Saturday, September 28, 2019

ورود پیروزمندانه‌مان به تبریز، عبور عساکرمان از زیر طاق ظفر، شادمانی و سرورها

 ورود پیروزمندانه‌مان به تبریز، عبور عساکرمان از زیر طاق ظفر، شادمانی و سرورها 

مئهران باهارلی


در زیر گزارشی به تورکی از آزادسازی تبریز توسط اوردوی نجات‌بخش عوثمان‌لی در سال ١٩١٥، استقبال باشکوه و تاریخی مردم تبریز و برپا کردن طاق نصرت - پیروزی[1] از طرف مردم تبریز برای اوردوی عوثمان‌لی، و ترجمه‌ی فارسی  را آورده سپس چند توضیح مختصر داده‌ام:

ته‌بریزه ‌دخولِ مظفّرانه‌میز

عسکریمیزین طاقِ ظفر آلتی‌ندان مرورو، شه‌ن‌لیک‌له‌ر

ته‌بریز، ٣ کانون ثانی [١٦ ژانویه ١٩١٥]، مخابریمیزده‌ن:

اوردوموز اهالی‌نین آلقیش‌لاری و تظاهراتِ مسرّت‌کارانه‌سی آراسی‌ندا روس‌لاردان کاملاً تطهیر ائدیلمیش اولان ته‌بریز شه‌هری‌نه ‌محتشم بیر طاقِ ظفر آلتی‌ندان گئچه‌ره‌ک، داخل اولدو. ته‌بریزلی‌له‌ر تهلیل‌له‌ر و تکبیرله‌رله‌ عوثمان‌لی و ایران [قاجار] بایراق‌لاری‌نی تقدیس ائتدی‌له‌ر.

آلمانیا، آووستوریا، ماجاریستان و آمئریقا تبعه‌سی و مذکور دولت‌له‌رین قونسولوس‌خانه‌ مامورلاری ایشبو رایت‌له‌ری تعظیم‌له‌رله ‌سلام‌لادی‌لار. مظفّر اوردویِ عوثمان‌لی‌نین استقبال مراسمی توصیف ائدیله‌مه‌یه‌جه‌ک درجه‌ده‌ مطنطن و مهیّج اولدو. آلتی یئدی یاشی‌نداکی قیزلارین قوماندان‌لاریمیزا چیچه‌ک تقدیم ائدیش‌له‌ری، په‌ک مؤثّر بیر منظره ‌تشکیل ائتدی.

 ته‌بریزه‌ دخولون ائرته‌سی گونو عوثمان‌لی، آووستوریا و آلمانیا قونسولوس‌خانه‌له‌ری مراسمِ فوق‌العاده‌ ایله ‌تکرار آچیلدی و بو وسیله ‌ایله ‌مذکور قونسولوس‌خانه‌له‌رده ‌شه‌ن‌لیک‌له‌ر یاپیلدی. ع.

ترجمه: ورود پیروزمندانه‌مان به تبریز

عبور عساکرمان از زیر طاق ظفر، شادمانی و سرورها

تبریز، ٣ کانون ثانی [١٦ ژانویه ١٩١٥]. از گزارش‌گرمان: اوردویمان در میان کف‌زدن‌ها و تظاهرات مسرت‌آمیز اهالی، با گذشتن از زیر طاق ظفر – تاق پیروزی باشکوه، به شهر کاملا پاک‌سازی شده از قوای روس، وارد شد. تبریزیان با لا اله الا الله گفتن و تکبیر، پرچم‌های عوثمان‌لی و قاجاری را تقدیس نمودند.

اتباع و مامورین کونسول‌گری‌های آلمان، اوتریش، مجارستان و آمریکا با تعظیم در مقابل پرچم‌های مذکور، بدان‌ها سلام دادند. مراسم استقبال از اوردوی پیروزمند عوثمان‌لی به درجه‌ی غیر قابل وصفی باهیجان و باشکوه بود. تقدیم گل از سوی دختران شش هفت ساله به فرماندهانمان، منظره‌ای بسیار تاثیرگزار آفرید.

فردای روز ورود به تبریز، کونسول‌گری‌های عوثمان‌لی، اوتریش و آلمان در تبریز، حین مراسم فوق العاده‌ای دوباره گشوده شد و در کونسول‌گری‌های مذکور جشن‌های ضیافت برگزار گردید. ع.


Thursday, September 26, 2019

سید محمد توفیق بیگ همدانی

سید محمد توفیق بیگ همدانی

مئهران باهارلی

سید محمد توفیق بیگ همدانی متفکر، محرر، ژورنالیست و سیاست‌مدار تورک، اصلا از بخش «عراقستان» تورک‌ایلی («علی شوکور بیگ» سابق، مطابق با استان‌های امروزی همدان و مرکزی و نواحی مجاور) است. سید محمد توفیق بیگ همدانی از اندیشه‌پردازان، تئوریسین‌ها و استراتژیست‌های حرکت اتحاد اسلام، عوثمانلی‌جی‌لیق (عثمانی‌گرایی)، الهام‌بخش سیاست‌های خاورمیانه‌ای و هندوستانی کومیته‌ی اتحاد و ترقی، و از رهبران فکری و معنوی قیام ضد استعماری مسلمانان افغانستان و هندوستان و ایران بر علیه دولت‌های روسیه و بریتانیا در ربع اول قرن بیستم بود. سید محمد توفیق بیگ همدانی پس از جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی، برجسته‌ترین شخصیت ملی تورک در تورک‌ایلی و ایران است.

سید محمد توفیق همدانی دارای صدها مقاله‌ی مهم به زبان تورکی در باره‌ی تجدد و احیای اسلامی، حرکت اتحاد اسلام، مسائل جهان اسلام، مسلمانان افغانستان و هندوستان و ایران، و .... با امضاهای س.م.ت.، سید محمد توفیق همدانی، سید محمد توفیق سلیمانیه‌ای، ... است که حتی یکی از آنها در ایران و آزربایجان منتشر نشده است.

