Sunday, September 26, 2021

میرزا علی بخت اظفری گورکان –کوره‌که‌ن: هنر و وسعتِ تورکی و عیب و تنگی‌یِ فارسی مبرهن است

 

میرزا علی بخت اظفری گورکان –کوره‌که‌ن

 

مرغوب الفواد- ١٧٩٣

 

هنر و وسعتِ تورکی و عیب و تنگی‌یِ فارسی مبرهن است

هر که را اندکی خرد و هوشِ صحیح است نزدش فضیلت و دقّتِ تورکی بر فارسی صریح

 

MIRZA ALI BAKHT AZFARI GURKAN-KÜREKEN

Marghub al-Fuad, 1793

 

Türkçe’nin yetenek ve becerileri ile genişliyi, ve Farsça’nın eksiklik ile kısıtlılığı açık bir gerçektir

Azıcık us ve doğru anlağı olan herkese, Türkçe’nin Farsça’dan üstünrek ve daha incelikli olduğu bellidir.

 

تورک‌جه‌نین یئته‌نه‌ک و بئجه‌ری‌له‌ری ایله گئنیش‌لییی، و فارس‌جانین اکسیک‌لیک ایله قیسیت‌لی‌لیغی آچیق بیر گئرچه‌ک‌دیر

آزیجیق اوس و دوغرو آنلاغی اولان هرکسه، تورک‌جه‌نین فارس‌جادان اوستون‌ره‌ک و داها اینجه‌لیک‌لی اولدوغو بللی‌دیر.


 

چون این بنده چندی در تحصیلِ علمِ تورکی دردِ سری کشیدم .... اگر از تشتّتِ زمانه و توزّعِ دوران زمانی جمعیتِ خاطرِ پریشان دست دهد، خواهم کردن به زبانِ فارسی شرحِ محاکمه اللغتینِ تورکی که تصنیفِ میر نظام الدین علی شیر نوایی است. در حالتی که حامل المتن باشد، تا هنر و وسعتِ تورکی و عیب و تنگی‌یِ فارسی مبرهن شود.

هر که را اندکی خرد و هوشِ صحیح است نزدش فضیلت و دقّتِ تورکی بر فارسی صریح. چه همه‌یِ تورکان از زبان و لهجه‌یِ فارسی بهره‌ور، و در فارسیان عکسش اظهر. تورکی چیزی است عَنقا و جنسِ قیمتی‌یِ کم‌نما، معدومیتِ تورکی برین دعوا شاهدِ بی گمان.. .....

این زبان [تورکی] خاصِّ تلفظِّ گورکانیه بود که جنابِ حضرتِ امیر تیمور گورکان روح الله روحه و آباء و اجدادشان تا چنگیز خان و هولاگو خان و غیر هم عموماً و بعضی از ایشان خصوصاً جز زبانِ تورکی، بویِ فارسی را نه شنیده‌اند، بل به طرفِ فارسی به چشمِ حقارت دیده[اند]. .....

و دالِ این حال آن است که از حضرتِ صاحب‌قران «توزوکِ تیموری» و از حضرتِ [بابور] پادشاه «تاریخ» و «فقه» و «دیوانِ بابوری» و قس علی هذا و هم‌چنین از دیگرانِ این‌ها صدها دواوین و کتب در تورکی یادگار مانده، که حالا بین الناس متداول است و متعارف.


Saturday, September 25, 2021

میرزا مهدی ‌مَحْمَدْ خان استرآبادلی، تورک‌چو تورک ارکله‌ت‌اری، اؤته‌ک‌چی، تورک‌بیلیم‌چی و دیل‌چی

 

 

میرزا مهدی ‌مَحْمَدْ خان استرآبادلی، ١٨. یوزایل

تورک‌چو تورک ارکله‌ت‌اری، اؤته‌ک‌چی، تورک‌بیلیم‌چی و دیلچی

 

و الحق ضوابط و قواعدی که در لغت تورک معین و مقرر است، نه در لغت فرس هست و نه در لسان عرب. و تمام صیغ آن موافق است با ضابطه‌ی علم ادب.... دانستن آن‌ها بر طالبان لازم بوَد ....

