Friday, April 28, 2023

سؤزوموز Sözümüz

 


آگاهی من به هویت تورکی از مقالات مهران باهارلی شروع شد

آگاهی من به هویت تورکی از مقالات مهران باهارلی شروع شد.

 

نوت: بو یازی ایملا باخیمی‌ندان ائدیت ائدیلمیش‌دیر. مئهران باهارلی

Toprak Qala

 آگاهی من به هویت تورکی از مقالات مهران باهارلی شروع شد. باید اعتراف کنم من زمانی آزربایجان‌گرا بودم. از زمان نوجوانی همیشه داستان‌های قهرمانی‌های تبریز را می‌شنیدم که چگونه در انقلاب مشروطیت، تبریز قهرمان قیام کرد. و همین طور تعریف و تمجید از جریان آزادی ستان شیخ محمد خیابانی، و نهایتا فرقه‌ی دموکرات پیشه‌وری که چنین و چنان کردند. و من به خودم می‌بالیدم. با این حال همیشه یک حس عجیب وغریبی در درونم بود که با وجود این همه قهرمانی‌ها که ادعا می‌شود، چرا سهم تورک‌های قهرمان چیزی جز تحقیر و توهین نبوده، چرا زبانش قدغن است؟ چرا این قهرمانی‌ها هیچ تاثیر مثبتی در هویت تورکی و ملت تورک نداشته است؟ معلومات من در مورد تاریخ، شکسته بسته و درهم و برهم بود. به هر کتاب و مقاله‌ای که مراجعه می‌کردم، از چپی و راست‌گرا، مذهبی و غیر مذهبی، ملی و غیر ملی، تورک‌ها و هویت تورکی عنصر منفور این مقالات و کتاب‌ها بود. نمی‌توانستم جوابی پیدا کنم.

اولین مقاله‌ای که در من تاثیر شوک ایجاد کرد مقاله‌ی مستند مهران باهارلی در مورد شیخ محمد خیابانی که همیشه توسط آزربایجان‌گرایان و پان‌ایرانیست‌ها قهرمان معرفی شده، بود. [هنگامی که آن را] خواندم‌، [دریافتم] در حالی که ارتش عثمانی به فرماندهی علی احسان پاشا برای نجات تورک‌های آزربایجان غربی از دست تروریست‌های داشناک ارمنی وارد اورمیه و سلماس شد، شیخ محمد خیابانی آنان را متجاوز خواند و هم‌سو با تروریست‌های متجاوز داشناک درخواست اتحاد نیروها بر علیه نیروهای آزاد‌ی‌بخش عثمانی کرد. احساس عجیبی داشتم. چندین بار آن مقاله را خواندم، مستندات آن را نگاه کردم. چراغی در ذهنم و در درونم روشن [شد] که: این حوادث تبریز و این شخصیت‌ها که من آنان [را] قهرمان و آزادی‌خواه می‌پنداشتم، در واقع قهرمان تورک‌ها نبودند. بلکه آن‌ها قهرمان پان‌ایرانیست‌ها و آزربایجان‌گرایان بودند. [این چنین بود که] با خواندن بسیاری از مقالات مهران باهارلی محقق بی همتا، تورک‌گرا شدم ...

مطالب مرتبط:

آگاهی من به هویت تورکی از مقالات مهران باهارلی شروع شد

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_50.html

ایران جوغرافیاسی‌ندا اه‌ن آوانگارد تاریخ‌ه یؤن وئره‌ن باهارلی‌دیر

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_26.html

سوسن نواده رضی (مئهران باهارلی‌یا): تورک‌له‌ریمیزی بیر قورتاران اولاجاق‌سا، او دا مطلق سیز اولاجاقسیز.

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_14.html

سوسن نواده ‌رضی و لومپه‌ن آزه‌ربایجان‌چی‌ «شانلی ایلدیریم»ین اونو شخصیت تئرورو و تهدید ائتمه‌سی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_93.html

مقالات باهارلی مرا عاشق تورک و زبان تورکی کرد

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_56.html

ما تورک‌های همدانیم. مهران بهارلی را یک قهرمان بزرگ می‌دانم. و من نمونه‌ای معمولی از میلیون‌ها نفر تورک خارج از آزربایجانم.

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_66.html

مئهران بئی : شما در شوره‌زاری درختی را کِشته‌اید که ریشه دوانیده است

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/yine-sozumuz.html

در ٩٠-١٠٠ سال گذشته افرادی مانند بهارلی غایب بودند

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/90-100.html

اگر می‌خواهید که از نوشته‌های جناب مئهران بهارلی بهره ببرید

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post.html

استریوتیپ «نان بربری، بیسکویت تورک‌ها» در تئاتر مدارس همدان – تورک‌ایلی

استریوتیپ «نان بربری، بیسکویت تورک‌ها» در تئاتر مدارس همدان – تورک‌ایلی

 

مئهران باهارلی

 

در این مقاله به استریوتیپ «نان بربری، بیسکویت تورک‌ها» و تئاتر نژادپرستانه‌ای بر این اساس که در همدان برای کودکان تورک مدارس اجرا شده است، پرداخته‌ام. این دومین نوشته‌ی من در باره‌ی استریوتیپ‌های نژادپرستانه‌ی ضد تورک، بعد از وقفه‌ای ٢٠ ساله است (٢٠ سال پیش تحلیلی – شاید نخستین تحلیل – در باره‌ی «تورک خر» و جوک‌های قومی و آسیب‌شناسی آن بر اساس مکانیزم‌های دفاعی را نوشته و تحت نام « بی فرهنگی خود فرهنگی است. نظری به جوک‌های ائتنیک – قومی »[1] در سؤزوموز منتشر کرده بودم. آن نوشته را بعد از ائدیت کردن، دوباره در سؤزوموز بازنشر خواهم کرد).

١-در ایران ملت تورک در معرض سیاست دولتی نسل‌کُشی زبانی و ملی تورک قرار دارد[2]. یکی از مولفه‌های این سیاست، «شیطان‌سازی» از هویت ملی تورک، از طریق آفریدن «استریوتیپ‌های منفی قومی» است تا باعث شود غرور ملی تورک‌ها درهم شکسته شده و خود تورک‌ها از هویت ملی تورک و تورک بودن متنفر و خجالت‌زده و گریزان شوند. عمده‌ترین این استریوتیپ‌ها عبارتند از غلام و برده نشان دادن سرداران تورک در تاریخ قدیم مخصوصا آن‌هائی که موسس دولت و سلسله‌هایی بودند (در حالی که آن‌ها بیشتر مصداق مفاهیم اسیر و بنده هستند)، وحشی و نامتمدن و بدوی و ویران‌گرا نشان دادن تک تک تورک‌ها و جمعا به عنوان یک گروه قومی -ملی، ساده و ابله و احمق و زبان نفهم و «تُرک بیلمز» نشان دادن تورک‌ها، .... (در حالی که «استریوتیپ‌های مثبت» تاریخی موجود در مورد تورکان، بالکل نادیده و حذف می‌شوند. مانند تورک به معانی زیبایی، جسارت، قابلیت دولت‌سازی، صریح اللهجه‌گی و متمرکز بر نتیجه بودن و ....  که در گذشته به صورت مترادف بکار می‌رفتند؛ و یا تمام آثار و مطالبی که در باره‌ی قابلیت‌های برتر زبان تورکی وجود دارند و در صدر آن‌ها «محاکمة اللغتین» اثر امیر علی شیر نوایی)[3].

