Sözümüz is an online publication that features scientific and historical articles, as well as political commentary by Méhran Baharlı on Turkology, Turko-Mongol history, and Altaic etymology, specifically focusing on Iran. Sözümüz analyzes and shares historical documents, records, ancient texts, and inscriptions related to the life, history, language, culture, and heritage of the Turkish nation living in Iran, particularly the country's northwest and neighboring provinces known as Türkili.
Friday, June 30, 2017
از خيانتهاي آزربايجانگرايان: حماسهي مقاومت خوي
Thursday, June 29, 2017
در تفاوت تورکایلی و تورکائلی
در تفاوت تورکایلی و تورکائلی
مئهران باهارلی
اخیراً نقشهای در اینترنت با نام «تورکائلی» که گویا قلمروی وطن تورک در ایران را نشان میدهد منتشر شده است. این نقشه نادرست است و مفهوم وطن تورک را تحریف و بیارزش میسازد.
١-ایران یک کشور چندملتی است. هر ملت ساکن در ایران دارای یک «منطقهی ملی»ی از آن خود، نیاخاک و یا «وطن» است که با نام قومی - ملیی وی خوانده میشود. مانند بلوچستان، مازندران (طبرستان)، گیلان، کوردستان، لورستان، عربستان، تورکمنستان (تورکمهنیورت، وطن اوغوزهای شرقی، وطن مازنیها)، لارستان، خلجستان (خلجاوردا) و ....
٢-در تعیین و ترسیم مناطق ملی و یا وطنهای ملل ساکن در ایران، هر گروه قومی و ملی به دلخواه خود و با زیادهخواهی و توسعهطلبی نمی تواند سرزمینهای ملل دیگر را جزء وطن خود و متعلق به خود بداند و عرضه کند. باید اصولی پایهای، منطقی و معقول و قابل قبول برای همهی ملل در تعیین و ترسیم حدود مناطق ملی و یا وطنهای ملل ساکن در ایران اساس گرفته شود. از جمله این سه اصل:
الف-اصل اکثریت نسبی و یا مطلق جمعیتی: هر منطقهی ملی و یا وطن هر ملت باید صرفا واحدهای جمعیتی که آن ملت در آن دارای اکثریت نسبی و یا مطلق جمعیتی است را شامل باشد. به عنوان نمونه نواحیای که فارسها در آنها اقلیت جمعیتی هستند نمیتوانند به فارسستان – منطقهی ملی فارس الحاق شوند.
ب-اصل پیوستهگی خاکی – جوغرافیایی: واحدهای جمعیتی که یک ملت در آن دارای اکثریت جمعیتی است برای داخل و الحاق شدن به منطقهی ملی و یا وطن آن ملت میباید دارای پیوستهگی ارضی و خاکی با یکدیگر باشند. یعنی یک مرکز جمعیتی دارای اکثریت جمعیتی «ملت الف» که به صورت جزیرهوار در میان نواحی جمعیتی با اکثریت جمعیتی از «ملت ب» قرار دارد نمیتواند به «منطقهی ملی ملت الف» الحاق شود. به عنوان نمونه مراکز جمعیتی فارسزبان که در قرن بیستم در نتیجهی سیاست فارسسازی به طور جزیرهوار در داخل منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران ظاهر شدهاند، علی رغم داشتن اکثریت جمعیتی فارس، متعلق به فارسستان – منطقهی ملی فارس نیستند زیرا دارای پیوسته گی جوغرافیایی و خاکی با دیگر مناطق فارسنشین نیستند، بلکه متعلق به منطقهی ملی تورک – تورکایلی و قسمتی از اقلیت فارس در تورکایلی هستند.
ج- سال مبنایی ١٩٠٠ میلادی: در تعیین اکثریت جمعیتی یک منطقهی ملی، نه وضعیت دموگرافیک زبانی - قومی – ملی کنونی، بلکه وضعیت دموگرافیک زبانی - قومی – ملی دههی اول ١٩٠٠ اساس گرفته میشود. یعنی زبان و هویت قومی – ملی یک مرکز جمعیتی همان قبول میشود که در سال ١٩٠٠ بود، نه زبان و هویت قومی – ملی فعلی آن. زیرا از دههی اول ١٩٠٠ و انقلاب مشروطیت، سیاست رسمی و دولتی نسلکشی ملی و زبانی ملل غیر فارس آغاز شد و بعد از آن با فارسسازی و تغییر زبان بسیاری از گروههای غیر فارس مانند تورک از تورکی به فارسی، همچنین مهاجرتهایی که نتیجهی سیاستهای استعمار داخلی بودند (مانند اسکان لورها و فارسها در سرزمینهای عربی - الاحواز، سیستانیها و زابلیها در تورکمن صحرا و ....) زبان بسیاری از مراکز جمعیتی و بافت قومیتی آنها تغییر یافت و مرزهای دموگرافیک قومی – ملی طبیعی و تاریخی مناطق ملی مخدوش شد. این روند فارس شدن گروههای ملی غیر فارس همچنان با سرعت ادامه دارد.