 

 

Mirza Méhdi Mehmed Xan Esterabadlı, 18. Yüzil

Türkçü Türk erkleteri, ötekçi, Türkbilimçi ve dilçi

 

Mirza Mehdi Khan Astarabadi, 18 century

Turcophile Turkish Stateman, historian, Turkologist and linguist

 

میرزا مهدی محمد خان استرآبادلی، قرن ١٨

دولت‌مرد، مورخ، تورکولوق و زبان‌شناس تورک و تورک‌گرا

 

Gerçekten de Türkçe'de var olan özgün, yerleşik ve belirli temeller ile kurallar, ne Fars dilinde ne de Arap lisânında vardır.

Ve onun bütün ilkeleri dilbilim-biçimbilimine uyumludur ....

Mebâni el-Luğat

 









Thursday, September 23, 2021

نام تاریخی گروه ‌لهجه‌های ما: تورکمانی

 نام تاریخی گروه ‌لهجه‌های ما: تورکمانی

 

مئهران باهارلی

 

امیر علی‌شیر نوایی: نسیمی به‌ «تورکمانی» سروده ‌است

اولیاء چلبی: در همدان به «تورکمانی» صحبت می‌کنند

ابوالبرکات عبدالله سویدی: نادرشاه‌ به ‌لغت «تورکمانیه»‌ صحبت می‌کرد

اسناد روسیه‌ی تزاری-١٨٣٨: لهجه‌ی زبان تورکی تورکان قفقاز جنوبی، مانند آزربایجان ایران، «تورکمانی» است

اقوام جهان: تورک‌های ایران به ‌شیوه‌ی «تورکمانی» زبان تورکی صحبت می‌کنند

مینورسکی: لهجه‌ی نادرشاه افشار، مانند لهجه‌های تورکی در آزربایجان، «تورکمانی» بود

 در این نوشته‌ چند نمونه‌ی تاریخی از استعمال نام «تورکمان» (به فارسی «تورکمانی») برای نامیدن گروه ‌لهجه‌های ما یعنی شاخه‌ی شرقی اوغوز غربی (زبان تورکی) - در مقابل شاخه‌ی غربی اوغوز غربی (زبان تورکی) که‌ عثمانلی است را داده‌ام. 

مفهوم «تورکمان» یک زیرگروه قومی - لهجه‌ای از ملت تورک و یا اوغوزهای غربی، مفهومی متفاوت و غیر از «تورکمن»- یک ملت و زبان از اوغوزهای شرقی است. بدین شرح که گروه ‌اوغوزی زبان‌های تورکیک دارای دو شاخه‌ی شرقی و یا «زبان تورکمنی»، و شاخه‌ی غربی و یا «زبان تورکی» است. شاخه‌ی غربی و یا زبان تورکی خود به‌ دو زیر شاخه‌ی شرقی – «تورکمانی» و زیر شاخه‌ی غربی - «عثمانلی» تقسیم می‌شود[1]. در جامعه‌ی علمی معاصر و تورکولوژی مودرن، نام و مفهوم «تورکمان» به عنوان نام شاخه‌ی شرقی اوغوزهای غربی (در مقابل تورکمن - اوغوزهای شرقی) نام و مفهومی شناخته شده و مقبول است. در ادبیات علمی و تورکولوژی، دو مفهوم متفاوت تورکمان - شاخه‌ی شرقی اوغوزهای غربی و تورکمن- اوغوزهای شرقی، عموما با نگارش‌های متفاوت، به عنوان نمونه تورکمان به شکلTurcoman Turkoman و تورکمن به شکل Turkmen  از هم مشخص می‌شوند.

مراد از «تورکمان» در مبحث حاضر، گروه‌های تورک و یا اوغوز غربی در غرب آسیا، ایران، قفقاز، آناتولی، خاورمیانه‌ی عربی و .... بود که ساختار ایلی و یا علایق طائفه‌ای خود را هنوز حفظ کرده بودند، در مقابل تورکان عثمانلی که بیشتر شهرنشین بودند. به مرور زمان به تمام گروه‌های اوغوز غربی چه با ساختار ایلی - علائق طائفه‌ای و چه کاملا شهرنشین، که به لهجه‌های تورکمانان مذکور صحبت می‌کردند - مانند اهالی شهرهای تورک‌ایلی و پایتخت‌هایشان تبریز و .... در دوره‌ی قاراقویون‌لو و آغ‌قویون‌لو و قیزیل‌باشیه و افشار و قاجار - هم «تورکمان»، و به سرزمین و موطن آن ها در شرق و مرکز و جنوب آناتولی و قفقاز جنوبی و شمال غرب ایران «تورکمانیه – تورکمانیا» گفته شد.  

در بسیاری از منابع به لهجه‌های عثمانلی، «تورکی رومی»؛ و به لهجه‌های تورکمانی رایج در قلمروی دولت قیزیل‌باشیه، «تورکی قیزیل‌باشی» هم گفته شده است. باید توجه داشت که تصنیف لهجه‌های زبان تورکی به دو گروه تورکمانی و رومی یک وسواس و پردقتی عالمانه و نه به سبب وجود فرق فاحش بین آن‌ها است. زیرا در آن هنگام فرق و افتراق بین لهجه‌های تورکمانی و رومی زبان تورکی، از فرق بین لهجه‌های زبان فارسی در محلات گوناگون یک شهر معین فارس - تاجیک‌نشین هم کم‌تر بود. با این‌همه تورکمان نامیدن لهجه‌های شرقی زبان تورکی توسط نوایی، یک نام‌گذاری دقیق و بجا است. زیرا از نام زیرگروه‌ قومی تورکمان که متکلم به‌ آن لهجه ‌بودند و هستند گرفته‌ شده ‌است.

لهجه‌های تورکمانی زبان تورکی (شاخه‌ی شرقی اوغوز غربی)، عناصری از تورکی شرقی و جغتایی و موغولی را نیز در خود دارند و این طبیعی است. زیرا گروه لهجه‌های شرقی و یا تورکمانی اوغوز غربی و یا زبان تورکی، علی رغم وجه غالب اوغوزی‌شان، به طور بسیار وسیعی آمیخته با عناصر تورکی شرقی - جغتایی و زبان موغولی هستند. اساسا وجود گسترده‌ی عناصر تورکی شرقی و موغولی در لهجه‌های تورکمانی است که آن‌ها را متمایز و متباین از لهجه‌های غربی (عثمانلی) اوغوز غربی و یا زبان تورکی کرده است.

از خبط‌های بی شمار جریان غیر ملی – ضد ملی آزربایجان‌گرایی، مانند تغییر نام ملت ما از «تورک» به اسم ایرانیک «آزربایجانی»، تغییر نام لهجه‌های تورکی ملت ما «تورکمانی»، به نام ایرانیک «آزربایجانی»؛ و در ادامه‌ی آن تلاش برای تعمیم مفهوم ایرانیک آزربایجان و نامیدن کل وطن تورک با آن است. حال آن‌که در طول تاریخ، خودنام‌گذاری ملی طبیعی و داوطلبانه‌ی مردم ما «تورک»، عمده‌ترین نام قومی او «تورکمان»، نام زبانش «تورکی» و نام گروه لهجه‌هایش «تورکمانی»، و بر این مبانی نام وطن او به سبب تعلق به توده‌ی تورکمان و تورک، به ترتیب «تورکمانیا» و «تورک‌ایلی» (با فورم فارسی تورکستان) بوده است و بعد از این هم خواهد بود. نامیدن دولت ملی تورک‌های اوغوز غربی در قفقاز با نام ایرانیک «آزربایجان»، و تبلیغ این نام‌گذاری ضد ملی برای دولت ملی فدرال و یا مستقل آینده‌ی تورک‌های اوغوز غربی ساکن در تورک‌ایلی (به جای نام‌هایی با مبنای تاریخی و حاوی نام قومی – ملی او مانند دولت تورک‌ایلی، دولت تورکمانیا، ...)، هم خبط دیگر جریان آزربایجان‌گرا است.










Saturday, September 18, 2021

نامه‌ای تورکی از عبدالرحیم خانْ خانِ خانان، فرزند بایرام خان تورکمان باهارلی قاراقویون‌لو- از مملکت علی شوکور بیگ (همدان)-تورک‌ایلی، و عنوان خان‌لارخانی

 نامه‌ای تورکی از عبدالرحیم خانْ خانِ خانان، فرزند بایرام خان تورکمان باهارلی قاراقویون‌لو- از مملکت علی شوکور بیگ (همدان)-تورک‌ایلی، و عنوان خان‌لارخانی 

مئهران باهارلی

 

A Chaghatay Turkish letter from Abdurrahim Khan Khanlarkhani, Son of Bayram Khan Turcoman Baharli Qaraqoyunlu from Ali Shukur Bey region, Hemedan, Turkili

Hanlarhanı Abdurrahim Han’dan Çağatay Türkçesinde bir mektup, Bayram Han Türkman Baharlı Karakoyunlu’nun oğlu; Elişükürbey bölgesi, Hemedan, Türkili

خلاصه:

عبدالرحیم خان خانِ خانان – خان‌لارخانی (١٥٥٦- ١٦٢٧) یک شخصیت تاریخی محبوب، دولت‌شخص، وزیر، نظامی، نویسنده، مترجم، شاعر، موسیقی‌شناس و منجم دوره‌ی اکبر امپراتور دولت تورک موغال (کورکانی، بارلاسی، تیموری) در هندوستان است. وی از طرف پدرش بایرام خان تورکمان باهارلو قاراقویون‌لو، از منطقه‌ی شوکور علی بیگ در جنوب تورک‌ایلی، شامل استان همدان امروزی و اطراف آن است. عبدالرحیم خان علاوه بر تورکی زبان اجدادش، بر زبان‌های سانسکریت، هندی، سندی، فارسی، عربی تسلط داشت و با زبان پورتغالی آشنا بود. او دارای آثاری از نثر و نظم و منشآت و تصانیف و مکتوب‌ها و اشعار در اغلب این زبان‌ها است. بسیاری از آثار تورکی عبدالرحیم خان خان‌ خانان از جمله دیوان اشعار او تاکنون پیدا نه‌شده، آن‌هایی هم که معلوم هستند جمع‌آوری و منتشر نه‌شده‌‌اند. در این مقاله یک مکتوب تورکی از عبدالرحیم خان را که به تورکی جغتایی است، معرفی و تصحیح کرده‌ام.

اؤزه‌ت:

خان‌لارخانی عبدالرحیم خان (١٦٢٧-١٥٥٦) هیندیستان‌داکی تورک بابور ایمپاراتورلوغونون (کورکانی، بارلاسی، تیموری) اکبر دؤنه‌می‌نین سئویله‌ن و اون‌لو بیر تاریخی فیگورو، دولت آدامی، باخان، عسکر، یازار، چئویرمه‌‌ن، قوشار (شاعیر)، کوی‌بیلگه‌ن (موزیکولوق) و اولدوزچوسو (آسترولوقو)دور. عبدالرحیم خان آتاسی بایرام خان تورکمان باهارلی قاراقویون‌لو ساری‌ندان (طرفی‌نده‌ن) بوگون‌کو همدان ایلی و چئوره‌سی‌نی قاپسایان تورک‌ایلی‌نین گونئیی‌نده‌کی علی شوکور به‌ی بؤلگه‌سی‌نده‌ن‌دیر. عبدالرحیم خان آتالاری‌نین دیلی اولان تورک‌جه‌نین یانی سیرا، سانسکیریت‌جه، هیندجه، سیندهی، فارس‌جا، عرب‌جه و پورتئگیزجه بیلیردی و بو دیل‌له‌رین چوخوندا مکتوب، سه‌پیک (نثر) و قوشوق (شعر) اولماق اوزه‌ره، یاپیت‌لاری واردیر. عبدالرحیم خان‌ین قوشوق دیوانی داخیل، بیر چوخ تورک‌جه اثری بوگونه ده‌ک بولونامامیش، بیلینه‌ن‌له‌ر ده توپلانیپ یایین‌لانمامیش‌دیر. بو یازیم‌دا خان‌لارخانی عبدالرحیم خان‌ین چاغاتای تورک‌جهسی ایله یازدیغی بیر مکتوبو تصحیح ائدیپ تانیتماق‌دایام.

Özet

Hanlarhanı Abdurrahim Han (1556-1627), Hindistan'daki Türk Babür (Küreken, Barlas, Timur) İmparatorluğu'nun Ekber döneminin sevilen ve ünlü bir tarihi figürü, devlet adamı, bakan, süer (asker), yazar, çevirmen, koşar (şair), küybilgin (müzikolog) ve yıldızcısıdır (astrologudur). Abdurrahim Han, atası Bayram Han Türkman Baharlı Karakoyunlu sarından (tarafından) bugünkü Hemedan ili ve çevresini kapsayan Türkili'nin güneyindeki Ali Şükür Bey bölgesindendir. Abdurrahim Han, atalarının dili olan Türkçenin yanı sıra Sanskritçe, Hintçe, Sindhi, Farsça, Arapça ve Portekizceyi biliyordu; ve bu dillerin çoğunda mektup, sepik (nesir) ve koşuk (şiir) olmak üzere eserleri vardı. Abdurrahim Han'ın şiir divanı dahil, pek çok Türkçe eseri bugüne değin bulunamamış, bilinenler ise toplanıp yayınlanmamıştır. Bu yazımda Hanlarhanı Abdurrahim Han'ın Çağatay Türkçesi ile yazdığı bir mektubu tashih edip tanıtıyorum.

Abstract

Abdurrahim Khan (1556-1627) known as the Khan of Khans, was a beloved and prominent historical figure, statesman, minister, soldier, writer, translator, poet, musicologist and astrologer, in the Turkish Mughal Empire in India during the Akbar period. Abdurrahim Khan, from his father’s side Bayram Khan Türkman Baharlı Karakoyunlu, originally hailed from the Ali Shukur Bey (Eli Şükür Bey) region in the south of Türkili, which encompasses today's Hemedan (Hamadan) province and its surrounding areas. In addition to Turkish, the language of his ancestors, Abdurrahim Khan knew Sanskrit, Hindi, Sindhi, Persian, Arabic, and Portuguese. He had works in most of these languages, including letters, prose, and poetry. Many Turkish works by Abdurrahim Khan, including his poetry divan, have not been found to date, and those that are known have not been collected or published. In this article, I will correct and introduce a letter written by Khan of Khans Abdurrahim Khan in Chagatai Turkish.

Thursday, September 2, 2021

زبان، ادبیات و فرهنگ تورکی در هند و پنجاب و بنگال و سند و ..... به دوره‌ی امپراتوری تورکی موغال (تیموری، گورکانی، بارلاسی)

 

زبان، ادبیات و فرهنگ تورکی در هند و پنجاب و بنگال و سند و ..... به دوره‌ی امپراتوری تورکی موغال (تیموری، گورکانی، بارلاسی)


مئهران باهارلی


در این نوشته قسمت‌هایی از کتاب «در امپراتوری موغال‌های کبیر» (نام اصلی به آلمانی[1]Im Reich der Großmoguln: Geschichte, Kunst, Kultur) تالیف آن‌ماری شیمل (Annemarie Schimmel)، که در باره‌ی زبان و ادبیات تورک در هند و پنجاب و بنگال و سند و ... در طول حیات امپراتوری تورک موغال (تیموری-گورکانی-بارلاسی) هستند را ترجمه-نقل کرده‌ام.

١-خانم آن ماری شیمل، محقق، مورخ و زبان‌شناس، شرق‌شناس، اسلام‌شناس، تصوف‌شناس آلمانی صاحب‌نظر در تاریخ و تمدن هند-اسلامی[2] در کتاب خود نگاهی مختصر اما جامع به تاریخ سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگ، زبان و ادبیات و هنر (معماری، مینیاتور، فرهنگ غذایی، موسیقی، پوشاک، رقص، مراسم دینی، سلاح‌ها و ...) این تمدن عظیم تورک اسلامی و بزرگ‌ترین قدرت تورک در تاریخ شبه قاره‌ی هند دارد.  

٢-امپراتوری موغال در هند که به آن امپراتوری گورکانی، بابوری، تیموری و بارلاسی نیز گفته می‌شود، دولتی تورک بود که به دست شاهزاده‌گانی از خاندان تیموری تاسیس شد و بین سال‌های ۱۵۲۶ تا ۱۸۵۷ از اوایل قرن شانزده تا اواسط قرن نوزده بر بخش بزرگی از شبه قاره‌ی هند شامل کشورهای امروزی هندوستان، پاکستان، بنگلادش و افغانستان فرمانروایی کرد. اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم میلادی، اوج اعتلا و دوران شکوه امپراتوری و تمدن تورک موغالی-گورکانی (دوره‌ی موغال کبیر)، و پس از آن دوره‌ی ضعف تدریجی آن (موغال صغیر) است. تا آنکه بهادرشاه دوم آخرین فرمانروای گورکانی در سال ۱۸۵۷ حاکمیت را به بریتانیا واگذار کرد.

٣-امپراتوری موغال-کورکانی اساسا توسط تورکان افغانستان، مشخصا اجداد اوزبیک‌های این کشور تاسیس شد. اگرچه تورک‌های ساکن در ایران- اوغوزهای غربی موسوم به تورکمان که در امواج پی در پی به شبه قاره‌ی هند مهاجرت می‌کردند، عنصر و ستون دوم تورک این امپراتوری بودند و هم در حیات و هم در قوام این دولت‌ها نقش داشتند. مهاجرت‌های وسیع تورکمانان و یا اوغوزهای غربی از تورک‌ایلی و ایران به شبه قاره‌ی هند، دو دلیل اصلی داشت: نخست حاکمیت قیزیل‌باشان فاناتیک و کشتار تورکمانان آغ‌قویون‌لو و قاراقویون‌لو توسط شاه اسماعیل اول و دیگر شاهان خاندان صفوی که تورکمانان سنّی و علوی غیر قیزیل‌باش را مجبور به مهاجرت و فرار به شرق –شبه قاره‌ی هند و غرب-عثمانلی می‌کرد. دوم قبول مذهب شیعه‌ی امامی فارسی و کشتار قیزیل‌باشان از طرف شاه تهماسب اول و شاه عباس حقیر ... که این بار موجب فرار و مهاجرت تورکمانان قیزیل‌باش علوی که خود موسس دولت قیزیل‌باشیه بودند شد.

٤- آن‌ماری شیمل در قسمت‌های نقل شده در این مقاله، علاوه بر امپراتوری تورک موغال، از بعضی دولت‌های تورک دیگر شبه قاره‌ی هند مانند دولت تغلقیه، اولوس ارغون، اولوس ترخان، قطب شاهیه و عادل شاهیه هم نام برده و افتخار کردن آن‌ها به اصلیت تورک‌شان را ذکر کرده است. از این‌ها دو دولت آخری مربوط به تورکان ساکن در ایران است. موسس دولت تورک عادل شاهیه فرزند سلطان مراد عثمانلی و از منطقه‌ی ساوه‌ی تورک‌ایلی، و موسس دولت قطب شاهیه از تورکمانان قاراقویونلو و از منطقه‌ی همدان تورک‌ایلی است. (برای اطلاعات در باره‌ی این دولت‌ها به توضیحاتی که در زیرنویس‌ها داده‌ام مراجعه شود).

٥-آن ماری شیمل، به درستی یادآوری و تاکید می‌کند که تاکنون در عرصه‌ی زبان و ادبیات، اغلب فقط به مساله‌ی زبان فارسی در دوره‌ی امپراتوری تورک موغال پرداخته شده است. این تثبیت صحیح است. مساله‌ی دیگر زبان‌ها و ادبیات‌ها در دوره‌ی امپراتوری تورک موغال، مخصوصا وضعیت زبان و ادبیات تورک و لغت‌نامه‌ها و کتب دستور زبان و دیوان‌های شعری و آثار منثور تورکی آفریده شده در آن قلمرو، عموما مسکوت و مغفول گذارده شده است. این طرز برخورد یک سنت جاافتاده و ریشه‌دار در غرب است و عینا در مورد زبان و ادبیات تورک و آثار تورکی آفریده شده در کشورهای کنونی ایران و افغانستان و عراق و .... هم صادق است.

٦-از دیگر نکات جالب توجه اثر آن‌ماری شیمل، اشاره به تورک و یا نیمه تورک بودن بعضی از شخصیت‌های برجسته‌ی ادبی فارسی و اوردو و .... در شبه قاره‌ی هند، مانند امیر خسرو دهلوی، بیدل دهلوی و سعادت یارخان رنگین است. (برای اطلاعات در باره‌ی این شخصیت‌ها به توضیحاتی که در زیرنویس‌ها داده‌ام مراجعه شود).

