Wednesday, July 31, 2019

یاشاسین رضا شاه: گزارش نظامی فرمانده‌ی فوج اردبیل و پاسخ سربازان به زبان تورکی به رضاشاه در اوائل سلطنت وی

یاشاسین رضا شاه: گزارش نظامی فرماندهی فوج اردبیل و پاسخ سربازان به زبان تورکی به رضاشاه در اوائل سلطنت وی

مئهران باهارلی

در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ[1]، گفته می‌شود فرمانده‌ی فوج ١١ اردبیل، سرهنگ کلب‌علی‌خان نخجوانی گزارشات نظامی خود به رضاشاه را در مراسم سان دیدن وی، به زبان تورکی عرض می‌کرد و سربازان نیز جواب خطاب رضاشاه به ایشان را به تورکی، از جمله با فریاد «یاشاسین رضاشاه» پاسخ می‌دادند. این روایت نشان می‌دهد که در اوان سلطنت رضاشاه و در ادامه‌ی سنت و عرف یک هزار و دویست ساله، هنوز زبان تورکی به عنوان زبان رسمی ارتش و در مقیاس بزرگتر به عنوان زبان رسمی دولت‌های حاکم بر ایران فعلی بکار می‌رفت.

در زیر روایت مذکور را آورده و سپس توضیحاتی چند در این ارتباط را داده‌ام:

Saturday, July 27, 2019

متن تورکی وثیقه‌ی اتحاد اسلام نادری- نجف

متن تورکی وثیقه‌ی اتحاد اسلام نادری- نجف

 

مئهران باهارلی


در آرشیوهای عثمانلی نخست‌وزیری جمهوری تورکیه - بخش خط همایون[1]، ترجمه‌ای تورکی از وثیقه‌ی اتحاد اسلام نادری معروف به وثیقه‌ی نجف موجود است. این سند علاوه بر تاریخ تورک، تاریخ خاورمیانه و جهان، از جنبه‌های سکولاریسم، اتحاد اسلام، تقریب مذاهب اسلامی و تاریخ نواندیشی اسلامی دارای اهمیت فوق العاده است.

١-مودرنیته‌ی تورک با نادرشاه آغاز می‌شود: مودرنیته‌ی تورک، به دو دلیل با نادرشاه افشار آغاز می‌شود:

نخست ظهور شعور ملی تورک حتی ملی‌گرایی تورکی در نادرشاه به معنی مودرن و بویژه انعکاس تعیین کننده‌ی عامل تورکیت در روابط و مناسبات بین المللی دولت افشاری با دولت‌های تورکیک موغال و آسیای میانه و عثمانلی (اغلب سلاطین و خاقان‌های تورکمان – تورک - موغول قبل از وی، مانند جهان‌شاه قاراقویون‌لو، تیمور کوره‌که‌ن و .... هم دارای شعور قومی تورک، اما به معنی پیش مودرن «حمیت اویماقیت» بودند)؛ هم‌چنین کاربرد گسترده‌ی زبان تورکی از سوی نادرشاه به عنوان زبان دولتی رسمی[2].

دوم سکولار بودن نادرشاه. نادرشاه یک فرمان‌روای سکولار به معنی مودرن بود و در طول حاکمیت خویش تلاشی آگاهانه برای تقلیل حتی صفر کردن نقش مذهب و دین در امور دولتی و دیپلوماسی، به حداقل رسانیدن رابطه‌ی دولت و روحانیون شیعی، مخصوصا حذف عامل مذهب از روابط و مناسبات بین دو دولت تورک عثمانلی و افشاری می‌کرد.

٢-نادرشاه خواهان حذف شیعه‌ی امامی بود: نادرشاه میراث صفوی - شاه اسماعیل و در راس آن‌ها مذهب شیعه‌ی امامی را در تضاد کامل با هر دوی این ویژه‌گی‌ها و غایه‌های خود یعنی تورکیت و سکولاریسم می‌دید. به همین سبب نه تنها مصمم به طرد روحانیون شیعه‌ی امامی از دستگاه دولت، بلکه خواستار حذف تئولوژیک شیعه‌ی امامی به عنوان یک مذهب نیز بود[3].





