Friday, June 30, 2017

از خيانتهاي آزربايجان‌گرايان: حماسه‌ي مقاومت خوي


از خيانتهاي آزربايجان‌گرايان: حماسه‌ي مقاومت خوي

مئهران باهارلي

در تاريخ ٢١-٢٦ ژوئن ١٩١٨ شهر خوي مورد حمله‌ي غافلگيرانه و بمباران ارتش ارمني به فرماندهي ارتشبد آندرانيک اوزانيان قرار گرفت. هدف کوتاه‌مدت ارتشبد آندرانيک اوزانيان که در هماهنگي با بلشويکهاي روس و ارمني (لنين، شائوميان) از سوي نخجوان به خوي حمله نمود، قتل عام اهالي تورک شهر، مجبور کردن بقيه السيف به فرار، اشغال و ضميمه نمودن خوي به دولت ارمنستان جديدالتاسيس بود. دستجات و سپاهيان آسوري و ارمني پشت‌گرم به حمايت ارتشهاي اشغالگر و هئيتهاي ديپلماتيک و ميسيونرهاي مسيحي افراطي روسيه، بريتانيا، فرانسه، آمريکا و ... مدتها قبل از آن با قتل عام تورکها مناطقي از قفقاز جنوبي را اشغال و دولتي ارمني به پايتختي شهر تورک‌نشين ايروان ايجاد کرده بودند. آنها در غرب، در ناحيه‌ي وان آناتولي شرقي در آستانه‌ي تاسيس يک دولت ارمني ديگر بودند و در جنوب در غرب آزربايجان، قصد ايجاد دولت آسورستان به پايتختي شهر تورک اورميه را داشتند. قسمتهاي جنوبي‌تر تورک‌ايلي به مرکزيت بيجار نيز در تصرف نيروهاي بريتانيا بود. در اين وضعيت، اشغال و انضمام خوي به ارمنستان مي‌توانست اين سه واحد مسيحي (دو دولت ارمني در قفقاز و  وان، و دولت آسوري در اورميه) را به يکديگر و اين سه را به نيروهاي اشغالگر بريتانيا در ناحيه‌ي بيجار تورک‌ايلي متصل کند. اين، هدف استراتژيک ارتشبد آندرانيک اوزانيان از حمله به شهر خوي بود. 

اما ارمنيان با حادثه‌ي غيرمنتظره‌‌اي روبرو شدند. و آن مقاومت بي سابقه‌ي مردم تورک به همراهي نيروهاي عثماني بود. قواي عثماني موجود در منطقه، به همراه ستونهايي تازه‌نفس از اردوي عثماني به فرماندهي علي‌احسان پاشا که پس از استمداد مردم خوي از امپراتوري عثماني به ياري آنها شتافته بودند، مردم را تشويق و تهييج و دعوت به مقاومت در برابر دشمن کرده و آنها را سازمان داده و مسلح نمودند. بدنبال آن و علي رغم محاصره‌ي شهر و بمباران و به توپ بستن، گلوله‌باران کردن و کشتار مردم بي‌دفاع و وحشت‌زده و پريشان تورک توسط نيروهاي ارمني و هلاک شدن بسياري از اهالي و چند صد تن از نيروهاي عثماني؛ مدافعين شهر مرکب از فرماندهان و عساکر اردوي اسلام، دستجات مسلح و چريکهاي تورک بومي و اهالي شهر اعم از زنان و مردان و پيران و جوانان و کودکان و پناهندگان و مهاجرين سلماس-ديلمقان و اورميه، دوش بدوش و دليرانه‌ در برابر متجاوزين ارمني جنگيدند و توانستند نه تنها محاصره‌ي شهر را بشکنند، بلکه نيروهاي ارتش ارمني را تار و مار کرده فراري دهند. حماسه‌ي مقاومت خوي نقطه‌ي عطفي در تاريخ معاصر ملت تورک است. زيرا نشان داد هوشياري و آمادگي جنگي و عمل متحد بين نيروهاي تورک به موازات سازماندهي و بسيج مردمي، مي‌تواند ملت تورک و وطن تورک را در مقابل دشمنان و توسعه‌طلبان حفظ کند. امري که در آن دوره مردم و بزرگان سلماس و اورميه از آن غفلت کرده و بابت اين غفلتشان بهاي سنگيني -اشغال شهرها و قتل عام نزديک به يک صد هزار تن تورک توسط نيروهاي مسيحي- پرداختند.

