Saturday, December 25, 2021

دوْقوُزات - هدیه‌های نه‌گانه‌ی نادرشاه افشار به سلطان محمود اول عثمانلی طبق اوسطوره‌ها و سنت مقدس شمردن عدد نُه-٩ توسط تورک‌ها و موغول‌ها

دوْقوُزات - هدیه‌های نه‌گانه‌ی نادر شاه افشار به سلطان محمود اول عوثمان‌لی طبق اوسطوره‌ها و سنّت مقدس شمردن عدد نُه-٩ توسط تورک‌ها و موغول‌ها 

مئهران باهارلی

 

Türk hakan Nadir Şah Afşar’ın Dokuz sayısını kutsal sayma Türk - Moğol geleneklerine uygun olarak Osmanlı Sultanı Birinci Mahmuda gönderdiği Dokuzat - Dokuzlu Armağanlar.

Dokuzat - Gifts of Nine, sent by Turkish Khagan Nadir Shah Afshar to Ottoman Sultan Mahmud I, in accordance with Turkish - Mongolian traditions considering the number Nine sacred.

Méhran Baharlı

خلاصه

نادر شاه افشار در سال ١٧٤١ هدایایی را شامل یک فیل به سلطان محمود اول عوثمان‌لی فرستاد. مجموعه‌ی هدایای نادر شاه مرکب بود از ٩ قلم جنس، که تعداد هر قلم نیز مضربی از عدد ٩ بود. در نتیجه تعداد کل هدایا ٢٤٣ عدد، یعنی ٢٧ ضرب در ٩ و یا ٢٧ دوقوزات می‌شد. رعایت اصل مضرب ٩ بودن تعداد هدایا و پیشکش‌های ارسالی نادر شاه به سلطان عوثمان‌لی، ناشی از اعتقاد او به مقدس بودن عدد ٩، مطابق با اعتقادات و سنن و اوسطوره‌های تورک – موغول (و دیگر اقوام آلتاییک) بود. این امر هم‌چنین از جلوه‌های تورکیسم – تورک‌گرایی نادر شاه افشار، و نمونه‌ی دیگری از تقید شخصی او به رعایت و پیروی از یاسا، تۆزۆک، یوْسُون و تؤره‌های تورک – موغول است. در این مقاله به مورد دوقوزات نادر شاه افشار، و جایگاه عدد نه در فرهنگ ملل چینی و موغول و تورک پرداخته‌ام. هم‌چنین نمونه‌هایی از کاربرد عدد نُه در ادبیات و فولکور و نام‌های شخصی و نام‌های جوغرافی مردم تورک ساکن در ایران و تورک‌ایلی (اورمو، ...) داده‌ام.  

اؤزه‌ت:

١٧٤١ ایلی‌نده نادیر شاه آفشار، عوثمان‌لی سولطانی بیرینجی ماحمودا ایچی‌نده یاغان (فیل) دا اولان بؤیوک بیر آرماغان تاخیمی (هدیه مجموعه‌سی) گؤنده‌ردی. آرماغان‌لار هر بیری ٩ون قاتی اولان ٩ آیریق (فرق‌لی) تورده‌ن (جنس‌ده‌ن) اورون‌ده‌ن (محصول‌دان) اولوشوردو. سونوج اولاراق توپلام آرماغان سایی‌سی ٢٤٣، چیندی (یعنی) ٢٧ دوققوزلو و یا دوقوزات تاخیمی‌نا ده‌نک گه‌لیردی (٢٧ چارپی ٩). نادیر شاه‌ین سولطان بیرینجی ماحمودا گؤنده‌ردییی آرماغان‌لارین سایی‌سی‌نین ٩ون قاتی اولماسی، اونون تورک – موغول (و باشقا آلتاییک) اولوس‌لارین اینانج و گه‌له‌نه‌ک‌له‌ری‌نه اویقون اولاراق، ٩ سایی‌سی‌نی قوتسال سایماسی‌ندان قایناق‌لانیردی. بو آیری‌جا نادیر شاه آفشارین تورک‌چولویونون بیر گؤسته‌رگه‌سی و تورک – موغول یاسا، توزوک، تؤره و یوسون‌لاری‌نی اویقولاما و ایزله‌مه قونوسونداکی اؤرچه‌سی‌نین (اصراری‌نین) بیر باشقا اؤرنه‌یی‌دیر. بو یازیم‌دا نادیر شاه‌ین دوقوزاتی‌نی اه‌له آلاراق، دوققوز سایی‌سی‌نین چین، موغول و تورک اه‌کینج‌له‌ری‌نده‌کی (کولتورله‌ری‌نده‌کی) یئری‌نه، ده‌ییندیم. آیری‌جا ایران‌دا یاشاماقدا اولان تورک اولوسو (ملتی) و تورک‌ایلی‌نین گؤرک‌سؤزو (ادبیاتی)، ائل‌بیلیمی (فولکلورو)، کیشی‌سه‌ل آدلار و یئرآدلاری‌ندا دوققوز سایی‌سی‌نین قول‌لانیمی‌نا ایلیشکین اؤرنه‌ک‌له‌ر وئردیم.

Özet

1741 yılında Nadir Şah Afşar, Osmanlı Sultanı I. Mahmud’a içinde yağanın (filin) da bulunduğu büyük bir armağan (hediye) takımı gönderdi. Armağanlar, her biri 9’un katı olan 9 ayrık (farklı) türden üründen oluşuyordu. Sonuç olarak toplam armağan sayısı 243, çındı (yani) 27 dokuzlu veya Dokuzat takımına denk geliyordu. (27 çarpı 9). Nadir Şah’ın Sultan I. Mahmud’a gönderdiği armağanların sayısının 9’un katı olması, onun Türk-Moğol (ve öteki Altayik) halkların inanç ve geleneklerine uygun olarak, 9 sayısını kutsal saymasından kaynaklanıyordu. Bu aynı zamanda Nadir Şah Afşar’ın Türkçülüğünün bir göstergesi, ve Türk-Moğol Yasa, Tüzük, Töre ve Yosun’larını uygulama ve izleme konusundaki örçesinin (ısrarının) bir başka örneğidir. Bu yazımda Nadir Şah’ın Dokuzatı’nı ele alarak dokuz sayısının Çin, Moğol ve Türk ekinçlerindeki (kültürlerindeki) yerine değindim. Ayrıca İran’da yaşamakta olan Türk ulusu ve Türkili’nin görksözü (edebiyatı), budunbilimi (folkloru), kişisel adları ve yeradlarında, dokuz sayısının kullanımına ilişkin örnekler verdim.

Abstract

In 1741, Nadir Shah Afshar sent a grand gift set to Ottoman Sultan Mahmud I, which also included an elephant. The gifts consisted of 9 different types of goods, with each type being a multiple of 9. Consequently, the total number of gifts amounted to 243, which is equivalent to 27 sets of nines or Dokuzat. The number of gifts sent by Nadir Shah to Sultan Mahmud I was a multiple of nine. This was because he considered the number nine as sacred, in line with the beliefs and traditions of the Turkish-Mongolian (and other Altaic) peoples. This is also a manifestation of Nadir Shah Afshar's Turkism, as well as another example of his personal insistence on implementing and following the Turco-Mongol Yasa (laws), Tüzük (statutes), Töre (mores) and Yosun (customs). In this article, I discuss the Nadir Shah’s Dokuzat and explore the significance of the number nine in Chinese, Mongolian and Turkish cultures. Additionally, I provide examples of the use of the number nine in literature, folklore, personal names and geographical names of Türkili and Turks living in Iran.




