Sunday, April 6, 2025

سلطان عبدالحمید دوم: تبریز، اورمو (اورمیه)، سالماس (سلماس) و اوجان شهرهای تورک هستند، روزی خواهد آمد که ‌در تبریز پرچم تورک برافراشته‌ خواهد شد

 

سلطان عبدالحمید دوم: تبریز، اورمو (اورمیه)، سالماس (سلماس) و اوجان شهرهای تورک هستند، روزی خواهد آمد که ‌در تبریز پرچم تورک برافراشته‌ خواهد شد 

مئهران باهارلی

 

SULTAN II. ABDÜLHAMİD:

TEBRİZ, URMU (RUMİYE), SALMAS VE OVCAN TÜRK ŞEHİRLERİDİR, GÜN GELECEK TEBRİZ'DE TÜRK BAYRAĞI GÖNDERE ÇEKİLECEKTİR.

SULTAN ABDULHAMID II:

TEBRIZ, URMU (URMIA), SALMAS AND OVCAN (OJAN) ARE TURKISH CITIES, THE DAY WILL COME WHEN THE TURKISH FLAG WILL BE RAISED IN TEBRIZ.

خلاصه:

سلطان عبدالحمید دوم محبوب‌ترین سلطان عوثمان‌لی در نزد مردم تورک ساکن در تورک‌ایلی و ایران است. اشعار مدیحه‌ی متعدد سروده ‌شده از طرف تورک‌ها و حتی فارس‌ها برای سلطان عبدالحمید هم این واقعیت را نشان می‌دهد. مهم‌ترین دلیل این محبوبیت، پروژه‌ی اتحاد اسلام سلطان عوثمان‌لی بود که برادری و هم‌بسته‌گی تمام گروه‌های مسلمان اورتودوکس و هترودوکس در جهان اسلام را تبلیغ می‌کرد و از آن‌ها در برابر تجاوزات دولت‌های امپریالیستی اوروپایی – صلیبی دفاع می‌نمود. دومین دلیل، حمایت سلطان عوثمان‌لی از اصلاحات دموکراتیک در ایران قاجاری بود. دلیل سوم، حمایت سلطان عبدالحمید از حقوق زبانی و ملی ملت تورک ساکن در تورک‌ایلی و ایران بود. ماجرای تلگراف مظفرالدین شاه‌ برای لغو ممنوعیت تعلیم و تعلم به ‌زبان تورکی در مدارس جدید، با تشویق و توصیه‌ی سلطان عبدالحمید، در تاریخ ثبت شده ‌است. در یکی از قسمت‌های سریال «پایتخت، عبدالحمید» سلطان عبدالحمید حین مکالمه‌ با درباریانش، تبریز، اورمو (اورمیه)، سالماس (سلماس) و اوجان واقع در آزربایجان ایران را شهرهای تورک می‌خواند و می‌گوید ‌وظیفه‌ی ما خواستن آن‌ها است و روزی خواهد رسید که‌ پرچم تورک بر تبریز برافراشته‌ شود. این بیانات که در تطابق با تورک‌گرایی معلوم سلطان عبدالحمید هستند، در بعضێ مقاله‌ها هم به او منسوب شده‌اند. امری که – صرف نظر از صحت انتساب این بیانات به سلطان عبدالحمید - نشان می‌دهد که او مشهور به حمایت از حقوق ملی مردم تورک در تورک‌ایلی و استقلال و احتمالا الحاق آن به عوثمان‌لی بوده است.

Özet

Sultan II. Abdülhamid, İran ve Türkili'de yaşayan Türk milleti arasında en sevilen Osmanlı Sultanıdır. Sultan Abdülhamid için Türkler ve hatta Farslar tarafından yazılan birçok övgüleme (methiye) de bu gerçeği doğrulamaktadır. Bu popülerliğin başlıca nedeni Osmanlı Sultanı'nın “Müsülmanlar Birliği” (İttihad-ı İslam) projesiydi. Bu proje, İslam dünyasındaki tüm Ortodoks ve Heterodoks Müslüman gruplar arasında kardeşliği ve dayanışmayı teşvik etmeyi, onları Avrupa emperyalist - Haçlı devletlerinin saldırılarına karşı savunmayı amaçlıyordu. İkinci neden Sultan'ın Kacar İranı'ndaki demokratik reformlara verdiği destekti. Sultan Abdülhamid'in Türkili ve İran'da yaşayan Türk milletinin dilsel ve ulusal haklarına verdiği destek üçüncü nedendi. Muzaffereddin Şah'ın Sultan Abdülhamid'in teşviki ve tavsiyesiyle İran’da modern okullarda Türkçe öğretim ve öğrenime konulan yasağın kaldırılması yönündeki telgrafı tarihe geçmiştir.

TRT'nin "Başkent Abdülhamid" dizisinin bir bölümünde Sultan Abdülhamid, saray mensuplarıyla konuşurken, hepsi İran Azerbaycanı'nda bulunan Tebriz, Urmu (Rumiye, Urmiye), Salmas ve Ovcan'dan Türk şehirleri olarak bahsediyor. Onları istemenin bizim görevimiz olduğunu belirtiyor ve Türk bayrağının Tebriz'e çekileceği günün kesinlikle geleceğini öngörüyor. Sultan Abdülhamid'in bilinen Türkçülüğüyle örtüşen bu ifadeler, bazı makalelerde de ona atfedilmiştir. Bu da, bu ifadelerin Sultan Abdülhamid'e atfedilmesinin doğruluğundan bağımsız olarak, onun Azerbaycan ve Türkili'deki Türk halkının ulusal haklarını, bağımsızlığını ve muhtemelen Osmanlı İmparatorluğu'na ilhakını desteklemesiyle ünlü olduğunu göstermektedir.