يکي از حاشيه‌هاي عجيب در رابطه با حماسه‌ي مقاومت خوي آن است که «دمکراتهاي آزربايجان» مستقر در تبريز، نه تنها با بدبيني به مقاومت مردمي تورک در برابر جانيان مسيحي مي‌نگريستند، بلکه بسياري از آنها علناً با متجاوزين ارمني و آسوري همدردي، حتي از آنها جانبداري مي‌نمودند. اين رفتار و موضع‌گيري ناشايست دمکراتهاي آزربايجان، در منابع تاريخي آن دوره ثبت شده است. يکي از بهترين اين منابع، خاطرات امين الشرع خوئي است که به اين مطلب نيز پرداخته است. وي خود شاهد عيني کشتار تورکان توسط ارتشها، دولتها و نيروهاي مسيحي مذکور در غرب آزربايجان بود و در اثر خود از تسليم شدن دستجات آسوري و ارمني به روحانيون مسيحي بنيادگرا و فاناتيک و رهبران سياسي افراطي اولتراناسيوناليست، جنايات و فجايع جيلوها، قاچاقها، داشناکها، دراگونها، سالداتها و قواي ارتش منظم روس و فرانسه و بريتانيا، قتل عام زنان و کودکان و پيرمردان و پيرزنان تورک غيرنظامي، دريده شدن شکم زنان باردار و تخريب و به آتش کشاندن روستاها و شهرهاي تورک توسط گروههاي مذکور؛ از پريشاني، مظلوميت، عجز و در عين حال اميد و ايمان مردم تورک به آزادي و استخلاص سخن رانده است.

Thursday, June 29, 2017

در تفاوت تورک‌ایلی و تورک‌ائلی

در تفاوت تورک‌ایلی و تورک‌ائلی 

مئهران باهارلی


اخیراً نقشه‌ای در اینترنت با نام «تورک‌ائلی» که گویا قلم‌روی وطن تورک در ایران را نشان می‌دهد منتشر شده است. این نقشه نادرست است و مفهوم وطن تورک را تحریف و بی‌ارزش می‌سازد.

١-ایران یک کشور چندملتی است. هر ملت ساکن در ایران دارای یک «منطقه‌ی ملی»‌ی از آن خود، نیاخاک و یا «وطن» است که با نام قومی - ملی‌ی وی خوانده می‌شود. مانند بلوچستان، مازندران (طبرستان)، گیلان، کوردستان، لورستان، عربستان، تورکمنستان (تورکمه‌ن‌یورت، وطن اوغوزهای شرقی، وطن مازنی‌ها)، لارستان، خلجستان (خلج‌اوردا) و ....

٢-در تعیین و ترسیم مناطق ملی و یا وطن‌های ملل ساکن در ایران، هر گروه قومی و ملی به دلخواه خود و با زیاده‌خواهی و توسعه‌طلبی نمی تواند سرزمین‌های ملل دیگر را جزء وطن خود و متعلق به خود بداند و عرضه کند. باید اصولی پایه‌ای، منطقی و معقول و قابل قبول برای همه‌ی ملل در تعیین و ترسیم حدود مناطق ملی و یا وطن‌های ملل ساکن در ایران اساس گرفته شود. از جمله این سه اصل:

الف-اصل اکثریت نسبی و یا مطلق جمعیتی: هر منطقه‌ی ملی و یا وطن هر ملت باید صرفا واحدهای جمعیتی که آن ملت در آن دارای اکثریت نسبی و یا مطلق جمعیتی است را شامل باشد. به عنوان نمونه نواحی‌ای که فارس‌ها در آن‌ها اقلیت جمعیتی هستند نمی‌توانند به فارسستان – منطقه‌ی ملی فارس الحاق شوند.

ب-اصل پیوسته‌گی خاکی – جوغرافیایی: واحدهای جمعیتی که یک ملت در آن دارای اکثریت جمعیتی است برای داخل و الحاق شدن به منطقه‌ی ملی و یا وطن آن ملت می‌باید دارای پیوسته‌گی ارضی و خاکی با یک‌دیگر باشند. یعنی یک مرکز جمعیتی دارای اکثریت جمعیتی «ملت الف» که به صورت جزیره‌وار در میان نواحی جمعیتی با اکثریت جمعیتی از «ملت ب» قرار دارد نمی‌تواند به «منطقه‌ی ملی ملت الف» الحاق شود. به عنوان نمونه مراکز جمعیتی فارس‌زبان که در قرن بیستم در نتیجه‌ی سیاست فارس‌سازی به طور جزیره‌وار در داخل منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران  ظاهر شده‌اند، علی رغم داشتن اکثریت جمعیتی فارس، متعلق به فارسستان – منطقه‌ی ملی فارس نیستند زیرا دارای پیوسته گی جوغرافیایی و خاکی با دیگر مناطق فارس‌نشین نیستند، بلکه متعلق به منطقه‌ی ملی تورک – تورک‌ایلی و قسمتی از اقلیت فارس در تورک‌ایلی هستند.