Wednesday, December 22, 2021

رقعه‌ی تورکی جغتایی نشاط اصفهانی، وزیر امور خارجه و رئیس دیوان انشاء دولت قاجار به دوره‌ی فتحعلی شاه

 رقعه‌ی تورکی جغتایی نشاط اصفهانی، وزیر امور خارجه و رئیس دیوان انشاء دولت قاجار به دوره‌ی فتحعلی شاه


مئهران باهارلی

 

در این مقاله رقعه‌ای کوتاه به تورکی جغتایی از نشاط اصفهانی، رئیس دیوان انشاء دربار فتح‌علی شاه قاجار را معرفی کرده‌ام. نشاط اصفهانی، «بخشی-باخشی»‌ (به عربی-فارسی: رئیس، دبیر و یا صاحب دیوان رسائل، منشی الممالک) موسسه‌ی دولتی «بیتیک‌چی» و یا «توغرا-طغرا» (به عربی-فارسی: دیوان رسائل، دیوان انشاء، دارالانشاء، دبیرخانه، دفترخانه‌ی دربار) فتح‌علی شاه قاجار و اولین وزیر امور خارجه‌ی دولت قاجاری بود.

آثار تورکی و یا تورکیات نشاط اصفهانی که همه به لهجه‌ی جغتایی زبان تورکی هستند، به لحاظ ادبی و صنایع شعری، غنای دائره‌ی لغات و اصطلاحات تورکی و مهارت در استعمال قواعد و قوالب دستور زبانی تورکی و لهجه‌ی جغتایی آن در سطحی بسیار متعالی قرار دارند. این آثار تورکی که در نشرهای ایران علی القاعده سانسور می‌شوند شامل اشعار تورکی، و نوشته‌جات منثور تورکی از قبیل فرمان، خطبه، مکتوب دیپلوماتیک، عقدنامه، رقعه، ... هستند[1].

تورکیات مخصوصا نوشته‌جات تورکی منثور نشاط اصفهانی، بخشی‌یِ نهاد بیتیک‌چی –توغرا و یا رئیس دیوان انشاء دربار و اولین وزیر خارجه‌ی دولت قاجار، علاوه بر ارزش ادبی، از لحاظ تاریخی نیز ارزش بسیار دارند:

- نوشته‌جات منثور تورکی نشاط اصفهانی از قبیل فرمان، خطبه، مکتوب دیپلوماتیک، عقدنامه،... اسنادی تاریخی دال بر رسمی و دولتی بودن زبان تورکی به دوره‌ی فتح‌علی شاه قاجار هستند. تورکی‌دانی و تورکی‌نویسی روسا و مامورین دیوان انشاء، که یک موسسه‌ی رسمی و دولتی بسیار مهم بود، وضعیت و فعالیتی ناشی از رسمیت و دولتی بودن زبان تورکی در آن دوره است.

- کاربرد لهجه‌ی جغتایی زبان تورکی در تالیف اسناد رسمی و دولتی مانند فرمان، خطبه، مکتوب دیپلوماتیک، عقدنامه از طرف نشاط اصفهانی نشان می‌دهد که در دوره‌ی فتحعلی شاه قاجار، لهجه‌ی جغتایی هم - علاوه بر لهجه‌های تورکمانی و به درجه‌ی کم‌تری لهجه‌ی عثمانلی زبان تورکی - از موقعیت رسمی و دولتی بودن بر خوردار بود.

- نشاط اصفهانی خود ذکر می‌کند این رقعه‌ی مسجع به لهجه‌ی جغتایی را خطاب به یکی از دوستان نوشته است. این امر نشان می‌دهد که در دوره‌ی فتح‌علی شاه لهجه‌ی جغتایی زبان تورکی از آن چنان پرستیژ و اعتبار اجتماعی برخوردار بود که مقامات و اهل قلم در ایران آن را در روابط اجتماعی و شخصی خود هم بکار می‌بردند، علی رغم آن که قرن‌ها بود دیگر کسی به لهجه‌ی جغتایی تکلم و صحبت نمی‌کرد.


Sunday, December 12, 2021

پیشنهاد آتاتورک به ‌کومک نظامی برای اعاده‌ی سلطنت احمد شاه‌ قاجار، فاجعه‌ی مخالفت احمد شاه‌ با آن، و خبط آتاتورک در اتحاد عکس العملی با رضا شاه‌ نسل‌کش

 

پیشنهاد آتاتورک به ‌کومک نظامی برای اعاده‌ی سلطنت احمد شاه‌ قاجار، فاجعه‌ی مخالفت احمد شاه‌ با آن، و خبط آتاتورک در اتحاد عکس العملی با رضا شاه‌ نسل‌کش


مئهران باهارلی


بازنویسی اساسی و نشر دوباره‌ی مقاله‌ی اصلی به‌ تورکی از سال ٢٠٠٥


اخیرا سندی در باره‌ی پیشنهاد کومک نظامی «غازی مصطفی کمال پاشا» (از ٢٤ نووامبر ١٩٣٤ به ‌بعد «آتاتورک») توسط وزیر خارجه‌ی وقت تورکیه‌ «احمد توفیق رشدی بیگ آراس» حین یک ملاقات در لوزان سوئیس برای اعاده‌ی سلطنت سلطان احمد شاه‌ قاجار و مخالفت سلطان احمد شاه ‌با این پیشنهاد منتشر شده‌ است. این سند منحصر به ‌فرد از جهات بسیار دارای اهمیت فوق العاده‌ی تاریخی است. از جمله ‌اینکه ‌به ‌درجه‌ی معینی بر معمای حمایت بعدی آتاتورک از رضا شاه‌ – شخصی که ‌توسط دولت بریتانیا - پارسیان - ناسیونالیست‌های ارمنی - ازلی‌ها - ماسون‌ها - باستان‌گرایان و آزربایجان‌گرایان ضد تورک به‌ هدف پایان دادن به‌ حاکمیت تورک بر ایران و منطقه، با یک کودتای نظامی غیر قانونی به ‌حاکمیت رسیده ‌و سپس با تقلب در انتخابات مجلس و تصویب غیر قانونی لایحه‌ی انقراض سلطنت قاجاریه بر تخت سلطنت نشسته ‌بود، و از همان دوران کودتا سیاست ممنوع ساختن زبان تورکی، فارس‌سازی ملت تورک و امحاء میراث تمدنی و تاریخی تورک در ایران را اتخاذ و پس از بر تخت سلطنت نشستن آن را به ‌یک سیاست راه‌بردی دولتی نسل‌کشی زبانی و ملی ملت تورک ارتقاء داده‌ بود –روشن‌گری می‌کند. بررسی این سند برای ریشه‌یابی فاجعه‌ای که ‌ملت تورک ساکن در ایران در قرن گذشته ‌و حال حاضر با آن مواجه ‌است و بعضی از خطاها و ارزیابی‌های نادرست و بسیار پر هزینه‌ی این دو شخصیت مثبت تاریخ معاصر تورک سلطان احمد شاه‌ قاجار و غازی مصطفی کمال پاشا آتاتورک در ارتباط با تورکان ساکن در ایران ضروری است.