Abstract

Sultan Abdulhamid II is the most beloved Ottoman Sultan among the Turkish nation living in Iran and Turkili. The many eulogies composed by Turks and even Persians for Sultan Abdulhamid also attest to this fact. The primary reason for this popularity was the Ottoman Sultan's project of Islamic Unity. This project aimed to promote brotherhood and solidarity among all Orthodox and heterodox Muslim groups in the Islamic world, defending them against the aggressions of European-Crusader imperialist states. The second reason was Sultan's support for democratic reforms in Qajar Iran. The third reason was Sultan Abdulhamid's support for the linguistic and national rights of the Turkish nation living in Turkili and Iran. Mozaffar al-Din Shah's telegram, with the encouragement and advice of Sultan Abdulhamid, to lift the ban on teaching and learning in the Turkish language in new schools, is recorded in history.

In one of the episodes of the TRT series "Capital, Abdulhamid," Sultan Abdulhamid, while talking to his courtiers, refers to Tebriz, Urmu (Urmia), Salmas, and Ovcan, all located in Azerbaijan, Iran, as Turkish cities. He states that it is our duty to claim them and predicts that the day will come when the Turkish flag will be raised over Tabriz. These statements, which align with Sultan Abdulhamid's Turkism, have also been attributed to him in some articles. This demonstrates that, regardless of the accuracy of attributing these statements to Sultan Abdulhamid, he was renowned for supporting the national rights of the Turkish people in Iranian Azerbaijan, their independence and possibly its annexation to the Ottoman Empire.

Saturday, April 5, 2025

علی‌محمد فره‌وشی: جنایات آشوری‌ها و اسمعیل آقای کورد، کشتار هفت‌صد هزار تن در اورمو و قراء اطراف آن، و جنایت جنگی قتل عام کلیه‌ی اهالی روستای تورک عسکرآوا (عسگرآباد)

 

علی‌محمد فره‌وشی: جنایات آشوری‌ها و اسمعیل آقای کورد، کشتار هفت‌صد هزار تن در اورمو و قراء اطراف آن، و جنایت جنگی قتل عام کلیه‌ی اهالی روستای تورک عسکرآوا (عسکرآباد) 

مئهران باهارلی

علی‌محمد فره‌وشی (مترجم همایون) مترجم فارسی خاطرات بازیل نیکیتین، در یک زیرنویس طولانی در این کتاب، به‌ کشتارها و جنایات مارشیمون – آشوری‌ها و «اسمعیل آقای کورد« (سیمیتقو) در اورمو و روستاهای اطراف آن، و هم‌چنین جنایت جنگی قتل عام کلیه‌ی اهالی روستای تورک عسکرآوا (عسگرآباد) اورمو[1] توسط آشوری‌ها اشاره ‌کرده‌ است.

Tuesday, April 1, 2025

ریشه‌شناسی سمج و سیمیتن از مصدر سیمتاماق به معنی بی‌اعتنائی، و اسامی سیمجور و سیمیتقو

 ریشه‌شناسی سمج و سیمیتن از مصدر سیمتاماق به معنی بی‌اعتنائی، و اسامی سیمجور و سیمیتقو

 

مصدر تورکی سیمته‌مه‌ک Simtemek سیمتاماق Sımtamaq به معنی بی‌اعتنائی کردن، بی‌خیال و لاقید بودن، اهمال و غفلت؛ سیمتالماق Sımtalmaq به معنی بی‌اعتنا و لاقید شدن؛ سیمتاق Sımtaq به معنی بی‌خیال و بی‌اعتناء، سیمتاق‌سیز Sımtaqsız به معنی فرد به دور از بی‌اعتنایی و لاقیدی است.

از همین ریشه است کلمات تورکی سیمج Simc  که در فورم سمج به زبان فارسی هم وارد شده، و سیمیته‌ن Simiten به معنی پُررو، سرسخت و مقاوم و مُصِرّ بی‌اعتنا به ناراحتی و ناخشنودی دیگران: سیمتان سیمته‌ن سیمیته‌ن (کلمه‌ی تورکی سیمیته‌ن، غیر از کلمه‌ی مرکب فارسی «سیمین‌تن» با ریشه و معنای کاملا متفاوت است).

ممکن است سیمجور Simcür در نام سیمجوریان، نخستین خاندان-دولت تورک در شرق ایران (نیشابور، قهستان؛ اواخر قرن نهم و اوائل قرن دهم میلادی قبل از غزنویان)، تاسیس شده توسط سیمجور دواتی هم مرتبط با همین ریشه باشد.

کلمه‌ی دیگر از این ریشه نام سیمیتقو Simitqo است که مردم تورک برای رئیس اشقیاء کورد در سال‌های جنگ جهانی اول اسماعیل آقا «سمکو» استفاده می‌کنند. نام سیمیتقو مرکب است از بن تورکی «سیمیت» و پسوند -قو که احتمالا محرف عنوان تورکی – موغولی آقا آقو قو، جمعا به معنی گستاخ و بی‌ملاحظه است.

نوت: فورم کوردی «سمکو» ظاهرا مرکب از سم، مخفف اسماعیل و -قو محرف عنوان تورکی – موغولی آقا آقو قو؛ و یا پسوند تورکی تحبیب -کو، -چو است. در زبان تورکی پسوندهای -وْ، -وْش، –ه‌ش، –یش، -ان، -چوْ، -کوْ، -کا، ... به اولین هجا و یا دو هجای اول یک اسم اضافه می‌شوند و مفهوم دوست داشتنی بودن، محبت، صمیمیت و ... را افاده می‌کنند: سلیمان سولوْ؛ محمود ماهمیت ماهو؛ به‌به - به‌به‌ک به‌به‌ش، به‌بیش؛ دایی دایکو؛ علی اه‌لوْش؛ فاطمه فاطما فاطوْش؛ منوچهر منوْش؛ ابراهیم ایبو، ایبوش، ایبیش؛ زینب زئینو، زئینوش؛ محمد مه‌مه‌ت مه‌مو، مه‌میش؛ ملیحه ملان؛ سریه سران؛ .... در زبان‌های بالکانی (سربی، آلبانیایی، یونانی، ...) هم پسوندهای تحبیب مشابه –چو، کو، -یکو، -کا، ... وجود دارد.

