر خان رئیس احرار و تعدادی از تجار به طرق مختلف خود را به شهبندری عوثمان‌لی در اورمو رسانیده و پناهنده ‌شدند. (منبع داده‌های این بند، عمدتا اثر تاریخ هیجده ساله‌ی آزربایجان احمد کسروی است که مانند تمام اطلاعات داده شده در این کتاب – به لحاظ اعتبار و وثوق – می‌باید با آن محتاطانه برخورد کرد). مشدی باقر خان پس از اتمام ماجرا مدت‌ها در روستاهای اورمو به ‌زنده‌گی مخفی روی آورد.

(در آن مقطع مقامات عوثمان‌لی از مشروطه‌طلبان معتدل قاجاری و تورک‌گرا و یا «احرار»، و نیز از «مجاهدین» و عشایر کورد که‌ بر علیه ‌روسیه ‌- دشمن ازلی عوثمان‌لی – و قوای ائتلاف می‌جنگیدند حمایت می‌کردند. به‌ همین سبب در شهرهای مختلف از جمله ‌اورمو و تبریز و تهران، شهبندری‌های عوثمان‌لی به طور رسمی ملجا و مامن ‌مشروطه‌طلبان و مخالفین روسیه‌ شده‌ بود و به آن‌ها پناه می‌داد. حتی قوای نظامی وابسته ‌به ‌شهبندری در اورمو، در مواردی مجاهدین مواجه با تهدید جانی از طرف روسیه‌ را از خانه‌هایشان گرفته تحت‌الحفاظه ‌به ‌شهبندری عوثمان‌لی منتقل می‌کرد.

عموما مجاهدینی که‌ به ‌شهبندری‌های عوثمان‌لی التجاء می‌کردند، تمایلات مثبتی به‌ عوثمان‌لی داشتند و یا پیدا می‌کردند و بعدها طرف‌دار جریان اتحاد اسلام عوثمان‌لی، تورک‌گرا و مخالف مشروطیت پان‌ایرانیستی و انگلیسی و ضد تورک می‌شدند. مانند «ستار خان» که‌ در مقطعی تحت مدیریت داشناک‌ها و پان‌ایرانیست‌ها و ماسون‌ها و ازلی‌ها قرار داشت، اما بعدها و پس از التجا به شهبندری عوثمان‌لی و روشن و آگاه شدن توسط مقامات عوثمان‌لی، به ‌ماهیت ضد تورک و ضد اسلام مشروطه‌طلبان پان‌ایرانیستی – انگلیسی پی برد، به مخالفت با آن برخاست، طرف‌دار اتحاد اسلام شد و به ‌همین دلیل هم هم‌راه‌ با سی‌صد تن از مجاهدین تورک تبریزی در پارک اتابک مورد هجوم آن‌ها (تقی زاده، یپرم خان، حیدر عموغلو، اسعد بختیاری، ...) قرار گرفت و کشته شد. و یا «باقر خان» که ‌در سال‌های جنگ جهانی اول به یک ملیت‌گرای تورک و تورکوفیل مبدل شد).

در تاریخ‌نگاری‌های ایرانی و آزربایجانی، که‌ عموما شخصیت‌های ملی تورک و جریانات تورک‌گرا و کل «مجادله‌ی ملی تورک» ربع اول قرن بیستم را سانسور و حذف می‌کنند، مشدی باقیر خان رئیس احرار هم نادیده ‌گرفته ‌شده ‌است. اگر هم ذکری از او شده، در بستر ایران‌گرایی و آزربایجان‌گرایی تصویری غیر واقعی و در تضاد با شخصیت و افکار و حیات سیاسی واقعی او که ‌یک تورک‌گرا بود ترسیم شده ‌است. به‌ عنوان نمونه‌ وی به‌ صورت یک مشروطه‌طلب افراطی در رده‌ی مانقورت‌های ضد تورک انجمن‌های آزربایجان تهران و تبریز قلم‌داد و آزادی‌خواه ‌نامیده‌ می‌شود. در حالی که‌ همان‌گونه ‌که ‌ذکر شد مشدی باقیر خان یک مشروطه‌طلب معتدل تورک‌گرا و بنابراین یک «احرار» بود و نه‌ «آزادی‌خواه»، همان‌گونه‌ که ‌در لقب او «رئیس احرار» هم دیده‌ می‌شود.

