Sozumuz a window opening to the life and heritage of the Turkish nation living in Iran and Türkili (Turkish populated northwest and adjacent provinces in Iran) ----- Sözümüz, İran ve Türkili'de (İran'ın Türk nüfuslu kuzeybatı ve komşu vilayetleri’nde) yaşayan Türk milletinin yaşam ve bırakıtına açılan bir ağızka.
Saturday, March 31, 2018
صابيرين «هاردا مسلمان گؤرورهم، قورخورام» قوشوغو
Friday, March 30, 2018
کوی (موسیقی)، ییر (آواز)، بییی (رقص)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنیف)، های (آهنگ)، اهزگی (ملودی)، تیرینگه (ترانه)، آشولا، آساناک، بوزلاق، رینگ، ....
کوی (موسیقی)، ییر (آواز)، بییی (رقص)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنیف)،
های (آهنگ)، اهزگی (ملودی)، تیرینگه (ترانه)، آشولا، آساناک، بوزلاق، رینگ، ....
مئهران باهارلی ٢٠٠٧
سؤزوموز
در زبان تورکی در گذشته و امروز برای نامیدن موسیقی به معنی عام اغلب سه کلمهی «کوی
Küy»، «موسیقی Mûsiqî» و «موزیک Müzik» استفاده شده است. هر کدام از این کلمات مرحله و دورهای تقریباً یک
هزار ساله از تاریخ پیدایش، رشد، تغییر، تحول و تکامل موسیقی تورکی را نمایندهگی
میکند. «کوی Küy» بیشتر به موسیقی مودال، «موسیقی Mûsiqî» به موسیقی مقامی، و «موزیک Müzik» به موسیقی
تونال دلالت دارد. همچنین «کوی Küy» نماد پیوستهگی
و وابستهگی به فرهنگ باستان و ملی تورکی – آلتائیک و گذشتهای آوراسیایی، «موسیقی
Mûsiqî» نماد تاریخ اسلامی و گذشتهی خاورمیانهای و
تاثیرپذیری از فرهنگهای عربیک – ایرانیک، و «موزیک Müzik» نماد رویکرد
ملت تورک به اوروپا، غرب و مودرنیته میباشد.
کلمهی موسیقی یک کلمهی عربی – سوریانی - یونانی است. کلمات میزقان Mızqan – محرف کلمهی Musicante ایتالیائی معادل Musikant انگلیسی به معنی موسیقینواز آماتور و سطح پائین مانند نوازندهی قطعات فولکلور در فستیوالهای عمومی و یا نوازندهگان خیابانی و ....، و میزقانچیلیق Mızqançılıq که در لهجههای گوناگون تورکی به کار میروند از این ریشهاند.
از شواهد بسیار مهم تمدن و مدنیت تورک، فرهنگ موسیقیائی این ملت است. درهم بودن و همپوشانی معانی کلماتی مانند «کوی»، «ییر» و «قوشماق» در تورکی قدیم، نشان از ارتباط نزدیک شعر و موسیقی و آواز در فرهنگ تورکی است. به واقع دو «فرهنگ موسیقیائی» و «فرهنگ زبانی» در ارتباطی متقابل باهم و متمم یکدیگر بوده و ترمینولوژی موسیقی، فصل مشترک این دو فرهنگ است. اما در قرون گذشته موسیقی و ترمینولوژی موسیقی تورک مخصوصاً در نزد نخبهگان و به موازات زبان تورکی خاص این دسته از جمله ادبیات موسوم به «ادبیات دیوانی»، به شدت تحت تاثیر زبان و فرهنگ فارسی قرار گرفته است. نمونهی سمبولیک این تاثیرپذیری یکطرفه اما همهجانبه، موسیقی موسوم به «موغامی» (مقامی، به تورکی: اوْرنام کۆیOrnam küy ) در جمهوری آزربایجان (و نیز در اوزبیکستان، حتی اویغورها در تورکستان چین)، با هویت و خصلت غالب ایرانیک – فارسی است.