Friday, March 28, 2025

اَمْسَیْتُ کُردیّاً و اَصْبَحْتُ عَرَبیّاً، معنی واقعی آن، و استنتاجات نادرست محمد قزوینی

اَمْسَیْتُ کُردیّاً و اَصْبَحْتُ عَرَبیّاً، معنی واقعی آن، و استنتاجات نادرست محمد قزوینی 

مئهران باهارلی

عبدالرشید باکویی مولف کتاب تلخیص الآثار و عجائب الملک القهار، که در نیمه‌ی دوم قرن چهارده میلادی، پنج قرن بعد از روزگار ابن یزدان‌یار مازنی و مازندرانی نخستین بار در تاریخ ادعای بی پایه و کذب اورمویی و آزربایجانی بودن او را مطرح کرده، هم‌چنین اولین و تنها کسی است که ادعا نموده ابن یزدان‌یار گوینده‌ی عبارت «امسیت کردیا واصحبت عربیا» است. اما این ادعای عبدالرشید باکویی هم مانند ادعای او دائر بر آزربایجانی و اورمویی بودن ابن یزدان‌یار، بی پایه ‌و کذب است.‌ گوینده‌ی عبارت امسیت کردیا و اصبحت عربیا ابن یزدان‌یار مازنی و مازندرانی نیست، و این عبارت قبل و بعد از او عینا و یا در صورت‌های دیگر و با انتساب به عجم، کورد و تورک، به صورت یک ضرب‌المثل ورد زبان‌ها بوده‌ و به ‌اشخاص متعدد دیگری نسبت داده شده ‌است (در ادامه‌ی مقاله). سیر تاریخی این عبارت – ضرب‌المثل چنین است:

Tuesday, March 25, 2025

ابن یزدان‌یار یک مازنی – تبری اهل «اُرَم-اُرْم» و یا «اوُریم-اوُرْم» در مازندران، و مزار او در جوار مزارهای شیخ شروین از جبال شروین و شیخ عَرفِه ‌از ده ‌اَرفِه‌ در جنوب ساری بود، نه از ‌اورمو (اورمیه) در آزربایجان

 

ابن یزدان‌یار یک مازنی – تبری اهل «اُرَم-اُرْم» و یا «اوُریم-اوُرْم» در مازندران، و مزار او در جوار مزارهای شیخ شروین از جبال شروین و شیخ عَرفِه ‌از ده ‌اَرفِه‌ در جنوب ساری بود، نه از ‌اورمو (اورمیه) در آزربایجان 

مئهران باهارلی

IBN-I YAZDĀNYĀR HAILED FROM ORAM OR ORM CITY, SITUATED IN THE SOUTH OF SĀRĪ IN MĀZANDARĀN, AND BELONGED TO THE MĀZANĪ (TABARĪ) ETHNICITY. HIS TOMB WAS LOCATED NEAR THE TOMBS OF SHEIKH SHERWIN AND SHEIKH ARFE IN THE SAME REGION. IBN-I YAZDĀNYĀR WAS NOT FROM THE CITY OF URMU IN AZERBAIJAN, NOR IS HIS TOMB LOCATED THERE.

Méhran Baharlı

خلاصه

در منابع اولیه‌ دلائل، قرائن و شواهد متعددی وجود دارند که‌ نشان می‌دهند شیخ صوفی ابن یزدان‌یار (بین ٩٥٠-٨٥٠ میلادی) اهل «اُرَم-اُرْم» واقع در جنوب ساری در مازندران، و دارای قومیت مازنی (تبری) بود. در کتاب اللمع تالیف قرن ١٠ میلادی، ابن یزدان‌یار «الثور الاُرَمی» به معنی «گاو مازندرانی» نامیده ‌شده ‌است. گاو مازندران از معروف‌ترین سمبول‌های تاریخی و اوسطوره‌ای سرزمین تبرستان است. بنا به صفوة الصفا، مزار ابن یزدان‌یار اقلا تا نیمه‌ی اول قرن ١٤ میلادی در ارم در جوار مزارهای شیخ شروین و شیخ عَرفِه ‌در جنوب ساری در مازندران قرار داشت، و شیخ صفی‌الدین (١٢٥٢-١٣٣٥ میلادی) هر سه قبر را زیارت کرده بود. در هیچ‌کدام از منابع اولیه ‌ابن یزدان‌یار از شهر اورمو در آزربایجان و یا به ‌صورت آزربایجانی معرفی نه‌شده‌ است. پنج قرن بعد از حیات ابن یزدان‌یار، عبدالرشید باکویی که به‌ سبب شباهت املایی «اُرَمی-اُرْمی» (منسوب به ‌«اُرَم-اُرْم » در مازندران) و«اُرْمی-اُروُمی» (منسوب به ‌شهر اورمو در آزربایجان)، دوچار اشتباه شده و این دو را یکی گمان کرده بود، برای نخستین بار ادعا نمود ‌ابن یزدان‌یار اهل شهر اورمو در آزربایجان بود. پس از آن، این دروغ در بسیاری از آثار متاخر تکرار شده ‌است. در قرن اخیر نیز به‌ دلائل سیاسی (ناسیونالیسم ایرانی، آفریدن تاریخ ایرانیک و زرتشتی برای آزربایجان و اورمو، مهندسی هویت قومی – ملی آزربایجانی غیر تورک، تورک‌زدائی از اورمو و غرب آزربایجان، ...) داستان‌هایی مجعول در باره‌ی قبر و سنگ قبر ابن یزدان‌یار در شهر اورمو و کشف شدنشان ساخته‌ شده ‌است. این دروغ‌پردازی‌ها را وجود افسانه‌های متاخر زرتشتی از قبیل تولد زرتشت در آزربایجان و یکی بودن چیچست اوستا با شاهو تالا – اورمو گؤلو (دریاچه‌ی اورمو)، .... – ادعاهای که‌ به لحاظ علمی ‌مردود و نادرست هستند - تشدید کرده‌ است. در این رساله ‌برای نخستین بار به‌ طور جامع و سیستماتیک به موضوع محل تولد و قومیت ابن یزدان‌یار پرداخته، دلائل ‌و قرائن و شواهدی که ‌اثبات می‌کنند ابن یزدان‌یار اهل «اُرَم-اُرْم» و یا «اوُریم-اوُرْم» واقع در جنوب ساری در مازندران بود را عرضه‌ و تحلیل کرده‌ام. 

