Monday, May 31, 2021

رقعه‌ی تورکی زینل‌خان شام‌لی‌ فرمانده‌ی کل اوردوی دولت قیزیل‌باش (صفوی)

رقعه‌ی تورکی زینل‌خان شام‌لی‌ فرمانده‌ی کل اوردوی دولت قیزیل‌باش (صفوی)

 

مئهران باهارلی

 

نامه‌های تورکی زینل خان شام‌لو فرمانده‌ی کل اوردوی قیزیل‌باش (صفوی) معرفی شده در سؤزوموز:

قیزیل‌باش (صفوی) اوردوسو اولو نویانی (باش‌قوموتانی‌) زینل خان شام‌لی‌نین سؤزوموزده تانیتیلان تورک‌جه مکتوب‌لاری

Kızılbaş (Safevi) Ordusu Ulu Noyanı (Başkomutanı) Zeynel Han Şamlı’nın Sözümüz’de tanıtılan Türkçe mektupları

Turkish Letters From Zeynel Khan Shamlou, Chief Of Staff Of The Qizilbash (Safavid) Army introduced in Sözümüz 

نامه‌ای تورکی از فرمانده‌ی کل ارتش دولت قیزیل‌باش (صفوی) زینل‌خان بیگدلی شام‌لو

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_12.html

مکتوب تورکی دوم  اولونویان زینل خان بیگدلی شام‌لی – سپه‌سالار قیزیل‌باش - صفوی

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_8.html

رقعه‌ی تورکی زینل‌خان شام‌لی‌ فرمانده‌ی کل اوردوی دولت قیزیل‌باش - صفوی

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/05/blog-post_31.html

مکتوب تورکی زینل خان شام‌لی در جواب به نامه‌ی مصلحانه‌ی حافظ احمد پاشا، و قتل زینل خان توسط شاه صفی

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/06/blog-post_26.html

 

زینل‌خان بیگدلی شام‌لی (Zéynel Xan – Zeynel Han Şamlı, Synal Chaen, Zeynal Khan Shamlou)، اوُلوُنوْیان (سپه‌سالار- فرمانده‌ی کل اوردو)، دولت‌مرد و دیپلومات عالی‌رتبه‌ی دولت قیزیل‌باشیه (صفوی) مراسلات و مکاتبات متعددی به زبان تورکی با احمد حافظ پاشا فرمانده‌ی اوردوی عثمانلی در حین محاصره‌ی بغداد (از ١٣نووامبر ١٦٢٥ تا ٣ جولای ١٦٢٦) داشت. (بغداد که قبلا تحت حاکمیت امپراتوری عثمانلی بود، با هماهنگی شاه عباس حقیر - دولت‌های اوروپایی و صلیبیان، پس از جنگی ٢٠ روزه در ٢٥ ژانویه ١٦٢٣ به تصرف قوای قیزیل‌باش در آمده بود. قوای احمد حافظ پاشا با محاصره‌ی بغداد قصد باز پس گرفتن آن را داشت). تاکنون دو نامه از مکتوبات تورکی مذکور که در یک جونگ بی‌نام خطی با عنوان «مراسلاتِ زینل‌خان بیگدلی شام‌لو سپهسالارِ ایران و حافظ احمد پاشا سردارِ روم که به تسخیر قلعه‌یِ بغداد آمده، بی نیلِ مقصود مراجعت نمود» آمده، در سؤزوموز منتشر شده‌اند. موضوع این مقاله، سومین آن‌هاست.

١- اسکندر بیگ تورکمان (محتملا منسوب به یکی از اویماق‌های موصول‌لو و یا پورناک از ایل تورکمان آق‌قویون‌لو، مسکون در آزربایجان، و ساوه و قوم از عراق عجم در تورک‌ایلی) در اثر خود به نام تاریخ عالم آرای عباسی به این نامه اشاره و مضمون آن به فارسی را نقل کرده است. بی آنکه ذکر کند اصل نامه‌ی زینل خان به تورکی و نقل وی ترجمه‌ی فارسی آن توسط اوست. این رفتار ناشایست اسکندر بیگ تورکمان، فی الواقع سنتی جاافتاده در طول تاریخ هزارساله‌ی دولت‌های تورک حاکم بر ایران بوده است. مولفین و مورخین بدون ذکر تورکی بودن اغلب مکالمات و بسیاری از مکاتبات سلاطین و حکام تورک و یا نقل متن اصلی تورکی آن‌ها، ترجمه‌ی فارسی‌شان را در آثار خود می‌آوردند و ترجمه بودن آن‌ها را هم ذکر نمی‌کرده‌اند. و بدین ترتیب تصویری غیر واقعی از هویت قومی - ملی دول و سلاطین تورک، موقعیت زبان‌های فارسی و تورکی در گذشته و ... مبنی بر فارسیت و فارسی‌گویی آن‌ها ایجاد کرده‌اند.

٢- طرفین جنگ، دو دولت و دو اوردوی تورک قیزیل‌باش و عثمانلی بودند. هر چند در مقیاس تاریخی قیزیل‌باشان متعصب و غافل به سبب فاناتیسم مذهبی (علوی‌گری قیزیل‌باشی از غلات شیعه) و خیانت شاه عباس حقیر و ... که با صلیبی‌یان بر علیه عثمانلی‌یان متفق و متحد شده بود، در عمل بر علیه تورک‌ها و مسلمانان حرکت کرده‌اند، اما هنوز دارای فرهنگ و هویت قومی تورک و کمابیش مقید به آن‌ها بودند. چنانچه در حین حرکت برای این نبردها سپاه قیزیل‌باش به آیین تورکی (یاسا، یوسون، تؤره، توزوک) به جنگ می‌پرداخت: « و سه مرتبه به آیین تورکی صف آرای لشکر ظفر لوا به دور همدان آمده، آتش محاربه بر افروختند». (تاریخ شاه صفی، تاریخ تحولات ایران در سال‌های ١٠٣٨-١٠٥٢ ه ق. ص ٤٢. ادیتور محسن بهرام نژاد).