در حال حاضر وفور کلمات و تعبیرات فارسی در فرهنگ موسیقیائی تورک و کلاً در زبان تورکی هم در قفقاز و هم در تورکایلی و دیگر مناطق ملی تورک در ایران به آن چنان ابعادی رسیده که هویت و تشخص زبان تورکی را در معرض خطر قرار داده است. و این در حالی است که برای بسیاری از این کلمات و تعبیرات مهاجم و خارجی فارسی موجود در زبان تورکی، در متون تاریخی و ادبی و لهجههای معاصر تورکی معادلهای متعدد، دقیق و رسائی موجودند. این وضعیت ناخوشایند فارسمرکزی و ایرانیکمحوری در فرهنگ لغات موسیقیایی تورک قفقاز و تورکایلی میباید متوقف و اصلاح شود.
در ادامه نخست در بارهی چند بن اساسی تورکی در ارتباط با موسیقی - موزیک و رقص (کوی، های، ییر، قوشوق، بییی، ...) توضیحات مختصری داده و پس از آن لیست کوتاهی از واژهگان تورکی مربوط به فرهنگ موسیقیائی را دادهام:
Tuesday, March 27, 2018
چهار شعر تورکی از عباس افندی عبدالبهاء غُصْنِ اعظم
زبان این اشعار، تورکی ادبی مشترک آن دوره (عثمانی بسیط) است. شعر تورکی عبدالبهاء در مقایسه با نثر تورکی متوسط او بسیار پخته و متعالیتر است. عبدالبهاء یک شاعر توانا در زبان تورکی است.
Monday, March 26, 2018
اعتقادات تورکان قیزیلباش اولیه
اعتقادات تورکان قیزیلباش اولیه
مئهران باهارلی
2002
سؤزوموز
یکی از معانی ضمنی «قیزیلباشی - قزلباشی» (در ایران اقلا تا قرون ١٨-١٧ و در تورکیه تا به امروز)، ادامه و حفظ فرهنگ، آداب و رسوم تورک ماقبل اسلام پس از پذیرش آن از طرف تورکهای اوغوز غربی است. به اعتباری، گروههای تورک که امروزه بویژه در تورکیه قیزیلباش و یا به طور رسمی تورکان «علوی» نامیده میشوند کسانی هستند که فرهنگ تورک پیش از اسلام (تنگریسم، شامانیزم، آنیمیسم، ...) را به طور نسبی حفظ کرده و نسبت به دیگر گروههای اعتقادی تورک، بیشتر از همه به ریشههای تورکی خویش وفادار ماندهاند. در آناتولی - بالکان، انسان قیزیلباش، تورکی است که به سختی از باورها، رسومات و فرهنگ تورکی پاسداری میکند. در این مناطق قیزیلباشهای تورک با پذیرش اسلام بر خلاف اکثریت تورکهای شهرنشین و تاجر، فرهنگ اولیهی قومی خود را فراموش نکرده و عربیزه - فارسیزه نشدند.
البته این وضعیت در مورد ایران – افغانستان - جمهوری آزربایجان بر عکس است. در این مناطق قیزیلباشها، به جز بخش کوچکی (تورکان علی اللهی)، نه تنها به شیعهی امامی فارسی گرویده و در مقایسه با تورکان سنّی، به مراتب بیشتر ایرانیزه - فارسیزه شده و از فرهنگ تورک دور گشتهاند، بلکه اغلب تغییر زبان داده و فارس شدهاند. (در این مناطق در مقام مقایسه، عموماً تورکان سنّی بسیار بیشتر هویت و مظاهر و میراث فرهنگی تورک را محافظت کردهاند).