ج- سال مبنایی ١٩٠٠ میلادی: در تعیین اکثریت جمعیتی یک منطقه‌ی ملی، نه وضعیت دموگرافیک زبانی - قومی – ملی کنونی، بلکه وضعیت دموگرافیک زبانی - قومی – ملی دهه‌ی  اول ١٩٠٠ اساس گرفته می‌شود. یعنی زبان و هویت قومی – ملی یک مرکز جمعیتی همان قبول می‌شود که در سال ١٩٠٠ بود، نه زبان و هویت قومی – ملی فعلی آن. زیرا از دهه‌ی اول ١٩٠٠ و انقلاب مشروطیت، سیاست رسمی و دولتی نسل‌کشی ملی و زبانی ملل غیر فارس آغاز شد و بعد از آن با فارس‌سازی و تغییر زبان بسیاری از گروه‌های غیر فارس مانند تورک از تورکی به فارسی، هم‌چنین مهاجرت‌هایی که نتیجه‌ی سیاست‌های استعمار داخلی بودند (مانند اسکان لورها و فارس‌ها در سرزمین‌های عربی - الاحواز، سیستانی‌ها و زابلی‌ها در تورکمن صحرا و ....) زبان بسیاری از مراکز جمعیتی و بافت قومیتی آن‌ها تغییر یافت و مرزهای دموگرافیک قومی – ملی طبیعی و تاریخی مناطق ملی مخدوش شد. این روند فارس شدن گروه‌های ملی غیر فارس هم‌چنان با سرعت ادامه دارد.

٣-یکی از ملل ساکن در ایران «ملت تورک» (اوغوزهای غربی) است که در چند منطقه به طور کومپاکت و اکثریتی ساکن است. مناطقی که ملت تورک در آن‌ها به طور کومپاکت و اکثریتی ساکن است عبارتند از «منطقه‌ی ملی‌ی تورک» در شمال غرب و غرب ایران، یعنی همه‌ی سرزمین‌های تورک‌نشین به طور پیوسته دارای اکثریت جمعیتی تورک در دهه ی ١٩٠٠ (قبل از شروع سیاست دولتی نسل‌کشی ملی تورک) که از مرزهای جمهوری‌های آزربایجان و تورکیه آغاز و در جنوب شرق در حوالی‌ی تهران و در جنوب در حوالی‌ی نهاوند و کنگاور و ملایر و ... پایان می‌پذیرد؛ و چند «کانتون و یا اکسکلاو تورک» یعنی مناطق منفصل و جزیره‌وار تورک‌نشین در جنوب، در مرکز و در شمال شرق ایران (آوشاریورت، قاشقایورت، ...).

٤- به لحاظ تاریخی و جوغرافیایی، منطقه‌ی ملی‌ی تورک در شمال غرب ایران بین «آزربایجان» و «عراق عجم» تقسیم شده است. چنان‌چه تقریباً نیمی از آن در ناحیه‌ی آزربایجان تاریخی - جوغرافیایی و نیمی دیگر در عراق عجم تاریخی - جوغرافیایی قرار دارد (ادعای آزربایجان‌گرایان دائر بر اینکه جوغرافیا و ایالت آزربایجان تمام مناطق تورک‌نشین شمال غرب ایران را شامل بود و در دوره‌ی رضا شاه تجزیه شد، دروغ است. منطقه‌ی تورک‌نشین در شمال غرب ایران و یا وطن تورک همیشه‌ی تاریخ بین دو جوغرافیا و واحد اداری سیاسی آزربایجان و عراق عجم تقسیم شده بود، از جمله در دوره‌های قیزیل‌باش، افشار و قاجار. «منطقه‌ و یا ولایت خمسه» بعضا جزئی از ایالت آزربایجان، در بعضی مواقع دیگر هم جزئی از عراق عجم شمرده می‌شد).






٥- ناحیه‌ی جوغرافیایی‌ی آزربایجان، علاوه بر بخش تورک‌نشین، شامل بخشی از وطن ملت کورد و یا کوردستان نیز می‌شود. همان گونه که ناحیه‌ی جوغرافیایی‌ی عراق عجم، علاوه بر بخش تورک‌نشین، شامل بخشی از وطن ملت فارس و یا فارسستان نیز می‌گردد. به عبارت دیگر، آزربایجان هم‌پوشانی و عینیتی با وطن تورک در شمال غرب ایران ندارد؛ هم چنان چه که عراق عجم ندارد. آزربایجان و عراق عجم مفاهیمی زبانی و قومی - ملی‌ نیستند، صرفاً نام‌های جوغرافیا و تقسیمات اداری‌اند («عراق عجم» ترکیبی برای جدا ساختن آن از «عراق عرب»، و کلمه‌ی «عجم» در آن به معنی‌ی «غیر عرب» و یا سکنه‌ی ایران و .... است).