٣-یکی از ملل ساکن در ایران «ملت تورک» (اوغوزهای غربی) است که در چند منطقه به طور کومپاکت و اکثریتی ساکن است. مناطقی که ملت تورک در آنها به طور کومپاکت و اکثریتی ساکن است عبارتند از «منطقهی ملیی تورک» در شمال غرب و غرب ایران، یعنی همهی سرزمینهای تورکنشین به طور پیوسته دارای اکثریت جمعیتی تورک در دهه ی ١٩٠٠ (قبل از شروع سیاست دولتی نسلکشی ملی تورک) که از مرزهای جمهوریهای آزربایجان و تورکیه آغاز و در جنوب شرق در حوالیی تهران و در جنوب در حوالیی نهاوند و کنگاور و ملایر و ... پایان میپذیرد؛ و چند «کانتون و یا اکسکلاو تورک» یعنی مناطق منفصل و جزیرهوار تورکنشین در جنوب، در مرکز و در شمال شرق ایران (آوشاریورت، قاشقایورت، ...).
٤-
به لحاظ تاریخی و جوغرافیایی، منطقهی ملیی تورک در شمال غرب ایران بین «آزربایجان»
و «عراق عجم» تقسیم شده است. چنانچه تقریباً نیمی از آن در ناحیهی آزربایجان تاریخی
- جوغرافیایی و نیمی دیگر در عراق عجم تاریخی - جوغرافیایی قرار دارد (ادعای
آزربایجانگرایان دائر بر اینکه جوغرافیا و ایالت آزربایجان تمام مناطق تورکنشین
شمال غرب ایران را شامل بود و در دورهی رضا شاه تجزیه شد، دروغ است. منطقهی تورکنشین
در شمال غرب ایران و یا وطن تورک همیشهی تاریخ بین دو جوغرافیا و واحد اداری
سیاسی آزربایجان و عراق عجم تقسیم شده بود، از جمله در دورههای قیزیلباش، افشار
و قاجار. «منطقه و یا ولایت خمسه» بعضا جزئی از ایالت آزربایجان، در بعضی مواقع
دیگر هم جزئی از عراق عجم شمرده میشد).
٥- ناحیهی جوغرافیاییی آزربایجان، علاوه بر بخش تورکنشین، شامل بخشی از وطن ملت کورد و یا کوردستان نیز میشود. همان گونه که ناحیهی جوغرافیاییی عراق عجم، علاوه بر بخش تورکنشین، شامل بخشی از وطن ملت فارس و یا فارسستان نیز میگردد. به عبارت دیگر، آزربایجان همپوشانی و عینیتی با وطن تورک در شمال غرب ایران ندارد؛ هم چنان چه که عراق عجم ندارد. آزربایجان و عراق عجم مفاهیمی زبانی و قومی - ملی نیستند، صرفاً نامهای جوغرافیا و تقسیمات اداریاند («عراق عجم» ترکیبی برای جدا ساختن آن از «عراق عرب»، و کلمهی «عجم» در آن به معنیی «غیر عرب» و یا سکنهی ایران و .... است).