(در تاریخ‌نگاری‌های آزربایجانی و ایرانی که‌ مشروطه‌طلبی ضد تورک، پان‌ایرانیستی و انگلیسی را تقدیس می‌کنند، هم‌چنین ادعا می‌شود ‌غرب آزربایجان و اورمو و خوی از اولین شهرها بعد از تبریز بودند که ‌به ‌نهضت مشروطه‌طلبی پیوستند، اورمو ناجی مشروطیت بود، .... ‌این ادعاها کذب است. منبع این ادعاها به درجه‌ی بسیار کتاب تاریخ هیجده‌ی ساله‌ی آزربایجان تالیف کسروی است. کتابی که مانند کتاب تاریخ مشروطیت او، در اساس یک اثر ایدئولوژیک، روایت‌هایی گزینشی و یک‌سونگرانه و پیش‌داورانه‌ از اتفاقات و وقایع، تحریف و بازنویسی تاریخ آزربایجان و ملت تورک ساکن در ایران در آن مقطع، بزرگ‌نمایی و اغراق در باره‌ی حرکت ضد تورک و پان‌ایرانیستی مشروطیت انگلیسی، و سانسور و حذف مجادله‌ی ملی تورک در آن سال‌ها است. در حالی که خود کسروی در مورد اورمو در آن کتاب می‌گوید: «چون ما این داستان‌ها را نیک نه‌می‌دانیم، به کوتاهی از آن‌ها می‌گذریم» (ص ٣٥٩). اورمو کانون تورکیت و تا آخر وفادار به‌ دولت تورک قاجار که‌ ستون فقرات قوای نظامی آن را افشارها تشکیل می‌دادند بود و مانند اکثریت مطلق مناطق تورک‌ایلی و ملت تورک ساکن در ایران، هرگز به ‌مشروطیت افراطی ضد تورک و پان‌ایرانیستی و انگلیسی ضد قاجاری نه‌پیوست. اساسا رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی - مجدالسلطنه جریان غالب مشروطیت‌طلبی (ضد تورک، پان‌ایرانیستی، انگلیسی، تروریستی) را یک جریان فاسد «اشرار و اوباش» نامیده است. واقعیت عدم استقبال از مشروطیت در اورمو در منابع دیگر هم تثبیت و صراحتا ذکر شده است. به عنوان نمونه رسول‌زاده در گزارش خود (در ادامه‌ی مقاله) می‌گوید: «اندیشه‌ی مشروطه در بین مسلمانان [تورک‌های] این جا و علی الخصوص دهات اطراف چندان رواجی نه‌دارد. زیرا اورمی از اول به علت ثروتمند بودن اراضی‌اش و افتادن حکامی تا حدودی نسبت به حکام نقاط دیگر ایران مداراکننده به بختشان، چندان تحت فشار نه‌بود. [اورمویی‌ها] خویشتن را تا حدودی راحت احساس کرده‌اند و به این جهت هم میل چندانی نسبت به دست و پا زدن در راه مشروطه و ریاضت کشیدن به خاطر آن نشان نه‌داده‌اند». در خوی هم کمابیش وضعیت مشابهی برقرار بود. حتی «نهضت فرهنگی» یعنی جریان تاسیس مدارس فارس در مناطق تورک که ‌مشروطه‌طلبان پان‌ایرانیست به ‌راه ‌انداخته ‌بودند و دموکرات‌های آزربایجان تبریز به‌ پیش می‌بردند، بسیار دیر به ‌این شهر رسید. زیرا خوی هم مانند اورمو، «تورکستان» بود و نه «‌فارسستان»).