در منابع وقت رجزخوانی زینل خان به زبان تورکی – مانند جنگاوران تورک باستان - برای تحریک و دعوت حافظ احمد پاشا به جنگ هم ذکر شده است: «وی در این مصافه توسط چاووش‌ها رجزخوانی می‌کرد و خود نیز که صدای رسایی داشت به زبان تورکی فریاد می‌کشید ای احمد پاشا کجایی، چرا خودت را نشان نمی‌دهی، چرا این قدر می‌ترسی؟ پس کجاست آن اؤلدوروم بولدوروم‌ها؟ [اؤیله‌ ائده‌ریم، بؤیله ائده‌ریم]» (تاریخ عالم آرای عباسی جلد ٣، ص ٨٤٨). در اینجا نیز اسکندر بیگ تورکمان متن اصلی تورکی رجزخوانی زینل خان و ترجمه بودن آنچه خود نقل کرده را ذکر نمی‌کند.

Friday, May 28, 2021

HOCA ABDÜLKÂDİR MERÂĞÎ OTOBİYOGRAFİSİ’NİN TASHİHİ VE DAKİK TÜRKÇE ÇEVRİSİ

 TÜRK MÛSİKÎ BİLGİNİ HOCA ABDÜLKÂDİR MARÂĞ'ÎNİN OTOBİYOGRAFİSİ, TASHİH EDİLMİŞ ORİJİNAL FARSÇA METNİ VE DAKİK TÜRKÇE ÇEVİRİ

 

Méhran Baharlı

 

Autobiography of Turkish musicologist Hoca Abdülkâdir Merâğî, rectified original Farsi text and its accurate Turkish translation.

تورک موسیقی بیلگینی خوجا عبدالقادر مراغی‌نین اوتوبییوگرافیسی، تصحیح ائدیلمیش اوریژینال فارس‌جا متنی ایله دقیق تورکجه چئویریسی

اوتوبیوگرافی موسیقی‌شناس تورک خوجا عبدالقادر مراغی، متن تصحیح شده‌ی اصلی و ترجمه‌ی دقیق تورکی آن

Özet

Türkili’nin Azerbaycan bölgesinde yerleşmiş Marağa kenti doğumlu Türk küy (mûsikî) bilgini Hoca Abdülkâdir Merâğî (1353-1435) 1430 yılında 80 yaşında iken, kendi manzum özgeçmişini (otobiyografisini) 80 Farsça beyitte yazmıştır. Marağî’nin bu yapıtı Türk ve Moğol Hakanlarının uzluk (sanat) ve özellikle küy (mûsikî) ve küyçülere (müzisyenlere) verdikleri önem ve kollama (destek) açısından da önemli bir öteksel (tarihi) kaynaktır. Bu manzum özgeçmişi, ilk kez Sovyet Azerbaycanı’nda Letif Kerimov ve Süreyya Agayeva, Rusça çevirisini de vererek, bilim dünyasına tanıtmış, daha sonra Türkiye’de Murat Bardakçı Türkçe çevirisini yayınlamıştır. Ancak bu iki yayında Farsça koşağın (manzumenin) bir sıra kelimesi okunamamış veya doğru okunmamış, kimi zaman da çeviride eksiklikler ve yanlışlıklara yol verilmiştir. İşbu yazgamda (makalemde) Abdülkâdir Merâğî’nin Farsça manzum özgeçmişinin doluk (tam) metnini, önceki yayınlardaki yanlışları düzeltip okunamayan kelimeleri okuyarak, ve sincik (dakik) Türkçe çevirisini sunmaktayım.

Abstract

Turkish musicologist Hoca Abdülkâdir Marâğî (Abd al-Qadir Maraghi) (1353-1435), who was born in the city of Marağa in the Azerbaijan region of Türkili, penned his poetic autobiography in 1430. This work consists of 80 Persian couplets an was written when Marâği was 80 years old. Marağî's work is also an important historical source demonstrating the significance and support given by Turkish and Mongolian Sultans to art, particularly music and musicians. This poetic autobiography was introduced to the scientific world for the first time, alongwith its Russian translation, by Letif Kerimov and Süreyya Agayeva in Soviet Azerbaijan. Later Murat Bardakçı published its Turkish translation in Turkey. However, in these publications, some words of the autobiography could not be read or were not read correctly, and sometimes there were omissions and mistakes in the translation. In this article, I present the complete text of Abdülkâdir Merâğî's autobiography in Persian, correcting errors in previous publications and reading the unreadable words. Additionally, I provide an accurate translation of the autobiography into Turkish.

اؤزه‌ت:

تورک‌ایلی‌نین آزه‌ربایجان بؤلگه‌سی‌نده یئرله‌شمیش ماراغا اورو (شه‌هه‌ری) دوغوم‌لو تورک کوی (موسیقی) بیلگینی خوجا عبدالقادیر ماراغی (١٤٣٥-١٣٥٣) ١٤٣٠ ایلی‌نده ٨٠ یاشی‌ندا ایکه‌ن، که‌ندی منظوم اؤزگئچمیشی‌نی ٨٠ فارس‌جا بیت‌ده یازمیش‌دیر. ماراغی‌نین بو یاپیتی (اثری) تورک و موغول خاقان‌لاری‌نین اوزلوق (صنعت) و اؤزه‌ل‌لیک‌له کوی (موسیقی) و کوی‌چوله‌ره (موسیقی‌چی‌له‌ره) وئردیک‌له‌ری اؤنه م و قول‌لاما (ده‌سته‌ک) آچی‌سی‌ندان دا اؤنه‌م‌لی بیر اؤته‌ک‌سه‌ل (تاریخی) قایناق‌دیر. بو منظوم اؤزگئچمیشی ایلک که‌ز سوویئت آزه‌ربایجانی‌ندا لطیف کریموف و ثریا آغایئف روس‌جا چئویری‌سی‌نی ده وئره‌ره‌ک بیلیم آجونونا (دونیاسی‌نا) تانیتمیش، داها سونرا تورکییه‌ده مورات بارداقچی تورک‌جه چئویری‌سی‌نی یایین‌لامیش‌دیر. آنجاق بو ایکی یایین‌دا فارس‌جا قوشاغین (منظومه‌نین) بیر سیرا کلیمه‌سی اوخونامامیش و یا دوغرو اوخونمامیش، کیمی زمان دا چئویری‌ده اه‌کسیک‌لیک‌له‌ر و یانلیشلارا یول وئریلمیش‌دیر. ایشبو یازقام‌دا (مقاله‌م‌ده) عبدالقادر ماراغی‌نین فارس‌جا منظوم اؤزگئچمیشی‌نین دولوق (تام) متنی‌نی، اؤن‌جه‌کی یایین‌لارداکی یانلیش‌لیق‌لاری دوزه‌لتیپ اوخونامایان کلیمه‌له‌ری اوخویاراق، و سینجیک (دقیق) تورک‌جه چئویری‌سی‌نی سونماق‌دایام.

خلاصه:

موسیقی‌شناس تورک خوجا عبدالقادر مراغی (١٤٣٥-١٣٥٣) متولد شهر مراغه در منطقه‌ی آزربایجان از تورک‌ایلی، در ٨٠ ساله‌گی‌اش بیوگرافی منظوم خود را در ٨٠ بیت فارسی تالیف کرده است. این اثر مراغی به جهت نشان دادن اهمیتی که سلاطین تورک و موغول به هنر و مخصوصا موسیقی قائل بودند و حمایتی که از اهل موسیقی می‌کردند یک منبع تاریخی به شمار می‌رود. این بیوگرافی منظوم را برای اولین بار لطیف کریموف و ثریا آغایئف در جمهوری آزربایجان شوروی، با ترجمه‌ی روسی آن به جامعه‌ی علمی معرفی کرده و بعدها مراد بارداقچی ترجمه‌ی تورکی آن را در تورکیه منتشر کرده است. اما در این دو نشر، بعضی از کلمات متن فارسی خوانده نشده و یا به اشتباه قرائت شده، در بعضی موارد هم در ترجمه اشتباهات و نقصان‌هایی روی داده است. در این مقاله‌ام، متن کامل بیوگرافی منظوم خوجا عبدالقادر مراغی، با قرائت کلمات تاکنون خوانده نشده و یا به اشتباه خوانده شده، به همراه ترجمه‌ی دقیق آن به تورکی را داده‌ام. 

Thursday, May 20, 2021

ویلیام ویگرام: مجدالسلطنه، یکی از روشن‌فکرترین و آزاداندیش‌ترین اشراف ایران، نجیب‌زاده‌ای دانشور، فرمانده‌ای سلحشور و دلاور و رهبر قوای بومی تورک بر علیه متجاوزین آسوری-ارمنی و متحدین صلیبی آن‌ها

 ویلیام ویگرام: مجدالسلطنه، یکی از روشن‌فکرترین و آزاداندیش‌ترین اشراف ایران، نجیب‌زاده‌ای دانشور ، فرمانده‌ای سلحشور و دلاور و رهبر قوای بومی تورک بر علیه متجاوزین آسوری-ارمنی و متحدین صلیبی آن‌ها


مئهران باهارلی

 

در این مقاله بخش‌هایی مربوط به رهبر ملی-قهرمان ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه (١٩٤٠-١٨٦٤) را از دو کتاب ویلیام اینگر ویگرام («مهد نوع بشر»، «کوچک‌ترین متفق ما»)[1]، -کشیش و میسیونر بریتانیایی فرستاده شده بین سال‌های ١٩٠٢-١٩١٢ به جنوب شرقی آناتولی برای تربیت و تقویت کلیسا و جامعه‌ی آسوری منطقه- نقل کرده‌ام. وی در این بخش‌ها جمشیدخان مجدالسلطنه را به صورت یکی از روشن‌فکرترین و آزاداندیش‌ترین اشراف و نجبای ایران، فرمانده‌ای سلحشور و دلاور و رهبر پارتیزان‌ها-قوای مسلح بومی تورک در جنگ بر علیه قوای مسلحه‌ی مسیحی (اشغال‌گران و متجاوزین آسوری-ارمنی و متحدین صلیبی آن‌ها بریتانیا-روسیه-فرانسه، ....) معرفی کرده است. این بخش‌ها همچنین از جهت پرتوافکنی و دقیق‌سازی شخصیت و تطور افکار سیاسی و مراحلی از زنده‌گانی رهبر ملی-قهرمان ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-مجدالسلطنه حائز اهمیت هستند. از جمله اینکه جمشیدخان مجدالسلطنه یک سکولاریست مطلق و مخالف جدی دخالت روحانیون شیعی در امور دولتی و حقوقی و قضایی، و در عرصه‌ی شهرداری و شهرسازی یک والی-مدیر اجرایی مودرنیست-نوآور بود. مولف همچنین اطلاعات ذی قیمت و جدیدی در باره‌ی دو نقطه‌ی عطف حیات جمشیدخان مجدالسلطنه می‌دهد: نخست اینکه علاوه بر ماجرای قتل لاباری میسیونر آمریکایی (که جمشیدخان مامور به بررسی و تهیه‌ی گزارشی در باره‌ی آن شده بود)، دلیل دیگر برای تبعید وی به تفلیس، کشمکش او با سیدها-روحانیون شیعی و دسیسه‌ی آن‌ها بود. نکته‌ی مهم دوم اشاره‌ی ویگرام به تشدید تمایلات تورک‌گرایانه‌ی جمشیدخان در حیات تفلیس است.

 

Saturday, May 15, 2021

یک تانیق‌لیق - استشهاد‌نامه‌ی تورکی در بخشودن کابین - مَهریه نوشته شده در تورک‌ایلی در پایان عصر ایلخانی ١٣١٥-١٣٣٥ میلادی

یک تانیق‌لیق - استشهاد‌نامه‌ی تورکی در بخشودن کابین - مَهریه نوشته شده در تورک‌ایلی در پایان عصر ایلخانی ١٣١٥-١٣٣٥ میلادی

مئهران باهارلی

 

Geç İlhanlı döneminde (1315-1335) Ortak Eski Batı Oğuzcası’nda Başlık parasıyla ilgili Türkili’nde yazılmış Türkçe Tanıklık - beyannâme

A Turkish affidavit related to dowry written in Common Old Western Oghuz in Türkili from late Ilkhanid period (1315-1335)

خلاصه:

در این مقاله ‌یک تانیق‌لیق - استشهادنامه - بیان‌نامه به‌ زبان تورکی، از سال‌های پایانی حاکمیت امپراتوری ایل‌خان‌لی (١٣١٥-١٣٣٥) را بررسی کرده‌ام. این استشهادنامه احتمالاً در قونقور اؤله‌نگ - سلطانیه، پایتخت دولت ایل‌خان‌لی و یا در مراغه مقر رصدخانه‌ی ایل‌خان‌لی، در منطقه‌ی آزربایجان از تورک‌ایلی نوشته شده است. رونوشت این استشهادنامه در صفحه‌ی دوم  یک نسخه‌ی خطی قدیمی کتاب «زیج ایل‌خانی» نسخه‌برداری شده‌ بین سال‌های ١٢٧١-١٢٨٢ حفظ شده است. در استشهادنامه، هشت شاهد احتمالا از اخیان تورک گواهی می‌دهند که یک خاتون تورک شش هزار آقچا از هشت هزار آقچای مهریه‌ی خود را به شوهرش بخشیده است. لهجه‌ی این سند، تورکی مشترک اوغوز غربی قدیم رایج بین ١٢٠٠ تا ١٤٩٩ در تورک‌ایلی، عراق عرب، آناتولی و روم‌ائلی، دارای آمیخته‌گی زیاد با تورکی شرقی است. این سند حقوقی - مالی و غیر ادبی ‌که توسط مردم و اصناف عادی احتمالا در ارتباط با فتوت - اخوت نوشته‌ شده، نشان می‌دهد ‌در قرون ١٣-١٤ میلادی در تورک‌ایلی، یک زبان اداری مکتوب و نثر حقوقی جاافتاده ‌و استانداردیزه‌ شده‌ی تورکی وجود داشت، و تورکان زبان تورکی را در نگارش اوراق مالی و اقتصادی، عقدنامه‌ها، نکاح‌نامه‌ها و دیگر اسناد مربوط به ازدواج، مهریه‌ و ... به کار می‌بردند. در این مقاله متن تورکی این سند را قرائت و تصحیح و ترمیم کرده و ترجمه‌ی فارسی آن را داده‌ام. سپس خصوصیات سند و کلمات و نام‌های تورکی ذکر شده‌ در آن را تشریح نموده‌ام.

اؤزه‌ت:

بو یازقادا ایل‌خان‌لی‌لار اه‌رکله‌تی‌نین (دولتی‌نین) سون ایل‌له‌ری‌نه‌ (١٣١٥-١٣٣٥) عایید تورک‌جه ‌بیر تانیقلیق – شهادت‌نامه‌نی اینجه‌له‌دیم. بو تانیقلیق احتمالن ایلخانلی اه‌رکله‌تی‌نین باش‌که‌ندی قونقور اؤله‌نک (سولطانیه)ده‌ و یا تورک‌ایلی‌نین آزه‌ربایجان بؤلگه‌سی‌نده‌کی ایل‌خان‌لی گؤزله‌م‌ائوی‌نین (رصدخانه‌نین) مرکزی اولان ماراغادا یازیلمیشدیر. بو تانیقلیغین اوزو ١٢٧١-١٢٨٢ ایلله‌ری آراسی‌ندا ایستینساخ ائدیله‌ن زیج ایلخانی پیتییی‌نین (کتابی‌نین) اولدوقجا اه‌سکی بیر اه‌ل‌یازماسی‌نین ایکینجی صفحه‌سی‌نده ‌قورونموشدور. بو تانیق‌لیق بیر تورک قادینین باش‌لیغی‌نین سه‌کیز مین آقچاسی‌ندان آلتی مین آقچاسی‌نی اه‌ری‌نه‌ باغیشلادیغی‌نی سه‌کیز تانیق آنلاتیر. بو به‌لگه‌نین لهجه‌سی، ١٢٠٠-١٤٩٩ ایلله‌ری آراسی‌ندا تورک‌ایلی، عراق عرب، آنادولو و رومئلی‌ده ‌یایقین اولان و دوغو تورک‌جه‌سی‌یله‌ په‌ک چوخ قاریشیمین اولدوغو اورتاق اه‌سکی باتی اوغوز تورک‌جه‌سی‌دیر. سیرادان اینسانلار ساری‌ندان یازیلان بو گؤرکول (ادبی) اولمایان توزه ل (حقوقی) و آقچال (مالی) به‌لگه، ١٣-١٤ونجو یوز ایلله‌رده ‌تورکجه‌نین یئرله‌شیک و اؤلچون‌له‌شدیریلمیش (استانداردلاشدیریلمیش) بیر توزه‌ل دیلی و توغراق (ایداری) یازی دیلی‌نه ‌یییه‌ اولدوغونو، تورک‌له‌رین ده‌ آقچال به‌لگه‌له‌ری، سؤزله‌شمه‌له‌ری، ائولی‌لیک، باش‌لیق وب. ایله ‌ایلگی‌لی باشقا به‌لگه‌له‌ری‌نی یازارکه‌ن تورک‌جه‌نی ایشله‌تدیکله‌ری‌نی گؤسته‌رمه‌ک‌ده‌دیر. بو یازقامدا به‌لگه‌نین تورک‌جه ‌متنینی، اوخویوش، دوزه‌لتمه‌ و اونارما اؤنه‌ری‌له‌ریمی، و فارس‌جا چئویری‌سی‌نی وئردیم. داها سونرا به‌لگه‌نین اؤزه‌ل‌لیکله‌ری‌نی و ایچی‌نده‌ گئچه‌ن تورک‌جه‌ دئگی (کلیمه)‌ و آدلاری آچیقلادیم.

Özet

Bu yazgada (makalede) İlhanlılar erkletinin (devletinin) son yıllarına (1315-1335) ait Türkçe bir Tanıklığı (yeminli beyan belgesini) inceledim. Bu tanıklık muhtemelen İlhanlı erkletinin başkenti Qonqur öleng (Qoñur Öleñ) - Sultaniye'de veya Türkili'nin Azerbaycan bölgesindeki İlhanlı gözlemevinin merkezi olan Marağa'da yazılmıştır. Bu tanıklığın yüzü, 1271-1282 yılları arasında "Zeyc-i İlhâni" pitiyinin (kitabının) oldukça eski bir elyazmasının ikinci sayfasında korunmuştur. Bu tanıklık, bir Türk kadınının başlığının sekiz bin akçasından altı bin akçasını kocasına bağışladığını Âhîlikle bağlantılı sekiz tanık anlatıyor. Belgenin lehçesi, 1200-1499 yılları arasında Türkili, Irak-ı Arap, Anadolu ve Rumeli'de yaygın olan ve Doğu Türkçesiyle pek çok karışımın olduğu Ortak Eski Batı Oğuz Türkçesidir. Sıradan insanlar sarından (tarafından) yazılan bu görkül (edebi) olmayan tüzel (hukuki) ve akçal (mali) belge, 13-14. yüzyıllarda Türkçenin yerleşik ve ölçünleştirilmiş (standartlaştırılmış) bir tüze (hukuk) dili ve tuğrak (idari) yazı diline yiye (sahip) olduğunu, Türkler'in de akçal (mali) belgeleri, sözleşmeleri, evlilik, başlık vb. ile ilgili başka belgelerini yazarken Türkçeyi kullandığını göstermektedir. Bu yazgamda belgenin Türkçe metnini; okuyuş, düzeltme ve onarma önerilerimi ve Farsça çevirisini verdim. Daha sonra belgenin özelliklerini ve içinde geçen Türkçe kelime ve adları açıkladım.

Abstract

In this article, I examine a Turkish Testimony - affidavit document from the last years of the Ilkhanid state (1315-1335). This affidavit was likely written in Qonqur öleng (Qoñur Öleñ) - Sultaniye, the capital of the Ilkhanid government, or in Marağa, the headquarters of the Ilkhanid observatory in the Azerbaijan region of Türkili. The copy of this declaration was preserved on the second page of a very old manuscript of the book "Zeyc-i İlhâni", which was copied between 1271-1282. In this affidavit, eight witnesses affiliated with Ahi-order testify that a Turkish woman donated six thousand akchas of her eight thousand dowries to her husband. This document is written in Common Old Western Oghuz Turkish, which was widely spoken in Turkili, Irak-ı Arab, Anatolia and Rumelia between 1200 and 1499. It also contains various influences from Eastern Turkish. This non-literary legal and financial document, written by ordinary people, dates back to the 13th-14th centuries. During this time, Turkish had an established and standardized legal language and administrative writing language. Local Turks utilized Turkish in various financial documents, contracts, marriage agreements, dowry records, and more. In this article, I have read the Turkish text of this document, corrected it, made repairs, and provided its Persian translation. I have also explained the features of the document and the Turkish words and names used within it.








Saturday, May 8, 2021

نامه‌ی تورکی نادر شاه‌ به ‌خط او و دوکترین اصلیت تورکمانی - ریشه‌ی تورانی مشترک افشاریه ‌و عوثمان‌لی در آن

نامه‌ی تورکی نادر شاه‌ به ‌خط او

و

دوکترین اصلیت تورکمانی - ریشه‌ی تورانی مشترک افشاریه ‌و عوثمان‌لی در آن

 

مئهران باهارلی

در این نوشته ‌اصل تورکی و ترجمه‌های فارسی و انگلیسی سندی مهم مربوط به ‌دوره‌ی نائب السلطنه‌گی «نادر شاه» افشار، زمانی که‌ وی هنوز «تهماس قلی خان» بود را عرضه‌ کرده‌ام[1]. این سند از جهت نشان دادن رسمی ‌بودن زبان تورکی در آن دوره، تورکی‌نویسی نادر شاه‌ افشار، استفاده‌ از «مشروعیت تورکی» برای حاکمیت خود و تز «اصلیت و تبار مشترک تورانی - تورکمانی» عوثمان‌لیان و افشاریان برای دعوت امپراتوری عوثمان‌لی به‌ اتحاد، آن هم زمانی که ‌وی هنوز به‌ شاهی نرسیده ‌و نائب السلطنه‌ی آخرین شاه قیزیل‌باش بود؛ و  نشان دادن این مطلب که‌ نادر شاه ‌نخستین شخصیت و سلطان رسما و آشکارا «قاماق تورک» (پان ترک) در تاریخ مودرن می‌باشد، دارای اهمیت فوق العاده‌ی تاریخی و سیاسی است.

در این سند - بخشی از کتاب قوجا راغب محمد پاشا افندی[2] رئیس هئیت عوثمان‌لی در مذاکرات رسمی ‌مصالحه ‌با دولت افشاریه - ذکر می‌شود که نادر شاه ‌به‌ خط خود یک نامه‌ی رسمی‌ و سرّی به ‌زبان تورکی مرسوم در ایران یعنی تورکی تورکمانی – در منبع «ایران تورکی‌سی» (تورکی ایران) - خطاب به ‌حکیم‌اوغلو علی پاشا صدراعظم عوثمان‌لی نوشت و فرستاد. مولف سپس مضمون این نامه‌ی تورکی ‌به ‌قلم نادر شاه را نقل می‌کند که‌ در آن نادر شاه ‌به‌ تبار و قومیت تورکمانی مشترک عوثمان‌لی و افشار، ریشه‌ گرفتن هر دوی آن‌ها از توران‌زمین – تورکستان اشاره‌کرده‌ و تنها تفاوت بین این دو را اسکان گروه ‌نخست در روم - آناتولی و گروه ‌دوم در ایران می‌داند و این تبار و منشاء و هویت قومی‌ مشترک تورکمانی - تورانی را شاهدی مقنع و مبنائی کافی برای عقد مصالحه ‌بین دو دولت تورک عوثمان‌لی و افشاریه‌ می‌شمارد.