پس از این ملاقات، آتاتورک در چرخشی صد و هشتاد درجه‌ای از سیاست‌های جاافتاده‌ی سلطان عبدالحمید، امپراتوری عثمانلی و جمعیت اتحاد و ترقی مبنی بر حمایت از دولت قاجار و تقویت تورکان ساکن در ایران و دفاع از حقوق آن‌ها، به ‌متحد و متفق عنصر قومی فارس در ایران تبدیل شد، به ‌سیاست حمایت و دفاع از حقوق ملی تورکان ساکن در ایران پایان داد، این مساله ‌را که ‌تا آن زمان عاملی تعیین کننده‌ و خط قرمز در روابط تورکیه - ایران بود بالکل از معادلات سیاسی تورکیه‌ حذف کرد، و ایران و مخصوصا تورک‌ایلی (شمال غرب تورک ایران) را که‌ از زمان قاراقویون‌لوها-آغ‌قویون‌لوها قسمتی از حوزه‌ی فرهنگی و تمدنی و سیاسی تورکان آناتولی و «حیات خلوت» و یا «خارج نزدیک» عثمانلی شمرده ‌می‌شد بالکل ترک، و به ‌فارس‌ها، انگلیس‌ها و روس‌ها تسلیم نمود، .... و با این چرخش، به ‌رژیم رضا شاه ‌و دولت‌های بعدی ایران، چراغ سبزی برای اجرای سیاست نسل‌کشی ملی تورک در ایران نشان داد.

در این سند گفته‌ می‌شود غازی مصطفی کمال پاشا که ‌به‌تازه‌گی (٢٩ اوکتوبر ١٩٢٣) جمهوری تورکیه‌ را تاسیس و رئیس جمهور آن شده‌ بود، به ‌دلیل «تورک نژاد بودن قاجارها» خواهان ادامه‌ی سلطنت احمد شاه‌ قاجار بود. بدین سبب وزیر امور خارجه‌ی خود احمد توفیق رشدی بیگ آراس را مامور کرد تا با سلطان احمد شاه ‌در فرانسه‌ ملاقات نموده ‌پیغام‌ها -  پیشنهادها - خواست‌های فوری آتاتورک را به ‌او برساند. توفیق رشدی بیگ در شهر لوزان سوئیس با سلطان احمد شاه‌ قاجار و دو همراه‌ وی میرزا رضا خان دانش - ارفع الدوله ‌تبریزی و عبدالصمد خان - ممتازالسلطنه‌ تبریزی ملاقات نمود و سه ‌پیغام - تکلیف - خواست مشخص آتاتورک را به‌ شرح زیر به او ابلاغ کرد:

-آتاتورک خیلی آرزو دارد سلطان احمد شاه‌ قاجار در اسرع وقت به ‌ایران مراجعت کند. زیرا به ‌نظر آتاتورک اقامت سلطان احمد شاه‌ در خارج «فوق العاده» (غیر طبیعی) است و در صورت عدم مراجعت هر چه ‌زودتر او به‌ کشور، وقایعی که‌ در آنجا جریان دارد (اقدامات قانونی و غیر قانونی رضاخان برای غضب گام به ‌گام حاکمیت، متمایل گشتن حامی او بریتانیا به خلع سلطنت احمد شاه ‌و پایان دادن به ‌سلسله‌ی قاجار، ...) «کار خراب و باعث زحمت زیاد» خواهد شد. سلطان احمد شاه ‌با این تکلیف - خواست آتاتورک موافقت داشت.

-آتاتورک مایل است سلطان احمد شاه ‌از طریق تورکیه - آنکارا پایتخت جمهوری تازه‌ بنیاد تورکیه ‌به ‌ایران مراجعت کند. سلطان احمد شاه ‌با این پیشنهاد-خواست هم موافقت نمود.

-آتاتورک حاضر است یک قوشون ٤٠-٨٠ هزار نفره ‌از اوردوی تورکیه‌ را به ‌هنگام مراجعت سلطان احمد شاه‌ به‌ ایران همراه‌ او کند. تا پس از دفع مخالفین و دور ساختن دشمنان سلطنت (رضاخان و هواداران و حامیان او)، اعاده‌ی سلطنت و تثبیت حاکمیت سلطان احمد شاه، تامین امنیت و بازگرداندن اوضاع سیاسی به ‌حالت عادی و آرامش به‌ کشور، سلطان احمد شاه قوشون مزبور را مرخص کند. بنا به‌ گزارش، سلطان احمد شاه با شنیدن این پیشنهاد، تغییر لحن داده‌ و با بیان اینکه ‌شاه ‌ایران هرگز با قوشون اجنبی به‌ کشور خود نخواهد رفت آن را به ‌طرزی غیر دیپلوماتیک رد کرد.

احمد توفیق رشدی بیگ آراس دیدار مذکور خود (احتمالا در اواخر ماه‌ مارس ١٩٢٥ و یا اندکی بعد از آن) با سلطان احمد شاه ‌قاجار را هفده‌ سال بعد در سال ١٩٤٢ حین یک صحبت دوستانه‌ و غیر رسمی به‌ انوشیروان سپهبدی قاجار[1] وزیر مختار وقت دولت پهلوی در تورکیه‌ روایت کرده، انوشیروان سپهبدی قاجار هم روایت او را «بی کم و کسر» به ‌صورت یک گزارش رسمی و به‌ خط خود برای ارسال به ‌تهران مکتوب نموده ‌است. این گزارش ظاهرا نامعلوم بود تا آنکه‌ فرهاد سپهبدی قاجار پسر انوشیروان سپهبدی قاجار آن را در میان صفحاتی از خاطرات پدرش باز یافته ‌و برای اولین بار در سال ٢٠٠٣ (؟) در سایت خود منتشر کرد[2]. (قبلا نیز حسین مکی در کتاب زنده‌گانی سیاسی سلطان احمد شاه، انتشارات امیر کبیر، (چاپ ۱۳۵۷ ؟ و یا ١٣٦٢؟)، صص ٢٤٤-٢٤٣، روایتی از این ماجرا را داده‌ بود. دست‌رسی به‌ چاپ مذکور کتاب حسین مکی ممکن نشد. در چاپ‌های دیگر کتاب هم همچو مطلبی وجود ندارد. بدین سبب در تالیف این مقاله، روایت مذکور حسین مکی که‌ منبع آن برایم معلوم نیست و داده‌ها و بررسی‌های مربوط به ‌روایت او که‌ در دیگر منابع آمده‌اند[3] را مورد استفاده‌ قرار ندادم).

در زیر نخست متن اصلی فارسی این گزارش-سند و ترجمه‌ی تورکی آن توسط خودم را آورده، سپس توضیحاتی در باره‌ی آن را داده‌ام. کلمات و ارقام داخل [] از طرف من برای تکمیل مطلب اضافه‌ شده‌اند:

 


Saturday, December 4, 2021

سلطان احمد شاه‌ قاجار: من تورکم

 سلطان احمد شاه‌ قاجار: من تورکم

SULTAN EHMED ŞAH QACAR: MEN “TÜRK”EM


مئهران باهارلی


در این نوشته ‌متن تلگراف محی‌الدین پاشا[1] سفیر کبیر دولت عثمانلی در پایتخت قاجاری – به تاریخ ٢٢ فوریه ‌١٩٢٣- در ‌دوره‌ی سلطان احمد شاه ‌قاجار را داده‌ام که ‌وی در آن پس از ذکر استقبال گرم نظامیان و مردم ایران از هئیت عثمانلی[2]، می‌گوید به‌ هنگام تقدیم اعتبارنامه‌اش، سلطان احمد شاه‌ قاجار با او به‌ زبان تورکی صحبت و به ‌وی خاطرنشان کرده‌ که‌ خودش [یعنی احمدشاه] تورک است.