این شخصیت تورک که موضوع چندین مقاله‌ی علی‌حده‌ی این‌جانب است، متولد عثمانی (احتمالا بصره در عراق) و تبعه‌ی عثمانی، بزرگ شده در استانبول، از اعضای انجمن سعادت ایرانیان، مدتی معلم و مدیر دبستان ایرانیان، چندی مدیر مسئول روزنامه‌ی شمس استانبول، سپس مجله‌ی ماهانه‌ی علمی، ادبی و اقتصادی خاور بود. وی در انتشار نشریه‌ی سروش در استانبول نیز نقش داشت.

در گزارشی از ستاد ارتش بریتانیا در سال‌های جنگ جهانی اول گفته می‌شود «سید محمد توفیق همدانی» روشنفکر و سیاستمدار تورک بنام و از تئوریسین‌ها و رهبران حرکت اتحاد اسلام؛ و دو مقام قاجاری بنام‌های «خان بابا خان صاحب جمع» پیشکار محمدعلی شاه و «میرزا محمودخان احتشام السلطنه» سفیر دولت قاجاری در استانبول، بر این عقیده هستند که دولت قاجار تنها با کومک تورانی‌ها و تورک‌ها و احزاب اتحاد اسلام‌چی می‌تواند از سقوط نجات یابد.

در گزارش مذکور ستاد ارتش بریتانیا در باره‌ی سید محمد توفیق همدانی اطلاعات زیر داده می‌شود:


ترجمه‌ی گزارش:

سید محمد توفیق، پیشکار محمدعلی میرزا- وی سابقا در مدرسه‌ی ایرانی (دبستان ایران) معلم بود. گزارش شده که حین جنگ کبیر [جنگ جهانی اول] برای آلمان‌ها و کومیته‌ی اتحاد و ترقی کار می‌کرده و تمایلات اتحاد اسلامی داشته است. او چندین سفر به افغانستان، ایران و هندوستان کرده است. در سال ١٩١٤-١٩١٣ وی مضطرب چندین اتحاد اسلامچی در هندوستان و به هنگام برگشت به تورکیه از نزدیک مرتبط با سید مظهر الحق (یک شورش‌گر هندوستانی) و شبلی نعمانی (تئولوق اسلامی) که اکنون فوت کرده، بود. گزارش شده که وی هنوز با مسلمانان ایرانی در هندوستان و به طور مشخصتر در کلکته، همچنین با حبل المتین، یک روزنامه‌ی اتحاد اسلامچی در تهران در حال مکاتبه است.

SAIYID MUHAMMAD TEWFIK CHAMBERLAIN TO MUHAMMAD ALI MIRZA- He was formerly a teacher in a Persian School (Dabistan-i-Iran). During the Great War he was reported to have been in the Pay of the Germans and the Committee of Union and Progress and to have had Pan-Islamic leanings. He has made several journeys to Afghanistan, Persia and India. In 1913-1914 he was concerned with several pan-Islamists in India and on his return to Turkey he was closely connected with Saiyid Mazzar-ul-Huq [Mazharul Haque] (an Indian seditionist) and with Shibli Namoani [Shibli Nomani] (pan-Islamic Theologian) who is now dead. He is reported to be still corresponding with Persian Moslems in India and more particularly in Calcutta and also with the Hablul Matin, a Persian pan-Islamic newspaper at Tehran.

برای مطالعه‌ی بیشتر:



صاحب جمع و توفیق همدانی: دولت قاجار تنها با کمک «تورانیان» و «تورک‌ها» می‌تواند نجات یابد
روزنامه‌ی شمس و خطبه‌ی تورکی آقا محمد‌رضا تبريزی در دبستان ايرانيان به سال ١٩٠٩
سید محمد توفیق بیگ همدانی
https://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post_26.html

Sunday, September 22, 2019

پان‌ایرانیست‌های انجمن آزربایجان در دوران مشروطیت

پان‌ایرانیست‌های انجمن آزربایجان در دوران مشروطیت

مئهران باهارلی

بخش اول از سری مقالات «انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان به مثابه‌ی یک تشکیلات تروریستی-مافیایی ضد تورک پان‌ایرانیستی-پارسی-ماسونی-ازلی-انگلیسی»   

اعلامیه‌ای از نشریه‌ی صور اسرافیل که پیوستن زرتشتیان به انجمن آزربایجان را اعلام می‌کند[1]:

اعلام

پارسیان محترم تهران به تازه‌گی داخل هئیت «انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان» شده و جزو اعضای آن مجمع قرار گرفتند. عموم اعضای انجمن از این اتحاد و یگانه‌گی برادران وطنی خود کمال تشکر و امتنان را دارند و در همراهی و معاونت آنان تا همه‌ی مقام حتی به ایثار جان حاضرند. و نیز از تمام اخوان اسلامی خویش تمنا و درخواست می‌نمایند که بیشتر از بیشتر در اکرام و احترام این ملت قدیم محترم که یادگار «نیاکان ایرانیان»اند به منتها درجه‌ای که وجدان و حس انسانیت حکم می‌کند بکوشند. و در نیک و بد آنان خود را شریک و سهیم دانند.

انجمن اتحادیه‌ی آزربایجان

تاکنون هیچ تحقیق مستقلی در باره‌ی انجمن آزربایجان، کسان و یا مراکزی که آن را ایجاد کردند، روابط آن با دولت انگلستان، نقش شخصیت‌ها و تشکیلات زرتشتی ایرانی –پارسی هندوستانی در تامین مالی و تسلیح و مدیریت و هدایت آن، نقش شخصیت‌ها و جمعیت‌های بابی-ازلی و فراماسونی از جمله لوژ بیداری ایرانیان در هدایت و مدیریت آن، منابع مالی آن، فعالیت‌های آن در طول حیاتش، کومیته‌ی تروریستی دهشت آن و عملیات تروریستی و قتل‌های سیاسی-مخالفین توسط این کومیته، هویت ملی و ایدئولوژی آن، تاثیرات آن بر جریانات و تشکیلات سیاسی و حرکت مشروطیت از جمله گسترش فرهنگ خشونت، ارتباطات آن با دیگر انجمن‌ها و تشکیلات و احزاب مشروطیت در کل ایران و آزربایجان و قفقاز مخصوصا انجمن ایالتی تبریز، نقش آن در پیشبرد اهداف سیاسی بریتانیا در ایران، نقش آن در تضعیف دولت تورک قاجاری و ایجاد واگرایی و دشمنی بین دولت تورک قاجاری و جامعه‌ی تورک مخصوصا بخش ساکن در تبریز و آزربایجان، نقش آن در ایجاد آزربایجان‌گرایی ایران‌گرا و پان‌ایرانیستی و سد کردن روند ملت‌شوندگی توده‌ی تورک ساکن در ایران، جایگاه آن در مانقورتیسم آزربایجانی، .... انجام نگرفته و منتشر نشده است. عمده‌ی اسناد آرشیوی دولتی ایرانی و انگلیسی و ... در این باره هم به آسانی در دسترس عموم نیست.

این مقاله، به مثابه‌ی نخستین گزارش در کلیت این انجمن بر اساس کتب و خاطرات و روزنامه‌های در دسترس تالیف شد. هر چند با بسیاری از این‌ منابع به سبب یک جانبه‌بینی و وارونه‌نمایی مشروطه‌گرایانه‌ی آنها (مانند تقیه و دروغ‌گویی پاتولوژیک تقی‌زاده) باید با احتیاط برخورد کرد.

Monday, September 16, 2019

اعلان التحاق سنندج و توابع آن به دولت عثمانی

اعلان التحاق سنندج و توابع آن به دولت عوثمان‌لی

 

مئهران باهارلی


آزه‌ربایجان‌دا بیر شهر‌ین حکومت عوثمان‌لیه‌یه اعلان التحاقی

«نووییئه وئرئمییا»[1] قه‌زئته‌سی‌نده‌ن نقلاً «فیرانقفورتئر چایتونق»[2] قزئته‌سی‌نده اوخوندوغونا گؤره، کوردوستان داخلی‌نده بولونان و اهالی‌سی ایرانی اولان «صلنا» [صننا، سننه] شهری ایله ملحقاتی، تورکییه‌یه التحاق ائیله‌دیک‌له‌ری‌نی اعلان ائتمیش‌له‌ردیر. اورمییه‌نین ٣٠٠ کیلومئتر جنوبوندا کائن اولان بو شهرین نفوسو ٣٥،٠٠٠ راده‌سی‌نده‌دیر.

٥ ربیع الاول ١٣٣٣، ٢٤ کانون ثانی [ژانویه] ١٩١٥

ترجمه:

اعلان التحاق یک شهر در آزربایجان به دولت عوثمان‌لی

طبق گزارش روزنامه‌ی فرانکفورتر زایتونگ به نقل از روزنامه‌ی نوویه وریمیا، شهر سننه و توابع آن که اهالی آن‌ها ایرانی و در داخل کوردستان هستند، التحاق خود به دولت عوثمان‌لی را اعلان کرده‌اند. جمعیت این شهر که در ٣٠٠ کیلومتری اورمیه قرار دارد، حدود ٣٥٠٠٠ نفر است.

٥ ربیع الاول ١٣٣٣، ٢٤ کانون ثانی [ژانویه] ١٩١٥

چند توضیح:

١- در تیتر خبر گفته می‌شود شهر سننه - سنندج در داخل کوردستان و در آزربایجان قرار دارد. سنندج و کوردستان را جزئی از آزربایجان تلقی و معرفی کردن، اگر اشتباه چاپی روزنامه نباشد، شاید به این دلیل باشد که در گذشته، مخصوصا در منابع دوره‌ی اسلامی، سنندج (سنه، سِنَه، سننا، صلنا، سیسر، سیسر صدخانیه) به هم‌راه کل استان کوردستان و مناطق شمالی و شرقی استان کرمانشاه فعلی، جزئی از آزربایجان جوغرافیایی محسوب می‌شدند. علاوه بر آن، این مناطق مانند مناطق کوردنشین امروزی ساوجبلاغ (مهاباد)، اوشنو (اشنویه)، ... تا قرون اخیر عمدتا تورک‌نشین و به صورت مختلط تورک‌نشین – کوردنشین هم بودند:

Wednesday, September 11, 2019

شاه اسماعیل دوم، پادشاه سنّی خاندان صفوی و نواندیش دینی تورک

شاه اسماعیل دوم، پادشاه سنّی خاندان صفوی

و نواندیش دینی تورک

 

مئهران باهارلی


شاه اسماعیل دوّم، دوّمین پسر شاه تهماسب یکم، سوّمین شاه دولت قیزیل‌باشیه که به مدت یک سال و شش ماه و بیست و دو روز سلطنت کرد، شخصیّتی منحصر به فرد در میان سلاطین خاندان صفوی است. وی سیاست‌هایی را به اجرا گذاشت و به اصلاحاتی دست زد که در تضاد کامل با اهداف و برنامه‌های موسّس سلسله‌ی قیزیل‌باشیه شاه اسماعیل اول (سنّی‌ستیزی، ماشه‌گی برای سیاست‌های صلیبی) و شاه تهماسب اول (بنیادگرایی شیعه‌ی امامی فارسی - عربی) بود و موازنه‌ی محوری سیاست مذهبی که آن دو نهادینه کرده بودند را تماماً برهم زد. سیاست‌ها و اصلاحاتی از قبیل تساهل دینی و مسامحه نسبت به عقاید مذهب سنّی‌گری، طرف‌داری و حمایت از اهل تسنّن، مخالفت با اساس و احکام شیعه‌ی امامی فارسی - عربی، تضعیف و تضییق طبقه‌ی روحانیون شیعه‌ی امامی فارس (تاجیک‌های سابق) و حذف آن‌ها از مصادر تصمیم‌گیری، ... شاه اسماعیل دوّم برای خاموش ساختن آتش سیاست دشمنی با اهل سنّت و برادرکشی بین تورک که از دوره‌ی شیخ حیدر و مخصوصاً شاه اسماعیل اوّل باب و  باعث فرار و مهاجرت بسیاری از نخبه‌گان و هنرمندان و دانشمندان و روحانیون و توده‌ی سنّی تورک و غیر تورک و تورکمانان به قلمروی عوثمان‌لی و سرزمین هندوستان شده بود، صادقانه تلاش و پافشاری ‌کرد.

سیاست‌ها و اصلاحات مذهبی تابوشکنانه و زیرو رو کننده‌ی شاه اسماعیل دوم، وی را علاوه بر مصلح، به یک آزاداندیش دینی و پیش‌گام در نواندیشی اسلامی تورک هم تبدیل می‌کند. هر چند جامعه‌ی آن روز ایران ظرفیت این گونه اقدامات را نداشت، اما دویست سال بعد نادرشاه افشار، تمام اقدامات و اصلاحات و سیاست‌های مذهبی شاه اسماعیل دوم را با افزودن مواد و مواردی جدید به آن‌ها به عنوان موضع رسمی دولت تورک افشاری قبول و اخذ کرد و به طور گسترده‌تر و اصولی‌تر و نهادینه‌تر و متکامل‌تر و در سطحی عالی‌تر ادامه داد. حیات و عاقبت شاه اسماعیل دوم علاوه بر آزاداندیشی دینی - نواندیشی اسلامی تورک، از جهات تلاش برای از بین بردن شیعه‌ی امامی و تضعیف طبقه‌ی روحانیون شیعه، رواج دوباره‌ی تسنّن، سفّاکی و خون‌ریزی، هم‌چنین به قتل رسیدن توسط امرای قیزیل‌باش در نتیجه‌ی دسیسه‌ی روحانیون شیعی، شباهت بسیار به نادرشاه افشار دارد.

شاه اسماعیل دوم، متوّلد ١٥٣٣-١٥٣٤، مادر وی سولطانیم (سلطانم) دختر موسی بیک (و یا عیسی‌ بیک) سلطان از امرای طایفه‌ی تورکمان موصلو است. (موصلو از طوایف بزرگ و قدیمی تورکمان داخل در اتحادیه‌ی قبایل تورک آق‌قویون‌لو، ساکن ناحیه‌ی دیاربکر در تورکمانیا، جنوب شرقی آناتولی بود). وی در ١٤ ساله‌گی حاکم شیروان (لالای وی گؤک‌چه سولطان قاجار) شد. توسط پدرش شاه تهماسب اول در ٢٤ ساله‌گی به زندان افتاد و حدود بیست سال در قلعه‌ی قهقهه (قاه‌قاه قالاسی) در ۸۵ کیلومتری شمال شرقی شهرستان پیشکین (مشکین شهر) در استان اردبیل فعلی به حبس گذراند. پس از مرگ شاه تهماسب اول، به دنبال مجادله‌ای خونین و به کومک خواهر خود شخصیت ملی تورک پری‌خان بیگیم در سال ١٥٦٧ بر تخت سلطنت دولت تورک قیزیل‌باشیه نشست. در سن ۴۳ ساله‌گی به سبب گرایش به تسنّن و اصلاحات مذهبی بنیان برانداز و منقلب کننده‌اش و دلائل دیگر، توسط سرداران قیزیل‌باش با زهر مسموم شد و به قتل رسید.

در این نوشته به کلیات اصلاحات و سیاست‌های مذهبی شاه اسماعیل دوم اشاره کرده‌ام. 

Tuesday, September 10, 2019

خیانت

خیانت

 

مئهران باهارلی


سؤزوموز

 

در این نوشته‌ها من «خیانت» را، نه به معنی قانونی - حقوقی، بلکه مطابق با ادبیات سیاسی بین المللی روزمره و به معنی «هم‌سوئی و هم‌کاری با بدخواهان بر علیه حقوق و آزادی‌های مردم خود و با آگاهی بر زیان دیدن مادی و معنوی جمعیت خود در نتیجه‌ی این هم‌سوئی و هم‌کاری» بکار برده‌ام.

در فرهنگ سیاسی تورک معاصر، مفهوم «خیانت» تعریف نشده است. نبود مفهوم خیانت در فرهنگ سیاسی تورک، موجب ایجاد ابهام، مخدوش شدن مرزها، سیالیت و حتی عینیت بین رفتارهایی که در ادبیات سیاسی و عرف بین المللی «خیانت» و متضاد آن «خدمت» شمرده می‌شوند گردیده و باعث شده که آزربایجان‌گرایان (مخصوصا دو طیف آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی ایجاد شده توسط انگلستان و وابسته‌گانش در دوره‌ی مشروطیت – سال‌های جنگ جهانی اول، و آزربایجان‌گرایی استالینیستی ایجاد شده در اواخر دهه‌ی ١٩٣٠ توسط روسیه و وابسته‌گانش) به سهولت دشمنی با ملت تورک و وطن تورک و زبان تورکی و تلاش برای نابود ساختن آن‌ها در صف اقوام و ملل و دول متخاصم، و حتی آژان و اجیر و مزدور بودن آن دولت‌ها و سیاست‌های ضد تورکشان را به صورت یک رفتار و ارزش مثبت و متعالی و پسندیده و ملی تقدیم و تشویق کنند. چنانچه تقریبا همه‌ی شخصیت‌ها و قهرمانان ملی آزربایجان‌گرایان، افرادی هستند که نه تنها به هویت ملی تورک اعتقادی نداشته - ندارند، بلکه منکر و دشمن آن بوده و در عمل و حیات سیاسی و فرهنگی خود هم به ملت تورک و زبان تورکی و وطن تورک و تاریخ تورک علنا خیانت کرده‌اند. بسیاری از این قهرمانان ملی آزربایجان‌گرایان علاوتا عامل و مزدور دولت‌های متخاصم روسیه و انگلستان و ... بوده‌اند.

تعریف و کاربرد آگاهانه‌ی اصطلاح «خیانت» در باره‌ی مصادیق مفهومی و شخصیتی‌ای که خائن بودن آن‌ها برای اصحاب بصیرت امری بدیهی است، شاید تلنگری باشد به اذهان خمود و دماغ‌های منگ شده که با وارد کردن نوعی شوک، آن‌ها را به تعقل و بازبینی آن مفاهیم و شخصیت‌ها ترغیب و مجبور سازد؛ به آن‌ها یادآوری کند که اقدام مصرانه‌ی یک شخصیت و رهبر تورک بر علیه ملت تورک و وطن تورک و زبان ملی تورکی و هویت ملی تورک و ... به منظور نابود ساختن آن‌ها به هیچ وجه «اوکئی» نیست. بلکه بر عکس، زشت و قبیح و شرم‌آور و ننگین است.

من از جمله و به طور مشخص رفتارهای آتی را، به ویژه از طرف نخبه‌گان و روشن‌فکران و رهبران سیاسی تورک که دارای مسئولیت‌هایی ویژه بوده و هستند، مصداق خیانت به ملت تورک و وطن تورک و تاریخ تورک می‌دانم:

١- انکار یگانه‌گی ملی توده‌ی اوغوز غربی ساکن در ایران و تلاش برای تجزیه‌ی آن به چندین ملت و قوم مخصوصا «ملت آزربایجان» و ....

٢- تلاش برای تغییر خودنامگذاری ملی مردم ما و یا بخشی از آن که «تورک» است به ایرانی و آزربایجانی و آزری و ...

٣-انکار وطن بودن مجموع مناطق تورک‌نشین در شمال غرب ایران و تورک‌ایلی (تورکوستان سابق)، مخصوصا مناطق تورک‌نشین در خارج جوغرافیای آزربایجان در استان‌های امروزی زنجان و همدان و قزوین، کرمانشاه و کوردستان، گیلان، مرکزی، البورز، قوم و تهران و تلاش برای تجزیه‌ی آن مخصوصا در کسوه‌ی «وطن آزربایجان»

٤-بیگانه و تحمیلی نامیدن هویت ملی تورک و دشمن‌شماری تورک‌ها (از جمله توسط تورک‌های منسوب به جریان چپ ایرانی مانند ارانی و پیشه‌وری و ...)

٥-زبان فارسی را زبان ملی و مشترک تورک‌ها، ادبیات فارسی را ادبیات ملی تورک‌ها، ... نشان دادن (از جمله توسط ساعدی و .....).

٦-اشتراک مقامات دولتی و روحانیون عالی‌رتبه‌ی شیعی و شخصیت‌های فرهنگی و هنری و .... تورک در سیاست‌های دولتی برای فارس‌سازی زبانی ملت تورک و ممنوع کردن زبان تورکی و ریشه‌کن کردن آن

٧-مبارزه‌ی سیاسی و یا مسلحانه در صف متخاصمین بر علیه دولت‌ها و حاکمیت‌های تورک و تلاش برای ساقط کردن آن‌ها و یا حمایت قلمی و تبلیغاتی از این گونه فعالیت‌ها (از جمله هم‌سوئی شاه اسماعیل و شاه تهماسب و شاه عباس و .... با دولت‌های صلیبی - استعماری اوروپایی بر علیه تورکان شرق و غرب؛ تلاش تروریست‌های تورک قفقازی و مشروطه‌طلب و ازلی و ...  برای ساقط کردن دولت‌های قاجار و جمهوری مردم آزربایجان در قفقاز و حاکمیت اتحاد – دولت تورک بیرلیک به رهبری جمشیدخان سوباتالی افشار اورومی در ربع اول قرن بیستم؛ همکاری فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و رهبران آزادی‌سِتان با دول اوروپائی صلیبی و متفقین آن‌ها ارمنی‌ها و آسوری‌ها بر علیه اوردوی مشترک تورک بومی – عثمانلی در سال‌های جنگ جهانی اول ....)

٨-حمایت مخصوصا تورک‌های منسوب به جریانات چپ (نابدل، پارسا بناب، ....) از عناصر و تشکیلات توسعه‌طلب منسوب به ملل و اقوام همسایه مانند کورد و ارمنی و فارس و آسوری و .... که با تحریف تاریخ و تغییر دموگرافی و ارتکاب قتل عام و اشغال مناطق و شهرهای تورک مانند اورمیه و دیگر نواحی تورک در منطقه (عراق، سوریه، ...)، خواهان الحاق آن‌ها به قلمروی کشورهای موعودشان (فارسستان بزرگ و کوردستان بزرگ و ارمنستان بزرگ و آسورستان بزرگ و ...) بوده و هستند.

٩-تلاش روحانیون شیعی برای تحمیل شیعی امامی متشرعه که دین ملی فارسی است به خصوص گونه‌ی ولایت فقیهی آن بر مردم تورک و تغییر سیستم اعتقادی او که اسلام تورکی است، وابسته کردن مدارس تربیت خادمان دینی شیعی در مناطق تورک‌نشین به حوزه‌های علمیه‌ی فارسستان ...

Saturday, September 7, 2019

کشتار و ویرانی‌های ارتش سرخ در اورمیه

کشتار و ویرانی‌های ارتش سرخ در اورمیه

 

مئهران باهارلی


در زیر خبری را از یک نشریه‌ی فرانسوی در باره‌ی اشغال آزربایجان در سال ١٩٤٢ و تخریبات ارتش سرخ در اورمیه آورده‌ام. در خبر گفته می‌شود تهاجم ارتش سرخ باعث آتش‌سوزی در بازار اورمیه و تخریب ٣٠٠٠ مغازه در آن، از بین رفتن کل محصول و برداشت کشاورزی در منطقه، قطع درختان پارک‌ بلدیه و وارد آمدن خسارات چندین میلیونی (به ریال آن زمان) شد. خبر اضافه می‌کند بیش از ١٠٠٠ تن از اهالی اورمیه کشته شده و ١٥٨٠٠ تن از تورک‌های افشار منطقه، به شهرهای شرقی‌تر تبریز و زنجان و قزوین و تهران فرار کرده‌ و در آن شهرها در وضعیت سفالت (گدایی کردن) قرار دارند.

