جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی و دخترانش در تورک اوجاغی استانبول به
روایت عارف قزوینی
مئهران باهارلی
عارف قزوینی شاعر نژادپرست آریایی ضد تورک و رهبر معنوی فرقهی دموکرات آزربایجان، در خاطرات خود[1] در چند جا با خشم و ناسزاگویی به حضور عدهای از تورکها از تورکایلی در یک کونفرانس تورک اوجاغی در استانبول که خود او هم در آن حضور داشته اشاره کرده است. عارف قزوینی نام تعدادی از این «جمع ننگین از تورکها از ایران» را در کتاب خود آورده است: امیر ناصر خلج، جمشیدخان مجدالسلطنه اورمیهای و دخترانش.
در بارهی کونفرانس تورک اوجاغی – استانبول:
عارف قزوینی میگوید در این کونفرانس محمدامین رسولزاده با هئیتی از نمایندهگان تورکهای قفقاز هم شرکت داشت و در سخنانش نه تنها آزربایجان، بلکه سرتاسر ایران را با دلایلی تاریخی تورک ساخته است.
عارف قزوینی این روز را یکی از بدترین روزهای عمر خود مینامد. چرا که «جمعی ننگین از تورکها از ایران که در این کونفرانس شرکت کرده بودند، با کمال سرفرازی از زیر بار شرافت ایرانیت شانه خالی نموده و خود را تورک معرفی کردند، از ایرانیت نفرت به خرج داده و گفتند که ما ننگ داریم از اینکه کسی ما را ایرانی بداند». او که به شدت از این که تورکهای ساکن در ایران، بعد از هزار سال هنوز رنگ و شکل و عادات و اخلاق خود را تغییر ندادهاند (یعنی فارس نشدهاند) عصبانی است، این افراد واقف بر تورکیت خود را «خائن ملت و مملکت، جمعی ننگین، شانه خالی کرده از شرافت ایرانیت، ایرانی بدنام کن و متنفر از ایرانیت» مینامد.
در بارهی مجدالسلطنه:
عارف قزوینی به طور مشخص به ناسزاگویی از رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه که به شدت از او عصبانی است پرداخته و میگوید از ترس آن که مبادا روزگار فرصتی برای افشای این افراد ندهد؛ نمیخواهد مخصوصا مورد جمشیدخان را ناگفته واگذارد و به موقع دیگری موکول کند. او سپس به ناسزاگویی و فحاشی به جمشیدخان و دخترانش میپردازد، اما در این حین اطلاعات ذیقیمتی میدهد که به لحاظ تاریخی بکر و مهم هستند.
عارف قزوینی مجدالسلطنه را خائن مینامد و با دروغپردازی و وارونهنمایی ادعا میکند که مجدالسلطنه با همدستی قوشون عثمانلی، اورمیه و اطراف آن را غارت و ویران کرده است. این ادعا همان ادعای بی پایهی دیپیلوماتها و میسیونرهای مسیحی دخیل در فاجعهی قاراقیرقین و یا جیلولوق مانند دوکتور شید است که توسط پانایرانیستها و بعضی از خائنین منسوب به جریانات آزربایجانگرایی پانایرانیستی، آزربایجانگرایی استالینیستی و چپ ایرانی مانند هما ناطق هم تکرار شده است. در حالی که حقیقت بر عکس آن است. رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی - مجدالسلطنه در ماجرای قاراقیرقین و جیلولوق با قوای نظامی و پارتیزانی تحت فرماندهیاش که به اوردوی آزادیبخش عثمانلی ملحق کرد موفق شد به کشت و کشتار مردم تورک و غارت و ویران کردن اورمیه و اطراف آن توسط اوردوهای روسیه و انگلیس و فرانسه و متفقین مسیحی آنها قوای مسلحه و تروریستهای ارمنی و آسوری خاتمه دهد.
عارف قزوینی سپس میگوید جمشیدخان مجدالسلطنه پیش از همه، حتی قبل از تاسیس تورک اوجاغی – ١٩١٢- در خط تورکیت و تبلیغ تورکگرایی بود و از این نظر بر دیگران مقام پیشکسوتی دارد و از همه محکمتر است، او در راه تورکگرایی و تبلیغ آن در آزربایجان ریش خود را سفید و عمرش را با فداکاری صرف نموده است. اینها اطلاعات بسیار مهمی هستند و یک بار دیگر ثبوت میکنند که ادعاهای آزربایجانگرایان برای توجیه خیانت مانقورتها و گؤزقامانهای خائن ایرانگرا و پانایرانیست ضد تورک تبریزی و اردبیلی در دورهی مشروطیت و آزادی سِتان مبنی بر آنکه در آن زمان شعور ملی تورک وجود نداشت و در نتیجه آنها معذور هستند، کاملا بر هوا و بی پایه است. در آن زمان هم در میان نخبهگان تورک – نمونهی عالی آن رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه - شعور ملی تورک وجود داشت و هم تحت رهبری او و دیگر شخصیتهای ملی تورک دارای شعور ملی تورک، مجادلهی فرهنگی - سیاسی – نظامی ملی تورک وجود داشت. در نتیجه مانقورتها و گؤزقامانهای پیوسته به حرکات ضد تورک و پانایرانیستی مشروطیت و آزادی ستان، در مقیاس و با استانداردهای آن دوره هم خائنین به ملت تورک بودند.