-سلطان احمد شاه ‌قاجار شعور قومی تورک داشت: بیان «من تورکم» سلطان احمدشاه ‌قاجار تبریزی (سلطنت ۱۷ ژوئیه ‌۱۹۰۹ - ۳۱ اوکتوبر ۱۹۲۵) دومین فرزند محمدعلی‌شاه‌ و نخستین فرزند پسر او از ملکه ‌جهان، مطابق با اولگوی وجود شعور قومی تورک و افتخار و مباهات به‌ تورکیت است که‌ بلا استثناء در تمام شاهان قاجار دیده‌ می‌شود. شعور قومی تورک سلطان احمدشاه ‌را هم‌چنین در تمایلات سیاسی تورک‌گرایانه - عثمانلی‌دوستانه‌ی او - مانند دیگر سلاطین قاجار - هم می‌توان دید[3].

تلاش ناموفق مشروطه‌طلبان برای مانقورت‌سازی احمدشاه: وجود شعور قومی تورک در احمد شاه یکی نیز از آن جهت اهمیت دارد که پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت، مشروطه‌طلبان ضد تورک غالب که ‌هنوز جسارت و توان پایان دادن رسمی و حقوقی به ‌سلسله‌ی قاجاری را نداشتند، احمد میرزای ۱۲ ساله ‌را از تبریز به تهران برده و با انتصاب نایب السلطنه‌ برای او به سلطنت صوری انتخاب کردند. تا رسیدن احمد شاه به‌ سن بلوغ و تاج‌گذاری در ١٩١٤، ابتدا عضدالملک از بزرگان ایل قاجار و سپس ابوالقاسم ناصرالملک قارا‌گؤزلو[4] نایب‌السلطنه‌ی او بودند. در این مدت حاکمیت جدید اهتمام بسیاری برای آموزش و تربیت احمدشاه به صورت شخصی مطلقا فاقد شعور قومی – ملی تورک (یعنی بر خلاف سلاطین پیشین قاجار) کرد. اما همانگونه که با «من تورکم» گفتن احمد شاه هم مشاهده می‌شود، در امر مانقورت‌سازی احمدشاه شکست خوردند.  

-سلطان احمد شاه‌ قاجار بر تورکی مسلط بود: در بعضی منابع فارسی ادعا شده‌ که‌ گویا احمد شاه‌ تورکی نمی‌دانسته‌ است. این سند نشان می‌دهد که ‌ادعای مزبور نادرست است و سلطان احمد شاه‌ که ‌متولد تبریز و دوران کودکی خود را در آن شهر تورک گذرانده‌ بود کاملا بر تورکی –در حد صحبت با سفیر کبیر عثمانلی- مسلط بود. (سلطان احمدشاه در مناسبات رسمی شفاهی، از جمله در رسپسیون‌های دربار زبان تورکی را هم بکار می‌برد. امیر تومان عبدالله تهماسبی فرمانده‌ی گارد محافظ احمد شاه گزارشات خود به احمدشاه را به زبان تورکی عرض می‌کرد، ...).

-تورکی زبان رسمی دوفاکتو در عرصه‌ی دیپلوماسی سلطان احمد شاه: کاربرد زبان تورکی از طرف سلطان احمدشاه ‌در صحبت با سفیر کبیر عثمانلی در مراسم رسمی تقدیم اعتبارنامه‌اش، به‌ عبارت دیگر استفاده ‌از تورکی در مناسبات دیپلوماتیک خارجی، همچنین بدان سبب است که‌ زبان تورکی در دوره‌ی قاجاری، مانند تمام دولت‌های تورک-موغول پیشین، دارای موقعیت رسمیت دوفاکتو بود. این سند نشان می‌دهد که ‌کاربرد زبان تورکی به‌ عنوان زبان رسمی دوفاکتو در عرصه‌ی دیپلوماسی در دوره‌ی آخرین سلطان قاجار هم کماکان ادامه‌ داشت.

-هل من مبارزطلبی سلطان احمد شاه ‌قاجار به ‌مشروطه‌طلبان ضد تورک: اهمیت اصلی این سند آن است که ‌نشان می‌دهد علی رغم اشغال پایتخت قاجاری توسط مشروطه‌طلبان انگلیسی ضد تورک که‌ خواهان براندازی سلسله‌ی قاجار صرفا به ‌دلیل تورک بودن آن، و تاسیس دولتی از اقوام ایرانیک به‌ جای آن بودند و در زمینه‌سازی برای این عملیات، تورک بودن را به ‌صورت امری ننگ‌آور و مجرمانه ‌و شیطانی تقدیم می‌کردند[5]، سلطان احمد شاه ‌در یک هل من مبارزطلبی آشکار به ‌مشروطه‌طلبان و دولت انگلیس، تورک بودن خود را با افتخار بیان و تاکید می‌کند. (بعد از اشغال تهران پایتخت دولت تورک قاجار در ١٣ ژوئیه ‌‌‌١٩٠٩ توسط نیروهای ‌مشروطه‌طلب ضد تورک (عوامل اطلاعاتی‌ انگلستان، سران پارسی ‌هندوستان، زعمای زرتشتی بومی، داشناک‌ها - هینچاک‌های ‌ارمنی، ماسون‌ها، بابی - ازلی‌ها، ناسیونالیست‌های افراطی فارس، بختیاری‌ها، مازندرانی‌ها، گیلک‌ها و تورک‌های‌ مانقورت و گؤزقامان خائن مشروطه‌طلب متشکل فرقه‌ی‌ دموکرات ایران، انجمن آزربایجان تهران، آنارشیست‌ها و تروریست‌ها و فدائیان و ‌مجاهدین قفقازی، باستان‌گرایان و نژادپرستان آریایی، ...) و خلع محمدعلی‌ شاه ‌‌‌از سلطنت، دولت قاجاری ‌(صدراعظم، هئیت وزرا، ارتش، بوروکراسی، ...) تماما تحت کونترول و مدیریت عناصر ضد تورک در آمد و عملا به‌ حاکمیت تورک بر ایران پایان داده‌‌ شد).

-«من تورکم» سلطان احمد شاه ‌و تصنیف «من بیر تورکم خاقانی-قاجاری»: تاکید و تفاخر سلطان احمد شاه ‌قاجار بر تورک بودنش، به درجه‌ی معینی روند شیطان‌سازی از هویت تورک را که ‌حرکت مشروطه‌ی انگلیسی ضد تورک آغاز کرده ‌بود، اقلا در میان مقامات قاجاری و وفاداران به ‌این دولت تورک، کند ساخته ‌است. به عنوان نمونه خوانده‌ شدن تصنیف «من بیر تورکم قاجاری-خاقانی» در سال تاج‌گذاری سلطان احمد شاه ‌قاجار توسط «هئیت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت [احمد] شاه» ‌در تفلیس[6]، نمی‌تواند ناشی از تصادف صرف باشد و بی شک تفاخر احمد شاه به تورکیت در آن موثر بوده است.

-نام ملی تورک: سلطان احمد شاه ‌قاجار خود را، عینا مانند مردم ما صرفا «تورک» معرفی می‌کند. در ایران «تورک» نام قومی - ملی اوغوزهای غربی ساکن این کشور بوده، استفاده ‌از هر نامی به‌ جز تورک به‌ عنوان نام قومی و یا ملی این مردم نادرست است. خاندان‌ها و سلاله‌ها و دولت‌های منسوب به ‌ملت تورک هم در نوشته‌جات و رسانه‌ها و ....، مانند دولت قاجار صرفا می‌باید به‌ صورت خاندان‌ها و سلاله‌ها و دولت‌های «تورک»- همانگونه ‌که‌ آن‌ها خود را تعریف می‌کردند و می‌نامیدند-، و نه ‌ایرانی و آزربایجانی و آزری، نامیده ‌و معرفی شوند.     