ارنست س. تاکر مولف کتاب «جستجوی نادر شاه‌ برای مشروعیت در ایران بعد از صفوی» هم، ضمن ترجمه‌ی مضمون این نامه‌ی تورکی به ‌انگلیسی، می‌گوید که ‌این نامه‌ی تورکی آشکارا به ‌قلم و خط خود نادر شاه ‌و به ‌تورکی رایج در ایران (ایران تورکی‌سی) نوشته‌ شده‌ است. تاکر بر این نکته ‌تاکید می‌کند که‌ بر اساس مضمون این نامه، ‌نادر شاه‌ حتی قبل از رسیدن به‌ پادشاهی، مشغول به ‌تدوین و تکمیل ایده ‌و کانسپت اصلیت و تبار مشترک تورکمانی و استفاده ‌از آن در سیاست خارجی به منظور نزدیکی و اتحاد با عوثمان‌لی و دیگر دول تورک وقت بوده‌است[3]




Wednesday, May 5, 2021

ترور ناصرالدین شاه‌ قاجار توسط تروریست‌های بابی-ازلی، و قهرمان‌سازی از تروریست قاتل او توسط قومیت‌گرایی فارس-دولت ایران

 ترور ناصرالدین شاه‌ قاجار توسط تروریست‌های بابی-ازلی، و قهرمان‌سازی از تروریست قاتل او توسط قومیت‌گرایی فارس-دولت ایران


مئهران باهارلی


ناصرالدین شاه ‌قاجار ۱۲۵ سال پیش در تاریخ اول ماه‌ می ١٨٩٦ در ۶۵ ساله‌گی به ‌دست میرزا رضا کرمانی به ‌قتل رسید. در این مقاله‌ به ‌این ترور، نیز یک ترور ناموفق او ٤٤ سال پیش از آن در ١٥ آوگوست ١٨٥٢ پرداخته‌ام. هر دوی این ترورها توسط تروریست‌های بابی-ازلی انجام شدند. 

خشونت‌طلبی بابیه ‌و تروریسم ازلیه‌

فرقه‌ و یا حزب بابیه ‌در آغاز بازنگری (ترکیبی از بدعت‌های دینی و نواندیشی دینی) در مذهب شیعه ‌از سوی برخی از روحانیون و متولیان شیعی منسوب به ‌فرقه‌ی غالی شیخی بود. هر چند در میان محصولات این بازنگری، برخی اندیشه‌ها و اعتقادات مترقی مطابق با مقتضیات جهان مودرن نیز یافت می‌شد (لزوم تفسیر و تاویل و تعدیل و تغییر اعتقادات و ارکان دین مطابق با نیازهای زمان، وضعیت روحانیون شیعی، حقوق زنان، لغو فتوا، ...)، اما وجه‌ غالب بابیه ‌را کماکان دیدگاه‌های دینی سنتی شیعه ‌آمیخته ‌با فرقه‌گرایی، بنیادگرایی دینی، فاناتیسم، خرافات، شخصیت‌پرستی و ... تشکیل می‌داد.

مدتی پس از اعدام باب، بابیه در عراق ‌به‌ دو بخش رقیب و متخاصم ازلی و بهایی منشعب شد. بخش ازلی دارای چند خصوصیت مهم بود که ‌در تاریخ معاصر ایران و تورک‌ایلی اثرات ماندگار بسیار منفی و مخربی داشته‌ است: نخست استفاده‌ی گسترده‌ی ازلیان از خشونت و تروریسم و خونریزی و ویران‌گری برای رسیدن به ‌اهداف خود، دوم گرایش روزافزون ازلیان به‌ پارسی‌گری، ایران‌گرایی نژادپرستانه، باستان‌گرایی آریایی و ارتباط آنان با اولیگارشی اطلاعاتی پارسی در هندوستان، سوم مورد حمایت دولت‌های استعمارگر و صلیبی اوروپایی مخصوصا بریتانیا قرار گرفتن فرقه‌ی ازلی و در مقابل خدمت ازلیان به‌ تامین منافع آن دولت، چهارم دشمنی کینه‌توزانه‌ی ازلیان با دولت قاجار.

بابیه ‌به ‌عنوان یک حرکت مذهبی، دارای احکام خشونت بار بسیاری بر علیه‌ غیر بابی‌ها و دیگر اندیشان بود. به‌ عنوان نمونه‌ علی محمد شیرازی در تفسیر سوره‌ی یوسف، بیان می‌کند که ‌به ‌اذن خدا در روز ذکر با شمشیرهای برحق نازل شده‌ و با کسانی که ‌نسبت به ‌او کفر بورزند خواهد جنگید. وی در همان تفسیر پیروان خود را به ‌قطع رابطه‌ با همه، بدست گرفتن سلاح و براه ‌انداختن جنگ و قتال در راه‌ خدا دعوت می‌کند و به ‌آنان وعده ‌می‌دهد که‌ ده ‌فرد صبور از ایشان توانایی مقابله ‌با هزار نفر را دارند. باب در کتاب بیان دستور تخریب همه‌ی بقاع و معابد را داده‌ و قتل همه‌ی غیر بابیان و تاراج اموال آن‌ها را مباح می‌شمرد. او در باب ۲۶ واحد هفتم بیان می‌گوید: «خداوند بر هر پادشاهی که‌ در دین بیان مبعوث می‌شود واجب نموده‌ که‌ هیچ غیر بابی را روی زمین باقی نگذارد». عبدالبهاء هم شاخصه‌های بابیت را آدم‌کشی و کتاب‌سوزی و تخریب همه‌ی سمبول‌ها و بقعه‌ها و مظاهر ادیان دیگر و قتل عام مردم جهان که ‌نخواهند بابی شوند دانسته ‌است: «در یوم ظهور حضرت اعلی (میرزاعلی محمد باب)، منطوق بیان (مفاد کتاب اصلی باب) عبارت بود از ضرب اعناق (گردن زدن غیر بابی‌ها)، حرق کتب و اوراق (سوزاندن کتاب‌ها و کاغذها)، هدم بقاع (تخریب بقعه‌ها) و قتل عام الّا من آمن و صدق (کشتار غیر بابیان)». بر اساس این آموزه‌های دینی، بابی‌های اولیه‌ و ازلیان کسانی را که‌‌ مومن به ‌باب نبودند واجب القتل می‌دانستند. به ‌عبارت دیگر بابیه ‌یک فرقه‌ی مذهبی بنیادگرا، -معادل شیعی وهّابیه، و یا اسلامیست‌های افراطی شیعی و سنّی معاصر- و طالب تاسیس یک حکومت دینی بابی- بیانی از طریق خشونت و کشتار غیر مومنین به ‌خود بود.

بابیه ‌در پرونده‌ی خود شورش و قیام‌های مسلحانه‌ی خونین متعددی را داشت: شورش‌ قلعه‌ی شیخ طبرسی به‌ رهبری موللاحسین بشرویه‌ای در مازندران به ‌سال‌های ۱۸۴۸–۱۸۴۹، شورش بزرگ موللا محمد علی زنجانی در زنجان تورک‌ایلی در ۵ مه ‌۱۸۵۰، شورش نیریز در فارسستان در جنوب ایران به ‌رهبری سید یحیی دارابی در تابستان ۱۸۵۰ میلادی، درست در روز اعدام باب و در حالیکه ‌محاصره‌ی زنجان در حال پیشرفت بود؛ همچنین چهار شورش دیگر در شیراز، قزوین، اصفهان (۱۸۴۶) و تهران (۱۸۵۲). (این شورش‌های خونین و مسلحانه‌ی بابی که ‌باعث تخریبات و آسیب فراوان به ‌شهرها و اموال مردم شد و هزاران نفر را به‌ کشتن داد، عامل عمده‌ی اعدام سید علی محمد بود). بابی‌ها طبق آموزه‌های دینی خود در جریان شورش‌ها با مردم و نیروهای دولتی رفتاری سبعانه ‌داشتند و «اسیران جنگی را دست و پا می‌بریدند و به‌ آتش می‌سوختند».

علت مقابله‌ی دولت قاجار با بابیان، نه‌ عقاید و باور و دیدگاه ‌و مشرب متفاوت آن‌ها، بلکه ‌اقدامات تروریستی و قیام‌های مسلحانه‌ و مصادره‌ی اسلحه‌خانه‌های حکومتی و مختل نمودن امنیت ملی به‌ قصد برانداختن دولت قاجار، کسب اقتدار سیاسی و تاسیس دولت بابی-بیانی بود. دولت قاجاری حرکت بابی را اصولا یک حرکت آنارشیستی-هرج و مرج‌طلبانه، مورد پشتیبانی دولت‌های استعماری اوروپایی مخصوصا بریتانیا به‌ منظور براندازی سلسله‌ی قاجاری و یک جریان دین‌سازی آگاهانه‌ توسط آن‌ها می‌دید. بدین دلایل زمانی که‌ قیام‌ها و جنگ‌های بابی برافروخته به ‌اوج خود رسید، دولت قاجاری که‌ تا پیش از آن به‌ حبس باب-  شخصی به زعم او مجنون و دارای پریشانی روانی - اکتفا کرده ‌بود، چاره‌ را در حذف کردن فیزیکی راس فتنه ‌دید. به ‌دستور امیرکبیر باب دوباره‌ از زندان به ‌تبریز آورده‌ محاکمه ‌شد و تیرباران گشت.

پس از اعدام سید علی محمد باب، ازلیان کینه‌ و نفرتی عظیم از دولت قاجار به‌ دل گرفتند. در این مرحله، بابیان همه‌گی معتقد به ‌جهادی خونین برای ساقط کردن و تغییر حکومت قاجار با قوه‌ی قهریه‌ و به ‌جای آن تاسیس دولت بابی-بیانی موعود خود بودند. بابیان «دولت قاجاریه‌ را رجعت و ظهور دوباره‌ی بنی امیه ‌می‌خواندند» و رفتار آن سلسله‌ با خود را مشابه ‌ظلم وارده ‌از سوی بنی امیه ‌بر خاندان پیامبر اسلام می‌دانستند. نزد طائفه‌ی بابیه‌ ناصرالدین شاه ‌و میرزا تقی خان امیر کبیر که ‌مسئول اعدام باب بودند در درجه‌ی اولی از نفرت و لعن قرار داشته، رجعت اعداء و قاتلین ائمه‌ی هدی، همسان یزید و معاویه‌ بشمار می‌آمدند. قدوس قهرمان قیام طبرسی ناصر الدین شاه ‌را «سلطان باطل» می‌خواند...

بابی‌ها (بابیان اولیه، ازلیه و حتی بهائیه در آغاز) به ‌سوء قصد و ترورهای سیاسی و قتل مقامات دولتی و مخالفین، حتی دیگر بابیان نیز دست می‌زدند. از دیدگاه‌ بابیان، ترور شاه، امیرکبیر، امام جمعه‌ی تهران، .. و دیگر عملیات تروریستی و ضربه‌های غافلگیر کننده‌ به ‌ارکان حکومت، اولا به‌ علت اعدام سید علی محمد باب توسط آن‌ها یک اقدام انتقام جویانه‌ی مشروع قلمداد می‌شد، دوما مقدمه‌ی شروع قیام مردمی برای «براندازی» دولت قاجار بود، سوما کوتاه‌ترین راه‌ عملی برای رسیدن به‌ هدف تاسیس دولت بابی بود، ... این اوهام، ریشه ‌در رجعت رمزی- آمال آخرالزمانی شیعه، مباح دانستن خشونت و ترور در نظام اعتقاد دینی بابیه، و استیصال و خشم بابیان داشت.






Monday, May 3, 2021

دو شعر تورکی از فتح‌علی شاه قاجار، ایکی تورک‌جه قوشوق فتح‌علی شاه قاجاردان

 فتح‌علی شاه قاجاردان ایکی تورک‌جه قوشوق

FETHALİŞAH KACAR’DAN İKİ TÜRKÇE ŞİİR

TWO TURKISH POEMS FROM FATHALISHAH GAJAR

دو شعر تورکی از فتح‌علی شاه قاجار

 

مئهران باهارلی

خلاصه:

فتح‌علی شاه قاجار دارای شعور قومی تورک بود و برای مکتوب کردن تاریخ تورک و تاریخ قاجاریان اصرار می‌کرد. او موضع مثبتی نسبت به زبان تورکی داشت و از آن حمایت‌ می‌نمود. در دوره‌ی سلطنت او زبان تورکی از موقعیت یک زبان دوفاکتوی رسمی برخوردار بود. فتح‌علی شاه قاجار شخصا از زبان تورکی به عنوان یک زبان دولتی مکتوب، در دیدارهای دیپلوماتیک رسمی، در صدور فرمان نصب صدراعظم، در نگارش عهدنامه‌ با دولت‌های خارجی ... استفاده کرده است. تالیف و انتشار کتب در لهجه‌ی جغتایی در دوره‌ی حاکمیت او قابل توجه است. فتح‌علی‌ شاه قاجار یک شخصیت زیبائی‌شناس و هنردوست بود و علاقه‌ی مفرطی به شعر و تصویرگری داشت. او هم‌چنین یک شاعر با تخلص «خاقان» بود و به زبان‌های فارسی و تورکی شعر می‌سرود. از اشعار تورکی فتح‌علی شاه قاجار، صرفا دو شعر در دیوان او وارد شده است. سرودن اشعار به زبان تورکی توسط فتح‌علی شاه را هم می‌بایست از انعکاسات شعور قومی تورک در او شمرد. در این مقاله دو شعر تورکی از فتح‌علی شاه قاجار را به دو الفبای تورکی عربی و لاتین تقدیم کرده‌ام.

اؤزه‌ت:

فتح‌علی شاه‌ین گوج‌لو بیر تورک ائتنیک کیم‌لییی بیلینجی وار ایدی. بو گئرچه‌ک اونون تورک‌له‌رین و قاجارلارین اؤته‌یی‌نی (تاریخی‌نی) یازدیریپ به‌لگه‌له‌مه ‌دیره‌تمه‌سی‌نده (ایصراری‌ندا) و تورک دیلی‌نه ‌قارشی اولوم‌لو توتوموندا آچیقجا گؤرولمه‌ک‌ده‌دیر. فتح‌علی شاه‌ین خاقان‌لیغی دؤنه‌می‌نده‌ تورک‌جه‌ دؤ فاکتو توغرالی (رسمی) دیل قونومونا (ایستاتوسونا) یییه (صاحیب) ایدی. فتح‌علی شاه  خاقان‌لیغی (‌سلطنتی) سیراسی‌ندا شخصن تورک‌جه‌نی اه‌رکله‌تین (دولتین) یازی‌لی دیلله‌ری‌نده‌ن بیری اولاراق، دیپلوماتیک گؤروشمه‌له‌رده، باش‌باخان‌ین آتاما بویرولتوسوندا (فرمانی‌ندا)، یابانجی اه‌رکله‌ت‌له‌رله (دولت‌له‌رله) ‌یاپیلان آنلاشمالاردا، وس.‌ده ‌قوللانمیشدیر. اونون دؤنه‌می‌نده چاغاتای لهجه‌سی‌نده چوخ‌لو پیتییین ( کیتابین) یازیلیپ یایینلانماسی دا بو آچی‌دان اؤنه‌م‌لی‌دیر. فتحعلی شاه‌ قاجار ده‌رین بیر ائستئتیک آنلاییشینا یییه و اوزلوغا (صنعته‌) اولاغان‌اوستو ایلگی دویان بیر خاقان ایدی. اؤزو ده «‌خاقان» تخلصونو ایشله‌ده‌ره‌ک فارس‌جا و تورک‌جه‌ قوشوق‌لار (شعرله‌ر) یازمیشدیر. فتحعلی شاه‌ین تورک‌جه ‌قوشوق یازماسی دا اونون تورک‌لوک بیلینجی‌نین بیر یانسیماسی اولاراق ده‌یه‌رله‌ندیریلمه‌لی‌دیر. آنجاق دیوانی‌ندا فتح‌علی شاه‌ین یالنیز ایکی تورک‌جه ‌قوشوغو بولونماق‌دادیر. بو یازقادا (مقاله‌ده)، فتح‌علی شاه‌ین آنیلان تورک‌جه ‌قوشوق‌لاری‌نی ایکی عرب و لاتین آلفابئله‌ری‌نده ‌سونماق‌دایام.

Özet

Fetheli Şah'ın Türk etnik kimliği bilinci vardı. Bu gerçek, onun Türklerin ve Kacarların öteyini (tarihini) yazdırıp belgeleme ısrarında ve Türk diline karşı olumlu tutumunda açıkça görülmektedir. Fetheli Şah'ın hakanlığı döneminde Türkçe de facto tuğralı (resmi) dil konumundaydı. Fetheli Şah bizzat Türkçeyi erkletin (devletin) yazılı dillerinden biri olarak, diplomatik toplantılarda, sadrazamın atama buyrultusunda (kararnamesinde), yabancı erkletlerle yapılan anlaşmalarda, vb. kullanmıştır. Onun döneminde Çağatay lehçesinde birçok pitik (kitap) yazılıp yayınlanmıştır. Fethali Şah Kacar, derin bir estetik anlayışına yiye ve uzluğa (sanata) olağanüstü ilgi duyan bir hakandı. Kendisi de Hakan mahlasını kullanarak Farsça ve Türkçe koşuklar koşuklar (şiirler) yazmıştır. Fethali Şah'ın Türkçe koşuk yazması, Türk etnik bilincinin bir yansıması olarak değerlendirilmelidir. Ancak Fetheli Şah'ın divanında yalnızca iki Türkçe koşuğu bulunmaktadır. Bu yazıda Fetheli Şah'ın bu Türkçe koşuklarını Arap ve Latin alfabelesiyle sunuyorum.

Abstract

Fetheli Shah Qajar had a strong sense of Turkish ethnic identity. This fact is evident in his determination to document the history of the Turks and Qajars, as well as his favorable stance towards the Turkish language. Under Fetheli Shah’s rule, the Turkish enjoyed de facto official language status. During his reign, he personally utilized the Turkish language as the designated written language of the state, in official diplomatic meetings, in the grand vizier's appointment decree, and in the drafting of agreements with foreign governments. Numerous books were written and published in the Chagatai dialect under his rule. Fetheli Shah Kacar was a ruler who possessed a profound sense of aestheticism and an extraordinary interest in art. Additionally, he wrote poems both in Persian and Turkish, using the pseudonym Hakan. Fathali Shah's writing of poems in the Turkish language also should be considered a reflection of his Turkish ethnic consciousness. However, Fetheli Shah Kacar's divan only contains two of his Turkish poems. In this article, I present Fetheli Shah's aforementioned Turkish poems in both Arabic and Latin alphabets.