Wednesday, July 24, 2019

تقاضای فضل‌اللّه بن روزبهان خُنْجی (خوْنجی) اصفهانی از سلطان سلیم اوّل برای کوبیدن شاه اسماعیل ظالم و الحاق کردن مُلْکِ فارس و خوراسان و عراق و ماوراء النّهر به قلمروی عوثمان‌لی

تقاضای فضل‌اللّه بن روزبهان خُنْجی (خوْنجی) اصفهانی از سلطان سلیم اوّل برای کوبیدن شاه اسماعیل ظالم و الحاق کردن مُلْکِ فارس و خوراسان و عراق و ماوراء النّهر به قلمروی عوثمان‌لی 

مئهران باهارلی

  

İSFAHANLI FAZLULLAH HONCİ'NİN I. SULTAN SELİM'DEN, ZÂLİM ŞAH İSMAİL'İ EZMESİNİ; İRAN, HORASAN, IRAK VE TÜRKİSTAN’I OSMANLI TOPRAKLARINA KATMASINI İSTEMESİ. 

THE REQUEST OF FAZLULLAH BIN ROUZBEHAN KHONJI (KHWAJE ESFAHANI) TO SULTAN SELIM I: DEFEAT THE CRUEL SHAH ISMAIL AND ANNEX IRAN, KHORASAN, IRAQ AND TURKISTAN TO OTTOMAN TERRITORY. 

MÉHRAN BAHARLI

mehranbahari1@yahoo.com 

https://independent.academia.edu/MBaharli

https://sozumuz1.blogspot.com/

https://www.facebook.com/profile.php?id=100016259447627

خلاصه:

فضل‌اللّه بن روزبهان خُنْجی (خواجه موللای اصفهانی) یک مورّخ، فقیه و متکلّمی اصلاً از ملت لار و منطقه‌ی ملی لارستان که بیش‌تر ساکنان آن را سنّی‌های شافعی شاه تشکیل می‌دهند بود. او دو شعر یکی به فارسی و دیگری به تورکی جغتایی خطاب به سلطان سلیم اول امپراتور عوثمان‌لی دارد که در آن‌ها پیروزی سلطان سلیم بر شاه اسماعیل اول در جنگ چالدیران را به وی تبریک می‌گوید؛ پس از ذکر نسل‌کُشی سنّیان توسط «اهل بدعت و کفّار و ملحدان قیزیل‌بؤرک» (قیزیل‌باش) بیان می‌کند که مردم خوراسان و عراق و ماوراء‌النّهر (تورکستان) اومید به رهایی خود توسط سلطان سلیم اول عوثمان‌لی دارند. او از سلطان تقاضا می‌کند سر مار افعی (شاه اسماعیل) را به‌کوبد و سرزمین ایران را ضمیمه‌ی قلمروی عوثمان‌لی سازد. شاه اسماعیل اول که ماشه‌ و خادم کلیسای ارمنی و دولت‌های صلیبی اوروپایی، شخصی مغزشویی شده توسط آن‌ها، و حاکمی بی رحم و ظالم بود، در مناطقی که اشغال می‌کرد، به خون‌ریزی‌های وحشیانه، قتل عام و نسلی‌کشی سنیان و کشتار تورکمان‌ها و علویان غیر قیزیل‌باش و تمام گروه‌های عقیدتی دیگر (به جز مسیحیان و ارمنیان) اقدام می‌نمود، و ولایت‌هایشان را تاراج و ویران می‌کرد. در نتیجه بسیاری از شعرا، اندیش‌مندان و نخبه‌گان و مردم عادی، چه تورک و چه غیر تورک، برای نجات جان خود و خانواده‌شان مجبور به فرار و مهاجرت به سرزمین‌های دیگر و ترک دیار و وطن خود می‌شدند. آن‌ها هم‌چنین به روش‌های گوناگون از جمله ارسال مکتوبات و عرایض به سلطان عوثمان‌لی از وی تقاضای امداد و نجات دادن خود را می‌کردند. فضل‌اللّه خنجی هم که سخت مغضوب و تحت تعقیب شاه اسماعیل اول بود، به ماوراء النّهر (تورکستان) فرار کرد و تا پایان عمر خود به مدت ١٧ سال نزد حاکمان تورک دولت‌های تورکیک تیموری در هرات و شیبانی در بخارا زیست. او باقی عمر خود در مهاجرت و پناهنده‌گی را وقف ساقط کردن دولت قیزیل‌باشیه (صوفویان) و احیای تسنّن در ایران کرد.