-درسی برای مانقورت‌ها و گؤزقامان‌های آزربایجان‌گرا: هرچند مشروطه‌طلبان ضد تورک موفق به زدودن حافظه‌ی قومی و هویت ملی تورک احمدشاه و مانقورت‌سازی او نشدند، اما وارثین و عقبه‌های آن‌ها موفق گردیدند با ایجاد یک هویت ملی استعماری و ضد تورک و نژادپرستانه به اسم «قوم – ملت آزربایجان» و جریان «آزربایجان‌گرایی»، که در رفتاری خائنانه و ننگین منکر هویت ملی تورک و یگانه‌گی ملی ملت تورک ساکن در ایران است، ضربه‌ای اساسی به یگانه‌گی ملت تورک و هویت ملی تورک در ایران بزنند.

سلطان احمد شاه‌ قاجار، شاه حاکم بر ‌ایران بود، نه‌ شاه‌ ایرانی و یا شاه ‌فارس: اصطلاح «شاه‌ ایران» که در این تلگراف به کار رفته، به‌ معنی سلطان حاکم بر سرزمین ایران است، نه ‌به ‌معنی سلطان دارای هویت قومی - ملی ایرانی. چنانچه ‌سلاطین عثمانلی هم «سلطان روم» حتی «سلطان بیزانس» خوانده ‌می‌شدند، اما این به‌ معنی قومیت روم ویا یونانی و بیزانسی بودن سلاطین عثمانلی نبود، بلکه به‌ معنی حاکمیت آن‌ها بر سرزمین موسوم به‌‌ روم و قلمروی بیزانس سابق بود. حاکم بودن یک سلطان «تورک» بر ایران هم به ‌معنی «ایرانی» بودن قومیت او و دولتش نیست، صرفا به معنی حاکمیت یک سلطان تورک بر سرزمین و یا کشور ایران است. علاوه بر آن «ایرانی» نام یک تابعیت و هویت و گروه ‌ملی جدید است که‌ از طرف غربیان و انگلستان در اوائل قرن بیستم در دوره‌ی مشروطیت، به ‌معنی کسانی که ‌خود را دارای زبان ملی فارسی و گذشته‌ی زرتشتی و نژاد آریایی و ... می‌دانند ایجاد شد. شاهان و خاقان‌ها و سلاطین تورک هرگز خود را به‌ این معنی جدید ایرانی نشمرده‌اند، آن‌ها به ‌لحاظ هویت قومی تورک بودند و همواره‌ خود را و به‌ درستی و صرفا «تورک» می‌دانستند.





Thursday, December 2, 2021

در اصطلاحات مذهبی، دین‌دار، دین‌چی؛ و محتوم بودن ظهور قرائت‌های لائیک از دین اسلام

 

در اصطلاحات مذهبی، دین‌دار، دین‌چی؛ و محتوم بودن ظهور قرائت‌های لائیک از دین اسلام






من در نوشته‌جات فارسی به جای کلمه‌ی مرسوم اما غیر دقیق «مذهبی» که ممکن است سوء تفاهمات بسیاری ایجاد کند، دو اصطلاح «دیندار» و «دین‌چی» را بکار می‌برم.

« دین‌دار » (متدین) یعنی کسی که در رفتارها و زنده‌گی شخصی خود مراعات باورها و اصول و قواعد یک دین مشخص را می‌کند. (و «سکولار» کسی است که علی رغم اعتقاد به دین، باورها و اصول و قواعد آن را در رفتارها و زنده‌گی شخصی خود رعایت نمی‌کند).

« دین‌چی » یعنی کسی و یا جریانی که خواهان آمیخته شدن اصول دینی –قوانین و احکام شریعت با امر دولت و حکومت و یا ایجاد دولت دینی-شریعت است. -چی در زبان تورکی پسوند مسلک و مشغولیت با امری و یا استفاده از چیزی برای کسب معاش و تجارت و قدرت ... است. از همین جا «اسلام‌چی» عبارت است از کس و جریانی که از اسلام (سوء) استفاده‌ی ابزاری برای رسیدن به اقتدار سیاسی و .... می‌کند.

از این نظر امروزه بسیاری از مسلمانان «دین‌دار» یعنی متدین، قسمتی «سکولار»، و تعداد کمی «دین‌چی» و «اسلام‌چی» یعنی اسلامیست-اسلام‌گرای خواهان ایجاد دولت بر اساس شریعت اسلامی هستند.

و اما اینکه یک دین خود به چه اندازه و درجه مساعد سوء استفاده از طرف دین‌چی‌یان است و قابلیت آمیخته شدن با سیاست و با خصوص دولت را دارد، مساله‌ی دیگری است. بحث درجه‌ی بسیار اختلاط‌پذیری اسلام به عنوان یک دین با دولت مساله‌ای واقعی، مهم و علل آن درخور بررسی عمیق است. زیرا دین اسلام، پوتانسیل بسیاری برای آمیخته شدن با سیاست و دولت دارد.

با اینهمه هر دینی از جمله اسلام در عین حال قابلیت آن را هم دارد که تفسیر و قرائتی «لائیک» (جدا ساختن و دور کردن صنف خادمان و متولیان دین از ساختار و حاکمیت دولتی) از آن عرضه شود و یا دارای فورم «لائیک» گردد. عامل تعیین کننده در موفقیت پروژه‌ی لائیک‌سازی اسلام، توسعه‌ی مدنی و اجتماعی و فرهنگی صنف متولیان و خادمان دین اسلام، یعنی گروهی از معتقدان به اسلام که به طریقی صلاحیت و یا حق تفسیر و قرائت را دارا شده‌اند و یا اینگونه تلقی می‌شوند و جامعه‌ای که این گروه‌ها از آن برخاسته‌اند است. همانطور که لائیک شدن مسیحیت فعلی به درجه‌ی مهمی محصول قرائت و تفسیر متولیان لائیک‌اندیش و لائیک‌منش مسیحیت در اوروپای لائیک عصر روشن‌گری-رونسانس و ... بود، به موازات مدنی و لائیک شدن جوامع مسلمان، و در نتیجه مدنی و لائیک شدن صنف متولیان و خادمان دین اسلام، قرائت‌ها و تفاسیر آن‌ها از اسلام و در نتیجه جریان اصلی موسوم به اسلام هم صبغه‌ای لائیک به خود خواهد گرفت.

هر چند به سبب ویژه‌گی‌های خاص اسلام، اغلب تلاش‌ها به هدف لائیک‌سازی حتی به روزسازی آن در طول تاریخ و گذشته‌ی نزدیک به جای این اهداف، به ایجاد دین‌های جدیدی منجر شده است. مانند ظهور ادیان حروفی‌گری و علویسم و بهایی از تشیع.

با اینهمه لائیک‌سازی دین اسلام امری غیر ممکن نیست. چنانچه پروژه‌ی اتحاد اسلام عثمانلی که به سبب لائیک بودن امپراتوری عثمانلی در اواخر قرن نوزده و دو دهه‌ی اول قرن بیستم به نوعی اسلام لائیک قائل بود. و یا قرائت‌های لائیک از اسلام که در میان خادمان دینی جمهوری‌های تورکیک آسیای میانه و قفقاز و تورکیه و بالکان و ... با آن‌ها مواجه می‌شویم. ظهور این قرائت‌های جدید لائیک از اسلام، نتیجه‌ی سکولار بودن جوامع و مردمان آن‌ها و لائیک بودن دولت‌ها و در نتیجه لائیک شدن صنف خادمان دینی مسلمان در آن‌ها است.