حیات سیاسی مشدی باقیر خان رئیس احرار در سال‌های جنگ جهانی اول: مهم‌ترین دوره‌ی حیات سیاسی مشدی باقیر خان رئیس احرار، سال‌های جنگ جهانی اول که ‌بالکل از تاریخ‌نگاری‌های ایرانی و آزربایجانی سانسور و حذف شده، است. مشدی باقیر خان رئیس احرار در این دوره ‌نه‌ تنها پیوسته به جریان اتحاد اسلام و یک تورک‌گرا بود، بلکه ‌یار و یاور رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمولو – مجدالسلطنه ‌در مبارزات مسلحانه‌ و نظامی بر علیه ‌قوای ائتلاف (اوردوهای روسیه، بریتانیا، فرانسه، و متحدان مسیحی آن‌ها دسته‌جات مسلح ارمنی و آسوری) بود. چنان‌چه ‌در برخی از منابع و اسناد تاریخی، نام مشدی باقیر خان رئیس احرار اورمو، هم‌راه ‌با نام رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمولو – مجدالسلطنه‌ ذکر می‌شود. از جمله در اعلامیه‌ی تهدیدآمیز نیکیتن نائب کونسول روسیه در اورمو خطاب به اهالی تورک، و در متن استنطاق و بازجویی مقامات عوثمان‌لی از سرگرد اسکندر افشارپناه در رواندوز عراق (این دو سند – منبع در مقالات دیگری منتشر و تحلیل خواهند شد).

(در سال‌های آخر جنگ جهانی اول ‌رهبری کل قوای تورک بومی و یا مجاهدین اسلامیه‌ را جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه؛ رهبری قوای مجاهدین اسلامیه‌ی تورک در اورمو را مشدی باقیر خان رئیس احرار؛ و رهبری آن‌ها در تبریز را حاجی بیگ بلوری بر عهده ‌داشتند. حاجی بیگ بلوری تبریزی، رهبر مجاهدین تورک در تبریز و مانند مشدی باقر خان ملقب به «رئیس» بود. او که در سال‌های جنگ جهانی اول یک ملی‌گرای تورک تمام عیار بود، در کنار رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی – مجدالسلطنه ‌و حاجی پیشنماز سالماسی یکی از موسسین حزب تورکیست «جمعیت اتحاد و ترقی اسلام» در ساووج‌بولاق آزربایجان به سال ١٩١٥؛ و تاسیس کننده‌ی یک مدرسه‌ی مودرن تورک به ‌نام سعادت در سایین‌قالا (نام جعلی: شاهین‌دژ) آزربایجان در سال ١٩١٧ است. عموما مجاهدین مشروطه‌طلب تورک، به ‌جز آن‌هایی که ‌پیروی تقی‌زاده ‌و انجمن‌های آزربایجان تهران و تبریز و .... بودند، تمایلات ضد تورک نه‌داشتند، بلکه ‌بسیاری تورک‌گرا بودند. این دسته‌جات در سال‌های جنگ جهانی اول به‌ جریان اتحاد اسلام عوثمان‌لی و ناسیونالیسم و ملیت‌گرایی تورک پیوستند و موسوم به‌ «مجاهدین اسلامیه» ‌شدند. از مشهورترین این‌گونه ‌مجاهدین تورک، «باقر خان» (یار ستار خان) است که ‌طبق اسناد ارتش بریتانیا در سال‌های جنگ جهانی اول تماما به‌ صف تورک‌گرایان پیوسته‌ و یک «تورکوفیل» بود).

گزارش محمدامین رسولزاده از اورمو ‌برای روزنامه‌ی تورک ترقی چاپ باکو

در ادامه‌، مطلبی در باره‌ی مشدی باقر خان رئیس احرار به‌ قلم محمدامین رسول‌زاده ‌را نقل کرده‌ام. در تمام منابعی که‌ ذکری از مشدی باقیر خان رئیس احرار کرده‌اند، بی استثناء او به ‌نیکی یاد و حسن سلوک، خوش رفتاری، حسن نیت و خلوص عقیدت وی تقدیر و تمجید شده‌ است. محمدامین رسول‌زاده ‌هم که ‌در سال ١٩٠٩ یک سفر دو هفته‌ای به ‌اورمو داشت، در یک گزارش که‌ برای روزنامه‌ی تورک ترقی چاپ باکو فرستاده، ‌مشدی باقیر خان رئیس احرار را به ‌صورت شخصی «سلیم النفس، آدمی خوب، یاد شونده ‌به ‌نیکی، نجیب، دارای استعداد خداداده ‌و رفتار مناسب با مجاهدین» توصیف کرده ‌است.

نوت اول: بعضی از تثبیت‌ها و مخصوصا تحلیل و تفسیرهای رسول‌زاده‌در مورد اورمو در این گزارش – مانند دیگر گزارشات و نوشته‌های او در مورد تورک‌های ساکن در ایران و تورک‌ایلی – آمیخته ‌با پیش‌داوری، مغایر با واقعیات و نادرست است (رسول‌زاده‌ در آغاز یک ایران‌گرا با تمایلات ملی‌گرایی ایرانی و ضد قاجاری و ضد عوثمان‌لی بود). ادعاهایی مانند آن که ‌

-«اورمو کانون روحانیون است، مسلمانان (تورک‌ها) در این جا نیز مثل هر جای دیگر عمر به ‌بطالت می‌گذرانند، کار دیگری نه‌دارند، ...». در حالی که ‌اورمو کانون تورک‌گرایی و مودرنیته‌ در تورک‌ایلی آن زمان بود، اغلب روحانیون شیعی در اورمو هم در حدی غیر قابل قیاس با تمام روحانیون شیعی دیگر، آزاداندیش و متجدد بودند؛ اورمویی‌ها به‌ عنوان بزرگ‌ترین شهر و مرکز افشارها در ایران، ستون فقرات اوردوی قاجاری را تشکیل می‌دادند، ....

-تفسیر و تحلیل رسول‌زاده‌ در مورد عدم مبارزه‌ی مردم اورمو با تجاوزکاران و متجاوزین کورد نیز غلط و بی پایه ‌است. اگر چه در بعضی مقاطع تاریخی کمبود و غفلت و تعلل‌هایی وجود داشته است، اما مردم و مقامات اورمو و اطراف عموما در مقابل متجاوزین و اشقیاء کورد تمام قد ایستاده‌اند.

-محکوم کردن روابط مردم اورمو با عوثمان‌لی و توصیف عوثمان‌لی به ‌صورت «بیگانه» ‌و ... از طرف رسول‌زاده‌ هم کاملا بیجا است. روابط غرب آزربایجان با عوثمان‌لی ناشی از وجود پیوسته‌گی عمیق تباری و زبانی و فرهنگی، درک صحیح از قومیت و ملیت یکسان تورک، ضرورت‌های زمانه، و تمایلات قوی در هر دو سطح نخبه‌گانی و مردمی برای الحاق اورمو و غرب آزربایجان از ماکو و سالماس و خوی تا سولدوز و تیکان ته‌په ‌و سایین قالا و بیجار به‌ قلمرو و دولت عوثمان‌لی بود.

-«فدایی» نامیدن مجاهدین مشروطه‌طلب تورک معتدل و «فدایی‌باشی» خواندن مشدی باقیر خان رئیس احرار از طرف رسول‌زاده‌ هم ناشایست است. زیرا فدایی در فرهنگ سیاسی آن موقع به ‌معنی تروریست‌های ارمنی بود که‌ بر علیه ‌تورک‌های عوثمان‌لی و قاجاری و در آناتولی و قفقاز جنگ و خراب‌کاری می‌کردند. نام صحیح قوای مسلح مشروطه‌طلبان معتدل و تورک‌گرا نه «فدایی»، بلکه‌ «مجاهدین» (و در سال‌های جنگ جهانی اول «مجاهدین اسلامیه») است.

-نهایتا بی سواد نامیدن مشدی باقیر خان رئیس احرار از طرف رسول‌زاده‌ به ‌سبب سواد فارسی نه‌داشتن اولی، جای تعجب دارد. زیرا شخصیتی هم‌چو مشدی باقیر خان که ‌عمری را در فعالیت‌های سیاسی و انقلابی در استانبول و تفلیس و باکو گذرانده ‌بود و از رهبران دسته‌جات نظامی تورک بومی و در ارتباط تنگاتنگ با فرماندهان رده‌بالای اوردوی عوثمان‌لی در منطقه ‌بود، بی شک دارای سواد تورکی بوده ‌است. فارسی نه‌دانی به معنی بی سوادی و عوام بودن نیست. از قضا و بر خلاف ادعای رسول‌زاده کاملا امکان دارد که فارسی نه‌دانی مشدی باقر خان، باعث ارتقاء قابلیت او در فهم و درک مسائل سیاسی شده که یکی از نتایج آن، گرایش او به اتحاد اسلام و ملیت‌گرایی تورک است.

نوت دوم: متن زیر ترجمه‌ی نوشته‌ی اصلی رسول‌زاده ‌به‌ زبان تورکی توسط رحیم رئیس‌نیا به ‌فارسی است. رئیس‌نیا اصل تورکی نوشته‌ را نه‌‌داده ‌است. به این سبب، هم‌چنین با توجه ‌به افکار ایران‌گرایانه‌ و ضد عوثمان‌لی و آزربایجان‌گرایانه‌ی رحیم رئیس‌نیا، هم‌چنین وجود  املاهای مباحثه‌دار (نوشتن مشهدی به جای مشدی، ارومی به جای اورمی، ...) در مورد دقت و رعایت امانت در این ترجمه، باید محتاط بود. 

گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران. ترجمه‌ی رحیم رئیس‌نیا. مکتوبات ایران، ٣١. در ارومیه، مسلمان‌ها. ص ٢٢٦

«افرادی که ‌صفوف فدائیان را پر کرده، جان نثاری می‌کنند، کلاً مسلمان [تورک] هستند. در حال حاضر در حدود صد و پنجاه ‌نفر فدایی مسلح به ‌توفنگ‌های ورندیل کار حفظ نظم در شهر را به ‌عهده‌ دارند. اینان تحت ریاست فدایی‌باشی معروف، مشهدی باقر هستند. مشهدی باقر وظیفه‌ی ریاست پولیس شهر را به‌ عهده ‌دارد. تمام مردم اورومی به ‌سلیم النفس بودن مشهدی باقر شهادت می‌دهند. در حالی که ‌بعضی از فدائیان مشروطه ‌متهم به‌ رشوه‌گیری و غارت‌گری هستند، از این آدم به ‌نیکی یاد می‌شود. به ‌یک نفر اورمیه‌ای برخورد نه‌کردم که‌ از وی شکایتی داشته ‌باشد. همه‌ یک‌زبان می‌گویند که  ‌مشهدی باقر آدم خوبی است، آدم نجیبی است. این آدم مدت‌ها در قفقاز و به‌ ویژه‌در باکو مقیم بوده، در جنبش‌های اجتماعی – سیاسی روسیه ‌کم و بیش شرکت داشته ‌و تربیت سیاسی خود را در جریان جنبش‌های انقلابی سال‌های ١٩٠٥-١٩٠٦ گرفته‌ است. افسوس که ‌این آدم بی سواد است و عوام. اگرچه ‌این بی سوادی و عوامی به ‌اعتراف خودشان تاثیر خود را در فهم و درک مسائل سیاسی نشان می‌دهد، اما در پرتوی استعداد خداداده‌ و رفتار خویش با فدائیان کسب لیاقت می‌کند».

ارومی، ١٥ [٢٨] ژوئن. م. امین. ترقی، شماره‌ی ١٤٥، ١ [١٤] ژوئیه‌١٩٠٩ [٢٤ جمادی الثانی ١٣٢٧].

منابع داده‌های بیوگرافیک:

- بزرگان و سخن سرایان آذربایجان غربی. هئیت مولفان: محمود رامیان، محمد تمدن، علاء الدین تکش. ص ٢٨٩

-گزارش‌هایی از انقلاب مشروطیت ایران. ترجمه‌ی رحیم رئیس نیا. مکتوبات ایران، ٣١. در ارومیه، مسلمان‌ها. ص ٢٢٦

- احمد کسروی. تاریخ هیجده‌ی ساله‌ی آزربایجان. صص ٣٥٨-٣٦١

- مصائب ارومیه خاطرات سرگرد اسکندر افشارپناه، به کوشش مجید خلیلزاده. صص ٨٨-٩٠