Özet

Fazlullah bin Ruzbehan Honci (Hoca Molla İsfahani), Osmanlı İmparatoru I. Sultan Selim'e hitaben biri Farsça diğeri Çağatay Türkçesi olmak üzere iki şiir yazmıştır. Fazlullah Honci çoğu sakini Sünni Şafii Müslüman olan Güney İran'daki "Laristan" ulusal bölgesinde yaşayan "Lar" milletinden bir tarihçi, hukukçu ve ilahiyatçıydı. O bu iki şiirinde, Sultan Selim'i Çaldıran Savaşı'nda Şah İsmail'e karşı elde ettiyi zaferinden dolayı kutlar. Sünnilerin "sapkın ve kâfir Kızıl Börk" (KızılBaş) tarafından katledilmesinden bahseder ve Horasan, Irak ve Nehrin Ötesi (Transoxiana, Türkistan) halklarının I. Sultan Selim tarafından kurtarılmaları için olan umutlarını dile getirir. Fazlullah, I. Sultan Selim'den yılanın başını (Şah İsmail) ezmesini ve İran topraklarını Osmanlı topraklarına ilhak etmesi ve katmasını ister. Şah İsmail I, Ermeni Kilisesi tarafından eyitilip beyni yıkanmış, Avrupa Haçlı devletlerinin kul ve piyonu gibi davranan, zalim ve kana susamış bir hükümdar idi. İşgal ettiği topraklarda Türkmanlara, Sünnilere, Kızılbaş olmayan Alevilere ve (Hıristiyanlar ve Ermeniler hariç) diğer bütün dini gruplara korkunç katliamlar, etnik temizleme ve soykırımlar gerçekleştiriyordu, onların yurtları ve topraklarını yağmalıyor ve yıkıma uğratıyordu. Şah İsmail'in terör saltanatı döneminde, hem Türk hem de Türk olmayan çok sayıda şair, düşünür, seçkin, sıradan insan ve halk kitleleri, hayatlarını ve ailelerini kurtarmak için topluca ve dalga dalga başka ülkelere kaçmak ve göç etmek zorunda kaldı. Onlar mektuplar ve dilekçeler göndermek ve başka yöntemlere, hep Osmanlı Sultanı'ndan kendilerini kurtarmasını ve özgürleştirmesini talep ediyorlardı. Sünni inancından dolayı Şah İsmail’in gazabına uğrayan Fazlullah Honci de, canını kurtarmak için Türkistan'a kaçtı ve ölümüne kadar 17 yıl boyunca Herat'ta Timurlu ve Buhara'da Şeybani gibi Türk hükümdarları saraylarında bir mülteci ve sürgün olarak yaşadı. Fazlullah Honci hayatının geri kalanını Kızılbaş (Sofu) hakimiyetini devirmeye ve İran'da Sünniliği dirçeltmeye adadı.