٦-در ایران، منطقهی ملیی به هم پیوستهی تورک در شمال غرب مرکب از بخشهای تورکنشین آزربایجان تاریخی - جوغرافیایی و عراق عجم تاریخی-جوغرافیایی تاکنون دارای نامی تثبیت شده و همهگانی و جاافتاده و رسمی – دولتی که منعکس کنندهی هویت ملیی ملت تورک و دربرگیرندهی همهی قلمروی آن باشد نبود. اگرچه نام «تورکستان» (و «تورکمانیا») به معنی سرزمین تورک از طرف مردم به صورت «خودنامگذاری» و از طرف مورخین و خارجیان به صورت «دیگرنامگذاری» برای نامیدن شمال غرب تورکنشین ایران به کار رفته و میرود، اما خودنامگذاری و دیگرنامگذاری «تورکستان» همهگانی و رسمی نشده است). وضعیت منطقهی ملیی فارس در مرکز و شرق ایران هم چنین بود. این مشکل و کمبود تاریخی اخیراً با کاربرد و تخصیص نام «تورکایلی» (ترجمهی تورکی خودنامگذاری موجود «تورکستان») برای منطقهی ملیی تورک در شمال غرب ایران، و «فارسستان» برای نامیدن منطقهی ملیی فارس در مرکز و شرق ایران برای همیشه حل نهائیی خود را پیدا کرد.
٧- عدهای مفهوم «تورکائلی» را به صورتی اشتباه – بر اساس درک نادرست و مغشوش از «وطن تورک» به کار میبرند. به عنوان نمونه نقشهی زیرین از وطن تورک بنام «تورکائلی» که در اینترنت منتشر شده، نادرست است. زیرا:
Sunday, June 25, 2017
محمدامین رسولزاده: من آزربایجانچی نیستم!
محمدامین رسولزاده: من آزربایجانچی نیستم!
مئهران باهارلی
١- از خیانتهای بی شماری که آزربایجانگرایان انجام دادهاند (علاوه بر تلاش برای مهندسی استعماری قومی ملت تورک، تغییر نام و هویت ملی آن از تورک به آزربایجانی، تجزیهی ملت واحد تورک کائن و باشنده در ایران به ملتچههای آزربایجانی و غیر آزربایجانی، تجزیهی وطن تورک در شمال غرب ایران به دو قسمت مجزای آزربایجانی و غیر آزربایجانی، سد کردن روند ملتشوندهگی تودهی تورک و احقاق حقوق ملی وی در قرن گذشته و ....)، یکی هم جعل و تحریف تاریخ، وارونهنویسی آن و تاریخبافی است. آنها در این راستا به معرفی معکوس تقریباً همهی شخصیتهای تورک در تاریخ دست زدهاند. از جمله حرکات ایرانگرا و پانایرانیستی مشروطیت و آزادی سِتان را به عنوان حرکتهای ملی و استقلالطلبانه و جوادزادهی خلخالی – پیشهوری بعدی صدر حکومت ملی آزربایجان را تورکگرا معرفی کردهاند. در حالی که هویت ملیای که رهبران هر سهی این حرکتها پذیرفته بودند «ملت ایران» ساخته شده در دورهی مشروطه توسط پانایرانیستها و صلیبیان (بریتانیا، فرانسه، ....)، وطن آنها ایران و زبان ملی دو تای نخستین فارسی بود و هیچکدام به هویت ملی تورک اعتقادی نداشتند.
الف-در دورهی مشروطیت و بعد از آن «آزربایجان» در نظر آزربایجانگرایان ایرانگرا (تربیت، خیابانی، صفوت، ....) و آزربایجانگرایان پانایرانیست (تقیزاده، کسروی، ارانی، ایرانشهر، جلیل اردبیلی، شفق، ناطق، غنیزاده، فیوضات، یکانی، امیرخیزی، ....) صرفاً یک خرده هویت جوغرافیایی متعلق به و زیرمجموعهی «ملت ایران» و سر «وطن ایران» بود. علاوه بر آن، مدیریت حرکت مشروطه در ید شخصیتهای ضد تورک از آزربایجانگرایان ایرانگرا، مانقورتهای آزربایجانگرای پانایرانیست و تورکهای موسوم به چپ ایرانی، قومیتگرایان ارمنی و داشناکها، پارسیان هند و رهبران زرتشتیان ایران، باستانگرایان و نژادپرستان ضد تورک و ضد عرب، سران بابیان و ازلیان، آنارشیست - تروریستهای قفقازی، و انگلستان بود.
ب-حرکت آزادی سِتان ادامهی حرکت پانایرانیستی و ضد تورک مشروطیت در آزربایجان بود. اکثریت مطلق سران آن را آزربایجانگرایان پانایرانیست و اقلیتی را آزربایجانگرایان ایرانگرا تشکیل میدادند. در میان رهبران این حرکت افراد معتقد به هویت ملی تورک و یا اقلا آنهایی که دشمن تورک نبودند از ٣-٤ نفر متجاوز نمیشد. قابل ذکر است که این شخصیتهای گویا ملیگرا و استقلالطلب آزربایجانی در دورهی مشروطیت و آزادی ستان و دموکراتهای آزربایجان زائیدهی آن، همه دشمن سرسخت «حکومت مساوات» در قفقاز به رهبری رسولزاده و «حکومت اتحاد» در تورکایلی به رهبری جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه؛ و همه همکار و متفق داشناکها و صلیبیان اشغالگر - که در قفقاز و شمال غرب ایران مشغول به تورککشی بودند - بودند.
ج- رهبران حکومت ملی آزربایجان نیز هیچکدام معتقد به هویت ملی تورک نبودند و سابقهای در مبارزهی سیاسی برای احقاق حقوق ملی ملت تورک نداشتند. بر عکس، بسیاری از آنها که اعضای حزب توده بودند (جاوید، بی ریا، شبستری، ....) معتقد به هویت ملی ایرانی ایجاد شده در دوران مشروطیت بودند. جهانشاهلو یک پانایرانیست کومونیست (از جرگهی ارانی) بود و پیشهوری تمایلات ایرانگرایانه و باستانگرایانه داشت. باز بسیاری از آنها در سمپاتی با افراطیون ارمنی داشناک و کومونیست و ... تمایلات ضد عوثمانلی - ضد تورکیه – ضد تورک داشته، در گذشته با استقلال آزربایجان قفقاز از روسیه و تاسیس جمهوری آزربایجان در قفقاز و حکومت تورک نیمه مستقل به رهبری جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه در تورکایلی و ادغام آنها در یکدیگر با حمایت عوثمانلی مخالفت کرده بودند. پیشهوری در آن سالها در نشریهی ایرانگرا و ضد تورک و ضد استقلالطلبانهی «آذربایجان جزء لاینفک ایران» مینوشت، به شدت با ایدهی فدرالیسم ملی و زبانی در ایران مخالف بود و حتی در اوج قدرت در مقام صدر حکومت ملی آزربایجان از رضا شاه به خاطر جلوگیری از تجزیهی ایران تشکر میکرد.
Saturday, June 24, 2017
Friday, June 23, 2017
متلهاي تورکي از للين (لالجين) همدان – تورکايلي (آزربايجان اتنيک)
Friday, June 16, 2017
شاهزاده شيخ الرئيس حضرتلهريله ملاقات- مصاحبهي تورکي شيخ الرئيس قاجار تبريزي
Wednesday, June 14, 2017
اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئلهی خط و زبان تورکی
اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئلهی خط و زبان تورکی
مئهران باهارلی
٢٠٠۳
اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی مصوّب ۲٨ جولای ۱۹٨۶ میگوید: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است».
اِسناد من به اصل ١٥ قانون اساسی، به معنی بینقص بودن این اصل نیست. حتی کاملاً بر عکس، اصل ١٥ قانون اساسی که در آن صحبت از خط و زبان میرود، دارای اشتباهات، نواقص و ابهامات بنیادین است. علاوه بر آن ذهنیت حاکم بر این اصل، غیر مدنی و واپسگرایانه و در ضدیت با قبول تکثرگرایی و پلورالیسم ملی، زبانی و فرهنگی و روند جهانیسازی است. این اصل دلبخواهانه زبان و خط فارسی را به مقام خط و زبان رسمی و مشترک مردم ایران ارتقاء، و دیگر زبانهای ملتهای کائن در ایران را به زبانهای محلی و قومی تنزل داده است. این اصل به شدت نژادپرستانه و استعماری قانون اساسی، از اولین اصولی است که با گسترش آگاهی و نهادینه شدن آزادی در کشور مطلقاً و از اساس عوض خواهد شد.
Monday, June 12, 2017
مقالهی تورکی اورمولو جمشید خان سوباتایلی افشار مجدالسلطنه در دفاع از تاریخ تمدّن و میراث مدنی تورک – ١٩١۶
مقالهی تورکی اورمولو جمشید خان سوباتایلی افشار مجدالسلطنه در دفاع از تاریخ تمدّن و میراث مدنی تورک – ١٩١۶
مئهران باهارلی
URMULU CEMŞİD HAN SUBATAYLI AFŞAR’DAN TÜRK MEDENİYETİ TARİHİ İLE KÜLTÜREL MİRASI ÜZERİNE BİR TÜRKÇE MAKÂLE - 1916
AN ARTICLE IN TURKISH ON THE HISTORY OF TURKISH CIVILIZATION AND CULTURAL HERITAGE BY URMULU CEMŞİD HAN SUBATAYLI AFŞAR - 1916
MÉHRAN BAHARLI
«سؤزوموز، مئهران باهارلینین
یازقالاری توپلوسو» پیتییی، بیرینجی جیلددهن
“Sözümüz, Méhran Baharlının yazqalar toplusu” pitiyinden,
cild I
از کتاب « سؤزوموز، مجموعه مقالات مئهران
باهارلی» - جلد اول
https://independent.academia.edu/MBaharli
https://sozumuz1.blogspot.com/
https://www.facebook.com/profile.php?id=61579230999069
خلاصه:
اورمولو (اورمویی) جمشید خان سوباتایلی افشار – مجدالسلطنه یک آریستوکرات قاجاری و افشاری، پدر ناسیونالیسم مودرن تورک در تورکایلی و ایران، ژنرال قاجار که در سالهای جنگ جهانی اول بر علیه ارتشهای اشغالگر روسیه و فرانسه و بریتانیا و متفقین و ماشههای آنها اشقیاء و قوای مسلحهی آسوری و کورد و ارمنی جنگید، و نهایتا موسس و صدر نخسین حاکمیت – اگر چه کوتاه مدت - مودرن تورک (حکومت تورک اتحاد) در تورکایلی به مرکزیت تبریز در سال ۱٩۱٨، ده روز پس از تاسیس جمهوری مردمی آزربایجان در قفقاز است. او در سال ١٩١٦ در نشریهی «تورک یوردو» مقالهای به زبان تورکی در بارهی تاریخ تمدن و میراث فرهنگی تورک و خدمات و حمایتهای سلاطین تورک از علوم، فنون و هنرها؛ و معارفپروری، دانشطلبی، و فرهنگدوستی آنها منتشر کرده است. این مقاله نخستین مقاله در این موضوع، نوشته شده توسط یک تورک از تورکایلی و ایران و به زبان تورکی در تاریخ است. «تورک یوردو» معتبرترین نشریهی روشنفکری تورکگرایان در اواخر امپراتوری عوثمانلی بود که در آن شخصیتهای برجستهی فرهنگ، سیاست و ادبیات جهان تورک، مانند یوسوف آقچورا، ضیاء گؤکآلپ، محمدامین یورداقول، احمد آغااوغلو، علی حسینزاده توران، محمدفواد کؤپرولو، خالیده ادیب، محمدامین رسولزاده و ... مینوشتند. مقالهی جمشید خان پاسخی است به مقالات «سلیمان نظیف» مولف و متفکر عوثمانلی با نام (تاثیرات ادبیات ایران بر ادبیات ما). سلیمان نظیف در این مقاله از میراث فرهنگی و مدنی سلاطین و حکام تورک در تاریخ انتقاد کرده و ادبیات تورک را مدیون ادبیات فارس – ایران شمرده بود. جمشید خان همیشه هویت ملی خود را «تورک» میدانست و از آغاز قرن بیستم ۱٩٠٠ به لحاظ سیاسی یک «تورکگرا - تورکیست» بود. بعدها حین اقامت در تفلیس و استانبول تمایلات تورکگرایانه و شعور ملی تورک جمشید خان و دخترانش بالغتر شد و در سالهای جنگ جهانی اول به اوج خود رسید. جمشید خان در این مقاله زبان تورکی را وسیع و بینیاز مینامد، ملت تورک را «برجستهترین و غیورترین ملت دنیا»، و سلاطین و زمامداران تورک را «بزرگترین جهانگیران عالَم» خوانده و ستایش میکند. میگوید که میراث و شرف تاریخی اسلاف تورک سزاوار تقدیس، و متعلق به همهی تورکان قفقاز (جمهوری آزربایجان)، آزربایجان (ایران)، کریمه و تورکستان و هندوستان و قازان و اورنبورگ و آستراخان است. او امپراتوری عوثمانلی را «سلطنت با افتخار» و استانبول پایتخت عوثمانلی را «مرکز سلطنت (دولتمداری) تورک»، و معبود محبوب بیش از هفتاد و پنج میلیون تورک در آسیا مینامد. از جنبش استقلال تورکستان شرقی در چین با شعف و شوق حمایت و پشتیبانی میکند، و «پرچم آبی» تورکستان شرقی را «پرچم جهانگیر تیمور» و «باعث افتخار همهی تورکان و محبوب» آنها مینامد. .... در این کتابچه متن اصلی تورکی مقاله را در دو الفبای لاتینی و عربی، به همراه ترجمهی فارسی قسمتهای مربوط به تاریخ تمدن و میراث فرهنگی تورک دادهام.
کلمات کلیدی: مجدالسلطنه، تاریخ تورک، میراث فرهنگی تورک، سلاطین تورک، تاریخ ادبیات فارسی، اورمو
Özet
Urmulu Cemşid Han Subataylı Afşar – Mecd üs-Seltene, Türkili ve İran'da modern Türk milliyetçiliyinin atası olarak bilinen bir Kacar ve Afşar aristokratıydı. Bir Kacar generali olarak, I. Dünya Savaşı sırasında Rusya, Fıransa ve İngiltere'nin işgalci ordularının yanı sıra müttefikleri ve vekil güçleri olan Ermeni, Asoru ve Kürt haydutları ve silahlı kuvvetlerine karşı savaştı. Nihâyetinde, 1918'de Kafkasya'da Azerbaycan Halk Cumhuriyeti'nin kuruluşundan on gün sonra Türkili'de Tebriz merkezli kısa ömürlü ilk modern Türk devletini – Türk Birlik Devleti’ni - kurdu ve ona başkanlık etti. Urmulu Subataylı Afşar, 1916 yılında "Türk Yurdu" dergisinde Türk medeniyeti ve kültürel mîrâsı hakkında Türkçe bir makâle yayınlamıştır. Makâle, eski Türk sultan ve pâdişahlarının bilim, teknoloji ve sanata sağladıkları hizmet ve desteklerin yanı sıra eyitime, bilimsel çalışmalara ve kültüre olan sevgilerini ele alıyor. Bu makâle, Türkilili ve İran’dan olan bir Türk tarafından bu konuda Türkçe yazılmış ilk makâle olması nedeniyle târihsel açıdan önemli bir makâledir. "Türk Yurdu", Osmanlı İmparatorluğu'nun son döneminde Türkçülerin en saygın entelektüel yayınıydı. Yayına Yusuf Akçura, Ziya Gökalp, Mehmet Emin Yurdakul, Ahmet Ağaoğlu, Ali Hüseyinzâde Turan, Mehmet Fuat Köprülü, Halide Edip, Mehmet Emin Resulzâde gibi Türk dünyasının kültür, siyâset ve edebiyatının önemli isimleri katkıda bulunurdu. Urmulu Subataylı Afşar'ın yazısı, Osmanlı düşünür ve yazar Süleyman Nazif'in "İran Edebiyatının Edebiyatımıza Te’sirleri" başlıklı dizi makâlesine bir cevap niteliyindedir. Süleyman Nazif, makâle dizisinde târihteki Türk sultan ve hükümdarlarının kültürel ve medenî mîrâsını eleştirmiş ve Türk edebiyatının Fars - İran edebiyatına borçlu olduğunu ileri sürmüştü. Urmulu Subataylı Afşar, kendisini her zaman "Türk" ulusal kimliyi ile tanımlamış ve 20. yüzyılın başlarından, 1900'lü yıllardan beri siyâsî olarak Türkçülüyü benimsemiştir. Tiflis ve İstanbul'da bulunduğu süre boyunca hem kendisinin hem de kızlarının Türkçü eyilimleri ve Türk ulusal bilinci daha da gelişmiş ve I. Dünya Savaşı yılları sırasında zirveye ulaşmıştır. Urmulu Subataylı Afşar, bu makâlesinde Türk dilini engin ve zengin bir dil olarak tanımlıyor, Türk milletini dünyanın en önde gelen ve gayretli milleti olarak nitelendiriyor ve Türk sultanlarını ve hükümdarlarını en büyük dünya fâtihleri olarak övüyor. Urmulu Subataylı Afşar, Türk atalarının târîhî mîrâsına ve onuruna saygı gösterilmesi gerektiyini ve bunların Kafkasya (Azerbaycan Cumhuriyeti), Azerbaycan (İran), Kırım, Türkistan, Hindistan, Kazan, Orenburg ve Astrahan'daki tüm Türklere âit olduğunu vurguluyor, Osmanlı İmparatorluğu'nu "şanlı bir imparatorluk", Osmanlı başkenti İstanbul'u ise Asya'daki yetmiş beş milyondan fazla Türk'ün sevdiyi "Türk saltanatının (devletçiliyinin) merkezi" olarak nitelendiriyor. Çin'deki Doğu Türkistan bağımsızlık hareketini coşkuyla destekliyor ve Doğu Türkistan'ın "Gök bayrağını" "Timur'un dünyayı fetheden bayrağı" ve "tüm Türklerin gururu ve sevdiyi sembol" olarak adlandırıyor. Bu kitapçıkta, Urmulu Subataylı Afşar makâlesinin Latin ve Arap alfabeleriyle yazılmış orijinal Türkçe metninin yanı sıra, Türk medeniyeti târîhi ve kültürel mîrâsına ilişkin bölümlerin Farsça tercümesini de ekledim.
Anahtar sözcükler: Mecd üs-Seltene, Türk tarihi, Türk Kültür mirası, Türk Sultanlar, Fars edebiyatı tarihi, Urmu
Abstact
Urmulu
Jamshid Khan Subatayli Afshar – Majd os-Saltane (Cemşid Han Subataylı Afşar –
Mecd üs-Seltene) was a Qajar and Afshar aristocrat known as the father of
modern Turkish nationalism in Türkili and Iran. As a Qajar general, he fought
during World War I against the occupying armies of Russia, France, and Britain,
as well as their allies and proxies - the Armenian, Assyrian, and Kurdish bandits
and armed forces. Ultimately, he founded and led the firt – albeit short lived -
modern Turkish rule in Türkili “Birlik Türk Devleti”,
with its center in Tebriz in 1918, ten days after the establishment of the
Azerbaijan People's Republic in the Caucasus. In 1916, Urmulu
Subataylı Afşar published an article in Turkish in the magazine "Türk
Yurdu" about the history of Turkish civilization and cultural heritage.
The article discussed the services and support Turkish sultans provided for
sciences, technologies, and arts; as well as their love for education,
scholarly pursuits, and culture. This article is historically signifant as the
first article written by a Turk from Türkili and Iran on this subjet in Turkish.
Türk "Yurdu" was the most prestigious intellectual publication of
Turkists at the end of the Ottoman Empire. Prominent figures from the culture,
politics, and literature of the Turkic world, such as Yusuf Akçura, Ziya
Gökalp, Mehmet Emin Yurdakul, Ahmet Ağaoğlu, Ali Hüseyinzade Turan, Mehmet Fuat
Köprülü, Halide Edip, and Mehmet Emin Resulzade contributed to the publication. Urmulu
Subataylı Afşar's article is a response to the articles by Ottoman thinker and
author Süleyman Nazif, entitled "The Influence of Iranian Literature on
Our Literature”. In his article, Süleyman Nazif criticized the cultural and
civil heritage of the Turkic sultans and rulers in history, and considered
Turkish literature indebted to Persian-Iranian literature. Urmulu Subataylı Afşar always identified his national identity
as "Turk" and was politically aligned with Turkism starting in the
early 20th century, around 1900. During his time in Tbilisi and Istanbul, both
he and his daughters’ Turkist leanings and Turkish national consciousness
developed further, reaching their peak during World War I. In his article, Urmulu Subataylı Afşar describes the Turkish
language as vast and rich. He refers to the Turkish nation
as the most prominent and zealous in the world, and praises the Turkish sultans
and rulers as the greatest world conquerors. Urmulu Subataylı Afşar believes
that the historical heritage and honor of the Turkic ancestors should be
revered, and that they belong to all Turks in the Caucasus (Republic of
Azerbaijan), Azerbaijan (Iran), Crimea, Turkestan, India, Kazan, Orenburg, and
Astrakhan. He calls the Ottoman Empire a "glorious empire" and
Istanbul, the Ottoman capital, the "center of the Turkish monarchy (etatism
- statism)", beloved by more than seventy-five million Turks in Asia. He
enthusiastically supports the East Turkestan independence movement in China,
referring to the "Blue Flag" of East Turkestan as "the
world-conquering flag of Timur" and "the pride and beloved symbol of
all Turks”. In this booklet, I have inculded the original Turkish text of Urmulu
Subataylı Afşar’s article in both Latin and Arabic alphabets, as well as a
Persian translation of the sections pertaining to the history of Turkic
civilization and cultural heritage.
Keywords: Majd us-Saltana, Turkish history, Turkish cultural heritage, Turkic Rulers, Persian literature history, Urmu