٦-در ایران، منطقه‌ی ملی‌ی به هم پیوسته‌ی تورک در شمال غرب مرکب از بخش‌های تورک‌نشین آزربایجان تاریخی - جوغرافیایی و عراق عجم تاریخی-جوغرافیایی تاکنون دارای نامی تثبیت شده و همه‌گانی و جاافتاده و رسمی – دولتی که منعکس کننده‌ی هویت ملی‌ی ملت تورک و دربرگیرنده‌ی همه‌ی قلمروی آن باشد نبود. اگرچه نام «تورکستان» (و «تورکمانیا») به معنی سرزمین تورک از طرف مردم به صورت «خودنام‌گذاری» و از طرف مورخین و خارجیان به صورت «دیگرنام‌گذاری» برای نامیدن شمال غرب تورک‌نشین ایران به کار رفته و می‌رود، اما خودنام‌گذاری و دیگرنام‌گذاری «تورکستان» همه‌گانی و رسمی نشده است). وضعیت منطقه‌ی ملی‌ی فارس در مرکز و شرق ایران هم چنین بود. این مشکل و کم‌بود تاریخی اخیراً با کاربرد و تخصیص نام «تورک‌ایلی» (ترجمه‌ی تورکی خودنام‌گذاری موجود «تورکستان») برای منطقه‌ی ملی‌ی تورک در شمال غرب ایران، و «فارسستان» برای نامیدن منطقه‌ی ملی‌ی فارس در مرکز و شرق ایران برای همیشه حل نهائی‌ی خود را پیدا کرد.

٧- عده‌ای مفهوم «تورک‌ائلی» را به صورتی اشتباه – بر اساس درک نادرست و مغشوش از «وطن تورک» به کار می‌برند. به عنوان نمونه نقشه‌ی زیرین از وطن تورک بنام «تورک‌ائلی» که در اینترنت منتشر شده، نادرست است. زیرا:

Sunday, June 25, 2017

محمدامین رسول‌زاده: من آزربایجان‌چی نیستم!

محمدامین رسول‌زاده: من آزربایجان‌چی نیستم!

 

مئهران باهارلی


١- از خیانت‌های بی شماری که آزربایجان‌گرایان انجام داده‌اند (علاوه بر تلاش برای مهندسی استعماری قومی ملت تورک، تغییر نام و هویت ملی آن از تورک به آزربایجانی، تجزیه‌ی ملت واحد تورک کائن و باشنده در ایران به ملت‌چه‌های آزربایجانی و غیر آزربایجانی، تجزیه‌ی وطن تورک در شمال غرب ایران به دو قسمت مجزای آزربایجانی و غیر آزربایجانی، سد کردن روند ملت‌شونده‌گی توده‌ی تورک و احقاق حقوق ملی وی در قرن گذشته و ....)، یکی هم جعل و تحریف تاریخ، وارونه‌نویسی آن و تاریخ‌بافی است. آن‌ها در این راستا به معرفی معکوس تقریباً همه‌ی شخصیت‌های تورک در تاریخ دست زده‌اند. از جمله حرکات ایران‌گرا و پان‌ایرانیستی مشروطیت و آزادی‌ سِتان را به عنوان حرکت‌های ملی و استقلال‌طلبانه و جوادزاده‌ی خلخالی – پیشه‌وری بعدی صدر حکومت ملی آزربایجان را تورک‌گرا معرفی کرده‌اند. در حالی که هویت ملی‌ای که رهبران هر سه‌ی این حرکت‌ها پذیرفته بودند «ملت ایران» ساخته شده در دوره‌ی مشروطه توسط پان‌ایرانیست‌ها و صلیبیان (بریتانیا، فرانسه، ....)، وطن آن‌ها ایران و زبان ملی‌ دو تای نخستین فارسی بود و هیچ‌کدام به هویت ملی تورک اعتقادی نداشتند.

الف-در دوره‌ی مشروطیت و بعد از آن «آزربایجان» در نظر آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا (تربیت، خیابانی، صفوت، ....) و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست (تقی‌زاده، کسروی، ارانی، ایرانشهر، جلیل اردبیلی، شفق، ناطق، غنی‌زاده، فیوضات، یکانی، امیرخیزی، ....) صرفاً یک خرده هویت جوغرافیایی متعلق به و زیرمجموعه‌ی «ملت ایران» و سر «وطن ایران» بود. علاوه بر آن، مدیریت حرکت مشروطه در ید شخصیت‌های ضد تورک از آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا، مانقورت‌های آزربایجان‌گرای پان‌ایرانیست و تورک‌های موسوم به چپ ایرانی، قومیت‌گرایان ارمنی و داشناک‌ها، پارسیان هند و رهبران زرتشتیان ایران، باستان‌گرایان و نژادپرستان ضد تورک و ضد عرب، سران بابیان و ازلیان، آنارشیست - تروریست‌های قفقازی، و انگلستان بود.

ب-حرکت آزادی ‌سِتان ادامه‌ی حرکت پان‌ایرانیستی و ضد تورک مشروطیت در آزربایجان بود. اکثریت مطلق سران آن را آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و اقلیتی را آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا تشکیل می‌دادند. در میان رهبران این حرکت افراد معتقد به هویت ملی تورک و یا اقلا آن‌هایی که دشمن تورک نبودند از ٣-٤ نفر متجاوز نمی‌شد. قابل ذکر است که این شخصیت‌های گویا ملی‌گرا و استقلال‌طلب آزربایجانی در دوره‌ی مشروطیت و آزادی‌ ستان و دموکرات‌های آزربایجان زائیده‌ی آن، همه دشمن سرسخت «حکومت مساوات» در قفقاز به رهبری رسول‌زاده و «حکومت اتحاد» در تورک‌ایلی به رهبری جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی مجدالسلطنه؛ و همه هم‌کار و متفق داشناک‌ها و صلیبیان اشغال‌گر - که در قفقاز و شمال غرب ایران مشغول به تورک‌کشی بودند - بودند.

ج- رهبران حکومت ملی آزربایجان نیز هیچ‌کدام معتقد به هویت ملی تورک نبودند و سابقه‌ای در مبارزه‌ی سیاسی برای احقاق حقوق ملی ملت تورک نداشتند. بر عکس، بسیاری از آن‌ها که اعضای حزب توده بودند (جاوید، بی ریا، شبستری، ....) معتقد به هویت ملی ایرانی ایجاد شده در دوران مشروطیت بودند. جهانشاهلو یک پان‌ایرانیست کومونیست (از جرگه‌ی ارانی) بود و پیشه‌وری تمایلات ایران‌گرایانه و باستان‌گرایانه داشت. باز بسیاری از آن‌ها در سمپاتی با افراطیون ارمنی داشناک و کومونیست و ... تمایلات ضد عوثمان‌لی - ضد تورکیه – ضد تورک داشته، در گذشته با استقلال آزربایجان قفقاز از روسیه و تاسیس جمهوری آزربایجان در قفقاز و حکومت تورک نیمه مستقل به رهبری جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورومی مجدالسلطنه در تورک‌ایلی و ادغام آن‌ها در یک‌دیگر با حمایت عوثمان‌لی مخالفت کرده بودند. پیشه‌وری در آن سال‌ها در نشریه‌ی ایران‌گرا و ضد تورک و ضد استقلال‌طلبانه‌ی «آذربایجان جزء لاینفک ایران» می‌نوشت، به شدت با ایده‌ی فدرالیسم ملی و زبانی در ایران مخالف بود و حتی در اوج قدرت در مقام صدر حکومت ملی آزربایجان از رضا شاه به خاطر جلوگیری از تجزیه‌ی ایران تشکر می‌کرد.


Friday, June 23, 2017

 متلهاي تورکي از للين (لالجين) همدان – تورک‌ايلي (آزربايجان اتنيک)


 متلهاي تورکي از للين (لالجين) همدان – تورک‌ايلي (آزربايجان اتنيک

مئهران باهارلي

Friday, February 05, 2010


نوشته‌ي زير به قلم پژوهشگر گرامي خانم پروانه شوقيان وصال، از فصلنامه‌ي نجواي فرهنگ. شماره‌ي ٧- صفحات ١١٦-١١١ گرفته شده است. نوشته در باره چند ترانه‌ي متل تورکي (قوشماجا) از شهر للين و يا لالون (به فارسي لالجين) تورک‌ايلي- آزربايجان اتنيک، واقع در استان همدان مي‌باشد. شهر للين که در بخش جنوبي استان همدان قرار دارد، به عنوان پايتخت سفال و سراميک تورک‌ايلي شناخته مي‌شود. محقق محترم هر بند تورکي را با املاء فارسي ثبت کرده و ترجمه‌ي آنها به فارسي را نيز (در اين نوشته در داخل پارانتز) داده است. تنها تغيير داده شده در اين متن از سوي اينجانب، تبديل املاي فارسي به املاي تورکي؛ مانند ثبت کسره با "ئ"، فتحه با "ه"، دوبار نوشتن حروف به جاي کاربرد تشديد...؛ و اضافه کردن متن بندها به تورکي معيار در داخل کروشه [] است. چند مورد از ترجمه‌ها نيز که محتاج به تصحيح بودند به شکل [ترجمه‌ي صحيح: ] تصحيح شدند. مئهران باهارلي
-------------------------------------

چند مثل از لالجين همدان
پروانه شوقيان وصال
وصلنامه‌ي نجواي فرهنگ. شماره‌ي ٧- صص ١١٦-١١١


Friday, June 16, 2017

شاهزاده شيخ الرئيس حضرتله‌ري‌له ملاقات- مصاحبه‌ي تورکي شيخ الرئيس قاجار تبريزي


شاهزاده شيخ الرئيس حضرتله‌ري‌له ملاقات

مصاحبه‌ي تورکي شيخ الرئيس قاجار تبريزي


مئهران باهارلي


شهزاده شيخ الرئيس قاجار تبريزي از برجسته‌ترين سيماهاي نوانديشي ديني تورک، از پيشگامان رفورميسم و پروتستانيزم اسلامي تورک، از ممثلين اسلام تورکي، برجسته‌ترين شخصيت در تاريخ «پروژه‌ي اتحاد اسلام» پس از نادرشاه افشار و از تئوريسينها و ايدئولوگهاي آن، و در نهايت از زمينه‌سازان ظهور تورک‌گرايي مودرن و هويت ملي تورک در ايران و تورک‌ایلي –آزربايجان اتنيک است. در بستر اسلام تورکي و نوانديشي ديني- پروتستانيزم اسلامي تورک، شيخ الرئيس قاجار از نخستين مدافعين حقوق برابر زنان در تاريخ معاصر جوامع مسلمان نيز شمرده مي‌شود. 

مواضع و عقايد و انتقادات و پيشنهادات شيخ الرئيس قاجار تبريزي در اين عرصه‌ها مضاعفاً مهم هستند، زيرا درون‌ديني و پيش رانده شده از سوي يک خادم دين‌اند. بر خلاف مواضع و عقايد و انتقادات و پيشنهادات نادرشاه افشار و سلطان عبدالحميد عثماني و حتي آتاتورک در باره‌ي اصلاحات ديني که همه برون‌ديني بودند.

پروژه‌ي اتحاد اسلام شهزاده شيخ الرئيس قاجار تبريزي

مودرنيته‌ي تورک، با اتخاذ سياست «اتحاد اسلام» آغاز مي‌شود. فاز اول پروژه‌ي اتحاد اسلام را نادرشاه افشار و فاز دوم آن را سلطان عبدالحميد عثماني آغاز کرد. نادرشاه افشار در فاز اول پروژه‌ي اتحاد اسلام با به پس راندن شيعي امامي-اسلام فارسي و اتخاذ ديپلوماسي سکولار در ارتباط با امپراتوري عثماني و دولتهاي تورکيک آسياي ميانه و شبه جزيره‌ي هند، در عمل راه رهائي ملت تورک کائن در ايران و آزربايجان اتنيک از فاناتيزم ديني- سکتاريزم مذهبي، بازگشت وي به هويت ملي تورک و نزديکي و پيوند دوباره‌‌اش به جهان تورکيک مخصوصاً عثماني و آناتولي را، پس از انسداد طولاني سيصد ساله در دوره‌ي صفوي، دوباره گشود. در فاز دوم پروژه‌ي اتحاد اسلام، شهزاده شيخ الرئيس قاجار تبريزي گامي فراتر نهاده و صريحاً چاره‌ي نهايي جهان اسلام را در اطاعت و پيروي از سلطنت عليه‌ي عثمانيه ‌دانست و ‌گفت که وظيفه‌ي همه‌ي مسلمانان و خادمين دين اسلام، به ويژه خادمان ديني شيعه‌ در اين است که خليفه‌ي عثماني را مرکز دنياي اسلام و مقام خلافت کبري بدانند. اين موضعگيري، يک سنت‌شکني تاريخي در ميان خادمان ديني شيعي بود. 

اتحاد اسلامي که شهزاده شيخ الرئيس قاجار تبريزي مدافع آن بود و بهترين بررسي علمي-تئوريک در باره‌ي آن را هم خود با نام «اتحاد اسلام» به تحرير در آورده است، در عرصه‌ي تئوريک شامل پيراستن دين اسلام از خرافات و آلودگيها، سپس بازنگري و اصلاح و رفورم در احکام اساسي اسلام پالوده در تطابق با نيازهاي زمانه و آزاديهاي بنيادين، و پايان دادن به تفرقه و نفاق بين شيعي و سني مي‌شد. در عرصه‌ي سياسي، مهمترين مولفه‌هاي اتحاد اسلام شهزاده شيخ الرئيس قاجار، بيداري و اتحاد ملل و جوامع مسلمان، درک دنياي جديد، استفاده از علوم و فنون غربی و انجام اصلاحات گسترده، و تحت رهبري امپراتوري عثماني مقابله با استعمار و تهاجم فرهنگي، سياسي و نظامي دولتهاي مسيحي غرب و روسيه بود.

اتحاد اسلام, هم در قلمروي عثماني و هم در قفقاز و ايران به خط عثماني‌گرايي-تورک‌گرايي متحول و سپس به «هويت ملي مودرن تورک» تکامل پيدا نمود. با اين وصف، فاز دوم اتحاد اسلام، با رها ساختن تورکان ساکن در ايران و آزربايجان اتنيک-تورک‌ایلي از اسلام فارسي-شيعه‌ي امامي و روي‌آوري به و کشف دوباره و بازيابي عثماني- مرکز تورکيت-، زمينه‌ساز تشکل هويت ملي تورک و تورک‌گرائي مودرن در ميان آنها بشمار مي‌رود. بدين جهت است که هر چند شهزاده شيخ الرئيس قاجار تبريزي، به لحاظ تکنيکي خود يک تورک‌گرا نبود، اما به لحاظ عملي يکي از مهمترين شخصيتها در تاريخ تشکل هويت ملي مودرن تورک بشمار مي‌رود.

Wednesday, June 14, 2017

اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئله‌ی خط و زبان تورکی

اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئله‌ی خط و زبان تورکی

 

مئهران باهارلی

٢٠٠۳


اصل ۱۵ قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی مصوّب ۲٨ جولای ۱۹٨۶ می‌گوید: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی ‌است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبان‌های‌ محلی و قومی‌ در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آن‌ها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است».

اِسناد من به اصل ١٥ قانون اساسی، به معنی بی‌نقص بودن این اصل نیست. حتی کاملاً بر عکس، اصل ١٥ قانون اساسی که در آن صحبت از خط و زبان می‌رود، دارای اشتباهات، نواقص و ابهامات بنیادین است. علاوه بر آن ذهنیت حاکم بر این اصل، غیر مدنی و واپس‌گرایانه و در ضدیت با قبول تکثرگرایی و پلورالیسم ملی، زبانی و فرهنگی و روند جهانی‌سازی است. این اصل دلبخواهانه زبان و خط فارسی را به مقام خط و زبان رسمی و مشترک مردم ایران ارتقاء، و دیگر زبان‌های ملت‌های کائن در ایران را به زبان‌های محلی و قومی تنزل داده است. این اصل به شدت نژادپرستانه و استعماری قانون اساسی، از اولین اصولی است که با گسترش آگاهی و نهادینه شدن آزادی در کشور مطلقاً و از اساس عوض خواهد شد.

Monday, June 12, 2017

مقاله‌ی تورکی جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی مجدالسطنه‌ در دفاع از تاریخ تمدّن و میراث مدنی تورک – ١٩١۶

 

مقاله‌ی تورکی جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی مجدالسطنه‌ در دفاع از تاریخ تمدّن و میراث مدنی تورک – ١٩١۶ 

مئهران باهارلی

 

Cemşid Han Subataylı Afşar Urmulu’dan Türk medeniyeti tarihi ile kültürel mirası üzerine bir Türkçe makale

An article in Turkish on the history of Turkish civilization and cultural heritage by Cemşid Han Subataylı Afşar Urmulu

خلاصه:

جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی مقاله‌ای به زبان تورکی در سال ١٩١٦ در موضوع تاریخ تمدن و میراث فرهنگی تورک و خدمات و حمایت‌های سلاطین تورک از علوم، فنون و هنرها؛ و معارف‌پروری، دانش‌طلبی، و فرهنگ‌دوستی آن‌ها منتشر کرده است. این مقاله نخستین مقاله در این موضوع، نوشته شده توسط یک  تورک از تورک‌ایلی و ایران، آن هم به زبان تورکی است. مقاله‌ی جمشید خان هم‌چنین نخستین مبارزه‌ی روشن‌فکری با شرق‌شناسی، ایران‌شناسی و تاریخ‌نگاری فارس‌مرکز و تورک‌ستیز است. در نهایت این مقاله‌ی فوق‌العاده ارزش‌مند تاریخی، حاوی اطلاعاتی در باره‌ی تمایلات تورک‌گرایانه‌ی جمشید خان است. در این کتاب‌چه متن اصلی تورکی مقاله را در دو الفبای لاتینی و عربی، به همراه ترجمه‌ی فارسی قسمت‌های مربوط به تاریخ تمدن و میراث فرهنگی تورک داده‌ام.

Özet

Urmulu Cemşid Han Subataylı Afşar Mecd üs-Seltene, 1916 yılında Türk uygarlığı öteyi (tarihi) ve kültürel bırakıtı (mirası) ile Türk Hakanlarının bilim, kuraştırım (teknoloji) ve uzluğa (sanata) verdikleri yumuşlar (hizmetler) ve koldamalar (destekler) konusunda Türkçe bir yazga (makale) yayınlamıştır. Bu yazga, ötekte Türkili ve İran'dan olan bir Türk sarından (tarafından) Türk diliyle bu konuda yazılmış ilk yazgadır. Cemşid Han'ın yazgası aynı zamanda Fars merkezcilik ve Türk karşıtlığı temelinde kurulan doğubilimcilik, İranoloji ve İran tarihciliğine karşı ilk entelektüel direniş örneğidir. Bu son derece değerli yazga, Cemşid Han'ın Türkçülük eğilimleri deyresinde (hakkında) de önemli bilgiler içermektedir. Bu pitikçikte (kitapçıkta), yazganın orijinal Türkçe metnini, Latin ve Arap alfabelerinde, ayrıca Türk uygarlık öteyi  ve kültürel bırakıtı ile ilgili bölümlerin Farsça çevirisini verdim.

اؤزه‌ت

اورمولو جمشید خان سوباتای‌لی آفشار مجدالسلطنه، ١٩١٦ ایلی‌نده تورک اویقارلیغی اؤته‌یی (تاریخی) و کولتوره‌ل بیراخیتی (میراثی) ایله تورک خاقان‌لاری‌نین بیلیم، قوراشدیریم (تئکنولوژی) و اوزلوغا (صنعته) وئردیک‌له‌ری یوموش‌لار (خدمت‌له‌ر) و کؤمه‌ک‌له‌ری قونوسوندا تورک‌جه بیر یازقا (مقاله) یایین‌لامیش‌دیر. بو یازقا، یاخین اؤته‌ک‌ده تورک‌ایلی و ایران‌دان اولان بیر تورک ساری‌ندان (طرفی‌نده‌ن) تورک دیلی‌یله بو قونودا یازیلمیش ایلک یازقادیر. جمشید خان‌ین یازقاسی عینی زمان‌دا فارس مرکزچی‌لیک و تورک قارشیت‌لیغی ته‌مه‌لی‌نده قورولان دوغوبیلیم‌چی‌لیک، ایرانولوژی و ایران تاریخ‌چی‌لییی‌نه قارشی ایلک اه‌نتئلئکتوئل دیره‌نیش اؤرنه‌یی‌دیر. بو سون درجه ده‌یه‌رلی یازقا، جمشید خان‌ین تورک‌چولوک اه‌ییلیم‌له‌ری ده‌یره‌سی‌نده (حاققی‌ندا) ده اؤنه‌م‌لی بیلگی‌له‌ر ایچهرمه‌ک‌ده‌دیر. بو پیتیک‌جیک‌ده (کتاب‌جیق‌دا) یازقا‌نین اوریژینال تورک‌جه متنی‌نی، لاتین و عرب الیفبالاری‌ندا، آیری‌جا تورک اویقارلیق اؤته‌یی و کولتوره‌ل بیراخیتی ایله ایگلی‌لی بؤلوم‌له‌رین فارس‌جا چئویری‌سی‌نی وئردیم.

Abstact

Urmulu Cemşid Han Subataylı Afşar Mecd üs-Seltene published an article in Turkish in 1916 about the historical and cultural heritage of Turkish civilization, the services and support provided by Turkish sultans to science, technology and art. This article is the first in history to be written on this subject in the Turkish language by a Turk from Türkili and Iran. Cemşid Khan's article also represents the first instance of intellectual resistance against orientalism, Iranology and Iranian historiography rooted in Persian centrism and anti-Turkism. In addition, this valuable article contains important information about Cemshid Khan's Turkist tendencies. In this booklet, I have provided the original Turkish text of the article in both the Latin and Arabic alphabets. Additionally, I have included the Persian translation of the sections pertaining to the history of Turkish civilization and cultural heritage.