Abstract

Fazlullah bin Rouzbehan Khunji (Khwaje Molla Isfahani) wrote two poems, one in Farsi and the other in Chaghatai Turkish, addressed to Sultan Selim I of the Ottoman Empire. He was a historian, jurist, and theologian from the “Lar” nation in the national region of “Laristan” in south Iran, where most residents are Sunni Shafi Muslims. In these two poems, Fazlullah congratulates Sultan Selim on his victory in the Çaldıran (Chaldiran) War against Shah Ismail. He mentions the genocide of Sunnis by the heretic and infidel "Qızıl Börk" (Qızıl Baş), and expresses the hope the people of Khorasan, Iraq, and Beyond the River (Transoxiana, Turkistan) for their liberation by Sultan Selim I. Fazlullah asks Sultan Selim I to strike down the head of the serpent (Shah Ismail) and annex the land of Persia (Iran) to the Ottoman territory. Shah Ismail I was a puppet of the Armenian Church and the European crusader states, brainwashed by them, acting as their servant. He was a cruel and bloodthirsty, slaughterous ruler, carrying out brutal massacres, genocides and bloodshed in the territories he occupied. He conducted ethnic cleansing of Turkmans, Sunnis, non-Qizilbash Alevis, and other religious groups, excluding only Christians and Armenians, plundering and destroying their lands. During Shah Ismail’s reign of terror, numerous poets, thinkers, elites, and ordinary people, both Turks and non-Turks, were forced to flee and emigrate to save their lives and families. They also restored to various methods, including sending letters and petitions to the Ottoman Sultan, asking him to save and free them. Fazlullah Khunji, who was greatly despised and persecuted by Shah Ismail, fled to Turkistan. He lived for 17 years with the Turkic Timurid rulers in Herat and Shaybani in Bukhara until his death. As a refugee and exile, he dedicated the remainder of his life to overthrow of the Qizilbash (Sufavian) government and revival of Sunnism in Iran.







Wednesday, July 17, 2019

آقا محمدخان قاجار: طوایف تورک و موغول که در ایرانند باید با یک‌دیگر متحد شوند و نگذارند که ایرانیان خود به سلطنت برسند

آقا‌محمد خان قاجار:

طوایف تورک و موغول که در ایرانند باید با یک‌دیگر متحد شوند و نگذارند که ایرانیان خود به سلطنت برسند

 

مئهران باهارلی


سعید نفیسی در کتاب «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره‌ی معاصر»، دو گفته از آغامحمد خان قاجار را نقل کرده که وی در نخستین آن‌ها می‌گوید طوایف تورک و موغول که در ایران ساکن هستند باید با یک‌دیگر متحد شوند و از به سلطنت رسیدن ایرانیان جلوگیری کنند. در دومین گفته آغامحمد خان قاجار می‌گوید ایل‌های تورک نباید با یک‌دیگر بجنگند. زیرا این به دشمنانشان امکان چیره شدن بر آن‌ها را می‌دهد. این گفته‌ها، علاوه بر وجود شعور ملی تورک در آغامحمد خان قاجار و وقوف وی بر هویت ملی غیر ایرانیک خود، حرکت آگاهانه و هدف‌مند آغامحمد خان قاجار برای تاسیس یک دولت تورک بر اراضی ایران فعلی و مناطق مجاور آن و جلوگیری از حاکمیت ایرانیک‌زبانان بر آن‌ها در بستر کشمکش تاریخی تورک - تاجیک را نشان می‌دهد.

اعتقاد آغامحمد خان قاجار به حق حاکمیت جهانی تورک - موغول، پیروی وی از سنن - آیین دولت‌مداری و یا تؤره، یوسون، یاسا و توزوک تورک - موغول در طول حاکمیتش، تلاش وی برای ایجاد اتحاد بین طوایف تورک و تاسیس دولتی تورک و جلوگیری از تسلط ایرانیک‌ها بر ایران و .... مواردی هستند که آغامحمد خان قاجار را یک شخصیت ملیت‌گرای تورک به معنی مودرن می‌سازند.

در زیر بخش مذکور از کتاب سعید نفیسی را نقل و سپس توضیحاتی چند در باره‌ی آن داده‌ام[1]: