Tuesday, May 30, 2017

یک مقاله‌ی تورکی کلامی-فلسفی از شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی:


یک مقاله‌ی تورکی کلامی-فلسفی از شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی:
 
«حقیقتِ وجود مسئله‌سی»
و یا
«ائی جان گؤزله‌ری اولان‌لار، باخینیز، گؤرونوز!» 

مئهران باهارلی

۱-شهزاده ابو الحسن میرزا شیخ الرئیس قاجار تبریزی، فرزند محمدتقی میرزا حسام السلطنه و نواده‌ی فتح‌علی شاه قاجار، متولد سال ۱۸۴۸ در تبریز و متوفی به سال ۱۹۱۸ در تهران و یکی از شخصیت‌های برجسته‌ی تاریخ معاصر تورک است. همانگونه که در منابع و تاریخ‌نگاری ایرانی-فارسی هم ذکر می‌شود، شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی یک خادم دین، متجدد و اصلاح‌طلب در عرصه‌های دینی و اجتماعی و سیاسی، نواندیش اسلامی، فعال سیاسی آزادی‌خواه، و یک شاعر (متخلّص به «حیرت») است.

اما آنچه وی را در تاریخ معاصر تورک بسیار ارزش‌مند و حتی بی‌همتا می‌سازد و در منابع ایرانی و فارسی ذکر نمی‌شود، آن است که شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی، از ممثلین اسلام تورکی، از پیشگامان رفورمیسم و پروتستانیزم اسلامی تورک و نواندیشی اسلامی تورکی، از نخستین مدافعین حقوق برابر زنان در تاریخ معاصر، از تئوریسین‌ها و ایدئولوگ‌های «پروژه‌ی اتحاد اسلام» و در نهایت از زمینه‌سازان ظهور تورک‌گرایی مودرن و هویت ملی تورک در ایران و تورک‌ایلی است. (فاز اول پروژه‌ی اتحاد اسلام را نادرشاه افشار و فاز دوم آن را سلطان عبدالحمید عثمانلی آغاز کرد. مودرنیته‌ی تورک، با اتخاذ سیاست «اتحاد اسلام» نادرشاه افشار آغاز می‌شود. پروژه‌ی اتحاد اسلام، چه در دوره‌ی نادرشاه افشار، چه در دوره‌ی سلطان عبدالحمید عثمانلی، یک پدیده‌ی تورکی است و ترجمه‌ی آن به صورت اسلام‌گرایی و یا اسلامیسم کاملا نادرست است).

۲-شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی پس از نادرشاه افشار برجسته‌ترین شخصیت در تاریخ پروتستانیسم تورکی، نواندیشی دینی تورک و «پروژه‌ی اتحاد اسلام» است. اتحاد اسلامی که شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی مدافع آتشین، بلکه یکی از تئوریسین‌های آن بود و بهترین بررسی علمی-تئوریک در باره‌ی آن را هم خود با نام «اتحاد اسلام» به تحریر در آورده است، در عرصه‌ی تئوریک شامل پیراستن دین اسلام از خرافات و آلودگی‌ها، سپس بازنگری و اصلاح و رفورم در خودِ اسلامِ پالوده در تطابق با نیازهای زمانه و بویژه حقوق زنان و آزادی‌های بنیادین، و پایان دادن به تفرقه و نفاق شیعی و سنی می‌شد. در عرصه‌ی سیاسی، مهم‌ترین مولفه‌های اتحاد اسلام شهزاده شیخ الرئیس قاجار، بیداری و اتحاد ملل و جوامع مسلمان، درک دنیای جدید، استفاده از علوم و فنون غربی و انجام اصلاحات گسترده، و تحت رهبری امپراتوری عثمانلی مقابله با استعمار تهاجم فرهنگی، سیاسی و نظامی دولت‌های مسیحی غرب و روسیه بود.

Friday, May 26, 2017

باطن ايران- ايران`ين ايچ اوزو. روشني بيگ


باطن ايران- ايران`ين ايچ اوزو. روشني بيگ
مئهران باهارلي
Wednesday, February 08, 2012

در زير اصل تورکي يک مقاله‌ي تاريخي از روشني بيگHasan Rûşenî - Ruşeni Barkın در باره‌ي ايران و ملت تورک ساکن در ايران، منتشر شده در تاريخ ١٥ آگوست ١٩٢٤ روزنامه‌ي طنين (و چند نشريه‌ي ديگر چون وطن، اجتهاد، ..) و ترجمه‌ي آن توسط خودم را آورده‌ام.

۱-ترجمه‌اي از اين مقاله به فارسي قبلاً در نشريه‌ي تجدد (شماره‌ي ٣٨، صفحه‌ي اول، ٢٠ سنبله ١٣٠٣، تحت عنوان «از جرايد اسلامبول، باز هم روشني بيک» منتشر شده است. اين ترجمه هر چند در حد قابل قبولي مي‌باشد، اما کاستيهائي نيز دارد. از اينرو مقاله‌ي روشني بيگ را از متن اصلي تورکي دوباره به فارسي، با حفظ مضمون متن و امل مولف و حتي المقدور کلمه به کلمه ترجمه کردم.

۲-کلمه‌ي «عجم» را به صورت «فارس» و سه نام «تورک»، «تورک آزري» و «آزري» که مولف براي ناميدن تورکهاي ساکن در ايران-تورک‌ائلي (آزربايجان اتنيک) بکار برده است را به صورت «تورک» نوشته-ترجمه کردم.

۳-در اين مقاله روشني بيگ، يکسال قبل از تاسيس دولت پهلوي و در دوره‌ي سردار سپه‌اي رضاخان، در باره‌ي وي پيش‌بيني و تثبيتهاي بسيار درستي کرده و از جمله او را بنده و غلام انگلستان مي‌نامد. وي اصلاحات رضاخاني را خيمه‌شب بازي، انقلابي جعلي و نشانه‌هاي استحاله‌ي يک مستعمره‌ي انگليسي مي‌داند و بدرستي ايران تحت حاکميت فارسها را آلت دست استعمارگران و مامن دشمنان ملت تورک مي‌خواند. اين در حالي است که در همان موقع شخصتيهاي تورک ايران‌گرا، اعم از رهبران تورک مشروطه‌طلب، گروههاي موسوم به آزادي‌خواهان و دمکراتهاي آزربايجان، تورکهاي چپ ايراني (امثال اراني، جوادزاده خلخالي و ...)؛ حتي شخصيتهاي ملي تورک مانند رسولزاده محمدامين و سليمان نظيف، نه تنها ماهيت ضدتورک رضاخان و سردار سپه و .... را درک نکرده بودند، بلکه از سر خيانت يا غفلت، براي وي مدح و ثنا مي‌گفتند. آنها حتي ملتفت نشده بودند که کل ماجراي مشروطيتِ مديريت‌شده در ايران توسط انگلستان و سران زرتشتي-پارسي و باستان‌گرايان و ....، و در تصوير بزرگتر، دولت-ملت مدرن زائيده‌ي آن و نتيجه‌ي طبيعي آنها رضاخان و سردارسپه و رضاشاه، همه مراحلي از پروژه‌ي تورک‌زدايي و ريشه‌کن کردن ملت تورک از ايران و نسل‌کشي وي بودند.

۴-روشني بيگ استفاده‌ي ابزاري از دين از سوي حاکميت فارسي، و سوء استفاده از نام اسلام و اغفال تورکها با نقاب دين از سوي فارسها را برملا، و به موضعگيريهاي صاف‌دلانه‌ي مقامات تورکيه در رابطه با ايران، صرفاً بر اساس برادري اسلامي اعتراض مي‌کند. (اين وضعيت امروز نيز، کماکان وجود دارد).

۵-وي با تيزبيني بسيار، «دبستان ايرانيان» در استانبول را موسسه‌اي استعماري و ضد تورک، در رديف مدارس ميسيونري مسيحي، و مشغول به فارس‌سازي تورکها معرفي مي‌کند. واقعيت هم آن است که مدارس ايرانيان در استانبول و باکو، در آن برهه‌ي زماني- مانند امروز-، در حاليکه بسياري از مدرسين و مديران آنها - چون تربيت و .... تورک ايراني مانقورت بودند، وظيفه‌ي تبليغ ناسيوناليسم ايراني -فارسي و بويژه فارس‌سازي تورکها را برعهده داشتند.

۶- روشني بيگ بدرستي بر کثيرالمله بودن کشور ايران و اکثريت بودن ملت تورک در اين کشور اشاره و تورکهاي ساکن در ايران را تحت اسارت و يوغ حاکميت فارسي معرفي مي‌کند.

۷-وي به سياستها و برخوردهاي نامناسب در تورکيه نسبت به ايران و مخصوصاً تورکهاي ساکن در آن، بي‌اطلاعي متفکرين تورکيه از وضعيت داخلي ايران، اخذ معلومات در اين باره توسط آنها از منابع اروپائي ضد تورک، لاقيدي متفکران تورکيه به سرنوشت ميليونها تورک ساکن در ايران و وضعيت سفالت‌آميز آنها اشاره و از اين همه شکايت مي‌کند. (اين وضعيت، امروز هم عيناً و بلکه شديدتر موجود است).

۸-روشني بيگ اظهار اميدواري مي‌کند که روز رهائي ملت تورک ساکن در ايران از يوغ استعمار فارسي نزديک است و به زودي در جوار تورکيه يک دولت محتشم تورک ديگر (در تورک‌ائلي- آزربايجان اتنيک) ظهور خواهد کرد. (اين پيش‌بيني وي، اما در اثر ناتواني وي از ارزيابي درست درجه‌ي بي‌شعوري ملي و از خود بيگانگي عميق رهبران و شخصيتهاي تورک ايراني، مخصوصاً رهبران مشروطه‌طلب تورک، گروههاي موسوم به آزادي‌خواهان و دمکراتهاي آزربايجان، تورکهاي چپ ايراني و .... تحقق نيافت).

۹-وي استخلاص تورکان از حاکميت سفالت‌آميز فارسي و تشکيل دولت تورک توسط آنها را پايان فجايع و فلاکتهاي چند قرنه‌اي که از سوي ايران فارسي براي تورکيه ايجاد شده و هموارکننده‌ي راه سعادت و ترقي تورکيه نيز مي‌شمارد.

پايان نت مئهران باهارلي

 

Wednesday, May 24, 2017

سونقور آغزيندا تورکجه آتا-آنا سؤزله‌ري، سؤزجوکله‌ر، دئييمله‌ر


سونقور آغزيندا تورکجه آتا-آنا سؤزله‌ري، سؤزجوکله‌ر، دئييمله‌ر
تکواژه‌ها، ضرب‌المثلها، کنايه‌ها به گويش سنقري زبان تورکي

 Sunday, June 12, 2005

http://sonqur-az.blogspot.com/

منبع اصلي-آنا قايناق: تاک‌ماجه‌لر- مجتبي ابراهيمي-ايل- سال ١٣٥٥
اؤلچوت تورکجه قارشيليقلاري-معادلها به تورکي معيار: مئهران باهارلي
فارسجا چئويريله‌ر- ترجمه‌ي فارسي: مجتبي ابراهيمي، اميراسلان حدادي، مئهران باهارلي، سعيد قبادي
ائديت: مئهران باهارلي

Saturday, May 20, 2017

کومیته‌های بومی «تورک اوجاغی» در آستارا و توصیه‌های کارگزار وزات خارجه‌ی ایران برای ریشه‌کن کردن زبان تورکی و مستعمره‌سازی آزربایجان

کومیته‌های بومی «تورک اوجاغی» در آستارا-آزربایجان و توصیه‌های کارگزار وزات خارجه‌ی ایران برای ریشه‌کن کردن زبان تورکی و مستعمره‌سازی آزربایجان

 

مئهران باهارلی

 

Friday, January 14, 2011


در کتاب «پان‌ترکیسم و ایران» تالیف کاوه بیات، در سه پاراگراف به گزارشی از کارگزار وزارت امور خارجه‌ی‌ ایران در آستارای تورک‌ایلی به تاریخ ١٣٠٢ شمسی- ١٩٢٣ میلادی اشاره می‌شود. مولف که یک تاریخ‌نگار دولتی با تمایلات پان‌ایرانیستی و ضد تورک است و بدین سبب شعور ملی تورک و ناسیونالیسم تورک را «پان‌تورکی» می‌نامد، مانند دیگر اسنادی که پرده از روی دسیسه‌های ضد تورک و سیاست رسمی فارس‌سازی (فارسی‌سازی، تفریس) ملت تورک می‌افکنند و تاکنون مخفی مانده‌اند، متن کامل گزارش فوق را در کتاب خود نیاورده است. با این‌همه از نقل قول‌های بسیار کوتاهی که مولف از متن این گزارش می‌آورد، می‌توان به اهمیت فوق‌العاده‌ی آن به ویژه در رابطه با  تشکیلات «تورک اوجاغی» پی‌برد. قابل ذکر است که کتاب پان‌ترکیسم و ایران (کاوه بیات) از موضع قومیت‌گرائی افراطی فارسی و پان‌ایرانیسم شرمگین و یا خجالتی تحریر شده است. با این‌همه، به سبب دست‌رسی مولف آن که یک تاریخ‌نگار دولتی است، به اسناد دولتی محرمانه‌ی ایران و انعکاس بخشی از آن‌ها - هرچند ناقص و گزینشی - اثری مفید برای مهندسی معکوس، به ویژه در عرصه‌ی تاریخ نژادپرستی ایرانی، استعمار فارسی و چگونه‌گی شکل‌گیری سیاست‌های فارس‌سازی و تورک‌ستیزی دولت ایران و مستندسازی آن‌ها است.

برخی از نکات مهم این گزارش:

١-حرکت مردمی تورک‌گرا: گزارش کارگزار وزارت خارجه در آستارا وجود یک حرکت توده‌ای و پدیده‌ی خودآگاهی ملی تورک در سال‌های ١٣٠٠ در شهر آستارای تورک‌ایلی و تاسیس تشکل‌های فرهنگی و سیاسی تورک مانند «تورک اوجاغی» (ترک اجاقی) برای مقابله با حاکمیت و استیلای عنصر ملی فارس و ناسیونالیسم فارسی بر ایران و احتمالاً گرایشات استقلال‌طلبانه در آن سال‌ها در تورک‌ایلی را به وضوح نشان می‌دهد. در سند حتی به مقبولیت برنامه‌های تورک اوجاغی در جهت گسترش خودآگاهی و غرور ملی تورک در میان اهالی اشاره می‌شود. این حرکت توده‌ای آن چنان قوی بوده که خوف کارگزار وزارت خارجه ایران در آستارا – همان‌گونه که خود در گزارشش ذکر کرده – را بر انگیخته و وی را به تهیه‌ی همچو گزارش هشدار دهنده‌ای وادار نموده است. 

۲-شخصیت‌های تورک‌گرای بومی: در گزارش کارگزار وزارت خارجه در آستارا از چهره‌ها و شخصیت‌های محلی شهر آستارای تورک‌ایلی مانند «میر فتاح»، «میر عباس‌قلی» و «غیره» نام برده می‌شود که در آن برهه در زمینه‌ی هویت ملی تورک و حرکت‌های سیاسی در راستای احقاق حقوق ملت تورک و مبارزه با سیاست‌های استعماری فارسی فعال بوده‌اند. این امر نشان می‌دهد بر خلاف جریان ضد تورک مشروطه و عقبه‌ی آن که در نهایت به صورت روندی برای ایجاد ملت مودرن ایران (فارس) و دولت ملت ایران (سلسله‌ی پهلوی)، فارس‌سازی ملت تورک و مستعمره نمودن تورک‌ایلی عمل نمود، و بر خلاف رهبران تورک مانقورت و گؤزقامان مشروطه‌طلب و دموکرات‌های آزربایجانی از تبریز – اردبیل که عموماً و به شدت از خودبیگانه، فارس‌زده و ضد تورک بودند، حتی در آن سال‌ها نیز جریانی خالص و از عمق برای حفظ هویت تورکی ملت تورک و مقاومت در برابر سیاست دولتی فارس‌سازی و استقلال تورک‌ایلی در میان توده‌ی مردم و شخصیت‌های بومی تورک وجود داشته است.



Thursday, May 18, 2017

اصل تورکي نامه‌ي رسولزاده به استالين و ترجمه‌ي صحيح آن به فارسي


اصل تورکي نامه‌ي رسولزاده به استالين و ترجمه‌ي صحيح آن به فارسي

مئهران باهارلي

محمدامين رسولزاده، رهبر حزب مساوات و از اهل قلم و سياسيون برجسته‌ي تاريخ معاصر تورک و آزربايجان است. وي پس از اشغال آزربايجان قفقاز توسط بولشويکها و متحدان ارمني و ايرانيشان، و سقوط جمهوري خلق آزربايجان در آوريل ۱۹۲۰ موفق به فرار و مدت کوتاهي مخفي شدن در لاهيج گرديد. با اينهمه در آوگوست همان سال توسط چئکا پوليس مخفي و سازمان اطلاعاتي-امنيتي بولشويکها و از مسئولين اصلي دوره‌ي ترور سرخ لنيني دستگير شد. استالين که در آن زمان کوميسر (وزير) خلقي امور ملتها بود، با رسولزاده آشنائي و دوستي قديم مربوط به سالهاي مبارزه‌ي مشترک بر عليه تزاريسم و نجات دادن استالين با ياري و فداکاري رسولزاده از زندان تزاري در باکو به سال ۱۹۰۵ را داشت. وي در اداي دِين خود به رسولزاده، او را از زندان چئکا در باکو بيرون آورد و به موسکو انتقال داد. رسولزاده دو سال در موسکو تحت حمايه و نظارت استالين با شعل نماينده‌ي مطبوعاتي وزارت ملتها زندگي منقاد و فرمانبردارانه‌اي داشت. اما پس از آنکه به طور موقتي به پتروگراد (سنت پترزبورگ) تعيين شد، در فرصتي مناسب و با ماجراهاي بسيار به فنلاند فرار کرد و از طريق آلمان و فرانسه خود را به استانبول رسانيد. وي پس از ۹ ماه اقامت در استانبول، در اواخر سال ۱۹۲۲ نامه‌اي به استالين نوشت. اين نامه با نگراني از عدم وصول آن به استالين، با اجازه‌ي رسولزاده در شماره‌ي پنجم نشريه‌ي «يئني قفقاز» به تاريخ ژانويه‌ي ۱۹۲۳ در استانبول عيناً منتشر شد. مکتوب رسولزاده به استالين به لحاظ تاريخ معاصر تورک، جمهوريهاي خلق و سوسياليستي آزربايجان، روسيه، ملل اسير در روسيه، بولشويسم و استالينيزم، آشنائي با انديشه‌هاي رسولزاده در اين مقطع از حيات خود در باره‌ي موضوعات مذکور، ارزيابي بي‌طرفانه‌ و علمي خدمات و اشتباهات اين شخصيت تاريخي تورک، همچنين زبان معيار تورکي و تاريخ تحول آن حائز اهميت است.  

ترجمه‌ي آزربايجاني و فارسي اين نامه مخدوش وغير دقيق است:

ترجمه‌ي آزربايجاني: متني که در رسپوبليکاي آزربايجان به عنوان اصل نامه‌ي رسولزاده به استالين (توسط جاويد جباراوغلو) منتشر شده، متني به لحاظ زباني تغيير يافته و تحريف شده از دو جنبه‌ي واژگاني و گرامري است. بويژه با جايگزيني کلمات فارسي و عربي به جاي کلمات تورکي، و بازنويسي متن نامه با دستور زبان آزربايجاني -که در اواخر دهه‌ي ۱۹۳۰ توسط استالين-ميکويان ايجاد شد- به جاي زبان تورکي بکار رفته توسط رسولزاده در متن اصلي، اين نشر آزربايجاني را بايد به عنوان يک ترجمه به «زبان آزربايجاني» قبول کرد. در حاليکه رسولزاده نامه‌ي خويش را نه به زبان آزربايجاني، بلکه به زبان تورکي با دائره‌ي لغوي و گرامر دوره‌ي خود نوشته است. اين زبان بخشي از هويت ملي رسولزاده و تاريخ ملت تورک در رسپوبليکاي آزربايجان است و دست بردن و جرح و تعديل در آن با سائقه‌هاي آزربايجانيستي، غير قابل قبول و در تضاد با اصول اخلاقي، رعايت امانتداري علمي، حق مردم بر آگاهي و وقوف به اطلاعات واقعي و حفظ ميراث فرهنگي است. يعني رفتاري که در نشر آثار، منابع، اسناد تاريخي، متون ادبي گذشته و خاطرات شخصيتها و ترجمه‌ها از زبانهاي ديگر .... در رسپوبليکاي آزربايجان به صورت يک قاعده در آمده است (مشابه اين رفتار در ايران توسط ايران‌گرايان ضد تورک و بر اساس پان‌ايرانيسم انجام مي‌گيرد). به همين سبب با همه‌ي آثار، منابع، اسناد تاريخي، خاطرات، متون ادبي، ترجمه‌ها و ... منتشر شده در رسپوبليکاي آزربايجان، تا زمانيکه به همراه اصل آنها منتشر و اصل آنها در معرض عموم و محققين قرار نگرفته‌اند، مي‌بايد با احتياط برخورد کرد. زيرا بسياري از آنها به لحاظ زباني و مضمون مخدوش و تحريف شده‌اند.

ترجمه‌ي فارسي: ترجمه‌اي فارسي که از نامه‌ي رسولزاده به استالين (توسط اومود ياشام) در برخي سايتهاي آزربايجاني منتشر شده، بر اساس متن تحريف‌شده‌ي آزربايجاني و به درجه‌اي غير قابل قبول آزاد انجام گرفته است. علاوه بر آن، مترجم برخي جملات و مفاهيم و اصطلاحات تاريخي و سياسي مطرح‌شده در نامه را ترجمه نکرده و شماري را ناقص و به اشتباه ترجمه کرده است. با اين وصف، اين ترجمه غير قابل استناد است.

به منظور در دسترس قرار دادن متن اصلي نامه‌ي تاريخي رسولزاده به استالين و ترجمه‌ي صحيحي از آن، بويژه آشنائي با زبان ادبي و معيار تورکي قبل از اختراع زبان آزربايجاني در رژيم استالينيستي، اصل نامه را از نشريه‌ي «يئني قافقاسيا» و ترجمه‌ي فارسي صحيح و کلمه به کلمه‌ي آن توسط خودم را در زير آورده‌ام. به هنگام بازنويسي متن اصلي تورکي، همه‌ي کلمات عربي و فارسي را به املاي مرسوم در اين زبانها که در متن اصلي هم بکار رفته‌اند، و همه‌ي کلمات تورکي و اوروپايي را با املاي فونتيک مودرن تورکي نوشتم.

Tuesday, May 16, 2017

Ilqıt ılqıt esen yél, Hacı Bektaş ايلقيت ايلقيت اسه‌ن يئل، حاجي بكتاش


مئهران باهارلي
 2007

شاه ايسماعيل ختاييˊده‌ن حاجي بكتاش ولي اؤوگوسونده بير قوشوق
شعري از شاه اسماعيل ختايي در وصف حاجي بكتاش ولي

ايلقيت ايلقيت اسه‌ن يئل حاجي بکتاش
(اي نسيم نرم نرمک وزان، اي حاجي بکتاش!!)

گئجه گوندوز خيالينا يانارام
بير گئجه روياما گير، حاجي بکتاش
گناهکارام، گناهيمدان بئزه‌ره‌م
اؤزومو دارا چکديم، سوْر، حاجي بکتاش

ياندي بو غريب قوُل، نه‌دير چاره‌سي؟
يينه تازه‌له‌ندي اوره‌ک ياراسي
اوْنولماز دردله‌ره درمان اوْلاسي
بو سنين بدنين، سار، حاجي بکتاش

درديمين درماني، يارامين اوُجو
دؤرت گروه موجوددور، گروهِ ناجي
بئلينده کمري، باشيندا تاجي
اوزونده‌ بالخييير نور، حاجي بکتاش

صادقلارين صدقي، عاشقين رنجي
پيرله‌رين پيري‌سين، گنجله‌رين گنجي
هم دريا، هم صد‌ف، هم دُرّ، هم اينجي
هم عمّان، هم ایرماق، گؤل، حاجي بکتاش

گاهي بوُلوت اوْلوپ، گؤيه آغارسين
گاهي ياغمور اوْلوپ، يئره ياغارسين
آي مي‌سين، گون موسون، قاندان دوْغارسين؟
ايلقيت ايلقيت اسه‌ن يئل، حاجي بکتاش

آرينين ياپديغي بالا بنزه‌رسين
شوُ غر‌بت ايلله‌رده کؤنلوم ائيله‌رسين
بند ائديپ ده، اقرارينا باغلارسين
سائلين ساتديغي قوُل، حاجي بکتاش

دردمند ختايي، آييدير نيازي
اوُلو پير، قاتاردان آييرما بيزي
بو محشر گونونده، ايسته‌ريز سيزي
مَحْمَدْ اؤنونده جار، حاجي بکتاش