٢-این استریوتیپ‌ها به سبب آن که خصوصیاتی منفی و منفور را به تک تک افراد یک گروه ملی به طور جمعی نسبت می‌دهند و از طرف عنصر ملی غالب و حاکم یعنی فارس، آن هم در بستر و هم‌زمان با سیاست‌های فارس‌سازی اجباری و تورک‌زدائی عمومی از تاریخ و جوغرافیای ایران و استعمار داخلی و کشمکش تاریخی توران – ایران و تورک – تاجیک و .... بکار می‌روند، در جهان و فرهنگ مدنی معاصر و از منظر حقوق بشری به حیطه‌ی «نژادپرستی» و «ادبیات نفرت» داخل و مقدمه و مرحله‌ی آغازین «نسل‌کشی – ژنوساید» شمرده می‌شوند. با اینهمه، در ایران برای تحقیر و مسخره کردن تورک‌ها و نهایتاً منزجر و متنفر کردن آن‌ها از هویت ملی تورکشان، به طور گسترده‌ای و با طیب خاطر و بی توجه به زشتی ذاتی و توهین‌آمیز بودنشان به ملت تورک ساکن در ایران، از طرف مقامات دولتی و ادبا و سیاسیون و هنرمندان فارس، در رسانه‌های عمومی دولتی و غیر دولتی فارسی، در کتب درسی، در ادبیات فارسی و در گفتگوهای روزمره‌ی فارس‌ها و ...... بکار می‌روند[4].



Thursday, April 27, 2023

انتقاد نشریه‌‌ی موللا نصرالدین از دیکتاتورمنشی فرقه‌‌ی دموکرات آزربایجان – حاکمیت آزادی ستان

 

انتقاد نشریه‌‌ی موللا نصرالدین از دیکتاتورمنشی فرقه‌‌ی دموکرات آزربایجان – حاکمیت آزادی سِتان

 

مئهران باهارلی

 

١- در سال‌های جنگ جهانی اول در تبریز تشکیلاتی به ‌‌اسم «کومیته‌‌ی محلی تبریز فرقه‌‌ی دموکرات ایران» (در ادبیات آزربایجان‌گرایانه ‌‌مشهور به ‌‌«فرقه‌ی دموکرات آزربایجان») به‌‌ رهبری شیخ محمد خیابانی (و بادام‌چی، نوبری، حریری، بهرامی) وجود داشت. این تشکیلات پس از سقوط «حاکمیت تورک اتحاد» – «تورک بیرلیک دولتی» به ‌‌صدارت رهبر ملی تورک جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه، در سال ١٩٢٠ با دست‌اندازی بر اقتدار دولتی در تبریز یک حاکمیت کوتاه‌مدت با نام فارسی «آزادی‌ سِتان» تاسیس کرد. منسوبین کومیته‌‌ی محلی تبریز فرقه‌‌ی دموکرات ایران که‌‌ در دوره‌ی مورد بحث مهم‌ترین و قدرت‌مندترین تشکل سیاسی – مسلح در تبریز به ‌‌شمار می‌رفت، معروف به‌‌ «ملیون» (به‌‌ معنی ناسیونالیست‌های ایرانی معتقد به‌‌ «ملت ایران») بودند.

حزب مادر و یا «فرقه‌‌ی دموکرات ایران»، یک حزب ایران‌گرا -فارس‌گرا با تمایلات ملی‌گرایانه‌‌ی ایرانی، زائیده‌‌ی جنبش ضد تورک مشروطیت و معتقد به ‌‌هویت ملی جدید استعمار - صلیبی – پارسی – زرتوشتی – ازلی .... ساخته‌‌ی آن یعنی «ملت ایران»، یونیتاریست – تمرکزگرا و ضد فدرالیسم زبانی – ملی، ضد قاجاری و آلوده‌‌ به ‌‌خشونت و تروریسم بود. اما تمایلات پان‌ایرانیستی و مواضع ضد تورک و ضد زبان تورکی ملیون تبریزی و یا آزادی‌خواهان و دموکرات‌های آزربایجان منسوب به‌‌ فرقه‌‌ی دموکرات آزربایجان و یا دقیق‌تر «کومیته‌‌ی محلی تبریز فرقه‌‌ی دموکرات ایران»، بسیار شدیدتر و افراطی‌تر از حزب مادر خود در تهران بود. آن‌ها هویت ملی تورک و وجود ملت تورک در ایران مخصوصا در قسمت آزربایجانی تورک‌ایلی را انکار می‌کردند، زبان ملی تورک‌ها را فارسی و وطن آن‌ها را ایران می‌دانستند و بر این مبنا داوطلبانه ‌‌و راسا سیاست استراتژیک «وحدت لسانی» یعنی تغییر دادن زبان تورکی تورک‌ها به‌ ‌‌فارسی را – در راستای آرزوی دیرینه‌‌ی مانقورتیسم تبریزی در قرن نوزده‌‌که ‌‌این شهر را به ‌‌کانون و مهد ناسیونالیسم ایرانی فارس‌محور تبدیل کرده ‌‌بود - در سرلوحه‌‌ی فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی خود قرار داده‌‌ بودند. ملیون تبریزی و یا آزادی‌خواهان و دموکرات‌های آزربایجان همچنین به ‌‌شدت یونیتاریست - تمرکزخواه، و مخالف شدید هر نوع فدرالیسم (عدم مرکزیت) در ایران و مخصوصا فدرالیسم ملی بر اساس زبان – قومیت - ملیت و یا استقلال (تورک‌ایلی) بودند.

٢- دموکرات‌های آزربایجان - آزادی ‌سِتان تمایلات و رفتارهای غیر دموکراتیک و اوتوریتر داشتند و مخالف آزادی‌های سیاسی و مطبوعات آزاد و منتقد بودند. آن‌ها با تمام احزاب مخالف و رقیب از جمله‌‌ سوسیال دموکرات مشکل داشتند و پس از بدست آوردن اقتدار سیاسی نه‌‌ تنها احزاب مذکور را در رهبری حاکمیت جدید شرکت ندادند، بلکه ‌‌برای خاموش کردن صدای مخالفین و سرکوب و متوقف کردن  فعالیت احزاب رقیب، از ابزارهای خشونت‌آمیز و تروریسم هم استفاده ‌کردند.

دموکرات‌های آزربایجان - آزادی ‌سِتان به ‌‌سبب «هویت ملی اتتخابی ایرانی» ضد تورکشان، همسو با سیاست‌های ضد تورک انگلستان و داشناک و هینچاک ارمنی حرکت و عمل می‌کردند. آن‌ها که به این دلیل دشمنی خاصی با تورک‌گرایان و معتقدین به ‌‌فدرالیسم زبانی – ملی داشتند، در خصومت دائمی با «حاکمیت تورک اتحاد» به‌‌ صدارت «جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی»، تشکیلات تورک‌گرای «حزب اتحاد و ترقی اسلام» او (بعدا «اتحاد تورک»)، «تورک موجاهید فیرقه‌سی» (فرقه‌ی مجاهدین تورک) به ‌‌رهبری «حاجی بیگ میرزا بلوری تبریزی»، و احزاب فدرالیست وقت مانند «جمعیت اتفاق و ترقی» و ... در تبریز بودند و به ‌‌درگیری‌های فیزیکی و زد و خورد و ترور و سرکوب و تبعید سران و اعضای دسته‌جات تورک‌گرا و فدرالیست مذکور می‌پرداختند. فرقه‌‌ی دموکرات آزربایجان - آزادی ستان همچنین مخالف استقلال جمهوری خلق آزربایجان توسط تورک‌های قفقاز بود و بر علیه ‌‌آن دولت با نیروهای اشغال‌گر روس (بولشویک) و ارمنی (داشناک، ...) هم‌سوئی و هم‌کاری داشتند.

بادامچی از رهبران فرقه‌ی دموکرات آزربایجان می‌گوید فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شدیدا مدافع مرکزیت (یونیتاریسم) و مخالف سرسخت عدم مرکزیت (فدرالیسم) بود، و نه‌‌ تنها خواستار استقلال آزربایجان از ایران نبود، بلکه ‌‌با احزاب مترقی آن دوره ‌‌مانند جمعیت اتحاد و ترقی در تبریز که ‌‌معتقد به‌‌ لزوم فدرالیسم بودند، در «زد و خورد»، و با تورک‌ها که ‌‌خواستار مستقل کردن و الحاق آزربایجان ایران به ‌‌آزربایجان قفقاز و یا عثمانلی بودند در «مبارزه» بود:«اصل مهم مرام آن‌ها و شالوده‌ی تشکیلات فرقه‌ی دموکرات در روی مرکزیت ریخته‌‌ شده. و دموکرات‌ها هستند که‌‌ با «جمعیت اتفاق و ترقی» که ‌‌قائل به ‌‌عدم مرکزیت بودند همیشه ‌‌در «زد و خورد» بودند».

Wednesday, April 26, 2023

ایران جوغرافیاسی‌ندا اه‌ن آوانگارد تاریخ‌ه یؤن وئره‌ن باهارلی‌دیر، مئهرانیزم‌ه دوام!

ایران جوغرافیاسی‌ندا اه‌ن آوانگارد تاریخه یؤن وئره‌ن باهارلی‌دیر، مئهرانیزم‌ه دوام!

[یازاری‌نی بیلمه‌دیییم ایل‌له‌ر اؤنجه یازیلمیش بو قیسا یازی‌نی، ایملا باخیمی‌ندان ائدیت ائتدیم. یازارین ایش‌له‌تدییی «تورک‌ائلی»‌نی گونوموزده قول‌لاندیغیم «تورک‌ایلی» بیچیمی‌نده یازدیم. مئهران باهارلی]

«تورک‌ایلی» آرتیق قاورام، قورام و قونوم آشاماسی‌نی آشیپ، ایزم یا ایسمه دؤنوشوپ، اؤرگوت‌له‌شمه ‌سیرالاری‌ندادیر و جالیبدیر پوست‌مودئرن حال‌دا.... دییه‌بیله‌ریک بیربیرله‌ری‌نی تانیمادان، تانیمایان کیمسه‌له‌رین پارتی‌سی‌دیر «تورک‌ایلی» ....

مئهران هیجانی، هوش ‌و پیراتیکه دؤنوشدوردو. ایران جوغرافیاسی‌ندا اه‌ن آوانگارد تاریخه یؤن وئره‌ن باهارلی‌دیر.....

«تورک‌ایلی» یالنیز جوغرافیایی آد، یاخود ایستیراتئژیک یا دئموگرافیک آددان عبارت دئییل؛ تورک تاریخی [و] سوسیولوژی‌سی‌نه، تورک پیسیکولوژی‌سی‌نه، دولت - ملت تعریفله‌ری‌نه، ادبیاتا، تورک فلسفه و فیلولوژی و تورکولوژی و سایره سوسیال بیلیم دال‌لاری‌نا اؤرنه‌ک چیراغدیر.

باهارلی ساغ اول، وار اول! سه‌ن پولورالیزمی بیزه، [تورکی‌یه؟] دوغرو و دوروست چئویردین و یالان قهرمان‌لاری و پهلوان پنبه‌له‌ری تاریخین قارا صفحه‌له‌ری‌نده‌ن اوزه چئخارتدین. بلی، ستارخان دا خاییندی و مانقورت، خیابانی دا ... بلی، اؤزاه‌له‌شدیری‌ده‌ن اولوس، بودون دوغار .....

باهارلی خسته تورکولوق‌لارین خسته بئینله‌ری‌نین، کیلیشه شوعارلاری‌نین «بیگ بنگ»ی و بلکه ده «صیفیرله بیر» آراسی‌ندا بیر ذکادیر ...

یاشامالی‌سان، گه‌لیشمه و یئنی‌لیک، نیچه‌نین «ده‌ییشمه‌یه‌ن، ده‌یییشمه‌نین اؤزدور» سؤزونه اینانا ده‌ک، یئنی دوشونجه گه‌لینجه‌یه قه‌ده‌ر.

مئهرانیزمه دوام ....!

 

İRAN COĞRAFIYASINDA EN AVANQARD TÂRİXE YÖN VÉREN BAHARLIDIR.

[Yazarını bilmediyim iller önce yazılmış bu qısa yazını, imla baxımından édit étdim. Yazarın işletdiyi TÜRKÉLİ’ni günümüzde qullandığım TÜRKİLİ biçiminde yazdım. Méhran Baharlı]

Türkili artıq qavram, quram ve qonum aşamasını aşıp, “izm” ya “ism”e dönüşüp, örgütleşme sırasındadır ve câlibdir postmodern halda. Diyebilerik birbirlerini tanımadan, tanımayan kimselerin partisidir Türkili ….

Méhran heyecanı, huş ve piratike dönüşdürdü. İran coğrafiyasında en avanqard târixe yön véren Baharlıdır.

Türkili yalnız coğrafi ad, yaxud istiratéjik ya démoqrafik addan ibâret déyil; Türk târixi [ve] sosyolojisine, Türk pisikolojisine, devlet millet te’riflerine, edebiyata, Türk felsefe ve filoloji ve Türkoloji ve sâire sosyal bilim dallarına örnek çırağdır.

Baharlı sağ ol var ol. Sen puluralizmi bize, Türki’ye doğru dürüst çévirdin ve yalan qehremanları ve pehlevan penbeleri târixin qara sefhelerinden üze çekdin. Beli, Settar xan da xâyin idi, Xiyâbânî de…! Beli, özeleşdiriden ulus, budun doğar ….

Baharlı xeste Türkoloqların xeste béyinlerinin, kilişe şuarlarının “Big Bang”i, ve belke de “Sifirle bir arasında bir zekâ”dır. ….

Yaşamalısan, gelişme ve yénilik Niçe’nin “Deyişmeyen, deyişmenin özüdür” sözüne inanana dek, yéni düşünce gelinceye qeder.

Méhranizm”e davam …..!

مطالب مرتبط:

ایران جوغرافیاسی‌ندا اه‌ن آوانگارد تاریخ‌ه یؤن وئره‌ن باهارلی‌دیر

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_26.html

سوسن نواده رضی (مئهران باهارلی‌یا): تورک‌له‌ریمیزی بیر قورتاران اولاجاق‌سا، او دا مطلق سیز اولاجاقسیز.

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_14.html

سوسن نواده ‌رضی و لومپه‌ن آزه‌ربایجان‌چی‌ «شانلی ایلدیریم»ین اونو شخصیت تئرورو و تهدید ائتمه‌سی

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_93.html

مقالات باهارلی مرا عاشق تورک و زبان تورکی کرد

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_56.html

ما تورک‌های همدانیم. مهران بهارلی را یک قهرمان بزرگ می‌دانم. و من نمونه‌ای معمولی از میلیون‌ها نفر تورک خارج از آزربایجانم.

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_66.html

مئهران بئی : شما در شوره‌زاری درختی را کِشته‌اید که ریشه دوانیده است

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/yine-sozumuz.html

در ٩٠-١٠٠ سال گذشته افرادی مانند بهارلی غایب بودند

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/04/90-100.html

اگر می‌خواهید که از نوشته‌های جناب مئهران بهارلی بهره ببرید

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/11/blog-post.html

Tuesday, April 25, 2023

پدیده‌های نو، نام‌های نو: فارسستان، منطقه‌ی ملی فارس‌نشین در شرق و مرکز کشور

 

پدیده‌های نو، نام‌های نو:

فارسستان، منطقه‌ی ملی فارس‌نشین در شرق و مرکز کشور

 

مئهران باهارلی – ٢٠٠٨

 

 

مقاله‌ی اصلی:

فارسستان، فارسیه، فارسیستان، پرشیا، پرسیا Farsestan, Farsistan, Farsiye, Farsiyeh, Persia

مئهران باهارلی - ٢٠٠٨

 

قسمت اول:

فارسستان در یک نگاه‌- مئهران باهارلی - ٢٠٠٨

https://sozumuz1.blogspot.com/2016/04/blog-post_26.html

قسمت دوم:

پدیده‌های نو، نام‌های نو: فارسستان، منطقه‌ی ملی فارس‌نشین در شرق و مرکز کشور- مئهران باهارلی - ٢٠٠٨

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/04/blog-post_25.html

 


پدیده‌های نو، نام‌های نو: فارسستان، منطقه‌ی ملی فارس‌نشین در شرق و مرکز کشور

حرکت ملی دموکراتیک ملت تورک و مملکت تورک‌ایلی که‌ حالیا شاهد آنیم، در کل تاریخ این ملت و این مملکت، هرگز به ‌اندازه‌ی ‌امروزین دارای مضمون و استقامت تورکی، ملی، دموکراتیک، مودرن، جهانی و علمی نبوده ‌است. این مضمون و استقامت بسیار غنی و بی سابقه، خود را در اهداف، مفاهیم، شعارها و متودهای مشخصی جلوه‌گر می‌سازد که ‌تدقیق هر کدام، فورا روح و هویت تورکی، ملی، دموکراتیک، مودرن، جهانی و علمی آن را آشکار می‌سازد. بی سابقه‌گی این مضمون و استقامت یکی نیز در گسترده‌گی شمول و عمق نفوذ آن است. به‌ نحوی که ‌در مدتی نسبتا کوتاه ‌توانسته ‌است خود را بر عرصه‌های سابقا هرگز دست نخورده‌ و بسیار نوئی مانند تئرمینولوژی، سمبول‌ها، نشانه‌ها و حتی املاء و اورتوقرافی – نه ‌تنها زبان تورکی بلکه‌ زبان فارسی هم- تحمیل نماید.

در نتیجه‌ی ‌شتاب گرفتن روندهای خودآگاهی و تشخص ملی، ملت‌شونده‌گی و احقاق حقوق ملی ملل ساکن در ایران، پدیدار شدن آلترناتیوهای فدرالیسم – کونفدرالیسم – جماهیر و استقلال و رغبت روز افزون به‌ آن‌ها در میان ایرانیان و ملل ساکن در ایران، برای انعکاس و افاده‌ی مفاهیم نوظهور بسیاری که ‌تاکنون از داشتن معادل و نام دقیق در فرهنگ و زبان فارسی محروم بوده‌اند، ناچارا می‌بایست کلمات و تعبیرات و قالب‌های جدیدی وضع گردند، و یا از میان کلمات و تعبیرات قبلا موجود ولی غیر دقیق انتخاب و بر آن‌ها معانی جدید بار شوند، و یا از دیگر زبان‌ها به فارسی – زبان دومین قوم ساکن ایران که ‌به‌ طور غیر مشروعی تنها زبان رسمی و دولتی دولت ایران اعلام گردیده - ادخال شوند.

کاربرد تعبیراتی مانند «تورک‌ایلی»، «استعمار داخلی فارسی»، «امپریالیسم محلی فارسی»، «راسیسم و نژادپرستی فارسی»، «آپارتاید زبانی»، «آسیمیلاسیون اجباری»، «فارس‌سازی»، «نسل‌کشی ملی و زبانی»، «ملت‌های ایران» (به ‌جای ملت ایران و یا اقوام ایران)، «ایرانیک» به عنوان نام یک خانواده‌ی زبانی، «زبان رابط» (به‌ جای زبان مشترک)، «رسمیت دوفاکتو و دوژور زبان»، «مناطق ملی»، «ممالک ایران» (بر اساس ممالک محروسه‌ی‌ ایران)، «کانتون‌های تورک» (مناطق ملی تورک‌نشین در مرکز، جنوب و شمال شرق ایران)، «علویان قیزیل‌باش» (به‌ جای دراویش و اهل حق‌های تورک)، «اسلام تورکی»، «شیعه‌ی امامی دین ملی فارسی»، «تورک» به معنی اوغوزهای غربی ساکن در ایران، «تورکمان» به معنی یک زیرگروه تاریخی ملت تورک در ایران و خاورمیانه و آسیای صغیر و لهجه‌های تورکی آن‌ها (به جای تورکی آزری و آزربایجانی و ...)، «تورکیک» به عنوان نام خانواده‌ی زبانی، حتی کاربرد فورم‌های «آزر» و «آزربایجان» به‌ جای فورم‌های فارسی – ایرانیک «آذری» و «آذربایجان» همه‌ از این دستند. این تعابیر نوی دقیق، رسا و دموکراتیک علاوه ‌بر منبع آن یعنی ادبیات سیاسی و فرهنگی تورکی و تورک‌ایلی، کم کم در ادبیات سیاسی و فرهنگی دیگر ملل ساکن در ایران و به ویژه ‌فارس‌ها هم رایج شده‌ و نهادینه ‌می‌گردند.

Monday, April 24, 2023

ترور شخصیت ابوالفتوح علوی خلخالی، منتشر کننده‌ی موللا نصرالدین در تبریز، در تاریخ‌نگاری آزربایجانی و ادبیات سیاسی آزربایجان‌گرا

 

ترور شخصیت ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی، منتشر کننده‌ی موللا نصرالدین در تبریز، در تاریخ‌نگاری آزربایجانی و ادبیات سیاسی آزربایجان‌گرا

 

مئهران باهارلی

 

آزربایجان‌گرایان و تاریخ‌نگاری آزربایجانی در یک وارونه‌نویسی و دروغ‌پردازی سیستماتیک، به‌ جای ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی که‌ عامل اصلی انتشار نشریه‌ی تورکی موللا نصرالدین در تبریز بود و مهدی‌قلی هدایت مخبرالسلطنه ‌که ‌به ‌انتشار آن مجوز داد، شیخ محمد خیابانی که‌ با انتشار موللا نصرالدین در تبریز مخالفت کرد ‌و حاکمیت ایران‌گرا – پان‌ایرانیستی آزادی سِتان او در تبریز که ‌پنج ماه ‌و نیم قبل از انتشار موللا نصرالدین از هم فروپاشیده ‌بود را حامی و منتشر کننده‌ی موللا نصرالدین نمایانده‌اند[1].

تاریخ نگاری آزربایجانی و جریان سیاسی – ایدئولوژیک آزربایجان‌گرایی صرفا به ‌وارونه‌نمایی فوق اکتفا نکرده، به ‌تحریف و ترور شخصیت ابوالفُتُوح عُلْوی خلخالی هم پرداخته‌اند. چرا که‌ ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی شخصیتی تورکیست – تورک‌گرا و از چهره‌های مهم «مجادله‌ی ملی تورک» در ربع اول قرن بیستم بود. به‌‌ همین سبب نیز او، مانند همه‌ی شخصیت‌های ملی تورک و تورک‌گرایان و آنانی که ‌دارای شعور ملی تورک هستند، توسط تاریخ‌نگاری آزربایجانی از تاریخ و حافظه‌ی تاریخی ملت تورک زدوده ‌و حذف و سانسور شده است. وی در صورت ذکر شدن در بعضی منابع محدود آزربایجان‌گرا هم، یا با تحریف در قالب‌های کلیشه‌ای مانند مشروطه‌طلب و آزربایجانی و ... معرفی، و یا آشکارا ترور شخصیت شده ‌است. در این تحریفات و ترور شخصیت و شیطان‌سازی‌ها و بی اخلاقی علمی - سیاسی، طبق معمول مولفین تبریزی پیشگام بوده‌اند. در زیر چند نمونه ‌را داده‌ام:


Thursday, April 20, 2023

شخصیت ملی تورک و تورک‌گرا، ابوالفُتوُح‌ عُلْوی خلخالی به ‌روایت حمیده‌ خانیم جوانشیر همسر جلیل محمدقلی‌زاده

 

شخصیت ملی تورک و تورک‌گرا، ابوالفُتوُح‌ عُلْوی خلخالی به ‌روایت حمیده‌ خانیم جوانشیر همسر جلیل محمدقلی‌زاده

 

مئهران باهارلی

 

حمیده‌‌ خانیم جوانشیر همسر جلیل محمدقلی‌زاده‌ ماجرای انتشار نشریه‌ی موللا نصرالدین به‌ همت ابوالفُتوُح‌ عُلْوی خلخالی از شخصیت‌های برجسته‌ی تورک گرا در ربع اول قرن بیستم و سال‌های مجادله‌ی ملی تورک، و با مساعده‌ی مخبرالسلطنه‌‌ والی وقت تبریز را به‌‌ تفصیل در خاطرات خود روایت کرده ‌‌است. او در ضمن این روایت اطلاعات مهم و جالبی در باره‌ی ابوالفُتوُح‌ عُلْوی خلخالی داده ‌است.

حمیده‌ خانیم جوانشیر می‌گوید ابوالفُتوُح‌ عُلْوی که ‌یکی از دوستان و مشاوران مخبرالسلطنه ‌والی جدید تبریز بود، میرزه‌ جلیل را بسیار دوست می‌داشت و پیوسته‌ نشریه‌ی موللا نصرالدین را مطالعه ‌می‌کرد. بنا به ‌حمیده‌ خانیم، ابوالفُتوُح‌ عُلْوی أَبًا عَنْ جَدٍّ سیّد بود و اصالتا ریشه ‌در دربند (جمهوری داغستان فعلی) داشت. او فارغ التحصیل فاکولته‌ی حقوق در استانبول بود. ابوالفُتوُح‌ عُلْوی چند زبان خارجی (فارسی، عربی، فرانسه،...) می‌دانست  و حتی آثار تولستوی را هم از ترجمه‌ی فرانسوی آن‌ها خوانده ‌بود. او در میان آثار تولستوی از همه‌ بیشتر آنا کارنینا را پسندیده‌ بود. ابوالفُتوُح‌ عُلْوی با تمدن و فرهنگ اوروپایی (لیبرال دموکراسی) آشنا بود. به ‌همین سبب هم میرزه ‌جلیل (‌متمایل به سوسیال دموکراسی – کومونیسم روسی) را مستبد می‌دانست و این را به‌ خود او هم گفته ‌بود. (ابوالفُتوُح‌ عُلْوی به ‌لحاظ مشی سیاسی یک لیبرال دموکرات بود و به ‌درستی سوسیال دموکراسی روسی وقت – یعنی کومونیسم و بولشویسم روسی را – یک ایدئولوژی توتالیتر می‌دانست). حمیده‌ خانیم از اینکه‌ همچو انسان تحصیل کرده ‌و با فرهنگی، عبا می‌پوشید و بر سر عمامه‌ی سبز سیدها را می‌گذاشت شگفت زده ‌شده و دلیل این امر را از او پرسیده ‌بود. جواب ابوالفُتوُح‌ عُلْوی آن بود که ‌در محیط (سنتی و بسته‌ی) تبریز، به‌ غیر از این امکان ندارد. و سپس یک پورتره‌ از خودش را در لباس زیبای اوروپایی با کلاه سیلیندیر (احتمالا عکسی گرفته ‌شده ‌در محیط آزاد استانبول) را به ‌حمیده ‌خانیم نشان داده ‌بود.

حمیده خانیم می‌گوید ابوالفتوح علوی از او نمایشنامه‌های اؤلوله‌ر و آنامین کیتابی اثر جلیل محمدقلی‌زاده را گرفته و خواند. به نظر او اؤلوله‌ر اثری فوق العاده بود اما وی نمایش‌نامه‌ی آنامین کیتابی را بیشتر پسندیده بود. بعد از خواندن این نمایش‌نامه‌ها بود که ابوالفتوح علوی مجوز به صحنه بردن نمایش‌نامه‌ی اؤلوله‌ر را هم از والی مخبرالسلطنه گرفت.... بعد از به صحنه رفتن موفقیت‌آمیز نمایش‌نامه، ابوالفتوح علوی بسیار ممنون و راضی، شروع به تهیه‌ی مقدمات به صحنه گذاشتن نمایش‌نامه‌ی آنامین کیتابی هم کرده بود.

بنا به حمیده خانیم، همانطور که قبل از انتشار نشریه ابوالفتوح علوی با اصرار و سماجت جلیل محمدقلی‌زاده را به ماندن در تبریز و انتشار موللا نصرالدین تورکی در این شهر تشویق و اقناع کرد، هنگامی که جلیل محمدقلی‌زاده بعد از انتشار هشت شماره قصد بازگشت به باکو کرد هم، ابوالفتوح علوی بسیار تلاش کرد تا او را به ماندن در تبریز قانع کند. زیرا به نظر ابوالفتوح علوی، میرزه جلیل در باکو کاری نداشت. اما حضور او در تبریز می‌توانست در بیدار کردن مردم، احیاء و تربیت و روشن‌گری آن‌ها بسیار مفید باشد. ابوالفتوح علوی حتی برای جلب رضایت جلیل محمدقلی‌زاده برای ماندن در تبریز، به او خبر داد که بنا به اطلاعاتی که از تهران دریافت کرده قصد دارند میرزه جلیل را به ریاست اداره‌ی معارف در تبریز منصوب کنند (احتمالا این خبر واقعیت نداشت و ابوالفتوح علوی آن را صرفا برای جلب رضایت محمدقلی‌زاده بیان کرده بود).

حمیده خانیم می‌گوید ابوالفتوح علوی برای راضی کردن او به ماندن در تبریز هم تلاش می‌کرد. زیرا اعتقاد داشت که وجود حمیده خانیم در این طرف (تبریز) بسیار بیشتر از آن طرف (باکو) مفید خواهد بود. او برای جلب رضایت حمیده خانیم هم خبر داد که قصد دارند حمیده خانیم را به مدیریت مدرسه‌ی دختران منصوب کنند. (احتمالا این خبر هم واقعیت نداشت و ابوالفتوح علوی آن را صرفا برای جلب رضایت حمیده خانیم بیان کرده بود).

 

تشکر جلیل محمّدقلی‌زاده، مدیر نشریه‌ی تورکی موللا نصرالدین از ابوالفُتوح عُلْوی تورکیست و مخبرالسلطنه

 

تشکر جلیل محمّدقلی‌زاده، مدیر نشریه‌ی تورکی موللا نصرالدین از ابوالفُتوُح عُلْوی تورکیست و مخبرالسلطنه

 

مئهران باهارلی

 

در شماره‌ی هشتم – آخرین شماره‌ی نشریه‌ی موللا نصرالدین طبع تبریز ( ١٧ مه ‌‌١٩٢١-٢٧ اردیبهشت ١٣٠٠) نوشته‌ای از جلیل محمدقلی‌زاده ‌مدیر نشریه ‌در تشکر از «ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی» (Ebulfutûh Ulvi Xalxallı) و «مخبرالسلطنه» وجود دارد. محمدقلی زاده ‌در این متن تشکر، ابوالفُتوُح عُلوی خلخالی را – که ‌لازم نمی‌داند «اسم شریف» او را بنویسد - شخصی توصیف می‌کند که‌ در سایه‌ی علم و فضائل خود احترام بسیاری در تبریز کسب کرده،‌ و عینا مانند خود نشریه‌ی موللا نصرالدین، برای او عزیز است. زیرا وی کسی است که ‌علی رغم مشکلات بسیار، باعث انتشار و به‌ وجود آمدن نشریه‌ی موللا نصرالدین طبع تبریز شد. محمدقلی‌زاده ‌سپس می‌گوید ذکر یک «وجود محترم» دیگر لازمه‌ی قدرشناسی بوده‌ و عدم یاد کردن از او برای موللا نصرالدین رفتاری ناشایست خواهد بود. این شخص مخبرالسلطنه ‌است که ‌اجازه‌ی نشر موللا نصرالدین در تبریز را راساً داد، در حالی که‌ قوانین کشور ایجاب می‌کرد این اجازه ‌از طرف وزارت معارف در تهران صادر شود. محمدقلی‌زاده‌می‌گوید او قلباً به ‌آزادی‌خواه ‌بودن این «آقای محترم» معتقد است.  

١-سید ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی (تولد ١٨٨١ خلخال – فوت ١٩٦٣)، از شخصیت‌های ملی تورک در ربع اول قرن بیستم، طرف‌دار اتحاد اسلام و تورک‌گرا، روزنامه‌نگار و نماینده‌ی حوزه‌ی انتخابیه‌ی اردبیل و خلخال در دوره‌ی پنجم مجلس شورای ملی، کسی است که ‌نشریه‌ی موللا نصرالدین ‌در تبریز با اصرار و تلاش و همت او منتشر شد و وجود یافت. همانگونه‌ که ‌معلوم است، خیابانی صدر حاکمیت کوتاه ‌آزادی ‌سِتان در تبریز که ‌اجازه‌ی انتشار «موللا نصرالدین» به‌ زبان تورکی را نداده ‌بود[1]، یک هفته ‌بعد از ورود جلیل محمدقلی‌زاده ‌به ‌تبریز، در صبح ١٣ سپتامبر ١٩٢٠- ٢٢ شهریور ١٢٩٩ کشته ‌شد و حاکمیت آزادی ستان فروپاشید. صرفاً پنج ماه‌ بعد از قتل خیابانی و فروپاشی حاکمیت آزادی ستان در تبریز و بعد از آن که ‌مخبرالسطنه ‌زمام امور را در دست گرفت بود که ‌نشریه‌ی موللانصرالدین، با تلاش‌ها و مجاهدات و اهتمام و کومک ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی، یک شخصیت تورک‌گرا در آن برهه‌ منتشر شد.

٢-ماجرای انتشار نشریه‌ی موللا نصرالدین به‌ همت ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی و با مساعده‌ی مخبرالسلطنه ‌را حمیده ‌خانیم جوانشیر همسر جلیل محمدقلی‌زاده، به ‌تفصیل در خاطرات خود روایت کرده‌است (این روایت در مقاله‌ی جداگانه‌ای در سؤزوموز منتشر خواهد شد). بنا به ‌خاطرات حمیده‌ خانیم، اقدامات مشخص ابوالفُتوُح عُلْوی خلخالی در ارتباط با انتشار نشریه‌ی موللا نصرالدین در تبریز چنین است:

-قانع کردن جلیل محمدقلی‌زاده‌ برای ماندن در تبریز و انصراف از بازگشت به‌ قفقاز. در حالیکه ‌محمدقلی‌زاده‌ مصمم و سرسختانه ‌مُصرّ به‌ بازگشت به ‌قفقاز بود

-قانع کردن جلیل محمدقلی‌زاده ‌برای انتشار موللا نصرالدین در تبریز. ظاهرا ایده‌ی نشر موللا نصرالدین در تبریز، برای اولین بار توسط ابوالفُتوُح عُلْوی مطرح و به‌ جلیل محمدقلی‌زاده‌ قبولانده ‌شد

-ترتیب دادن دیدار میرزه‌ جلیل با والی مخبرالسلطنه ‌و مشاورانش برای مذاکره‌ در باره‌ی نشر موللا نصرالدین در تبریز

-اقناع والی مخبرالسلطنه ‌برای صدور مجوز نشر موللا نصرالدین در تبریز بدون گرفتن اجازه ‌از نظارت معارف (وزارت فرهنگ) در تهران.

-قانع کردن والی مخبرالسلطنه ‌برای انتشار موللا نصرالدین به ‌زبان تورکی، اما با سرمقاله‌های فارسی. مخبرالسلطنه ‌یک دموکرات بود و دموکرات‌ها از جمله‌ دموکرات‌های آزربایجان مخالف تورکی‌نویسی و مطبوعات تورکی بودند. به ‌همین جهت او و مشاورین دموکرات تبریزی‌اش، در آغاز می‌خواستند که‌ نشریه ‌تماما به ‌فارسی باشد.

-کومک در تهیه‌ی اسباب و مقدمات انتشار موللا نصرالدین، مانند تهیه‌ی لیتوگرافی، چاپ و پیدا کردن رسام خوب، کاغذ مرغوب، قرض کردن پول، ...

-وساطت در رفع توقیف موللا نصرالدین پس از انتشار مقاله‌ای در باره‌ی کارگزارخانه ‌در شماره‌ی اول.

-گرفتن اجازه ‌از والی برای به‌ صحنه‌ در آوردن نمایش‌نامه‌ی «اؤلوله‌ر» به ‌زبان تورکی اثر محمدقلی‌زاده

-کومک در به‌ صحنه‌ در آوردن نمایش‌نامه‌ی اؤلوله‌ر در تبریز

-تلاش و آغاز به‌ تهیه‌ی مقدمات به ‌صحنه‌ در آوردن نمایش‌نامه‌ی «آنامین کیتابی» به‌ زبان تورکی اثر محمدقلی‌زاده ‌در تبریز

-تلاش برای جلوگیری از بازگشت جلیل محمدقلی‌زاده‌ به ‌قفقاز پس از دعوت دولت آزربایجان سوسیالیستی از او به ‌باکو برای قبول منصب وزارت فرهنگ، با این منطق که ‌فایده‌ی میرزه‌ جلیل در روشن‌گری و آگاه‌ ساختن و به ‌حرکت در آوردن مردم در آزربایجان، بسیار بیشتر از فایده‌ی او در قفقاز است

-تلاش برای ‌قانع کردن حمیده ‌خانیم به ماندن در تبریز، با تذکر فوائد حضور او در عرصه‌ی حقوق زنان از جمله ‌با مطرح ساختن امکان مدیریت مدرسه‌ی دخترانه ‌و همکاری با انجمن زنان تبریز و ....

Tuesday, April 18, 2023

آثار مئهران باهارلی آدمی را تکان می‌دهد و به تفکر وامی‌دارد.

 

آثار مئهران باهارلی آدمی را تکان می‌دهد و به تفکر وامی‌دارد. 

Yazan: Keyone Nasimi

Saturday, June 23, 2012


 تکان دادن شیوه‌ی تفکر روزمره

لَکان [پزشک، فیلسوف و روان‌کاو فرانسوی، Jacques Lacan] و ویتگنشتاین [فیلسوف اوتریشی، Ludwig Josef Johann Wittgenstein] هر دو معتقد بودند که وظیفه‌ی تکست بالا بردن اطلاعات عمومی نیست، بلکه وظیفه‌اش تکان دادن شیوه‌ی تفکر روزمره است. به همین خاطر ویتگنشتاین آثارش را به نردبانی تشبیه می‌کرد و می‌گفت که بعد از بالا رفتن از نردبان آن را به دور به اندازید.

آثار مئهران باهارلی آدمی را تکان می‌دهد و به تفکر وامی‌دارد. البته در اوایل قبول کردن اندیشه‌هایشان مشکل است. برای این که دست کشیدن از شیوه‌ی تفکر و آداب و رسوم و سنت‌های رومزه‌ای که بیش از ٩٠ سال است توسط شیادان و بی‌سوادان و افراد صادق اما بی‌خبر از حقیقت به خورد مردم داده شده است کار آسانی نیست. ذهن آدمی هم‌چو ساختاری دارد که اگر بخشی را بخواهی عوض کنی، مجبورا باید بخش‌های دیگر را هم از جایشان تکان بدهی. برای افراد ذهن تنبل انجام همچو کاری، اگر هم غیر ممکن نباشد، کار خیلی سخت و شقی است.

اولین باری که نوشته‌های مئهران باهارلی مرا تکان داد پاسخ ایشان به شلیت‌دوز معروف دوکتور علی قره‌جه‌لو[1] تحت عنوان «ملت تورک و آزربایجان جنوبی پرچ‌مدار هیچ مبارزه‌ای، به جز مبارزه برای احقاق حقوق ملی خود نیست»[2] بود که هضم و قبول کردنش برای مدتی برایم مشکل بود. برای این که تا آن زمان بدون آن که به عواقب‌اش آگاهی داشته باشم جداً و صادقانه تصور می‌کردم که همیشه این‌ طوری بوده و ملت آزربایجان باید تمامی مردم ایران را از دست حکومت‌‌های استبدادی رها کند. البته از این ‌که هم‌چو مسئولیتی بر دوش ما گذاشته شده بود هم به خود مغرور می‌شدم و با این که می‌دانستم که خودمان لخت هستیم و چیزی نداریم، اما از این که همیشه مسئول دوختن لباس و پوشاک برای دیگران بودیم احساس غرور می‌کردم و این فداکاری و شهید شدن ملت تورک برای مناقع دیگران را نه یک ناهنجاری فرهنگی و روانی، بلکه ناشی از ارزش‌های والای فرهنگ تورک‌ها می‌دانستم. بعد از مطالعه‌ی این نوشته از مئهران بئی تازه متوجه شدم که تا آن وقت چقدر نه تنها من بلکه ده‌ها هزار تورک آزربایجانی احمقانه فکر می‌کرده‌ایم. تازه متوجه شدم که این شیوه‌ی تفکر چه قدر متکبرانه و از بالا نگاه کردن به مردم دیگر است که گویا آن‌ها کودکان صغیری هستند و ما باید قیومیت آن‌ها را بر دوش بکشیم. این شیوه‌ی تفکر نژادپرستانه و ارتجاعی و عقب‌مانده و راسیستی بود. تازه متوجه شدم که چه‌ گونه این فرهنگ مریض شونیزم فارس توانسته است این همه مدت این همه متفکران و روشن‌فکران و تحصیل کرده‌گان آزربایجانی را فریب دهد. تازه متوجه شدم که وودی آلن [Woody Allen] نابغه‌ی سینما منظورش از این که «مغز من دومین مهم‌ترین اندام من است» چه بوده است. البته تفسیر دیگری هم از این گفته‌ی وودی آلن می‌توان به دست داد.

دومین مقاله از مئهران بئی که ذهن مرا باز هم تکانی داد نوشته‌ی باارزش‌شان «صعود روحانیت شیعه‌ی امامی فارس در دولت تورکی قزلباشی صفوی»[3] بود. برایم سال‌ها این سئوال مطرح بود که چرا شاه اسماعیل تورک شمشیر شیعه‌ی دوازده امامی را با دستان خود به دشمن قسم خورده‌ی تورک‌ها هدیه داده است. این مقاله پاسخی بود به عطش من برای یافتن پاسخ این سئوال.

Friday, April 14, 2023

سوسن نواده ‌رضی و لومپه‌ن آزه‌ربایجان‌چی‌ «شانلی ایلدیریم»ین اونو شخصیت تئرورو و تهدید ائتمه‌سی

سوسن نواده‌‌ رضی و لومپه‌ن آزه‌ربایجانچی‌ «شانلی ایلدیریم»ین اونو شخصیت تئرورو و تهدید ائتمه‌سی

 

آزربایجان‌گرایی یک ایدئولوژی و هویت ملی «منحرف» است. زیرا تعاریف آن از ملت، وطن، زبان، ادبیات، ....، و تاریخ‌نگاری آن همه‌ در ضدیت و انکار ملت تورک، وطن تورک، زبان تورکی، ادبیات تورک و تاریخ‌نگاری علمی و تورک است. آزربایجان‌گرایی با این خصوصیات، موثرترین، موفق‌ترین و مهلک‌ترین ابزار دشمنان تاریخی تورک در دو قرن اخیر برای متوقف ساختن روند ملت شونده‌گی تورک‌ها (اوغوزهای غربی) ساکن در ایران و قفقاز، و تضعیف و تجزیه‌ و آسیمیله ‌کردن آن‌ها بوده ‌است.

یکی دیگر از خصوصیات آزربایجان‌گرایی، «جاهل جذب‌کُنی» آن است. آزربایجان‌گرایی هم مانند جریانات مشابه افراطی مذهبی و نژادپرست، جریانی عوامانه‌ و جاهلانه، حتی تجسم جهالت و بلاهت است. نوعاً کسانی به ‌هویت ملی آزربایجانی شعوبی- صلیبی – استعمار – پان‌ایرانیسم ساخته - که‌ در تاریخ و جوغرافیای ایران وجود خارجی ندارد و مردم تورک هم هرگز آن را قبول نکرده‌ و نخواهد کرد - معتقد می‌شوند که ناآگاه ‌و بریده ‌از جهان واقعیت‌ها، از جمله ‌بیگانه با هویت ملی تورک و فرهنگ تورک و تاریخ تورک و مردم تورک پراکنده ‌در تورک‌ایلی، ایران و منطقه بوده، غرق در جهل مرکب و حتی به ‌نوعی کندذهن و عقب‌مانده‌ی ذهنی باشند.

خصوصیت «جاهل جذب‌کُنی» نیز باعث شده‌ که‌ جریان آزربایجان‌گرایی طبیعتاً و صرفاً دارای «فعالین سیاسی» و «عمل‌گرایان بدون مغز» بوده،‌ و فاقد «اندیشه‌ورز» و «روشن‌فکر» باشد. در واقع یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌های جریان مانقورتی آزربایجان‌گرایی به ‌مردم تورک ساکن در ایران، به‌ دلیل آنکه ‌در یک صد و بیست و پنج سال اخیر جریان مسلط و اصلی در مرکز آزربایجان تبریز و اطراف آن بوده، محروم کردن مردم تورک از داشتن طبقه ‌و صنف روشن‌فکر تورک بوده ‌است.

آما آزربایجان‌گرایی صرفاً یک جریان و ایدئولوژی «منحرف» نیست. بلکه ‌یک جریان «منحط» و «بی اخلاق» (بی اخلاقی مدنی، بی اخلاقی سیاسی، بی اخلاقی علمی، ....) هم است. در آسیب‌شناسی این نابه‌هنجاری، می‌باید به ریشه‌های تاریخی آزربایجان‌گرایی یعنی تروریسم شعوبیه و شیعیسم فارسی و صفویسم، و سپس لومپنیسم و خشونت‌طلبی و آنارشیسم ازلی – قفقازی و مانقورتیسم تبریزی دوره‌ی مشروطیت و آزادی‌ سِتان، و نظام بدتر از فاشیسم و نازیسم استالینیستی، به علاوه‌ی عدم وجود صنف روشن‌فکر به عنوان وجدان آگاه جامعه در میان آزربایجان‌گرایان متوجه شد. وجه ‌بی اخلاقی و انحطاط معنوی آزربایجان‌گرایی آن چنان شدید است که ‌اصطلاح «آزربایجان‌گرایی شارلاتانی – لومپنی» برای توصیف و کاتگوریزه‌ کردن نوع غالب آن وضع شده‌ است.