٧-در ایران مدام از رواج و کاربرد زبان فارسی، که گویا زبان ملی ایران است، در شبه قاره‌ی هند صحبت و این مساله به عنوان رابطه و پیوند بین ایران و هندوستان عرضه می‌شود. حال آنکه رواج و کاربرد فارسی- زبان ملی ملت فارس – در هندوستان و دیگر جاها، مساله‌ی خاص این ملت است و چندان ربطی به ایرانیان غیر فارس ندارد. عامل مهم‌تری که ایران را به هندوستان پیوند می‌دهد، رواج زبان تورکی و فرهنگ تورک در هندوستان و ادبیات معظم تورکی آفریده شده در شبه قاره‌ی هند، نقش اجداد تورکان ساکن در ایران و تورک‌ایلی در تاسیس و حیات دولت تورک موغال و دیگر دولت‌های تورک در شبه قاره‌ی هند؛ و بخشی از جهان و تاریخ مشترک تورک بودن هندوستان و ایران در دوران حاکمیت تورک-موغول بر این سرزمین‌ها است.

دو تنقید از ترمینولوژی آن‌ماری شیمل

١-آن‌ماری شیمل در اثر خود بعضا سلاطین تورک حاکم بر ایران مانند شاه اسماعیل اول و نادرشاه افشار را «ایرانی» می‌نامد. در حالیکه هیچ کدام از این سلاطین تورک –موغول «ایرانی» نبودند. آن‌ها «فرمانروایان تورک –موغول حاکم بر ایران» بودند. مولف همانگونه که در اثر خود قانصوی غوری را «حاکم مملوک مصر» معرفی کرده، می‌بایست شاه اسماعیل اول و نادرشاه افشار را هم به صورت «حاکم تورکمان ایران» معرفی می‌کرد. همچنین «صفوی» نامیدن دولت تورکمان قیزیل‌باش نادرست است. این دولت تورکمان را می‌بایست بنا به نامگذاری خودشان دولت «قیزیل‌باش» نامید. پادشاهان این سلسله‌ هم «صوفو» (در مقابل عنوان «سلطان» برای عثمانلی‌ها) نامیده می‌شدند. بنابراین عنوان مناسب آن‌ها نه پادشاه و سلطان، بلکه صوفو است. مانند «صوفوی دولت تورکمان قیزیل‌باش شاه اسماعیل»، ....

٢-آن ماری شیمل، فورم موغال را تلفظ عربی کلمه‌ی مغول-موغول که خود فورم فارسی مونقول است دانسته است. اما به نظر اینجانب، موغول فورم فارسی مونقول نیست، بلکه فورم تورکی آن است که به زبان تاجیکی-دری-فارسی هم داخل شده است. صدای نگ-نق-نغ Ññ (کاف-ی تورکی، نون غنّة-غنه، ساغیر ن، گنیز ن`سی، کفِ نون، کافِ نون، نازال ن....) کلمات در زبان تورکی در بسیاری از موارد و به طور قانونمند از جمله به حرف ق-غ تبدیل می‌شوند. مانند تبدیل بانقیرماق (از بانگ) -> باغیرماق، یالینگیز-> یالقیز-یالغوز، قادانگ -> قاداغ-قاداغان-قدغن (هم‌ریشه با قازان-غازان و خدنگ)، دونقوز -> دوغوز، تونقوچ-> دوغوش، ... کلمه‌ی مونقول نیز به همین سیاق در زبان تورکی به موغول تبدیل و سپس از این زبان وارد زبان فارسی شده است: مونقول-> موغول

اساسا خود اسم «مونقول» به احتمال بسیار، کلمه‌ای با ریشه‌ی تورکی وارد شده به زبان موغولی و مرکب است از: مونگه Möñke (Möŋke-Möngke)، تلفظ موغولی کلمه‌ی تورکی بنگۆ-منگۆ Meñü-Beñü (Bengü-Beŋü, Mengü-Meŋü) به معنی ابدی، جاودانی؛ به علاوه‌ی پسوند تورکی اسم‌ساز از اسم –ل (مانند کلمات قێزێل، یاشێل، کؤنگۆل، سۆتۆل، کؤهول-کؤیول، ....).