١-در خبر، موضوع فرار تورکان (افشار) از منطقه‌ی اورمیه به نواحی شرقی‌تر، تبریز، زنجان، قزوین و تهران ذکر شده است. کشتار و ویرانی ارتش سرخ به هنگام ورود و سپس ناآرامی‌ها و ترس و وحشت از حاکمیت کومونیست‌ها و روسیه‌ی استالینی و ... باعث فرار و مهاجرت جمعیت عظیمی از مردم تورک غرب آزربایجان مخصوصا از طبقه‌ی متوسط و دین‌داران و ... به مناطق شرقی‌تر و تهران شد. این نیز به نوبه‌ی خود از یک طرف درصد جمعیت تورک‌ها در غرب آزربایجان و اورمیه را کاهش و وزنه‌ی جمعیتی کورد را افزایش داد؛ و از طرف دیگر باعث شد مهاجرین و فراریان به تهران و دیگر شهرهای فارس در جمعیت فارس آسیمیله شوند و بدین ترتیب وزنه‌ی جمعیتی تورک در کل کشور هم کاهش و وزنه‌ی جمعیتی فارس در آن افزایش یابد.

عین این روند که قبلا در دوره‌های آشوب‌ها و ویران‌گری‌های اجامر و اوباش مشروطه‌طلب آزربایجان‌گرا و سپس در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول تروریست‌های پان‌ایرانیست فرقه‌ی دموکرات‌ آزربایجان و آزادی سِتان هم تجربه شده بود، پس از جنگ جهانی دوم با فرار رهبران غیر ملی حکومت ملی آزربایجان و فروپاشی آن و سپس تهاجم ارتش شاهنشاهی و دست‌گیری‌های فله‌ای و تبعیدهای گسترده‌ی تورکان به خارج آزربایجان یک بار دیگر مشاهده شد. جمعیت کثیری از تورکان منطقه برای فرار از سرکوب دولتی و امنیت اجتماعی و اقتصادی و ... به مناطق فارس‌نشین و تهران کوچ کردند. همه‌ی این گروه‌ها در طول زمان فارس‌زبان شدند .... 

Thursday, September 5, 2019

تقی‌زاده، آفریننده‌ی پدیده‌ی محمود افشار یزدی پدر پان‌ایرانیسم، و آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی

تقی‌زاده، آفریننده‌ی پدیده‌ی محمود افشار یزدی پدر پان‌ایرانیسم، و آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی

 

مئهران باهارلی


در زیر پاراگراف‌هایی از نامه‌های خصوصی سید حسن تقی‌زاده تبریزی به محمود افشار یزدی را از کتاب «سیاست اروپا در ایران»[1] آورده‌ام. در این مکتوبات که در سال ١٩٢١، چهار سال قبل از ساقط شدن سلطنت تورک قاجاریه نوشته شده‌اند، تقی‌زاده افکار نژادپرستانه و تورک‌ستیزانه‌ و مواضع ضد عوثمان‌لی و ضد اتحاد اسلام خود (دفاع از نژاد ایرانی، ادعای ایرانی‌نژاد بودن کوردها و افغان‌ستانی‌ها، موغول نامیدن عوثمان‌لی‌ها، نفرت و تحقیر و ناسزا به تورک‌های عوثمان‌لی و قفقاز، شیطان‌سازی از پروژه‌ی مترقی، مودرنیست و ضد استعماری اتحاد اسلام، ...) را به محمود افشار یزدی که در آن سال‌ها جوانی ٢٨ ساله بود، تلقین و تزریق می‌کند. این نامه‌ها نشان می‌دهند که تقی‌زاده قبل از تاسیس سلسله‌ی پهلوی در سال ١٩٢٥ به هنگام رهبری و عضویت در انجمن آزربایجان تهران و فرقه‌ی دموکرات ایران و انجمن ایالتی آزربایجان و فرقه‌ی اجتماعیون عامیون و .... در تهران و تبریز و باکو، بعدها به هنگام اقامت در استانبول و برلین و پاریس و نیویورک و... دارای افکار و مواضع نژادپرستانه‌، پان‌ایرانیستی، ضد تورک، ضد اتحاد اسلام و ضد عوثمان‌لی بوده است.

١- تقی‌زاده استاد فکری و منبع الهام و مشوق محمود افشار یزدی در ایجاد و تدوین ایدئولوژی دوکترین پان‌ایرانیسم سیاسی و توسعه‌طلب بر اساس نژادپرستی ایرانی - آریایی و مخصوصا مولفه‌ی دشمنی شدید آن با تورک و عوثمان‌لی و تورکیه، به عبارت دیگر از آفریننده‌گان پدیده‌ی محمود افشار یزدی است. محمود افشار، در آغاز به هنگام اقامت در هندوستان نزد عموی خود، تمایلات ناسیونالیستی افراطی ایرانی – فارسی - ایرانی و باستان‌گرایانه و پارسی - زرتشتی‌زده‌گی داشت. تقی‌زاده با مکاتبه و تحت تاثیر قرار دادن محمود افشار هنگامی که وی در سوئیس دانشجوی دوکترا و بین انتخاب تجارت و سیاست به عنوان شغل متردد بود، او را به ورود فعالانه به سیاست، نوشتن و انتشار مقالات سیاسی و سرودن اشعار و .... تشویق و مخصوصا به اتخاذ مواضع و افکار ضد عوثمان‌لی، ضد اتحاد اسلام و ضد تورک هدایت و کانالیزه نمود. حمایت تقی‌زاده از محمود افشار در سال‌های بعدی هم ادامه یافت. به عنوان نمونه محمود افشار در سال ۱۳۰۵ به دعوت علی‌اکبر داور وارد تشکیلات نوین قضایی شد و به مستشاری استیناف تهران منصوب گردید. اما پس از چند سال بین وی و داور اختلاف سلیقه بوجود آمد و مجبور به ترک عدلیه شد. در این زمان تقی‌زاده وزیر دارایی شد، در این مساله دخالت و محمود افشار را به آن وزارت‌خانه جلب کرد و ریاست اداره‌ی اقتصادی و حقوقی را که از مهم‌ترین ادارات بود به او سپرد، ...