لومپنیزم – شارلاتانیزم آزربایجانی، دشمن اصلی خود را تورک‌گرایان، قائلین به‌ هویت ملی تورک، و کلاً هر آن کس که ‌خود را تورک بداند تعیین، و وظیفه‌ی خود را نابود و خاموش کردن صدای روشن‌فکران و اندیشه‌ورزان تورک مشخص کرده‌ است. همانطور که سوسن نواده رضی می‌گفت مردم تورک را نه فارس‌ها، بلکه همین تورک‌ها(ی مانقورت و گؤزقامان) است که سرکوب و نابود می‌کنند: «بیزله‌ری فارس‌لار دئییل، تورک‌له‌ر اه‌زیپ داغیدیر». اکنون بیش از دو دهه ‌است که ‌لومپنیزم – شارلاتانیزم آزربایجان‌گرا، برای نابودن کردن معنوی و فیزیکی تورک‌گرایان مخصوصاً اندیشه‌ورزان و روشن‌فکران تورک، از هر بی اخلاقی و در راس آن‌ها «انتقاد تخریبی»، «ترور شخصیت» و «لو دادن تورک‌گرایان به‌ اورگان‌های اطلاعاتی و امنیتی» و .... استفاده‌ می‌کند. به‌ عنوان نمونه ‌اینجانب به ‌صرف بیان عقاید خود و حقایق در باره‌ی هویت ملی تورک، مردم تورک، زبان و فرهنگ و تاریخ و دموگرافی و وطن و ..... تورک، هدف ثابت گلّه‌ی لومپن‌ها و شارلاتان‌های آزربایجان‌گرا بوده‌ام (احم. اوب.، سیر. مدد.، علی. اصغر.، هاد. قارا.، محم. آزاد.، علی. فرش.، حسی.محم.صدی.، یدال. کنع.، مرت. نگا.، علی. قره.، اومو. دوز.، مسع. هارا.، ابوا. حسی.، ائلش. بؤی.، نقی. محمو.، رامی. جبا.، حمدا. سلی.، حسی.نوع.، فریدون جلیلوف، صال. کام.، لیل. مجت.، آرا. یورد.، حبی.ماک.، هدا.سلط؛،   .....).

یکی دیگر از چهره‌های شاخص تورک قربانی ترور شخصیت لومپنیزم – شارلاتانیسم آزربایجان‌گرا، مرحوم سوسن نواده ‌رضی، متفکر، شاعر، ادیب، نویسنده، ژورنالیست و محقق تورک تبریزی و از سرآمدان حرکت ملی دموکراتیک تورک معاصر است. به‌ طور مشخص یک آزربایجان‌گرا از جمهوری آزربایجان به ‌اسم «شانلی ایلدیریم» - دارای اختلالات روانی و ناهنجاری‌ای از طیف سوسیوپات – پیسیکوپات که ‌به‌ طور مرضی و بیمارگونه ‌صاحب عقده‌ی روحی در باره‌ی شخص من است-، بیش از یک دهه در صفحه‌ی فیس‌بوکی خود در میان دیگران، سوسن نواده ‌رضی، این خادم صدیق ملت تورک و شخصیت فداکار و مظلوم که ‌از همه‌ جهت شایسته‌ی عنوان «قهرمان ملی ملت تورک» است را هم با سخیف‌ترین ادبیات توالتی و الفاظ رکیک و مستهجن آمیخته با آزار جنسی، ترور شخصیت و هتک حرمت و حیثیت می‌کرد. این فرد بیمار و ابله ‌و لومپن و شارلاتان، آنگونه ‌که ‌سوسن نواده ‌رضی بیان می‌کرد، او را تهدید به‌ مرگ هم کرده ‌بود (عموماً ترور شخصیتی، مقدمه‌ی ترور و حذف فیزیکی اشخاص است). سوسن نواده ‌رضی می‌گوید که وی آن چنان از بی اخلاقی این جانی بالقوه، متاثر شده ‌بود که ‌در مقطعی کاملاً در هم شکسته ‌و افسرده‌ شده‌ و «سکته‌ی روحی» کرده‌ بود: «شدّت‌لی بونالیم گئچیرتدیم. روحوم‌دا سکته ‌‌یاشادیم، سان‌ کی چؤکدوم».

سوسن نواده‌ رضی محق است آنجا که‌ می‌گوید، هر چند افراد جاهل و سفیهی مانند شانلی ایلدیریم قسماً خودشان مسئول وضعیتی که ‌در آن گرفتار شده‌اند می‌باشند، اما دیگران هم در این امر شریک هستند. من نیز بر همین عقیده‌ام و معتقدم اراذل و اوباشی مانند شانلی ایلدیریم و کلاً لومپن‌ها – شارلاتان‌های آزربایجان‌گرا، علاوه‌ بر انتخاب مجرمانه‌ی خود که ‌مسئول آن هستند، محصول آن دسته ‌از فعالین سیاسی و گویا اهل قلم بی وجدان از طیف‌های گوناگون آزربایجان‌گرا (پان‌ایرانیست خجالتی، استالینیستی، شارلاتانی – لومپنی، التقاطی، ....) و چپ ایرانی هستند که ‌در مقابل بی اخلاقی و ترور شخصیتی که‌ ابلهانی امثال شانلی ایلدیریم و دیگر آزربایجان‌گرایان بر علیه ‌سوسن نواده‌ رضی و اینجانب و عموماً مولفین و روشن‌فکران و اندیشمندان تورک علناً انجام می‌دادند و می‌دهند، سکوت کرده ‌و می‌کنند.

چنانچه‌ در طول این سال‌ها که‌ سوسن نواده‌ رضی و من و دیگران بلا انقطاع در معرض ترور شخصیت آزربایجان‌گرایان در سایت‌ها و تلویزیون‌ها و صفحاتشان بوده‌ایم، به‌ جز عده‌ای تورک‌گرا و تورک باوجدان و آگاه‌ و دارای جسارت مدنی، هیچ آزربایجان‌گرای شناخته ‌شده‌ای به‌ دفاع از ما برنخاستند. بر عکس طیف‌های گوناگون آزربایجان‌گرا (پان‌ایرانیست خجالتی، استالینیست، شارلاتان – لومپن، التقاطی، ....) با سکوت، با لایک زدن و کامنت نوشتن در زیر تخریبات و ترورهای شخصیتی، و حتی حمایت و همکاری و خط‌دهی علنی و یا در پشت صحنه، لومپن‌هایی مانند شانلی ایلدیریم را تشویق و تشجیع، جری‌تر و گستاخ‌تر کردند. زیرا یا شهامت مدنی نداشته‌ – ندارند و یا خودشان هم به‌ اندازه‌ی آن اراذل و اوباش و چوماق‌داران آزربایجان‌گرا، و در بسیاری از موارد بسیار بیشتر از آن‌ها، بی وجدان و بی اخلاق بوده ‌و هستند. ننگ و لعنت ابدی بر این زبونان ......!.

در زیر قسمتی از مکاتبات سوسن نواده ‌رضی را در باره‌ی ترور شخصیتی و آزار جنسی که‌ از طرف آزربایجان‌گرای سوسیوپات - پیسیکوپات و جانی بالقوه «شانلی ایلدیریم» معروض به ‌آن بوده را نقل کرده‌ام. در ادامه نمونه‌هایی از اراجیف و لاطائلات این سوسیوپات – پیسیکوپات بر علیه انسان فرهیخته سوسن نواده رضی را داده‌ام.   

پایان نوت مئهران باهارلی