حتی قبل از آنکه نام قیزیلباش در قرن ١٥ میلادی رایج شود، فرهنگ و سبک زندهگی گروههای کوچنده و یا نیمهکوچنده و روستائی تورک با گروههائی که در آینده قیزیلباش خوانده شدند به هیچ وجه متفاوت نبود. به تثبیت عبدالقادر اینان در کتاب «بازماندههای شامانیزم در تورکان مسلمان»[1] مسلمانی تورکهای اوغوز غربی در آناتولی و آزربایجان قفقاز (ایضا ایران و تورکایلی) قرن سیزده و چهارده میلادی صرفا عبارت بود از وضوء گرفتن از آب پاک و دو رکعت نماز خواندن، آن هم موقعی که در مخمصهای گیر میکردهاند. اما در میان آنها از عبادات واجب اسلامی، احکام اسلام متشرعه و فقاهتی دیگر، مانند روزه و زکات خبری نبود. زیرا تورکان مذکور پس از قبول اسلام هم رسومات و عادات تورکی پیش از اسلام خویش را حفظ کرده و ادامه دادهاند. چنانچه در گونهای متاخر از داستانهای دده قورقوت تالیف شده در آسیای صغیر و قفقاز جنوبی (نسخههای درسدن و واتیکان)، برخی از سنن و عادات رفتاری تورکان قدیم از جمله تکهمسری، بادهنوشی (قیمیز)، مقدس شمردن ساز تورک (قوپوز)، دروغ نگفتن، آزادی و برابری اجتماعی و رفتاری زنان با مردان، نام بردن از پدیدههای طبیعی به هنگام سوگند خوردن، ورزشها و هنرهای رزمی چون راندن اسب و کشتیگیری و شمشیرکشی و ... زنان و مردان ذکر میشود.
Friday, March 23, 2018
موختار جم قاراجا: تورکائلی`ندهن آنادولو راک موزييی اوزانليغينا
Friday, March 16, 2018
اولجای سوباتایلی افشار اورومی: مشروطیت ایران نتوانست کمترین اثری از نیکبختی را به یادگار بگذارد
اولجای سوباتایلی افشار اورومی:
مشروطیت ایران نتوانست کمترین اثری از نیکبختی را به یادگار بگذارد
مئهران باهارلی
اولجای سوباتایلی آوشار اورومی - آلجای سوباتایلو افشار ارومی (تابستان ۱۸۹۶-آوریل ۱۹۷۹) متفکر تورک، از پیشگامان و نظریهپردازان حرکت فمینیسم، و یکی از نخستین تورکگرایان در تاریخ معاصر ایران است. در شمارهی ٤٩ سال ٢ جریدهی شفق سرخ منطبعهی طهران، سال ١٣٠٢ شمسی (١٩٢٣، دو سال پیش از سقوط دولت تورک قاجاری) مقالهای از وی با نام معارف در ایران چاپ شده است. این مقاله که در پاسخ به پنج سوال دبیر نشریه (١-ایدئال ما چیست؟ ٢-چه میخواهیم؟ ٣-چه باید بهخواهیم؟ ٤-از چه راه و از کی باید بهخواهیم؟ ٥-وحدت ایدئال آمال را آیا میتوان در جامعه ایجاد نمود، به شرط سرعت عمل؟) تالیف شده، از جهت آشنائی با افکار و آرای اولجای سوباتایلی افشار در آن مقطع و کلا تورکگرایان آن دوره، دارای حائز اهمیت است.
در
این مقاله اولجای سوباتایلی افشار اورومی – بدون بردن نام - از مکتب فکری گهنج
عوثمانلیلار - ژؤن تورکلهر مدافعه نموده، به تبلیغ اصول نظام کمالیستی تورکیه
به عنوان یک مصلح منور پرداخته است. دلیل نشر مقالهی اولجای سوباتایلی آوشار
اورومی در تبلیغ اصول نظام کمالیستی در نشریهی شفق سرخ آن است که شفق سرخ در اثنای
ادعای رضاخان مبنی بر اعلام جمهوریت در ایران به حمایت کامل از رضاخان و ایدهی
تأسیس جمهوری ایران پرداخت. در این دوره این نشریه از پیشآهنگان معرفی اولگوی
کمالیستی جمهوری تورکیه به ایرانیان بود.