این مطالب عارف قزوینی – با صرفنظر از فحاشیها و ناسزاگوییهای مندرج در آن – یک بار دیگر نشان میدهند جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه در دههی اول قرن بیستم نه تنها یک تورکگرا و معتقد به ملت تورک و هویت ملی تورک بود، بلکه در بُعد فرهنگی به منظور آگاهسازی مردم و برانگیختن شعور و حسیات ملی تورک در آنها، این هویت ملی تورک و ایدههای تورکگرایانهاش را فعالانه تبلیغ و پروپاگاند میکرد.
عارف قزوینی میگوید جمشیدخان – در سال ١٩١٥- وارد استانبول شد و از طرف ژؤن تورکها مورد استقبال قرار گرفت. این نیز با دانسته های ما همخوان است که جمشید خان در آن دوره مخصوصا در جوامع نظامی و سیاسی و فرهنگی استانبول، از محافل تورک گرا گرفته تا مقامات عثمانلی و اتحاد و ترقی و یاران آتاتورک، شخصیتی بسیار مورد احترام بود و رهبر عملی تورکان ساکن در ایران شمرده میشد. عارف قزوینی میگوید جمشیدخان همراه با ژؤن تورکها نقشههایی برای بردن (بریدن؟، جدا کردن و مستقل نمودن) آزربایجان طراحی میکرده است. حتی قرار بوده که دولت تورکیه او را با هواپیما به آزربایجان روانه کند. البته درجهی صحت و سقم این ادعاها میبایست جداگانه بررسی شوند. اما صرف بیان آنها از طرف یک پانایرانیست آزربایجانگرای نژادپرست و شدیدا ضد تورک مانند عارف قزوینی موید این واقعیت است که جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه در بُعد سیاسی نیز در راه تورکیت فداکارانه مجادله میکرد و در هماهنگی با ژؤنتورکها و تورکیهی عثمانلی در حال آماده کردن طرحهایی برای ایجاد یک حاکمیت مستقل تورک در تورکایلی بود.
در بارهی دختران جمشیدخان مجدالسلطنه:
عارف قزوینی در دو جا به مسالهی حضور دختران جمشید خان در کونفرانس تورک اوجاغی اشاره میکند، اما ذکر نمیکند کدام یک از چهار دختر مجدالسلطنه (مستوره افشار، توران افشار، اولجای افشار، آیدا افشار) در این کونفرانس حاضر شدهاند. وی دختران جمشیدخان را «پدر بر پدر خائن» مینامد که نشسته در ردیف اول صدرنشین محفل تورک اوجاغی بودند. عارف قزوینی ادعا میکند دختران جمشید خان عفیفههایی بودند که به سبب خدمت در مطبخ تورک (کنایه از خود را تورک دانستن و تورک معرفی کردن و هواداری از تورکیت و اشتراک در تورک اوجاغی)، دارای صورتهای سیاه و روسیاه (بدکار و صاحب جرم و فرومایه) شدهاند. این بیانات عارف قزوینی داده و سند و مدرکی بسیار مهم و جالب توجه در تائید تورکگرایی معلوم دختران جمشیدخان است و اضافتا نشان میدهد دختران جمشیدخان هم مانند پدرشان در ابعاد فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی، فعالیتهای ملی تورکگرایانه، مانند حضور در تورک اوجاغی داشتهاند.
٢-تاریخنگاری آزربایجانگرا و مانقورتیسم آزربایجانی، ترکیبی از تاریخنگاریهای ملیگرای فارس – ایران و صلیبی روسی – انگلیسی – فرانسوی – ارمنی را به عنوان تاریخ ملی خود قبول کرده است. بدین سبب در تاریخنگاری ضد تورک آزربایجانگرا، تمام شخصیتهای ملی تورک از چپ و راست و مذهبی حذف و سانسور و شیطانسازی شدهاند، و به جای آنها شخصیتها و جنبشهای ضد تورک، غیر ملی، پانایرانیست و ماشه و متفق دولتهای صلیبی روسیه و انگلستان و فرانسه و پارسیها و زرتوشتیها و توسعهطلبان ارمنی و ... و حرکات سیاسی آنها مانند حرکت مشروطه و آزادی سِتان و حکومت ملی آزربایجان و .... به عنوان شخصیتها و حرکات ملی آزربایجانی قبول شدهاند. در نتیجهی این ماهیت و رویکرد ضد تورک، جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی – مجدالسلطنه و دخترانش مستوره و آیدا و توران و اولجای هم که از نخستین تورکگرایان در تاریخ معاصر تورکایلی و تورک هستند، بالکل از تاریخنگاری مانقورتی آزربایجانی حذف و سانسور شدهاند.
پایان
نوت مئهران باهارلی