در هارتلند اسلام هم، خاورمیانه‌ی عربی و غیر عربی و جوار آن، دیر یا زود قرائت‌های جدید لائیک از اسلام، و بدون تحول به دینی جدید، پدیدار شده و تبدیل به جریان اصلی اسلام خواهند گردید.

سئکولاريسم (بونداليق) ايله لاييسيزم (ائلده‌مليک)

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/01/blog-post_30.html

در اصطلاحات مذهبی، دین‌دار، دین‌چی؛ و محتوم بودن ظهور قرائت‌های لائیک از دین اسلام

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/12/blog-post.html

Tuesday, November 30, 2021

تصنیف «من بیر تورکم» قاجاری-خاقانی با صدای اقبال السلطان خواننده‌ی «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه‌ قاجار»، اعتراض «ما فارسی نمی‌خواهیم، تورکی بخوانید» محفل تورکیست در تفلیس

ضبط تصنیف «من بیر تورکم» قاجاری-خاقانی با صدای اقبال السلطان خواننده‌ی «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه‌ قاجار»، در نتیجه‌ی اعتراض «ما فارسی نمی‌خواهیم، تورکی بخوانید» محفل تورکیست در تفلیس


مئهران باهارلی


در این نوشته‌ ماجرای تصنیفی بنام «من بیر تورکه‌م» [من یک تورک هستم] را بررسی کرده‌ام که ‌در سال ١٩١٤ در تفلیس پایتخت فعلی گورجستان و با صدای اقبال السلطان یکی از دو خواننده‌ی «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌قاجار» [احمد شاه] به ‌سرپرستی غلامحسین خان درویش‌خان ضبط شده ‌است. (به ‌سبب تالیف و خوانده ‌شدن این تصنیف توسط هئیتی که ‌نام رسمی آن موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌(خاقان) قاجار بود، از این به‌ بعد این تصنیف را تصنیف «من بیر تورکم قاجاری – خاقانی» می‌نامم. این نام‌گذاری همچنین آن را از گونه‌های «من بیر تورکم-اورمیه‌ای» ١٩١٨ که ‌در سال‌های جنگ جهانی اول در مدرسه‌ی تورک یوردوی اورمیه ‌به‌ عنوان سرود خوانده ‌می‌شد[1]، گونه‌ی «بن بیر تورکوم-عثمانلی» ١٨٩٧ سروده‌ی اصلی شاعر عثمانلی یورداقول و گونه‌ی کمالیستی آن «بن بیر تورکوم –آلتی اوخ» ١٩٣٨ مشخص می‌کند)[2].

خوانده ‌و ضبط شدن تصنیف «من بیر تورکم قاجاری – خاقانی» باعث ایجاد بعضی سوء تفاهم‌ها شده‌ است. از جمله‌ اینکه ‌گویا شعر این تصنیف معنا و مفهوم پان‌تورکیستی هم دارد، اقبال السلطان این تصنیف را با مقدمات و تدارک سنگین آماده‌ و ضبط کرده ‌است؛ اقبال آذر در سال ١٩١٤ یک تورک‌گرا و یا ملیت‌گرای تورک بود که ‌سی سال بعد در دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان و پیشه‌وری در ١٩٤٥ آذری شد و به‌ ایران‌گرایی پان‌ایرانیستی ضد تورک تغییر موضع داد و ... [3]. این استنتاجات و ادعاها و حدس و گمان‌ها محصول عدم آگاهی بر و بررسی نکردن اسناد و منابع دست اول و آفیش‌ها و کتاب‌ها و روزنامه‌جات وقت در باره‌ی این روی‌داد است. 

ضبط صفحات در تفلیس

ضبط کردن موسیقی‌های دوره‌ی قاجار و در راس آن‌ها موسیقی تورک (و فارس و لور و عرب و ارمنی و یهودی و گیلک و مازندرانی و افغانی و ... رایج در ایران) توسط شرکت‌های اوروپایی در سال ١٨٩٩ در ایران و خارج آن آغاز شد. در سال ١٩٠٩ بعضی از این شرکت‌ها که ‌در ایران شعبه‌ و دفتری و موزّعی داشتند، به‌ دلیل وضعیت آشفته ‌و هرج و مرج و ناشی از انقلاب مشروطه‌ی انگلیسی و اشغال تهران پایتخت قاجاری توسط دسته‌جات مسلح و تروریستی مشروطه‌طلب، عدم استقبال مردم بومی از صفحات آثار ضبط شده ‌و .... تصمیم گرفتند که ‌به ‌جای ضبط در ایران، هئیت‌های موسیقی به‌ اوروپا آورده‌ شوند که ‌تا ضمن دادن کونسرت‌ها، ضبط‌های بیشتری از موسیقی‌های ایرانی که‌ شامل همه‌ی زبان‌ها و موسیقی‌های رایج در ایران می‌شد انجام گیرد. تا اواخر سال ١٩١٢ حضور مهم‌ترین این شرکت‌ها گرامافون کومپانی ل.ت.د. در ایران تماما متوقف شد.

در سال ١٩١٣ کومپانی «مونارخ ریکورد Monarch Record » آلمانی در تفلیس مرکز سیاسی، اداری و فرهنگی قفقاز روسیه ‌شروع بکار کرد. این کومپانی خواننده‌گان و نوازنده‌گان مناطق گوناگون قفقاز را به ‌این شهر دعوت می کرد و اجراهای سازی و آوازی آنان را در صفحات گرامافون ضبط نموده‌ و در قفقاز، روسیه، کشورهای شرق و اوروپایی به‌ فروش می‌رساند.

در مارس سال ١٩١٤ به ‌دعوت کومپانی مونارخ ریکورد «هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌قاجار» [احمد شاه] به‌ سرپرستی درویش خان[4] تارزن  مرکب از خود او، ابوالحسن خان قزوینی ملقب به ‌اقبال السلطان (بعدها اقبال آذر)، سید حسین طاهرزاده[5]-آوازخوان، باقرخان[6] رامشگر-کمانچه‌کش، عبدالله‌خان دوامی[7]-ضرب زن و نوازنده‌ی تونبک معروف به ‌دو دانگی عازم سفر گاسترول به ‌اوروپا برای پر کردن صفحه‌ی گرامافون شد. هیئت برای دادن کونسرت و پر کردن صفحه ‌نخست در شهر تفلیس مرکز سیاسی-فرهنگی قفقاز توقف کرد. معروف است درویش‌خان برای تهیه‌ی تدارکات و هزینه‌های این سفر، خانه‌‌ی خود را در بانک گرو گذاشت و تا آخر عمر نتوانست منزل خود را از گرو در بیاورد.

«هیئت موسیقی‌چی‌های دربار حضرت شاه ‌قاجار» در تفلیس، دستگاه‌ها و تصانیف زیادی را در استریوی شرکت «مونارخ  ریکورد آلمان» اجرا و در صفحات گرامافون ضبط کردند (موضوع کونسرت‌های این گروه‌ در تفلیس در ادامه‌ی مقاله). از تصنیف‌های تورکی ضبط شده‌ در تفلیس تصنیف آپاردی تاتار منی و تصنیف من بیر تورکم قاجاری – خاقانی است. صفحه‌های ضبط ‌شده ‌از این سفر توسط کومپانی دیویدوف (Davidoff)، بعدا به‌ برلین فرستاده ‌شد. اما به ‌‌جز چند صفحه، صفحات دیگر در آشوب‌ جنگ جهانی اول از میان رفت. ظاهرا تعداد کمی از این صفحات که ‌وارد ایران شده ‌و در آرشیوهای دولت ایران بودند هم، بعد از ساقط کردن سلسله‌ی قاجار و تاکید رضا شاه ‌بر حذف موسیقی حزن‌انگیز مقامی و به‌ دلیل بی اعتنایی مسؤولان شکسته ‌و یا نابود شد. تا آنکه‌ در سال‌های اخیر وزیر وقت فرهنگ عطاء الله ‌مهاجرانی تعدادی از این صفحات را از آرشیو موسیقی دولت گورجستان خریداری و به ‌تهران انتقال داد.