سولدا اولجای سوباتایلی آفشار و اوغلو تامقاچ آفشار، ساغدا توران آفشار
و قیزی آلانقو آفشار اوستاجلی. جمشید خان سوباتایلی آفشار اورومی مجدالسلطنهنین
قیزلاری و تورونلاری
Solda Olcay Subataylı Afşar ve oğlu Tamqaç Afşar. Sağda Turan Afşar ve qızı Alanqu Afşar Ostaçlı. Cemşid Xan Subataylı Afşar Urumi Mecd üsSeltene’nin qızları ve torunları
Monday, March 12, 2018
کسروی تروریستپرور، دورویی و دغل کاری ناسیونالیسم ایرانی و آزربایجانی
کسروی تروریستپرور، دورویی و دغلکاری
ناسیونالیسم ایرانی و آزربایجانی
مئهران باهارلی
آثار کسروی جایگاهی همانند کتب مقدس بین ناسیونالیستهای ایرانی – فارس، تورکهای چپ ایرانی، آزربایجانگرایان پانایرانیست و آزربایجانگرایان استالینیست دارد. در نزد تورکهای چپ ایرانی و آزربایجانگرایان، نقل قول از کسروی با عبارت «کسروی میگوید، کسروی مینویسد»، دارای مقامی مشابه «قال رسول الله» در ادبیات اسلامگرایان است و به زعم آنها مطالبشان را تائید کرده و به وثوق و پرستیژ و «کلاس» آنها میافزاید.
تاریخنگاری ایرانی - پانایرانیستی و آزربایجانی - آزربایجانگرایانه در مورد مشروطه تقریبا یکی و عین هم؛ و منابع و قهرمانان ملی و .... هر دویشان مشترک است. همین یک رقم اخیر، یعنی یکسان بودن منابع و شخصیتهای ملی تاریخنگاری ایرانی و تاریخنگاری آزربایجانی، گویای این واقعیت است که این دو چیزی نیستند جز زائده و متمم و امتداد یکدیگر و به همین دلیل نیز به عنوان یک تاریخنگاری واحد در تخالف و ضدیت با تاریخنگاری تورک و علمی قرار دارند.
١-کسروی از بوجود آورندهگان آزربایجانگرایی ضد تورک: سید احمد کسروی (کسرائی) تبریزی یک آزربایجانگرای پانایرانیست منسوب به جریان تاریخی موسوم به «مانقورتیسم تبریزی» است که در تشکل هویت و مفهوم «قوم آزربایجانی» به عنوان جزئی از «ملت ایران»، یعنی «آزربایجانگرایی ایرانگرا و پانایرانیستی» سهم بزرگی دارد. وی با عَلَم کردن واحد جوغرافیایی - اداری «آزربایجان» و نوشتن تاریخی جدا از تاریخ مناطق تورکنشین مجاور در استانهای فعلی زنجان و قزوین و همدان و مرکزی و البورز و قوم و .... برای آن، آگاهانه به انکار وجود و یگانهگی «ملت تورک» (یعنی اوغوزهای غربی ساکن در ایران) و تجزیهی آن به آزربایجانی و غیر آزربایجانی، همچنین انکار یکپارچهگی منطقهی تورکنشین در شمالغرب ایران و تجزیهی این «وطن تورک» (یعنی «تورکایلی») به دو بخش آزربایجانی و غیر آزربایجانی کوشیده است. آزربایجانگرایان امروزی با ادعای وجود «ملت آزربایجان» به جای «ملت تورک»، و «وطن آزربایجان» به جای «وطن تورکایلی»، دقیقا پیرو کسروی هستند.
٢- کسروی، بازنویسی تاریخ و حذف مجادلهی ملی تورک: تاریخنگاری کسروی اقلا در بارهی ربع اول قرن بیستم و حرکت مشروطیت، آکنده از وارونهنمایی، تحریف و سانسور است. او در آثار خود، علاوه بر وارونهنویسی و ایدآلیزه کردن، حرکت مشروطه را که بنا به منابع علمی خارجی و مشاهدان بیطرف فاقد پشتیبانی قاطبهی ملت تورک در تورکایلی و ایران بود، به صورت حرکت سیاسی اصلی مردمی؛ و حرکت ملی دموکراتیک تورک - «تورک میللی موجادیلهسی»[1] که جریان اصلی سیاسی مردمی در آن سالها بین تورکان در سراسر تورکایلی و در سرتاسر ایران و برخوردار از حمایت بسیار گستردهی تمام اقشار جامعه بود را حذف و سانسور و ناموجود (Nonperson) کرده است. در آثار کسروی در بارهی رهبران تورکگرای آن دوره مانند جمشیدخان افشار اورومی و ابوالفتح علوی و دیگران که فرهنگساز، مسالمتجو، آزادیخواه، رفورمیست و مشروطیتطلب معتدل بودند، مطلب مهمی یافت نمیشود. این «حذف و ناموجود کردن وقایع تاریخی» توسط کسروی را میبایست در متن تمایل عمومی او به «حذف فیزیکی دیگری و مخالف»، که به صورت حمایتش از تروریسم ضد قاجاری، جشن کتابسوزان، تلاش برای نابود کردن زبان تورکی و .... توسط او تظاهر کردند مطالعه نمود.