٢- تقی‌زاده ‌شخصیتی محوری در تاریخ معاصر ایران؛ پدر انقلاب مشروطه‌ی ایران («نظراتش از سوی تعدادی زیادی از نماینده‌گان آن دوره چون وحی منزل تلقی می‌شد»)؛ رهبر بالفعل جنبش مشروطیت در آزربایجان؛ موسس، رهبر، عضو برجسته و حلقه‌ی رابط بین چندین تشکیلات و جریان و روند تاریخی مهم ضد تورک در ربع اول و دوم قرن بیستم (انجمن آزربایجان در تهران، انجمن ایالتی آزربایجان در تبریز، فرقه‌ی دموکرات ایران در تهران، شعبه‌های آن‌ها و فرقه‌ی اجتماعیون و عامیون در باکو، کومیته‌ی تروریستی دهشت، کومیته‌ی ایرانیان در برلین، حلقه‌ی برلینیان پان‌ایرانیست، باستان‌گرایان نشریه‌ی کاوه و...)؛ از عوامل اصلی منحرف کننده‌ی حرکت مشروطیت و تشکیلات فوق الذکر، آلوده کردن آن‌ها به باستان‌گرایی و پان‌ایرانیسم و خشونت و تروریسم و تورک‌ستیزی، و متصل و هم‌سو کردن آن‌ها آن با طرح‌های استعماری منطقه‌ای بریتانیا و مراکز پارسی - زرتشتی و فراماسونی و ازلی و داشناکی و ... است.

٣-تقی‌زاده علاوه بر نقش در ایجاد پان‌ایرانیسم در مقیاس کشوری ایران، در مقام رهبر انجمن پان‌ایرانیستی آزربایجان در تهران و رهبر عملی جنبش مشروطیت در آزربایجان، از آفریننده‌گان «هویت قومی آزربایجانی» به عنوان جزئی از «ملت مودرن ایران» با زبان ملی فارسی و تاریخ باستانی پارسی و هویت زرتشتی و نژاد آریایی و ... ؛ به عبارت دیگر پدر آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی و آزربایجان‌گرایی ایران‌گرایانه هم است[2]. «هویت قومی آزربایجانی» مذکور به معنی انکار وجود ملت تورک در ایران، انکار یک ملت واحده بودن همه‌ی تورک‌های اوغوزی غربی کائن در ایران، نفی وطن تورک بودن مجموعه‌ی مناطق تورک‌نشین در شمال غرب ایران - تورک‌ایلی، نفی تاریخ و دولت‌مداری و میراث تمدنی تورک، انکار ملی بودن زبان تورکی، و شدیدا ضد اتحاد اسلام - ضد عوثمان‌لی - ضد تورکیه‌ای بوده، مصداق بارز خیانت به ملت تورک و وطن‌فروشی است. تقی‌زاده هم از موضع آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی و با صفت نماینده‌ی مردم تبریز، برجسته‌ترین سیاست‌مدار و نخستین دولت‌مرد تورک در تاریخ ایران است که در صحن مجلس شورای ملی به طور رسمی خواهان ترویج زبان فارسی در میان تورک‌ها به مثابه‌ی زبان ملی، تغییر اجباری زبانشان به فارسی و نسل‌کشی زبانی آن‌ها شده است.


Wednesday, September 4, 2019

تیکیلمه‌ک و دیکیلمه‌ک



تیکیلمه‌ک و دیکیلمه‌ک

مئهران باهارلی

در زبان تورکی دو فعل متفاوت دیکیلمه‌ک (برافراشته شدن) و تیکیلمه‌ک (دوخته شدن) وجود دارد.  در اغلب لهجه‌های تورکی در ایران و آزربایجان هر دوی اینها با « ت » و در تورکیه با « د » بیان می‌شوند و این باعث آشفته‌گی معنایی و ریشه‌شناسیک می‌شود

نفرین «ائوین دیکیلمه‌سین»، یعنی خانه‌ات ساخته نشود. در اینجا فعل دیکیلمه‌ک (برپا شدن، برافراشته شدن، به حالت عمودی درآمدن، مجازا ساخته شدن خانه ....) است و نه تیکیلمه‌ک (دوخته شدن). «چادیر دیکیلیر» یعنی چادر برافراشته می‌شود، «ائو دیکیلیر» یعنی خانه ساخته می‌شود، «بایراق ایله سانجاق دیکیلیر» یعنی پرچم برافراشته می‌شود.

بن این فعل، «دیک» است، یعنی برپا شده و به حالت عمودی در آمده و برجسته و  ... از همین ریشه است: دیک‌ه‌لمه‌ک (که به مرور زمان به دیکیلمه‌ک متحول شده است)، دیک‌له‌شمه‌ک، دیکینتی (انشاآت ساختمانی)، دیکئی (عمودی)، دیک دابان، دیک باش‌لی، دیکمه داش، دیکیلی داش، ....

اما فعل «تیکمه‌ک» به معنی دوختن، فرو کردن چیزی نوک تیز (سوزن) و ... است. از این ریشه است تیکیم، تیکیش، تیکیک، تیکه‌ن (تیکان)، گؤز تیکمه‌ک، ....

من در یک مقاله‌ی تورکی سال‌ها قبل، به فرق بین دیکدیرمه‌ک و تیکدیرمه‌ک اشاره کرده بودم:

بیر یاپینی قاییرماق، اوجالتماق و قوردورماق آنلام‌لاری اولان "دیکدیرمه‌ک" فئعلی، "دیک" کؤکه‌نینده‌ن تؤره‌دیله‌ن "دیکه‌لتمه‌ک" (فارسجاسی "برافراشتن") فئعلینه یاخینلاشماقدادیر. "تیکدیرمه‌ک" فئعلی‌نین ایلکین آنلامی ایسه، سانجیب دئشدیرمه‌ک، باتیریپ دلمه‌ک‌دیر. (فارسجاسی "دوزاندن").