ضبط قطعات و تصانیف تورکی در دوره‌ی قاجار یک امر استاندارد و قاعده‌ی معمول و لازم الاجرا بود.

پس از آغاز ضبط کردن موسیقی‌های دوره‌ی قاجار توسط شرکت‌های اوروپایی در سال ١٨٩٩ و به‌ بعد، ضبط قطعات و تصانیف تورکی در تهران و خارج آن در قفقاز، اوروپا، آسیای میانه، ... (و قطعات و تصانیف به ‌دیگر زبان‌های موجود در قلمروی قاجاری از جمله‌ ارمنی و گورجی و گیلکی و لوری و کوردی و عربی و یهودی و مازندرانی و افغانی و ..... ) یک قاعده‌ی معمول و امری استاندارد و لازم الاجرا بود. قابل ذکر است که‌ در کاتالوگ‌ها و اسناد این دوره‌ آثار ضبط شده ‌از موسیقی تورکی ایران قاجاری و قفقاز با نام‌های گوناگونی مانند پرشین-تارتار= ایرانی-تاتار، پرشین=ایرانی، تورکی، قفقازی، آزربایجانی، حتی ارمنی و گورجی ثبت شده‌ است.

چنانچه ‌در ضبط اواخر سال ١٩٠٥-ژانویه‌ی سال ١٩٠٦ توسط توسط ماکس هامپه (Max Hampe) و برادرش فرانتز هامپه (Franz Hampe) در تهران، از شرکت گرامافون و تایپ رایتر ل.ت.د. (The Gramophone & Typewriter, Ltd.)، با کومک ژنرال لؤمئر (General Lemaire) مدیر موزیک قوشون ایران، که ‌طی آن صدای مظفرالدین شاه ‌هم در ١٦ ژانویه‌ی ١٩٠٦ ضبط شده ‌است، تصنیف‌های تورکی آتی ضبط شده‌اند

از علی خان نائب السلطنه‌ (باقرخان-کمانچه) تصنیف تورکی؛ از حسین شمیرانی تصنیف قاراباغی داداش آمان‌دیر؛ از یاور ابراهیم خان با اورکستر شاهی آواز افشاری و تصنیف تورکی، از میرزا محمد خان –تار و میرزا غلام رضا شیرازی-تار تصنیف تورکی گَل گَل؛ از قربان خان- تار و میرزا غلام شیرازی-تار تصنیف تورکی من گوله‌ن‌ده؛ از حاجی لوره‌ و اکبر تورکه ‌دوئت تورکی و لوری؛ از حسین جان رقاصه‌ و نائب علی رئیس-کمانچه: آواز قاراباغی و تصنیف تورکی؛ از علی خان نائب السلطنه‌ و صفدر خان-کمانچه ‌سه‌گاه‌ قفقازی؛ از میرزا سید احمد خان و میرزا حسین قلی خان-تار آواز آزربایجانی. در این ضبط همچنین تصنیف‌هایی به‌ زبان‌های فارسی، لوری (بختیاری و فیلی)، گیلگی، کوردی، افغانی، عربی، و ارمنی ضبط شده‌است.

سنت ضبط تصنیف‌ها و آوازهای تورکی حتی در اوائل سلطنت رضا شاه‌ هم ادامه ‌داشت. چنانچه‌ در ضبط سال ١٩٣٣ توسط گرامافون کومپانی ل.ت.د. (The Gramaphone Co., Ltd.) و کولومبیا گرافوفون کومپانی ل.ت.د. (The Columbia Graphophone Co., Ltd.) به‌ خواننده‌گی مادام لازاریا (Madam E. Lazaria) تصانیف تورکی آتی ضبط شده‌اند

گئده‌ن یار، سن‌ده‌ن منه ‌یار اولماز، قاراقاش و آواز قفقازی، دورنا و آواز قفقازی، آمان آوچی و آواز قفقازی، سن هارالی‌سان، تصنیف لیلی و مجنون به ‌تورکی، آواز کابل به ‌تورکی، اسه‌ن آبهئی (؟)، پرا‌خود و آواز قفقازی[8]. (در سؤزوموز مقاله‌ای در باره‌ی موسیقی تورکی ضبط شده‌ در صفحات توسط شرکت‌های صفحه‌پرکنی اوروپایی در دوره‌ی قاجار منتشر خواهد شد).

بنابراین این ادعای منابع فارسی و دولتی ایران و پان‌ایرانیستی و .... که‌ این و گروه‌های مشابه ‌برای ضبط موسیقی اصیل ایرانی روی صفحه‌ی گرامافون به ‌اوروپا سفر می‌کردند تماما نادرست است. این گروه‌ها برای ضبط موسیقی‌های موجود در ایران و به‌ زبان‌های رایج در آن از جمله‌ تورکی به‌ اوروپا سفر می‌کردند. 

خواننده‌گان هئیت موزیسین‌های دربار حضرت شاه‌ قاجار در سفر تفلیس هم طبق این سنت ضروری قاجاری می‌بایست حتما به ‌زبان تورکی که زبان اکثریت نسبی مردم و زبان رسمی دربار و اوردوی قاجاری و خاندان شاهی قاجار بود، تصنیف‌هایی خوانده ‌و ضبط کنند.











Thursday, November 25, 2021

مقاله‌ای تورکی از نشریه‌ی آ ملّا عمو– اورگان انجمن اسلامیه‌ی تبریز، یکی از نخستین نشریات تورک در تاریخ تورک‌ایلی؛ و ارتجاع مشروطه

 مقاله‌ای تورکی از نشریه‌ی آ ملّا عمو– اورگان انجمن اسلامیه‌ی تبریز، یکی از نخستین نشریات تورک در تاریخ تورک‌ایلی؛ و ارتجاع مشروطه


مئهران باهارلی


در این مقاله، نوشته‌ای تورکی از نشریه‌ی آی ماللا عمی (نام فارسی: آ ملّا عمو) از سال ١٩٠٨ را بازنشر کرده‌ام. در این نوشته‌ که‌ به ‌صورت گفتگویی بین یک فرد عامی و یک موللا به ‌زبان تورکی است، از مظالم و ستم‌کاری‌های مشروطه‌طلبان، ترورها و آدم‌کشی‌ها و جنایاتی که‌‌ مشروطه‌طلبان مخصوصا قفقازیان انجام می‌دادند، فساد مالی و اداری مشروطه‌طلبان، استبداد و زورگویی آن‌ها و فضای ترور، رعب و وحشتی که‌ ایجاد کرده‌ بودند انتقاد می‌شود؛ و استقرار انجمن تبریز در محله‌ی ارمنستان – اشاره ‌به ‌اتحاد مشروطه‌طلبان تبریزی با داشناک‌ها و دیگر تروریست‌ها و افراطیون ارمنی و تبدیل تبریز به ‌پایگاه ‌عملیات تروریستی ارمنی بر علیه‌ دولتین تورک قاجار و عثمانلی- ذکر می‌گردد. در پایان نوشته، نشریه ‌خطاب به‌ قسمتی از مردم تبریز نصحیت–پیش‌گویی دقیق آتی را می‌کند. پیش‌گویی‌ای که‌ با ساقط کردن محمدعلی شاه ‌و سپس پایان دادن به ‌حاکمیت تورک بر ایران توسط مشروطه‌طلبان عینا تحقق پیدا کرد: «در خواب [غفلت] هستید، بیدار شوید. حیف از شماست زمانی از خواب بیدار شوید که‌ کار از کار گذشته‌ باشد. و آن بیداری دیگر فایده‌ای نداشته باشد. از من گفتن بود. و گفتم. خود دانید و خدایتان ....».

نشریه‌ی آی ماللا عمی‌- آ ملّا عمو[1]، که در سال ١٩٠٧-١٩٠٨ جمعا در ٨ و یا ٩ شماره‌ و شاید بیش‌تر منتشر شد[2] ، به ‌نوعی اورگان هفته‌گی انجمن اسلامیه‌ی تبریز بود و مواضع آن جمعیت را بیان می‌کرد. (انجمن اسلامیه‌ که رئیس آن میرزا حسن مجتهد، و مدیر آن میر هاشم ده‌وه‌چی، هر دو قبلا از مشروطه‌طلبان بودند، کمی پیش از شروع جنگ مشروطه‌طلبان انگلیسی در تبریز در مقابل قوای دولت ‌تاسیس شده ‌بود و روزنامه‌‌ی دیگری به‌‌ نام «اسلامیه» هم منتشر می‌کرد). این نشریه ‌به ‌نام‌های «آی موللا عمو» و یا «آ موللا عمو» معروف شده‌ است. زیرا مطالب آن به‌ صورت گفتگو و پرسش و پاسخ تورکی بین یک مرد عوام و موللایی که‌ او وی را اغلب آ ملّا عمو و بعضا آی ملّا عمو می‌نامید نوشته ‌می‌شد. ادعا شده که نویسنده و مولف گفتگوهای آ موللا عمو، «میرزا حاج آقا» از اهالی محله‌ی ده‌وه‌چی که بعدها شهرت «حاذق اعظم» را انتخاب کرد بود.

زبان آی ماللا عمی

آی ماللا عمی یکی از نخستین نشریه‌های تماما تورکی منتشر شده‌ در تاریخ تبریز، آزربایجان، تورک‌ایلی و ایران است.

قبل از آی ماللا عمی، فقط دو نشریه‌ی تماما تورک در ایران چاپ شده‌ بود: «عبرت» در سال ١٩٠٦ و «شکر» (شوکور؟) در سال ١٩٠٧. در طول نیم قرن پیش از آن، یعنی از سال ١٨٥٨ که ‌نخستین نشریه ‌در تبریز با نام «اخبار دارالسلطنه‌ی ‌مملکت آزربایجان» ‌به ‌فارسی منتشر شد تا انتشار عبرت، شکر و آی ماللا عمی در ١٩٠٦-١٩٠٨، ده‌ها نشریه‌ی منتشر شده ‌در تبریز و توسط تبریزیان در خارج، همه ‌به ‌زبان فارسی بود[3]. (این اولگو، واقعیت فاجعه‌بار نبود شعور ملی تورک در میان نخبه‌گان تبریزی قرن نوزده و فارسی زده‌گی عمیق آن‌ها ‌را نشان می‌دهد، نخبه‌گان فاقد خودآگاهی ملی تورک و خودفارس‌انگاری که‌ انجمن ضد تورک معارف تبریز و انجمن ضد قاجار و ازلی-ماسونی-آنگلوفیل-تروریستی آزربایجان در تهران و حرکت مشروطیت در تبریز، و نهایتا تاسیس دولت رضاشاه-پهلوی هم دست پرورده‌ی آن‌ها بود).

منابع آزربایجان‌گرا همانگونه‌ که ‌فرقی بین مطبوعات ضد تورک-پان‌ایرانیست و مطبوعات تورک‌گرا نمی‌گذارند، فرقی بین مطبوعات به ‌لحاظ زبانی تماما تورک، مطبوعات دو زبانه‌ی تورکی –فارسی، مطبوعات دو زبانه‌ی فارسی-تورکی و مطبوعات فارسی هم قائل نیستند[4]. در نتیجه ‌در این منابع لیستی از مطبوعات گویا ملی آزربایجانی داده‌ می‌شود که‌ اغلب آن‌ها مطبوعات فارسی، ضد تورک و یا علنا پان‌ایرانیست هستند. منابع آزربایجان‌گرا در یک رفتار ضد تورک دیگر، مطبوعات تورکی منتشر در خارج آزربایجان اما در ایران را هم داخل لیست خود نمی‌کنند، اما مطبوعات پان‌ایرانیستی منتشر شده ‌در خارج کشور به عنوان نمونه در مصر و برلین و .... توسط تبریزیان را جزء مطبوعات ملی آزربایجانی می‌شمارند!.

آی ماللا عمی به ‌تورکی، روزنامه‌ی ملی اورگان انجمن ایالتی و ولایتی تبریز به ‌فارسی منتشر می‌شد.

«جریده‌ی ملی» و یا «روزنامه‌ی ملی » اورگان رسمی انجمن ملی تبریز مشهور به «انجمن ایالتی آزربایجان»، منتشر شده‌ در سال ١٩٠٦-١٩٠٧ نشریه‌ای تماما به ‌زبان فارسی بود. در حالیکه ‌در آن زمان حتی در تبریز، اکثریت مطلق مردم زبان فارسی را نمی‌دانستند. (در نشریه‌ی انجمن تبریز اشعار و متونی معدود به‌ زبان تورکی از دیگر منابع نقل و یا روایت شده‌ است. اما تمام نوشته‌ها به ‌قلم نویسنده‌گان آن نشریه ‌به ‌فارسی است).

انتشار اورگان رسمی انجمن تبریز تماما به ‌زبان فارسی، محصول هویت ملی‌ای که‌ این انجمن برای خود و مردم آزربایجان تعریف می‌کرد، و در ارتباط با تاریخ‌نگاری و ناسیونالیسم ایرانی-فارسی و آمال ضد تورک این انجمن بود. انجمن ایالتی و ولایتی تبریز به‌ هویت ملی ایرانی و ملت ایران، وطنی –ملی بودن زبان فارسی، نژاد و نژادپرستی ایرانی، میهن مقدس ایران، تاریخ‌نگاری پارسی-زرتشتی-ایرانی، باستان‌گرایی ایرانی، لزوم رسمیت انحصاری و دوژور زبان فارسی، ضرورت تاسیس و گسترش شبکه‌ی مدارس فارسی‌زبان در مناطق تورک‌نشین و غیر فارس‌نشین، هویت قومی آزربایجان ساخته‌ی انگلستان-پارسیان، جنسیت‌زده‌گی، ... معتقد بود. این مفاهیم در وجه‌ سلبی به‌ معنی نفی تاریخ تورک، نفی دولت‌مداری تورک، نفی هویت ملی تورک، انکار وجود ملت تورک در ایران، نفی ملی بودن زبان تورکی برای ملت تورک، مخالفت با رسمی و زبان دیوانی شدن زبان تورکی، نفی وجود وطن تورک (مجموعه‌ی مناطق تورک‌نشین در شمال غرب ایران)؛ تلاش برای تجزیه‌ی ملت تورک و وطن تورک، به‌ حاشیه‌‌ راندن و طرد زبان تورکی از عرصه‌های کتابت و ادبیات سیاسی و صحنه‌ی اجتماع، جوان‌مرگ کردن مطبوعات تورک، برچیدن نظام تحصیلی تورک، عثمانلی‌ستیزی- تورک‌ستیزی، و..... بود[5].