٣-کسروی و ستایش تروریسم ضد تورک ازلی و مشروطهطلب و ....: کسروی در آثارش همه جا با آب و تاب به تقدیس خشونت و ستایش و توجیه و دفاع از اعمال تروریستی بابیان و ازلیان ضد قاجار مانند «عباس آقا صراف تبریزی» و مشروطهطلبان افراطی که مقامات دولتی و مخالفان سیاسی و حتی یاران دگراندیش خود را به قتل میرسانیدند و یا آدمکشان حرفهای مانند «حیدرخان عموغلو» که تروریسم سرخ بولشویکی را به ایران داخل کرده و نقش مهمی در منحرف نمودن و ناکام گردانیدن روند مسالمتآمیز و رفورمیستی آزادیخواهی و مودرنتیه در ایران داشتهاند میپردازد؛ و از این آدمکشان و تروریستها و دشمنان آزادی، به عنوان آزادیخواه قهرمانسازی میکند. برای «گُرد آزادی» نامیده شدن فردی از سوی کسروی (و مشروطهطلبان و آزربایجانگرایان) کافی است که وی عملی خشونتآمیز و تروریستی بر علیه تورکان و دولت تورک قاجاری کرده باشد.
٤-کسروی و حمایت از تروریسم ارمنی: کسروی - مانند همهی مشروطهخواهان دیگر، از تروریست و آدمکش ارمنی یپرمخان هم، یک قهرمان افسانهای آفریده است. یپرمخان (یپرم داویدیان گانتاکتسی) یک تروریست قسیالقلب و قانونشکن عضو تشکیلات قومیتگرای افراطی ضد تورک داشناکسوتیون بود که از اوان نوجوانی، با رها کردن درس و مدرسه و برای جنگیدن با امپراتوری عثمانلی به تورکیه عازم شده بود. این جانی خودسر که در حیات ایران خود، به عنوان رهبر مجاهدین مشروطهطلب، علاوه بر شرکت در ترور مقامات دولت تورک قاجاری، مرتکب کشت و کشتارهای بیحد از غیر نظامیان و زنان و کودکان در سرتاسر تورکایلی هم شده بود (قزوین، زنجان، سراب، اهر، قراجه داغ، همدان، شهریار، تهران، کرج، .....)؛ در نهایت با کومک حیدرخان یک آدمکش و تروریست مشروطهطلب دیگر و بختیاری ها و ....، ستارخان و یارانش - که اکنون به ماهیت ضد تورک حرکت مشروطهی انگلیسی پی برده بودند - را در پارک اتابک محاصره کرد و در حالی که آنها بیرق سفید صلحطلبی بلند کرده بودند، با گلولهی توپ و توفنگ به آنها حمله نمود و بسیاری را به خاک و خون کشید.