Abstract

There is a wealth of evidence in the primary sources indicating that the Sufi sheikh Ibn-i Yazdānyār (between 950-850 AD) hailed from Oram or Orm city, situated in the south of Sārī in Māzandarān, and belonged to the Māzanī (Tabarī) ethnicity. In Kitab al-Lama’, written in the 10th century AD, Ibn-i Yazdānyār is referred to as “Al-Thawr al-Oramī”, which translates to “Māzandarānī cow”. The Mazandaran cow is one of the most famous historical and mythological symbols of Mazandaran also known as Tabaristan. According to the Safwat al-Safa, the tomb of Ibn Yazdānyār, was located in the 14th century near the tombs of Sheikh Sherwin and Sheikh Arfe in Oram or Orm, south of Sari, Mazandaran. Sheikh Safī al-Dīn (1252-1335 AD) had visited the three graves. None of the primary sources have stated that Yazdānyār is from Urmu (Urmia) city in Azerbaijan. Abdulrashid Bakui is the first person in history to make such a claim after five centuries. However, he was confused between “Orami-Urmi” (from “Oram-Urm” in Mazandaran) and “Urmi-Urumi” (from “Urmu Urmia” in Azerbaijan) due to their similar Arabic writing. After Bakui, his incorrect and unfounded claim has been repeated in other books. Over the last century, due to various political reasons such as Iranian nationalism, the creation of an Iranic and Zoroastrian history for Azerbaijan, and a non-Turkish identity for it, the eradication of Turkishness from Urmu, …. several false stories have been fabricated the discovery of Yazdaniyar’s grave and tombstone in Urmu. Fabrication of these false stories has been encouraged by later Zoroastrian myths, which wrongfully claim that Zoroaster’s birth place was in Azerbaijan and that the Chichest of Avesta is Lake Urmu. All of these claims are scientifically rejected.  In this article, I have investigated the birth-place and ethnicity of Ibn Yazdanar for the first time. Based on primary sources, I have proven that Ibn Yazdanyar was from the city of Oram or Orm in Mazandaran, and not Urmu in Azerbaijan.  

Thursday, March 20, 2025

خلیفه‌نین «قوُلوُ» ایله «قاووُم» اوْلالیم

 

خلیفه‌نین «قوُلوُ» ایله «قاووُم» اوْلالیم 

در نکاح‌نامه‌ی شاه‌ی سئوه‌نی عبارات «خلیفه‌نک قولیله» «قوم اوله‌لوم» آمده است. این عبارات را می‌توان با عربی انگاشتن «قول» و «قوم» به صورت «به سخن خلیفه خویشاوند شویم» ترجمه کرد. اما به نظر می‌رسد که دو کلمه‌ی قول و قوم در این‌جا اصلاً نه کلمات عربی، بلکه دو کلمه‌ی تورکی – موغولی «قوُل» به معنای قاعده و آیین و «قاووُم» به معنی خویشاوند سببی باشند که تدریجا قول و قوم عربی به سبب شباهت ظاهری و معنایی، جای‌گزین آن‌ها شده‌اند. احتمال موغولی‌الاصل بودن این دو کلمه را این واقعیت که تبار بسیاری از تورکمان‌های علوی اولیه موغولی بود هم تقویت می‌کند.

Monday, March 10, 2025

TÜRK DEVLETLER TEŞKİLATI, TÜRKİK HALKLARINI FARSÇA “NEVRUZ” KELİMESİNDEN KURTARMALIDIR.

 

TÜRK DEVLETLER TEŞKİLATI, TÜRKİK HALKLARINI FARSÇA “NEVRUZ” KELİMESİNDEN KURTARMALIDIR. 

Méhran Baharlı

BU BAYRAMIN RESMİ ADI TACİKÇE - FARSÇA OLDUĞU SÜRECE, KİMSE BUNUN TÜRKLERE DE ÂİD BİR VERSİYONUN OLDUĞUNA İNANMAZ. TÜRK DEVLETLERİ TEŞKİLATI TACİKÇE - FARÇA “NEVRUZ” YERİNE ONUN HALK ARASINDA VAR OLAN “YEÑİL” GİBİ TÜRKÇE İSİMLERİNDEN BİRİNİ RESMEN KABUL ETMELİDİR.

İran devleti, Paniranistler ve Fars aşırı milliyetçileri, istiratejik ve yaşamsal tehdit olarak gördükleri “Turan” ve “Türk Dünyası” projelerine karşı, İran’ın “Nevruz Diplomasi”sini yürütmesi ve “Nevruz Dünyası”nı oluşturması gerektiyini ileri sürüyorlar. Onlara göre, Fars kültürünün ve İran uygarlığının ürünü ve sembolü olan Nevruz, Türk Dünyası’na karşı koyabilmenin en etkili yollarından ve silahlarından biridir.

Türkik Dünyası’nda Nevruz adı altında kutlanan bayram ve törenlerin aslında Farslık ve İraniklik ile pek ilgisi bulunmamaktadır. Ancak “Nevruz” kelimesi ve onun “Novruz, Nauruz, ....” gibi farklı telaffuzlarının Farsça kökenli olması, Türkik Dünyası’nda Nevruz’u kutlayanları, istemeseler bile, Fars kültürü alanı ve İranik Dünyası’na sokuyor ve bunların hizmetçisine çeviriyor. Farsça Nevruz kelimesi kullanıdığı müddetçe de durum böyle kalacaktır.

Son dönemde de Kürt milliyetçileri Kürt dilli grupların geçmişte hiç kutlamadıkları hatta bilmedikleri bu bayramı Newroz veya Nawruz adı ile benimsemeye ve kendilerinim milli bayramı diye yaymaya çalışıyorlar. Bunda büyük ölçüde de başarılı oluyorlar. Sırf buna göre ki bu ad İraniktir ve doğal olarak İranik bir dil olan Kürtçede de farklı teleffuzla olsa bile mevcuttur.

Türk Dünyası bir an önce kendini hep sorun yaratan Farsça “Nevruz” kelimesi ve onun farklı telaffuzlarından kurtarmalıdır. Aslında Türkik halklarının çoğu, geçmişte seçkinler aracılığı ile edebi dillerine giren bu adı kullanmaz. Örneyin İran’da en fazla Fars dili ve kültürü etkisi altında bulunan Hemedan vilayetindeki Türkler, “Novruz” yerine “YĖÑİL” (YĖÑİ İL = YÉNGİ İL = YÉNİ İL= YENİ YIL) adını kullanırlar. 

Türk Devletler Teşkilatı’nın bu konuya el atması, ve ortak bir kararla Farsça Nevruz (Novruz, Nauruz, ...) yerine, Türkik halkarının da geçmişte veya günümüzde kullandıkları “YĖÑİL” gibi uygun bir Türkçe adı resmen benimsemesi yerinde olur.

دولت ایران چاره‌ای به‌ جز رفع ممنوعیت تحصیل به‌ زبان‌های غیر فارسی نه‌دارد، و یا حمایت کامل از اقدامات رئیس جمهور تورک پزشکیان

 دولت ایران چاره‌ای به‌ جز رفع ممنوعیت تحصیل به‌ زبان‌های غیر فارسی نه‌دارد، و یا حمایت کامل از اقدامات رئیس جمهور تورک پزشکیان 

مجلس شورای جمهوری اسلامی ایران – طی نمایشی که‌ ظاهرا برای غافل‌گیر کردن و دور زدن رئیس جمهور تورک پزشکیان طراحی شده‌ بود - با لایحه‌ی آموزش زبان‌های محلی و قومی مخالفت کرد. پس از آن پزشکیان رئیس جمهور تورک در جواب به نمایندهی سراب گفت: «چه ‌با مجلس و چه‌ بدون مجلس دولت آموزش زبان‌های مادری را اجرا خواهد کرد، زیرا این تصریح قانون اساسی است». واقعیت آن است که‌ نظام ایران، چه ‌از طریق رئیس جمهور، چه ‌از طریق مجلس، و چه ‌در روند دیگری، بالاخره ‌تحصیل به‌ زبان تورکی و دیگر زبان‌های ملی غیر فارسی را آزاد خواهد کرد. زیرا چاره‌ای به‌ جز این نه‌دارد.

Sunday, March 9, 2025

مجدالسلطنه ‌و مَشَدی باقر احرار در بازجویی مقامات عوثمان‌لی از اسکندر خان افشار اورمویی در رواندوز عراق

 

مجدالسلطنه ‌و مَشَدی باقر احرار در بازجویی مقامات عوثمان‌لی از اسکندر خان افشار اورمویی در رواندوز عراق 

مئهران باهارلی

یکی از اسناد مهم تاریخی که ‌در آن نام فرماندهان قوای مسلح تورک بومی در سال‌های جنگ جهانی اول آمده، اعلامیه‌ی نیکیتین نائب کونسول روسیه در اورمو در سال ١٩١٥ است[1] که‌ در آن اسامی فرمانده‌ی کل قوای مسلح بومی تورک «جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه»، فرمانده‌ی قوای مسلح بومی تورک در تبریز «حاجی بیگ بلوری رئیس»، و فرمانده‌ی قوای مسلح بومی تورک در اورمو «مَشَدی باقیر خان رئیس احرار» ذکر شده ‌است. در این نوشته ‌مطلبی از یک منبع دیگر را نقل کرده‌ام که ‌در آن اسامی جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه، مَشَدی باقیر خان رئیس احرار  و چند تن دیگر از اعیان و بزرگان اورمو که ‌در سال‌های جنگ جهانی اول در صف عوثمان‌لی بر علیه‌ قوای ائتلاف (روسیه، بریتانیا، فرانسه) مبارزه ‌می‌کردند برده‌ شده ‌است.

Saturday, March 8, 2025

سولطان محمد وحیدالدین عوثمان‌لی به فرزند محمدعلی شاه: تو تورک و مسلمان هستی، تورک و مسلمان از مرگ نه‌می‌هراسد.

سولطان محمد وحیدالدین عوثمان‌لی به فرزند محمدعلی شاه:

تو تورک و مسلمان هستی، تورک و مسلمان از مرگ نه‌می‌هراسد. 

مئهران باهارلی

محمدعلی شاه قاجار پس از تبعید شدن توسط مشروطه‌طلبان ضد تورک و خروج از ایران همراه با ملکه جهان و سه فرزندش (پرنسس خدیجه، سلطان محمود، سلطان مجید) از طریق باکو به بندر اودسای اوکرایین که در آن‌ زمان جزئی از روسیه‌ی تزاری بود، رفت و مدت ١٠ سال در آن‌جا زیست. پس از نزدیک شدن بولشویک‌ها در سال ١٩١٩ به استانبول پایتخت امپراتوری عوثمان‌لی مهاجرت کرد و ٦ سال در آن‌جا زنده‌گی کرد. پس از آن برای معالجه‌ی طبی به بندر سان رئمو (رمسوس) ایتالیا رفت، اما بعد از چند ماه در سال ١٩٢٥ از عواقب و عوارض بیماری دیابت در آن‌جا فوت کرد. دولت ایتالیا با فرستادن گارد احترام برای او یک مراسم تشییع جنازه‌ی رسمی برگزار نمود. از شرکت کننده‌گان در این مراسم تشییع، سلطان احمد شاه که هنوز پادشاه و مقیم در پاریس بود، و سلطان سابق عوثمان‌لی محمد (ششم) وحیدالدین بود که بعد از لغو خلافت به خارج تبعید شده و از سال ١٩٢٣ او هم در سان رئمو زنده‌گی می‌کرد.

در مراسم تشییع، سلطان سابق عوثمان‌لی محمد وحیدالدین در مقابل در محل اقامت محمدعلی شاه با سلطان احمد شاه صحبت می‌کند و به او تسلیت می‌گوید. هنگامی که تابوت محمدعلی شاه از محل اقامتش بیرون آورده می‌شود، حال کوچک‌ترین پسر او سلطان مجید منقلب می‌گردد. در این زمان سلطان محمد وحیدالدین سر خود را خم کرده و با مهربانی سعی به دل‌داری و تشجیع او می‌کند و در این بین به او می‌گوید: «پسرم، تو هم تورک هستی، و هم مسلمان. تورک و مسلمان هیچ کدام از مرگ نه‌می‌ترسند».

نقل قول:

میان مجموعه‌ی عکس‌های تشییع جنازه که برای چاپ در اختیار گذاشتم، عکسی هست که سولطان [محمد وحیدالدین] عوثمانی مقابل درب محل اقامت محمدعلی شاه به احمد شاه تسلیت می‌گوید. طرف چپ صاحب‌جمع [انتصارالسلطنه]، و پس از او سولطان [محمد وحیدالدین عوثمان‌لی]، و مقابل سلطان پشت به دوربین احمد شاه دیده می‌شود که با سلطان مشغول صحبت است.

وقتی که تابوت محمدعلی شاه را از محل اقامتش بیرون می‌برند، کوچک‌ترین پسر محمدعلی شاه به نام [سولطان] عبدالمجید میرزا دگرگون می‌شود. سلطان [محمد وحیدالدین عوثمان‌لی] به او می‌گوید: «پسرم، تو هم تورک هستی، و هم مسلمان. تورک و مسلمان هیچ کدام از مرگ نه‌می‌ترسند».

Sultan VI. Mehmed (Mehmed Vehîdeddin)[1], Türk Kacar devletinin devrik kıralı Mehemmedeli (Muhammed Ali) Şah’ın, Mart 1925’te İtalyanın San Remo’daki cenaze töreninde, O’nun aşırı duygulanan ve üzülen en küçük oğlu Sultan Mecid Mirza’ya başsağlı dilerken şöyle diyor:

OĞLUM, SEN HEM TÜRK’SÜN HEM MÜSÜLMAN. TÜRK VE MÜSÜLMAN’IN HİÇ BİRİ ÖLÜMDEN KORKMAZ!”.


[1] VI. Mehmed veya Mehmed Vahideddin (Osmanlı Türkçesi: وحيد الدين, Vahîdüddîn, Mehmed-i Sâdis; 4 Ocak 1861, İstanbul - 16 Mayıs 1926, San Remo)

https://tr.wikipedia.org/wiki/VI._Mehmed

منبع: محمدعلی میرزا ولیعهد و محمدعلی شاه مخلوع (٥٥ سند تازه‌یاب). به کوشش ایرج افشار. نشر آبی ١٣٨٧، ص ١٤٩ (خاطرات دوکتور پرویز پرویزفر)












Monday, March 3, 2025

اعلامیه‌ی نیکیتین بر علیه ‌فرماندهان قوای تورک بومی:مجدالسلطنه، مشدی باقر و میرزه ‌آقا بلوری

اعلامیه‌ی نیکیتین بر علیه ‌فرماندهان قوای تورک بومی:

مجدالسلطنه، مشدی باقر و میرزه ‌آقا بلوری 

مئهران باهارلی

در این مقاله‌ یک اعلامیه‌ی تهدیدآمیز نائب کونسول روسیه‌ بازل نیکیتن را که ‌در تاریخ اوکتوبر ١٩١٥ خطاب به ‌اهالی اورمو منتشر کرده‌ است تقدیم کرده‌ام. یکی از نکاتی که ‌این اعلامیه ‌را یک وثیقه‌ی تاریخی مهم می‌کند آن است که‌ نیکیتین در آن نام رهبریت قوای مسلح مردمی تورک بومی در سال‌های مجادله‌ی ملی تورک، یعنی «جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه» فرمانده‌ی کل مجاهدین تورک، «میرزه ‌آقا حاجی بیگ بلوری رئیس» فرمانده‌ی مجاهدین تورک تبریز، و «مشدی باقیر خان رئیس احرار» فرمانده‌ی مجاهدین تورک اورمو را یک‌جا اسم ‌برده‌ است. نفر چهارم  که ‌نام او در این اعلامیه ‌برده ‌شده ‌«حیدر بیگ وان‌اَر»[1]، والی عوثمان‌لی موصل در آن سال است که ‌طبق این اعلامیه‌ مشغول به ‌تشکیل و آماده ساختن قوای نظامی از تورک‌های تورک‌ایلی در موصل برای جنگ بر علیه ‌روسیه ‌و اوردوهای ائتلاف (بریتانیا، فرانسه) بود.

نیکیتین یک شخصیت ضد تورک بود. او مانند «شِد» مسیونر آمریکایی که‌ به‌ عنوان نایب کونسول آمریکا در اورمو هم عمل می‌کرد، «کوژول» پزشک نظامی مسئول آمبولانس فرانسوی (و سران تمام هئیت‌های میسیونری مسیحی اوروپایی – آمریکایی در اورمو و منطقه)، از عاملین تسليح و آموزش نظامی دسته‌جات آسوری‌ و ارمنی‌ و تشکیل قوای مسلحه‌ی مسیحی، و مخصوصا فاجعه‌ی تورک قیرقینی - جیلولوق و قتل عام و کشتار ١٤٠٠٠٠ تن تورک در غرب آزربایجان به ‌سال‌های جنگ جهانی اول است.

نیکیتین نقش مهمی در مهندسی قومی و دخالت غربی در تشکل ملت کورد، پروژه‌ی صلیبی – استعماری غربی برای تبدیل ملیت‌گرایی کورد به ‌یک ایدئولوژی ضد تورک، جدا کردن کوردها از عوثمان‌لی و تورک‌ها و رودررو قرار دادن آن‌ها (در آن دوره‌ به‌ جز تعدادی اندک، اکثریت کوردهای منطقه ‌متفق عوثمان‌لی و دشمن اوردوهای صلیبی بودند)، و نهایتا مبدل کردن حرکت ملی کورد به ‌یک نیروی نیابتی وکیل دولت‌های استعمارگر اوروپایی-غربی در منطقه ‌داشت. نیکیتین هم‌چنین برای کوردستان‌نمایی اورمو، شهری تورک که‌ در آن برهه ‌حتی یک درصد از نفوس آن کورد نه‌بود فعالیت می‌کرد. او در این استقامت چندین کتاب و مقاله ‌در اورمو در مورد کوردها چاپ کرد. در این اعلامیه‌ هم نیکیتین با هدف انکار مردم تورک و در نتیجه نادیده گرفته شدن ‌حقوق ملی‌شان، از کاربرد نام «تورک» که‌ بیش از ٩٥ درصد اهالی اورمو را تشکیل می‌دادند اجتناب کرده ‌و صرفا نام قومی «کورد» را به‌کار برده ‌است.

زمینه‌ی صدور اعلامیه‌ی نیکیتین: در آن مقطع اکثریت قاطع مردم و حتی مقامات تورک مخصوصا در غرب تورک‌ایلی از ماکو و خوی و سلماس و اورمو و سولدوز و بیجار تا اعماق استان‌های امروزی کوردستان و همدان و کرمانشاه‌ و مرکزی، .... طرف‌دار و متحد قوای عوثمان‌لی بودند. اوردوی عوثمان‌لی محبوب، ملجاء و اومیدگاه ‌آن‌ها بود. اخبار اقدامات مجدالسلطنه ‌و یاران او که ‌مشغول به ‌گردآوری قوای مردمی تورک در قالب یک نیروی نظامی منسجم بودند به ‌اورمو و دیگر شهرها و روستاهای تحت اشغال اوردوی روسیه‌ و مسیحیان می‌رسید، و باعث تهییج آن‌ها می‌شد. آن‌ها با بی صبری اومیدوار و منتظر آغاز عملیات اوردوی عوثمان‌لی و قوای مسلح تورک بومی برای آزادسازی اورمو و منطقه بودند. اخباری که می‌رسید هم‌چنین باعث تشجیع مردم به ایجاد دسته‌جات پارتیزانی برای قیام و نبرد بر علیه اوردوی روسیه ‌و قوای مسلح مسیحی می‌شد. به واقع در همه ‌جا از آزربایجان غربی گرفته‌ تا استان‌های امروزی همدان و مرکزی، دسته‌جات خودجوش متعددی موسوم به ‌«تورک چه‌ته‌له‌ری» تاسیس شده بود. اوضاع مخصوصا در منطقه‌ی اورمو که‌ مرکز غرب آزربایجان بود و رهبر سیاسی فرهیخته ‌و تورک‌گرا و فرمانده‌ی مجرب قوای مسلح بومی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار مجدالسلطنه ‌از آن‌جا بود، به ‌حد انفجار رسیده ‌بود. هر آن امکان شورش و تهاجم تمام‌عیار اهالی – که ‌ورود قوای نظامی مجدالسلطنه‌ را منتظر بودند - بر علیه ‌اوردوی روسیه‌ وجود داشت.

 در چنین وضعیتی بود که‌ نیکیتین نائب کونسول روسیه‌ در اورمو این اعلامیه را به منظور مدیریت وضعیت منتشر کرد. هدف او آن بود که ‌مردم اورمو را به‌ترساند و با شیطان‌سازی و تخریب سیمای عوثمان‌لی و قوای مسلح بومی تورک و سه‌ رهبر عمده‌ی آن که‌ محبوب مردم بودند، روحیه‌ی مردم را شکسته ‌و مجبور به ‌قطع حمایتشان از آن‌ها به‌کند. به‌ همین سبب نیکیتین در اعلامیه‌ی خود عوثمان‌لی را عامل خساراتِ جانی و مالی و مصیبت‌ها و بدبختی ولایت اورمو و اطراف می‌نمایاند (در حالی که خود روسیه‌ی و دولت‌های اوروپایی – غربی و متحدان مسیحی اشغال‌گرشان مسبب اصلی این فجایع بودند). نیکیتین در ادامه قوای مسلح بومی تورک را تحقیر و ادعا می‌کند نفرات  و عساکر آن‌ها حتی قوای نظامی نیستند، بلکه «الواط، عساکر پابرهنه‌ و مفلوک که ‌با زور و اجبار توسط والی موصل متشکل شده‌اند، دزدهایی که ‌سلاح‌های داده ‌شده ‌به‌ ایشان را می‌فروشند و از نبردها فرار می‌کنند» هستند. او در آخر اعلامیه ‌رهبر ملی تورک «جمشید خان سوباتای‌لی افشار – مجدالسلطنه‌» فرمانده‌ی کل قوای مسلح تورک بومی، «مشدی باقر خان رئیس احرار» فرمانده‌ی قوای مسلح تورک بومی اورمو، و «حاجی میرزه‌آقا بلوری» فرماندهی قوام مسلح تورک بومی تبریز را علاوتا خائن به ‌دولتین قاجار و تزاری، و بدخواه‌وطن می‌خواند.

نوت: این اعلامیه ‌در کتاب «ارومیه، ناجی مشروطیت در غرب آذربایجان»، تالیف محقق تورک اورمویی مجید خلیل‌زاده ‌صص ٤٩٤-٤٩٥، به ‌نقل از پرینت کتاب چاپ نه‌شده‌ی «تاریخ ارومیه‌ در دهه‌های پایانی دوره ‌قاجار»، تالیف کیوان وزیری گرکانی، صص ٤٠١-٤٠٤ درج شده ‌است. دست‌رسی به ‌پرینت مزبور میسر نه‌شد. بنابراین فعلا معلوم نیست که ‌منبع اصلی این اعلامیه چیست، اصل آن ‌به ‌چه‌ زبانی است، اکنون در کجا حفظ می‌شود، و در صورت ترجمه ‌بودن، مترجم آن کیست. هم‌چنین، معلوم نیست اغلاط انشائی و املائی متعددی که‌ در این اعلامیه ‌وجود دارند، در اصل و یا ترجمه‌ی فارسی آن هم وجود داشته‌اند و یا ناشی از قرائت اشتباه‌آمیز اعلامیه ‌توسط ناشرین هستند.

متن اعلامیه‌ی نیکیتین

اوکتوبر ١٩١٥ [١٢ ذی‌حجّه ‌١٣٣٣، ٢٨ مهر ١٢٩٤]

«بر تمامِ عالَم آشکارا و مبرهن است که ‌از طرفِ عثمانی‌ها چه ‌از سابق و چه‌ از ایّامِ اخیره، خسار[ا]تِ جانی و مالی [و] چه‌ مصیبت‌ها و بدبختی به ‌اهالی‌یِ ولایتِ اورمیه ‌و اطراف، بدونِ تفاوتِ مذهبی اعمّ از مسیحی و شیعه‌ و سنّی و اکراد وارد شده؛ که‌ از طرفِ اهالی غیر از شکایت و عریضه، دیگر از عثمانی‌ها یادگاری باقی نیست. قونسول‌گری‌یِ اعلی‌حضرت امپراتوری [روسیه] از روزِ اوّلِ تجدیدِ افتتاحِ اداره‌یِ محترم خود، غیر از به‌بودی و رفاهیّتِ اهالی و پیش‌رفتِ امور زراعتِ و فلاحت و رواجِ تجارت، مقصود و آمالِ دیگر در نظر نه‌داشته، حتّی‌الامکان مشغولِ [تأمین] نظم و آسایش بوده‌ و هست.

و مع‌الأسف با وجودِ امنیّتِ حاصله‌ و حاضره، بعضی اشخاصِ شرور و فتنه‌طلب که‌ در موقعِ صلح دارایِ هیچ‌گونه ‌اعتبار [نه‌بوده] و [موردِ] اعتناءِ کسی نیستند و برایِ فوائدِ شخصی میل نه‌دارند ولایات منظّم، و اهالی آسوده‌ [و] مشغولِ کسب و کارِ خود باشند، (مصدرِ شایعاتِ بی اصل؟)[2] و بی اساس [شده] و اخبارِ کاذبه ‌انتشار می‌دهند. چون این (شایعات‌ها؟)[3] و رفتار باعثِ بی نظمی است، لهذا از طرفِ قونسول‌گری‌یِ [روسیه] اکیداً اخطار می‌شود:

کسانی که ‌متّهم به ‌توزیع و نشرِ این اخبارِ مضرّه‌ هستند، مجازاتِ سخت خواهند یافت و هیچ‌گونه ‌ترحّم و (تفقّد)[4] در حقِّ آن‌ها نه‌خواهد بود. و یقیناً صاحبانِ شعور و بصیرت، مرام و نیّتِ این اخطار را به‌ خوبی می‌فهمند و هم‌رأی هستند. برای این، [به] اهالی [با] حُسنِ نیّت ابلاغ می‌نمایند که‌ هرچه‌ [آن‌ها] در خصوصِ قوایِ عثمانی نشر می‌دهند دروغِ صرف است. از قرارِ معلوم اگر چند نفر عساکرِ پابرهنه ‌و مفلوک با زور و اجبار در موصل به‌ توسّطِ «حیدر بیگ» جمع شده، این عدّه‌ را قوایِ نظامی نه‌می‌توان حساب کرد. خودِ روسایِ این الواط به‌ آن‌ها اعتبار و وثوق نه‌دارند. از ترسِ این که‌ مبادا اسلحه ‌و توفنگ‌ها را به‌دزدند و یا به‌فروشند، حالا به‌ آن‌ها اسلحه ‌نه‌می‌دهند. اکثری از این عشایر به‌ روان‌دوز[5] نه‌رسیده ‌فرار اختیار نموده، الباقی‌یِ آن‌ها در بینِ روان‌دوز و وزنه[6] و ساووج‌بولاق پراکنده ‌شده ‌و در آن‌جاها شرکاءِ لایق به ‌خود از قبیلِ «مجدالسلطنه»، «مشهدی باقر» و «میرزه ‌آقا بلوری» دارند که‌ خائنِ دولتین و بدخواهانِ وطن هستند.

ویس‌قونسولِ دولتِ بهیّه‌یِ روسیه، نیکیتین»


[1] Haydar Bey (Vaner) (1873-1954) 25 Şubat 1915’te Musul Vali Vekilliğine getirilerek 4 Ekim 1915’te asil olarak atanması onaylandı.

[2] عبارت داخل پارانتز تصحیح شد. در کتاب این عبارت به صورت «متصدی شهرستانی اصلی و بی اساس و اخبار کاذبه انتشار می‌دهند» چاپ شده که بی‌معنی است.

[3] در کتاب به صورت «شهرتها» چاپ شده که بی‌معنی است. به صورت «شایعات‌ها» تصحیح شد

[4] در کتاب به صورت «تفضل» چاپ شده که معنی نه‌می‌دهد

[5] رواندوز، شهری واقع در شهرستان سوران استان اربیل عراق.

[6] وزنه، روستایی در دهستان حسن‌لو (اه‌سه‌ن‌لی) از توابع بخش محمدیار شهرستان نقده در استان آزربایجان غربی ایران است