یعنی هر یئرده‌ کی بیر شئیین یاپیلماسی و عمودی دوروما گتیریلمه‌سی سؤز قونوسو ایسه دیکیلمه‌ک، و هر یئرده کی دلینیپ دئشیلمه‌ک آنلامی وارسا تیکیلمه‌ک ایشله‌دیلمه‌لی‌دیر: ائو دیکیلیر ، پالتار تیکیلیر

نوت: بیر سیرا دوروم‌لاردا بیر یاپی‌نی یاپماق و یا بیر نسنه‌نی اوجالتماق اوچون، اونون بیر اوجو یئرده قازیلان دئشییه یئرله‌شدیریلیر، یئره سانجیلیر و یا سوخولور. بو دوروم‌لاردا یوخاری‌داکی ایکی قاورام قایناشاراق بیرله‌شیر. اؤرنه‌یین آغاج دیکمه‌ک ائیله‌مینده، فیدان‌ین کؤکو یئرده قازیلان دئشیییه قویولاراق فیدان آیاق‌دا توتولور....


کَرَم‌ده‌ن: سوسن آغلار، سونبول آغلار، گول آغلار

کرَم‌ده‌ن: سوسن آغلار، سونبول آغلار، گول آغلار

 

مئهران باهارلی

 

مانورکایا ایتحاف


اصلی ایله کرم مه‌نیم اوشاق‌لیق‌دا اوخودوغوم ایلک تورک‌جه پیتیک (کتاب)دیر. اون‌داکی ایچ‌ده‌ن‌لیک و یالین‌لیغی، گؤزه‌ل‌لیک و ائتگی‌نی باشقا گؤرکول (ا‌دبی) یاپیت‌لاردا چه‌تین تاپماق اولار. بو دیزه‌له‌ری ده (مصراع‌لاری) نه واخت اوخوسام، سان‌کی ایلک که‌ز اوخویورام کیمی چارپیر مه‌نی، دویقولاندیریر، آلت اوست ائدیر بیله‌می ...

 

کرَم‌ده‌ن: غربت ایل‌له‌رده

 

فلک به‌نی اؤز باغیم‌دان ائیله‌دی

سوسن آغلار، سونبول آغلار، گول آغلار

دوست باغی‌نین آخماز اولدو سولاری

باغبان آغلار، ساوجی آغلار، سئل آغلار

 

یاری بولسام، خینا یاخسام اه‌لی‌نه

آلیپ گئتسه‌م وطنی‌نه، ایلی‌نه

نولا بیر ده ساریلایدیم بئلی‌نه

قاییش آغلار، قاییتان آغلار، بئل آغلار

 

ترک ائیله‌دیم وطنیمی، ایلیمی

اه‌لیم‌ده‌ن آلدیردیم غونچا گولومو

سالدیم غوربت ایل‌له‌ره به‌ن یولومو

اوبا آغلار، یوردوم آغلار، ائل آغلار

 

اؤرده‌ک گیبی اوچدوم گؤل‌ده‌ن گؤل‌له‌ره

چای‌لاق گیبی گه‌زدیم چؤل‌ده‌ن چؤل‌له‌ره

کَرَم آییدار دوشدوم تورلو یول‌لارا

گه‌له‌ن آغلار، گئده‌ن آغلار، یول آغلار

 

سؤزلوک:

 

آییدار: سؤیله‌ر، دییه‌ر، آنلاتیر

ایل: اؤلکه، یورت

ائل: خالْق

تورلو: دورلو، جورلو، چئشیت‌لی

چای‌لاق: ایری، ییرتیجی و آلیجی بیر قوش. کؤکه‌نی جارلاق، چاغیرلاق و یا چاولاق اولابیلیر.

خینا: حنا

ساریلماق: قول‌لاری بیری‌نین گؤوده‌سی‌نه دولایاراق اونو قوجاق‌لاماق

ساوجی: ده‌ییرمه‌ن سویونو اه‌کین و تارلایا اوله‌شدیره‌ن، یؤن‌له‌ندیره‌ن

قاییتان: قایتان، بورما ایپه‌ک، پانبیق‌دان یاپیلمیش ایپ‌لیک و اورقان. کؤکه‌نی دؤنه‌ن و گئری گه‌له‌ن آنلامیندا اولان « قاییتقان»دیر.

قاییش: کمر، شریت بیچیمی‌نده که‌سیلمیش ده‌ری، کؤکه‌نی اسکی تورک‌جه‌ده آنلامی قاییتماق، دؤنمه‌ک اولان «قایْش»دور.

گیبی: کیمی، مانند، مثل

نولا: نه اولا

یاخماق: اه‌له آیاغا خینا سورتمه‌ک



Sûsen ağlar, sünbül ağlar, gül ağlar



Esli ile Kerem menim uşaqlıqda oxuduğum ilk Türkce pitik (kitab)dır. Ondakı içdenlik ve yalınlığı, gözellik ve étgini başqa görkül (edebi) yapıtlarda çetin tapmaq olar. Bu dizeleri de (misra’ları) ne vaxt oxusam, sankı ilk kez oxuyuram gibi çarpır meni, duyqulandırır, alt üst édir bilemi ...


Kerem'den: Qurbet illerde

Felek beni öz bağımdan éyledi
Sûsen ağlar, sünbül ağlar, gül ağlar
Dost bağının axmaz oldu suları
Bağban ağlar, savcı ağlar, sél ağlar

Yarı bulsam, xına yaxsam eline
Alıp gétsem vetenine, iline
Nola bir de sarılaydım béline
Qayış ağlar, qayıtan ağlar, bél ağlar

Terk éyledim vetenimi, ilimi
Elimden aldırdım qonça gülümü
Saldım qurbet illere ben yolumu
Oba ağlar, yurdum ağlar, él ağlar

Ördek gibi uçdum gölden göllere
Çaylaq gibi gezdim çölden çöllere
Kerem ayıdar düşdüm türlü yollara
Gelen ağlar, géden ağlar, yol ağlar