Thursday, March 8, 2018
مستوره افشار اورومی، يک شخصيت ملی تورک و دفاع او از «تورک ميللی موجاديلهسی»، بر اساس عرض حال و شکايت وی به مجلس شورای ملی
مستوره افشار اورومی، یک شخصیت ملی تورک و دفاع او از «تورک میللی موجادیلهسی»، بر اساس عرض حال و شکایت وی به مجلس شورای ملی
مئهران باهارلی
مستوره افشار اورومی، به عنوان یک شخصیت ملی تورک و یک تورکگرای
دموکراتیک
١-خانوادهی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه نقشی منحصر به فرد در تاریخ معاصر ملت تورک دارد. مجدالسلطنه کسی است که در حین فاجعهی «تورک قیرقینی» (جیلولوق) هم در قالب ارتش منظم (ژنرال و یا امیر تومان قوشون قاجاری) و هم با تشکیل گروههای پارتیزانی تورک (تورک چتهلهری) به دفاع مسلحانه از مردم بیدفاع تورک و شهرهای اورمیه و سلماس و پیرامون آنها بر علیه نیروهای متجاوز و اشغالگر روسیه و جیلو و ارمنی قیام کرد. وی در ترکیب اوردوی متحد تورک بومی-عثمانلی در آزادسازی تبریز و کل تورکایلی از نیروهای اشغالگر روسیه و بریتانیا نقش کلیدی بازی نمود. صدر اولین حاکمیت ملی تورک در تاریخ مودرن یعنی «حکومت اتحاد» شد. با تشبث و سرمایه و تشویق او نخستین نشریهی تماما تورکزبان به نام «آزربایجان» در تبریز منتشر گردید. جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی پیش از جنگ جهانی اول به جرم دفاع از ملت تورک و وطن تورک توسط روسیهی تزاری توقیف و به تفلیس تبعید شده، تحت بازداشت خانهگی نگاه داشته شد. پس از پایان جنگ نیز این بار از طرف انگلستان به همراه خانواده به اسارت گرفته شد و به تهران تبعید گشت.
٢-در تمام این مبارزات و خدمات و فجایع، خانوادهی جمشیدخان و در راس آنها دختران وی همگام و همراه و پشتیبان پدرشان بودند. اعضای خانوادهی جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی دارای شعور ملی برجستهی تورک؛ همچنین اشخاصی تورکنویس بودند و حتی نامهنگاریهای خانوادهگی و شخصی خود را به تورکی انجام میدادند (این واقعیت، موضوع یک مقالهی علیحدهی اینجانب است). ملت تورک به این خانواده مدیون است. افزون بر آن، ملت تورک در قدردانی و شکرگزاری از آنها دچار غفلت غیر قابل بخشش، بلکه دستهجات آزربایجانگرا مرتکب خیانت شده است.
٣-مستوره افشار بزرگترین فرزند جمشیدخان نیز از این قاعده مستثنی نیست. وی، مانند دیگر اعضای خانوادهی جمشید سوباتایلی افشار اورومی دارای شعور ملی تورک و تورکینویس بود. سایتها و منابع ایرانی-فارسی و آزربایجانگرا بر هویت ملی تورک مستوره افشار اورومی پرده پوشانیده، تورک بودن وی را مخفی و سانسور میکنند. برخی حتی گستاخانه مدعی شدهاند که «مستوره افشار اورومی بعدها زبان تورکی را هم یاد گرفت». حال آنکه زبانی که مستوره افشار اورومی بعدها یاد گرفت فارسی است، نه تورکی که زبان مادری و ملی او بود. ملیت تباری و هویت ملی انتخابی مستوره افشار اورومی «تورک» است. هیچ نوشته و تحقیقی که تورک بودن شخصیتهای تورک و در این بین مستوره افشار اورومی را صریحا ذکر نکرده باشد، دارای ارزش و وثوق نیست. هر نوشته و تحقیقی هم که ملیت مستوره افشار اورومی را به جای «تورک»، ایرانی و آزربایجانی و ... (در معنای هویت ملی) قلمداد کند، جعل و دروغپردازی صرف است. سایتها و منابع ایرانی-فارسی و آزربایجانگرا مواضع ملی و سیاسی تورکگرایانهی مستوره افشار را نیز سانسور و مخفی نگه داشته و صرفا نقش وی در جنبش حقوق زنان را- آن هم نه به عنوان یک تئوریسین و فعال تورک حقوق زنان- بلکه به عنوان یک ایرانی-فارس برجسته کردهاند. حال آن که مستوره افشار اورومی علاوه بر عرصهی فمینیسم، یک شخصیت ملی و سیاسی برجستهی تاریخ مودرن تورک و حرکت ملی دموکراتیک تورک است.